• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 554
تعداد نظرات : 399
زمان آخرین مطلب : 5922روز قبل
دانستنی های علمی

حضرت ابراهیم (ع) تا مهمان بر سر سفره اش نمی نشست غذا نمی خورد. یك روز پیرمردی را پیدا كرد و از او خواست كه امروز بیا منزل من برویم و با هم غذا بخوریم.

پیرمرد دعوت ابراهیم را قبول كرد و به خانه آن حضرت آمد. ابراهیم (ع) فرمود سفره گستردند و چون اول باید میزبان دست به طعام دراز كند، حضرت خلیل ، بسم الله الرحمن الرحیم گفت و دست به طعام برد، اما آن پیرمرد بدون این كه نام خدا را ببرد شروع به خوردن طعام نمود.

ابراهیم فهمید كه پیرمرد كافر است ، روی خود را ترش كرد ، یعنی اگر از اول می دانستم كافر هستی دعوتت نمی كردم. پیرمرد هم غذا نخورد ، بر شتر خود سوار شده و به مقصد خود روانه شد.

خطاب رسید: ای ابراهیم ! صد سال است او را با آن كه كافر است رزق و روزی می دهم، تو یك لقمه نان از او دریغ داشتی؟

جمعه 17/12/1386 - 6:51
اخبار
مرد 101 ساله انگلیسی در ماراتن شرکت می‌کند
 

مارتین باستر 101 ساله که اکنون سالمندترین کارمند انگلیس است، قصد دارد با به اتمام رساندن مسیر ماراتن لندن به سالمندترین دونده ماراتن جهان هم بدل شود.

به گزارش خبرگزاری رویترز باستر با ریش بلندش به چابکی نصف فاصله ماراتن را در این هفته در پنج ساعت و 13 دقیقه پیمود.

این مربی تربیت‌ بدنی سابق ارتش که سه روز در هفته برای یک شرکت لوله‌کشی در لندن کار می‌کند، می‌گوید در وقت‌های اضافیش برای مسابقه ماراتن در 13 آوریل آینده تمرین می‌کند.

باستر مارتین در حال دویدن - رویترز

قرار است پولی که اسپانسرها برای شرکت در مسابقه به او می‌دهند، به یک بنیاد خیریه اهدا شود که برای خانواده‌های بیمارانی که در بیمارستان‌های تخصصی کودکان بستری هستند، محل‌های موقت اسکان فراهم می‌کند.

مارتین که 17 فرزند دارد، و در سن 99 سالگی پس از 2 سال بازنشستگی که او را ملول کرده بود، به سر کار بازگشت، در صورت شرکت در ماراتن لندن رکورد قبلی سالمندترین دونده ماراتن را به فاصله هشت سال خواهد شکست.

 
 
جمعه 17/12/1386 - 6:35
شعر و قطعات ادبی

ولایت حسن

امام حسن مجتبی

آن را که ولایت حسن نیست   

طاعات قبول ذوالمنن نیست

از بعد علی قبای لولاک  

جز در خور قامت حسن نیست

آن را که محبت تو ای شاه   

چون پاک روان به ملک تن نیست

در حیرتم آنکه این چنین کس   

چون مرغ چرا به بابزن نیست

خاک ره هندوی  تو باشد  

مشکی که به خطه ختن نیست

چون بازوی تو به کسر اصنام  

نیروی خلیل بت‌شکن نیست

چون است که دشمن تو ای شاه   

برگردنش از قضا رسن نیست

بی نور تو عرش مستقر نه   

بی رای تو عقل موتمن نیست

ای شاه قرین یک غلامت   

صد همچو اویس در قرن نیست

جز مهر تو مایه جنان نه    

جز مدح تو زینت سخن نیست

بی‌ خاتم مهر تو فرشته    

جز جان بلیس اهرمن نیست

من بنده دودمان اویم    

حقا که درین سخن، سخن نیست

بی مهر علی و آل پاکش   

آسوده «هما» روان به تن نیست

جمعه 17/12/1386 - 6:23
دعا و زیارت
جمعه 17/12/1386 - 5:57
شعر و قطعات ادبی
«السّلامعلیکیاحسنالمجتبی(ع)»

 

          ** آتـــش زده گـلـچـیـن جــفـا پـیـشـه چـمـن را ** 
                                           ** افـکــنــده ز پــا قـامــت رعــنـای ســمـن را **

          ** افـسـوس که از زهـر جگـر سـوز شرر بار **
                                           ** افـروخـتـه است سـوده الماس حــسـن(ع) را **

          ** مــظـلـوم چـنـان بـود کـه مـی دیـد هــمـسـر **
                                           ** در خــانـه خــود آن هــمـه آزار و فــتــن را **

          ** مـسـمـوم شـد آن حـجت دادار و ز غـم کرد **
                                           ** گلگـون ز سم از خون جگر، سرخ لگن را **

          ** بس طعنه جانسوز که از دشمن واز دوست **
                                           ** بـشـنیـد و نـیاورد بـه لـب، ســوز سـخـن را **

          ** درحیرتم از چرخ که از بهرچه می خواست **
                                           ** آزرده بـه غــم خـسـرو دیـن، فـخر زمـن را **

          ** از بـعـد شـهـادت ز جـفـا بـیـن که عـدو کرد **
                                           ** مضـروب ز پـیکان بـلا، نـعـش حـسـن(ع) را **

          ** خـواهی که اگر کـور نیائی به صـف حـشـر **
                                           ** افشان به عـزایش ز بصر، اشـک محـن را **

جمعه 17/12/1386 - 5:52
دعا و زیارت

شهادت مظلومانه و جانسوز، غریب مدینه، کریم
اهل البـیت(علیهم السلام)، سـبط اکبر ختم رسل
(صلوات الله علیهم اجمعین)وتنها شاهد سیلی
مادر در کوچه غربت را به پیشگاه
مقدس ومنور قطب عالم امکان،
حضرت مهدی صاحبالزمان
(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و
تمامی شیعیان و محبان
آنحضرت، تسلیت و
تعزیت عرض
مینمائیم.

  

ابن شهر آشوب از حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت کرده است: حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام) با اهلبیت خود فرمودند: ای گروه؛ من به زهر شهید خواهم شد، چنانچه رسولخدا حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه وآله وسلم) به زهر شهید شدند. (۲)

 

حضرت ختمی رسالت(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: چون فرزند من حسن مجتبی(علیه السلام) را به زهر شهید کنند، ملائکه آسمان های هفتگانه بر او گریه کنند و همه چیز بر او بگرید، حتی مرغان هوا و ماهیان دریا.
هر که بر امام حسن مجتبی
(علیه السلام) بگرید، دیده اش کور نشود در روزی که دیده ها کور می شود. و هر که بر مصیبت او اندوهناک شود، اندوهناک نشود دل او در روزی که دل ها اندوهناک شوند. هر که در بقیع او را زیارت کند، قدمش بر صراط ثابت گردد در روزی که قدم ها بر آن لرزد

جمعه 17/12/1386 - 5:50
شعر و قطعات ادبی
«السّلامعلیکیارسولالله(ص)»

 

          ** رحـلـت خـتـم رســل، خسـرو بـطـحـا آمـد **
                                              ** خــاک مــاتــم بـه ســر مــردم دنــیـا آمـد **

          ** پدر فاطمه(س) زین دار جهان رخت ببست **
                                              ** مـوسم گـریه و بی تابی زهــراء(س) آمـد **

          ** آسمان چادر نیلی به سر فـاطـمه(س) کرد **
                                              ** ز غــم فـاطــمـه(س) خـرّم دل اعــداء آمـد **

          ** حـیف از آن پـیکر لاهوتی سلطان رسـل **
                                              ** کـه به خـاک لـحـدش مـنزل و مـأوا آمـد **

          ** بـهـتـرین خـلق خـدا رفت از این دار فـنا **
                                              ** روز امـت ز غـمـش چـون شب یلدا آمـد **

          ** فاطمه(س) گشته یتیم و شده اسلام غریب **
                                              ** علی(ع) از ظلم خسان بی کس و تنها آمد **

          ** دیده بـوذر و سلمان ز عزا خـونین است **
                                              ** کـه چه آخـر بـه ســر ســیـّد بـطـحـا آمـد **

          ** ناله در عـرش کـند یکسره جـبریل امیـن **
                                              ** جانـب خاک ز غـم بـی سـر و بی پـا آمـد **

 

جمعه 17/12/1386 - 5:35
دعا و زیارت

خداحافظ!

ماجرای بی‏کسی زهرا علیهاالسلام از جایی شروع شد که پلک‏های تو بر هم آمد. تو، رها و سبکبال از ادای رسالت، آرام، سر بر دامان مهربانی خداوند گذاشتی؛ در ازدحام سلام و تحیت فرشتگان، در هوای معطر جبرئیل، در ترنم صلوات فرشتگان، در احاطه غم و اندوه توامان، در جاودانگی اشک و ماتم من.

مرا به دست قومی می‏سپاری که بزرگی تو را پاس نداشتند.

به کوچه‏هایی که روزی عبورت را سنگ می‏زدند.

به خانه‏هایی که دهان به ریشخند و زخم زبان گشودند؛ آنها که روزی رسالت آسمانی‏ات را به سخره گرفتند. جهل مردمان این شهر، قداست خانه‏ام را نشانه گرفته است؛ همان خانه که تو بارها کلون درگاهش را نواختی.

داستان بی‏کسی زهرا علیهاالسلام از جایی شروع شد که تو پلک بر هم نهادی، هنوز کوچه‏های مدینه، از عطر نفس‏هایت معطر بود که... آه، بگذار چیزی نگویم!

داستان بی‏کسی زهرا علیهاالسلام از جایی شروع شد که تو پلک بر هم نهادی تا شاهد روزگار سخت بعد از خود نباشی. از همان لحظه که شهر، صدایت را نشنید.

از همان لحظه که روزگار، نگاه مهربانت را ندید، روزگار رنج و ملال اهل بیت علیه‏السلام آغاز شد.

کجاست آن روزگاران خوش با تو بودن؟ برخیز و دوباره قرآن بخوان!

خداحافظ، ای رحمت فراگیر در پهنه خاک! خداحافظ، سپیده تا همیشه جاری! خداحافظ، نور محض!

خداحافظ، عطر لحظه‏های بهاری.

خداحافظ، ای مهربانی‏ات تا همیشه جاری!(1)

از لابه‏لای گریه‏ها و تصاویر داغ که قطره قطره می‏چکد، «ملک الموت» نیز دیده می‏شود که با احترام، نزد ابهت و جلال پیامبر زانو می‏زند.

بی‏تاب‏تر از ستون حنانه

قنبر علی تابش

امروز، قلبی از تپش باز می‏ماند که نبض هستی با ضربانش می‏تپید.

امروز، چشمی از چرخش باز می‏ماند که تمام ستاره‏ها از فروغش هستی می‏گرفت.

امروز، زبانی از تکلم بازمی‏ماند که واژه واژه کلامش، رازهای هستی را کهکشان کهکشان می‏گشود.

امروز، لبانی از تبسم بازمی‏ماند که لبخندهایش، فرشتگان را لبالب از تسبیح و تقدیس می‏کرد.

امروز، غمگین‏ترین روز عمر زمین رقم می‏خورد.

امروز، روح عرشی محمد، فرش کوچک خاک را رهامی‏کند و به وسعت «لایتناهی» پیوندمی‏خورد.

این بار، معراج محمد همیشگی است.

بی چشمان فروزان تو، ستاره‏ها از کدام مشرق نورانی الهام بگیرند که تابنده بمانند؟

ای حبیب خدا! بدون زمزمه «قولو لا اله الا اللّه‏ تلفحوا»یت زبان فرشتگان را کدام ترانه، سرشار از تقدیس و تسبیح کند؟

هستی، امروز چقدر دلگیر و محزون است!

گلوی بلال چقدر بغض‏آلود است!

بغض چندین ساله گلوی ماذنه‏ها را می‏فشارد.

آینه‏های حرم مثل چشمان زایران دوردست، پر از اشک‏اند.

محمد، ای روح بزرگ هستی! قطره‏ای از دریای هستی خویش را به کام ما هم بچکان! بی‏عنایت تو در این خاک، سنگ پاره‏ای بیش نیستیم.(2)

 

همه، هم‏نشین اشک

خاطرات مسجد، سیاه پوشیده است.

غزل، بی‏کسی خویش را فریاد می‏زند.

مدینه در دو بیتی‏ترین ناله‏ها می‏سوزد.

«تنهایی»، در گوشه دل، زانوی غم بغل کرده است.

از متن دقایق، ضجه فواره می‏زند.

بر آینه فضیلت‏ها، گردی از اندوه نشسته است.

ماتمی درون نی‏های دشت، رخنه کرده است. خانه متصل به وحی، بی‏تابانه می‏گرید.

صدای حزن، در و دیوار را آکنده است.

با شیون‏های فاطمه علیهاالسلام ، روح بلند آبشارها، تاب و توان خویش را از دست داده است. با ناله‏های او، دل‏ها افتاده‏اند به خاک مرثیه.

تاریخ می‏بیند که داغ‏های زهرا ادامه دارد.

می‏بیند که مدتی از گرمی این بستر نمی‏گذرد که آتش‏های بی‏اجازه، درب خانه این بانو و دل‏های ما را به خاکستر می‏نشانند.

گویا مدینه در می‏زند و می‏آید به بالین پیامبر، تا بار دیگر با بوی عشق گره بخورد!

می‏آید تا از زبان صبح امید، بگوید: حکایات خزان طولانی است؛ اما دستان سبز قرآنت، درخت جاوید زندگی را در دل‏های مدینه‏ای، خواهد کاشت.

مدینه اکنون می‏بیند کنار قامت مهربان پیامبر عطوفت، عطر پرواز پیچیده است. برای مدینه، همه چیز، بر مدار دریغ و افسوس می‏چرخد.

گویا مدینه می‏رود و لحظاتی بعد، کاینات را با خود می‏آورد تا به گریه‏های «حسنین» اقتدا کنند.

ضایعه‏ای است که همه باید سیر بگریند.

رفتن رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، پاییزی تلخ را در دفتر دنیا رقم زد.

همه در خویش می‏سوزند.

از لابه‏لای گریه‏ها و تصاویر داغ که قطره قطره می‏چکد، «ملک الموت» نیز دیده می‏شود که با احترام، نزد ابهت و جلال پیامبر زانو می‏زند.(3)

 

شولای مصیبت

السلام علیک یا رسول اللّه‏!

تو را هرگاه می‏نگریستم، چهره‏ای شاد و زیبا می‏دیدم که دخترش را با مهربانی پدرانه، در آغوش می‏کشید. تو را هر بار که در آستانه ورود یافتم، بانگ «السلام علیکم یا اهل النبوه» سر داده بودی و اهل مدینه را به ارزش اهل خانه متذکر می‏شدی.

زمان بر اهل خانه می‏گذرد؛ اما چونان خنجری که بر سینه پر دردشان می‏نشیند. آه، یا رسول اللّه‏! حتی دیوارهای کاهگلی من، هیچ‏گاه بانویشان فاطمه علیهاالسلام را این گونه مضطرب و پریشان ندیده بودند و هرگز علی علیه‏السلام خیبرشکن را پناه برده به کنج دیوار نیافته بودند. شولای مصیبت بر سر روی مدینه سایه انداخته است.

داستان بی‏کسی زهرا علیهاالسلام از جایی شروع شد که تو پلک بر هم نهادی تا شاهد روزگار سخت بعد از خود نباشی. از همان لحظه که شهر، صدایت را نشنید.

نگاه‏ها، نگاه دلواپسی و ناامیدی است و از لب‏ها با لرزشی ممتد و بی‏وقفه، ناله می‏تراود و آه می‏جوشد.

حسنین علیهماالسلام ، دار و ندار خویش را در بستر وداع می‏بینند. این سرو در بستر آرمیده، تمام دار و ندار علی علیه‏السلام است؛ چگونه با او وداع کند؟

یا رسول اللّه‏! برخیز؛ مدینه تو را می‏خواهد. برخیز که بعد از تو، مرا حرمتی نخواهد بود؛ که تنها تو می‏دانستی حرمت خانه علی و فاطمه را.

برخیز! که تمام کوچه‏ها سوگند خورده‏اند که دیگر دندان تو را نشکنند.

ای بهانه خلقت کاینات! چگونه وداع می‏کنی با دخترت؛ تو بهتر می‏دانی که روزهای بعد از تو چقدر سیاه بر روزگار او خواهد گذشت؟ چگونه وداع می‏کنی با علی علیه‏السلام ؛ تو می‏دانی که بعد از تو حتی سلامش را پاسخ نخواهند داد.

یا رسول اللّه‏! بگذار از دنیای بعد تو، چیزی نگویم! وصیت شما «ثقلین» بود.

آه...! بگذار چیزی نگویم

جمعه 17/12/1386 - 5:32
دعا و زیارت

شهادت جانگداز پایه گذارتوحید، برترین خلق رب
العالمین، پیامبر رحمة للعالمین، خاتم النبیین،
حبیب خدا، حضرت محمد مصطفی
(صلی الله
علیه وآله وسلم)
را به پیشگاه مقدس و
منور قطب عالم امکان، حضرت
مهدی صاحب الزمان
(عجل الله
تعالی فرجه الشریف)
و تمامی
شـیعـیان و محبان آن
حضرت،تسلیت  و
 تعزیت عرض
مینمائیم

خاتم الأنبیاء حضرت محمّد مصطفی(صلی الله علیه وآله وسلم) با آن ضعف که سر مبارک خود را نمی توانست نگاهداشت و سر مبارکش به جانب راست و چپ حرکت می کرد، صدا بلند کرد که همه بنی هاشم و سایر مسلمانان شنیدند و فرمود: ای مسلمانان! امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) برادر من و وصی و خلیفه من است در اهل و امت؛ و علی(علیه السلام) ادا می کند دین مرا، و وفا می کند به وعده های من.

ای گروه فرزندان عبدالمطلب و ای گروه مسلمانان! دشمنی با امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) مکنید و مخالفت امر او منمائید که گمراه می شوید و حسد بر او مبرید و از جانب او به سوی دیگری رغبت منمائید که کافر می شوید.

پس پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: یا علی(ع)! مرا بخوابان. چون حضرت خوابید فرمود که ای بلال بیاور دو فرزندان مرا حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام) و حضرت سیدالشهداء امام حسین(علیه السلام). چون ایشان حاضر شدند، ایشان را بر سینه مبارک خود چسبانید و آن دو گل بوستان رسالت را می بوسید. امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) فرمود: من ترسیدم که ایشان باعث زحمت رسولخدا(صلی الله علیه وآله وسلم) شوند، نزدیک رفتم که ایشان را دور کنم. حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: یا علی(ع)! بگذار حسنین(علیهماالسلام) را که من ایشان را ببویم و ایشان مرا ببویند و توشه خود را از ملاقات من بگیرند و من توشه خود را از لقای ایشان بگیرم که بعد از من بلیه های بزرگ و مصیبت های عظیم به ایشان خواهد رسید. پس خدا لعنت کند کسیکه امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) را بترساند و جور و ستم بر ایشان رساند. خداوندا! ایشان را به تو می سپارم و به شایسته مؤمنان یعنی علی بن ابیطالب(علیهماالسلام)

جمعه 17/12/1386 - 5:26
آموزش و تحقيقات
 
محققان می‌گویند: حساب و کتاب زنان ضعیف است
 
 همشهری آنلاین:
تحقیقات نشان می‌دهد که زنان دو برابر مردها در حساب و جمع و تفریق کردن با مشکل مواجه می‌شوند.

به گزارش دیلی، تحقیقات نشان می‌دهد که به طور میانگین زنان در برابر حساب و کتاب‌کردن و مواجهه با اعداد و ارقام دو برابر بیشتر از مردان دچار مشکل می‌شوند.

در تحقیقات انجام شده از هر سه زن یکی از آنها ادعا کرده است که هنگام خرید کردن و در مواقع لزوم برای جمع کردن اعداد با مشکل مواجه می‌شود و حتی در برابر سوالات ریاضی کودکانشان باید زمان زیادی فکر کند.

در حالی که 34 درصد زنان در این تحقیق در ریاضیات ضعیف به نظر می‌رسند تنها 18 درصد مردان به مشکلاتی شبیه به زنان در زمینه ریاضیات اشاره کرده‌اند.

نکته جالب در این تحقیق نشان دهنده آن است که افرادی که پیرتر هستند و به نسلی قبل‌تر تعلق دارند با این مشکل کمتر مواجه بوده‌اند و 5000 داوطلبی که مرود آزمایش قرار گرفته‌اند همگی عنوان کرده‌اند که از این که ریاضیات را در مدرسه جدی نگرفته‌اند متاسفند.

چهارشنبه 15/12/1386 - 6:5
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته