• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 115
تعداد نظرات : 231
زمان آخرین مطلب : 5632روز قبل
محبت و عاطفه

*تمام آرزوهای خود را ورق می زنم...،

*********و در کمینگاه امید......،

*به ابهام یخ بسته ای مبدل شده ام.......!

*********به کدامین گناه هنوز هم...

*باد،فریادهای عصیان مرا زوزه می کشد.......! 

چهارشنبه 10/7/1387 - 23:17
شعر و قطعات ادبی

*هر که عاشق شد،جفا بسیار می باید کشد.

بهر یک گل،منت صد خار می باید کشد.

من به مرگم راضی ام،اما نمی آید اجل.

بخت بد بین،از اجل هم ناز می باید کشد. 

چهارشنبه 10/7/1387 - 23:7
شعر و قطعات ادبی

         *دو دلم کز غم این دل بنویسم یا نه.!؟

         *یا که طوفان زده ساحل بنویسم یا نه.!؟

         *جوهرش خون دلم بر قدحی ریخته ام...

         *قلمم سوخت کز این دل بنویسم یانه.!؟ 

سه شنبه 9/7/1387 - 23:3
رويا و خيال

**وقت است که باز آیی.....!**

              **.....*......*.....**

سه شنبه 9/7/1387 - 22:30
شعر و قطعات ادبی

          ***بی گناهی، کم گناهی  نیست در دیوان عشق***

         ***یوسف از دامان پاک خود،به زندان می رود***

سه شنبه 9/7/1387 - 22:25
محبت و عاطفه

دیگر رمقی نیست برای گریه های شبانه ام.

یا تو بیا...،

مرا آرام ساز...

یا من...،

می روم از این کلبه ی بارانی..........! 

سه شنبه 9/7/1387 - 22:15
خاطرات و روز نوشت
*ممنونم از همه ی تبیانی های گل...از همشون.... چه اونایی که مطالب منو می خونن...چه اونا یی که وقتی به مطالب من می رسند...می گن...باز مزخرفات این بچه پر رو شروع شد......و تشکر ویژه ای دارم از دوستانی که به مطالب خسته و دلنوشته های من نظر میدن..................!
سه شنبه 9/7/1387 - 0:6
ادبی هنری

*سنگی که طاقت ضربه های تیشه را ندارد...تندیس زیبایی نخواهد شد.

از ضربه های تیشه خسته نشو،که وجودت،شایسته ی تندیس است............! 

دوشنبه 8/7/1387 - 18:0
خانواده

*آری آن روز با نگاه بهانه جویی رو به روی من ایستاد و با بغضی محسوس به من نگاهی انداخت و گفت:چرا همیشه لبخندت را از من دریغ می کنی...؟؟گفتم:من خسته تر از آنم که لبخندم را به تو هدیه کنم.....پس برو تا گریه هایم آزارت ندهند...!!...نگاه کوتاهی به صورت پژمرده ام انداخت و بی هیچ کلامی،رفت...حال آنکه من آهنگ گامهای استوارش را احساس می کردم....!!...وقتی رفت آرام با خودم نجوا کردم...خیلی وقت است خانه ی قلبم از وجود تو تهی ست...زیرا تو گرمای قلب دیگری را احساس کرده ای....عزیزم عشق تازه ات مبارک.............!

 !....جدی نگیرید....امشب دلتنگم از تنهائی...دارم از خودم یه چیزایی می نویسم...!

دوشنبه 8/7/1387 - 1:58
خانواده

از همه گله دارم....از همه........آره.......،.چرا آدما اینقدر بی وفا شدند....؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟...چرا..؟

  ***...***...***...***...***...***...***...***...***...***...***...***...***...***

دوشنبه 8/7/1387 - 1:51
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته