• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 5028
تعداد نظرات : 1664
زمان آخرین مطلب : 3916روز قبل
اخبار

در قانون مدیریت خدمات کشوری، فصلی به نام حقوق مردم آمده است که وظایف کارمندان، مدیران و دستگاه‌های اجرایی را در قبال مردم بیان می‌کند.

در بخش‌هایی از این فصل آمده است:
«مدیران و کارمندان دستگاه‌های اجرایی، خدمتگزاران مردم هستند و باید وظایف خود را به نحو احسن در راه خدمت به مردم و با درنظر گرفتن حقوق و خواسته‌های قانونی آنها انجام دهند».

در ماده26 قانون مدیریت خدمات کشوری آمده است: «دستگاه‌های اجرایی مکلفند مردم را با حقوق و تکالیف خود در تعامل با دستگاه‌های اجرایی آشنا کرده و از طریق وسایل ارتباط جمعی به ویژه صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران سطح آگاهی عمومی در این زمینه را ارتقا داده و اطلاعات لازم را به نحو مطلوب و مناسب در اختیار مردم قرار دهند».

ماده27 همین قانون بیان می‌دارد: «مردم در استفاده از خدمت دستگاه‌های اجرایی در شرایط مساوی از حقوق یکسان برخوردارند. دستگاه‌های اجرایی موظفند حداکثر ظرف مدت 3ماه، مراحل، زمان و کیفیت و استاندارد ارائه خدمات و تغییرات آنها را مستند و شفاف کرده و از طرق مختلف به اطلاع مردم برسانند و در صورت بروز هرگونه تخلف، مسئولین دستگاه‌های اجرایی مسئولیت پاسخگویی به مردم و شکایات آنان را به عهده خواهند داشت».

در ماده28 قانون مدیریت خدمات کشوری، «دولت مکلف شده است به منظور تامین حقوق مردم و مراجعان، رضایت و عدم رضایت مردم از عملکرد کارمندان را به عنوان یک عامل مؤثر منظور کند».

نکات مهم در فصل حقوق مردم به قرار زیر است:
1- مدیران و کارمندان دستگاه‌های اجرایی به عنوان خدمتگزار مردم، مکلفند حقوق و خواسته‌های قانونی مردم را تامین نمایند.
2- دستگاه‌های اجرایی مکلفند مردم را با حقوق و تکالیف خود آشنا نموده و از طریق وسایل ارتباط جمعی به ویژه صداوسیما، اطلاعات لازم را به نحو مطلوب در اختیار مردم قرار دهند.
3- مردم در استفاده از خدمات دستگاه‌های اجرایی در شرایط مساوی از حقوق یکسان برخوردار می‌باشند.
4- دستگاه‌های اجرایی موظفند ظرف مدت 3ماه مراحل، زمان و کیفیت و استاندارد ارائه خدمات و تغییرات آن را مستند و شفاف کرده و به اطلاع مردم برسانند.
5- در صورت بروز تخلف، مسئولان دستگاه‌های اجرایی مسئولیت پاسخگویی به مردم و شکایات آنان را برعهده خواهند داشت.
6- رضایت و عدم رضایت مردم به عنوان یک عامل مؤثر در ارتقا، انتصاب و تمدید قراردادهای استخدامی مؤثر خواهد بود.
این 6 نکته مهم، جز حقوق مردم است و دستگاه‌های اجرایی مکلفند تمهیدات لازم را برای اعمال این نکات پیش‌بینی کنند و در قبال حقوق مسلم مردم تسلیم باشند. حال سؤال این است که بنیاد شهید و امور ایثارگران به عنوان دستگاه اجرایی متولی امور ایثارگران و مسئولان آن تا چه اندازه این حقوق قانونی را در قبال ایثارگران لحاظ کرده‌اند؟

در هر 6مورد فوق ایرادات و اشکالات اساسی به نحوه ارائه خدمات به ایثارگران و انجام تکالیف قانونی در قبال آنان وجود دارد. اغلب قوانین ایثارگران دستخوش اعمال سلیقه، نقض قوانین، سوءمدیریت و سوءبرداشت است، به طوری که مجریان و متصدیان امور در دفاتر بنیاد استان‌ها نیز دچار سردرگمی شده‌اند و نحوه پیگیری حقوق قانونی ایثارگران را نمی‌دانند.

ایثارگران به هنگام مراجعه به بنیاد شهید و امور ایثارگران باید پاسخ خود را شفاف و مستند به قوانین دریافت کنند. در صورتی که پاسخ ارائه شده به آنان ابهام داشته باشد آنان می‌توانند تقاضای خود را به صورت رسمی و مکتوب پس از ثبت در دبیرخانه به مسئولین ذی‌ربط ارائه کنند و تقاضای پاسخ رسمی و کتبی داشته باشند تا امکان پیگیری قانونی برای آنان فراهم باشد. طفره رفتن از ارائه پاسخ مستند خلاف قانون است.

حتی‌الامکان پیگیری تا حصول نتیجه باید در دستگاه اجرایی انجام گیرد و موضوع از طریق مسئولین مافوق پیگیری شود. مسئولین و بالاترین مقام دستگاه اجرایی، حسب قانون وظیفه دارد به شکایات رسیدگی کرده و برابر قانون حقوق قانونی ارباب رجوع را تامین و با متخلفین در سازمان برخورد کند.

در صوت عدم حصول نتیجه از سوی مسئولان و بالاترین مقام دستگاه اجرایی، پیگیری قانونی از طریق مراجع قضایی و شبه‌قضایی (کمیسیون‌هایی که قبل از مراجع قضایی در قوانین برای رسیدگی به شکایات پیش‌بینی شده است) انجام خواهد گرفت. بخشی از ایثارگران شامل جانبازان و فرزندان شهدا می‌توانند قبل از مراجعه به دیوان عدالت اداری به کمیسیون رسیدگی به شکایت جانبازان مراجعه کرده و از دستگاه‌های اجرایی و حتی بنیاد شهید و امور ایثارگران برای عدم اجرای قوانین شکایت کنند. کمیسیون ماده16 وظیفه دارد ضمن راهنمایی شاکی، به شکایت او رسیدگی و نسبت به صدور رأی اقدام کند. کمیسیون ماده16، حق ندارد بدون کسب رضایت شاکی، او را از اعلام شکایت منصرف کند و در صورتی که ایثارگر متقاضی صدور رأی باشد، کمیسیون موظف است رأی خود را صادر و ابلاغ کند. چنانچه رأی له ایثارگر صادر شده باشد، این رأی قطعی و لازم‌الاجرا بوده و دستگاه‌های اجرایی موظف به اجرای رأی هستند، اما چنانچه شکایت ایثارگر در کمیسیون رد شده باشد و ایثارگر رد شکایت را نپذیرفته باشد، موضوع قابل دادخواهی از طریق دیوان عدالت اداری خواهد بود.

برابر ماده7 قانون دیوان عدالت اداری، آرای صادره توسط شعب دیوان قطعی است و مستند به ماده44 قانون دیوان، هرگاه در موضوع واحدی حداقل 5 رأی مشابه از شعب مختلف دیوان صادر شده باشد، با نظر رئیس دیوان، موضوع در هیأت عمومی دیوان مطرح و رأی وحدت رویه صادر می‌شود. این رأی برای شعب دیوان ادارات و اشخاص حقیقی و حقوقی ذی‌ربط لازم‌الاتباع است.
پس از صدور رأی وحدت رویه، رسیدگی به شکایات موضوع این ماده در شعب دیوان به صورت خارج از نوبت و بدون نیاز به تبادل لوایح انجام می‌گیرد. اخیرا به دلیل کثرت شکایات ایثارگران از بنیاد شهید و امور ایثارگران و سایر دستگاه‌های اجرایی صدور آرا مشابه از شعب مختلف، شرایطی را به وجود آورده است که می‌توان نسبت به تقاضای صدور رأی وحدت رویه اقدام و مسیر طولانی رسیدگی به شکایات را کوتاه کرد.

در صورت صدور رأی از طریق شعب دیوان و استنکاف شخص یا مرجع محکوم علیه، به درخواست محکوم‌له (ایثارگر که شکایت کرده است) موضوع به رئیس دیوان منعکس شده و رئیس دیوان یا معاون او، مراتب را جهت اجرا به یکی از دادرسان واحد اجرای احکام ارجاع می‌کند.

برابر ماده36 قانون دیوان عدالت اداری، دادرس اجرای احکام از طرق زیر مبادرت به اجرا حکم می‌کند:
1- امضای مسئول مربوطه و اخذ تعهد بر اجرای حکم یا جلب رضایت محکوم له در مدت معین.
2- دستور توقیف حساب بانکی محکوم علیه و برداشت از آن به میزان مبلغ محکوم به درصورتی که حکم یک‌سال پس از ابلاغ اجرا نشده باشد.
3- دستور توقیف و ضبط اموال شخص متخلف به درخواست ذی‌نفع طبق مقررات قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب (در امور مدنی).
4- دستور ابطال اسناد یا تصمیمات اتخاذ شده مغایر با رأی دیوان.

در صورتی که محکوم علیه از اجرای رأی استنکاف نماید با رأی شعبه صادرکننده حکم، به انفصال موقت از خدمات دولتی تا 5سال و جبران خسارت وارده محکوم می‌شود.

جمعه 1/7/1390 - 10:13
اخبار
مردان و زنان آخرالزّمانی، دچار نوعی «قحط غیرت» می‌شوند تا جایی که در دفاع از کیان عفّت و نجابت خانواده‌های خود دچار نوعی بی‌حسّی و بی‌میلی می‌گردند و گاه به عمد، ناموس خویش را در معرض دید نامحرمان قرار می‌دهند و حتّی به بی‌عفّتی‌ها و خودفروشی ایشان رضایت می‌دهند.
به گزارش مشرق، از مهم‌ترین ناهنجاری های خانوادگی در آخرالزّمان ایجاد گسست شدید عاطفی بین اعضای خانواده و از هم گسیختگی خانواده‌هاست. از منظر احادیث اسلامی، در آخرالزّمان بنیاد خانوده‌ها به شدّت سست و آسیب پذیر خواهد شد و فسادها، فتنه‌ها و آفت‌های فراگیر این دوران، در متن تمام خانه‌های شرق و غرب عالم نفوذ خواهد یافت و نه تنها فرزندان که پدران و مادران را نیز فراخواهد گرفت:
از ویژگی‌های خانواده مهدی باور، شناخت آسیب‌ها و آفت‌های خانوادگی در دوران آخرالزّمان، حفاظت و پاک نگه داشتن حریم خانه و خانواده از آسیب‌ها و آفات آخرالزّمانی و جای‌گزینی «فرهنگ انتظار» در برابر «فرهنگ ابتذال» است.
نابه‌سامانی عاطفی در روابط خانوادگی

از مهم‌ترین ناهنجاری های خانوادگی در آخرالزّمان ایجاد گسست شدید عاطفی بین اعضای خانواده و از هم گسیختگی خانواده‌هاست. از منظر احادیث اسلامی، در آخرالزّمان بنیاد خانوده‌ها به شدّت سست و آسیب پذیر خواهد شد و فسادها، فتنه‌ها و آفت‌های فراگیر این دوران، در متن تمام خانه‌های شرق و غرب عالم نفوذ خواهد یافت و نه تنها فرزندان که پدران و مادران را نیز فراخواهد گرفت:
«در آخرالزّمان، خواهی دید که پدران و مادران از فرزندان خود به شدّت ناراضی اند و عاقّ والدین شدن رواج یافته است.1 حرمت پدران و مادران سبک شمرده می‌شود.2 فرزند به پدرش تهمت می‌زند، پدر و مادرش را نفرین می‌کند و از مرگ آنها مسرور می‌شود.3 در آن هنگام، طلاق و جدایی در خانواده‌ها بسیار خواهد شد.4 در آن زمان، فتنه ها چونان پاره‌های شب تاریک، شما را فرا می‌گیرد و هیچ خانه‌ای از مسلمانان در شرق و غرب عالم نمی‌ماند؛ مگر اینکه فتنه‌ها در آن داخل می‌شوند.»5
هنگامی که ببینی اگر مردی یک روز گناه بزرگی همچون فحشا، کم فروشی، کلاه‌برداری و شرب خمر انجام نداده باشد، بسیار غمگین و اندوهگین می‌شود که گویی آن روز عمرش تباه شده است20 و می‌بینی که زندگی مردم از کم‌فروشی و تقلّب تأمین می‌شود.

شهوت‌گرایی و لذّت‌جویی

عفّت و نجابت زنان و مردان آخرالزّمانی در تاخت و تاز اسب وحشی شهوت تاراج می‌گردد و روح ایشان به لجنزاری بدبو از بی‌عفّتی و هواپرستی تبدیل می‌گردد:
«همّ و غم مردم (در آخرالزّمان) به سیر کردن شکم و رسیدگی به شهوتشان خلاصه می‌شود، دیگر اهمیت نمی‌دهند که آنچه می‌خورند حلال است یا حرام؟ و اینکه آیا راه اطفای غرایزشان مشروع است یا نامشروع؟!6
زنان در آن زمان، بی ‌حجاب و برهنه و خودنما خواهند شد.7 آنان در فتنه‌ها داخل، به شهوت‌ها علاقه‌مند و با سرعت به سوی لذّت‌ها روی می‌آورند.8 خواهی دید که زنان با زنان ازدواج می‌کنند.9 درآمد زنان از راه خودفروشی و بزهکاری تأمین می‌گردد.10 آنان حرام‌های الهی را حلال می‌شمارند و بدین سان در جهنّم وارد و در آن جاودان می‌گردند.11
بی‌غیرتی خانوادگی

مردان و زنان آخرالزّمانی، دچار نوعی «قحط غیرت» می‌شوند تا جایی که در دفاع از کیان عفّت و نجابت خانواده‌های خود دچار نوعی بی‌حسّی و بی‌میلی می‌گردند و گاه به عمد، ناموس خویش را در معرض دید نامحرمان قرار می‌دهند و حتّی به بی‌عفّتی‌ها و خودفروشی ایشان رضایت می‌دهند:
«مرد از همسرش انحرافات جنسی را می‌بیند و اعتراضی نمی‌کند. از آنچه از طریق خودفروشی به دست می‌آورد، می‌گیرد و می‌خورد. اگر انحراف سراسر وجودش را فرا گیرد، اعتراض نمی‌کند، به آنچه انجام می‌شود و در حقّش گفته می‌شود، گوش نمی‌دهد. پس چنین فردی دیوث است (که بیگانگان را بر همسر خود وارد می‌کند).»12

زن‌پرستی

یکی از آفات و ناهنجاری‌های خانوادگی در آخرالزّمان، زن‌سالاری تا سر حدّ زن‌پرستی و قبله قرار دادن زنان است:
«(در آخرالزّمان) تمام همّت مرد، شکم او و قبله‌اش، همسر او و دینش، درهم و دینار او خواهد بود.13 مرد از همسرش اطاعت می‌کند، ولی پدر و مادرش را نافرمانی می‌کند.14 در آخرالزّمان زن را ببینی که با خشونت با همسرش رفتار می‌کند، آنچه را که او نمی‌خواهد، انجام می‌دهد، اموال شوهرش را به ضرر وی خرج می‌کند.»15
در آخرالزّمان، خواهی دید که پدران و مادران از فرزندان خود به شدّت ناراضی اند و عاقّ والدین شدن رواج یافته است. حرمت پدران و مادران سبک شمرده می‌شود.2 فرزند به پدرش تهمت می‌زند، پدر و مادرش را نفرین می‌کند و از مرگ آنها مسرور می‌شود.

مانع تراشی در تربیت دینی فرزندان

از دیگر ناهنجاری‌های خانوادگی در آخرالزّمان، کم توجّهی والدین به تربیت دینی فرزندان و مانع‌تراشی برای علم آموزی دینی و گرایش‌های الهی آنان است:
«وای بر فرزندان آخرالزّمان از روش پدرانشان! نه از پدران مشرکشان، بلکه از پدران مسلمانشان که چیزی از فرایض دینی را به آنها یاد نمی‌دهند و اگر فرزندشان نیز از پی فراگیری معارف دینی بروند، منعشان می‌کنند و تنها از این خشنودند که آنها درآمد آسانی از مال دنیا داشته باشند، هر چند ناچیز باشد. من از این پدران بیزارم و آنان نیز از من بیزارند.»16
آشناگریزی و همسایه آزاری

از آسیب‌های خانوادگی دوره آخرالزّمان، قطع رحم، آشناگریزی و همسایه‌آزاری به شیوه‌های گوناگون است:
«هنگامی که پیوند خویشاوندی قطع شود و برای اطعام و مهمانی دادن بر یکدیگر منّت گذارند... .17 همسایه به همسایه‌اش آزار و اذیت می‌کند و کسی جلوگیری نمی‌کند.18 و همسایه را می‌بینی که همسایه‌اش را از ترس زبانش اکرام و احترام می‌کند.»19
حرام‌خوری و آلودگی‌های اقتصادی

در آخرالزّمان بحران اقتصادی حرام به حدّ اعلای خود می‌رسد، خانواده‌ها تقوای اقتصادی را از دست داده و در منجلاب آلودگی‌های اقتصادی همچون ربا، کم فروشی، رشوه‌خواری و گران‌فروشی غوطه‌ور می‌گردند:
«هنگامی که ببینی اگر مردی یک روز گناه بزرگی همچون فحشا، کم فروشی، کلاه‌برداری و شرب خمر انجام نداده باشد، بسیار غمگین و اندوهگین می‌شود که گویی آن روز عمرش تباه شده است20 و می‌بینی که زندگی مردم از کم‌فروشی و تقلّب تأمین می‌شود.21 در آن زمان ربا شایع می‌شود، کارها با رشوه انجام می‌یابد، مقام و ارزش دین تنزّل می‌نماید و دنیا در نظر آنها ارزش پیدا می‌کند.»22


پی‌نوشت‌ها:
1. اصول کافی، ج8، ص41.
2. همان.
3. بحار الانوار، ج52، ص259، باب 25.
4. إلزام الناصب، ص182؛ منتخب الأثر، ص 433..
5. الملاحم و الفتن، ص 38.
6. اصول کافی، ج8، ص42.
7. من لایحضره الفقیه، ج3، ص390، ح4374.
8. همان.
9. وسائل الشّیعه، ج 16، ص 275، ح 21554.
10. همان.
11. همان.
12. إلزام الناصب، ص195.
13. بشارة الاسلام، ص 132.
14. إلزام الناصب، ص181، یزدی حائری.
15. اصول کافی، ج 8، ص 38.
16. جامع الأخبار، ص 106، فصل 62.
17. بحار الانوار، ج 52، ص 263.
18. وسائل الشّیعه، ج 16، ص 275.
19. اصول کافی، ج 8، ص 40.
20. وسائل الشّیعه، ج 16، ص 279.
21. اصول کافی، ج 8، ص 40.
22. وسائل الشّیعه، ج 15، ص 348.

منبع:موعود
شنبه 8/5/1390 - 7:43
خانواده

 

 

متاسفانه عملکرد رسانه ملی در این رابطه بسیار کم رنگ و بشدت مورد انتقاد جامعه ایثارگری و جانبازان است .  

شاید تصور می کنید ارزش تبلیغی و برد اثر گذاری نمایش حضور جانبازان از نمابش حضور بانوان بد حجاب کمتر است. 

 

انقلاب اسلامی  از ابتدای برپایی اش به رهبری قائد اعظم حضرت امام خمینی همواره با توطئه ها و تهاجمات پنهان و آشکار دشمنان خارجی و داخلی مواجه بوده است .اما حضور توده های مردم در صحنه پاسداری از انقلاب، این توطئه ها را نقش بر آب کرده است . 

در این میان جانبازان و شهدا با فدا کردن جسم و حان خود در پای نهال انقلاب موجب شدند این نهال به درختی برومند تبدیل شود که کلمهً طیبهً کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی اکلها کلّ حین بِإذن ربها  

جانبازان با وجود درد ها و زخم ها و ناتوانی هایی که از دشنه کین دشمنان بر بدن دارند هر گاه که احساس کردند برای دفاع از انقلاب و نظام باید در صحنه حضور پیدا کنند سختی ها و مشکلات را به جان خریده اند و حضور و آمادگی خود را در دفاع از انقلاب، ارزش ها و نظام درمعرض دید و قضاوت دوست و دشمن قرار داده اند. 

تجمع اعتراض به جنایات اسرائیل در غزه، اجتماع در جماران در اعتراض به اهانت به امام راحل عزیز و شرکت در راهپیمایی میلیونی  در محکوم کردن آشوب طلبان روز عاشورا و اعلام حمایت و تبعیت از مقام معظم رهبری از نمونه های اخیر حضور در صحنه جانبازان است. 

جانبازان با وجود های آسیب ها و ناتوانی های جسمی به ایفای وظیفه پرداختند اجرشان با خدا 

اما باید پرسید دوستان رسانه ای ما بخصوص صدا و سیما در وظیفه خود در انعکاس تلاش های و درخواست های جانبازان و ایثارگران بخوبی عمل کرده اند؟ 

متاسفانه عملکرد رسانه ملی در این رابطه بسیار کم رنگ و بشدت مورد انتقاد جامعه ایثارگری و جانبازان است . 

مسئولین محترم صدا و سیما آیا واقعا درک نمی کنید جانبازان با چه مشکلات و مصائبی رنج و زحمت را به جان می خرند تا با حضور خود استقامت و ایستادگی خود را در حمایت از انقلاب و نظام به نمایش جهانیان بگذارند و فریاد برآورند تا ما هستیم نخواهیم گذاشت به انقلاب خمینی و نظام اسلامی کوچکترین خدشه ای وارد آید . 

آیا واقعا نمیتوانید درک کنید حضور جانبازان شیمیایی در هوای آلوده خیابانهای مرکزی چقدر برای آنان کشنده و ناراحت کننده است. 

آیا واقعا نمی توانید درک کنید جانبازان ویلچری و جانبازان نابینا و قطع عضو با سختی و مشقاتی  خود را به محل تجمع می رسانند

تا اینچنین مستحق کم توجهی و بی اعتنایی رسانه ملی قرار گیرند. 

شاید تصور می کنید ارزش تبلیغی و برد اثر گذاری نمایش حضور جانبازان از نمایش حضور بانوان بد حجاب کمتر است. 

جناب آقای ضرغامی و دیگر مسئولین رسانه ملی

جانبازان نیازو کمبودی به لحاظ شخصی ندارند که خواهان نمایش حضورشان در تجمعات از طریق رسانه ملی باشند بلکه از این روست که نشان دادن مردانی که در عمل پایمردی و جانفشانی خود را برای دفاع از کشور و انقلاب نشان دادند به بهترین و موثرترین شکل موجب شادی دل دوستان و ناامیدی و سرخوردگی دشمنان خواهد شد.  

سه شنبه 4/5/1390 - 17:14
عقاید و احکام

همیشه رحمت خداوند بر غضب او سبقت دارد اما همه صفات خدا عین هم هستند و صفت انتقام او عین بخشش اوست و ما اگر صفتی از خدا را انکار کنیم به انکار خود خدا برمی‌گردد، صفت منتقم بودن خدا نیز کمال او است و بد نیست و خدایی که از ظالمین انتقام نکشد خدا نیست شما پدری را در نظر بگیرید که هیچ برخوردی با فرزندی که دائما فرزندان دیگر را آزار می‌دهد انجام نمی‌دهد قطعا نمی‌تواند پدر خوبی باشد .

 

خداوند بلند مرتبه را ما با این زمزمه ها "مهربانتر از بابا مهربانتر از مادر"و "خدای خوب و مهربان داده به ما گوش و زبان..." شناختیم دانستیم که او ارحم الرحمین است از گناهان ما چشم می پوشد و دوستمان دارد ما را جانشین خود قرار داده ،بهترین رازدار است و عیب ما را به کسی نمی گوید و هزار و یک وصف دیگر که دل ما را گرم می کند .

 

بعد ها گفتند باید از کسی که مهربانترین است بر ما عاشق است و با همه کاستی ها دوستمان دارد ترسید و این ترس ستوده است .

 

چون او آتشی دارد سخت سوزاننده و خشمش چیره می شود و وای بر کسانی که بر آنان خشم گرفته شود .

 

ما از خدای خوبمان فقط خوبی دیده ایم ما رحمتش را باور کرده ایم ولی خشمش را نه ، خدایی که ما دوستش داریم همان مهربانترین مهربانان است چرا باید از او ترسید جرا ما را از خدا م یترسانند؟

 

در کتاب های اخلاقی علمای ما بسیار آمده است که باید از خدا ترسید و این خوف از خدا یعنی شناختن او و درک عظمتش و از طرف دیگر هم شاهدیم که همین نترسیدن مردم از خداوند متعال باعث گستاخی انسان ها شده و سر به طغیان برداشته اند .

 

بسیاری از ما حتی در خیالمان هم ترس از خدا نمی گنجد و به همین خاطر گاه حظور با عظمتش را نادیده گرفته و بی باکانه به آنچه برحذرمان داشته دست میزنیم .

واقعا چرا باید از خداوند ترسید و چگونه؟

 

همیشه رحمت خداوند بر غضب او سبقت دارد اما همه صفات خدا عین هم هستند و صفت انتقام او عین بخشش اوست و ما اگر صفتی از خدا را انکار کنیم به انکار خود خدا برمی‌گردد،صفت منتقم بودن خدا نیز کمال او است و بد نیست و خدایی که از ظالمین انتقام نکشد خدا نیست شما پدری را در نظر بگیرید که هیچ برخوردی با فرزندی که دائما فرزندان دیگر را آزار می‌دهد انجام نمی‌دهد قطعا نمی‌تواند پدر خوبی باشد .

 

آدمى اگر به خود و اطرافش نگاه کند، خواهد فهمید که غرق در نعمت‏ها و الطاف خداوند است. او با مهربانى تمام و با کمال بذل و بخشش و جود و کرم و در عین حال با چشم‏پوشى از بسیارى از بدى‏ها و ناسپاسى‏هاى انسان، مشغول تدبیر امور و اداره تمامى شؤون زندگى او است. اگر کارى کنیم که از خواب غفلت بیدار شویم، خود را غرق در محبت‏هاى خداوند و اولیاى او خواهیم دید. بعد از دیدن این احسان قلبا به اعطا کننده آن علاقه‏مند شده و خود را مدیون او خواهیم دید و علاقه و محبتمان نسبت به او افزون خواهد شد و اندک اندک و با گذشت زمان عشق به معبود پیدا خواهیم کرد. پس راه عاشق خدا شدن درک محبت‏ها و خوبى‏هاى و زیبایی های او است که جز با رفع حجاب‏هاى درونى میسّر نمى‏گردد .

 

اما در مورد ترس از خدا باید ابتدا آن را معنا کنیم تا معلوم شود آیا ترس از خدا خوب است یا نه. خدای متعال بزرگترین منبع کمال و قدرت و رحمت و آرامش و سعادت انسان است، بنابراین موجود ترسناک و نعوذ بالله آزار دهنده ای نیست ترس از خدا در حقیقت به معنای ترس از دوری خدا و از دست دادن خداوند و تنها شدن انسان است. ترس از اینکه انسان بالاترین تکیه گاه و معشوق خود را در زندگی از دست بدهد.

 

ترس از خدا به معناى ترس از مسؤولیت‏هایى است که انسان در برابر او دارد. ترس از این که در اداى رسالت و وظیفه خویش کوتاهى کند و به خوبى وظیفه‏اش را انجام ندهد؛ و به عبارتى، ترس از گناهان خود است. حضرت على(علیه السلام) در این زمینه مى‏فرماید: «و لا یخافن الاذنبه؛ هیچ یک از شما ترس نداشته باشد مگر از گناه خویش.»(نهج البلاغه، کلمه قصار82) قرآن کریم می‌فرماید: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى‏»(نازعات 40و41)‏ و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد، قطعاً بهشت جایگاه اوست!

 

امام صادق علیه السلام: اَرج الله رَجاءَ لایجرّئک عَلی مَعصیتِه و خَف اللهَ خوفاً لا یؤیسُک مِن رَحمته؛ به خداوند امیدوار باش، امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرات نبخشد و از خداوند بیم داشته باش بیمی که تو را از رحمتش ناامید نگرداند.

 

ملاحظه می‌کنید که آنچه باعث خوف است مقام خداست نه خود خدا لذا اشکالی ندارد که به لحاظ خدایی خدا عاشقش باشیم وبه لحاظ مقامش بترسیم. در واقع این ترس حاصل شناخت عظمت و جمال و جلال خداست. در حدیثى از امام صادق علیه السلام مى‏خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: «کسى که مى‏داند خدا او را مى‏بیند، و آنچه مى‏گوید مى‏شنود، و آنچه را از خیر و شر انجام مى‏دهد مى‏داند، و این توجه او را از اعمال قبیح باز مى‏دارد این کسى است که از مقام پروردگارش خائف است، و خود را از هواى نفس بازداشته است.» (نور الثقلین جلد 5 صفحه 506 حدیث 43)

 

ترس از خدا به معنای صحیح آن ثمرات دیگری نیز دارد از جمله امام جواد علیه السلام می‌فرمایند: التحفظ علی قدر الخوف؛ خود را پاییدن به اندازه واهمه داشتن است (بحار الانوار ج 75 ص365 ) زیرا این شخص خداوند را حاضر و ناظر بر رفتار و کردار خود می‌داند. و این محافظت را به تمام شئون زندگى خود تعمیم می‌دهد. هر کس بیشتر بترسد، از خود مراقبت و مواظبت بیشترى خواهد کرد .

 

با توجه به مطالبی که گذشت می‌توان گفت ترس از خدا سرچشمه‏هاى مختلفى دارد. شمارى از آن‏ها عبارت است از:

 

الف) اعمال ناپاک و افکار آلوده سبب ترس مى‏گردد.

 

ب) در مقربان، به خاطر قرب به ذات پاکش، کم‏ترین ترک اولى و غفلت مایه وحشت مى‏شود.(این دو مورد را خوف از تقصیر گویند).

 

ج) گاه مقربان هنگامى که آن ذات نامحدود و بى‏پایان را تصور مى‏کنند و در مقابل به قصور ذاتى خود نظر مى‏دوزند، حالت خوف مى‏یابند.(خوف از قصور) خداوند در این زمینه مى‏فرماید: الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم آن‏ها کسانى هستند که وقتى نام خدا برده مى‏شود دل‏هایشان مملو از خوف پروردگار مى‏گردد.

 

بین خداترسى و آگاهى ارتباط تنگاتنگ حکمفرما است. به علت این که خداترسى نتیجه هدایت به سوى خدا است، هر قدر معرفت انسان به خدا از عمق بیش‏ترى برخوردار باشد، به آن اندازه ترسش هم عمق پیدا مى‏کند.

 

نکته اول: اموری پسندیده ای وجود دارد که موجب خوف و ترس مومنین می گردد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می نمائیم:

 

1- ترس از مردن پیش از توبه یا شکستن توبه یا از تقصیر در وفا به حقوق پروردگار

 

2- ترس از غلبه نفس امّاره و شیطان

 

3- ترس از فریب خوردن از دنیا

 

4- ترس از اشتغال ذمه به حقوق مردمان، و کشیدن بار حقوق ایشان

 

5- ترس از سوء عاقبت‏. بیشترین ترسی که بر دل نیکان و متّقین غلبه دارد ترس سوء عاقبت است

 

6- ترس از سکرات مرگ و شدّت آن

 

7- ترس از از شدت نکیر و منکر و درشتى و خشونت ایشان

..

8- ترس از عذاب قبر و تنهائى و وحدت آن

 

9- ترس از هول عرصه قیامت و وحشت آن

 

10- ترس از تصوّر ایستادن در نزد پروردگار و هیبت آن و شمردن گناهان و حیا و خجالت آن و ......

 

این نوع از ترس عالى‏ترین درجه ترس ممدوح است که از درجات بلند عرفانی محسوب می گردد (معراج‏السعادة ج : 2 ص : 183 ) زیرا وجودش باعث وصول به نفس مطمئنه که نقطه کمال انسان است، خواهد شد و ترس مذموم آن است که انسان را از اطمینان بیاندازد و دچار نگرانی و اضطراب سازد.

 

قران کریم می‌فرماید: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى‏؛ و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد، قطعاً بهشت جایگاه اوست»

 

نکته دوم : بازتاب عملی ترس از خدا صرف این نیست که انسان چشم خود را بمالد و گریه کند بلکه باید از عاقبت آنچه مى‏ترسد دوری کند. لذا خائف واقعی همت خود را به دقت کردن در عاقبت احوال خود مصروف مى‏نماید . و مجاهده با نفس و شیطان و مراقبه احوال و محاسبه اعمال خود را در سرلوحه برنامه زندگی اش قرار می دهد . ( معراج‏السعادة ج : 2 ص : )
182

..

نکته سوم : برخی عواملی که موجب می شود تا انسان ها از خوف الهی غافل شوند به شرح ذیل می باشد

 

بى‏خبرى انسان ها از عظمت و جلال خدا، و جهل به مؤاخذه و عقاب روز جزا، و سستى اعتقاد، و ضعف یقین در این‏ها غفلت و فراموشى از محاسبه روز قیامت، و بى التفاتى به «اهوال» و عذابهاى آن روز پر وحشت اطمینان و خاطر جمعى به رحمت پروردگار، یا مغرور شدن به طاعات و اعمال خود.( معراج‏السعادة ج : 2 ص :190 )

 

امام صادق علیه السلام: اَرج الله رَجاءَ لایجرّئک عَلی مَعصیتِه و خَف اللهَ خوفاً لا یؤیسُک مِن رَحمته؛ به خداوند امیدوار باش، امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرات نبخشد و از خداوند بیم داشته باش بیمی که تو را از رحمتش ناامید نگرداند. (جها د با النفس،ح109)

 

نتیجه اینکه هیچ منافاتی بین ترس از خدا به معانی ای که بیان شد و عبادت عاشقانه خدا وجود ندارد و إن شاء الله همه ما توفیق این گونه عبادت را پیدا نماییم. و همیشه بکوشیم برمعرفت صحیح خویش نسبت به خدای متعال بیافزاییم .
سه شنبه 7/4/1390 - 16:53
شخصیت ها و بزرگان

پس از عروج ملکوتي آيت الله بهجت و خاکسپاري ايشان در حرم مطهر حضرت معصومه (س) تا حدود دو ماه نشان خاص و ثابتي روي مزار ايشان موجود نبود و پس از آن هم يک صندوق چوبي با پوششي سياه و پارچه‌اي روي قبر اين عالم ديني قرار گرفت. بعد از مدتي نيز آن پارچه، با بنري که نقش محراب داشت و متني توصيفي و عربي روي آن نوشته شده بود جايگزين شد.

به گزارش تريبون مستضعفين، اما سرانجام از طرف بيت آيت الله بهجت سنگي به ابعاد ?? × ??? پيشنهاد مي‌شود اما در بازار سنگ اين نوع سنگ بسيار کمياب بود و نياز به پيگيري‌هاي مداوم داشت؛ از سوي ديگر برداشت از وجوهات شرعي، براي تهيه سنگ مزار به هيچ عنوان مورد نظر بيت معظم له نبود و برخي دوستداران و شاگردان آيت الله بهجت، داوطلب پرداختي به ميزان توانايي خود و چند نفري نيز داوطلب پرداخت کل وجه شدند.

با گذشت بيش از يکسال نه تنها جستجوي سنگ بلکه متن، نوع خط، نوع ترکيب بندي و … مشخص نبود! گويا هيچ متني رسا نبود تا آن شخصيت والا را توصيف و معرفي کند تا اينکه هنرمندي متعهد و از ارادتمندان خود آيت الله بهجت پيشنهاد مي‌کند: «رساترين کلام در تعريف آقا امضاي ايشان بود؛ العبد». اين پيشنهاد مورد تأييد قرار مي‌گيرد.

با پيگيري و همراهي آستانه مقدسه حضرت معصومه(س)، کارگاهي در اطراف تهران که سنگي با ابعاد مورد نظر را دارد معرفي مي‌شود. اما بدليل عدم آماده بودن وجه خريد سنگ، مدتي طول مي‌کشد تا سرانجام باني سنگ مشخص و سنگ خريداري مي‌شود.

براي خطاطي و حجاري هنرمنداني از قم و اصفهان و تهران معرفي مي‌شوند و تقسيم کار صورت مي‌گيرد که در اين ميان سهم ستاد بازسازي عتبات اصفهان قابل توجه بود؛ هنرمنداني صديق و متدين که بي‌وضو دست به کار نبردند.

به اين ترتيب در وسعتي از سادگي و خلوتي سنگ، اصالت و هويتي برجسته، رخ مي‌نمايد: «العبد محمد تقي بهجت بن محمود». «العبد» در قطعه‌اي ميناکاري نقش مي‌گيرد و در هنري زيبا و کاري بسيار بديع، روي سنگ قبر متصل مي‌شود.


سه شنبه 7/4/1390 - 16:51
دانستنی های علمی
سیزده عددی مبارک است چون...؟!

در مورد نحس بودن عدد 13 از دید غربیها به رغم اینکه میگویند این خرافه از اینکه سیزدهمین نفر از حواریون به حضرت عیسی (ع) خیانت کرد به وجود آمده، اما به نظر میاد این خرافه در جنگ‌هایی که بین مسلمانان آن زمان و اروپاییها در قرنها پیش صورت گرفته همراه با خیلی از علوم و فناوری‌هایی که به غرب منتقل شد، منتقل شده باشد.
در این مطلب به نمونه‌ای از اعجازهای عددی و ریاضی قرآن اشاره شده است. در مورد عدد 13 هم نمونه‌های شگفت انگیزی برگرفته از تحقیقات عبدالدائم الکهیل رو اینجا قرار دارد:

سیزده عددی مبارک است چون:
در اولین و آخرین سوره قرآن:
تعداد آیات اولین سوره (فاتحه) 7 و تعداد آیات آخرین سوره (ناس) 6 می‌باشد که مجموع این 2 عدد 13 می‌شود:  7 + 6 = 13

تعداد کلمات اولین سوره (فاتحه) 31 و تعداد آیات آخرین سوره (ناس) 21 کلمه است، که مجموع این 2 عدد  نیزمضربی از 13 است

31+ 21 = 52 = 13 × 4

آخرین آیه قرآن (مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ) 13 حرف دارد.

 با حروف مقطعه:
اولین سوره‌ای که با حروف مقطعه آغاز شده است سوره بقره ( الم) و آخرین آن سوره قلم که با (ن) آغاز شده است. عجیب اینکه تعداد آیات سوره بقره 286 است که مضربی از 13 می‌باشد: 286 = 13 × 22

تعداد آیات سوره قلم 52 است که باز هم مضربی از 13 است:
52 = 13 × 4
جالبتر آنکه مجموع آیات این 2 سوره نیز مضربی از 13 است:
286 + 52 = 338 = 13 × 13 × 2

29 سوره با حروف مقطعه آغاز شده‌اند که اگر تعداد آیات این سوره‌ها را با هم جمع کنیم عدد 2743 بدست می‌آید که این عدد نیز بر13 بخشپذیر است (مضربی از 13 است): 2743 = 13 × 211

تعداد حروف پس از حروف مقطعه در آیات دارای حروف مقطعه 78 است که 78 نیز مضربی از 13 می‌باشد.
اگرتاریخ سه واقعه اصلی زندگی پیامبررا محاسبه کنیم:
بعثت: 40 سالگی
هجرت: 53 سالگی
وفات : 63 سالگی
و این اعداد را با هم جمع کنیم عدد حاصل مضربی از 13 خواهد بود: 40 + 53 + 63 = 156 = 13 × 12
حضرت محمد 13 سال بعد از بعثت از مکه به مدینه مهاجرت کردند، حضرت علی (ع) در 13 رجب متولد شدند و...
باز هم می‌توان گفت 13 یک عدد نحس است؟
هیچ عددی نحس نیست، خداوند هیچ عددی را نحس قرار نداده است. نحسی و نامبارکی از ما و اعمال ماست. خطاهای خودمون رو به گردن روز و عدد و... نگذاریم و واقع بین باشیم.
 
منبع: ahangfa
سه شنبه 7/4/1390 - 16:46
عقاید و احکام
آیا خدا حجاب را واجب كرده است؟
فرارو: خود صاحب كافی معتقد است كه مقصود این است كه هر چه زودتر آنها را در حصار ازدواج قرار دهید. 

ولی یك عده روایات دیگر وجود دارد كه ممكن است آنها را توصیه اخلاقی‏ به مردان نسبت به زنان شمرد كه از خطرات تماس های مردان با زنان آگاه‏ باشند. صاحب وسائل این روایات را بر استحباب حمل كرده است. ما قسمت عمده آنها را ذكر می‏كنیم: 

الف - امیرالمؤمنین علی علیه السلام به فرزندش امام مجتبی چنین توصیه‏ می‏فرماید: "« و اكفف علیهن من ابصارهن بحجابك ایاهن ، فان شده الحجاب ابقی‏ علیهن ، و لیس خروجهن باشد من ادخالك علیهن من لا یوثق به علیهن و ان‏ استطعت ان لا یعرفن غیرك فافعل » "
یعنی تا می‏توانی كاری كن كه زن تو با مردان بیگانه معاشرت نداشته باشد. هیچ چیز بهتر از خانه ، زن را حفظ نمی‏كند. همانطور كه بیرون رفتن‏ آنان از خانه و معاشرت با مردان بیگانه در خارج خانه برایشان مضر و خطرناك است ، وارد كردن تو مرد بیگانه را بر او در داخل خانه و اجازه‏ معاشرت در داخل خانه نیز مضر و خطرناك است . اگر بتوانی كاری كنی كه‏ جز تو مرد دیگری را نشناسند چنین كن. 

این یك توصیه اخلاقی است. علماء اسلام این جمله را به شكل یك توصیه‏ اخلاقی تلقی كرده‏اند. اگر ما بودیم و چنین تعبیراتی، بدون شك آنچه‏ استنباط می‏شد بیش از "توصیه اخلاقی" بود، بلكه بیش از لزوم ستر وجه‏ و كفین بود، آنچه استنباط می‏شد همان است كه ما از آن به حبس زن در خانه تعبیر كرده‏ایم. ولی علت این كه فقها به مضمون چنین جمله‏ها فتوا نداده‏اند ادله قطعی دیگر از آیات و روایات و سیره معصومین برخلاف مفاد ظاهر این تعبیرات است و به اصطلاح ظاهر این جمله‏ها "معرض عنه" اصحاب است.  لذا این جمله‏ها حمل به توصیه اخلاقی شده است و ارزش‏ اخلاقی دارد نه فقهی.
 
آن چه فقها از امثال این جمله‏ها استنباط كرده‏اند این است كه این گونه‏ جمله‏ها ارشاد به حقیقتی روحی و روانی در روابط دو جنس است و شك نیست‏ كه حقیقتی را بیان می‏كند. رابطه زن و مرد اجنبی، سخت خطرناك است، گلی است كه پیلان بر آن می‏لغزند.
آن چه اسلام لااقل به صورت یك امر اخلاقی توصیه می‏كند این است كه تا حد ممكن اجتماع مدنی غیر مختلط باشد.

جامعه امروز زیان های اجتماع مختلط را به چشم خود می‏بیند. چه لزومی‏ دارد كه زنان فعالیت های خود را به اصطلاح "دوش به دوش" مردان انجام دهند. آیا اگر در دو صف جداگانه انجام‏ دهند نقصی در فعالیت و راندمان كار آنان رخ می‏دهد؟ 

اثر این دوش به دوش‏ها این است كه هر دو همدوش را از كار باز می‏دارد و هر یك را به جای توجه به كار متوجه " همدوش" می‏كند، تا آنجا كه‏ غالبا این همدوشیها به هماغوشی منتهی می‏گردد. 

ب - حدیثی است از حضرت زهرا علیها السلام. هر چند فقهاء بدین حدیث‏ استناد نمی‏كنند اما می‏تواند توجیه صحیحی داشته باشد.
خلاصه حدیث این است: روزی رسول خدا از مردم پرسیدن: چه چیز برای زن از هر چیز بهتر است ؟ كسی نتوانست پاسخ بگوید. حسن بن علی علیه السلام كودك و در مجلس حاضر بود. قصه را برای مادرش زهرا سلام الله علیها نقل كرد. زهرا فرمود : از همه چیز بهتر برای زن این است كه مرد بیگانه‏ای را نبیند و مرد بیگانه‏ای هم او را نبیند."

این حدیث نیز توصیه اخلاقی است و ارجحیت دور بودن زن و مرد را بیان‏ می‏كند. ما قبلا گفته‏ایم تمام ترخیص(مجاز شمردن) های اسلامی در این زمینه به خاطر جلوگیری از حرج و مضیقه است. ارجحیت اخلاقی پوشش، دور بودن زن و مرد، وجود حریم میان آن دو در حدود امكان، سر جای خود باقی است. 

ج - رسول اكرم به علی علیه السلام فرمود: "«یا علی اول نظره لك و الثانیة علیك لا لك»" یعنی اولین نگاه مفت تو است ، اما نگاه دوم به زیانت می‏باشد نه به سودت.

در این كه این حدیث در مقام بیان حكم است یا در مقام بیان اثری كه‏ طبعا در نگاه هست اختلاف نظر است. برخی مانند محقق صاحب شرایع و علامه‏ حلی گفته‏اند این حدیث متعرض حكم نظر است. مفاد حدیث این است كه نگاه‏ اول جایز است و نگاه دوم حرام. بعضی دیگر گفته‏اند مقصود این است كه نگاه‏ عمدی مطلقا حرام است. نگاه اول، از آن نظر جایز است كه عمدی نیست. 

ولی حقیقت این است كه این حدیث در مقام توصیه ترك نظر شهوانی و تلذذی‏ است كه قطعا حرام است و از محل بحث خارج است. این حدیث می‏خواهد این‏ مطلب را بگوید كه انسان چشمش به زنی می‏افتد و احیانا خوشش می‏آید می‏خواهد بار دوم نگاه كند و لذت ببرد. نوبت اول چون تلذذ غیر عمدی‏ است مانعی ندارد، اما نوبت دوم چون به قصد تلذذ است جایز نیست. 

د - امام صادق فرمود: "«النظر سهم من سهام ابلیس مسموم و كم نظره‏ اورثت حسره طویلة»" . یعنی نگاه كردن تیری است زهرآلود از ناحیه شیطان. چه بسیارند نگاه هائی كه بعدها حسرت ها و تأسف های طولانی به‏ دنبال خود آورده‏اند. 

در حدیث دیگر آمده است: "«زنا العینین النظر»" یعنی‏ زنای دو چشم نگاه كردن است.
 
این دو حدیث نیز ناظر به نگاه های شهوت‏آلود است، و ممكن است توصیه‏ اخلاقی باشد به احتیاط.

نه حبس و نه اختلاط 

از آن چه مجموعا بیان شد ، معلوم گشت آن چه اسلام می‏گوید نه آن چیزی است‏ كه مخالفان اسلام ، اسلام را بدان متهم می‏كنند ، یعنی محبوسیت زن در خانه‏ ، و نه نظامی است كه دنیای جدید آن را پذیرفته است و عواقب شوم آن را می‏بیند ، یعنی اختلاط زن و مرد در مجامع . 

حبس كلی زن در خانه ، نوعی مجازات بود كه به طور موقت در اسلام برای‏ زنان بدكار مقرر شد:«و اللاتی یأتین الفاحشة من نسائكم فاستشهدوا علیهن اربعة منكم فان‏ شهدوا فامسكوهن فی البیوت حتی یتوفاهن الموت او یجعل الله لهن سبیلا»- زنانی از شما كه مرتكب زنا می‏شوند ، چهار شاهد بر آنان بگیرید. اگر چهار شاهد شهادت دادند ( به ترتیبی كه به تفصیل در سنت بیان شده و فقه‏ متصدی آن است ) آنان را در خانه حبس كنید تا عمرشان به پایان رسد یا خدا راه دیگری بر ایشان معین كند.

مفسران می‏گویند : مقصود از راه دیگر اشاره بدین است كه این حكم موقت‏ است و در آینده حكم دیگری برای آنان خواهد آمد . آیه 2 از سوره نور كه‏ حكم زانی و زانیه را بیان كرده است همان است كه این آیه با اشاره آنرا وعده داده است. مقصود این است كه اسلام ، با اختلاط مخالف است نه با شركت زن در مجامع‏ و لو با حفظ حریم.

اسلام می‏گوید : نه حبس و نه اختلاط بلكه حریم . سنت جاری مسلمین از زمان رسول خدا همین بوده است كه زنان از شركت در مجالس و مجامع منع‏ نمی شده‏اند ولی همواره اصل " حریم " رعایت شده است . در مساجد و مجامع ، حتی در كوچه و معبر ، زن با مرد مختلط نبوده است . شركت مختلط زن و مرد در برخی مجامع ، مانند برخی مشاهد مشرفه كه در زمان ما محل‏ ازدحام فوق العاده است برخلاف مرضی شارع مقدس اسلام است.
 
سه شنبه 7/4/1390 - 16:43
اخبار

معصيت‌ها مثل آهن ربا و لقمه حرام مانند ذرّات آهن است، وقتي كه انسان در وجودش لقمه حرام نباشد، مي‌تواند از كنار معصيت‌ها عبور كند و خود را نگه دارد، امّا وقتي كه لقمة حرامي را خورد، از كنار معصيت كه مي‌گذرد، مجذوب آن مي‌شود، اين خاصيت دروني نان و لقمه حرام است. 

       


 

آهن ربا، ذرّه آهن را هر كجا كه باشد، به سمت خود مي‌كشد. اگر يك مقدار پنبه را از كنار يك آهن ربا عبور دهيد، آهن ربا كششي نسبت به پنبه ندارد، امّا اگر مقداري خرده آهن را درون پنبه قرار دهيم، در اين حالت پنبه به سمت آهن ربا كشيده شده و جذب آن مي‌شود.

در اينجا خود پنبه جذب نمي‌شود؛ بلكه براده‌هاي آهني كه با خود آهن ربا هم جنس هستند، به سمت آن كشيده مي‌شوند.


معصيت‌ها مثل آهن ربا و لقمه حرام مانند ذرّات آهن است، وقتي كه انسان در وجودش لقمه حرام نباشد، مي‌تواند از كنار معصيت‌ها عبور كند و خود را نگه دارد، امّا وقتي كه لقمه حرامي را خورد، از كنار معصيت كه مي‌گذرد، مجذوب آن مي‌شود، اين خاصيت دروني نان و لقمه حرام است.


امّا لقمه صددرصد حلال كه انسان كار صحيح درستي را انجام داده است و اجرت طيّب و صحيح و طاهري را در مقابل آن به انسان داده‌اند؛ وقتي كه اين لقمه را انسان مصرف مي‌كند، از كنار عبادات كه مي‌گذرد، عبادات او را جذب مي‌كنند، از كنار امامزاده كه مي‌گذرد، به زيارت آن ميل و گرايش پيدا مي‌كند. ميل و گرايش به مسجد، روضه و تربت شهدا پيدا مي‌كند و اين جزو خاصيت و ذات لقمه‌اي است كه از همه جهت حلال باشد.


هنگامي كه انسان آن را مصرف مي‌كند، در او نوري را ايجاد مي‌كند. همه طاعات و عبادات، جذابيّت و گيرايي دارند؛ ولي همه آن‌ها با لقمه حلال سنخيّت دارند، نه تنها با لقمه حلال، با مسكن و لباس حلال و امثال اين‌ها هم سنخيّت دارند. در محلّي كه از راه حلال به دست آورده‌ايد، موقع نماز كه فرا مي‌رسد، نسبت به نماز شوق و رغبت پيدا مي‌كنيد، امّا اگر از راه حرام به دست بيايد، وقتي كه در آن محل غيبت انجام شود، نسبت به غيبت ميل پيدا مي‌كنيد و قوه جلوگيري كم مي‌شود. حلال و حرام وقتي مخلوط شود، طاعات و معصيت هم با هم مخلوط مي‌شود.


منبع:خبرگزاري فارس به نقل از كتاب «پندها و اندرزها» - آيت الله حائري شيرازي

چهارشنبه 25/3/1390 - 17:43
تبریک و تسلیت

14 خردادماه، سالروز رحلت جانسوز بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران بار ديگر فرا مي رسد و آرمانهاي بلند آن مرد الهي و مطهر، همچون خورشيدي در آسمان جانها تلالو مي گيرد. حضرت امام خميني(ره) به اسلام عزت بخشيد و پرچم قرآن را در جهان به اهتزاز درآورد،  ملت ايران را از اسارت بيگانگان نجات داد و به آنان غرور و شخصيت و خودباوري بخشيد و اميد را در دلهاي ملل تحت ستم جهان زنده كرد. در حالي كه همه قدرتهاي هاي مستكبر و شياطين دنيا در صدد منزوي كردن دين و معنويت و ارزشهاي اخلاقي بودند حضرت امام خميني با ايجاد نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران بار ديگر با تكيه بر اسلام ناب محمدي(ص) فضايل اخلاقي و معنوي را احياء كرد و جان دوباره بخشيد. نقش بنيانگذار جمهوري اسلامي در پيروزي ملت رشيد ايران آنچنان رفيع و استوار است كه به فرموده مقام معظم رهبري: اين انقلاب بي‌نام و نشان او در هيچ جاي جهان شناخته شده نيست
نيمه خرداد، همچنين، يادآور آغاز قيام ملتي مومن و انقلابي است كه با لبيك گفتن به رهبري فرزانه و صديق از سلاله پاك پيامبر (ص)، «بيداري اسلامي» را نويد دادند و الگوي ايستادگي در برابر رژيم‌ هاي طاغوتي وابسته به اجانب را براي ملت‌هاي مستضعف جهان، ترسيم كردند. اكنون، در حالي كه هنوز نيم ‌قرن از آغاز نهضت عاشورايي حضرت امام خميني (ره) و قيام 15 خرداد سال 1342 نگذشته است، جوشش خون‌هاي پاكي كه ملت ايران فداي اعتلاي اسلام كرد، نتيجه داده و بيداري همه ملت‌هاي منطقه را موجب شده است.

امروز ما به عنوان وارثان اين ميراث گرانبها و ارزشمند، وظيفه سنگين محافظت، پيراستن و آراستن اين شجره طيبه را به عهده داريم كه بايد پاسدار و قدردان آن باشيم.
اينجانب با عرض تسليت سالگرد جانگداز رحلت حضرت امام خميني(ره) و گراميداشت ياد و خاطره شهداي قيام 15 خرداد، بار ديگر با آرمان هاي بلند بنيانگذار نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران و شهداي اسلام  تجديد ميثاق كرده و از درگاه خداوند متعال موفقيت همگان را در ادامه راه آنان در ظل توجهات حضرت ولي عصر(عج) و تحت زعامت  مقام معظم رهبري مسئلت مي نمايم.

جمعه 13/3/1390 - 9:7
اهل بیت
به گزارش مشرق، در کتاب بحارالانوار آمده است که عامرى گفت: هارون الرشید کنیزى ‏خوش سیما به زندان امام موسى کاظم(علیه السلام) فرستاد تا آن ‏حضرت را آزار دهد. امام در این باره فرمود: به هارون بگو: «"بَلْ أَنتُم بِهَدِیتِکُمْ تَفْرَحُونَ"؛ بلکه شمایید که به هدیه خود شادمانید. مرا به این کنیز و امثال ‏او نیازى نیست.»

هارون از این پاسخ خشمگین‏ شد و به فرستاده خویش گفت: «به نزد او برگرد و بگو که ما تو را نیز به‏ دلخواه تو نگرفتیم و زندانى‏ نکردیم و آن کنیز را پیش‏ او بگذار و خود بازگرد.»

فرستاده فرمان هارون را به انجام رساند و خود بازگشت. با بازگشت‏ فرستاده، هارون از مجلس خویش برخاست و پیشکارش را به زندان امام ‏موسى کاظم(ع) روانه کرد تا از حال آن زن تفحّص کند. پیشکار آن زن را دید که به سجده افتاده و سر از سجده برنمى‏دارد و مى‏گوید: "قدوس سبحانک ‏سبحانک".

هارون از شنیدن این خبر شگفت‏ زده شد و گفت: به خدا موسى بن جعفر، آن کنیز را جادو کرده است. او را نزد من بیاورید.

کنیز را که ‏میلرزید و دیده به آسمان دوخته بود در پیشگاه هارون حاضر کردند. هارون از او پرسید : «این چه حالى است که دارى؟»

کنیز پاسخ گفت: «این حال، حال موسى‏ بن جعفر است. من نزد او ایستاده بودم و او شب و روز نماز میگذارد. چون از نماز فارغ شد زبان به تسبیح و تقدیس خداوند گشود. من از او پرسیدم: سرورم! آیا شما را نیازى نیست تا آن را رفع کنم؟ او پرسید: مرا چه نیازى به تو باشد؟ گفتم: مرا براى رفع حوایج شما بدین جا فرستاده ‏اند. گفت: اینان چه هدفى دارند؟»

کنیز گفت: «پس نگریستم ‏ناگهان بوستانى دیدم که اول و آخر آن در نگاه من پیدا نبود، در این ‏بوستان جایگاه‌هایى مفروش به پر و پرنیان بود و خدمتکاران زن و مردى‏که خوش سیماتر از آنها و جامه‏اى زیباتر از جامه آنها ندیده بودم، بر این‏ جایگاه‌ها نشسته بودند. آنها جامه‏اى حریر سبز پوشیده بودند و تاج‌ها و درّ و یاقوت داشتند و در دست‌هایشان آبریزها و حوله‏ ها و هرگونه طعام‏ بود. من به سجده افتادم تا آن که این خادم مرا بلند کرد و در آن لحظه ‏پى ‏بردم که کجا هستم . »

هارون گفت: «اى خبیث! شاید به هنگامى که در سجده بودى، خواب ‏تو را در گرفته و این امور را در خواب دیده باشى؟»

کنیز پاسخ داد: «به خدا سوگند نه سرورم. پیش از آن که به سجده روم‏ این مناظر را دیدم و به همین خاطر به سجده افتادم . »

هارون به پیشکارش گفت: «این زن خبیث را نزد خود نگه دار تا مبادا کسى این سخن را از او بشنود.»

زن به نماز ایستاد و چون در این باره از او پرسیدند، گفت: «عبد صالح (امام موسى کاظم‏ علیه السلام) را چنین دیدم.»

وقتی هم ‏از سخنانى که گفته بود، پرسیدند، پاسخ داد: «چون آن منظره را دیدم ‏کنیزان مرا ندا دادند که اى فلان از عبد صالح دورى گزین تا ما بر او واردشویم که ما ویژه اوییم نه تو . »

این ماجرا چند روز پیش از شهادت امام کاظم علیه السلام رخ ‏داد اما آن زن تا زمان مرگش به همین حال بود.

گردآوری و تنظیم توسط: سایت و مجله سرگرمی ناقلا

شنبه 11/4/1390 - 18:30
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته