• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 554
تعداد نظرات : 399
زمان آخرین مطلب : 5927روز قبل
محبت و عاطفه

روزی مردی خواب دید كه مرده و پس از گذشتن از پلی به دروازه بهشت رسیده است. دربان بهشت به مرد گفت: برای ورود به بهشت باید صد امتیاز داشته باشید، كارهای خوبی را كه در دنیا انجام داده اید، بگوئید تا من به شما امتیاز بدهم.
مرد گفت: من با همسرم ازدواج كردم، 50 سال با او به مهربانی رفتار كردم و هرگز به او خیانت نكردم.
فرشته گفت: این سه امتیاز.
مرد اضافه كرد: من در تمام طول عمرم به خداوند اعتقاد داشتم و حتی دیگران را هم به راه راست هدایت می كردم.
فرشته گفت: این هم یك امتیاز.
مرد باز ادامه داد: در شهر نوانخانه ای ساختم و كودكان بی خانمان را آنجا جمع كردم و به آنها كمك كردم.
فرشته گفت: این هم دو امتیاز.
مرد در حالی كه گریه می كرد گفت: با این وضع من هرگز نمی توانم داخل بهشت شوم مگر اینكه خداوند لطفش را شامل حال من كند.
فرشته لبخندی زد و گفت: بله، تنها راه ورود بشر به بهشت موهبت الهی است و اكنون این لطف شامل حال شما شد و اجازه ورود به بهشت برایتان صادر شد

 

شنبه 25/12/1386 - 9:47
طنز و سرگرمی

می دونید تفاوت فرهنگ ما ایرانیها با اروپاییها چیه؟!

در اروپا اگر بچه یك خانواده در یك مهمانی گلدان 1500 دلاری صاحبخانه را بشكند ؛ صاحبخانه خیلی راحت 1500 دلار را از مهمان بیچاره می گیرد ولی اگر در ایران این اتفاق بیافتاد صاحب خانه باید 1500 دلار به مهمان بدهد تا بچه را از شكستن بقیه ی گلدانها منصرف كند ...




در ایران اگر كسی كادو ندهد خسیس است ؛

اگر كسی كادو ارزان بدهد خسیس است ؛

اگر كسی كادو كوچك بدهد خسیس است ؛

اگر كسی كادو بزرگ بدهد می خواهد پز بدهد ؛

اگر كسی كادو گران بدهد ولخرج است ...

اما در اروپا مهم نیست كسی كادو بدهد یا ندهد ...




دراتوبوسهای ایران اگر كسی كتاب بخواند ؛ بچه مثبت است ...

اگر كسی آهنگ گوش كند بچه منفی است ...

اگر كسی سیگار بكشد ؛ خلافكار است ...

اما دراتوبوسهای اروپا كسی به كسی دقت نمی كند ...




در اروپا اگر صاحبخانه از مهمان بدش بیاید ؛ صاحبخانه به راحتی مهمان را از خانه بیرون می كند

اما

در ایران اگر صاحبخانه از مهمان بدش بیاید ؛ صاحبخانه به راحتی از خانه بیرون می رود


شنبه 25/12/1386 - 9:43
طنز و سرگرمی
گفتی دور منو خط بکش ، کشیدم حالا تو در محاصره ی منی!love struck

الهی همیشه مثل چراغ راهنمایی باشی لپت همیشه قرمز،روی دشمنات زرد دلت همیشه سبز

دو چیز هیچ وقت از یاد آدمها نمیره یکی: دوست های خوب یکی: روزهای خوب یه چیز هم هیچ وقت از دل آدمها بیرون نمیره روزهای خوب که با دوستهای خوب داشتی



این سیب، بهترین سیب، شکل سیب، سر سیب، کار سیب، گذاشتن سیب، یه سیب، آدم سیب، الافه سیب.
حالا سیب هارو حذف کن. از اول بخونش!


تو مثل خورشید هستی. می دونی چرا؟ چون با همون نگاه اولت می شد فهمید که از پشت کوه اومدی!
rolling on the floor


اختراعی که برای جبران اشتباهات بشر درست شده چیست؟ طلاق cowboy

آرزوی حیوانات مختلف:
آرزوی جوجه تیغی (بغلش کنی )
آرزوی پاندا ( عکس رنگی بگیره )
آرزوی گوسفند ( صندلی جلوی وانت بشینه )

صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو . یا دل از دیده تو سیر شود بعد برو . تو اگر کوچ کنی بغض خدا میشکند . صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو


تقصیر دلم چیست اگر روی تو زیباست حاجت به بیان نیست که از روی تو پیداست من تشنه یک لحظه تماشای تو هستم افسوس که یک لحظه تماشای تو رویاست

عشق عینك سبزیست كه كاه را یونجه می بیند
I don

چهارشنبه سوری هر آتیشی که دیدی به یاد قلب منم باش آخه از دوریت بدجوری آتیش گرفته

به غضنفر می گن کجای تهران می شینی ؟ می گه هرجا خسته شدم

غضنفر كلیدش رو تو ماشین جا میگذاره، تا بره كلید ساز بیاره زن و بچش دو ساعت تو ماشین گیر میكنن
oh go on

چندی ست که بیمار وفایت شده ام �... در بستر غم چشم به راهت شده ام �... این را تو بدان اگر بمیرم روزی �... مسئول تویی که من فدایت شده ام
سه شنبه 21/12/1386 - 6:57
دانستنی های علمی
لعنت بر شیطان
گفتم : « لعنت بر شیطان »! لبخند زد. پرسیدم : « چرا می خندی؟ » پاسخ داد : « از حماقت تو خنده ام می گیرد » پرسیدم : « مگر چه كرده ام؟ » گفت : « مرا لعنت می كنی در حالی كه هیچ بدی در حق تو نكرده ام » با تعجب پرسیدم : « پس چرا زمین می خورم؟! » جواب داد : « نفس تو مانند اسبی است كه آن را رام نكرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند. » پرسیدم : « پس تو چه كاره ای؟ » پاسخ داد : « هر وقت سواری آموختی ، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز. درضمن این قدر مرا لعنت نكن! » گفتم : « پس حداقل به من بگو چگونه اسب نفسم را رام كنم؟ » در حالیكه دور می شد گفت: «من پیامبر نیستم جوان ...!
سه شنبه 21/12/1386 - 6:49
خواستگاری و نامزدی
کوتاه ترین راه ها...
کوتاه ترین راه رسیدن به ثروت آن است که قابلیت هایت را بشناسی و برآنها تکیه کنی.

کوتاه ترین راه برای جلوگیری از شکست احتمالی ، مشورت با کسانی است که قبلاً آن راه را رفته اند.

کوتاه ترین راه برای داشتن روانی سالم ، در نظر گرفتن زمانی برای خنده و شادی در هر روز است.

کوتاه ترین راه بری اینکه نخواهی چیزی را به خاطر بسپاری ، نگفتن دروغ است.

کوتاه ترین راه برای رسیدن به آرزوها ، واقع بین بودن است.

کوتاه ترین راه برای غیبت نکردن آن است که عیوب خود را مثل عیب دیگران ، ببینی .

کوتاه ترین راه برای داشتن جسمی سالم ، اعتدال در خوردن است ، نه زیاد و نه کم.

کوتاه ترین راه برای یافتن یک دوست ، توجه به علایق طرف مقابل است.

کوتاه ترین راه مبارزه با ترس ، روبه رو شدن با آن ترس است.

کوتاه ترین راه برای رهایی از افسردگی ، فکر کردن به چیزهای خوب است.

کوتاه ترین راه برای رسیدن به ثبات ، آن است که بر آن چه ایمان داری پافشاری کنی ، حتی اگر یک لشکر مخالف داشته باشی.

کوتاه ترین راه برای رسیدن به تکامل ، انتقاد پذیریی است.

کوتاه ترین راه برای دروغ نگفتن ، شجاع بودن است.

کوتاه ترین راه برای آینده نگری ، قناعت است.

کوتاه ترین راه برای حسرت نخوردن ، آن است که همیشه در حال زندگی کنی.

کوتاه ترین راه برای حل یک مساله ، فهمیدن درست صورت مساله است.

کوتاه ترین راه برای رسیدن به آرامش ، آن است که کمتر به چیزهایی که نداری فکر کنی.

کوتاه ترین راه برای اثبات دوستی ات به یک دوست ، آن است که شنوده خوبی باشی.

کوتاه ترین راه برای فاش نساختن راز دیگران آن است که هرگز به رازشان گوش ندهی.

کوتاه ترین راه برای تحقیر نکردن دیگران این است که فقط چند لحظه خودت را جای آنها قرار دهی.

کوتاه ترین راه برای رسیدن به قدرت واقعی ، تقویت هر چه بیشتر منطق است.

کوتاه ترین راه مقابله با دشمنان آن است که هرگز خونسردی ات را از دست ندهی.

کوتاه ترین راه غلبه بر مشکلات ، کوچک و ناچیز شمردن آنها است.

کوتاه ترین راه برای دانستن یک ارتباط سالم ، داشتن فکر و اندیشه سالم و قلب پاک است.

سه شنبه 21/12/1386 - 6:46
کامپیوتر و اینترنت

ا ز طریق موس تا یپ نما یید

 
 
 
با ا ستفا ده ا ز ا ین عملیا ت می توا نید بد ون نیاز به
 
کیبورد و تنها ا ز طریق موس تا یپ نما یید .
 
 
روی Start  که د ر پا یین  صفحه ی  دسکتا پ  شما
 
قرا ر د ا رد یک  کلیک نما یید د ر ستو ن  با ز شد ه
 
روی  گزینه ی Run یک کلیک بفرما یید در مستطیل
 
با ز شده عبا رت  OSK را تا یپ نما یید .
 
حا لا بر روی گزینه Ok کلیک فرما یید . خواهید د ید
 
که یک صفحه ی کیبورد با تما م ا مکا نا ت بر روی
 
صفحه ی دسکتا پ شما ظا هر می شود .
 
یک صفحه ی Word با ز نما یید .
 
با  ا شا ره گر  موس  بر روی هر کلید ی که  کلیک  نما یید
 
عبا رت هما ن  کلید بر روی صفحه ی شما نما یا ن می شود .
 
شا د و پیروز با شید
 
سه شنبه 21/12/1386 - 6:44
خواستگاری و نامزدی

سال ها دو برادر با هم در مزرعه ای که از پدرشان به ارث رسیده بود، زندگی می کردند. یک روز به خاطر یک سوء تفاهم کوچک، با هم جرو بحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند.

یک روز صبح در خانه برادر بزرگ تر به صدا درآمد. وقتی در را باز کرد، مرد نجـاری را دید. نجـار گفت: من چند روزی است که دنبال کار می گردم، فکرکردم شاید شما کمی خرده کاری در خانه و مزرعه داشته باشید، آیا امکان دارد که کمکتان کنم؟
برادر بزرگ تر جواب داد: بله، اتفاقاً من یک مقدار کار دارم. به آن نهر در وسط مزرعه نگاه کن، آن همسایه در حقیقت برادر کوچک تر من است. او هفته گذشته چند نفر را استخدام کرد تا وسط مزرعه را کندند و این نهر آب بین مزرعه ما افتاد. او حتماً این کار را بخاطر کینه ای که از من به دل دارد، انجام داده.
سپس به انبار مزرعه اشاره کرد و گفت: در انبار مقداری الوار دارم، از تو می خواهم تا بین مزرعه من و برادرم حصار بکشی تا دیگر او را نبینم.
نجار پذیرفت و شروع کرد به اندازه گیری و اره کردن الوار. برادر بزرگ تر به نجار گفت: من برای خرید به شهر می روم، اگر وسیله ای نیاز داری برایت بخرم.
نجار در حالی که به شدت مشغول کار بود، جواب داد: نه، چیزی لازم ندارم.
هنگام غروب وقتی کشاورز به مزرعه برگشت، چشمانش از تعجب گرد شد. حصاری در کارنبود. نجار به جای حصار یک پل روی نهر ساخته بود.
کشاورز با عصبانیت رو به نجار کرد و گفت:? مگر من به تو نگفته بودم برایم حصار بسازی؟
در همین لحظه برادر کوچک تر از راه رسید و با دیدن پل فکرکرد که برادرش دستور ساختن آن را داده، از روی پل عبور کرد و برادر بزرگترش را در آغوش گرفت و از او برای کندن نهر معذرت خواست.
وقتی برادر بزرگ تر برگشت، نجار را دید که جعبه ابزارش را روی دوشش گذاشته و در حال رفتن است.
کشاورز نزد او رفت و بعد از تشکر، از او خواست تا چند روزی مهمان او و برادرش باشد.
نجار گفت: دوست دارم بمانم ولی پل های زیادی هست که باید آنها را بسازم.
.
سه شنبه 21/12/1386 - 6:38
دانستنی های علمی
گفتگوی چهار شمع

چهار شمع به آهستگی می سوختند،در آن محیط آرام صدای صحبت آنها به گوش می رسید
شمع اول گفت : من صلح و آرامش هستم،هیچ کسی نمی تواند شعلهَ مرا روشن نگه دارد من باور دارم که به زودی
می میرم.......سپس شعلهَ صلح و آرامش ضعیف شد تا به کلی خاموش شد
شمع دوم گفت:من ایمان واعتقاد هستم،ولی برای بیشتر آدم ها دیگر چیز ضروری در زندگی نیستم پس دلیلی وجود
ندارد که دیگرروشن بمانم.........سپس با وزش نسیم ملایمی ایمان نیز خاموش گشت
شمع سوم با ناراحتی گفت:من عشق هستم ولی توانایی آن را ندارم که دیگر روشن بمانم،انسان ها من را در حاشیه
زندگی خود قرار داده اند و اهمیت مرا درک نمی کنند،آنها حتی فراموش کرده اند که به نزدیک ترین کسان خود عشق
بورزند..............طولی نکشید که عشق نیز خاموش شد
ناگهان کودکی وارد اتاق شدو سه شمع خاموش را دید،گفت:چرا شما خاموش شده اید،همه انتظار دارند که شما تا
آخرین لحظه روشن بمانید.........سپس شروع به گریه کرد...........پــــــــس
شمع چهارم گفت:نگران نباش تا زمانی که من وجود دارم ما می توانیم بقیه شمع ها را دوباره روشن کنیم، مـن
امـــید هستم
با دلی پر از امید و چشمانی که از اشک و شوق می درخشید.....کودک شمع امید را برداشت و بقیهَ شمع ها را روشن کرد
نور امید هرگز نباید از زندگی شما محو شود

 

سه شنبه 21/12/1386 - 6:34
طنز و سرگرمی

……………………………………………………….

موج اگه میدونست ساحل هیچ وقت دستشو نمی گیره هیچ وقت برای رسیدن به ساحل نفس نفس نمیزد

 ……………………………………………………..

نه طوطی باش كه گفته دیگران را تكرار كنی و نه بلبل باش كه گفته خود را هدر دهی

............ ......... ......... ......... ......... ......... ...

یارو می ره عیادت یکی از دوستانش، وقتی می خواد بره به اقوام دوستش که اونجا بودن میگه: این دفعه مثل دفعه قبل نکنید، که مریضتون مُرد و منو خبر نکردیدها!

……………………………………………………

خدانه برای خورشیدنه برای زمین بلکه برای گلهایی که برایمان میفرستد چشم به راه است.

 …………………………………………..

: آقایی به دوستش میگه شنیدم که تو ظرف شستن به خانمت کمک می کنی!؟ .... ای زن ذلیل!! دوستش میگه: خوب مگه چیه، اون هم توی رخت شستن به من کمک میکنه

 ............ ......... ......... ......... ......... ......... ......... .

یارو میره ماشینشو بیمه كنه، آقاهه بهش میگه ایشااله هیچوقت از بیمه‌تون استفاده نكنید، یارو هم میگه ایشااله تو هم از این پوله خیر نبینی

............ ......... ......... ......... ......... ......... ......... .

دوستان واقعی شما بعد از اتمام طر حهای رنگارنگ ایرانسل چهر ه ی واقعی خود را نشان خواهند داد ............ ......... ......... ......... ......... ......... ......... .

 کلاغ و طوطی هر دو سیاه و زشت آفریده شدند طوطی شکایت کرد و خداوند او را زیبا کرد ولی کلاغ گفت : هر چه از دوست رسد نیکوست و نتیجه آن شد که می بینی .طوطی همیشه در قفس کلاغ همیشه آزاد ............ ......... ......... ......... ......... ......... ......

من از پروانه بودن ها، من از دیوانه بودن ها، من از بازی یک شعله ی سوزنده که آتش زده بر دامان پروانه نمیترسم... من از هیچ بودن ها، از عشق نداشتن ها، من از بی کسی و خلوت انسان ها میترسم ............ ......... ......... ......... ......... ......... ......... .

فهمیده ام که بزرگترین چالش زندگی این است که تصمیم بگیری مهم ترین چیز در زندگی کدام است و سپس سایر چیز‌ها را فراموش کنی

 ………………………………………………………….

فهمیده‌ام که آدم ها به آن اندازه خوش بخت می شوند که اراده کرده باشند "

سه شنبه 21/12/1386 - 6:25
دعا و زیارت
شنبه 18/12/1386 - 5:57
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته