• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 8163
تعداد نظرات : 2195
زمان آخرین مطلب : 3417روز قبل
دعا و زیارت

امام رضا (علیه السلام) می فرمایند كه امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: هنگامى كه پیامبر خدا تعلیم اذان را شروع فرمود، جبرئیل‏ با براق بر حضرتش نازل شد، ولى براق در برابر حضرت سركشى كرد.

در این حال جبرئیل به براق گفت: آرام باش اى براق، زیرا كسى بر تو سوار نشده است كه عزیزتر و گرامى ‏تر از پیامبر در نزد خداى متعال باشد، پس از این كلام براق آرام گرفت.پیامبر (صلی الله علیه واله) فرمودند: من بر براق سوار شدم تا زمانى كه به حجابى رسیدم، كه میان من و خداى عزّ و جلّ حایل بود. در این حال از آن سوى حجاب ملكى خارج شد و گفت: اللَّه اكبر، اللَّه اكبر.
پیامبر فرمود: جبرئیل را گفتم، این فرشته كیست؟
جبرئیل گفت: قسم به كسى كه تو را به مقام نبوت كرامت بخشیده، تا به حال من این فرشته را ندیده ‏ام.سپس فرشته گفت: اللَّه اكبر، اللَّه اكبر.از آن سوى حجاب فریاد بر آمد، راست گفت بنده من، من بزرگترم، من بزرگترم.پیامبر فرمود: سپس فرشته گفت: شهادت مى ‏دهم كه خدایى جز خداى یگانه نیست، گواهى مى ‏دهم كه خدایى جز خداى یكتا نیست. از آن سوى حجاب صدا آمد كه، راست گفت بنده من، خدایى جز من نیست.پیامبر (صلی الله علیه واله) فرمود: فرشته گفت: گواهى مى ‏دهم كه محمد فرستاده خداست. شهادت مى‏ دهم كه محمد فرستاده خداست. از آن سوى حجاب ندا آمد كه راست گفت بنده من، من محمد را به رسالت فرستادم.
پیامبر (صلی الله علیه واله) فرمود: سپس فرشته: گفت بشتابید به سوى نماز، بشتابید به سوى نماز.
از آن سوى حجاب فریاد برآمد كه، راست گفت بنده من و- مردم‏ را- به عبادت من فرا خواند.پیامبر فرمود: سپس فرشته گفت: بشتابید به سوى رستگارى، بشتابید به سوى رستگارى.
از آن سوى حجاب ندا آمد كه، راست گفت بنده من و- مردم را- به عبادت من فراخواند، به تحقیق رستگار شد هر كس كه به اقامه نماز مواظبت داشته باشد.پیامبر فرمود: پس در آن هنگام خداى عز و جل شرافت و كرامت مرا بر آفریدگان نخستین و آخرین كامل ساخت.

                                                 صحیفة الإمام الرضا علیه السلام.

سه شنبه 17/4/1393 - 8:44
اهل بیت

 

 

رسول خدا(ص) فرمودند :
یا علی ! همانا در تو مثالی است مانند سوره "قل هو الله احد"
هر کس آن را یک بار بخواند یک سوم قرآن را خوانده است
و هر کس دو بار آن را بخواند دو سوم قرآن را خوانده است ،
و هر کس آن را سه بار بخواند کلّ قرآن را خوانده است .
یا علی ! هر کس تو را در قلبش دوست داشته باشد ثواب یک سوم امّت (مسلمانان) را دارد،
و هر کس در قلبش تو را دوست داشته باشد و با زبانش تو را یاری کند اجر دو سوم این امّت را دارد،
و هر کس تو را در قلبش دوست داشته باشد و با زبانش تو را یاری کند و با شمشیرش تو را کمک کند ثواب (کلّ) این امّت را دارد .
(البرهان فی تفسیر القرآن ج5 ص797)

سه شنبه 17/4/1393 - 8:39
تاریخ

 

img/daneshnameh_up/a/a3/pics_karbala57.jpg

 

روز دهم ماه رمضان سال ۶۰ هـ .ق. نامه‌های بسیار زیادی از مردم کوفه به خصوص شخصیت¬های بزرگ آن شهر برای امام حسین (علیه السلام) ارسال شد. در این نامه ها از آن حضرت دعوت شده بود تا به جانب عراق حرکت کند و با ایشان بیعت کنند. روز به روز بر تعداد نامه‌ها افزوده می‌شد و تا پانزدهم ماه رمضان در حدود دوازده هزار نامه برای امام حسین (علیه السلام) ارسال شد. از این رو آن حضرت، پسر عموی گرامی خویش مسلم بن عقیل را به عنوان نماینده خود به جانب آنها فرستاد.

سه شنبه 17/4/1393 - 8:32
اهل بیت

 

 

 

 

 

 

در دهم رمضان سال دهم بعثت حضرت خدیجه کبری(سلام الله علیها) در ۶۵ سالگی وفات نمود. آن بانو از زنان نامدار و ثروتمند قریش بود که پانزده سال قبل از بعثت با پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و اله) ازدواج کرد. ایشان اولین فردی بودند که به رسالت پیامبر(صلی الله علیه و اله) ایمان آوردند و با تمام توان به یاری آن حضرت برخاستند.
وجود حضرت خدیجه (سلام الله علیها) برای پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله) به قدری اهمیت داشت که آن حضرت رحلت این بانوی بزرگوار را مصیبتی عظیم خواندند و سال رحلت دو حامی بزرگ خویش (حضرت ابوطالب(علیه السلام) و حضرت خدیجه(سلام الله علیها)) را «عام الحزن» یعنی سال اندوه نامیدند. حضرت خدیجه(سلام الله علیها) هنگام رحلت چند وصیت به پیامبر(صلی الله علیه و اله) نمود و با آن همه فداکاری و انفاق مال برای تقویت پایه‌های دین اسلام ، به ایشان عرض کرد: «یا رسول الله!‌مرا ببخشید که در حق شما کوتاهی کردم». پیامبر(صلی الله علیه و اله) فرمودند:« حاشا و کلّا! من از شما تقصیری ندیدم بلکه منتهای کوشش خود را در حق من نمودی؛ در خانه من زحمات بسیاری را متحمل شدی و اموالت را در راه خدا بذل و بخشش نمودی».
حضرت خدیجه نخستین همسر پیامبر (صلی الله علیه و اله) بود و تا وی زنده بود نبی گرامی اسلام(صلی الله علیه و اله) همسری اختیار نفرمودند. سبقت در اسلام و خدمات او به پیامبر (صلی الله علیه و اله) زیاده از آن است که ذکر شود و در فضیلت ایشان همین بس که مادر گرامی حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) و جده چهارده معصوم (علیهم السلام) است.
حضرت خدیجه اولین زنی است که پیامبر (صلی الله علیه و اله) را تصدیق نمود؛ اول زنی است که در مکه با آن حضرت نماز جماعت خواند؛ نخستین زنی است که ایمان خود را در مکه در میان مشرکان اظهار نمود؛ نخستین زنی است که در مقابل دشمن از پیامبر(صلی الله علیه و اله) دفاع نمود و تمام اموال خود را به ایشان بخشید و اول زنی است که ایمانش با قبول ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) به درجه کمال رسید.

سه شنبه 17/4/1393 - 8:27
سخنان ماندگار

گناه یعنی بی مهری نسبت به خدایی که از هر مهربانی، مهربان تراست.
گناه یعنی استفاده نکردن ازامتیازات انسانی.
گناه یعنی شکستن چراغی که درتاریکی های مطلق ، نیاز فوری است.
گناه یعنی گمراهی و گام برداشتن به سوی پرتگاه غفلت و خود فراموشی.
گناه یعنی حسرت در قیامت.
گناه یعنی کفران نعمت خدا.
گناه یعنی درک نکردن لذت مناجات با خدا.
گناه یعنی برهم خوردن رابطه ما با خدا.
گناه یعنی غمگینی امام زمان (عج) و تأخیر فرج آن حضرت.
گناه یعنی غفلت ازیاد خدا
گناه یعنی ضد ارزشها را ارزش جلوه دادن.
گناه عطر خوشبوی اطاعت و بندگی خدا را ملال آور و لجن های متعفن هرزگی رامطبوع می نمایاند.
گناهکار نه حال قرائت قرآن دارد ، نه توفیق حفظ و نه توفیق مطالعه و تفسیر قرآن پیدا می کند ، و نه از قدم گذاشتن در این راه لذتی می برد.

سه شنبه 17/4/1393 - 8:20
داستان و حکایت

پیامبر خدا(ص) می فرمایند: یحیی پیامبر(ع) به شیطان فرمود : این زنگ که در دست توست چیست؟ شیطان گفت: ای پیامبر خدا! این منبع طرب (لذت از موسیقی) و صدای موسیقی و غنای طرب انگیز مانند بربط، تنبور، نی، دایره و ... است. هنگامیکه عده ای در مجلس شر و گناه جمع می شوند و به کمک این وسایل می نوازند تا لذت ببرند، من هم این زنگ را حرکت می دهم و صدای آن با موسیقی در می آمیزد. با این کار از گناه لذت بیشتری می برند و از خود بی خود می شوند در این هنگام عده ای با انگشتشان بشکن می زنند و گروهی سرشان را تکان می دهند و عده ای کف می زنند. انقدر این حالت را برایشان پیش می آورم تا همه شان را گمراه و نابود سازم.

سه شنبه 17/4/1393 - 8:13
خانواده
پدرم روحانى معروفى بود، اما خیلى پارسا و گوشه گیر... زندگى ما به سختى مى گذشت. من یادم هست شب‌هایى اتفاق مى‌افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهیه مى‌کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود.

آیت‌الله سید جواد حسینی خامنه ای یکی از بزرگترین عالمان و فقیهان زمان است که شاید تربیت فرزندانی برومند به‌ویژه رهبر معظم انقلاب سبب شده است تا کمتر به شخصیت خود ایشان پرداخته شود. سالروز وفات این مرد بزرگ، بهانه‌ای است تا به بررسی ابعاد مختلف شخصیت فردی و اجتماعی وی بپردازیم‌.

نسب سیدجواد خامنه‌ای به حضرت سلطان سید محمد که از سادات حسینی است و با چهار واسطه فرزند امام سجاد می‌شود، می‌رسد. سید محمد به‌دلیل ظلم و جور عباسیان به مناطق مرکزی ایران و تفرش، آشتیان و فراهان می‌‌آید و از سوی مردم آن مناطق مورد استقبال قرار می‌گیرد، ولی مأموران عباسی در تفرش وی را دستگیر و شهید می‌کنند. مزار وی در میقان اراک قرار دارد.

سید محمد فرزند سید محمدتقی، فرزند سید میرزا علی، فرزند سید میرزا اکبر، فرزند سید فخرالدین از شجره مبارک حضرت سلطان سید محمد است که از تفرش به آذربایجان مسافرت می‌کنند و در شهر خامنه - 80 کیلومتری شمال‌غربی تبریز - ساکن می‌شوند. بعد از وی سید حسین ، فرزند سید محمد، در خامنه مشغول هدایت و ارشاد مردم می‌شود و البته به نجف اشرف سفر می‌کند و در آنجا به درس و بحث اشتغال می‌ورزد. ایشان جد حضرت آیت‌الله سید علی خامنه‌ای بودند. سید جواد فرزند سید حسین و پدر مقام معظم رهبری  که با شهرت خامنه‌ای شناخته می‌شود.

آیت‏‌اللّه سید جواد حسینی خامنه‏‌ای، از علمای بزرگ، مجتهدان پرهیزگار و روحانیون زاهد روزگار، در حدود سال 1274 ش (1313ق) در شهرستان خامنه در نزدیکی تبریز در آذربایجان‌شرقی زاده شد و تحت تربیت پدری فقیه و عالم رشد کرد. وی به دلیل سفر پدرش، همراه خانواده به نجف می‌رود و پس از سه سال  به تبریز بازگشته  و در محله "خیابان‌" سکنی برمی‌گزیند. دوران نوجوانی را در جریان رخداد‌های نهضت مشروطه گذراند. جنگ‌های محله امیر خیز، شهادت ثقه‌الاسلام و جنازه به دار کشیده او در روز عاشورا، سخنرانی‌های پرشور و بلند شوهر خواهر خود، شیخ محمد خیابانی را که گاه تا 4 ساعت ادامه می‌یافت از نزدیک دید.

پدر گرامی مقام معظم رهبری درس را ابتدا در خامنه و سپس در تبریز فراگرفت ولی  در سال 1345 قمری برای ادامه تحصیل به نجف اشرف رفت و تا سال 1350 در نجف از درس علمای عظام ، "آیت‌الله‌العظمی میرزای نایینی" و "آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی‌" بهره وافر گرفت. پس از آن، آقا سید جواد به مشهد باز می‌گردند و تا انتهای عمر پر برکت خود به وظایف دینی و علمی اشتغال می‌یابند.

ایشان در عین برخورداری از مقامات عالی علمی، وجهه‌ای مردمی و محبوب داشتند و تا آخر عمر در خانه‌ای محقر زندگی کردند. او همواره با رژیم‌های سلطه ستمشاهی مخالف بود و هرگز حاضر نشد قدمی در موافقت و تأیید آنها بردارد . مقام معظم رهبری در توصیف ایشان می‌فرمایند: پدرم با هر کاری که رضا خان پهلوی کرده بود، مخالف بود از جمله؛ اتحاد و شکل از لحاظ لباس و دوست نمی‌داشت همان لباسی را که رضا خان به زور می‌گوید، بپوشد.

آقا سید جواد ، پس از چند ماه نقاهت و ضعف در سن 92 سالگی به لقاءالله پیوست و پیکرش در دارالفیض حرم مطهر حضرت رضا(ع) دفن گردید. حضرت امام خمینی پس از مطلع شدن از رحلت این عالم بزرگوار، پیام تسلیتی را به شرح زیر منتشر کردند:

جناب حجت‌الاسلام آقای حاج سید علی خامنه‌ای رییس‌جمهور محترم دامت افاضاته

رحلت والد معظم جنابعالی که عمری با علم و تعهد و تقوا به سر بردند، موجب تأسف گردید. این مصیبت را به جنابعالی و اخوان محترم و خاندان جلیل تسلی گفته، سلامت و موفقیت آن جناب را از خدای تعالی مسئلت دارم.

والسلام علیکم و رحمة‌الله

28 شوال المکرم 1406

روح‌الله الموسوی الخمینی

(15 تیر 1365)

همسر حاج سید جواد و مادر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، دختر آیت‌الله سید هاشم میردامادی و نجف‌آبادی، از علمای برجسته نجف‌آباد اصفهان بودند. آیت‌الله سید هاشم میردامادی متولد 1303 ه.ق در نجف اشرف بودند که در سال 1210 ه.ش به مشهد رفتند. ایشان در سال 1314 به علت سخنرانی تند علیه رضاخان به سمنان تبعید شدند اما در سال 1339 ش دوباره به مشهد بازگشتند و به تفسیر قرآن در گوهرشاد پرداختند. آیت‌الله سید هاشم میردامادی در 77 سالگی به علت بیماری فوت کردند و در جوار امام رضا به خاک سپرده شدند. نسبت آیت‌الله میردامادی با سی واسطه به ابوالحسن محمد دیباج، فرزند امام صادق(ع) می‌رسد.

وی بسیار ساده‌زیست، قانع و زاهد بود و دلبستگی دنیوی نداشت. به نظر می‌رسد تن دادن به این نوع زندگی، نه از سر اجبار بلکه یک انتخاب بود و چون همسر او نیز به این گزینش زندگی احترام می‌گذاشت.

آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای را نمی‌توان مرد سیاست و مبارزه به مفهومی که امروز تصور می‌شود نامید. وی پا به این عرصه نگذاشت و ادعای آن را هم بر زبان نراند. ایشان امام خمینی را از نزدیک دیده و با ایشان آشنا شده بود؛ بلکه می‌توان گفت او با حضرت امام خمینی‌(ره) رفاقت داشت. آشنایی آنها احتمالا به اوایل دهه چهل قمری، یعنی پیش از سفر علمی حاج سید جواد به نجف می‌رسد. حضرت امام خمینی در یکی از سفرهای زیارتی خود به مشهد، میهمان حاج شیخ علی‌اکبر نوغانی بودند. آقای نوغانی مقدمات دیدار آنها را فراهم کرد و حاج سید جواد به همراه حاج سید هاشم، پدر زن خود به دیدار حاج آقا روح‌الله رفتند. جذابیت منش و متانت و سلوک امام خمینی همواره در یاد و ضمیر حاج سید جواد باقی بود و از آن یاد می‌کرد.

با آغاز نهضت امام خمینی و ورود پسران حاج سید جواد به صحنه مبارزه با حکومت پهلوی، خانواده خامنه‌ای در مشهد تحت‌مراقبت و گاه فشار قرار گرفت. گاه سه پسر او پشت میله‌ها به سر می‌بردند. در نیمه دهه چهل رفت‌وآمد اجباری سید علی خامنه‌ای به شهربانی و ساواک فزونی گرفت. از این‌رو از دی‌ماه 1345 ش ساواک به‌دنبال تهیه "بیوگرافی ملصق به عکس" آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای بود و از شهربانی خراسان خواست تا این کار را انجام دهد. مامور شهربانی پس از مراجعه به حاج سید جواد دست او را بوسیده و از او می‌خواهد با دو قطعه عکس به اطلاعات شهربانی بیاید. اما پاسخی که دریافت می کند این است: مرا با شهربانی کاری نیست، من با شهربانی سر و کاری ندارم.

این درخواست ساواک تا حدود 4 سال بعد به تعویق افتاد تا این‌که حاج سید جواد تهدید شد "در صورتی‌که از تنظیم بیوگرافی و تسلیم عکس خودداری کند قهرا برای وی عواقب ناراحت‌کننده‌ای دارد." تهدیدها موثر افتاد و آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای با بی‌حوصلگی به 19 سوال از 22 سوال برگه مشخصات در حد یک، دو یا سه کلمه پاسخ داد.

نزدیکان حاج سید جواد درباره او گفته‌اند که وی بسیار مطالعه می‌کرد. موضوع کتاب‌های مورد علاقه او فقه، اصول، حدیث، تفسیر، رجال، سپس کتاب‌های تاریخی و دیگر موارد بود. وی خلق و خوی و سلوک مدرسه‌ای داشت. این ویژگی چه بسا از تاثیرات دوران تحصیل طولانی و تنهایی در حجره‌ها نشات می‌گرفت.

او پیکری لاغر اما سالم داشت. کم غذا می‌خورد. بسیار قناعت‌پیشه بود و گذر زمان نیز کیفیت معیشت او را دچار دگرگونی نکرد. آیت‌الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی وقتی در سال 1351 ش به مشهد رفت، هنگام ملاقات با آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای خطاب به فرزندان وی گفت: "من 40 سال قبل همراه پدرم از تبریز به مشهد آمدم و برای دیدن آقا، سری به ایشان زدم. آقا در 40 سال پیش همان جایی نشسته بود که الان نشسته و من همان جایی نشستم که پدرم نشسته بود و این اتاق و این خانه کمترین تغییری نکرده است.

آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای از بانو خدیجه میردامادی دارای چهار پسر و یک دختر شد. سید محمد، سید علی، بدر السادات، سید هادی و سید محمد حسن. او پس از 93 سال زندگی در 14 تیر 1365 درگذشت و در توحید خانه "رواق پشت سر مرقد امام رضا(ع)" رخ در نقاب خاک کشید.

رهبر معظم انقلاب در خصوص پدر بزرگوارشان در کتاب شرح اسم نوشته‌اند: پدرم روحانى معروفى بود، اما خیلى پارسا و گوشه‌گیر... زندگى ما به سختى مى‌گذشت. من یادم هست شب‌هایى اتفاق مى‌افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهیه مى‌کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود.

اما خانه‌اى را که خانواده سیّد جواد در آن زندگى مى‌کردند، رهبر انقلاب چنین توصیف مى‌کنند: منزل پدرى من که در آن متولد شده‌ام، تا چهار ـ پنج سالگى من، یک خانه 60 ـ 70 مترى در محله فقیرنشین مشهد بود که فقط یک اتاق داشت و یک زیر زمین تاریک و خفه‌اى! هنگامى‌که براى پدرم میهمان مى‌آمد (و معمولاً پدر بنا بر این‌که روحانى و محل مراجعه مردم بود، میهمان داشت) همه ما باید به زیر زمین مى‌رفتیم تا مهمان برود. بعد عده‌اى که به پدر ارادتى داشتند، زمین کوچکى را کنار این منزل خریده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شدیم.

دوشنبه 16/4/1393 - 8:44
شعر و قطعات ادبی
در اغتنام فرصتهاى ملكوتى ماه مبارك رمضان

گاهى كه تنهایى، آینه برمى‏دارى و به چهره خویش مى ‏نگرى، تا نیك و بد و زشت وزیباى آن را ببینى.

 

خلوت با خویش، براى شناخت «خود»! شاید در حضور جمع، شرم كنى، ولى درتنهایى، خجالت و شرمى نیست، چون نگاه و مراقبتى نیست، جز همان كه نگاهش همه جا هست و مراقبتش دائمى است.

 

 

ماه رمضان، به نوعى فصل محاسبه است.

«محاسبه‏» و «مراقبه‏» هم یك آینه است، اما ... پیش چهره جانت و در برابر روحت! و ... شاید در حضور جمع و در ازدحام روزمره گى نتوانى و مجالى نیابى تااز خودت حساب بكشى.

 

 

اینجا هم خلوت و تنهایى و فراغت، چاره ‏ساز است.

لحظات سرشار از بركات و معنویات رمضان از همین فراغتهاى مطلوب و دوست داشتنى ‏است.

 

 

فرصت ‏خلوت با خویش و خداست، ساعات حضور در مجلس «مراقبه‏» و «محاسبه‏»است، موعد امتحان اخلاص است، فرصتى است تا «دفتر دل‏» را بگشایى و «كتاب عمل‏»را بازخوانى كنى.

تو كه مى‏ گفتى: مجال و حالى نیست، گرفتاریها و مشكلات و ...

 

 

فرصتى براى «رسیدن به خود» نمى ‏گذارد، اینك، این همان مجال و فرصت ناب! تو باید آموخته و تمرین كرده باشى، «تنهایى در جمع‏» را، «خلوت‏» در «ازدحام‏»را، «سكوت در هیاهو» را، رمضان چیست و تو در كجاى این «قطعه‏ اى از بهشت‏» قرار دارى كه موهبت ‏خدا براى زمینیان است؟

 

با كدام دعوت به این ضیافت آمده‏ اى؟

سر كدام سفره و مائده معنوى نشسته ‏اى و فیض حضورت و بهره آمدنت چیست؟

این نیز نوعى محاسبه و حساب كشیدن از خویش را مى‏ طلبد.

سر سفره ضیافت الهى نشسته ‏اى.

 

سحرهاى پر بركت، افطارهاى پرمعنویت، شبهاى دعاى افتتاح و كمیل ، جلسات دعا وترتیل و تلاوت و تواشیح ، حالات پرجذبه انس با قرآن و مفاتیح، تهجد و سحرخیزى وچشمان بیدار قبل از فجر دعاهاى روزانه ، همه و همه مائده ‏هاى آسمانى این «شهرالله‏» است و تو را فرا خوانده‏ اند، تا به قدر تشنگى و توان و در حد ظرفیت وجودى ‏از این «چشمه رحمت‏» بنوشى و از «جان جامه تقوا» بپوشى و در راه عبودیت ‏خدا بكوشى.

 

 

اینك كه آمده ‏اى و مهمان این بزم حضورى، وقت تنگ و مجال گذرا را باید مغتنم ‏شمرد.

با چه آمده ‏اى و با چه بازمى‏ گردى؟

و كدام تغییر حالت و خصلت و عادت را از این «ماده خودسازى‏» به ارمغان خواهى ‏برد؟

خودمانى بودن با خدا هم موهبتى است! كسى نیست كه بشنود، خودت هستى و خدایت.

 

با خودت صمیمى باش، یك ‏رو و خودمانى و بى ‏پرده.

كمى در كوچه پس كوچه ‏هاى روح خویش بگرد.

لحظاتى «كارنامه‏» خود را مرور كن، چه مى ‏بینى؟...

نقاط روشن آن بیشتر است، یا نقاط تیره‏اش؟

«حسنات‏» و «سیئات‏»، چه نسبتى با هم دارند؟

 

ماهها انتظار مى‏ كشیدى كه باز هم «ماه خدا» فرا رسد و دست نیاز و پاى طلب، به این آستان و این سوى ، برآورى و بكشى.

براى فرا رسیدن دوباره «شبهاى قدر» لحظه ‏شمارى مى ‏كردى.

 

هنوز لذت اشك ریختن‏ها و نالیدن‏ها و تضرعهاى شبهاى «احیاء» در كام جانت ‏باقى ‏است و طراوت معنویت ‏بار آن همخوانى و همنالى با انبوه خداجویان عاشق و صادق، هنوز هم چون نسیمى خوشبوى، فضاى جانت را معطر ساخته است.

 

بنا بود در رمضان گذشته ، آمرزیده شوى و «غفران الهى‏» را چون مدالى بر گردن ‏بیاویزى، اما چه شد؟

امسال، رمضان همان حال و هواى معنوى را دارد.

رحمت الهى همیشه جارى و سارى است ، اگر كوتاهى است، از ماست. «گر گدا كاهل ‏بود، تقصیر صاحبخانه چیست؟» آن اشكها و ناله ‏ها چه شد و كجا رفت؟

تنها براى آن چند «شب قدر» نبود.

قرار نبود كه آن گریه‏ ها و تضرعها و از عمق جان به درگاه خدا نالیدن‏ها و خود را حقیر و فقیر و مسكین و نیازمند دیدن و دانستن‏ها مخصوص «شبهاى احیا» باشد ودر فضاى مسجد و مصلا جا بماند.

 

امسال هم، قرار نیست كه تاملات رمضان را، شبهاى سرنوشت ‏ساز قدر را، لحظات‏ نورانى و عرفانى سحر را، حالات خوش جلسات دعا و قرآن را، حضور قلب نماز شب ونوافل را در ماه رمضان جا بگذارى و باز هم عریان از این همه جامه ‏هاى بهشتى، وارد شوال شوى.

 

پس «عید فطر» براى چیست؟

آنچه عیدى خواهى گرفت، باید در طول سال و همه عمر، همراه داشته باشى، خرجش‏ نكنى، جایى جا نگذارى، گم نكنى، از دستت نگیرند ...

راستى ... سوغاتت در این سفر معنوى به «شهر الله‏» چیست؟

بارى ... آینه بردار، كمى در خویش بنگر، در خلوت خویش، با خودت صمیمى باش.

كیستى، كجایى؟ چه مى‏ كنى؟ چه دارى؟

رمضان را مفت از كف مده!

 

 

جواد محدثى

دوشنبه 16/4/1393 - 8:40
رمضان
بهتر است روزه داران از خرما یا كشمش برای آغاز افطار استفاده كنند، زیرا این دو سبب كنترل اشتها می شوند و از پر خوری به هنگام افطار ممانعت می كند. علاوه بر آن مصرف خرما در ماه مبارك رمضان در تنظیم قند خون بسیار مفید اســـت، لــذا تـــوصیه می شود كه در وعده افطار حتی المقدور 5-3 عدد خرما مصرف شود و از مصرف بیش از حد خرما نیز مانند سایر شیرینی ها پرهیز شود.

 

سعی نکنید حذف وعده ناهار را در زمان افطار جبران کنید زیرا عوارض پرخوری در روزه داری دو چندان بوده و موجب سنگینی، احساس کلافگی، خواب آلودگی و گاهی سوءهاضمه می شود.

 

از پُرخوری در هنگام افطار خودداری نمایید و روزه ی خود را با خرما و نوشیدنی هایی مثل شیر با آب جوش ولرم باز کنید. بعد از نماز مغرب یک وعده غذایی سبک (مثلا کمی سوپ) و در نهایت نیز یک شام سبک و مقوی بخورید. در خوردن شام نیز زیاده روی نکنید و بین افطار تا شام مایعات کافی بنوشید. توصیه می شود تا قبل از خواب، 5 تا 6 لیوان مایعات بنوشید.

 

به جای مصرف انواع شیرینی ها مثل زولبیا و بامیه كه فقط حاوی انرژی و فاقد مواد مغذی (ویتامین ها و مواد معدنی) هستند، از مواد غذایی طبیعی شیرین مثل خرما، كشمش و انواع میوه درحد متعادل استفاده شود. افراط در مصرف انواع شیرینی به هنگام افطار چاقی و اضافه وزن را به دنبال خواهد داشت.

 

مصرف آب زیاد به هنگام صرف افطار سبب اختلال در هضم مواد غذایی می شود، بعد از صرف سحری نیز بســـیاری از افراد  از ترس تشنــــگی در طول روز به مقدار فراوان آب می نوشند كه عادت صحیح غذایی نیست.

دوشنبه 16/4/1393 - 8:33
خانواده

حضرت محمد (ص) فرمودند: خداوند بر ھر شیطان سركشى ھفت تن از فرشتگان خود را گمارده است كه تا پایان این ماه ھمچنان در بند آن ھا مى باشد.

 

مواردی که در زیر می‌آید،برخی از این نکات است.

به واکنش‌های خود در مقابل فرزندتان دقت کنید

در این مواقع همیشه باید به سن‌وسال او توجه داشته باشید و واکنش‌های مناسب با سن او را نشان دهید. هر سنی توقعات و انتظارات مناسب با آن سن را می‌طلبد. حساسیت‌های بی‌مورد شما و برخورد‌های خشونت‌آمیزتان تنها باعث شگفتی کودکان می‌شود زیرا از نظر خودش، هیچ کار اشتباهی مرتکب نشده و نمی‌تواند مفهوم کار شما را درک کند.

 

هنگام تنبیه فرزندتان، علت را برای او توضیح دهید

تنبیه در واقع برخورد والدین با فرزند است و تنها در زمانی اثربخش است که علت آن برای کودک و فایده آن برای والدین روشن باشد. همچنین تنبیه باید برای آموختن درسی به کودک باشد و تحت شرایط اصولی و منطقی اجرا گردد. زیاده روی در تنبیه تنها قبح آن را در نظر کودک از بین می‌برد و پس از مدتی بی‌توجه به آن به کار خود ادامه می‌دهد.

 

از تأکید بر کارهای بد کودک خودداری کنید

این کار تنها باعث تحقیر و کاهش اعتماد به نفس او می‌شود. او پس از مدتی احساس می‌کند که تمام کارهایش زشت است و نمی‌تواند توقعات والدین را برآورده سازد. بسیاری از پدر و مادرها، پیوسته در انتظار این هستند تا مچ کودک خود را بگیرند، بهتر است به جای آن، به تشویق رفتارهای پسندیده او بپردازید و با تأکید بر آنها، او را از انجام کارهای ناپسند بر حذر دارید.

 

از تربیت فرزند خود در مقابل دیگران چشم پوشی کنید

کودکانی که مدام در مقابل افراد دیگر به‌ویژه کودکان هم‌سن و سال خود مورد تصحیح و نصیحت قرار می‌گیرند، دچار ترس و خجالت می‌شوند و به‌تدریج اعتماد به نفس خود را برای حضور در جمع از دست می‌دهند. بسیاری از والدین احساس می‌کنند که این کار به صلاح فرزندشان است ولی نمی‌دانند که در واقع حس خشم و رنجشی درونی را در او پرورش می‌دهند و خیلی زود او را وادار به مقابله می‌کنند.

 

از محبت کردن به فرزندتان نترسید و او را در دریایی از عشق غوطه‌ور ‌سازید

هنگامی که کودکتان با مهر بزرگ می‌شود، در بزرگسالی جذب هر محبت جزئی نمی‌شود و زندگی خود را بر پایه‌های سست بنیان بنا نمی‌سازد. کودکی که حمایت و محبت والدین خود را دارد، می‌داند که زمان مشکلات، همیشه پناهگاهی امن در اختیار دارد که می‌تواند به سراغ آن رود و تسکین یابد.

 

از استقلال طلبی فرزند خود ناراحت نباشید

تا آنجا که می‌توانید، فرزندتان را در انجام کارهای خود آزاد بگذارید و به او استقلال عمل دهید. انجام این امر، از کودک فردی مسئول، می‌سازد و او در مواقع خاص ناچار به تصمیم‌گیری‌های مهم می‌شود که همین مسئله در دوران بزرگسالی از او فردی مسئول، مستقل، مدیر مدبّری می‌سازد.

 

به کودکتان بیاموزید که هیچ انسانی کامل نیست

گفتن عباراتی مانند «نمی‌دانم»، «نمی‌خواهم» و «نه» در بعضی مواقع ضروری است و لزومی ندارد که کودک همواره برای هر کاری، پاسخ مثبت بدهد. گفتن عقاید شخصی در قالبی محترمانه، نداشتن یک پاسخ صحیح و بکار بردن عبارت نمی‌دانم، به کودک کمک می‌کند تا از فشار مضاعف برخود بکاهد و در هنگام برخورد با مسائل گوناگون، در کمال آرامش به حل آن بپردازد.

 

هر روز زمانی را به صحبت کردن با فرزند خود اختصاص دهید

حرف‌های صمیمانه و دوستانه به او بزنید. ایجاد این رابطه شاید در دوران کودکی یک تفریح جذاب باشد ولی در دوران نوجوانی و جوانی یک ضرورت به حساب می‌آید و والدینی که از کودکی این کار را نکرده باشند، نمی‌توانند در دوران بلوغ فرزند خود این رابطه را ایجاد کنند.

 

به‌طور مثال زمانی در هفته را به گردش‌های دو نفره با او اختصاص دهید ودر آن زمان با او در مورد ترس‌ها، نگرانی‌ها، علائق و احساساتش صحبت کنید. اگر از نظر کاری گرفتار هستید و برنامه‌ریزی هفتگی برای انجام این کار برایتان دشوار است، حداقل در هنگام خواب، چند لحظه‌ای در کنار تخت او بنشینید و به آرامی با او صحبت کنید و یا برایش کتاب بخوانید.البته دقت کنید که در هنگام این صحبت‌ها از نقش والدی سخت گیر و همیشه نصیحت‌گو در آمده و به یک دوست صمیمی و شنونده‌ای خوب تبدیل شوید.

 

به فرزندتان قول‌های بی‌پایه ندهید

قول‌هایی که می‌دانید از اساس امکان اجرای آن نیست را ندهید و همچنین از شکستن قول خود بپرهیزید و درصورت انجام آن، حتما برای فرزندتان توضیح دهید با این کار به او نشان می‌دهید که برایش ارزش قائل هستید. اگر خواهان آن هستید که فرزندی با شخصیت و مثبت اندیش و محترم داشته باشید، حتما به این مورد عمل کنید.

درصورت تکرار شکستن قول و قرار، کودک کم‌کم می‌آموزد که به محیط اطراف خود و انسان‌ها بی‌اعتماد شود و این مسئله در بزرگسالی به او لطمات جبران‌ناپذیری وارد می‌سازد.

دوشنبه 16/4/1393 - 8:31
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته