• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1291
تعداد نظرات : 73
زمان آخرین مطلب : 5547روز قبل
دعا و زیارت
متقى صالح حضرت آیة اللّه حاج سید حسن ابطحى ادام اللّه ظله فرمود:
در سفرى كه به شام مى رفتم و با ماشین شخصى با خانواده ام هم سفر بودیم ، حدود دویست كیلومتر كه به شام مانده بود عیبى در موتور ماشین پیدا شد كه به هیچ وجه روشن نمى شد در این بین آقا مهدى در بیابان با ماشین بنزش پیدا شد و باكمال محبت ماشین ما را بكسل كرد و به شهر شام آورد ولى از این وضع من خیلى ناراحت بودم و به حضرت زینب (علیهاالسلام ) عرض كردم : كه چرا ما با این وضع در سفر اول وارد شام شدیم .
شب در عالم رؤ یا خدمت حضرت زینب سلام اللّه علیها رسیدم آن حضرت در جواب من فرمودند: آیا نمى خواهى شباهتى به ما داشته باشى ؟ مگر نمى دانى كه ما در سفر اولى كه به شام آمدیم اسیر بودیم (چه سختى ها كشیدیم ) تو هم چون از ما هستى (منظورشان این بود كه چون تو سید و از ذُریّه ما هستى ) باید در اولین سفرى كه به شام وارد مى شوى اسیر وار وارد شوى .
گفتم : قربانتان گردم قبول كردم و با این توجیه همه خستگى سفر از تنم بر طرف شد.
(84)
مرغ دلم پر مى زند اندر هوایت یا حسین
دارد دل بشكسته ام شوق لقایت یاحسین
من عاشق دل خسته ام بر مهر تو دل بسته ام
از قید دنیا رسته ام گریم برایت یاحسین
طى شد بهار عمر من در آرزوى كوى تو
خواهم ز حق گیرم مكان در كربلایت یاحسین
هر گه كنم یاد غمت گریم براى ماتمت
دارم به سر شور و نوا در ماجرایت یا حسین
زان حالت جانسوز تو آتش زده بر جان من
آه و فغان زان تشنگى جانم فدایت یا حسین
اكنون ز پا افتاده ام بیمار و زار و خسته ام
یك دم قدم نه بر سرم دارم هوایت یا حسین
آن دم كه جان گردد روان از پیكر اى آرام جان
گوید مقدّم با فغان دارم عزایت یا حسین
دوشنبه 14/11/1387 - 15:25
دعا و زیارت
در زمان شاه صفوى سفیرى (كه در علوم ریاضیه و نجوم مهارتى تمام داشت و گه گاهى هم از ضمایر و اسرار و اخبار غیبیه مى گفت ). از طرف دولت استعمارگر فرنگ به ایران آمد در آن زمان پایتخت ایران اصفهان بود وارد اصفهان شد تا كه تحقیقى درباره ملت و اسلام كند و دلیلى براى آن پیدا نماید
سلطان وقتى او را دید و از خیالاتش آگاهى پیدا كرد تمام علماى شهر اصفهان را براى ساكت كردن و محكوم كردن آن شخص خارجى دعوت نمود كه از جمله آنها مرحوم آخوند ملا محسن فیض كاشانى رضوان اللّه تعالى علیه كه معروف بفیض كاشى بود حضور پیدا كرد. حضرت آخوند كاشى روبه آن سفیر فرنگى نمود و فرمود قانون پادشاهان آنستكه از براى سفارت مردان بزرگ و حكیم و دانا و فهمیده و باسواد را اختیار مى كنند. چطور شده كه پادشاه فرنگ آدمى مثل تو را انتخاب كرده ؟!
سفیر فرنگى خیلى ناراحت شده و بر آشفت و گفت : من خودم داراى علوم و سرآمد تمام علمها مى باشم آنوقت تو بمن میگوئى من حكیم و دانا نیستم ؟!
مرحوم فیض كاشى فرمود: اگر خود را آدم دانا و فهمیده و تحصیل كرده مى دانى بگو ببینم در دست من چیست ؟
سفیر مسیحى بفكر فرو رفت و پس از چند دقیقه اى رنگ صورتش زرد شد و عرق انفعال بر جبینش پیدا شد.
مرحوم كاشى لبخندى زد و فرمود: این بود كمالات تو كه از این امر جزئى عاجز شدى ؟ تو كه مى گفتى ازنهان و اسرار انسانها خبر مى دهم چه شد؟
سفیر گفت : قسم به مسیح بن مریم كه من متوجه شده ام كه در دست تو چیست و آن تربتى از تربتهاى بهشت است لكن در حیرتم كه تربت بهشت را از كجا بدست آورده اى ؟!
مرحوم آخوند فیض كاشى فرمود: شاید در محاسباتت اشتباه كرده اى و قواعدى را كه در استكشافات این امور بكار برده اى ناقص بوده سفیر مسیحى گفت خیر اینطور نیست لكن تو بگو تربت بهشت را از كجا آورده اى . مرحوم فیض فرمود: آیا اگر بگویم اقرار بحقیقت دین اسلام میكنى ؟! آنچه در دست من هست تربت پاك آقا حضرت سید الشهداء (ع ) است سپس دست خود را باز كرد و تسبیحى را كه از تربت كربلا بود به سفیر نشان داد و فرمود: پیغمبر ما (ص ) فرموده كربلا قطعه اى از بهشت است . و تصدیق سخن توست ؟! تو خود اقرار كردى و گفتى قواعد و علوم این حدیث من خطا نمى كند و حدیث پیغمبر را هم در صدق گفتارش اعتراف كردى و پسر پیغمبر ما در این تربت كه قطعه اى از بهشت است ، مدفونست اگر غیر این بود در بهشت و تربت آن مدفون نمى شد، سفیر چون قاطعیت و برهان و دلیل را مشاهده نمود مسلمان شد.
(85)
بوى گلهاى بهشتى زفضا مى آید
عطر فردوس هم آغوش صبامى آید
دل بصحراى جنون سرنهد ازبوى نسیم
مگر از سلسله اى عقده گشا مى آید
هاتفم گفت كه این بوى حسین است امروز
زین جهت بوى بهشت از همه جا مى آید
سرگل مصطفوى ، زینت باغ علوى
مظهر پنج تن آل عبا مى آید
دوشنبه 14/11/1387 - 15:24
دعا و زیارت
(وصیت نامه امام حسین علیه السلام )
حضرت سیدالشهداء علیه السلام هنگام حركت از مدینه بسوى مكه وصیت نامه ذیل را نوشت و با انگشترى خویش مهر كرد و به برادرش ، محمد حنفیه داد.
به نام خداوند بخشنده مهربان
بطور یقین حسین گواهى مى دهد كه خدایى جز الله نیست و شریكى براى او وجود ندارد و محمد بنده و فرستاده اوست كه آیین حق را از نزد حق تعالى آورد.
او گواهى مى دهد كه بهشت و جهنم حق است و روز قیامت بى گمان به وقوع مى پیوندد و خداوند متعال انسانها را از قبرها بر مى انگیزد.
بى شك من برا تفریح و خوشگذرانى و اظهار كبر و فساد و ظلم از مدینه خارج نشدم بلكه جز این نیست كه براى صلاح در امت جدم ، سفر را آغاز كرده و مى خواهم امر به نیكى و نهى از زشتى كرده و به سیرت جدم و پدرم ، على بن ابیطالب ، رفتار كنم ؛ هر كس این حقیقت را از من بپذیرد و از من پیروى كند، راه خدا را برگزیده و گرنه ، صبر مى كنم تا خداوند متعال بین من و این قوم به حق داورى كند و او بهترین داوران است .
برادرم ! این وصیت من به تو است و توفیق من جز از خدا نیست و به خدا توكل كرده و بازگشتم به سوى اوست .
(71)
بالحسین تسعدون و به تشقون . (72)
تنها ره سعادت و خوشبختى و یا شقاوت و بدبختى شما به واسطه حسین است .
رسول اكرم صلى الله علیه و آله و سلم
دوشنبه 14/11/1387 - 15:22
دعا و زیارت
دو دعوت )
روزى امام حسین علیه السلام از كنار فقراء و مساكین كه در حال خوردن خوراك فقیرانه خود بودند، عبور كرد كه ایشان حضرت را به سفره غذاى دعوت كردند و امام حسین علیه السلام نشست و با ایشان هم غذا شد و آیه شریفه (ان الله لا یحب المستكبرین ) (50) را تلاوت فرمود و سپس به ایشان فرمود:
من دعوت شما را پذیرفتم ؛ پس شما نیز دعوت مرا بپذیرید.
در اینحال فقرا، همگى ، به منزل حضرت رفته و امام علیه السلام از آنها پذیرایى به عمل آورد.
(51)
حوایج الناس الیكم من نعم الله علیكم فلا تملوا النعم فتحور نقما . (52)
نیازهاى مردم به شما از نعمت هاى الهى بر شماست ؛ پس این نعمت را از دست ندهید وگرنه موجب نقمت و بدبختى مى شوند.
امام حسین علیه السلام
دوشنبه 14/11/1387 - 15:21
دعا و زیارت
(شفاى مریض )
حبابه از شیعیان سیدالشهداء علیه السلام بود مى گوید:
روزى نزد امام حسین (ع ) رفته و بعد از سلام و احوالپرسى به من فرمود: اى حبابه ! چرا به دیدن ما نمى آیى ؟
گفتم :
به خاطر ناراحتى و مرضى است كه مبتلا شده ام .
وقتى حضرت از مریضى اش پرسید، حبابه صورتش را كه به مرض برص ‍ مبتلا بود، نشان داد و در اینحال امام حسین علیه السلام اندكى از آب مبارك كامش را روى آن نهاد و دعایى فرمود و هماندم كه آثار برص از چهره او محو شد و حضرت فرمود:
اى حبابه ! شكر خداى را به جاى آر؛ خداوند آن را از تو دور كرد.
حبابه به سجده شكر رفت و پس از برداشتن سر از سجده ، امام حسین علیه السلام فرمود:
اى حبابه ! ما و شیعیانمان بر فطرت الهى هستیم و دیگران از آن بدورند.
(48)
ایها الناس ! من جاد ساد و من بخل رذل . (49)
اى مردم ! سیادت و بزرگى از آن اهل جود و بخشش و رذالت و پستى براى بخیلان است .
امام حسین علیه السلام
دوشنبه 14/11/1387 - 15:20
دعا و زیارت
 (احسان و بخشش )
روزى بادیه نشینى نزد امام حسین علیه السلام آمد و گفت :
روزى از جدت ، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم كه فرمود: حاجات خود را یا از عرب شریف و یا مولاى كریم و یا حامل قرآن و یا شخص گشاده رو بخواهید. و شما عرب بوده و كرامت سیرت شما و قرآن بین شما نازل شده است و پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود كه هرگاه بخواهیم به او نظر كنیم ، به حسن و حسین بنگریم .
در اینحال وقتى امام حسین علیه السلام از حاجت و مشكلش پرسید، او نیازش را روى زمین نوشت و حضرت فرمود:
از رسول اكرم صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم كه فرمود: نیكى و بخشش به افراد، به قدر معرفت و شناخت ایشان است . (42) و پدرم فرمود: ارزش هر شخصى احسان و نیكوكارى اوست . (43) از اینرو از تو سه سؤ ال مى پرسم ؛ اگر پاسخ دهى ، سه همیان و اگر دو سؤ ال را پاسخ دهى ، دو همیان و اگر یكى را جواب دهى ، یك همیان نقره و زر به تو مى دهم .
آن مرد قبول كرد و حضرت پرسید:
بهترین عمل كدام است ؟
او جواب داد:
ایمان به خدا.
حضرت پرسید:
نجات از هلاكت به چه چیز است ؟
او پاسخ داد:
اطمینان به خدا.
امام حسین علیه السلام پرسید:
زینت عبد و بنده خدا به چیست ؟
او اظهار داشت :
علم و دانشى كه تواءم با حلم و بردبارى باشد.
حضرت پرسید:
اگر آنرا نداشت .
او پاسخ داد:
فقر تواءم با صبر و شكیبایى .
حضرت پرسید:
اگر آنرا نداشت .
آن مرد گفت :
صاعقه اى از آسمان فرود آید و او را نابود كند.
در اینحال امام حسین علیه السلام خندید و سه همیان نقره و زر به او عطا فرمود.
(44)
من طلب رضى الناس بسخط الله و كله الله الى الناس . (45)
كسى كه خشنودى مردم را با خشم و غضب الهى فراهم آورد، خداوند او را به مردم وا گذارد.
امام حسین علیه السلام
دوشنبه 14/11/1387 - 15:19
دعا و زیارت
خاطره ایى یكتا)
روزى امام حسین علیه السلام نزد امام حسن مجتبى علیه السلام آمد و وقتى نگاهش به حضرت افتاد، گریه كرد و امام حسن علیه السلام پرسید:
اى ابا عبدالله ! براى چه گریه مى كنى ؟
امام حسین علیه السلام فرمود:
گریه ام بخاطر آنچیزى است كه بر سر تو مى آید.
امام حسن علیه السلام فرمود:
آنچه من گرفتارش خواهم شد، زهرى است كه با نیرنگ به من مى خورانند و با آن كشته مى شوم و لیكن هیچ روزى چون روز (شهادت ) تو نیست اى ابا عبدالله !؛ سى هزار نفر كه خود را از امت جدمان ، محمد صلى الله علیه و آله و سلم ، دانسته و خود را مسلمان مى نامند، بر تو هجوم آورده و به كشتن و ریختن خون و هتك حرمت و اسیرى خاندان و غارت خیمه هاى تو اقدام مى كنند و آن هنگام نفرین و لعنت (خدا و فرشتگان ) بر بنى امیه فرود آید و از آسمان خاكستر و خون ببارد و هر چیزى حتى حیوانات وحشى در بیابانها و ماهیان دریاها براى تو بگریند.
(38)
من اءحبنا لم یحبنا لقرابة بیننا و بینه و لا لمعروف اسدیناه الیه ؛ انما احبنا لله و رسوله ، جاء معنا یوم القیامة كهاتین . (39)
كسى كه ما را نه به جهت خویشاوندى و نیكى و احسان ما به او بلكه فقط براى خدا و رسول خدا دوست بدارد، روز قیامت چون این دو (دو انگشت سبابه در كنار هم ) با ما خواهد بود.
دوشنبه 14/11/1387 - 15:19
دعا و زیارت
9. (باران به دعاى امام حسین علیه السلام )
مدتى كوفه از باران رحمت محروم بود؛ از اینرو كوفیان نزد على علیه السلام آمده و از حضرت خواستند كه از خداوند متعال باران طلب كند.
حضرت على علیه السلام این كار مهم را بر عهده امام حسین علیه السلام گذارد؛ از اینرو امام حسین علیه السلام به پا خاست و بعد از حمد و ثناى الهى و درود بر پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:
اللهم ! معطى الخیرات و منزل البركات ! ارسل السماء علینا مدرارا واسقنا غیثا مغزارا واسعا غدقا مجلا سحا سفوحا فجاجا تنفس به الضعف من عبادك و تحیى به المیت من بلادك . آمین رب العالمین !
بارالها! اى بخشنده خیرات و فرود آورنده بركات ! باران سرشار بر ما بباران و ما را با بارانى فراگیر، انبوه ، پردامنه ، پیوسته و مستمر، روان و فرو رونده در زمین عطا فرما كه ناتوانى را از بندگانت برداشته و زمین هاى مرده خود را زنده سازى . آمین اى پروردگار هستى !
دعاى حضرت تمام نشده بود كه آسمان را ابر گرفت و بارندگى شروع شد.
(31)
من تعجل لاخیه خیرا، وجده اذا قدم علیه غدا . (32)
كسى كه در رساندن خیر و نیكى به برادرش شتاب ورزد، آن نیكى را فردا (قیامت ) كه بر آن وارد مى شود، خواهد یافت .
امام حسین علیه السلام
دوشنبه 14/11/1387 - 15:18
دعا و زیارت
توصیه شیخ كبیر به خواندن زیارت عاشورا
شیخ محمد حسن انصارى اخوى زاده و داماد سرآمد فقها، شیخ مرتضى انصارى داراى چند فرزند بود، سومین فرزند ایشان (شیخ مرتضى ) معروف به شیخ كبیر از اهل علم و فضل بود و در نجف به سر مى برد، وى در سال 1289 ه‍ به دنیا آمد، و در سال 1322 ه‍ در دزفول در سن 33 سالگى فوت نمود، این شیخ جلیل القدر حرص و ولع ویژه اى نسبت به خواندن زیارت عاشورا در صبح و شب داشت ، پس از مرگش بعضى از یارانش او را در عالم خواب دیدند، از او پرسیدند: بهترین و نافع ترین اعمال آنجا كدام است ؟ در پاسخ سه بار فرمود: زیارت عاشورا.(11)
يکشنبه 13/11/1387 - 22:58
دعا و زیارت
زیارت عاشورا و برطرف شدن دشواریها
یكى از علماى معروف شهر اصفهان در یادداشتهاى خود مى گوید: یكى از شبها در خواب به من الهام شد تا به فرد محترمى از اهالى شهر اصفهان كه نام او را نیاورده مبلغ 45000 تومان بدهم ، و در صبح روز دوم در انجام آنچه در خواب به من دستور داده شده بود متحیر شدم كه آیا آنچه را كه در خواب درك نموده بودم صحیح بوده یا خیر، از مقدار اندوخته خود نیز بى خبر بودم . وقتى آنها را شمردم 45000 تومان بود به دكان آن مرد محترم رفتم (من او را مى شناختم وى صاحب دكان كوچكى بود) آنجا دو نفر را در مقابل دكانش دیدم در اولین فرصتى كه یافتم به صاحب دكان گفتم : با تو كارى دارم ، تقاضا دارم با من به مكانى بیایى و سریع باز گردیم ، او را به مسجد النبى واقع در خیابان (جى ) بردم . كارگران و بنایان در مسجد مشغول تعمیر بودند، در یكى از گوشه هاى مسجد رو به قبله نشستیم ، به او گفتم : به من امر شده غم و غصه و مشكلى را كه هم اكنون در آن به سر مى برى از تو برطرف كنم ، از تو مى خواهم مشكلت را برایم بازگو كنى ، به او بسیار اصرار كردم ، لیكن از گفتن سرباز زد، سرانجام مبلغ را به وى دادم ، ولى مقدار آن را به او نگفتم ، مرد گریان شد و گفت : من مبلغ 45000 تومان مقروضم ، نذر كردم هر روز صبح به مدت چهل روز بعد از نماز صبح زیارت عاشورا بخوانم ، و امروز آخرین آن را خواندم .(10)
يکشنبه 13/11/1387 - 22:57
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته