• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 14221
تعداد نظرات : 3204
زمان آخرین مطلب : 3631روز قبل
شهدا و دفاع مقدس
ارسال به دوستان
سومین روز محاصره/۴
عملیات کربلای ۵ چگونه تمام شد

زمان سختی به سر آمده بود. لحظاتی بعد با کمک بچه‌ها به آن طرف خاکریز رسیدیم. پایمان به آن طرف خاکریز که رسید، روی زمین ولو شدیم. خستگی و گرسنگی مجالی نمی‌داد که با بچه‌ها خوش‌وبش کنیم.

خبرگزاری فارس: عملیات کربلای ۵ چگونه تمام شد

 

به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، عملیات کربلای 5 یکی از بزرگترین و موفق ترین حملاتی بود که رزمندگان اسلام علیه دشمن بعثی انجام دادند. این عملیات از تاریخ 19/10/1365 آغاز و 70 روز به طول انجامید. این عملیات اگر چه به ظفر ختم شد اما شهیدان و جانبازان بسیاری را به جا گذاشت. اگر نبود رشادت رزمندگان اسلام این عملیات ها هیچ وقت به پیروزی نمی‌رسید. آنچه پیش روی شماست خاطره محمد هادی از نیروهای عمل کننده در این حمله است که لحظات سخت آن روزها را اینگونه روایت کرده است:

                                                                                     ***

صبح روز سوم

روشن شدن هوا مصادف بود با فریاد الله‌اکبر بچه‌های گردان «مسلم‌بن‌عقیل» فریاد دلاورانه آنها، امدادی بود که تا این ساعت انتظارش را می‌کشیدیم. از خوشحالی در پوست نمی‌گنجیدم. دلم می‌خواست هر چه زودتر چهره نورانی دلاوران بسیجی را ببینم.

بیم و امید، آرام و قرار را از ما گفته بود. مجددا با حاجی علی تماس گرفتم و گفتم: «حاجی اگر موافق باشی، من با بچه‌ها از اینطرف وارد عمل شویم.» حاجی با خوشحالی پیشنهادم را پذیرفت و گفت: «به اذن الله بزنید.»

بچه‌ها از هنگامی که خبر حمله‌گردان مسلم‌بن‌عقیل را شنیده بودند، خود را آماده نبرد کرده بودند و احتیاجی نبود که من به آنها دستور بدهم. همه حاضر و آماده منتظر فرمان بودند. زمان عمل فرارسیده بود. زمان به قلب شب تاختن و از چنگ شب گذشتن.

زمان عسرت و سختی داشت سپری می‌شد، اما چیزی مثل خوره بر قلبم چنگ انداخته بود. مجروحین!! برق نگاهشان آهویی را مانند بود در دام صیاد. نمی‌دانستم با آنها چه کنم؟

راهی برای نجاتشان به خاطرم نمی‌رسید. عبور از نخلستان و حوضچه، دلاور مردانی می‌خواهد سالم و استوار، نه مجروحانی بی‌غذا و دارو. توانایی دل‌کندن از آنها را نداشتم، اما چاره‌ای نبود؛ باید بدون آنها حرکت می‌کردیم. موقع خداحافظی به جمع‌شان نزدیک شدم و گفتم: «خوب بچه‌ها ما باید برویم. می‌رویم تا به خط بزنیم وانشاء‌الله با آمبولانس برگردیم.» آنها مضطربانه مرا نگاه می‌کردند. حرفهایم که تمام شد زمزمه آنها هم بالا گرفت:

- مرا هم ببرید، پدرم انتظارم را می‌کشد!

- من زن ‌و بچه دارم، اگر امکانش هست مرا هم با خود ببرید!

ماندن آنها در آنجا، یعنی مرگ، یعنی اسارت؛ و بچه‌های زخمی این را به خوبی می‌فهمیدند. و من گیج و درمانده، همان کردم که باید انجام می‌دادم. آرام و غمگین از آنها فاصله گرفتم تا شاهد وداع سوزناک و غم‌انگیزی که دلم را به درد می‌آورد نباشم.

دقایقی بعد بچه‌ها به خط شدند و حرکت آغاز شد.

چهره‌ها غمگین و چشمهای نمناک، نگاهی به عقب و گاهی به جلو. هنوز چند قدم از مجروحان فاصله نگرفته بودیم که یکی از مجروحان با تضرع فریاد زد: «مرا هم همراهتون ببرید، هنوز توان جنگیدن دارم.» گامها نا‌خودآگاه متوقف شد. او، «عباس پیرهادی» بود که یک پایش تیر خورده بود. اسلحه را بدست گرفت و در حالیکه سعی می‌کرد از آن به عنوان عصا استفاده کند شروع به حرکت نمود. مجددا دستور حرکت دادم. در این هنگام «مهندس حاج اسدالله خادمی» از ستون جدا شد و به طرفم آمد. همگام با او به حرکت ادامه دادم. مهندس با مکثی کوتاه گفت: «می‌خواستم از شما خواهش کنم تا اجازه بدهید من پیش مجروحان بمانم.» ایستادم و بهت‌زده نگاهش کردم در چهره‌اش هیچگونه شک و تردیدی را مشاهده نمی‌کردم. به آرامی گفتم: «اگر بمانی کشته و یا اسیر شدنت حتمی است. احتمال بازگشت ما هم خیلی ضعیف است.»

مهندس که گویی مدتها با خود کلنجار رفته و این تصمیم را گرفته بود، مصمم و محکم گفت: «اشکالی ندارد. من می‌مانم تا حداقل تسلای دل مجروحان باشم.» با او به سمت مجروحان بازگشتم و در حالیکه سعی می‌کردم نگاهم به چشمان آنها نیفتد، گفتم: «حاجی پیش شما می‌ماند تا ما برگردیم.»

یک نگاه و یک نظر کافی بود تا برق خوشحالی و امیدواری را در چشمانشان مشاهده کنم. با حاجی وداع کردم و همراه بچه‌ها به طرف نخلستان راه افتادم.

نخلستان و هم‌آور بود و وحشت‌افزا. در هر قدمی دامی و دهلیزی مرگبار، و چشمانی در پی شکار انسان. به بچه‌ها تاکید کردم که آیه «وجعلنا» را از یاد نبرند. پیشاپیش همه شاخ و برگ را کنار می‌زدم و جلو رفتم. با هر قدمی که بر‌می‌داشتم؛ صدای تیراندازی را واضح‌تر می‌شنیدم.

دقایقی بعد به نزدیکی محل درگیری رسیدیم. بچه‌های گردان مسلم‌بن‌عقیل در آن طرف حوضچه با مقاومت بعثیها روبرو شده بودند و حرکت برق‌آسای آنها در همین نقطه کند شده بود. به مرکز درگیری رسیده بودیم؛ درست پشت سر نیروهای عراقی. با بچه‌ها در گوشه‌ای کمین کردیم و منتظر فرصتی شدیم تا وارد عمل شویم. چشم‌ را از تیرباری که یکریز به طرف نیروی خودی تیراندازی می‌کرد، برنمی‌داشتم. این سنگر تیربار مانعی بود برای ما و مشکلی بود برای بچه‌های گردان مسلم‌بن‌عقیل. رو به بچه‌ها کردم و به آرامی گفتم: «دو نفر داوطلب می‌خواهم.» حرفم که تمام شد، دو نفر از بچه‌ها خود را به نزدیک من رساندند. با انگشت، سنگر تیربار عراقی را نشانشان دادم و گفتم: «خاموشش کنید» رگبار گلوله‌ها تمام منطقه را در بر گرفته بود و جلو رفتن را مشکل می‌کرد. آن دو به حالت نیمه‌خیز به طرف سنگر تیربار حرکت کردند.برای خاموش شدن سنگر تیربار ثانیه شماری می‌کردم. دقایقی بعد با انفجاری خفیف، سنگر تیربار خاموش شد. دستور حرکت دادم و قدری جلوتر رفتیم. نخلستان در آتش و دود فرو رفته بود. تا حوضچه فاصله چندانی نداشتیم؛ اما شلیک پیاپی عراقیها از دو سنگر کار را مشکل می‌کرد. دو نفر از بچه‌ها را مامور خاموش کردن یکی از سنگرها کردم و شهید «اسماعیل گهزادی» و برادر «شجاعی» که عیالوار بود و صاحب 7 فرزند، هم مأموریت یافتند تا سنگر دوم را خاموش کنند. مشکل اساسی حوضچه بود. حوضچه‌ای که تا بحال جان بسیاری از بچه‌ها را گرفته بود.

با بقیه بچه‌ها به طرف حوضچه راه افتادیم و به آرامی و جدا از یکدیگر به آن نزدیک می‌شدیم. همانگونه که گام بر‌می‌داشتم به چند نفر از بچه‌ها که در جلو من گام بر‌می‌داشتند، نگاه می‌کردم.

آنها بدون هول و هراس، جسم خسته و گرسنگی کشیده‌شان را به سوی حوضچه می‌کشاندند. آنجا تله مرگ بود. قتلگاه بسیاری از دوستانمان. خشم و نفرت از حوضچه، گامهایمان را توانایی می‌بخشید و محکم و استوار بدان سوگام بر‌می‌داشتیم.

تا حوضچه چندان فاصله‌ای نداشتیم. در این هنگام، متوجه صدای خش‌خشی از پشت سرم شدم. با یک نگاه متوجه شدم که یک سرباز عراقی مسلح پشت سرم قرار دارد. بچه‌هایی که نزدیک من بودند، متوجه او نشده و بی‌خیال جلو می‌رفتند. سرباز عراقی در موقعیتی قرار داشت که علاوه بر من، می‌توانست تعدادی دیگر از بچه‌ها را هم به رگبار ببندد. عرق سردی روی پیشانیم نشسته بود، ضامن نارنجک را کشیدم و آنرا آماده پرتاب به سمت آن عراقی کردم. در این هنگام صدای رگباری بلند شد و به دنبال آن سرباز عراقی نقش زمین گردید. بلافاصله نارنجک را به محوطه‌ای باز پرتاب کردم. و سپس نفس راحتی کشیدم. دقایق بعد بچه‌های امداد که سرباز عراقی را به رگبار بسته بودند، به نزدیک من رسیدند. از آنها تشکر کردم و دوباره براه افتادیم. در جا‌به‌جای نخلستان مواجه می‌شدیم. بچه‌های گردان مسلم‌بن‌عقیل با جدیت و شهامت می‌جنگیدند. خط اصلی و مهم حوضچه بود.

با اشاره دست به بچه‌ها فهماندم که برای خاموش کردن حوضچه باید از نارنجک استفاده کنیم. نارنجکها در دست و آماده حمله شدیم. زمان عمل فرا رسیده بود. نارنجک اول را که من در داخل حوضچه پرتاب کردم، بچه‌ها هم کارشان را شروع کردند. آنچه نارنجک با خود داشتیم به داخل حوضچه پرتاپ کردیم و توانستیم لانه کژدم را خاموش کنیم.

از حوضچه با احتیاط گذشتیم و شروع به پیش‌روی کردیم. همانگونه که جلو می‌رفتیم. از پشت نخلها متوجه چند عراقی شدم. هوا که روشن شد چاره‌ای نداشتیم جز اینکه به آب بزنیم. چندتایی از بچه‌ها زخمی بودند و من وقتی که آنها به آب زدند، فشار دردی را که به مشقت تحمل می‌کردند در چهره شان مشاهده کردم. به همه تاکید کردم که اگر عراقیها سر رسیدند، زیر آب فرو روند.

هوا کاملا روشن شده بود، به آرامی در اروند صغیر پیش می‌رفتیم. در این لحظه ناگهان سر و کله چند عراقی پیدا شد. آنها که رد ما را تا اینجا گرفته بودند با رسیدن به آب توقف کردند. همه در یک لحظه نفس را در سینه حبس کردیم و به زیر آب فرو رفتیم. لحظات سختی بود، از خدا کمک می‌خواستم و زیر آب تنها توجه‌ام به او بود. صدای چند انفجار که ناشی از پرتاب نارنجک در آب بود، شنیده شد و لحظه بعد سکوت و سکوت، به آرامی سرم را از آب بیرون آوردم و چون اثری از عراقیها ندیدم بچه‌ها را صدا زدم و به اتفاق هم شروع به حرکت در آب کردیم. صدای انفجارها و رگبار گلوله‌ها کماکان با شدت تمام ادامه داشت. خستگی و گرسنگی از یک طرف و آب سرد اروند هم از طرف دیگر توان را از ما برده بود، به زحمت جلو رفتیم تا به محوطه‌ای باتلاقی رسیدیم. با بدن و لباسی خیس از آب بیرون آمدیم و با احتیاط باتلاق را طی کردیم. در اینجا بود که صدای نیروهای خودی به گوشمان رسید. با کمی دقت متوجه شدیم که آنجا خاکریز نیروهای خودی است، بچه‌ها در آمد و رفت بودند و سخت تکاپو می‌کردند. از خوشحالی در پوست نمی‌گنجیدیم. فورا چفیه‌ای را بر اسلحه‌ای بستیم و شروع کردیم به علامت دادن. آنها خیلی زود متوجه شدند.

زمان سختی به سر آمده بود. لحظاتی بعد با کمک بچه‌ها به آن طرف خاکریز رسیدیم. پایمان به آن طرف خاکریز که رسید، روی زمین ولو شدیم. خستگی و گرسنگی مجالی نمی‌داد که با بچه‌ها خوش‌وبش کنیم. با بیحالی چشمم را به اطراف گرداندم. در کنار خاکریز و در چند متری‌ام، تعدادی از شهدا را مشاهده کردم که کنار هم قرار گرفته بودند. مجروحین زیادی هم با دردهای خود دست و پنجه نرم می‌کردند. آتش شدید دشمن توان هر حرکتی را از بچه‌ها سلب کرده بود. به خود آمدم و متوجه خود شدم. از شدت خستگی و ضعف توان ایستادن روی پاهایم را نداشتم. شدیدا لاغر شده بودم؛ بطوریکه از کمربندم چهار سوراخ کم شده بود. در این هنگام وانتی به سرعت به پشت خاکریز رسید و مشغول سوار کردن اجساد شهدا شد. با مشقت بلند شدم و به اتفاق بچه‌ها نزد راننده وانت رفتیم. وقتی از او خواستیم که ما را به عقب منتقل کند، سری با تأسف تکان داد و گفت: «به من دستور داده‌اند فقط شهدا را به عقب منتقل کنیم، من شرعا باید به وظیفه‌ام عمل کنم.» هر چه سعی کردیم او را متقاعد کنیم، او به خرجش نرفت. چاره‌ای نبود. ماندن در اینجا یعنی ذره ذره جان دادن. دیگر رمقی نداشتیم که بتوانیم بمانیم و مقاومت کنیم. ناچار و برخلاف میل باطنی‌ام به بچه‌ها گفتم: «بالا، بچه‌ها بپرید بالا.» 13 نفر بودیم. از یک گروهان تنها 13 نفرمان باقی مانده بود، و هر کدام با تنی فرسوده و قلبی زخم خورده خود را به گونه‌ای کنار شهدا جای دادیم. راننده وقتی عکس العمل ما را دید فریاد زد: « تا پایین نروید حرکت نمی‌کنم. » در این هنگام یک خمپاره در نزدیک ماشین منفجر شد و او شتابان سوار شد و حرکت کرد.

ماشین نخلستان رنگین شده به خون همرزمان شهید ما را پشت سر می‌گذاشت و سیلاب اشک چشمان در گود فرو رفته ما را شستشو می‌داد. مویه‌ها و گویه‌هایمان بلند بود. چهره تک‌تک بچه‌های مجروح و شهیدی را که در نخلستان جا گذاشته بودیم مثل یک فیلم در جلو چشمانم ظاهر می‌شدند. دقایقی بعد نخلستان از دید ما پنهان شد.

از شدت ضعف و سرما به حدی می‌لرزیدم که دندانهایم به شدت به هم می‌خورد و صدا می‌داد. بچه‌ها که حال و روزشان بهتر از من نبود پارچه‌ای بین دندانهایم قرار دادند تا از شکستگی آنها جلوگیری شود. لرزش من هر لحظه شدیدتر می‌شد. بچه‌ها که وضع را اینگونه دیدند، ماشین را نگه داشتند و مرا به جلو ماشین منتقل کردند. کم‌کم به نزدیک جاده و مقر لشکر رسیدیم. در آنجا با دیدن تعدادی از بچه‌های گردان که باقی مانده بودند، چشمهایم روی هم آمد و بیهوش شدم.

چشم که باز کردم، خودم را در اورژانس دیدم. سرم بر دستم وصل و دکتری بالای سرم ایستاده بود. دقایقی بعد دکتر مرا تنها گذاشت. سرم را به اطراف چرخاندم و از دیدن کسی که روی تخت کناری‌ام خوابیده بود، سخت تعجب کردم. او دانشجو بود و با ما در محاصره قرار داشت. تا نزدیک حوضچه او را دیده بودم، اما بعد از آن هیچ اثر و نشانی از او نیافتم. به خاکریز نیروهای خودی هم که رسیدیم، او را در جمع خود نیافتیم. و حالا او در کنار من قرار داشت. سخت متعجب بودم و دوست داشتم بدانم که او چگونه سر از اینجا در آورده است.

صدایش که زدم، نگاهی به من کرد و بلافاصله احوالم را پرسید.

از او خواستم تا ماجرایش را برایم بگوید. او آهی کشید و در حالی که به سقف خیره شده بود گفت: « خدا اگر بخواهدَ، قادر است شیشه را در کنار سنگ سالم نگه دارد. کنار حوضچه که رسیدیم، من از فرط خستگی خوابم برد. شب از نیمه گذشته بود که از خواب بیدار شدم. در یک لحظه متوجه شدم که بین عراقیها قرار گرفته‌ام. توکل بر خدا سر از خاکریز نیروهای خودی در آوردم.»

بعد در حالی که لبخندی بر لب داشت ادامه داد: « و حالا هم در خدمت شما هستم.»

عملیات کربلای 5 در همین جا متوقف گردید و من بعدها شنیدم که اکثر بچه‌های زخمی به همراه مهندس و سیدهادی به اسارت نیروهای عراقی در آمده‌اند.

پایان

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920927001079#sthash.50rZbkY7.dpuf
شنبه 13/2/1393 - 12:4
اخبار
افسران - مخالفت علنی روحانی با فرمایشات امام خامنه ای
شنبه 13/2/1393 - 11:45
اخبار


هشدار رفسنجانی درباره بازگشت احمدی‌نژاد 

 

 

من هشدار می‌دهم و باید این‌ها را رصد کنیم و نگذاریم که فرصت بلند شدن از زمین پیدا کنند. در جاهایی برای این‌ها زمینه بازگشت وجود دارد و ممکن است سوار موج شوند و بازگردند.
به گزارش خبرنگار جهان، آقای هاشمی رفسنجانی در جمعی اظهاراتی داشته ‌است که اصلاح‌طلبان دارند از دولت سرخورده می‌شوند. دولتی‌ها فکر می‌کنند که وضع به همین منوال باقی خواهد ماند و فضای مثبت نسبت به دولت ادامه خواهد یافت. درحالی که باید خطر بازگشت احمدی‌نژاد را جدی بگیریم.

وی افزوده ‌است: من هشدار می‌دهم و باید این‌ها را رصد کنیم و نگذاریم که فرصت بلند شدن از زمین پیدا کنند. در جاهایی برای این‌ها زمینه بازگشت وجود دارد و ممکن است سوار موج شوند و بازگردند.

هاشمی در این جمع با انتقاد از کم‌تحرکی دولت، گفت: در حالی‌که باید هر روز شاهد حرکت جدیدی از طرف دولت باشیم، این‌ها بیشتر خواب و تنبل هستند. احمدی‌نژاد هر روز یک کار جدید داشت ولو کاری هم نبود و لمپن بازی بود، اما تحرک دولت در افکار عمومی تأثیرگذار است.

از سوی دیگر شواهد حاکی از آن است که محمود احمدی نژاد فعالیتهای خود را افزایش داده است و پیغامهایی را برای اصولگرایان فرستاده که از آن برداشت شده که وی علاقه مند است در دور آینده ریاست جمهوری مجددا ورود پیدا کند.

وی در جلساتی که با برخی اصولگرایان داشته و گفته است که فضای فعلی دولت را هاشمی رفسنجانی اداره می کند و اصولگراها باید حول من متحد شوند تا بتوانند در انتخابات پیروز شوند.

گفتنی است فضای دو قطبی سازی هاشمی ـ احمدی نژاد از سال ۸۴ تا کنون تبدیل به استراتژی تبلیغی آقایان هاشمی و احمدی نژاد شده است و هر کدام سعی دارند برای حفظ یا رسیدن به قدرت، طرف مقابل را به عنوان خطر جدی معرفی نمایند تا از این طریق سبد رای خود را افزایش دهند. سیاستی که متاسفانه به دلیل تنش آفرینی طرفین، کشور را با خسارت های زیادی همراه کرده است.

 

  http://jahannews.com/vdcgxu9w3ak9n34.rpra.html

شنبه 13/2/1393 - 11:40
اخبار
اخبار ویژه روزنامه کیهان
گعده مشترک اصلاح‌طلبان با پدران معنوی سازمان منافقین/ دومین قربانی شکست از ایران

جمعی از عناصر گروهکی به بهانه همایش سازمان دانشجویی حزب کار، در کنار برخی اصلاح‌طلبان و اعضای مجمع روحانیون گرد هم آمدند.

خبرگزاری فارس: گعده مشترک اصلاح‌طلبان با پدران معنوی سازمان منافقین/ دومین قربانی شکست از ایران

روزنامه کیهان امروز شنبه 13/02/93 در ستون اخبار ویژه خود نوشت:

 

* گعده مشترک اصلاح‌طلبان با پدران معنوی سازمان منافقین

جمعی از عناصر گروهکی به بهانه همایش سازمان دانشجویی حزب کار، در کنار برخی اصلاح‌طلبان و اعضای مجمع روحانیون گرد هم آمدند.

در یکی از این تصاویر موسوی لاری (وزیر کشور دولت اصلاحات و عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون) در حالت خنده در کناره هاشم صباغیان (عضو گروهک نهضت آزادی و وزیر کشور دولت موقت) دیده می‌شود. به گزارش «ایلنا» دراین نشست، ابراهیم یزدی، محمد توسلی، غلامعباس توسلی، علی‌محمد غریبانی، سهیلا جلودارزاده، حبیب‌اله پیمان، فاطمه راکعی و محمدرضا راه‌چمنی حضور پیدا کرده بودند.

هم‌پیالگی اصلاح‌طلبان و اعضای گروهک‌های نفاق مطرود حضرت امام(ره) و ملت ایران در حالی است که طیف مجمع روحانیون و برخی جریان‌های مشابه مدعی اصلاح‌طلبی، در مواقع مضیقه و اعتراض، تظاهر به خط امامی بودن می‌کنند و این در حالی است که حضرت امام(ره) سران نهضت آزادی را پدران معنوی سازمان تروریستی منافقین و جریانی که اگر سرکار باقی می‌ماندند، سیلی جبران‌ناپذیر به اسلام و ایران می‌زدند، معرفی کرده‌اند.

موسوی در این نشست ضمن سخنانی گفته باید به همه سلایق میدان داده شود تا ورود پیدا کنند. وی همچنین ادعا کرده فضای کشور در این 8 ساله امنیتی بوده و باید راه را بر تشکل‌ها باز کرد.

حسین کمالی دبیر حزب کار - با گرایش کارگزارانی- نیز در همین جلسه گفته است: در شرایط فعلی شاهد آن هستیم که کلمه اصلاح و اصلاح‌طلبی با واکنش‌های تندی مواجه می‌شود. اصلاحاتی که به آینده بهتر نگاه می‌کند، آیا می‌تواند یک جرم تلقی شود که در جامعه ما این‌گونه با آن برخورد می‌شود؟

برخی از اخبار منتشره نیز برخلاف خبر ایلنا مبنی بر حضور یزدی در جلسه، در پیام ویدئویی وی به این جلسه مشترک اصلاح‌طلبان و نهضتی‌ها خبر داده‌اند.

در همین حال علی اصغر غروی از اعضای گروهک نهضت آزادی در نوشته‌ای ضمن حمایت از همکاری با اصلاح‌طلبان خطاب به برخی اعضای این گروهک خاطرنشان کرد: آیا فراموش کرده‌اید که همین اصلاح‌طلبان، خود از تندروترین‌ها بودند، در همه عرصه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و اکنون تا چه میزان به مبانی دموکراسی و ضرورت تکثرگرایی و قبول حضور احزاب سیاسی مختلف و قوی به طور جدی معتقد شده‌اند و در این راه گام‌های مهمی برداشته‌اند. آیا منصفانه نیست که بگوییم آقای روحانی هم همین مسیر را طی کرده است. و از آن فضایی که شما فکر می‌کنید هنوز در آن مانده است، خارج شده و به این اعتقاد رسیده است که تنها راه حل مشکلات مختلف مملکت، تحکیم مبانی آزادی و دموکراسی است؟

 

* روایت اصلاح‌طلبان از نقد و نسیه مصاحبه روحانی

طیف‌های اصلاح‌طلب ارزیابی ناامیدانه‌ای از آخرین مصاحبه تلویزیونی رئیس جمهور ارائه کرده‌اند.

در این زمینه روزنامه آفتاب یزد نوشت: نتیجه مشخصی که می‌توان از اظهارات روحانی گرفت فقط انتظار بود.

این روزنامه افزود: روحانی در سخنان خود ابراز نمود که دولت توانسته به وعده‌های خود به مردم تا پایان سال گذشته عمل کند. ای کاش آقای روحانی کمی در این خصوص محتاط‌تر سخن می‌گفتند و این چنین به موضوع حساس «تحقق وعده‌ها» صفر و صدی نگاه نمی‌کردند. به هر حال مقام اول اجرایی کشور نیک می‌دانند «تمام وعده‌های محقق شده» از نظر مردم خیلی معنی می‌تواند داشته باشد که فقط یکی از آن یعنی اینکه افزایش قیمت‌ها متوقف شده و این در حالیست که رشد قیمت حامل‌های انرژی مطمئناً باعث دامن زدن بر گرانی می‌شود. با توجه به اینکه حسن روحانی از شیب ملایم سخن می‌گوید باید منتظر بود تا فهمید چقدر این موضوع محقق می‌شود.

این روزنامه اصلاح‌طلب همچنین از قول فیاض زاهد (از افراطیون مدعی اصلاح‌طلبی) نوشت: ترکیب کابینه روحانی ترکیب ناهمگون و غلطی است و هر چه جلوتر برود، مشکلات بیشتر خود را نمایان می‌کند.

زاهد با بیان اینکه روحانی باید اعتدال را باز تعریف کند، افزود: اعتدال یعنی پرهیز از کندروی و تندروی. اما آنچه ما در حال حاضر از دولت می‌بینیم اعتدال نیست، خنثی‌سازی است. یعنی دولت، مرتب خودش را در حوزه‌های مختلف خنثی می‌کند و این ویژگی باعث می‌شود انسان‌های فرصت‌طلب خود را به این دولت نزدیک کنند. کسانی که هیچ باوری به شعارها و برنامه‌های رئیس جمهور ندارند و متأسفانه این آدم‌ها پاسخ ندادن به سؤالات و مطالبات اساسی جامعه در حوزه‌های مختلف را اعتدال می‌نامند. در واقع کسانی به دولت نزدیک می‌شوند که نه راست هستند و نه چپ. در واقع بی‌ماهیت‌اند و نیروهای بی‌ماهیت، بی‌وفاترین نیروی سیاسی و اجتماعی به قدرت مستقر محسوب می‌شوند.

از سوی دیگر علی افشاری از اعضای فراری دفتر تحکیم (شاخه حزب مشارکت) در تحلیلی نوشت: روحانی دچار خشکسالی سیاسی شده و اشاره به ناکامی در دعوت به انصراف از دریافت یارانه نمی‌کند. از فحوای حرف‌های روحانی بر می‌آید وی به انعقاد توافقنامه جامع هسته‌ای امیدوار است. او سعی کرد منتقدین و مخالفان را به اقلیتی از اصولگرایان افراطی تقلیل دهد. او تهدید کرد در صورت افزایش کارشکنی آنها مردم باید جواب‌شان را داده و خراب‌کاری‌های آنها را خنثی سازند. اما دولتی که ادعای تضارب آراء و آزاداندیشی دارد باید اصل انتقاد و مخالفت را به رسمیت بشناسد و پاسخ به منتقدان را به شیوه منطقی و مستدل بدهد.

افشاری اضافه کرد: رفتار روحانی در عرصه‌‌های سیاسی و فرهنگی تاکنون نوعی دوگانگی و برخورد پوپولیستی را به اذهان متبادر کرده است. در این حوزه گفتار درمانی جواب نمی‌دهد و باید اقدامات عملی و قابل سنجش صورت بگیرد. در مجموع مصاحبه مطبوعاتی روحانی بیشتر شامل وعده‌های نسیه بود.

در همین حال سایت اصلاح‌طلب انصاف نیوز نوشت شعار روحانی متشکریم در فضای مجازی به روحانی منتظریم تغییر کرده است.

از سوی دیگر روز‌آن‌لاین که مشترکاً توسط برخی عناصر اپوزیسیون و شماری از همکاران سابق نشریات اصلاح‌طلب اداره می‌شود، در تحلیلی نوشت: مصاحبه روحانی نکته تازه‌ای نداشت: آنچه در این گزارش بیش از هر چیزی مورد توجه قرار گرفت، سخنان مفصل روحانی درباره وضعیت اقتصادی و دیپلماسی خارجی دولت بود. روحانی درباره وضعیت سیاست، فشارهای روزافزون بر زندانیان جنبش سبز و فضای امنیتی حاکم سخنی نگفت.

 

* بعد از منافقین گروهک‌های کومله و دموکرات هم به تکفیری‌ها پیوستند

سران دو گروهک ورشکسته ضمن دیداری در کردستان عراق، خواستار اعزام تروریست به سوریه شدند.

پیش از این خبرهایی مبنی بر اعزام بقایای تروریست‌های عضو گروهک منافقین به سوریه و هم قطاری آنان با تروریست‌های تکفیری منتشر شده بود و اکنون خبرها حاکی از اقدام مشابه توسط دو گروه کومله و دموکرات است.

به گزارش آکام‌نیوز این تصمیم در آخرین نشست سران این دو گروهک در شهر کویه در اقلیم کردستان عراق اتخاذ شده است.

براساس این گزارش، عبدالله مهتدی و مصطفی هجری سران گروهک کومله و دمکرات در این دیدار در مورد اعزام تروریست به کردستان سوریه برای جنگ مسلحانه علیه نیروهای نظامی سوریه تاکید کرده و گفته‌اند که سرنگونی دولت بشار اسد نوعی تضعیف حکومت جمهوری اسلامی ایران است.

مهتدی که در فتنه سال 88 از آشوبگران حمایت کرده بود، خواستار هماهنگی با رژیم‌های عربستان و بحرین و قطر و امارات شده است.

وی همچنین با حمایت از گروهک تروریستی جیش‌العدل گفته که توسل دولت به مولوی عبدالحمید، نشانه موفقیت جیش‌العدل است.

یادآور می‌شود با عنایت به شکست سنگین رژیم آمریکا و متحدان غربی و مرتجع آن، اظهار نظر سران گروهک‌های تروریستی ورشکسته مضحک به نظر می‌رسد و احتمالا بیشتر برای گدایی پول و کلاهبرداری صورت می‌گیرد.

دراین‌باره تجربه انتقامی که کردها و شیعیان عراق از سازمان منافقین به خاطر جنایت‌های آنان در دوره صدام گرفتند، عبرت‌آموز است.

 

* وزیر خارجه آل ‌سعود دومین قربانی شکست از ایران

منابع بلند پایه سعودی از برکناری وزیر خارجه عربستان در چند روز آینده و جنگ قدرت برای جانشینی وی خبر دادند.

به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم، منابع بلندپایه سعودی از تصمیم عبدالله بن عبدالعزیز شاه‌ مسن عربستان برای برکناری سعود الفیصل از وزارت امور خارجه این کشور در روزهای‌ آینده خبر دادند. بنابراین گزارش، شاهزاده سعودالفیصل روزهای آخر دوره فعالیت خود را در سمت وزیر امور خارجه عربستان می‌گذراند زیرا عبدالله بن عبدالعزیز تصمیم دارد در روزهای آینده وی را از این سمت برکنار کند.

منابع یاد شده اعلام کردند: سعود الفیصل بعد از اینکه متوجه شد که شاه عربستان درصدد برکناری وی است، تلاش می‌کند تا برادرش ترکی به عنوان جانشین وی انتخاب شود اما عبدالله بن عبدالعزیز تمایل دارد که پسرش شاهزاده عبدالعزیز را در سمت وزیر امور خارجه منصوب کند.

به گزارش پایگاه الحدث نیوز، منابع بلندپایه سعودی افزودند: این روزها اختلافات گسترده در سطح خاندان حاکم آل‌سعود به علت رقابت بر سر پست وزیر امور خارجه وجود دارد و مهمتر از آن رقابت بر سر پست پادشاهی است. ملک عبدالله‌شاه عربستان اخیرا شاهزاده بندر بن سلطان رئیس سابق سازمان اطلاعات عربستان سعودی را به عنوان هزینه تضمین جایگاه پسرش متعب در مجموعه افرادی که به دنبال ولیعهدی بودند، قربانی کرد.

تحلیل‌گران جهانی معتقدند همان‌گونه که بندر قربانی شکست‌های فاحش عربستان در سوریه و عراق و لبنان و بحرین شد، سعود الفیصل نیز قربانی همین ناکامی‌های بزرگ شده و در واقع دومین قربانی بزرگ سیاست به بن‌بست خورده آل‌سعود در امید بستن به تروریست‌ها و گروه‌های  سلفی و تکفیری است.

در همین حال روزنامه لبنانی النهار از قول یک مقام عالی‌رتبه سابق آمریکا نوشت: عربستان از ایران شیعه کلافه است.

این مقام سابق آمریکایی که روزنامه النهار نامی از او به میان نیاورده اما بر مهم بودن جایگاه او تاکید کرده، می‌گوید: «امیر مقرن بن عبدالعزیز که اخیرا قائم مقام ولیعهد شد و امیر متعب بن عبدالله بن عبدالعزیز که به وزارت گارد ملی منصوب شد در آینده نزدیک به طور رسمی کار خود را آغاز خواهند کرد. عربستانی‌ها چاره‌ای ندارند جز این که نوه‌های جوان عبدالعزیز اوضاع جاری در عربستان را به دست بگیرند و برای آینده سیاسی و استراتژی عربستان برای مواجهه با مشکلات و بحران‌ها که ضروری است فورا کاری برای آنها شود، برنامه‌ریزی کنند.»

خبرنگار روزنامه النهار از این مقام می‌پرسد که شنیده شده که سفر اخیر باراک اوباما به عربستان موفق نبوده است. طرف آمریکایی می‌گوید: کاملا  شکست نخورده اما موفق هم نبوده است.

اوباما و ملک عبدالله بر سر سیاست‌های کلی و استراتژیک کلان از جمله هم‌پیمانی‌های دو جانبه و ادامه همکاری‌ها میان دو کشور توافق کردند. اما بر سر جزئیات به توافق نرسیدند. 

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930213000100#sthash.n8DW5aqU.dpuf
شنبه 13/2/1393 - 11:17
اخبار
از کفش زنانه فوتبالیست مرد تا مسافرکشی نخست‌وزیر

جالب‌ترین تصاویر منتشرشده هفته گذشته از پیش روی شما می‌گذرد.

خبرگزاری فارس: از کفش زنانه فوتبالیست مرد تا مسافرکشی نخست‌وزیر

سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس در پایان هر هفته، تصاویر جالب منتشر شده در خبرگزاری‌ها، سایت‌ها، وبلاگ‌ها و یا شبکه‌های اجتماعی را در قالب یک بسته خبری بازنشر می‌کند. در ادامه مهمترین تصاویر هفته گذشته مشاهده می‌شود:

 

بازدید رهبر معظم انقلاب از کارخانجات صنعتی مپنا

ازدواج 200 زوج دانشجو در دانشگاه تهران ‏

حجت‌الاسلام علیرضا سلطانی، معلم فیزیکی که علاوه بر تحصیلات دانشگاهی در مقطع خارج فقه و اصول حوزه علمیه تحصیل می‌کند.

جان گرفتن هامون بعد از یک دوره خشکسالی 15 ساله

خیابان سی متری جی واقع در غرب تهران، در حال حاضر بیشترین آسیب را ‏از آلودگی صوتی هواپیماهایی که بر فراز تهران میگذرند میبیند‎.‎

دیدار فوتسال تیمهای منتخب کارگران و هنرمندان

همایش پیاده روی‎‏ مردم قزوین

بخش کودک و نوجوان بیست و هفتمین نمایشگاه بین المللی کتاب ‏

جینز استولتینبرگ، نخست‌وزیر نروژ برای در جریان قرار گرفتن زندگی مردم کشورش عصر هر روز در اسلو مسافرکشی ‏می‌کند‎.‎

در حاشیه سفر بازرسان کنفدراسیون فوتبال آسیا به کرمان ‏

سقوط تاور کرین و محبوسی راننده در ارتفاع

صعود تیم فوتبال پیکان تهران به لیگ برتر با برتری یک به صفر مقابل فجرسپاسی شیراز

مراسم تشییع پیکر آیت‌الله ملکوتی - قم ‏

کارگران معدن ذغال سنگ

قهرمانی تیم ملی ایران در مسابقات والیبال نشسته قهرمانی آسیا

مجروحان واژگونی اتوبوس شرکت واحد

سقوط دیواره های غرفه سازمان هلال احمر مستقر در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران

دیدار رییس جمهور با خانواده شهید مطهری ‏

حضور گروه صلح و دوستی دانمارک در نماز جمعه تهران

پرنده آفریقایی به نام بوجانگا با تقلید صداهای هشدار خطر دیگر حیوانات، آنها را از ترس شکارچی فرضی فراری می‎دهد و با ‏خیال راحت، غذای آنان را میخورد.

جروینیو مهاجم ساحل عاجی تیم فوتبال رم چند روز پیش با یک جفت کفش زنانه در یک مراسم رسمی شرکت کرده ‏بود.‏

طرح جمع آوری معتادان پرخطر و سارقین در مشهد

چهره جدید فریدون جیرانی

یک دستگاه کامیون به علت خواب آلودگی راننده با دام‌های عشایر الشتر از توابع استان لرستان برخورد ‏و منجر به مرگ 52 راس دام شد‎.‎

سفر اسحاق جهانگیری، معاون اول رییس جمهوری و بیژن زنگنه وزیر نفت به عسلویه

پاگذاشتن روی مهرهای نماز به بهانه عکاسی

رونمایی از گریم بازیگر نقش شهید مطهری

اجرای نمایش در هنگام ورودرئیس جمهور به نمایشگاه بین المللی کتاب

سوخت گیری غیر مجاز‎ LPG ‎در ورامین

مرگ سه کارگر در اثر ریزش آوار در مشهد

رای دادن سرباز عراقی با انگشت قطع شده

 

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930213000019#sthash.CkKoU8oZ.dpuf

 

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930213000019#sthash.viJeDeeL.dpuf
شنبه 13/2/1393 - 10:23
اخبار
گزارشی از بازدید رهبر معظم انقلاب از شرکت مپنا
تبلور علم و عزم و هنر

پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به مناسبت بازدید رهبر معظم انقلاب اسلامی از شرکت مپنا در روز کارگر، حاشیه‌هایی از این دیدار تاریخی را منتشر کرده است.

خبرگزاری فارس: تبلور علم و عزم و هنر

به گزارش گروه سیاسی،خبرگزاری فارس پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه‌ای به مناسبت بازدید رهبر معظم انقلاب اسلامی از شرکت مپنا در روز کارگر، حاشیه‌هایی از این دیدار تاریخی را منتشر کرده است.

در زیر این گزارش را می خوانید:

چهارشنبه صبح زود راه افتادیم سمت کرج به مقصد شرکت مپنا. هم روز کارگر بود هم ولادت امام محمد باقر علیه‌السلام. یاد بازدید نوروزی آقا از نمایشگاه صنعت خودرو بودم که چهار سال قبل در یکی از سولههای شرکت ایران خودرو برگزار شد. این بازدیدهای صنعتی من را یاد آن 140 واحدی میاندازد که در دوره کارشناسی به مهندسی گذراندم. مپنا یک شرکت دانش‌بنیان و از آن غولهای صنعتی کشور بوده و هست که بیش از دو دهه از تأسیسش میگذرد و هر مهندسی بدش نمیآید توانش را در آن به کار گیرد.

کمی زودتر از آمدن آقا رسیدیم و سرخود زدیم به راهروی نمایشگاه و دیدن دستآوردهای شرکت، از توربین و ژنراتور گرفته تا پرههای کوچک فلزی و سرامیکی. قرار بود نیروگاه گازی 160 مگاواتی حیدریه نجف هم در همین بازدید راهاندازی شود. مپناییها همه چیز را آماده کرده بودند و هر کس سر جای خودش بود. برعکس بعضی برنامهها التهابی در کارهای میزبان نبود. کم‌کم وزرای مربوط آمدند؛ آقایان چیت چیان وزیر نیرو، ربیعی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، ستاری معاون علمی رئیس‌جمهور، امام جمعه و استاندار استان البرز و دکتر علیآبادی رئیس شرکت مپنا. شاید تنها وزیر مرتبطی که حضور نداشت، وزیر صنعت بود. از رفتن وزرا و مسئولین شرکت مپنا به سمت در ورودی سالن و جمع شدنشان می¬شد حدس زد که آقا دارند میرسند. محل نمایشگاه هم عبارت بود از سالنی بسیار بزرگ که در گوشهای از آن 150 صندلی چیده بودند برای جلسه توجیهی ابتدای بازدید و راهرویی بلند که قطعات و تجهیزات شرکت دو طرف آن چیده شده بود. اندازه بعضی از این قطعات دو برابر موتور هواپیما بودند. سمت دیگر این سالن هم کارگران و کارکنان شرکت جمع شده بودند تا دیداری پس از بازدید آقا داشته باشند.

 

صدای صلوات مسئولین که بلند شد معنایش حضور رهبر انقلاب بود. امام جمعه اولین نفری بود که خوش آمد گفت بعد هم آقای علیآبادی و بعدتر وزرا. رئیس شرکت مدیرانش را تک تک معرفی کرد به آقا و بعد همه وارد همان سالن محوطه 150 نفری شدند. جلوی این 150 صندلی یک صندلی برای آقا گذاشته بودند و یک میز کوچک کنار آن که رویش ساعت بود و کاغذ و قلم. پشت سر ایشان هم طبق معمول یک قاب عکس از امام خمینی بود. این عکس امام را یادم نیست که در دیداری رسمی نباشد. پشت سر جمع هم یک توربین گازی 25 مگاواتی گذاشته بودند. جمع آقا را میدید و امام را و ایشان جمع را میدید و توربین را. اول جوانی خوش صدا قرآن خواند: وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى.... در طول قرائت قاری آقا با تمرکز گوش دادند. به کسی نگاه نکردند حتی به قاری. مصداق «وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» بودند تا قاری صدق الله گفت.

 

بعد از پخش کلیپی، مهندس چیت چیان، وزیر نیرو گزارش داد و بعد علیآبادی رئیس مپنا. وزیر نیرو گزارشی موجز و موثر خواند، بی غلط و تپق. علیآبادی هم گزارش داد که مپنا بعد از جنرال الکتریک آمریکا و زیمنس آلمان و دو شرکت فرانسوی و ایتالیایی و میتسوبیشی ژاپن، ششمین شرکت توربین و نیروگاه ساز دنیاست و بیش از یک سوم نیروگاههای گازی و ترکیبی کشور را ساخته و در این راه مرارتها دیده و خون دلها خورده است. وقتی به اینجای گزارش رسید بغض کرد و بعد سکوت. کمی به سکوت گذراند تا خودش را کنترل کند و بعد ادامه داد. گزارش این دو که تمام شد، برای آقا میکروفون گذاشتند. ایشان قبل از شروع صحبت با انگشت اشاره تقهای به میکروفن زدند تا از روشن بودنش مطمئن شوند. از گزارش تشکر کردند و گفتند: «آنچه در ساخت و بنا و ابقاء این مجموعه نقش داشته به نظرم سه عنصر علم، عزم و هنر است. عجالتا و قبل از بازدید توصیه‌ام به شما این است که این سه عنصر را با هم حفظ کنید؛ علم، عزم و نگاه لطیف هنری را. به خاطر گریه‌ی آقای علیآبادی توصیهای هم به آقایان دولت دارم در خوش حسابی با مپنا. من گزارش اینجا را دیدم. برای معوقات و حل مشکلات راه حلهایی هم پیشنهاد شده بود. بعضی از این راهها شدنی است.»

آقا که این حرفها را میزدند، مدیران مپنا داشتند بال در می‌آوردند. ایشان بلند شدند و بقیه هم. بخش دوم برنامه بازدید بود که شروع شد.

 

چند دقیقه معطل شدیم تا از آن سالن 150 نفره بیرون بیاییم. محافظها سعی میکردند حرکت جمعیت را مدیریت کنند. آقا رسیده بودند پای ژنراتورهای 25 مگاواتی و علیآبادی داشت توضیح میداد که این واحدهای کوچک تولید برق، شبکه تولید را ایمن میکند، هزینه انتقال و اتلاف انرژی را کم میکند، امکان پدافند غیرعامل را زیاد میکند و ... توضیحات فنی را به خوبی در زبانی عمومی منتقل میکرد. و چه عجب از سیستم مدیریت انرژی که تازه دارد به فکر کوچک و زیاد کردن سامانههای تولید برق میافتد. قبل از آمدن آقا از یکی از مهندس‌ها پرسیدم و فهمیدم اتلاف انرژی برق ما در خطوط انتقال حداقل 15 درصد است. 15 درصد را در 72هزار مگاوات برق تولیدی که ضرب بکنیم، میشود مصرف برق یک کشور کمی جمع و جورتر از ایران!

بعد از آن رسیدیم پای توربین‌های بادی. توربین‌هایی که در مناطق بادخیز نصب میشود و بعد از نصب دیگر هزینه چندانی ندارد. البته این توربین‌های دو و نیم مگاواتی هزینه اولیه زیادی دارند و با حدود 10 تا از آنها میشود یک نیروگاه 160 مگاواتی گازی راه انداخت. ولی در دراز مدت چارهای نداریم جز توجه به همین نیروهای تجدیدپذیر. مهندسی توضیحم داد که البته برق تولیدی از نور خورشید در ایرانِ پرآفتاب بومی تر است از برق بادی. کلیت همین حرفها را علی‌آبادی داشت به آقا می‌گفت. همان مهندس البته توضیح می‌داد که کشور پهناور، پراقلیم و پرجمعیتی مثل ایران احتیاج دارد به بسته تولید انرژی برق؛ از بادی و خورشیدی گرفته تا گازی و هسته ای والا میزان آسیب پذیری مان زیاد می شود. همین الان هم کشورهای پیشرو در تولید برق پاک، از طرف دیگر نیروگاههای هسته ای شان را توسعه می دهند.

 

علی آبادی توضیح می‌داد در مراحل مختلف تولید با چه تدابیری تحریمها را دور زده یا شکست داده‌اند. مثلا اینکه جنس ملخ این توربین‌ها را از یک ماده عمومی انتخاب کرده‌اند در طراحی، تا همه جای دنیا پیدا بشود. نکته جالب این بود که از جرثقیلی که با آن بتوان این توربین‌های بادی را نصب کرد فقط یک عدد موجود است در کشور و این جرثقیل هم تحریمی است. علیآبادی سرش را نزدیک گوش آقا برد و آرام گفت: البته ما داریم مشکل را حل میکنیم.

آقا گفت: من درباره این توربین‌های بادی شنیده‌ام در دنیا 8 مگاواتی‌اش هم هست. مسئول غرفه جواب داد: بله آن مخصوص دریاست. این توربین‌ها مخصوص خشکی است. ضمن اینکه طبیعت مناطق بادخیز ما کوهستانی است و سرعت بادهای بومی ما با همین توربین‌های دو و نیم مگاواتی سازگار است.

کمی جلوتر دوباره جمع ایستاد. آقا عصایشان را جلوی پاها به زمین میگذاشتند و دست چپ را روی عصا و دست راست را روی دست چپ. و این طور کمی از وزنشان را از روی پاها منتقل میکردند به عصا. کسی راجع به توربین‌های لوکوموتیو توضیح داد و بهینه شدنشان که باعث شده زمانِ مسافرت ریلی مسیر تهران مشهد 2 ساعت کمتر شود. آقا پرسیدند: صرفه جویی سوخت هم دارد یا با مصرف بیشتر این به دست آمده؟ آن مهندس با افتخار گفت: در هر مسیر 1500 لیتر کمتر گازوییل مصرف میکند. همانجا بود که رئیس راه آهن جلو آمد و گفت به شرکت مپنا سفارشهایی داده‌اند و خوش حساب هم بوده‌اند. آقا هم فوری رئیس راه آهن را خطاب قرار دادند که: «کاری کنید مردم برای جابهجایی بار از راه آهن بیشتر استفاده کنند. همه‌اش تقصیر مردم نیست که بارها با تریلی و کامیون حمل و نقل میشود. تقصیر شما هم هست که تبلیغ و تبیین نمیکنید. ما این همه سرمایه‌گذاری در کشور داشته‌ایم برای توسعه‌ی شبکه ریلی، باید از آن استفاده کنیم.»

رئیس راه آهن که سرش پایین بود چَشمی گفت و تأیید کرد و گفت: بله از کل باری که از بنادر حمل میشود به داخل کشور فقط 5 درصد سهم سیستم ریلی است.

عکاسها سر ذوق آمده بودند. در مراسم‌ها و برنامه‌هایی که در حسینیه امام خمینی برگزار میشود، هم قدرت مانور آنها کمتر است، هم تنوع قابشان. اینجا ولی هم میتوانستند جابجا شوند هم آقا را در موقعیتهای مختلف و با ماشین‌ها و قطعات و ماکتهای متفاوت کادر ببندند. به ژنراتور 25 مگاواتی که رسیدیم، توی گوش رفیق عکاسمان، گفتم برود از پشت حفره ژنراتور از آقا عکس بگیرد. این یکی دیگر ماکت نبود. خود ژنراتور بود. کمکش کردم برود بالا. تنها عکاسی که از آنجا عکس گرفت او بود.

 

مهندس‌ها تند تند داشتند توضیح عملکرد میدادند و خیلی تلاش میکردند مطالب فنی را با بیانی ساده مطرح کنند. بین همه‌شان هم علیآبادی در این کار موفق‌تر بود.

رسیدیم به سیستم کنترل نیروگاه. علیآبادی توضیح داد این سیستم قلب نیروگاه است که تا چند وقت قبل قطعاتش را از زیمنس آلمان میگرفتیم. ظاهر سیستم کنترل برای ما بود ولی قطعاتش برای زیمنس. با مدد الهی الان دیگر همه قطعاتش را خودمان تولید کردیم. آقا چند قدم جلوتر رفتند و عینکشان را بالا دادند و با دقت آرم مپنا بر قطعات ریز را جستجو کردند و علیآبادی توضیح داد برای اینکه زیمنسیها نتوانند جنگ تبلیغاتی کنند که ما دروغ میگوییم، سیستم کنترل نیروگاه اهدایی به نجف اشرف را از همین قطعات خودمان ساختیم که یک مصرف کننده و مشتری خارجی برای محصولمان داشته باشیم. بعد از آن از آقا خواست برگردند و پشت سرشان را ببیند؛ روتور توربین 325مگاواتی! علیآبادی روبه چیت چیان گفت: آقای وزیر! دیگر از خارجیها این روتور را نخرید، ما تولید کردیم.

 

[دریافت فیلم]

چند قدم جلوتر ارتباط مستقیمی برقرار بود با نجف اشرف در عراق. میخواستند نیروگاه 160 مگاواتی نجف را با حضور آقا راه اندازی کنند. ما تصویر مهندس‌های ایرانی در عراق را میدیدیم ولی آنها فقط صدای ما را میشنیدند. دکتر علیآبادی توضیح داد که منتظر شما هستند. آقا فرمودند: با سلامی به امیرالمؤمنین علیه‌السلام دستور بدهید که اقدام کنند. کمی مکث کردند و گفتند: سلام من را هم به ایشان برسانید. علیآبادی از پشت گوشی گفت: آقا میفرمایند با سلام بر حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام عملیات را شروع کنید. علیآبادی میخواست بگذرد ولی آقا خواستند توجه بیشتری به مهندس‌های نجف داشته باشند، گفتند: «بهشون بگید چهره‌ی شما را دیدیم؛ از خوشحالی شما و موفقیت شما ما هم خوشحالیم». اینها را که علیآبادی پشت تلفن گفت خوشحالی مهندس‌ها بیشتر هم شد.

بین توضیحات مسئولین شرکت، آقا لبخند زدند و رو به جایی دورتر دست تکان دادند. آنها که اطراف ایشان بودند هم حواسشان جمع شد به دست تکان‌دادن و لبخند آقا. خودم را جابجا کردم ببینم موضوع چیست. دیدم کارگری که پشت دستگاه بزرگ تراش ایستاده، دست روی سینه گذاشته به احترام رهبرش. آقا بین توضیحات فنی و صنعتی حواسشان پیش کارگر ساده شرکت رفت که دست تکان داد. علیآبادی که دید آقا حواسشان به متصدی دستگاه بزرگ تراش است دوباره سرش را به گوش آقا نزدیک کرد و گفت: این دستگاهها تحریم است. ما اینها را با دانش فنی بچههای خودمان سرهم کردیم. الان این دستگاهها لیسانس ندارد!

 

از جایی علیآبادی به آقا گفت برگردند. آقا ایستادند. کمی تعلل کردند. جمع هم ایستادند. نمیدانستند چرا آقا ایستاده و به کجا نگاه میکنند. من البته شک نکردم که حتما باز کارگری را زیر نظر داشته‌¬اند. چند لحظه صبر کردند تا متصدی یکی دیگر از دستگاههای بزرگ تراش سرش را بلند کرد و نگاهش به نگاه آقا گره خورد. آقا برایش دست تکان دادند. کارگر با تعجب اطرافش را نگاه کرد. هیچکس نبود. یقین کرد آقا برای او دست تکان داده‌¬اند. کارگر بلند شد و دست تکان داد و آقا رفتند. راستی در این روز که به نام کارگرهاست، کدام رفتار مثل این میتوانست باعث تکریمشان باشد.

 

دکتر علیآبادی سر قطعهای ایستاد و گفت: این قطعه را باید با دستگاه جوش خاصی جوش میدادیم. دستگاه جوش را از اوکراین خریدیم. توی هواپیما بار زده بودیم که آمریکاییها فهمیدند و نگذاشتند بیاوریم. یعنی فروشنده را تحت فشار گذاشتند که پس بگیرد. این شد که روش تولید را عوض کردیم و کلا قطعه را یکپارچه ساختیم. البته کمی گرانتر شد ولی درنماندیم برای تحریم. بعد دوباره در گوش آقا چیزی گفت که نوشتنی نیست. ولی دَمشان گرم که به 6 روش تحریم را دور زدند!

یک توربین را علیآبادی به آقا نشان داد و گفت: این توربین آنقدر سبک است که با کمی تغییرات میتوان روی هواپیما سوارش کرد. آقا هم گفتند: توصیه من هم همین است که با صنعت هواپیمایی مرتبط باشید. کنار یک روتور بزرگ بخاری، آقا را نگه داشت علیآبادی و گفت: آن چیزی که درباره خون دل بهتان گفتم همین‌هاست. روکشهای سرامیکی را در دنیا فقط آمریکاییها و آلمانیها میتوانند بسازنند. تحریم که کردند با کمک خدا ولی با خونِ دل خوردن، خودمان ساختیم و بعد پرههای روکش سرامیک را به آقا نشان داد. به وزیر نیرو هم گفت: ما الان میتوانیم روتور کلاس اِف را هم بسازیم به شرطی که بابت 8 تایش قرارداد داشته باشیم. وزیر خندید و به آقا گفت: این روتورها که میگویند اگر ساخته شود، حدود 5 میلیارد دلار صرفه جویی سوخت داریم. بعد به علیآبادی ضمنی قول داد قرارداد ببندد.

 

در دوران دانشجویی جایی رفته بودیم برای بازدید. استادمان این پره‌های توربین را به ما نشان می‌داد و می‌گفت: آرزوی ما طراحی این پره‌هاست. حالا برای من حداقل جالب بود که نه تنها طراحی کرده‌ایم، بلکه آنها را ساخته‌ایم.

شنیدم که مهندس‌ها میگفتند: بعضی از تحریمهای ما به خاطر این است که داریم رقیبشان میشویم. مثلا در یکی از کشورهای آسیایی، ما در مناقصه‌ی نیروگاه، زیمنس را شکست دادیم. خیلی عصبانی شدند و شکایت کردند که ما تقلب کرده‌ایم. حتی کارمند محلی ما را دستگیر کردند و زندان انداختند. ولی دولت آن کشور بدون مناقصه حاضر شد برای نیروگاه دوم هم با ما قرارداد ببندد. آقا گفتند: البته به فکر آزادی آن کارمندتان حتما باشید.

 

دیگر رسیده بودیم آخر نمایشگاه. قسمت نفت و گاز و لکوموتیوها را هم که دیدیم، علیآبادی جوانی را معرفی کرد که: این هم داماد من هستند آقا! همانجا هم کارگری چفیه آقا را گرفت.

 

آقا رفتند پشت جایگاه که برای کارگرها صحبت کتند. علیآبادی به اطرافیانش که داشتند تبریک میگفتند با بغض میگفت: از دستم در رفت، اصلا نفهمیدم چطور گزارش میدهم! صدای کارگرها و کارکنان بلند شد که: ای رهبر آزاده آماده‌ایم آماده و این همه لشگر آمده به عشق رهبر آمده.

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930213000037#sthash.2Jh7YkgH.dpuf
شنبه 13/2/1393 - 10:16
اخبار
۵ نکته شریعتمداری در خصوص اظهارات اخیر روحانی/ رأی مردم چک سفید امضا نیست

تاکید آقای دکتر روحانی بر این نکته که منتقدان «با شناسنامه حرف بزنند» و «با نام خود سخن بگویند، نه با نام ملت» اگر چه سخن عالمانه و قابل قبولی است ولی در مواردی نیز به شدت مورد مناقشه است.

خبرگزاری فارس: ۵ نکته شریعتمداری در خصوص اظهارات اخیر روحانی/ رأی مردم چک سفید امضا نیست

به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس، حسین شریعتمداری در ستون «یادداشت روز» روزنامه امروز کیهان به نقد بخشی از سخنان رئیس جمهور در نمایشگاه کتاب پرداخت و نوشت: 

«نقد حق مردم و همه گروههاست، چه اقلیت و چه اکثریت. اما آنچه پسندیده نیست این است که با پول و بیت‌المال مردم کسی بخواهد دولتی را که منتخب مردم است و با رأی مردم شروع به کار کرده، به جای نقد، تخریب کند و این چیزی است که دولت نمی‌پسندد. بنابراین ما از همه می‌خواهیم با شناسنامه حرف بزنند و بگویند از کجا  و وابسته به کدام جناح هستند. با نام خود سخن بگویند نه با نام ملت ایران. راه ملت ایران روشن است».

مطلب فوق، بخشی از سخنان آقای روحانی رئیس‌جمهور محترم کشورمان است که روز سه‌شنبه هفته گذشته در مراسم افتتاح نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران ایراد شده بود و طی چند روز اخیر با واکنش‌های مثبت و منفی فراوانی روبرو شده است و از آنجا که موضوع این بخش از سخنان ایشان، «انتقاد و چگونگی آن» است و این، یکی از اصلی‌ترین مسائل مورد بحث و مناقشه این روزها - بخوانید همه روزها - است اشاره به نکاتی درباره آن ضروری به نظر می‌رسد؛

1- تاکید آقای دکتر روحانی بر این نکته که منتقدان «با شناسنامه حرف بزنند» و «با نام خود سخن بگویند، نه با نام ملت» اگر چه سخن عالمانه و قابل قبولی است ولی در مواردی نیز به شدت مورد مناقشه است. با این توضیح که بسیار دیده شده افرادی از یک حزب و گروه سیاسی بی‌آن که به جایگاه و هویت واقعی خود اشاره کنند، نقش خودخوانده! سخنگوی ملت را بر عهده می‌گیرند و به گونه‌ای درباره مسائل جاری کشور اظهارنظر و یا انتقاد می‌کنند که انگار از جانب همه مردم سخن می‌گویند و خواسته و نظر توده‌های ملت را بازتاب می‌دهند!  رئیس‌جمهور محترم حق دارد از این افراد بخواهد «با شناسنامه حرف بزنند» و دیدگاه و نظر حزبی و گروهی خود را به حساب ملت ننویسند.

شواهد موجود اما، به وضوح نشان می‌دهد جناب دکتر روحانی به این فرمول که خود بر آن تأکید ورزیده‌اند، چندان وفادار نبوده‌اند، بلکه

- با عرض پوزش- عملکرد ایشان در برخی از موارد با فرمول یاد شده تفاوت یکصد و هشتاد درجه‌ای نیز داشته است.

به عنوان مثال، فلان و فلان شخصیت سیاسی  که به جرم آشکار و غیرقابل‌انکار وطن‌فروشی در فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 به وضوح  از سوی مردم طرد شده‌اند، بی‌آن که به شناسنامه سیاسی باطل شده خود کمترین اشاره‌ای داشته باشند، زبان ملت را به کام می‌گیرند و به نمایندگی از آنان برای نظام و دولت محترم نسخه می‌پیچند. بدیهی است آقای دکتر روحانی حق دارد از آنان بخواهد که «بدون شناسنامه حرف نزنند» و ابتداء برای مردم توضیح بدهند و بگویند همان کسانی هستند که با ادعای تقلب در انتخابات 88 جمهوریت نظام را به نفع مثلث آمریکا و اسرائیل و انگلیس زیر سوال کشیده و سپس با شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم، دروغگو بودن خود را به اثبات رسانده بودند. به مردم بگویند که یکی از آنها حداقل دو بار با جرج سوروس، سرمایه‌دار صهیونیست آمریکایی ملاقات پنهان داشته و بعد از این ملاقات‌ها بود که سوروس در مصاحبه با CNN  قول داده بود «جمهوری اسلامی تا یکسال دیگر برچیده خواهد شد»! برای مردم توضیح بدهند چرا در مقابل ادعای نتانیاهو که فتنه‌گران را «سرمایه بزرگ اسرائیل در ایران» نامیده بود

- و البته متأسفانه حق با او بود و راست می‌گفت - مهر سکوت بر لب زده بودند؟! چرا همصدا با دیگر سران فتنه، اهانت‌کنندگان به ساحت مقدس امام حسین علیه‌السلام در عاشورای 88 را مردمان خداجوی! نامیده بودند؟! تصویر مبارک حضرت امام(ره) را پاره و لگدمال کرده بودند! شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه»! و «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» سر داده بودند! و...

باید به جناب آقای دکتر روحانی عرض کرد؛ این واقعیات که قابل انکار نیست! هست؟! و آیا همین آقایان که تاکنون اصرار داشتند آراء جنابعالی را به حمایت اصلاح‌طلبان و کارگزاران از شما نسبت دهند، امروزه زبان به انتقاد از دولت محترم نگشوده‌اند؟! انتظار از ریاست‌ محترم جمهوری آن بوده و هست که با تکیه بر فرمول یاد شده، از آنان بخواهند «بدون شناسنامه حرف نزنند» و ابتداء شناسنامه خود را روی دست بگیرند - البته اگر جرأت داشته باشند که ندارند - و سپس اظهارنظر کنند!

2- رئیس‌جمهور محترم بعد از تاکید بر این نکته که «منتقدان با شناسنامه حرف بزنند» منظور خود از شناسنامه را اینگونه توضیح می‌دهند که منتقدان «بگویند از کجا و وابسته به کدام جناح هستند»؟! که باید از ایشان پرسید؛

الف: آیا منظور حضرتعالی از «شناسنامه»، شناسنامه حزبی منتقدان است؟ اگر چنین باشد- که ظاهرا اینگونه به نظر می‌رسد - پرسش بعدی آن است که آیا از نگاه و نظر جناب دکتر روحانی، فقط کسانی حق انتقاد دارند که عضو یکی از احزاب و یا گروههای سیاسی موجود باشند و آنانی که عضو هیچ حزب و گروهی نیستند - یعنی توده‌های عظیم مردم - حق انتقاد از دولت را ندارند! این برداشت ضمن آن که بی‌احترامی به مردم و نادیده گرفتن حق آنان برای انتقاد است، با مبانی تعریف شده جمهوری اسلامی ایران نیز سازگاری ندارد، چرا که نظام برپایه و محور مردم‌سالاری استوار است و نه حزب و گروه سالاری.

ب: ممکن است رئیس‌جمهور محترم بر این باور باشند که فقط گروهها و احزابی که در انتخابات ریاست‌جمهوری نامزدهای دیگری داشته‌اند، نسبت به مواردی از مواضع و عملکرد دولت ایشان انتقاد دارند که دراین‌باره باید گفت؛ اگرچه بعید نیست برخی از انتقادها از همین زاویه و برخاسته از نگاه حزبی و گروهی باشد ولی نمی‌توان و نباید انکار کرد تمامی انتقادها از این دست نبوده و نیست، و مردم وقتی نشانه‌هایی از فاصله‌دار بودن مواضع و عملکرد دولت محترم با آموزه‌های اسلامی و انقلابی را مشاهده می‌کنند، انتقاد از این دست مواضع زاویه‌دار را با نگاهی دلسوزانه و به منظور اصلاح آن، وظیفه دینی و ملی خود می‌دانند. گفتنی است این روزها بسیاری از گروه‌ها و احزابی که نام خود را در فهرست حامیان دولت ثبت و اعلام کرده‌اند نیز نسبت به شماری از مواضع و عملکرد دولت بیشترین انتقادها را دارند. انتقاداتی که برخی از آنها از نوع باج‌خواهی و سهم‌طلبی است و اتفاقا جا دارد آقای دکتر روحانی مطابق فرمول یاد شده از آنان - اصلاح‌طلبان و کارگزاران - بخواهد که شناسنامه خود را ارائه کنند و مثلا توضیح بدهند در حالی که به اعتراف خودشان در مجموع فقط 13درصد رأی داشته‌اند و به همین علت هر دو گروه نامزدهای رسمی خود را مجبور به استعفاء کرده بودند، اکنون با کدام جایگاه و پایگاه، از دولت به خاطر نادیده گرفتن خواسته‌های حزبی و گروهی خود انتقاد می‌کنند؟!

3- آقای دکتر روحانی یک شخصیت دانش‌آموخته دینی است و حقوقدان نیز هست. بنابراین به خوبی می‌دانند که برای ارزیابی انتقاد، فرمول علمی تعریف شده‌ای وجود دارد و آن، اولا؛ توجه به موضوع مورد انتقاد و ثانیا؛ میزان انطباق آن با آموزه‌هایی است که عدول از آنها  مورد انتقاد قرار گرفته است. در این فرمول؛ شخص انتقادکننده جایگاه و تأثیر چندانی ندارد. در کلام خدا آمده است؛

«فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون أحسنه... ای پیامبر(ص)! به آن عده از بندگان من بشارت ده که سخنان - گوناگون- را می‌شنوند و از بهترین آنها پیروی می‌کنند» (17 و 18 زمر) به بیان دیگر، وقتی از یک موضع یا عملکرد انتقاد می‌شود، انتقاد‌کننده میان آنچه اتفاق افتاده است با آنچه باید باشد - یعنی آموزه‌های تعریف شده و پذیرفته شده - فاصله می‌بیند، بنابراین با مقایسه میان این دو گزاره - آنچه هست و آنچه باید باشد - می‌توان انتقاد را «به‌جا» یا «نابه‌جا» دانست بی‌آن که نیازی به کنکاش در انگیزه انتقاد‌کننده باشد.

4- رئیس‌جمهور محترم کشورمان در سخنان یاد شده و پیش از آن نیز در فرصت‌های دیگر به انتخاب خویش از سوی مردم تکیه کرده و با استناد به آن، انتقادها را بی‌اساس و در مخالفت با اکثریت مردمی دانسته‌اند که به ایشان رأی داده‌اند.

درباره این بخش از سخنان رئیس‌جمهور محترم که هر از چند گاه نیز تکرار می‌شود باید گفت تردیدی نیست که اکثریت مردم  به ایشان رأی داده و جناب روحانی را از بقیه نامزدها برای تصدی ریاست‌جمهوری اسلامی ایران شایسته‌تر دانسته‌اند و آقای دکتر روحانی نیز در اولین کنفرانس خبری و سپس در موارد متعدد دیگر تاکید ورزیده‌اند که رئیس‌جمهور همه ملت ایران هستند، چه آنها که به ایشان رأی داده‌اند و چه آنهایی که نظر دیگری داشته‌اند. اما بدیهی است که رأی مردم «چک سفید امضاء»! نیست و نمی‌توان با استناد به آن، همه مواضع و عملکردهای دولت محترم را برخاسته از خواست و نظر کسانی دانست که در انتخابات یازدهم به رئیس‌جمهور محترم رأی داده‌اند، بلکه دوام اعتبار رأی مردم در همخوانی مواضع و عملکرد دولت محترم با آموزه‌ها و معیارهایی است که در قانون اساسی و سایر قوانین نظام تعریف شده و رئیس‌جمهور محترم در جریان انتخابات بر پایبندی خویش به این موازین تاکید ورزیده‌اند.

5- و بالاخره و با عرض پوزش باید گفت؛ اظهارات روز سه‌شنبه آقای دکتر روحانی در مراسم افتتاح نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران بی‌آن که بخواهند و یا در پی آن بوده باشند، به گونه‌ای بوده است - و یا اینگونه تلقی می‌شود - که انگار هیچکس حق ندارد بدون کوپن از مواضع و عملکرد دولت محترم انتقاد کند! و این در حالی است که همه دلسوزان و دلدادگان انقلاب اسلامی خواستار موفقیت دولت هستند چرا که موفقیت دولت را موفقیت خود و نظام می‌دانند از این روی انتقاد آنان نه فقط نباید برای رئیس‌جمهور محترم دغدغه‌آور باشد بلکه می‌تواند همراهی با ایشان در ارائه خدمت بهتر تلقی شود.

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930213000031#sthash.8fyrYn04.dpuf

 

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930213000031#sthash.Cw77NvQ2.dpuf
شنبه 13/2/1393 - 10:11
اخبار
اف‌بی‌آی: تعداد آمریکایی‌های حاضر در سوریه رو به افزایش است/ از بازگشت آن‌ها نگرانیممدیر اف‌بی‌آی روز جمعه با اشاره به افزایش آمار آمریکایی‌هایی که به گروه‌های تروریستی فعال در سوریه پیوسته‌اند، از احتمال بازگشت این افراد به آمریکا ابراز نگرانی کرد. Tweet به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از روزنامه «واشنگتن‌پست»، «جیمز کامی» مدیر اف‌بی‌آی روز جمعه با اذعان به روند رو به رشد سفر اتباع آمریکا به سوریه برای پیوستن به گروه‌های افراطی وابسته به القاعده، گفت بازگشت این افراد به آمریکا، جزو نگرانی‌های اصلی سرویس‌های اطلاعاتی و امنیتی این کشور است. آقای کامی که در جمع خبرنگاران صحبت می‌کرد، با اشاره به نگرانی سرویس‌های امنیتی از احتمال انجام عملیات‌های تروریستی توسط کسانی که از سوریه بازگشته‌اند، گفت: «همه کسانی که خاطرات دهه 80 و 90 را به یاد می‌آورند، ارتباطی را که بین آن دوره و یازده سپتامبر وجود داشت را به وضوح می‌بینند. ما سوریه را هم به همان شکل می‌بینیم و حتی اوضاع در این کشور به چند جهت بدتر هم هست. افراد بسیار بیشتری به آنجا می‌روند. رفتن و برگشتن از آنجا بسیار ساده‌تر است. بنابراین، پراکندگی‌ای از کسانی که در سوریه بوده‌اند، به وجود خواهد آمد، اما ما مصمم هستیم که نگذاریم خطی دیگر بین سوریه و یازده سپتامبری دیگر در آینده، ایجاد شود.» وی هرچند از اعلام آماری دقیق از تعداد آمریکایی‌هایی که به گروه‌های تروریستی فعال در سوریه پیوسته‌اند، خودداری کرد، اما گفت این آمار در ماه‌های اخیر «بدتر شده است». پیش از این یک مقام ارشد ضدتروریسم آمریکا تعداد آمریکایی‌های فعال در سوریه را بین 60 تا 70 نفر برآورد کرده بود. کومی می‌گوید آمریکای‌های حاضر در سوریه، فعالانه در حال جذب دیگر آمریکایی‌ها برای نبرد در سوریه هستند. به گفته آقای کامی، نگرانی از بازگشت افراط‌گرایان از سوریه، تنها به آمریکا منحصر نبوده و سرویس‌های اطلاعاتی اروپایی هم «تمرکز زیادی» را روی این موضوع گذاشته‌اند. وی افزود: «وقتی به دیدار همتایان (اروپایی) خود می‌روم، این اولین موضوعی است که در موردش بحث می‌کنیم.» مدیر اف‌بی‌آی با اذعان به پیوستن هزاران تبعه جنگجوی غربی به گروه‌های تروریستی فعال در سوریه، گفت این افراد بعد از بازگشت از سوریه تحت نظر آمریکا خواهند بود، چراکه می‌توانند از کشورهای اروپایی به سادگی به آمریکا سفر کنند. - See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930213000035#sthash.1ACBwbFi.dpuf
شنبه 13/2/1393 - 10:4
اخبار

پیام‌‌‌ها و اهداف‌‌‌ احتمالی دیدار با خاتمیدر شرایطی که توجه به فرهنگ، به‌عنوان یکی از مؤلفه‌‌‌های اصلی شعار امسال، مورد تأکید مقام معظم رهبری است، دیدار وزیر ارشاد با فردی که بسیاری از نابسامانی‌‌‌های فرهنگی موجود در ساحت‌‌‌های مختلف، محصول سیاست‌‌‌ها و رویکردهای دولت وی است، نمی‌‌‌تواند پذیرفتنی باشد. Tweet در روزهای گذشته، موضوع دیدار برخی وزرا و معاونین رئیس‌جمهور، رؤسای سازمان‌‌‌ها و معاونین وزارت‌‌‌خانه‌‌‌ها با رئیس‌جمهور اسبق در فضای رسانه‌‌‌ای خبرساز شده و حساسیت‌‌‌های زیادی را برانگیخته است و هرچند در ابتدا گمان می‌‌‌رفت که این دیدارها محدود به افراد معدودی بوده است، اما بعدتر و با انتشار اسامی افرادی که به ملاقات خاتمی رفته‌‌‌اند، این ماجرا ابعاد گسترده-تری پیدا کرد و سؤال از پیام‌‌‌ها و اهداف‌‌‌ احتمالی آن به‌نحو جدی‌‌‌تری مورد توجه قرار گرفت. بیش از همه، دیدار وزیر ارشاد با خاتمی بود که حرف‌وحدیث‌‌‌های بسیار به همراه داشت و واکنش‌‌‌های زیادی را سبب شد؛ چراکه در شرایطی که توجه به فرهنگ، به‌عنوان یکی از مؤلفه‌‌‌های اصلی شعار امسال، مورد تأکید مقام معظم رهبری است و ایشان اخیراً به‌صراحت از وضعیت فرهنگی کشور ابراز نارضایتی فرموده‌‌‌اند، دیدار وزیر ارشاد با فردی که بسیاری از نابسامانی‌‌‌های فرهنگی موجود در ساحت‌‌‌های مختلف، مستقیم و غیرمستقیم محصول سیاست‌‌‌ها و رویکردهای دولت وی است، نمی‌‌‌تواند پذیرفتنی باشد. اما علی‌‌‌رغم این ادعا که این دیدارها به مناسبت آغاز سال نو بوده و نیز از آنجا که بسیاری از این افراد از نزدیکان خاتمی هستند و اغلب در دولت او مسئولیت‌‌‌هایی داشته‌‌‌اند، پس بایستی آن را نوعی دیدار دوستانه و غیررسمی به حساب آورد، به دلایل قابل توجهی نمی‌‌‌توان چنین ادعایی را پذیرفت و به‌سادگی از کنار آن گذشت. با عنایت به حساسیت‌‌‌های موجود نسبت به شخص خاتمی به‌عنوان یکی از سران دخیل و مؤثر در فتنه‌ی 88، بعید است افرادی که به ملاقات وی رفته‌‌‌اند، از تبعات این امر بی‌‌‌اطلاع بوده باشند. بنابراین اصرار هم‌زمان تعداد زیادی از مردان دولت روحانی بر این موضوع، احتمال هدف‌دار بودن این دیدارها را به‌شدت تقویت می‌‌‌کند و علاوه بر آن، هم‌زمانی این قضیه با چند رویداد خاص نیز آن را از شمول دیدارهای دوستانه‌ی صرف خارج کرده و فرضیه‌ی فوق را قوت می‌‌‌بخشد. تقارن این موضوع با شدت گرفتن زمزمه‌‌‌های رفع حصر سران فتنه در طیف‌‌‌هایی از اصلاح‌‌‌طلبان و جریان رسانه‌ای وابسته به آن‌‌‌ها از یک سو و نیز تأیید و حمایت این امر توسط دشمنان نظام و طراحان اصلی فتنه در آن طرف مرزها، از سوی دیگر، می‌‌‌تواند شاهدی قوی بر این مدعا باشد. در واقع هم‌زمانی این دیدارها را با قطعنامه‌ی اخیر پارلمان اروپا، که علاوه بر ادبیات موهنانه و مطالبات گستاخانه، به‌صراحت خواستار رفع حصر سران فتنه شده است، می‌‌‌توان نوعی زمینه‌‌‌سازی در جهت اجرایی کردن مصوبات این قطعنامه تعبیر کرد و آن را نشان از تلاش هماهنگ دو جریان درونی و بیرونی سهیم در فتنه دانست که به‌صورتی برنامه‌‌‌ریزی‌شده درصدد ایجاد فشار به نظام به‌منظور محقق ساختن این خواسته‌ی غیرقانونی هستند. گذشته از آن می‌‌‌توان این دیدار را در راستای اقداماتی ارزیابی کرد که می‌‌‌‌‌‌کوشد تا با حساسیت‌‌‌زدایی از عوامل فتنه و به‌‌‌ویژه خاتمی، راه را برای بازگرداندن این افراد به صحنه‌ی سیاسی کشور هموار سازد؛ هدفی که پیش از این نیز با طراحی ملاقات خاتمی با برخی مراجع (که البته خوشبختانه محقق نشد)، مانور تبلیغاتی بر پیام او در فراخوان ملت برای شرکت در راهپیمایی 22بهمن، مطرح شدن گاه‌وبیگاه او در رسانه‌‌‌های همسو با دولت و اقداماتی از این دست، پیگیری شده است. در واقع جریانی در کشور سعی دارد با فروکاستن فتنه‌ی آمریکایی‌-اسرائیلی 88 به یک «کدورت» جزئی و «دلخوری» سطحی و هم‌زمان سرپوش گذاشتن بر جنایات سران فتنه و «ظلم بزرگ»ی که در حق نظام رواداشته‌‌‌اند، برای بازیابی اعتبار ازدست‌رفته‌ی این افراد تلاش کند و به‌تدریج آن‌‌‌ها را حتی به جایگاهی در درون حاکمیت بازگرداند. به‌‌‌ویژه با توجه به نزدیک شدن انتخابات مجلس دهم و آغاز تدریجی فعالیت‌‌‌های انتخاباتی، این جریان برآن است تا با مشروعیت‌‌‌بخشی به خاتمی، به‌‌‌زعم خود، از ظرفیت اجتماعی وی برای تأثیرگذاری در انتخابات آینده و ترکیب مجلس دهم بهره بگیرد و چه‌بسا در افقی دورتر، نیم‌نگاهی هم به انتخابات دوازدهم ریاست‌جمهوری داشته باشد، خصوصاً با بحث‌‌‌هایی که این روزها بر مستعجل بودن دولت روحانی صحه می-گذارد و آن را به‌مثابه‌ی «رحم اجاره‌‌‌ای» تعبیر می‌‌‌کند که مأموریت آن پروراندن جنین رو به موت اصلاح-طلبی و احیای مجدد آن است. بعید نیست جریان مذکور درصدد آن باشد تا با اقداماتی این‌‌‌‌چنینی، برآوردی از حساسیت نظام و جامعه نسبت به طرح مجدد خاتمی و پیامدهای آن به دست آورد و برمبنای آن، سناریوهای خود را برای شرایط مختلف طراحی و سامان‌‌‌دهی نماید. گذشته از اهدافی که جریان مذکور در سر دارد، بر نیروهای نظام و نهادهای مسئول فرض است که در برابر تحرکات ساختارشکنانه‌ی این افراد بی‌‌‌تفاوت نبوده و واکنشی جدی و قاطع نسبت به آن داشته باشند؛ چه اینکه این رفتار آقایان آشکارا نادیده گرفتن ملاحظات نظام درخصوص سران فتنه است. فراموش نکنیم بیشتر این افراد کسانی بودند که علی‌‌‌رغم نقش تعیین‌‌‌کننده‌‌‌ای که در فتنه 88 داشتند، در ایام معرفی کابینه و فرایند اخذ رأی اعتماد، همگی به لطف اعلام برائت از فتنه و رد قاطعانه‌ی ادعاهای سران فتنه، موفق به کسب رأی اعتماد و مسئولیت وزارت شده‌‌‌اند؛ امری که البته متأسفانه با عنایت به دیدارهای اخیر و نیز نگاهی اجمالی به عملکرد اجرایی ایشان تاکنون، نشانی از تحقق و التزام به آن مشاهده نمی‌‌‌شود و حتی بیم آن می‌‌‌رود که در سایه‌ی عدم واکنش مناسب از سوی نهادهای مسئول، این رفتارها همچنان تداوم یابد و اهداف ناکام جریان فتنه را این‌بار از درون حاکمیت و با بهره‌‌‌گیری از امکانات و منابع نظام پی بگیرد! سیده آزاده امامی،‌ کارشناس سیاسی - See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930126001036#sthash.dqBgW2lZ.dpuf

 

شنبه 13/2/1393 - 10:3
موبایل


پرفروش‌ترین گوشی‌های موبایل جهان + تصاویر 

 

 

به گزارش رصد به نقل از فارس، اشتباه نکنید این مطلب تبلیغ شرکت خاصی نیست، حتماً خود شما هم یکی از این گوشی‌ها را داشته‌اید و آن‌ها آنقدر شناخته شده هستند که نیازی به تبلیغ کسی ندارند. مثل همین گوشی 1100 که بیش از 250 میلیون عدد از آن در دنیا فروخته شده!

 
نوکیا 3310
 
نوکیا 3210
 
نوکیا 2600
 
نوکیا 1600
 
نوکیا 1200
 
نوکیا 1208
 
نوکیا 1110
 
نوکیا 1100
 
موتورولا رزر وی3
 
آیفون

 

شنبه 13/2/1393 - 10:1
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته