• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 146
تعداد نظرات : 136
زمان آخرین مطلب : 5341روز قبل
فلسفه و عرفان

اگر نگذاریم که شیشه های پنجره روحمان کثیف شود ، هرگز خداوند از برابر دید ما محو نخواهد شد .

در این صورت به هر کجا که گام بنهیم ،

سوسوی روشنایی عشق و یاری آن بی همتا را همراه خود خواهیم داشت.

دوشنبه 26/5/1388 - 1:15
دانستنی های علمی






شنبه 24/5/1388 - 22:20
فلسفه و عرفان

درویشی به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده میشود .

پس از اندک زمانی داد شیطان در می آید و رو به فرشتگان می کند و می گوید : جاسوس می فرستید به جهنم!؟
از روزی که این ادم به جهنم آمده مداوم در جهنم در گفتگو و بحث است و جهنمیان را هدایت می کند و...
حال سخن درویشی که به جهنم رفته بود این چنین است: با چنان عشقی زندگی کن که حتی بنا به تصادف اگر به جهنم افتادی خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند

شنبه 1/1/1388 - 11:29
دعا و زیارت

حضرت محمد (ص) :

خداوند متعال فرمود : کسی که برایش مهم نباشد که دینار و درهم ( پول ) را از چه راهی به دست می آورد ، برای من هم مهم نخواهد بود که او را از کدام در جهنم وارد آتش دوزخ بکنم.

بحارالانوار جلد 103 صفحه 5 حدیث 17

شنبه 17/12/1387 - 23:50
دعا و زیارت

سلام به دوستان تبیانی گل

حالتون خوبه ؟

گفتم تا زمستون تموم نشده این عکس ها رو بذارم تا اونایی که ندیدن ببینن 

اگه تکراری بودن ببخشید

 

 

جمعه 16/12/1387 - 21:44
دعا و زیارت

حضرت محمد (ص) : کسی که بعد از تلاش در طلب مال حلال بیتوته و استراحت کند ، او آمرزیده شب را به صبح می اورد.  

  بحارالانوار جلد 103 صفحه 2 حدیث 1

پنج شنبه 15/12/1387 - 18:29
خانواده

درون یکایک ما چنان توانی برای نیک بودن وجود دارد که در تصورمان نمی گنجد :

توان بخشیدن ، بی انتظار هیچ پاداش،

توان گوش دادن ، بدون قضاوت،

و توان عشق نامشروط !

چهارشنبه 14/12/1387 - 19:8
دانستنی های علمی

رام كنندگان حیوانات سیرك برای مطیع كردن فیلها از ترفند ساده ای استفاده می كنند.زمانی كه حیوان هنوز بچه است، یكی از پاهای او را به تنه درختی می بندند. حیوان جوان هر چه تلاش می كند نمی تواند خود را از بند خلاص كند اندك اندك این عقیده كه تنه درخت خیلی قوی تر از اوست در فكرش شكل می گیرد.وقتی حیوان بالغ و نیرومند شد ،كافی است شخصی نخی را به دور پای فیل ببندد و سر دیگرش را به شاخه ای گره بزند. فیل برای رها كردن خود تلاشی نخواهد كرد .

پای ما نیز ، همچون فیلها،اغلب با رشته های ضعیف و شكننده ای بسته شده است ، اما از آنجا كه از بچگی قدرت تنه درخت را باور كرده ایم، به خود جرات تلاش كردن نمی دهیم، غافل از اینكه : برای به دست آوردن آزادی ، یك عمل جسورانه كافیست .

دوشنبه 12/12/1387 - 16:20
دانستنی های علمی

صدای مرموز

اتومبیل مردی که به تنهایی سفر می کرد در نزدیکی صومعه ای خراب شد.  مرد به سمت صومعه حرکت کرد و به رئیس صومعه گفت : « ماشین من خراب شده. آیا می توانم شب را اینجا بمانم؟ »

رئیس صومعه بلافاصله او را  به صومعه دعوت کرد. شب به او شام دادند و حتی ماشین او را تعمیر کردند. شب هنگام وقتی مرد می خواست بخوابد صدای عجیبی شنید. صدای که تا قبل از آن هرگز نشنیده بود . صبح فردا از راهبان صومعه پرسید که صدای دیشب چه بوده اما آنها به وی گفتند :« ما نمی توانیم  این را به تو بگوییم . چون تو یک راهب نیستی »   

مرد با ناامیدی از آنها تشکر کرد و  آنجا را ترک کرد.

چند سال بعد  ماشین همان مرد باز هم در مقابل همان صومعه خراب شد.

راهبان صومعه باز هم وی را به صومعه دعوت کردند، از وی پذیرایی کردند و ماشینش را تعمیر کردند.. آن شب باز هم او آن صدای مبهوت کننده عجیب را که چند سال قبل شنیده بود ، شنید.

صبح فردا پرسید که آن صدا چیست اما راهبان بازهم گفتند: « ما نمی توانیم  این را به تو بگوییم. چون تو یک راهب نیستی »   

 این بار مرد گفت: « بسیار خوب ، بسیار خوب ، من حاضرم حتی زندگی ام را برای دانستن فدا کنم. اگر تنها راهی که من می توانم پاسخ این سوال را بدانم این است که راهب باشم ، من حاضرم. بگوئید چگونه می توانم راهب بشوم؟ »

راهبان پاسخ دادند « تو باید به تمام نقاط کره زمین سفر کنی و به ما بگویی چه تعداد برگ گیاه روی زمین وجود دارد و همینطور باید تعداد دقیق سنگ های روی زمین را به ما بگویی. وقتی توانستی پاسخ این دو سوال را بدهی تو یک راهب خواهی شد. »

مرد تصمیمش را گرفته بود. او رفت و 45 سال بعد برگشت و در صومعه را زد.

 مرد گفت: ‌« من به تمام نقاط کرده زمین سفر کردم و عمر خودم را وقف کاری که از من خواسته بودید کردم . تعداد برگ های گیاهان دنیا 371,145,236, 284,232  عدد است و 231,281,219, 999,129,382  سنگ روی زمین وجود دارد » .

راهبان پاسخ دادند: « تبریک می گوییم. پاسخ های تو کاملا صحیح است. اکنون تو یک راهب هستی. ما اکنون می توانیم منبع آن صدا را به تو نشان بدهیم..»

رئیس راهب های صومعه مرد را به سمت یک در چوبی راهنمایی کرد و به مرد گفت: « صدا از پشت آن در بود »

مرد دستگیره در را چرخاند ولی در قفل بود. مرد گفت: « ممکن است کلید این در را به من بدهید؟ »

 راهب ها کلید را به او دادند و او در را باز کرد.

پشت در چوبی یک در سنگی بود. مرد درخواست کرد تا کلید در سنگی را هم به او بدهند.

راهب ها کلید را به او دادند و او در سنگی را هم باز کرد. پشت در سنگی هم دری از یاقوت سرخ قرار داشت.. او بازهم درخواست کلید کرد.

پشت آن در نیز در دیگری از جنس یاقوت کبود قرار داشت.

و همینطور پشت هر دری در دیگر از جنس زمرد سبز ، نقره ، یاقوت زرد و  لعل بنفش قرار داشت.

در نهایت رئیس راهب ها گفت: « این کلید آخرین در است » مرد که  از در های بی پایان خلاص شده بود قدری تسلی یافت. او قفل در را باز کرد. دستگیره را چرخاند و در را باز کرد . وقتی پشت در را دید و متوجه شد که منبع صدا چه بوده است متحیر شد. چیزی که او دید واقعا شگفت انگیز و باور نکردنی بود.

.

.

.

.

.

.

....اما من نمی توانم بگویم او چه چیزی پشت در دید ، چون شما راهب نیستید!!!!

يکشنبه 11/12/1387 - 17:10
مصاحبه و گفتگو
شهسواری به دوستش گفت: بیا به كوهی كه خدا آنجا زندگی می كند برویم.میخواهم ثابت كنم كه او فقط بلد است به ما دستور بدهد، وهیچ كاری برای خلاص كردن ما از زیر بار مشقات نمی كند.
دیگری گفت: موافقم .اما من برای ثابت كردن ایمانم می آیم .
وقتی به قله رسید ند ،شب شده بود. در تاریكی صدایی شنیدند:سنگهای اطرافتان را بار اسبانتان كنید وآنها را پایین ببرید
شهسوار اولی گفت:می بینی؟بعداز چنین صعودی ،از ما می خواهد كه بار سنگین تری را حمل كنیم.محال است كه اطاعت كنم !
دیگری به دستور عمل كرد. وقتی به دامنه كوه رسید،هنگام طلوع بود و انوار خورشید، سنگهایی را كه شهسوار مومن با خود آورده بود،روشن كرد. آنها خالص ترین الماس ها بودند...
مرشد می گوید: تصمیمات خدا مرموزند،اما همواره به نفع ما هستند .
شنبه 10/12/1387 - 23:46
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته