• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 344
تعداد نظرات : 34
زمان آخرین مطلب : 4453روز قبل
دعا و زیارت
خانم فهیمه اسماعیلى، متولد 1359، دانشجوى رشته الهیات، گرایش علوم قرآنى، در مسابقات ارشاد شرق تهران و جشنواره علوم قرآنى نوجوانان و نیز مسابقات کشورى دانش آموزى و چهارمین دوره مسابقات بین المللى به عنوان قارى برتر و حائز رتبه اول شناخته شده است.
دوشنبه 9/10/1387 - 21:7
دعا و زیارت
قارى قرآن کریم متولد 1343 ، تهران تحصیلات : کارشناسى ارشد الهیات و درس خارج فقه و اصول شغل : مدرس اساتید : مرحوم محمدى و پورفرزیب (مولایى ) شروع فعالیت : او فعالیت قرآنى خود را از سال 52 در مدرسه علوى تهران شروع کرد و پس از آموزش هاى لازم در حضور اساتید محترم قرآن کریم از سال 56 تا 66 در مسابقات مختلف قرآن کریم شرکت و مقام هاى مختلفى نیز در آن مسابقات به دست آورد. مقام هاى داخلى : نفر اول مسابقات استانى قرآن کریم سازمان اوقاف و امور خیریه استان تهران (سال 63). نفر اول مسابقات سراسرى قرآن کریم سازمان اوقاف و امور خیریه (سال 65). مقام هاى بین المللى : نفر اول مسابقات بین المللى قرآن کریم جمهورى اسلامى ایران (سال 66 ). مأموریت هاى قرآنى در داخل کشور: داورى مسابقات سازمان اوقاف و امور خیریه در مرحله استانى و سراسرى . مأموریت هاى قرآنى در خارج از کشور: داورى مسابقات بین المللى قرآن کریم سوریه ، سفر به کشورهاى عربستان سعودى ، هندوستان ، پاکستان ، سریلانکا، تایلند ، فیلیپین ، اندونزى ، مالزى ، اتریش ، فرانسه ، آلمان ، آمریکا ، برزیل ، آرژانتین ، آفریقاى جنوبى ، لبنان، سوریه ، دبى ، امارات متحده عربى ، تانزانیا ، و نامیبیا جهت برنامه هاى قرآنى. آثار ماندگار قرآنى : گردآورى مجموعه اى آماده چاپ در زمینه هاى فرهنگ قرآنى ، تجوید و اختلافات قرائات قرآن کریم .
دوشنبه 9/10/1387 - 21:5
دعا و زیارت
قارى قرآن کریم متولد 1342 ، اردبیل تحصیلات : فوق تخصص جراحى کلیه شغل : پزشک و استاد دانشگاه شروع فعالیت : او از شش سالگى با شرکت در جلسات قرآن کریم و فراگیرى فنون قرائت با قرآن ارتباط برقرار کرد و در طول سالهاى متمادى استمرار یافت. سپس با شرکت در مسابقات گوناگون قرآنى و کسب رتبه هاى ممتاز این ارتباط بیشتر شد. مقام هاى داخلى : نفر پنجم مسابقات سراسرى قرآن کریم سازمان اوقاف و امور خیریه (سال 65). نفر دوم مسابقات سراسرى قرآن کریم سازمان اوقاف و امور خیریه (سالهاى 72 ، 74 و 76 ). نفر سوم مسابقات سراسرى قرآن کریم سازمان اوقاف و امور خیریه (سال 78). نفر اول مسابقات اذان صدا و سیماى جمهورى اسلامى ایران (سال 78). مقام ها ى بین المللى : نفر دوم مسابقات بین المللى مالزى (سال 72). نفر سوم مسابقات بین المللى بنگلادش (سال 74). نفر اول مسابقات بین المللى جمهورى اسلامى ایران (سال 78). مأموریت هاى قرآنى در خارج از کشور : اجراى برنامه قرائت در کشورهاى عربستان سعودى ، نیجریه ، سوریه ، مالزى ، هندوستان ، آلمان و ..... آثار ماندگار قرآنى : ضبط اذان و پخش مکرر آن توسط صدا و سیماى جمهورى اسلامى ایران
دوشنبه 9/10/1387 - 21:2
دعا و زیارت
قارى قرآن کریم متولد 1343 ، تهران تحصیلات :کارشناسى الهیات شغل : دبیر آموزش و پرورش نام اساتید : اربابى ، موسوى ، خدام حسینى و حاجى شریف شروع فعالیت : وى از سال 65 نزد برادر بزرگترش فعالیت هاى قرآنى را شروع کرد و بعد از کسب تجارب فراوان در مسیر آموزش قرآن کریم حدود 15 سال است که در زمینه برگزارى جلسات قرآنى (تجوید ، صوت و لحن ) فعالیت چشمگیرى دارد و هم اکنون در ماهشهر در ادامه فعالیت هاى خود کلاس پر بار قرآن دایر کرده و مشغول فعالیت است. مقام هاى داخلى : نفر اول مسابقات قرآن کریم اوقاف و امور خیریه استان تهران (سال 80 ) . نفر اول مسابقات سراسرى قرآن کریم سازمان اوقاف و امور خیریه (سال 80). مقام هاى بین المللى : نفر اول مسابقات بین المللى قرآن کریم هندوستان (سال 68 ). نفر اول مسابقات بین المللى قرآن کریم بنگلادش (سال 75). نفر اول مسابقات بین المللى قرآن کریم جمهورى اسلامى ایران (سال 80). مأموریت هاى قرآنى در داخل کشور: داورى مسابقات قرآن کریم سازمان اوقاف و امور خیریه در شهرستان و استان ، ارتش جمهورى اسلامى و آموزش و پرورش. مأموریت هاى قرآنى در خارج از کشور : عزیمت به کشورهاى عربستان سعودى ، چین ، هندوستان ، تایلند ، مراکش ، پاکستان ، اتیوپى ، یوگسلاوى ، آفریقاى جنوبى ، سوریه ، لبنان ، مالزی و امارات متحده عربى جهت قرائت قرآن. آثار ماندگار قرآنى : کتابى تحت عنوان (آیات منتخب قرآن ) در دست تألیف دارد و چند نمونه قرائت و آثار صوتى توسط رادیو قران در حال ضبط و آماده شدن است.
دوشنبه 9/10/1387 - 21:2
دعا و زیارت
قارى قرآن کریم متولد 1362 ، مشهد مقدس تحصیلات : دانشجوى رشته مدیریت بازرگانى نام اساتید : فرقانى ، حاج جواد و حاج مجتبى سادات فاطمى شروع فعالیت: از آنجا که پدر و برادر بزرگترش حاج حمید شاکرنژاد از قاریان برجسته کشور هستند در منزل قرآن زیاد تلاوت مى کردند وى هم علاقه مند به آشنایى با تلاوت و مفاهیم قرآن شد. مشوق اصلى او در این راه پدر و مادر و برادر بزرگترش بودند. مقام هاى داخلى : نفر اول مسابقات قرآن کریم دانش آموزى مشهد مقدس (سال 74). نفراول مسابقات قرآن کریم دانش آموزى استان خراسان (سال 74). نفر اول مسابقات قران کریم دانش آموزى کشور (ستال 74). نفر اول مسابقات قرآن کریم اوقاف و امور خیریه مشهد مقدس (سال 74). نفر اول مسابقات قرآن کریم اوقاف و امور خیریه خراسان (سال 74). نفر اول مسابقات سراسرى قرآن کریم سازمان اوقاف و امور خیریه (سال 74). مقام هاى بین المللى : نفر اول مسابقات بین المللى قرآن کریم عربستان سعودى در سن 11 سالگى در رشته قرائت و حفظ 5 جزء بزرگسالان (سال 74). مأموریت هاى قرآنى در داخل کشور : تلاوت قرآن کریم در حرم مطهر امام رضا (ع) ، در محضر مقام معظم رهبرى و .... مأموریت هاى قرآنى در خارج از کشور : سفر به کشورهاى عربستان سعودى ، پاکستان ، قطر ، امارات متحده عربى ، سوریه و لبنان جهت تبلیغ.
دوشنبه 9/10/1387 - 21:0
دعا و زیارت
تو مطلب ناروایى گفته‏اى 12. اى مسلمانان! آیا من نسبت به گرفتن ارث خود باید مغلوب شوم؟ اى پسر ابی‏قحافه! آیا در كتاب خداوند آمده است كه تو از پدرت ارث ببرى و من از پدرم ارث نبرم؟ تو مطلب ناروا و سخن نامناسبى گفته‏ای. آیا عمداً كتاب خدا را كنار گذاشته و پشت سرتان انداخته‏اید در آن‏جا كه گوید: «سلیمان از داوود ارث برد.» و در آنجا كه داستان یحیى بن زكریّا را بازگو می‏كند و می‏گوید: «پروردگارا! از سوى خودت جانشینى به من ببخش كه از من و از خاندان یعقوب ارث ببرد!» و نیز فرموده: «خویشاوندان برخى نسبت به برخى دیگر در كتاب خداوند اولى و مقدّم می‏باشند.» و نیز فرموده: «خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش می‏كند كه پسر دو برابر دختر سهم ببرد.» و نیز فرموده: «اگر مالى را از خود برجاى گذاشت براى پدر و مادر و خویشاوندان به گونه خیر و شناخته شده و معروف وصیت كند و این براى پرهیزكاران كارى درست و شایسته است.» شما پنداشته‏اید كه من بهره‏اى نداشته از پدرم ارث نمی‏برم و هیچ رابطه و پیوندى بین ما نیست. این شما و این فدك 13. آیا خداوند اختصاصاً براى شما آیه‏اى فرستاده كه پدرم را از آن قانون كلّى ارث استثنا كرده باشد؟ و یا این‏كه می‏گویید اهل دو ملّت از یكدیگر ارث نمی‏برند و من و پدرم اهل یك ملّت و آیین نیستیم؟! و یا شما خود را نسبت به عامّ و خاصّ قرآن از پدر و پسر عمویم داناتر می‏دانید؟! پس این ـ شما و این فدك كه ـ همچون شتر مهار كشیده و بار كرده در اختیار شما باشد و روز واپسین و رستاخیز تو و آن (فدك) با هم روبرو خواهید شد حساب پس می‏دهى خداوند بهترین داور، محمد بهترین رهبر و قیامت هنگامه وعده و قرار است. در آن روز زیانى كه نموده‏اید، مشاهده خواهید كرد و در آن هنگام پشیمانى سودى ندارد، «هر رویدادى را جایگاهى است به زودى خواهید دانست كه بر چه عذابى خواركننده فرود آمده شكنجه‏اى پایدار وارد خواهد شد همچون قصه گناهكاران نوح هم غرق می‏شوید و به هلاكت می‏رسید و هم عذابى جاودانه در انتظارتان است». آنگاه فاطمه علیها‏السلام به سوى انصار نظر افكنده فرمود: چه بی‏درنگ خفتید 14. اى گروه جوانمردان، و اى بازوان آیین و یاران اسلام! این چشم پوشى چیست كه در حقّ من روا می‏دارید و چرا چنین خواب و بی‏خبرى نسبت به ستمى كه بر من شده، از خود به خرج می‏دهید؟ آیا رسول خدا! پدرم نبود كه فرمود: احترام و تكریم انسان در فرزندانش حفظ و نگه‏دارى می‏شود. چه زود بود این كارى كه كردید، و چه بى درنگ در غفلت خفتید، شما توان آن را دارید كه خواسته‏ام را برآورده سازید و آن‏چه را كه می‏خواهم و در نظر دارم، انجام دهید آیا می‏گویید محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم از دنیا رفت؟ پس رویداد مهمّى بود كه شكافش گسترش یافته و رخنه در آن افتاده و به هم پیوستنش دشوار گشته است. از غیبت او روى زمین تیره و در مصیبتش ستارگان بی‏فروغ و آرزوها نومید، كوهها فروریخته، حریم او بی‏ارزش گردیده و با رحلتش احترام او از بین رفته است. به خدا سوگند، این است بلاى بزرگ و مصیبت عظیمى كه بلایى همانند آن نیامده و مصیبتى نازل نگشته است. كتاب خداوند متعال پیش از این بر در خانه شما هر صبح و شام فریاد برآورده مرتّب خوانده می‏شد، به صورتى بلند و رسا و بر شما تفهیم می‏شد و آنچه كه بر پیامبران پیش از او وارد شده، بر شما تلاوت می‏شد. حكمى قطعى و مسلّم و دستورى حتمى و محكم است كه خداى فرموده: «محمد فرستاده‏اى است كه پیش از او نیز فرستادگانى آمده‏اند. آیا اگر بمیرد و یا كشته شود شما به گذشته خود بر می‏گردید؟ و مرتد مى شوید و هر كس به گذشته خود بر گردد هرگز زیانى به خداوند وارد نیاورده است. و به زودى خداوند سپاس‏گزاران را پاداش خواد داد». به كدام سمت منحرف شدید! 15. اى واى، اى قوم اوس و خزرج (فرزندان قیله دختر كاهل)! آیا میراث پدرم بلعیده شود در حالى كه شما مرا می‏بینید و صداى مرا می‏شنوید و آغاز و فرجام كار به شما بر می‏گردد و زمام امور در دست شماست؟! آواى ستمدیده شما را احاطه كرده و از هر جهت از قضیّه آگاهید، شما هم نفرات و هم توان و نیرو دارید، ابزار و وسایل در دست شما و اسلحه و تجهیزات در اختیارتان است، فریاد ستمدیده را می‏شنوید و پاسخ نمی‏گویید و آه و ناله‏اش به گوشتان می‏رسد و به فریادش نمی‏رسید با اینكه مشهور به رزم‏آورى و معروف به خیر و صلاحید، برگزیدگان جامعه و اشراف قومید، شما با اعراب جنگیده و رنج و زحمت بسیارى متحمّل شده‏اید، با امّتها درگیر شده گردن‏فرازان را بر زمین زدید، نه ما دست بردار بودیم نه شما، همیشه و در هر حالتى هم دستورى كه به شما دادیم، پیروى كردید تا اینكه سنگ آسیاى اسلام به گردش آمده روزگاران به ثمر رسید، شرك از خروش ایستاد، طغیان تهمت و ناروا فرو نشست، و آتش كفر به خاموشى گرایید، آشوب و فتنه آرام و نظام دیانت منسجم گردید، پس از روشنى و وضوح راه به كدام سمت منحرف شده و بعد از آشكار شدن حق چه چیزى را می‏خواهید پنهان كنید؟! پس از آن كه قدم برداشته‏اید چرا می‏لغزید و به عقب برمی‏گردید؟ و پس از ایمان چرا مشرك می‏شوید؟! «آیا با مردمى كه پیمان‏هاى خود را شكسته و براى بیرون كردن پیامبر تصمیم گرفته‏اند، نمی‏خواهید بجنگید با آن‏كه جنگ را آغاز كرده‏اند؟ آیا از آنان می‏ترسید، با اینكه خداوند، سزاوارتر است كه از او بترسید اگر ایمان آورده و دین را باور كرده‏اید؟» این شما و این شتر خلافت 16. آگاه باشید! من شما را چنین می‏بینم كه به رفاه‏طلبى و زندگى راحت متمایل گشته و آن كس را كه سزاوارتر به زمامدارى بود، دور ساخته و به راحتى و آسایش روى آورده از تنگدستى و فقر رهایى جسته و گسترشى یافته‏اید و آنچه را كه فرا گرفته‏بودید، كنار گذاشته و آنچه را كه برایتان گوارا بود، از گلو بیرون انداختید. «پس اگر شما و تمامى كسانى كه در روى زمین زندگى می‏كنند، كافر شوید بدانید كه خداوند بی‏نیاز و ستوده است». آگاه باشید! آنچه را كه گفتم، با آگاهى كامل نسبت به انگیزه یارى نكردن شما و نیرنگ و حقّه بازی‏هاى شما بود كه دل‏هایتان را فرا گرفته و با قلب و روحتان در هم آمیخته است.این سخنان، خروشى بود كه از جان بر آمد و آهى بود كه از خشم و غیظ من برخاسته از بی‏تابى و توان‏فرسایى من حكایت می‏كرد، شكوه از دلتنگى كرده بدین وسیله اتمام حجّت نمودم، پس این شما و این شتر خلافت. بر آن سوار شده بتازید؛ اما بدانید كه پشتش زخمى، پایش لنگان، ننگ و عارش جاودان، و نشان خشم الهى بر آن خورده و رسوایی‏اش همیشگى، و به آتش جان‏گداز و سوزان الهى متصل است كه بر دل‏ها اثر می‏گذارد و لهیب آن جانسوز است و نه مانند آتش دنیا كه فقط ظاهر را می‏سوزاند و به قلب و روح كارى ندارد، آنچه را كه انجام دهید، پیش روى پرودگار بوده و او ناظر و بیناست «و به زودى ستمگران خواهند دانست كه به چه جایگاهى بازگشت می‏كنند.» من دختر پیامبر هشدار دهنده شمایم كه از عذاب سرسخت پیش رویتان شما را بیم می‏داد. «پس هر كارى كه می‏خواهید انجام دهید كه ما هم كار خود را انجام خواهیم داد و چشم به راه باشید كه ما هم منتظریم.» سخنان حضرت فاطمه زهرا علیها‏السلام كه بدینجا رسید، ابوبكر چنین پاسخ داد: اى دختر رسول خدا! پدرت نسبت به مؤمنان مهربان بود و با بزرگوارى رفتار می‏كرد، دلسوز و با محبّت بود، نسبت به كافران همچون عذابى دردناك و كیفرى بزرگ بود. ما اگر بخواهیم كسى را به او نسبت دهیم جز تو هیچ یك از زنان را دختر او نمی‏دانیم و برادر شوهر تو بود و كس دیگرى (افتخار) برادرى وى را كسب نكرد. او را بر دیگر خویشاوندان خود ترجیح داده و در هر كار مهمّى یارى می‏كرد. شما را فقط سعادتمندان دوست می‏دارند و جز افراد شقیّ و بدبخت كسى با شما دشمنى نمی‏كند، شما خاندان پاك حضرت رسول و برگزیدگان منتخب خدا می‏باشید. شما راهنماى ما به سوى خیر و رهبر ما به سوى بهشت هستید. و تو اى بهترین زنان و دختر بهترین پیامبران! در گفتارت صادق و در تیزهوشى و خردمندى سابقه‏دار می‏باشى، حقّ تو از تو گرفته نشده و گفتارت را كسى تكذیب نكرده، و به خدا سوگند كه من از نظریّه و رأى رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم تجاوز نكرده‏ام. آن حضرت فرمود: «از ما گروه پیامبران كسى ارث نمی‏برد و طلا و نقره و ملك و املاكى از خود به ارث نمی‏گذاریم، بلكه كتاب، حكمت، دانش و نبوت را به یادگار و ارث می‏گذاریم، هر آذوقه‏اى كه از ما بازماند، به ولیّ امر بعد از ما مربوط می‏شود كه هرگونه صلاح دید، حكم كند.» ما آنچه را كه شما در نظر دارید، در راه خرید اسلحه و ساز و برگ جنگى خرج كرده‏ایم تا با وسیله آنها مسلمانان با كافران هم‏آورد باشند و به جهاد علیه آنان برخاسته با سركشان و یاغیان و تبهكاران مبارزه كنند، در این تصمیم گیرى عموم مسلمانان شركت داشته اجماع كرده‏اند و این تنها من نبوده‏ام كه تصمیم گرفته باشم و نسبت به این نظریه استبداد رأى نداشته‏ام. این موضع من است و این اموال من در اختیار توست، چیزى را از تو دریغ نداشته نمی‏خواهیم اندوخته كنیم و به تو ندهیم. تو بانوى زنان امّت پدرت و شجره طیّبه نسبت به فرزندانت می‏باشی. از تصرّف در اموالت جلوگیرى نشده است و از اصل و فرع سرمایه‏ات چیزى كاسته نمی‏شود. در آنچه كه در اختیار شخص من است و از اموال من به شمار می‏آید، هر دستورى كه بفرمایید اجرا می‏شود. آیا شما صلاح می‏دانید كه من در این مورد خلاف دستور پدرت حضرت رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم عمل كنم؟! حضرت علیها‏السلام در پاسخ ابوبكر چنین فرمود: بهانه‏هاى دروغین 17. پاك و منزه است خداوند! هیچ گاه رسول خدا از كتاب خدا روى گردان و نسبت به احكام او مخالف نبود، بلكه پیرو قرآن و سوره‏هاى آن بود. آیا شما بر نیرنگ و فریب اجماع كرده بهانه‏هاى دروغین بر او بسته‏اید؟ این كار شما پس از رحلت آن حضرت، مانند همان فتنه‏ها و غائله‏هایى است كه در زمان زنده بودن آن حضرت براى هلاكتش انجام می‏شد. این كتاب خدا كه داورى دادگر است و بیان آن حلّ و فصل می‏كند دعوى ما را كه می‏فرماید: درخواست زكریا از خداوند آن بود كه به او فرزندى بدهد و گفت: آن فرزند «وارث من و آل یعقوب باشد.» و یا در جاى دیگر می‏فرماید: «سلیمان از داود ارث برد.» بنابراین خداوند متعال در آنچه كه توزیع و تقسیم كرده، سهم هر كسى را تعین و مقدار واجب و حتمى از میراث را مشخص ساخته است، سهم پسران و دختران را به گونه‏اى واضح و روشن بیان داشته، بهانه‏جویى یاوه سرایان را باطل ساخته و از بدگمانى و شبهه افراد وامانده در آینده جلوگیرى نموده است. نه، چنین نیست، «بلكه شما خودتان را گول می‏زنید و نفوس شما كارى قبیح را برایتان با جلوه‏اى زیبا نمایش داده است. و من بردبارى و صبرى نیكو و جمیل خواهم كرد و بر آنچه كه شما توصیف می‏كنید، از خداوند كمك می‏جویم!» ابوبكر با شنیدن این فرمایش، چنین گفت: خداوند و رسولش راست گفته‏اند و دختر پیامبر نیز درست می‏گوید. تو معدن حكمت و جایگاه هدایت و رحمت ركن دین و سرچشمه برهان و دلیل می‏باشى، حق گویى تو را بعید نمی‏شمرم و سخنانت را ناروا نمی‏دانم. اینك این مسلمانانند كه می‏توانند بین من و تو داورى كنند. آنچه را كه برعهده گرفته‏ام، اینان بر گردنم انداختند و به اتّفاق و هماهنگى ایشان آنچه را كه به دست گرفته‏ام عهده‏دار گشته‏ام. نه زور گفته‏ام و نه استبداد داشته و نه تنها خود تصمیم گرفته‏ام. اینان بر این كار گواه و شاهدند. حضرت علیها‏السلام روى به مردم كرده فرمود: چه بد موضعى گرفتید 18. اى مردمى كه شتابان به گفتار باطل روى آورده كار زشت زیان‏بار را با دیده اغماض نگریسته و آن را پذیرفته‏اید! «آیا در قرآن اندیشه نمی‏كنید یا اینكه قفل بر در دل‏هایتان است؟» نه چنین نیست، بلكه كارهاى زشتتان بر دل‏هایتان نقش بسته، جایى براى خیراندیشى و تفكّر صحیح باقى نگذاشته است گوشها و چشم‏هایتان را فرا گرفته است و چه بد جایى برگشتید و چه بد موضع گرفتید، به بد چیزى اشاره كرده‏اید و به معاوضه نامناسب و بدى رضا داده‏اید. به خدا سوگند، هنگامى كه پرده‏ها به یك سوى زده شود، بارش را سنگین و پیامدش را خطرناك خواهید یافت و زیان و ضرر به دنبال خواهد داشت «و از پروردگارتان آنچه را كه حساب نمی‏كردید و به ذهنتان نمی‏آمد، برایتان آشكار خواهد شد و در آن هنگام آنها كه بر باطل هستند، زیان خواهند دید.»(1) (2)
دوشنبه 9/10/1387 - 20:59
دعا و زیارت
شكر بر آنچه كه در دل افكند 1. سپاس خداوند را بر آن‏چه نعمت داده، و شكر بر آن‏چه كه به جهت روشنى و بینایى در دل افكنده، و ستایش به آن‏چه كه از پیش فرستاده است، از نعمت‏هاى همگانى كه پیشاپیش قبل از درخواست و استحقاق بنده آغاز كرده و ریزش نعمت‏هایى كه به فراوانى فرستاده و هر گونه نعمتى كه ارزانى داشته است، تعداد آن‏ها از شمار فزون و از پاداش و مزد به دور و نهایتش از دسترسى بیرون است. مردم را براى فزونى بخشیدن نعمت و اتّصال و تداوم آن به شكرگزارى فرا خواند و از ایشان خواست كه به ستایش و حمد حضرتش بپردازند تا نعمت‏ها را برایشان بیش از پیش مقدّر فرماید و دوباره ایشان را به همانند آن‏ها فراخواند. 2. و گواهى می‏دهم كه جز «اللّه‏» خدایى نیست و یكتایى است كه شریكى براى او وجود ندارد، «لااله الااللّه‏» كلمه‏اى است كه تأویلش را اخلاص قرار داده و پیوندش را در دلها نهاده و در فكر براى تعقّل آن روشنایى ایجاد كرده است، خدواندى كه دیدارش براى دیدگان، و توصیفش براى زبان‏ها، و درك چگونگی‏اش براى وَهْم‏ها ناشدنى است. اشیا را نه از چیزى كه قبل از آن باشد، و از نیستى پدیدار ساخت و بدون استفاده از مثال و الگو اشیا را آفرید و به قدرت خویش خلق كرد، و به خواست خود پدید آورد بدون این‏كه به آفرینش آن‏ها نیازى داشته باشد و یا در شكل بخشیدن به آن‏ها فایده‏اى برایش باشد، جز این‏كه حكمتش را پایدار و بر طاعت و قدرتش دیگران را آگاه و براى آفریدگانش موجب تعبّد و بندگى و براى دعوتش موجب سرفرازى باشد. پس از آن، برطاعت و گوش فرا دادن آنان ثواب را مترتّب و بر نافرمانی‏شان عقاب و كیفر را نهاده تا بندگانش را از خشم خود باز دارد و به سوى بهشت فرا خواند. پدرم بنده و رسول اوست 3. و گواهى می‏دهم كه پدرم محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، بنده و رسول اوست، پیش از آن‏كه به او مأموریّت دهد، وى را برگزید و برترى و شرافت بخشید و قبل از پدید آوردنش او را نام نهاد و قبل از آنكه او را مبعوث كند، او را برگزیده است؛ در آن هنگام كه آفریدگان در پس پرده غیب مكتوم و در پشت پرده‏هاى ترسناك نگهدارى شده و در كنار مرز نیستى به سر می‏بردند. چون خداوند نتیجه و پیامد كارها را می‏دانست و به رویدادهاى روزگاران احاطه داشت و به زمان وقوع مقدّرات و كارهاى شدنى آشنا بود. 4. خداوند او را براى اتمام و اكمال فرمانش و اراده حتمى بر اجراى احكام و دستوراتش و لازم‏الاجرا بودن مقدّرات و قوانین حتمى خود مبعوث كرد، آن حضرت امّت‏ها را با این‏كه داراى ادیانى بودند، به حالت پراكنده و فرقه فرقه مشاهده فرمود، در حالى كه اطراف آتش‏هاى برافروخته خود را گرفته بتهایشان را می‏پرستیدند و با این‏كه فطرتاً خداوند را می‏شناختند، منكر او بودند. خداوند گمراهى و تاریكی‏هاى درونى ایشان را به وجود حضرت محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم روشن و از دل‏ها ابهامات و تیرگی‏ها و مشكلات ذهنى و كج فهمی‏ها را زدود، با برداشتن پرده‏ها و حجاب‏ها از جلو چشم آنان، به چشمان ایشان روشنى بخشید و در بین مردم براى هدایت و راهنمایى به پاخاست و آنان را از گمراهى و تباهى نجات داده و از كورى و نابینایى رهانید و بینش و بینایى بخشید، به دین استوار راهنمایی‏شان ساخته به راه راست هدایتشان فرمود. 5 . آن‏گاه خداوند او را با مهربانى و با در نظر گرفتن آن‏چه كه مصلحت او بود، و رغبت و ایثار خویش قبض روح كرد و محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم از رنج و زحمت این دنیا آسوده گشت، فرشتگان نیكوكار اطرافش را گرفته، خشنودى پروردگار بخشاینده شامل حالش شد و در همسایگى خداوند فرمانرواى مقتدر به سر می‏برد. درود خداوند بر پدرم، پیامبر خدا و امین او بر وحى و برگزیده و منتخب او از بین آفریدگانش و فرد مورد پسند و خشنودى او و سلام و رحمت و بركات خداوند بر او باد. آن‏گاه حضرتش روى به اهل مجلس كرده فرمود: آن كتاب ناطق الهى 6 . شما اى بندگان خدا! مخاطبان و مسؤولان مستقیم امر و نهى الهى و حاملان دین و وحى او و امین‏هاى خداوند بر خویشتن و رسانندگان دین خدا به دیگر امّت‏ها هستید. حقّى از خداوند بر گردن شماست. خداوند را در بین شما عهد و قرارى است كه در نزد شما گذارده، و بازمانده‏اى است كه بر شما به خلافت و نیابت خود برگزیده است و آن كتاب ناطق الهى و قرآن راستین، نور درخشان و چراغ تابناك است، دیدگاه‏هایش مستدلّ و روشن، اسرارش آشكار در نزد اهل آن و ظواهرش درخشان است، پیروانش مورد غبطه دیگران و پیروی‏اش راهبر به سوى بهشت برین، و تلاوت آن موجب رهایى است. به وسیله آن به حجّت‏هاى روشن الهى می‏توان دست یافت و دستورات واضح، حرام‏هایى كه از آن برحذر شده‏اید، دلایل روشن، براهین كافى، فضیلت‏هاى مستحبّى، امور جایز كه موهبتى است (از سوى خداوند بر شما)، و نیز قوانین مكتوب خداوندى از طریق آن (قرآن) حاصل می‏شود. تقوا پیشه كنید 7. پس خداوند ایمان را موجب پاكى شما از شرك، نماز را موجب تنزیه و پاكى شما از (آلودگی) تكبّر، زكات را باعث تزكیه و طهارت روح و روان از آلودگى گناهان از جمله بخل و رشد و فزونى در روزى، روزه را موجب پایدارى اخلاص، حج را باعث استوارى دین، دادگرى را موجب انسجام و تقویت دل‏ها و اطاعت و پیروى از ما را باعث نظم و آسایش ملّت، رهبرى و پیشوایى ما را موجب امان از جدایى و تفرقه، جهاد را عزّت و شكوه اسلام، صبر و پایدارى را كمكى بر استحقاق و شایستگى پاداش، امر به معروف را به مصلحت عامّه مردم، نیكى به پدر و مادر را سپرى از خشم پروردگار، پیوند و پیوستگى با ارحام و خویشاوندان را موجب كثرت جمعیّت، قصاص را موجب جلوگیرى از خونریزی‏ها، وفاى به نذر را موجب قرار گرفتن در معرض آمرزش، پرهیز از كم‏فروشى را موجب عدم زیان و ورشكستگى، نهى از آشامیدن شراب را به خاطر پاك بودن از پلیدى، دورى جستن از قذف (تهمت نارواى جنسی) را انگیزه‏اى براى جلوگیرى از لعن و نفرین، پرهیز از دزدى را موجب حفظ عفّت و پاكدامنى قرار داد و خداوند شرك ورزیدن نسبت به خود را از آن جهت حرام فرمود كه بندگان در بندگى خود نسبت به ربوبیّت او اخلاص پیشه كنند، «پس از خداوند بدان گونه كه شایسته است، پرهیز داشته باشید و تقوا پیشه كنید و جز در حال مسلمانى از دنیا نروید!» و خدا را در آنچه كه شما را بدان امر می‏كند و آن‏چه كه نهى می‏كند، فرمان‏بردارى كنید! زیرا فقط «بندگان بینا و دانا از خداوند خوف و ترس دارند.» من فاطمه هستم 8 . آن‏گاه فرمود: اى مردم! بدانید كه من فاطمه هستم و پدرم حضرت محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم می‏باشد. سخنانى حساب شده و داراى آغاز و انجام می‏گویم، بیهوده و یاوه سخن نمی‏گویم و كارى كه انجام می‏دهم، درست است و ناروا نیست: «پیامبرى از خود شما برایتان آمد، آن‏چه كه شما را به زحمت می‏انداخت، بر او دشوار بود، نسبت به خیر و صلاح شما تمایل شدید داشت و به ایمان آورندگان مهربان و دلسوز بود» اگر حسب و نسب او را بدانید و بشناسید او را پدر من می‏یابید، نه پدر هیچ یك از زنان شما، و برادر پسر عموى من و نه برادر پسر عموى هیچ یك از مردان شما، و چه بسیار خوب شخصیّتى است كه انسان منسوب به او باشد. درود خداوند بر او و خاندانش باد! آن حضرت رسالت خویش را ابلاغ و بیم و انذار و اندرز خود را اظهار و از مسلك و روش مشركان بركنار بود، كمر آنان را شكست و گردن فرازان را سركوب كرد تا این‏كه جمع ایشان شكست خورده پا به فرار گذاشتند، شب پرده سیاهش را از چهره صبحگاهان به یك سو زد و حق و حقیقت راستین آشكار شد، رهبر دین لب به سخن گشود و هوى و هوس شیاطین فرو نشست، فرومایگان منافق نابود شدند و گره‏ها و عقده‏هاى كفر و اختلاف گشوده شد و منحل گشت، شما به همراهى گروهى از سپیدرویان پاك نهاد (پارسایان آبرومندى كه از شدّت خویشتن‏دارى و گرسنگى روزه سپیدروى و رنگ پریده بودند) گویاى كلمه اخلاص شدید و حال آن‏كه بر لب پرتگاه گودال جهنّم بودید. به خاطر ضعف و ناتوانى شما، هر كس كه از راه می‏رسید، می‏توانست شما را نابود كند، جرعه‏اى براى هر تشنه و طعمه‏اى براى هر گرسنه و آتش گیره هر شعله‏اى بودید، زیر پاى دیگران له شده بودید، آب‏هاى گندیده می‏آشامیدید و برگ درختان می‏چیدید، ذلیل و توسرى خور بودید، و «از آن وحشت داشتید كه دیگران از اطراف به شما هجوم آورند». آستین همّت بالا زد 9. خداوند تبارك و تعالى شما را به حضرت محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم از آن گرفتاری‏ها نجات داد، پس از همه مقدّمات و بعد از آن‏كه به مردمان بی‏باك و بی‏شخصیّت عرب و سركشان و طاغیان اهل كتاب گرفتار شد، «هرگاه كه آتشى براى جنگ برافروختند، خداوند آن را خاموش كرد» و یا اگر شیطان خواست سركشى كند و یا زورگویى از مشركین خودى نشان دهد برادرش علی را به كام آن‏ها می‏فرستاد، او دست از درگیرى و جنگ برنمی‏داشت مگر این‏كه آنان را گوشمالى داده شراره‏هاى آن آتش را با شمشیر خود خاموش می‏كرد، او در راه خدا رنج دیده و در انجام دستوراتش كوشا و به رسول خدا نزدیك و نسبت به اولیاى خدا سرور بود. آستین همّت را بالا زده، خیرخواه، كوشا و در پیگیرى كار تلاشگر و ساعى بود و شما (در همان شرایط) در آسایش و رفاه به سر می‏بردید، به فكر خود بودید و از نعمت‏ها بهره‏مند، آسوده و بی‏خیال در كمین ما نشسته كه اوضاع چگونه می‏چرخد (و كى علیه ما خواهد شد) و گوش به زنگ، در آن‏جا كه قرار آسایش بود، زودتر از دیگران بر زمین نشسته و آن هنگام كه جنگ و كشتار می‏شد، پا به فرار می‏گذاشتید. بر غیر شتر خود داغ زدید 10. هنگامى كه خداوند براى پیامبرش خانه پیامبران و جایگاه برگزیدگانش را انتخاب كرد، در بین شما كینه پنهان در پسِ نفاق آشكار و جامه دین فرسوده گشت. گمراهان خموش به نطق آمدند و فرومایه پست ظهور كرده به صحنه آمد و سركرده تبهكاران همچون شتر بزرگ گله شتران خروش بر آورده در میدان‏هاى شما دُم عَلَم كرده جولان داد. شیطان سرش را از گریبان خود در آورده شما را به سوى خویشتن فرا خواند، شما را این چنین یافت كه دعوتش را اجابت كرده فریب او را خورده‏اید، پس به آزمایش شما پرداخته از شما خواست كه به دستوراتش قیام كنید. پس شما را بی‏وزن و ناچیز دید. تحریكتان كرد، زود به خشم آمدید. نتیجه آن شد كه بر غیر شتر خود داغ زدید و به آبشخورى كه حقّ دیگرى بود، وارد شدید مقام خلافت و ولایتى را كه حقّ دیگرى بود، غصب كردید این تغییر و تحریف به هنگامى انجام شد كه چیزى از دوران رسول خدا نگذشته، و زخم به استخوان رسیده گسترش كرده، و جراحت بهبود نیافته و هنوز پیامبر دفن نشده است شما شتاب كرده وانمود كردید كه خوف فتنه و آشوب می‏رود. آگاه باشید كه خود در فتنه سقوط كرده‏اید و دوزخ، كافران را احاطه كرده است. چه بیراهه می‏روید؟! 11. پس دور است از شما، شما را چه شده است؟ و به كجا می‏روید و چه بیراهه می‏روید؟! در حالى كه كتاب خداوند پیش روى شماست، مسایلش روشن، دستوراتش درخشان، نشانه‏هاى آن روشن و منوّر، محرمات و نواهی‏اش آشكار و فرامینش واضح است، شما آن را پشت سر انداخته‏اید، آیا تصمیم دارید از آن دست برداشته چشم پوشى كنید؟ و یا می‏خواهید برخلاف آن حكم نمایید؟ كه این براى ستمگران جایگزین بدى است و هر كس دنبال دینى غیر از اسلام برود، هرگز از او پذیرفته نیست و در آخرت از زیانكاران است. پس شما صبر نكردید كه سركشى این فتنه فرو بنشیند و گرفتن مهار این ستور رمیده آسان گردد و شروع به برافروختن شعله‏ها و جرقّه‏هایش كرده سپس باد آن را فراگرفت و آواى شیطان گمراه‏كننده را پاسخ مثبت داده در پى خاموش كردن انوار درخشان دین نورانى و نابود كردن سنتّ‏هاى پیامبر برگزیده برآمدید، وانمود كردید كه كف روى شیر را می‏گیرید، در حالى كه تمامى شیر را نوشیدید جز آن‏چه كه در دل داشتید، بر زبان جارى كرده و نسبت به خاندان پیامبر دورویى و نفاق به خرج دادید، در همان حالى كه در كمین ایشان و غصب حقّ آنان بودید. ما در مقابل شما همچون كسى كه دستش بر لبه كارد گذاشته شده و یا نیزه‏اى در امعاء و احشایش فرو رفته، صبر و پایدارى می‏كنیم. شما پنداشته‏اید كه ما را ارثى نیست، «آیا از دستورات دوران جاهلیّت پیروى می‏كنید؟ براى مردمى كه باور دارند، چه كسى از خداوند بهتر دستور می‏دهد و داورى می‏كند؟» آیا نمی‏دانید؟ آرى بلكه بر اینان به سان خورشید درخشان روشن است كه من دختر پیامبرم.
دوشنبه 9/10/1387 - 20:53
دعا و زیارت
فاطمه و على علیهما السلام دو یار همراه و دو ستاره آسمانى‏اند كه براى نشان دادن راه آسمان چند روزى به زمین آمدند و سپس به آسمان بازگشتند . آن دو یار مهربان، نامهربانى‏ها و بى مهرى‏هاى بى حسابى از خاكیان دیدند و بزرگوارانه از كنار مزاحمت‏هاى شب پره‏هاى مزاحم گذشتند . از این بى مهرى‏ها و مزاحمت‏ها، حكایات فراوانى گفته‏اند و شنیده‏ایم، اما در این اوراق معدود، برآنیم تا از زبان تنها همتاى زهرا، گوشه‏اى اندك از تلخى‏هاى رفته بر آن عزیز را بخوانیم و بدانیم . پیش از ذكر این تلخى‏ها، جملاتى چند در بلنداى مقام آن زهره درخشنده را از زبان على علیه السلام نقل مى‏كنیم و سپس به بیان رنج‏هاى حضرت زهرا علیها السلام مى‏پردازیم . فاطمه، برترین بانو معاویه در نامه‏اى كه به امام على علیه السلام مى‏نویسد، به فخر فروشى در مقابل امام مى‏پردازد . امام در پاسخ به نامه او، به بیان فضیلت‏هاى بنى هاشم و فضیحت‏هاى بنى امیه مى‏پردازد: «وانى یكون ذلك كذلك، ومنا النبى ومنكم المكذب ومنا اسد الله ومنكم اسد الاحلاف ومنا سیدا شباب اهل الجنة ومنكم صبیة النار ومنا "خیر نساء العالمین" ومنكم حمالة الحطب فى كثیر مما لنا وعلیكم (1) ; شما چگونه و كجا با ما برابرید! كه از میان ما پیامبر صلى الله علیه و آله برخاست و دروغزن (ابوجهل) از شما است، واسد الله (حمزه سید الشهدا) از ما و اسد الاحلاف (شیر سوگندها; اسد بن عبد العزى) از شما، و از ماست دو سید جوانان اهل بهشت (حسن علیه السلام و حسین علیه السلام) و از شما است كودكانى (2) كه آتش نصیب آنان گردید . و از ما است‏بهترین زنان جهان (فاطمه علیها السلام) و از شماست آن كه هیزم كشد براى دوزخیان (ام جمیل همسر ابى لهب) (3) وبیش از این ما را فضیلت‏ها و شما را فضیحت‏ها است .» على و فاطمه علیهما السلام از زبان یكدیگر پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله پس از ازدواج حضرت على و فاطمه علیهما السلام و سپرى شدن مراسم عروسى، ابتدا از على علیه السلام پرسیدند: همسرت فاطمه علیها السلام را چگونه یافتى؟ امام پاسخ داد: نعم العون على طاعة الله; در اطاعت كردن از خدا خوب یار و یاورى است . سپس از دختر خود، فاطمه علیها السلام پرسیدند: شوهرت را چگونه یافتى؟ آن حضرت پاسخ داد: «خیر بعلِ; بهترین شوهر است . (4) زحمات فاطمه علیها السلام در منزل به دنبال تقسیم كار پیامبر صلى الله علیه و آله بین حضرت زهرا علیها السلام و على علیه السلام و واگذارى كارهاى داخل منزل به فاطمه علیها السلام، گرچه على علیه السلام نیز در كمك به همسرش از هیچ كوششى دریغ نمى‏كرد، اما در عین حال انجام تمام كارهاى منزل براى فاطمه علیها السلام بارى گران بود . براى كاهش زحمت‏هاى منزل، على علیه السلام راه حلى به فاطمه پیشنهاد مى‏كند . آن حضرت بعدها این ماجرا را چنین نقل فرمود: «فاطمه زهرا علیها السلام، عزیزترین عزیزان رسول خدا صلى الله علیه و آله در خانه من بود . فاطمه علیها السلام آنقدر با آسیاب آرد كرد تا دست هایش پینه بست و آنقدر از چاه آب كشید كه اثر آن بر سینه‏اش باقى مانده بود و به اندازه‏اى خانه را روبید تا اینكه لباس هایش غبار آلود شد، و آن قدر زیر دیگ آتش بر افروخت تا لباسش كثیف و گرد آلود گردید و به همین علت، به سختى و زحمت افتاد . روزى شنیدم چند غلام خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله آورده‏اند . به فاطمه گفتم: وقتى خدمت پدر رفتى از او خادمى بخواه تا در كارها مدد رسان تو باشد و از این همه رنج و محنت آسوده شوى . فاطمه زهرا علیها السلام خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله رفت . ملاحظه كرد كه گروهى با ایشان مشغول بحث و گفت و گو هستند . لذا بدون اینكه با پدر سخنى بگوید از شرم و حیا بازگشت . چون رسول خدا صلى الله علیه و آله مى‏دانست كه فاطمه علیها السلام براى حاجت و نیازى مراجعه كرده است، خود به منزل ما آمد . ما در بستر استراحت‏بودیم، وى بالاى سر فاطمه علیها السلام نشست و فاطمه علیها السلام از جهت‏شرم و حیا سر خود را زیر رخت‏خواب كرد . حضرت فرمود: فاطمه جان! براى چه منظورى نزد من آمدى؟ او دو مرتبه سؤال فرمود و فاطمه ساكت‏بود . عرض كردم: اى رسول خدا! من علت را براى شما عرض مى‏كنم . فاطمه آن قدر سنگ آسیاب را چرخانده كه دستش پینه بسته و آن قدر آب كشیده كه بر سینه‏اش اثر آن باقى مانده و آن قدر خانه را جاروب كرده كه لباسش خاك آلود شده، و آن قدر آتش در زیر دیگ افروخته كه پیراهن او كثیف شده و بوى دود گرفته است . شنیدیم كه غلامان و خادمان چندى را خدمت‏شما آوردند، به فاطمه علیها السلام گفتم: به سراغ پدر خود رفته، از ایشان خدمت كارى بخواه تا تو را كمك كند . رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «الا ادلكما على خیر مما سالتما . اذا اخذتما مضاجعكما تكبرا اربعا وثلاثین وتسبحا ثلاثا وثلاثین وتحمدا ثلاثا وثلاثین فهو خیر لكما من خادم یخدمكما; شما را از مطلبى آگاه كنم كه براى شما از خادمى كه خواستید بهتر است . وقتى از خواب برخاستید (دربعضى روایات است وقتى به رختخواب رفتید) سى و چهار مرتبه «الله اكبر» ، سى و سه بار «سبحان الله‏» و سى و سه بار «الحمد لله‏» بگویید، این براى شما از خادمى كه به شما خدمت كند بهتر است .» آنگاه فاطمه سر خود را بیرون آورد و سه بار فرمود: «رضیت عن الله ورسوله; از خدا و رسول او راضى و خشنود شدم . (5) » عیادت ناتمام وقتى عباس عموى پیامبر صلى الله علیه و آله براى عیادت فاطمه علیها السلام به منزل على علیه السلام آمد، به دلیل سالت‏شدید آن حضرت و ممنوع الملاقات بودن ایشان، موفق به عیادت آن عزیز نشد . به منزل خود بازگشت و پیكى روانه منزل على علیه السلام كرد، تا به على علیه السلام این پیغام را برساند: «آن گونه كه من احساس مى‏كنم، فاطمه علیها السلام روزهاى پایان عمر خود را مى‏گذراند و اول كسى است كه به پیامبر صلى الله علیه و آله ملحق مى‏شود . من پیشنهاد مى‏كنم در صورت رحلت ایشان، مهاجرین و انصار را خبر كنید تا در مراسم نماز و دفن آن حضرت شركت كنند، كه این كار، هم باعث فیض معنوى و ثواب حاضران است، و هم باعث تقویت ‏شعائر دینى .» على علیه السلام در پاسخ به پیشنهاد عمویش عباس بن عبد المطلب، فرستاده‏اى به نزد او روانه كرد تا این پیام را برساند: «ابلغ عمى السلام وقل لا عدمت اشفاقك وتحیتك وقد عرفت مشورتك ولرایك فضله . ان فاطمة بنت رسول الله صلى الله علیه و آله لم تزل مظلومة من حقها ممنوعة وعن میراثها مدفوعة . لم تحفظ فیها وصیة رسول الله صلى الله علیه و آله ولا رعى فیها حقه ولا حق الله عزوجل وكفى بالله حاكما ومن الظالمین منتقما وانا اسالك یا عم ان تسمح لى بترك ما اشرت به فانها وصتنى بستر امرها; سلام مرا به عمویم برسان و بگو: خیر خواهى شما را فراموش نمى‏كنم . نظر شما را به خوبى دریافتم و البته احترام آن - در جاى خود - محفوظ است . فاطمه علیها السلام همیشه مظلوم واقع شده، و از حق خود بازداشته شد و از ارث خود بى بهره گردید . سفارش رسول خدا صلى الله علیه و آله در مورد او عمل نشد و حقى كه خدا و رسول او در مورد فاطمه علیها السلام داشتند، رعایت نگردید و خداوند براى حكمرانى و انتقام از ظالمین ما را بس است . عموى گرامى! از شما مى‏خواهم به من رخصت دهید كه به نظر شما عمل نكنم، چرا كه فاطمه علیها السلام خودش به من وصیت كرده است كه امر كفن و دفن او مخفى باشد .» وقتى كه فرستاده عباس با این پیام به سوى او بازگشت، عباس گفت: غفران الهى نثار فرزند برادرم كه البته او آمرزیده است . به راستى كه نظر او بدون اشكال و صحیح است . براى عبد المطلب فرزندى با بركت‏تر از على علیه السلام زاده نشد، مگر پیامبر صلى الله علیه و آله . . . (6) . آهنگ جدایى آن گاه كه فاطمه زهرا علیها السلام احساس كرد زمان رحلتش فرا رسیده است، در حالى كه در بستر بیمارى آرمیده بود خطاب به على علیه السلام فرمود: «یا ابن عم، انه قد نعیت الى نفسى واننى لا ارى ما بى الا اننى لاحق بابى ساعة بعد ساعة وانا اوصیك باشیاء فى قلبى; اى پسر عمو! خبر مرگ به من رسیده و آنگونه كه در مى‏یابم پس از اندك زمانى، به پدرم ملحق مى‏شوم، آنچه را در دل دارم به تو وصیت مى‏كنم .» على علیه السلام به فاطمه علیها السلام فرمود: «اوصینى بما احببت‏یا بنت رسول الله; اى دخت رسول خدا! آنچه دوست دارى وصیت كن .» آنگاه على علیه السلام كنار سر فاطمه علیها السلام نشست و به آنان كه در اتاق بودند فرمود بیرون روند . سپس فاطمه علیها السلام به على علیه السلام فرمود: «یا ابن عم! ، ما عهدتنى كاذبة ولاخائنة ولا خالفتك منذ عاشرتنى; اى پسر عمو! از روزى كه با من زندگى كردى، از من دروغ و خیانت ندیدى و هیچ گاه با تو مخالفت ننمودم .» و على علیه السلام در پاسخش چنین گفت: معاذ الله انت اعلم بالله وابر واتقى واكرم واشد خوفا من الله من ان اوبخك بمخالفتى . قد عز على مفارقتك وتفقدك، الا انه امر لابد منه . والله جددت على مصیبة رسول الله وقد عظمت وفاتك وفقدك فانا لله وانا الیه راجعون من مصیبة ما افجعها وآلمها وامضها واحزنها، هذه والله مصیبة لا عزاءلها ورزیة لا خلف لها; نه، هرگز! تو نسبت‏به خداوند آگاه‏تر، نیكوكارتر، پرهیزگارتر، گرامى‏تر، و خائف‏تر از آن هستى كه تو را به عنوان مخالفت‏با من سرزنش كنم . جدایى و فقدان تو براى من بسیار سخت است . ولى چه باید كرد كه چاره‏اى براى مرگ نیست . سوگند به خدا، مصیبت رسول خدا براى من تازه شد و وفات و فقدان تو، براى من بسیار بزرگ و دشوار است . پس «انا لله وانا الیه راجعون‏» از مصیبتى كه بسیار دلخراش و دردناك و دشوار و اندوه آور است . به خدا قسم! این مصیبتى است كه تسلیت و آرامش ندارد و حادثه جانسوزى است كه جبران‏ناپذیر است. سپس مدتى با هم گریستند و على علیه السلام سر فاطمه علیها السلام را به سینه چسبانید و فرمود: «اوصینى بما شئت فانك تجدنى فیما امضى كما امرتنى به واختار امرك على امرى; آنچه مى‏خواهى وصیت كن، همانا مرا آن گونه خواهى یافت كه به وصیت تو بخوبى عمل كنم و امر تو را بر امر خودم مقدم مى‏دارم .» سپس فاطمه علیها السلام به بیان وصایاى خود پرداخت (7) . آغاز جدایى پس از شهادت حضرت زهرا علیها السلام، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام از شهادت مادر خود با خبر شدند، اسماء به حسنین علیهما السلام گفت: به نزد پدرتان على علیه السلام روید و خبر شهادت فاطمه علیها السلام را به او رسانید . حسنین علیهما السلام از خانه بیرون آمدند و در حالى كه فریاد مى‏زدند: «یا محمداه! یا احمداه! الیوم جدد لنا موتك اذ ماتت امنا» ، وارد مسجد شدند و على علیه السلام را كه در مسجد بود، از شهادت فاطمه علیها السلام آگاه نمودند . على علیه السلام با شنیدن این خبر، آنچنان دگرگون شد كه بى حال افتاد . آب به صورتش پاشیدند و به حال آمد . با سوز و گداز فرمود: «بمن العزاء یا بنت محمد كنت‏بك اتعزى ففیم العزاء من بعدك; اى دختر محمد صلى الله علیه و آله! به چه كسى خود را تسلیت دهم. تا زنده بودى مصیبتم را به تو تسلیت مى‏دادم، اكنون پس از تو چگونه آرام و قرار گیرم؟ (8) » در سوگ یار على علیه السلام پس از به خاك سپارى یار دیرینه و همراه روزگار خوشى‏ها و تلخى‏هاى خود، در كنار تربت آن عزیز، با رسول خدا چنین درد دل كرد: «السلام علیك یا رسول الله عنى . والسلام علیك عن ابنتك و زائرتك والبائتة فى الثرى ببقعتك والمختار الله لها سرعة اللحاق بك . قل یا رسول الله عن صفیتك صبرى وعفا عن سیدة نساء العالمین تجلدى . الا ان لى فى التاسى بسنتك فى فرقتك موضع تعز فلقد وسدتك فى ملحودة قبرك وماضت نفسك بین نحرى وصدرى . بلى وفى كتاب الله لى انعم القبول «انا لله وانا الیه راجعون‏» قد استرجعت الودیعة واخذت الرهینة واخلست الزهراء فما اقبح الخضراء والغبراء، اما حزنى فسرمد واما لیلى فمسهد . وهم لا یبرح من قلبى او یختار الله لى دارك التى انت فیها مقیم . كمد مقیح و هم مهیج . سرعان ما فرق بیننا والى الله اشكو وستنبئك ابنتك بتظافر امتك على هضمها . فاحفها السؤال والستخبرها الحال . فكم من غلیل معتلج‏بصدرها لم تجد الى بثه سبیلا . وستقول ویحكم الله وهو خیر الحاكمین . سلام مودع لا قال ولا سئم . فان انصرف فلا عن ملالة وان اقم فلا عن سوء ظن بما وعد الله الصابرین . واها واها والصبر ایمن واجمل . ولولا غلبة المستولین لجعلت المقام واللبث لزاما معكوفا ولاعولت اعوال الثكلى على جلیل الرزیة . فبعین الله تدفن ابنتك سرا وتهضم حقها وتمنع ارثها ولم یتباعد العهد ولم یخلف منك الذكر والى الله یا رسول الله المشتكى وفیك یا رسول الله احسن العزاء . صلى الله علیك و علیها السلام والرضوان; اى پیغمبر خدا! از من و از دخترت كه به دیدن تو آمده و در كنار تو زیر خاك خفته است، بر تو درود باد! همان كه خداوند سرعت ملحق شدنش به تو را اختیار كرد . اى رسول خدا! پس از دختر برگزیده‏ات شكیبایى من به پایان رسیده و خویشتن دارى من به خاطر سیده زنان جهان از دست رفته است . اما براى من پیروى از سنت تو كه همان صبر باشد در جدایى تو موجب تسلیت است .اى پیامبر خدا! تو را به دست‏خود در دل خاك سپردم! و تو بر روى سینه من جان دادى! آرى، قرآن خبر داده است كه همه از خدائیم و به سوى او باز مى‏گردیم . اكنون امانت‏به صاحبش رسید، و آنچه در گرو بود گرفته شد و زهرا از دست رفت . پس از او آسمان و زمین زشت مى‏نماید و هیچگاه اندوه دلم نمى‏گشاید و شبم بى خواب است و غم از دلم نمى‏رود، تا خدا مرا در جوار تو ساكن گرداند . مرگ زهرا ضربتى بود كه دل را خسته و غصه را پیوسته گردانید، چه زود جمع ما به پریشانى كشیده شد . شكایت خود را به خدا مى‏برم و دخترت خواهد گفت كه امتت پس از تو با وى چه ستم‏ها كردند . آنچه خواهى از او بپرس و احوال را از او جویا شو . تا سر دل بر تو گشاید و خونى كه خورده است‏بیرون آید.او به زودى خواهد گفت و خدا كه بهترین داور است میان او و ستمكاران داورى نماید . سلامى كه به تو مى‏دهم سلام وداع كننده است نه از روى ملالت و كسالت . اگر مى‏ورم ملول و خسته جان نیستم و اگر مى‏مانم به وعده خدا بد گمان نیستم، به خاطر وعده‏اى كه خداوند به شكیبایان داده است . در انتظار پاداش مى‏مانم كه شكیبایى نیكوتر است . اگر بیم چیرگى ستمكاران نبود براى همیشه در كنار قبرت مى‏ماندم و در این مصیبت‏بزرگ چون فرزند مرده جوى اشك از دیدگانم مى‏راندم . خدا گواه است كه دخترت پنهانى به خاك مى‏رود و در حالى كه هنوز روزى چند از مرگ تو نگذشته، و نام تو از زبان‏ها نرفته، حق او برده مى‏شود و از میراث او منع مى‏شود . اى رسول خدا! شكایت را به سوى خدا مى‏برم و دل را به یاد تو خوش مى‏دارم، كه درود خدا بر تو باد و سلام و رضوان خدا بر فاطمه . (9) » وقتى آن حضرت از دفن فاطمه‏3 فراغت‏یافت‏بر سر قبر او ایستاد و این دو بیت را انشاء كرد: لكل اجتماع من خلیلین فرقة وكل الذى دون الممات قلیل وان افتقادى واحدا بعد واحد دلیل على ان لا یدوم خلیل (10) «جمع هر دو دوست را پریشانى است و هر چیز جز مرگ ناچیز است . اینكه من یكى را پس از دیگرى از دست مى‏دهم، نشان آن است كه هیچ دوستى جاوید نمى‏ماند .» . . . مرا شفاعت این پنج تن بسنده بود كه روز محشر بدین پنج تن رسانم تن بهین خلق و برادرش و دختر و دو پسر محمد و على و فاطمه حسین و حسن (11) . . . آن روز در آن هول و فزع بر سر آن جمع پیش شهدا دست من و دامن زهرا تا داد من از دشمن اولاد پیمبر بدهد بتمام ایزد دادار تعالى (12)
دوشنبه 9/10/1387 - 20:48
دعا و زیارت
خدا شناس ترین مردم پر درخواست ترین آنها از خداست.
يکشنبه 8/10/1387 - 10:41
دعا و زیارت
دوست ندارم که در کودکی از دنیا می رفتم و وارد بهشت میشدم وبزرگ نمی شدم تا پروردگارم عزو جل را بشناسم.
يکشنبه 8/10/1387 - 10:41
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته