• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 892
تعداد نظرات : 213
زمان آخرین مطلب : 4664روز قبل
شعر و قطعات ادبی
 
آن لحظه
كه دست های جوانم
در روشنایی روز
گل باران ِ سلامُ تبریكات ِ دوستان ِ نیمه رفیقم می گذشت
دلم
سایه ای بود ایستاده در سرما
كه شال كهنه اش را
گره می زد
سه شنبه 12/11/1389 - 18:56
محبت و عاطفه
وقتی کسی را دوست دارید ،
حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود .

وقتی کسی را دوست دارید ،
 در کنار او که هستید ، احساس امنیت می کنید .

وقتی کسی را دوست دارید ،
 حتی با شنیدن صدایش ، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید .

وقتی کسی را دوست دارید ،
زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید .

وقتی کسی را دوست دارید ،
 تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است .

وقتی کسی را دوست دارید ،
شادی اش برایتان زیباترین منظره دنیا و ناراحتی اش برایتان سنگین ترین غم دنیا ست .

وقتی کسی را دوست دارید ،
 حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوا ر است .

وقتی کسی را دوست دارید ،
شیرین ترین لحظات عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده اید .

وقتی کسی را دوست دارید ،
حاضرید برای خوشحالی اش دست به هرکاری بزنید .

وقتی کسی را دوست دارید ،
هر چیزی را که متعلق به اوست ، دوست دارید .

وقتی کسی را دوست دارید ،
در مواقعی که به بن بست می رسید ، با صحبت کردن با او به آرامش می رسید .

وقتی کسی را دوست دارید ،
برای دیدن مجددش لحظه شماری می کنید .

وقتی کسی را دوست دارید ،
 حاضرید از خواسته های خود برای شادی او بگذرید .

وقتی کسی را دوست دارید ،
به علایق او بیشتر از علایق خود اهمیت می دهید .

وقتی کسی را دوست دارید ،
 حاضرید به هرجایی بروید فقط او در کنارتان باشد .

وقتی کسی را دوست دارید ،
 ناخود آگاه برایش احترام خاصی قائل هستید .

وقتی کسی را دوست دارید ،
 تحمل سختی ها برایتان آسان و دلخوشی های زندگیتان فراوان می شوند .

وقتی کسی را دوست دارید ،
او برای شما زیباترین و بهترین خواهد بود اگرچه در واقع چنین نباشد .

وقتی کسی را دوست دارید 
 به همه چیز امیدوارانه می نگرید و رسیدن به آرزوهایتان را آسان می شمارید .

وقتی کسی را دوست دارید ،
با موفقیت و محبوبیت او شاد و احساس سربلندی می کنید .

وقتی کسی را دوست دارید ،
واژه تنهایی برایتان بی معناست .

وقتی کسی را دوست دارید ،
آرزوهایتان آرزوهای اوست .

وقتی کسی را دوست دارید ،
در دل زمستان هم احساس بهاری بودن دارید .

وقتی کسی را دوست دارید ،
این طور نیست ؟
سه شنبه 12/11/1389 - 18:48
شعر و قطعات ادبی

باز هم برای تو می نویسم

تا بدانی یاد تو در لحظه لحظه ی من جاری ست

باز هم از دیوارهای فاصله عبور میکنم

و در لحظه ی با تو بودن گم می شوم

و در آن لحظه ی رویایی

در دریای بی پایان چشمانت غرق می شوم

تا در آن لحظه در نگاه تو گم شوم

تا خود را بیابم و از زندان لحظه های بی تو بودن رها شوم

و بتوانم به رویای با تو بودن برسم

و چه رویای شیرینی ست رویای با تو بودن

رویایی که دستان مرا به دستان گرم تو می رساند

آنگاه من در دریای وجود تو ذوب می شوم

در آن زمان دیگر زبان از سخن گفتن عاجز ست

در این رویای دلنشین

تنها دل های ما هستند که با هم نجوا می کنند

گویی از پیوند دست های ما

روح ما هم به هم پیوند خورده

و چه زیباست رویای با تو بودن

کاش زمان نگذرد

کاش عقربه های ساعت دیگر به جلو نروند

این لحظه ی زیبا را از من نگیر ای ساعت بی وفا

لحظه ای که عشق را با تمام وجود حس میکنم

لحظه ای که با تمام وجود می فهمم عشق یک افسانه نیست

کاش این لحظه برای همیشه باقی بماند

و یک ثانیه نیز جلو نرود

می ترسم با گذشت زمان این عشق خیالی باشد

می ترسم از من سرد شوی

و این لحظه تکرار نشدنی باشد

می ترسم چشمهایم را باز کنم و ببینم که اینها همه یک خواب باشد

انگار که خواب نیستم

اشکهایی که در چشمانم حلقه زده ست را می بینم

اشک شوق به تو وعشقت

لبخندی از ته دل به عشق بودنت می زنم

کاش زمان نگذرد کاش این لحظه بایستد

ای روزگار دیگر نچرخ

بگذار لحظه ای با عشق شاد باشم

نه اینکه در خیال عاشق باشم و یا در خواب باشم

بگذارعشق را با تمام وجود حس کنم

بگذار دور از تنهایی خوشبخت باشم

بگذار خوشبختی را بعد از مدت ها بچشم

بگذار عشق ما پایانش به وصال بینجامد

بگذار این عشق به حقیقت برسد

بگذار این رویا رویایی باشد دست یافتنی

بگذار این عشق اولین و آخرین عشقم باشد

بگذار این عشق همیشگی باشد

بگذار من و او ما شویم

ای روزگار

من عشقم را دوست می دارم

و تا بینهایت زندگیم همیشه عاشقش هستم وخواهم بود

ای روزگار

من چشمانم را می بندم و او را در کنار بسترم حس می کنم

عطر او امشب فضای اتاقم را پر کرده

و من مست مست از استشمام عطر او وعشق پاکش

 شمارش معکوس را آغاز می کنم

تا تو او را برای همیشه و تا ابد

مرغ عشق خانه ی دلم کنی

تا او برای همیشه های زندگی من در کنارم باشد

 دوستت دارم ای عشق آسمانی من..........................مهتاب
سه شنبه 12/11/1389 - 18:41
شعر و قطعات ادبی

 


دلم را سپردم به بنگاه دنیا

و هی آگهی دادم اینجا و آنجا

و هر روز

برای دلم

مشتری آمد و رفت

و هی این و آن

سرسری آمد و رفت




ولی هیچ کس واقعا

اتاق دلم را تماشا نکرد

دلم قفل بود

کسی قفل قلب مرا وا نکرد




یکی گفت:

چرا این اتاق

پر از دود و آه است

یکی گفت:

چه دیوارهایش سیاه است

یکی گفت:

چرا نور اینجا کم است

و آن دیگری گفت:

و انگار هر آجرش

فقط از غم و غصه و ماتم است




و رفتند و بعدش

دلم ماند بی مشتری

و من تازه آن وقت گفتم:

خدایا تو قلب مرا می خری ؟




و فردای آن روز

خدا آمد و توی قلبم نشست

و در را به روی همه

پشت خود بست




" عرفان نظرآهاری "

سه شنبه 12/11/1389 - 18:20
سخنان ماندگار

من پیروزم...

زیرا دلم را به آسمانی پیوند

زده ام که هر کدورتی را

 می بخشد.

يکشنبه 10/11/1389 - 23:36
سخنان ماندگار

هر کس زندگی اش بدون هیچ دلیل منطقی ای در مسیر زندگی شما قرار گیرد...

عضو شماست.

يکشنبه 10/11/1389 - 23:35
سخنان ماندگار
فریاد بر ضد بیداد
صدا را خشن می کند.
دریغا...
ما که می خواستیم جهان را مهربان کنیم...
خود نتوانستیم مهربان باشیم!
                           (برتولت برشت)
يکشنبه 10/11/1389 - 23:33
خاطرات و روز نوشت
امشب به دیدن دوستی رفتم...یك دوست خوب. و این دوست خوب چیزی برای من تعریف كرد كه هنوز یادآوریش مو به تنم راست میكنه....این دوست با اشكی كه در چشمهاش بود و بغضی كه توی گلو داشت برای من چیزی تعریف كرد كه من از خدا متشكرم به خاطر اینكه كمكم كرد كه اشكم سرریز نشه... این دوست برای من چیزی تعریف كرد ، كه امشب...سر سجاده نمازی كه دیگه قضا شده...همه اشك نریختمو پیش خدا بریزم. چیزهایی مثل سطح توقع...نجابت...شكستن...چیزهایی مثل...قول دادن...خجالت...سقف... چیزی هایی گفت برای من كه از خودم خجالت كشیدم...و از ته دل خواستم كاش چیزی بودم تا می تونستم كاری بكنم... نمی دونم چی بنویسم وچطور ادامه ش بدم و چطور تمومش كنم....دوست هم ندارم عین مكالمه رو اینجا بیارم...فقط می دونم دلم خیلی گرفته... گمانم وقتی این شعر فروغ فرخزاد رو بخونید....كاملا به حسی كه الان دارم پی می برید...برام باورش سخته كه اونقدر مضطرب و دل گیر و بی حوصله هستم كه نمی تونم حتی احساسمو بیان كنم...شعر رو بخونید....هم این قسمتی كه می نویسم و هم در ادامه مطلب حتما متن کامل و به خصوص پاراگراف بعدی رو بخونید...: ((آیه های زمینی)) ... چه روزگار تلخ و سیاهی نان، نیروی شگفت رسالت را مغلوب كرده بود پیغمبران گرسنه و مفلوك از وعده گاه های الهی گریختند و بره های گم شده عیسی دیگر صدای هی هی چوپانی را در بهت دشتها نشنیدند... ...
يکشنبه 10/11/1389 - 23:25
شعر و قطعات ادبی
برای مادرم که امروز به دنیا آمده:

آنقدر به آنچه هستی ایمان دارم
كه اگر خدا را انكار كنی...
دیگر به آسمان...
                   نگاه نخواهم كرد.
حادثه ای...
به هیچ زمان و مكانی...
در این جهان و حتی آن جهان _چرا كه نه!_
مقدستر از تو
اتفاق نخواهد افتاد.
يکشنبه 10/11/1389 - 23:21
شعر و قطعات ادبی

اگر روزی
اگر روزگاری
در جایی از دنیا...
لنگه كفش سفالینی دیدی
كه درون آن
تكه كاغذی بود،
و روی آن تكه كاغذ
سوالهایی بی جواب
و
جوابهایی بی سوال...
به صاحب آن كفش
سلام مرا به برسان
و
حال مرا از او بپرس...
او
همیشه از حال من خبر دارد.

يکشنبه 10/11/1389 - 23:20
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته