• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1291
تعداد نظرات : 73
زمان آخرین مطلب : 5552روز قبل
دعا و زیارت
برآورده شدن حاجتهاى آیت اللّه سیّد نجفى قوچانى توسط زیارت عاشورا
آیت اللّه سیّد نجفى قوچانى رحمه الله فرمود:
بعد از آنكه دوبار زیارت عاشورا را در اصفهان و هر بار به مدت چهل روز براى بر آورده شدن حاجتها و مطالب شرعى خود خواندم ، بحمداللّه به مراد خویش دست یافتم ، و به این زیارت اعتقاد پیدا نمودم ، براى همین پس از رسیدن به شهر نجف اشرف در اولین روز جمعه شروع به خواندن زیارت عاشورا نمودم و این بار غرضم ظهور حكومت امام زمان (عج ) بود البته اگر خداوند آن را از من بپذیرد تا به شهادت و یا سرورى نایل شوم و همه آنها نور على نور است . من از كسانى نیستم كه شیفته سرگرمیهاى دنیا و كثافات آن باشم ، من شیفته مولاى خویش صاحب الامر (عجل ) هستم و از قید و بندهاى جهان آزادم .
این زیارت را هر جمعه در نجف اشرف و یا در كربلا، حتى در مسیر راه مى خواندم ، و در یك سال آن را چهل جمعه مى خواندم .
خداوند را بر سرّ درونم گواه مى گیرم من امام عصر را بسیار دوست مى دارم و از خداوند خواهان توفیق خدمتگزارى ایشان و حصول سرفرازى هستم
يکشنبه 13/11/1387 - 22:56
دعا و زیارت
توسعه رزق و روزى با زیارت عاشورا
چون اول باب سه حدیث درباره زیاد شدن رزق و روزى با زیارت امام حسین علیه السلام است لذا این حكایت را هم مى نویسم و دلیل دیگرش روضه خوانى تاجر نصرانى : عالم جلیل و زاهد مسلم آقاى شیخ عبدالجواد حائرى مازندرانى فرمود كه : روزى كسى آمد خدمت خلد مكان شیخ زین العابدین مازندرانى (قدس اللّه سرّه العالى ) و از تنگى معاش خود شكایت كرد؛ شیخ به او فرمود: برو حرم حضرت اباعبداللّه علیه السلام زیارت عاشورا بخوان رزق و روزى به تو خواهد رسید اگر نرسید بیا نزد من ، من خواهم داد رفت . بعد از زمانى ملاقات شد گفت : در حرم مشغول خواندن زیارت عاشورا بودم كه كسى آمد وجهى به من داد و در توسعه قرار گرفتم
يکشنبه 13/11/1387 - 22:55
دعا و زیارت
مزد دادن امام زمان علیه السلام براى خواندن زیارت عاشورا
حاج سید احمد (رحمة اللّه علیه ) براى من نوشت كه روز جمعه در مسجد سهله در حجره نشسته بودم . ناگاه سید موقّر معمّمى بر من داخل شد كه قباى فاخرى و عباى قرمزى پوشیده بود، نظرى كرد به آنچه در زاویه حجره بود كمى از كتب و ظروف و فرشى بود فرمود:
براى حاجت دنیا كفایت مى كند تو را و تو هر روز صبح به نیابت صاحب الزمان علیه السلام زیارت عاشورا مى خوانى و خرجى هر ماهت را از من بگیر كه محتاج احدى نباشى و قدرى پول به من داد و گفت :
این كفایت یك ماه تو را مى نماید.
و رفت رو به در مسجد و من به زمین چسبیده بودم و زبان من بند آمده بود و هر چه خواستم تكلّم بنمایم نتوانستم و حتى نتوانستم برخیزم تا سید خارج شد و همین كه بیرون رفت گویا قیودى از آن بر من بود و باز شد و شرح صدرى پیدا كردم پس برخاستم و از مسجد خارج شدم آنچه تفحص كردم اثرى از آن آقا ندیدم
يکشنبه 13/11/1387 - 22:55
دعا و زیارت
تأ ثّر از اینكه هر روز زیارت عاشورا را نخواندم
عالم جلیل آقاى شیخ عبدالهادى حائرى مازندرانى از والد خود مرحوم حاجى ملاّ ابوالحسن نقل كرده كه من حاجى میرزا على نقى طباطبایى را بعد از رحلتش به خواب دیدم و به او گفتم : آرزویى دارى ؟ گفت : یكى و آن این است كه چرا در دنیا هر روز زیارت عاشورا نخواندم . و رسم سید این بود كه در دهه محرم زیارت عاشورا مى خواند نه در تمام سال و لذا افسوس مى خورد كه چرا تمام سال نمى خواندم .(6)
يکشنبه 13/11/1387 - 22:54
دعا و زیارت
سفارش مؤ كّد امام زمان (عج ) به خواندن زیارت عاشورا
سیّد احمد رشتى مى گوید:
تاریخ 1280 هجرى قمرى به عزم زیارت بیت اللّه از رشت به تبریز رفتم و از آنجا مركبى كرایه كرده و روانه شدم ، در منزل اوّل سه نفر دیگر با من رفیق شدند.
در یكى از منازل بین راه خبر دادند كه قدرى زودتر روانه شویم كه منزل آینده خطرناك و مخوف است كوشش كنید كه از كاروان عقب نمانید.
از این جهت دو سه ساعت به صبح مانده راه افتادیم هنوز یك فرسخ نرفته بودیم كه هوا منقلب شد و برف باریدن گرفت به طورى كه رفقا هر كدام سرهاى خود را به پارچه پیچیدند و تند رفتند من هم هر چه كردم كه بتوانم با آنها بروم ممكن نبود سرانجام از آنها عقب ماندم و ناچار از اسب پیاده شده و در كنار راه نشسته و متحیر بودم مخصوصاً به خاطر ششصد تومان پولى كه براى هزینه سفر همراه داشتم نگرانى بیشترى داشتم .
با خود گفتم : همین جا تا صبح مى مانم و به منزل قبلى بر مى گردم و از آنجا چند نفر مستحفظ به همراه داشته خود را به قافله مى رسانم .
در این اندیشه بودم كه در برابر خود باغى دیدم كه باغبانى با بیلش برف درختان را مى ریخت تا مرا دید جلو آمد و گفت : كیستى ؟
گفتم : رفقایم رفتند و من مانده ام و راه را نمى دانم .
به زبان فارسى فرمود: نافله
(2) بخوان تا راه را پیدا كنى . من مشغول نافله شدم نماز شب تمام شد باز آمد و فرمود: نرفتى ؟
گفتم : واللّه راه را نمى دانم .
فرمود: جامعه بخوان .
(3)
من زیارت جامعه را از حفظ نداشتم و اكنون هم از حفظ ندارم از جا بلند شدم و زیارت جامعه را تماماً از حفظ خواندم .
باز آمد و فرمود: نرفتى و هنوز اینجایى ؟
بى اختیار گریه ام گرفت ، گفتم : آرى راه را نمى دانم .
فرمود: عاشورا
(4) بخوان .
زیارت عاشورا را نیز از حفظ نداشتم و اكنون هم از حفظ ندارم از جا بلند شدم و مشغول زیارت عاشورا شدم و همه اش را حتى لعن و سلام و دعاى علقمه را از حفظ خواندم .
بار سوم آمد و فرمود: نرفتى و هستى ؟
گفتم : آرى نرفتم هستم تا صبح .
فرمود: من هم اكنون تو را به قافله مى رسانم . سپس رفت و بر الاغى سوار شد و بیل خود را به دوش گرفت و آمد.
فرمود: ردیف من بر الاغ سوار شو. من هم پشت سر او سوار شدم و افسار اسبم را كشیدم ، اسب اطاعت نكرد.
فرمود: جلو اسب را به من بده . عنان اسب را به دست راست گرفت و راه افتاد. اسب در نهایت تمكین پیروى كرد.
سپس دست مباركش را بر زانوى من گذاشت و فرمود: شما چرا نافله نمى خوانید؟
نافله ، نافله ، نافله ، سه بار تكرار كرد.
آنگاه فرمود: شما چرا عاشورا نمى خوانید؟
عاشورا، عاشورا، عاشورا.
سپس فرمود: شما چرا جامعه نمى خوانید؟
جامعه ، جامعه ، جامعه .
دقت كردم دیدم در وقت پیمودن راه به نحو دایره راه طى مى كرد یك مرتبه برگشت و فرمود: اینها رفقاى شمایند كه كنار نهر آبى فرود آمده و براى نماز صبح وضو مى گیرند.
پس من از الاغ پیاده شدم و خواستم سوار اسبم شوم نتوانستم آن آقا پیاده شد و بیل را در برف فرو كرد و به من كمك كرد تا سوار شدم و سر اسب را به طرف رفقایم بر گردانید من در این هنگام با خود گفتم این شخص كى بود كه به زبان فارسى حرف مى زد و حال آنكه زبانى جز تركى و مذهبى جز عیسوى در آن نواحى نبود و چگونه با این سرعت مرا به قافله رساند؟
برگشتم پشت سر خود را نگاه كردم دیدم كسى نیست .
(5)
يکشنبه 13/11/1387 - 22:53
دعا و زیارت
(تربت بالاى سر) 
(حضرت ابى عبداللّه علیه السلام ) فرمودند:
جنب سر مبارك حسین بن على علیه السلام تربت قرمزى است كه در آن شفاء هر دردى ، غیر از مرگ مى باشد.
(یونس بن ربیع ) مى گوید: بعد از اینكه ، این حدیث را شنیدم نزد قبر حاضر شده و طرف سر قبر را حفر كردم و چون به قدر یك ذراع كندم از راءس قبر خاك هائى مثل ریگ هاى ریزى كه آب آنها را با خود مى آورد بر ما ریخت ، رنگ آنها قرمز و اندازه شان قدر یك درهم بود، آنها را با خود به كوفه آورده پس ممزوج و عجینشان كرده و پنهانشان نمودم و بعد به تدریج از آن به مردم مى دادم تا با آن مریض هاى خود را مداوا كنند.
(27)
كربلا قافله عشق بسامان آمد

عاشق اینك به برت با همه یاران آمد

مژده ایدشت بلا محمل عشاق رسید

خیز و تعظیم نما شاه شهیدان آمد

مرحبا عرصه قربانى عشاق شدى

عاشق اندر تو كنون در پى قربان آمد

فخركن بر همه عالم كه شدى معدن فضل

بعد از این وادى تو جنت رضوان آمد

ناز كن بر حرم كعبه و بر عرش برین

خاك تو حجله گه تازه جوانان آمد

فخر كن مدفن اولاد پیمبر شده اى

خاك تو كحل بصر بهر محبان آمد
يکشنبه 13/11/1387 - 22:52
دعا و زیارت
موجب حفظ مال ) 
(حضرت ابوالحسن الرضا علیه السلام ) از خراسان بقچه اى برایم فرستادند كه در بین آن تربتى بود، به آورنده بقچه گفتم : این تربت چیست ؟
گفت :تربت قبر حضرت امام حسین علیه السلام است .
حضرت ابوالحسن الرضا علیه السلام جامه یا غیر آن را وقتى به جائى مى فرستند حتماً همراه آن تربت سیدّالشهداء علیه السلام را قرار داده و مى فرمایند:
این تربت به اذن خدا امان و موجب حفظ مال مى باشد.
(25)
شُتربانا توقّف كن توقّف كن در این صحرا
كه گردد یك گلستان گل همینجا پرپر از زهرا
بزن جام بلا اینجا

كه باشد كربلا اینجا

دراین صحرا كه از وحشت پریده رنگ اشترها گواه قتل من باشد صداىِ زنگِ اُشترها
بزن جام بلا اینجا

كه باشد كربلا اینجا

مكن گریه بخواب اصغر بخواب اصغر
كه فردا مى زنى پَرپَر بدامان رُباب اصغر
بزن جام بلا اینجا

كه باشد كربلا اینجا

توقّف كن ابالفضل اى علمدار سپاه من
كه ظهر روز عاشورا توئى تنها پناه من
بزن جام بلا اینجا

كه باشد كربلا اینجا

توقّف كن برادر جان كه تو سقّاى طفلانى
گهى از اشك چشمِ خود گهى از خون پیشمانى
بزن جام بلا اینجا

كه باشد كربلا اینجا

بمان قاسم زخون اینجا به تن كن خلعت شادى
كه در دریاى خون چیدَم برایت بزم دامادى
بزن جام بلا اینجا

كه باشد كربلا اینجا

بمان زینب در اینجا گریه بر من جان زهرا كن
یتیمان مرا پیدا بزیر خار صحرا كُن
بزن جام بلا اینجا

كه باشد كربلا اینجا(26)
يکشنبه 13/11/1387 - 22:51
دعا و زیارت
شربت شفابخش ) 
(محمّد بن مسلم ) نقل كرد: من به مدینه رفتم در حالى كه دردمند بودم ، محضر امام رساندند كه محمد بن مسلم دردمند است (حضرت ابو جعفر علیه السلام ) شربتى برایم فرستادند، آورنده غلامى بود كه دستارى بسر بسته بود، بهر صورت غلام شربت را به من داد و گفت :
این را بیآشام ، زیرا حضرت به من امر فرموده اند؛ تا تو این را نیآشامیده اى من از نزدت نروم ، پس شربت را گرفتم ، بوى مشگ از آن مى آمد، شربتى پاكیزه ، طعمى خنك داشت ، وقتى آن را نوشیدم ، غلام به من گفت :
آقایت فرموده : وقتى شربت را خوردى به نزدش حاضر شو.
من در این گفتار مى اندیشیدم كه پیش از نوشیدن شربت قادر نبودم روى پاهایم بایستم حال چطور حركت كرده و به محضرش بروم ، بهر صورت وقتى شربت در جوف من قرار گرفت ، گویا از بند رها شدم ، پس ‍ درب منزل حضرت آمده از آن جناب اذن خواستم ، حضرت با صداى بلند فدمودند:
(جسمت بهبودى یافت داخل شو!)
پس داخل شده در حالى كه مى گریستم ، سلام بر آن حضرت كرده و دست و سر آن سرور را بوسیدم ، حضرت به من فرمودند:
اى محمّد چرا گریه مى كنى ؟
عرض كردم : فدایت شوم گریه ام بخاطر این چند چیز است :
الف : غریبم .
ب : از شما دور هستم .
ج : قدرتى كم و ضعیف دارم .
د: قادر نیستم نزد شما رحل اقامت انداخته و به شما بنگرم .
حضرت فرمودند:
امّا كم بودن قدرت ، البته همین طور است ، خداوند دوستان ما را این چنین قرار داده و سریعاً بلاء را بر ایشان نازل مى كند.
و امّا اینكه گفتى : غریب هستى ، مؤ من در دنیا و بین این خلق نگون سار غریب مى باشد، تا از این دار فانى به رحمت بارى منتقل شود.
و امّا اینكه گفتى : مكانت دور است و از ما فاصله دارى ، بر تو باد به پیروى نمودن از ابى عبداللّه (منظور از ابى عبداللّه خود آن حضرت مى باشد). زیرا ما نیز از زمینى كه محبوب و مطلوبمان است (مراد كربلاء مى باشد) دور بوده و بواسطه فرات بین ما و آن زمین فاصله افتاه است .
و امّا اینكه گفتى دوست دارى نزدیك ما بوده و بما نظر افكنى و بر این معنا قادر نیستى ، خداوند متعال بر آنچه در قلب تو است آگاه بوده و تو را بر همان پاداش و جزا مى دهد.
(22)
سپس حضرت به من فرمودند:
آیا به زیارت قبر حسین علیه السلام مى روى ؟
عرض كردم : بلى ، منتهى با خوف و هراس .
حضرت فرمودند:
هر چه در این زیارت شدت و سختى به بینى و خوف و هراس تو بیشتر باشد، ثواب و اجرت بهمان قدر افزون مى گردد،و كسى كه در زیارت آن حضرت خوف داشته و با این حال آن جناب را زیارت كند، حق تعالى او را از وحشت روزى كه مردم براى حساب در مقابل پروردگار عالمیان مى ایستند(یعنى روز قیامت )در امان نگه مى دارد، و این شخص از زیارت بر مى گردد در حالى كه حق تعالى گناهانش را آمرزیده و فرشتگان بر او درود و سلام مى دهند و پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله او و آنچه را بجا آورده دیده و برایش دعاء مى فرمایند، و وى به نعمت و فضل خدا روى آورده و هیچ رنج و تعبى به او متوجه نشده و رضایت و خشنودى خدا را پى گیرى مى نماید.
سپس حضرت به من فرمودند:
شربت را چگونه یافتى ؟
عرض كردم ، شهادت مى دهم كه شما اهل بیت رحمت بوده و شما جانشین جانشینان پیامبر هستید، غلامى نزد من آمد و آنچه عنابت كرده بودید به من رسانید، قبل از آن قادر نبودم مستقلاً روى پاى خود بایستم و از خود ماءیوس شده بودم ، وى شربت را كه به من داد و من آن را نوشیدم بوئى به آن خوشى تا بحال استشمام نكرده و مزه اى تا بحال به آن پاكیزگى نچشیده و طعمى به آن مطبوعى تا كنون حس ننموده و گواراتر از آن هرگز بر نخورده بودم ، و هنگامى كه آن را نوشیدم ، غلام به من گفت :
حضرت به من امر فرموده اند به تو بگویم : وقتى نوشیدى نزد من بیا.
من به وخامت حال و شدّت درد خود واقف بودم ،لذا حدیث نفس نموده و به خود گفتم .
حتماً خدمتش مشرّف خواهم شد اگر چه جانم را از دست بدهم ،پس به سوى شما روى آوردم ولى گویا از بند رها گشتم ، پس حمد و سپاس خدائى را كه شما را رحمت براى شیعیانتان و رحمت براى من نیز قرار داده است .
حضرت فرمودند:
(اى محمّد، شربتى كه نوشیدى در آن تربت قبر حسین علیه السلام بود و آن بهترین داروئى است كه به منظور استشفاء مصرف مى كنند و با آن هیچ دوائى را برابر و مساوى ندان ، ما به اطفال و زنان خود آن را مى خورانیم و در آن هر خیر و خوبى را دیده ایم .)
خدمتش عرضه داشتم ، فدایت شوم از آن برداشته و استشفاء به آن بجوئیم ؟
حضرت فرمودند:
بسا شخصى آنرا اخذ كرده و با خود از حائر بیرون مى برد و بر دیگران اظهار نموده و مخفى نمى كند پس مرور به جنّى مى كند كه در او مرض و بیمارى بوده یا به حیوان و موجودى كه داراى آفت است مى گذرد پس آن را مى بویند و بركتش زائل گشته و بدین ترتیب بركت آن براى غیر مصرف مى شود.
امّا تربتى را كه ما با آن دردها را معالجه مى كنیم این طور نیست ، و اگر دیگران نیز رعایت كنند و آنچه را كه برایت گفتم منظور داشته و تربت ماءخوذ را از دید و منظر دیگران بر حذر داشته و در معرض قرار ندهند، مسلما با هیچ شیئى تماس پیدا نكرده و هیچ كسى از آن تناول ننموده مگر در همان ساعت از مرض و بیمارى كه دارد افاقه پیدا مى كند، و سرگذشت این تربت نظیر سرگذشت حجر الاسود است كه صاحب آفات و امراض و كفر و جاهلیّت با آن تماس پیدا مى كردند و پس از تماس مرض و عیب و نقصى كه داشتند بر طرف مى شد.
این سنگ در بدو امر همچون یاقوت سفید و شفافى بود كه پس از این تماس ها و اصابت این اشیاء آلوده با آن رفته رفته رنگش تیره و سیاه شد و به این صورتى كه اكنون مى بینى درآمد.
این تربت نیز به واسطه تماس با اشیاء آلوده و افراد نا صالح خاصیت و اثرش زائل گردیده و آن تاثیرى را كه باید داشته باشد ندارد. لذا تو نمى توانى اثر مطلوب را از آن بهره بردارى كنى .
محضر مباركش عرض كردم : مگر بآن چه مى كنم ؟
حضرت فرمودند:
وقتى آن را اظهار كرده و در معرض قرار دادى با آن همان عملى را كرده كه دیگران مى كنند، یعنى آن را مورد استخفاف قرار داده و سبك مى شمارى از این رو بسا آن را در خورجین انداخته و در بین اشیاء آلوده مى گذارى در نتیجه اثرى را كه از آن انتظار دارى نخواهى دید و آن از تربت زائل گردیده .
خدمتش عرضه داشتم : فدایت شوم واقع امر همین است و صحیح مى فرمائید.
سپس حضرت فرمودند: احدى آن را اخذ نكرده مگر آنكه جاهل است به كیفیّت اخذ و رعایت آداب آن لذا بر ایشان سالم نمى ماند.
محضرش عرض كردم : فدایت شوم چگونه آن را بردارم تا اخذ من نظیر اخذ شما باشد؟
حضرت فرمودند: آیا مقدارى از آن را به تو بدهم ؟
عرض كردم : بلى .
فرمودند: وقتى از من گرفتى با آن چه مى كنى ؟
عرض كردم :با خود مى برم .
فرمودند: در چه چیز آن را قرار مى دهى ؟
عرض كردم : در لباس هاى خود آن را مى گذارم .
حضرت فرمودند: باز این عمل مثل عمل سابق شد، این كار را مكن بلكه ، وقتى آن را از من گرفتى تا نزد من هستى تناولش كن كه حاجتت روا مى شود و هرگز با خودت حمل مكن ، زیرا در این صورت اثرى نداشته و برایت سالم نمى ماند.
سپس محمّد بن مسلم مى گوید:
حضرت از آن دوبار به من خورانیدند و پس از آن درد و الم و بیمارى كه داشتم در خود نیافته و به كلّى بهبودى حاصل شد و پس از آن به وطن خویش برگشتم
يکشنبه 13/11/1387 - 22:50
دعا و زیارت
دارو و تربت ) 
(حضرت ابى عبداللّه علیه السلام ) فرمودند:(تربت قبر امام حسین علیه السلام شفاء هر دردى مى باشد).(17)
و فرمودند:
(در تربت قبر امام حسین علیه السلام شفاء بوده اگر چه به قدر سر میل (میلى كه با آن سرمه مى كشند) باشد.)
(18)
و فرمودند:
(كسى كه مرض و بیمارى بر او عارض شد، اگر قبل از خوردن هر داروئى تربت قبر امام حسین علیه السلام را بخورد، خداوند منّان او را از آن مرض شفا مى دهد، مگر از مرگ ).
(19)
حضرت ابى عبداللّه علیه السلام ،فرمودند: (اگر مریضى از اهل ایمان كه به حق حضرت ابى عبداللّه الحسین سیّد الشهداء سلام اللّه علیه ، آگاه و عارف باشد و به حرمت و ولایت آن جناب آشنا باشد، از تربت قبرش به مقدار سر بند انگشت بر دارد، همان براى او دواء مى باشد.)(20)
شده مهر نمازم خاك تربت تو

همه سوز و گدازم بهر غربت تو

بنفسى انت مولا حسین ابا عبداللّه
دلى دارم شكسته به عشقت در سینه

غم فراقت شده عقده اى دیرینه

تو كشته اشكى و برایت مى گریم

سرآپا چشمم و در عزایت مى گریم

مرا به یاد غمت اشك جارى

عطایم كن اخلاص و حال سوگوارى
يکشنبه 13/11/1387 - 22:49
دعا و زیارت
نردبان به آسمان ) 
(اسحق بن عمّار،) مى گوید:
از (حضرت ابا عبداللّه امام ششم علیه السلام )
شنیدم كه فرمودند:
براى جاى قبر حسین بن على علیه السلام حریم معلومى مى باشد، كسى كه آن را بداند و پناهنده به آن شود پناه داده مى شود.
محضرش عرضه داشتم : فدایت شوم ، (مكان حریم قبر را براى من بیان فرمائید)
؛ حضرت فرمودند:
(از مكانى كه امروز قبر آن است این طور ارزیابى كنى : از هر جانب چهارگانه ، یعنى : جانب جلو و پشت و سمت راست و سمت چپ بیست و پنچ ذراع اندازه بگیر و مساحتى كه از ملاحظه آن بدست مى آید حریم قبر مى باشد)
.
و مكان قبر روزى كه حضرت در آن دفن شدند، باغى از باغهاى بهشت بوده ، و (در همان جا نردبانى نصب شده و اعمال زوّار آن جناب را بوسیله آن به آسمان مى برند و هیچ فرشته و پیامبرى در آسمان نیست ، مگر از خدا در خواست مى كند كه به او اذن و اجازه زیارت قبر امام حسین علیه السلام داده شود، پس دسته اى براى زیارت به پائین آمده و گروهى پس از زیارت به بالا مى روند.
(13)
اى حسینى مذهبان اینجا دیار كربلاست

خیمه ها بر فرازید این وادى عشق و وفاست

این زمین خاك عشق است ، تربت پاك عشق است

ما به شوق جانبازى بر یارى دین خدا

ز سر و تن بگذریم اى همرهان با وفا

این زمین خاك عشق است ، تربت پاك عشق است

این زمین منزل ماست ، این ره به پایان آمده

موسم جان نثارى بذل سر و جان آمده

این زمین خاك عشق است ، تربت پاك عشق است

گوهر عزّت ما آید به بازار وجود

شاهدان شهیدیم در حقله غیب و شهود

این زمین خاك عشق است ، تربت پاك عشق است

كشته مى گردد اینجا هر كس كه جانش قابل است

كربلا محراب خون ، سجده گاه اهل دل است

این زمین خاك عشق است ، تربت پاك عشق است

كشته مى گردد اینجا عباس و عون جعفرم

دل عالم بسوزد از داغ مرگ اكبرم

این زمین خاك عشق است ، تربت پاك عشق است

گلوى اصغر من گردد نشان تیر كین

خون او را مى پاشم بر آسمانها از زمین

این زمین خاك عشق است ، تربت پاك عشق است

اهلبیت رسالت گردد اسیر دشمنان

سر ما را به نیزه بیند نگاه آسمان

این زمین خاك عشق است ، تربت پاك عشق است (14
يکشنبه 13/11/1387 - 22:48
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته