• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 112
تعداد نظرات : 108
زمان آخرین مطلب : 5381روز قبل
طنز و سرگرمی
یک برنامه‌نویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوایى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند. برنامه‌نویس رو به مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟ مهندس که می‌خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید. برنامه‌نویس دوباره گفت: بازى سرگرم‌کننده‌اى است. من از شما یک سوال می‌پرسم و اگر شما جوابش را نمی‌دانستید ۵ دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال می‌کنید و اگر من جوابش را نمی‌دانستم من ۵ دلار به شما می‌دهم. مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد. این بار، برنامه‌نویس پیشنهاد دیگرى داد. گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید ۵ دلار بدهید ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم ٥٠ دلار به شما می‌دهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با برنامه‌نویس بازى کند.

برنامه‌نویس نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟» مهندس بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه‌نویس داد. حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: «آن چیست که وقتى از تپه بالا می‌رود ۳ پا دارد و وقتى پائین می‌آید ۴ پا؟»

برنامه‌نویس نگاه تعجب آمیزى کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طریق مودم بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز بدرد بخورى پیدا نکرد. سپس براى تمام همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سوال را با آنها در میان گذاشت و با یکى دو نفر هم گپ (chat) زد ولى آنها هم نتوانستند کمکى کنند. بالاخره بعد از ۳ ساعت، مهندس را از خواب بیدار کرد و ٥٠ دلار به او داد. مهندس مودبانه ٥٠ دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد. برنامه‌نویس بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟» مهندس دوباره بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه‌نویس داد و رویش را برگرداند و خوابید!

سه شنبه 16/4/1388 - 11:46
طنز و سرگرمی
اساتید و بزرگان ادبیات فارسی برای اینکه در آینده ای نه چندان دور، بعضی از ضرب المثل های اصیل ایرانی - به علت وجود بعضی از لغات و اصطلاحات - از بین نروند، تصمیم گرفتند که برخی از این ضرب المثل ها را به گونه زیر بازسازی کنند:

بیفستراگانوفه خالته، بخوری پاته نخوری پاته!
موش تو سوراخ نمی رفت ساید بای ساید به دمبش می بست!
آب در "آب سرد کن" و ما تشنه لبان می گردیم!
آب که سر بالا میره، قورباغه "هوی متال" میخونه!!!
پرادو سواری دولا دولا نمیشه!
نابرده رنج گنج میسر نمی شود --- مزد آن گرفت جان برادر که کلاه برداری کرد
"کافی میت" نخورده و دهن سوخته!
اسکانیا(scania) بیار باقالی بار کن!
گر صبر کنی ز قوره، لوپ لوپ سازی!
پاتو از پارکتت درازتر نکن!
هری پاتر آخرش خوشه!
قربون بند کیفتم، تا کارت سوخت داری رفیقتم!
گیرم پاپی تو بود فاضل --- از فضل پاپی تو را چه حاصل
ندیدیم اورانیم ولی دیدیم دست مردم!
ادکلن آن است که خود ببوید --- نه آنکه فروشنده بگوید
ماکرو ویو به ماکرو ویو می گه روت سیاه!
بزک نمیر بهار میاد آناناس با خیار درختی میاد!
یا منچستریه منچستری یا رُمیه رُمی(AS Rom)
سرش بوی پیتزای سبزیجات میده!!!
آنتی بیوتیک بعد از مرگ سهراب!

سه شنبه 16/4/1388 - 11:43
دانستنی های علمی
رمز موفقیت در زندگی سه ها قدرت بیان و ابراز وجود است. اینان در وجهه مثبت، افرادی صادق و صمیمی – الهام گیرنده – شاد و خوش برخورد – دوست طلب و اجتماعی هستند. و اگر استعداد خود را به مار بگیرند، سخنران خوبی خواهند بود.

سه ها در وجهه منفی، افرادی ناامید – بیش از حد حساس – اهل انتقاد و گله – شکاک – و بعضاً دچار حالانت افسردگی هستند. اینان عموماً خود را منطقی و باهوش و متعادل جلوه می‎دهند تا ترس درون، شک و افسردگی خود را پنهان کنند.

اغلب کشفیات، ابداعات و اختراعات بزرگ دنیا به دست کسانی پدید آمده که احساسات آنها فراتر از ذهنیاتشان حرکت می‎کرده است. سه ها از این جمله افراد هستند. اگر این افراد به طور جدی احساسات عمیق درونی خود را درک و به آنها نظم دهند، قطعاً افراد مؤثری برای جامعه خواهند بود.

اگر چه ذهن عقل گرای بشر، اغلب حتی عمیق‎ترین احساسات درونی را پس می‎زند، اما همین احساسات روشن درونی است که اگر به نظم درآید، هم در ورطه مادی و هم معنوی، می‎تواند انسان را به سر منزل مقصود نزدیک نماید.

عموماً افرادی که دارای عدد سه (3) می‎باشند. قدرت بیان خوبی خواهند داشت و هرگاه بتوانند به صورت مثبت و منطقی، احساسات درونی خود را بیان کنند، هم آرامش و هم توفیق نصیب آنها خواهد شد. این افراد می‎توانند از طریق صحبت کردن – خواندن – نوشتن – نقاشی کردن – شعر گفتن – بازیگری – نوازندگی و غیره، احساسات و تمایلات درون خود را به صورت صحیح بیان کنند.

بیان صادقانه احساس واقعی درون و ترغیب و تحریک عاطفی دیگران، اساس و محور زندگی سه ها را تشکیل می‎دهد که در شرایط مناسب، برای افراد میسر خواهد بود. متأسفانه برخی از سه ها از لحاظ روانی، تمایل دارند به جنبه منفی هر چیز نگاه کنند. این تمایل اغلب در سنین نوجوانی و جوانی شدت دارد که که لازم است به آن توجه شود و مثبت اندیشی را به این افراد تذکر داد.

اگر چه علت اصلی آن، عدم ابراز صحیح احساسات درونی از جانب این افراد، به دلیل ترس و تشویق و خجالت و غیره، و عدم درک این افراد توسط دیگران است، اما از زمانی که این افرائ بتوانند به طور صحیح تمیلات و احساسات خود را بیان کنند، دیگران نیز آنها را بهتر درک می‎کنند و این خود موجب تحریک و تقویت قوای روانی و بیانی و احساسی آنها شده و راه توفیق و پیشرفت را برای آنان هموار می‎سازد.

قدرت عاطفی و احساسی سه ها بسیار زباد است. اینان دارای سیستم عصبی و روانی خوبی هستند و گیرنده‎های حسی خوبی دارند که می‎تواند به خوبی از دیگران تاثیر گرفته و به همان میزان بر دیگران تأثیر بگذارد.

اکثر سه ها از انتقاد نسبت به خودشان بیزارند یا به آن حساسیت دارند. ولی خود ممکن است به راحتی از دیگران انتقاد کنند. حال آن که بایستی به جای انتقاد کردن، انتقادپذیر باشند تا از این طریق به نقاط شعف خود پی ببرند و یا اگر انتقاد در مورد آنان نادرست باشد، علت سوء درک و سوء تفاهم دیگران را دریابند.

سه ها گاه در برزخ تردید، احساس عدم آمادکی، عدم صلاحیت و عدم توانایی، گرفتار می‎شوند. در چنین موارد لازم است با تقویت اعتماد به نفس و جای گزینی افکار مثبت از طریق تلقین و اراده، این عواطف منفی را از خود دور کنند.

سه ها در صورت داشتن دیدگاه مثبت و اعتماد به نفس، استعداد خوبی در زمینه هنر بازیگری – تدریس – مدیریت و.... از خود نشان خواهند داد. حتی در شرایط مناسب می‎توانند از استعداد فراحسی خود استفاده کنند.

سه ها به دلیل داشتن روحیه حساس و عاطفی، اغلب نیاز به بیان و ابراز وجود دارند و اگر این عمل به طور صحیح انجام بگیرد، برای آنان آرامش – سلامت و موفقیت به همراه خواهد داشت.


سه ها از لحاظ شغلی و اقتصادی، تا زمانی که اعتماد به نفس لازم را نداشته باشند، مشکل خواهند داشت، اما از زمانی که به اعتماد به نفس کامل برسند و تردیدها را کنار بگذارند، موقعیت‎های خوبی به دست خواهند آورد.

سه ها هر چه از لحاظ سنی جلوتر بروند، با شکوفایی بیشتر استعداد خود مواجه می‎شوند و رضایت و نشاط و آرامش بیشتری به دست خواهند آورد.

همه افرائ از جمله سه ها اگر بتوانند نیروهای بالقوه درونشان را از طریق افکار و اعمال و احساسات مثبت آزاد سازند، علاوه بر توفیق در امور مادی، از ادراک و نشاط روحی و روانی نیز برخوردار می‎گردند.
 
سه شنبه 16/4/1388 - 11:41
ورزش و تحرک
سایت گل- قراردادهای چند صد میلیون تومانی برخی باشگاه های لیگ برتری با بازیكنان مطرح فوتبال ایران ركوردهای جدیدی را در فصل نقل و انتقالات برجای گذاشته است· به گزارش سایت گل برخی باشگاه های صنعتی مثل سپاهان، فولاد، مس كرمان و تا حدودی هم ذوب آهن، تراكتورسازی و سایپا با عقد قراردادهای كلان ركوردهای جدیدی را در فصل نقل و انتقالات برجای گذاشته اند كه به نظر می رسد با واكنش های برخی نهادهای دولتی و وزارتخانه ها همراه شود· در حالی كه برخی تیم های دولتی مثل ملوان، پاس، مقاومت سپاسی، راه آهن و ··· حتی از جذب بازیكنان 250 میلیونی عاجز مانده اند تیم های صنعتی بدون محدودیت و با توجه به برخورداری از بودجه ای بالغ بر شش میلیارد تومان به راحتی ستاره های لیگ برتر را به خدمت می گیرند ·

در ذیل گزارشی از گمانه زنی های منابع خبری درباره قیمت قرارداد یكساله ستاره های لیگ برتر را می خوانید:



مهدی رحمتی

گفته می شود ستاره فصل نقل و انتقالات با پیشنهاد 700 میلیون تومانی باشگاه سپاهان و پیشنهاد 600 میلیون تومانی باشگاه های مس و ذوب آهن اصفهان همراه شده و حتی باشگاه سپاهان حاضر شده مالیات قرارداد مورد نظر را هم متقبل شود· مدافعان سپاهان: هادی عقیلی 600 میلیون تومان، سیدجلال حسینی 500 میلیون تومان، احمد آل نعمه و محسن بنگر 400 میلیون· خبرگزاری فوتبال ایران مدعی شده كه سپاهان بازیكنان نامبرده را با چنین مبالغی بخدمت گرفته است· یعنی اینكه خط دفاعی سپاهان قیمتی بالغ بر دو میلیارد تومان دارد· این در حالی است كه سپاهان قصد دارد رحمتی را با قراردادی بالغ بر ششصد و پنجاه میلیون بخدمت بگیرد· با این پیشنهاد كه باشگاه سپاهان مالیات قرارداد رحمتی را هم پرداخت می كند·

شاهین خیری

گفته می شود هافبك تیم ذوب آهن با قراردادی بالغ بر 300 میلیون تومان به سپاهان ملحق شده است· میثم خسروی و كریمیان نیز ظاهرا با قراردادی 250 میلیون تومانی به سپاهان پیوسته اند· امیر قلعه نوعی: ظاهرا باید امیر قلعه نوعی را گران ترین مربی تاریخ فوتبال ایران دانست· گویا مبلغ قرارداد یكساله او با سپاهان ارزشی بالغ بر 450 میلیون تومان دارد·

حسین كعبی

كعبی امروز در مصاحبه ای اعلام كرد فصل قبل با قراردادی حدود 500 میلیون تومان به سایپا رفته و این باشگاه همین قرارداد را متقبل می شود در سایپا می ماند·گفته می شود ارزش قرارداد كعبی با مس كرمان بالغ بر 550 میلیون تومان است!

علی سامره

درباره مبلغ قرارداد علی سامره گمانه زنی های زیادی صورت گرفته است اما ظاهرا مهاجم فصل گذشته عجمان با قراردادی 500 میلیون تومانی پیراهن مس كرمان را بر تن كرده است·

فرزاد آشوبی

آشوبی در مذاكره با عباس انصاری فرد خواستار حداقل 400 میلیون تومان شده بود· در چنین شرایطی طبیعی است او برای بازی كردن در تیم مس كرمان مبلغ بیشتری خواسته باشد·

گفته می شود ارزش قرارداد مس كرمان با آشوبی 420 میلیون تومان است·

محمد نصرتی

به نظر شما محمد نصرتی كه از استقلال، استیل آذین و پرسپولیس پیشنهاد داشت برای بازی كردن در یك تیم شهرستانی چه مبلغی درخواست كرده است· برخی منابع خبری می گویند ارزش قرارداد نصرتی با تراكتورسازی 400 میلیون تومان است و حتی برخی حرف از قراردادی فراتر از این مبلغ می زنند.

عباس آقایی

عباس آقایی اما با قراردادی 280 میلیون تومانی به تراكتورسازی پیوسته است· به نظر شما پولادی، نیكبخت، و لئوناددو پیمنتا چقدر هزینه روی دست این تیم دولتی گذاشته اند؟!

فولاد خوزستان:

باشگاه صنعتی فولاد با قراردادهایی 350 میلیون تومانی توانسته است بازیكنان خوب لیگ برتری را به اهواز بكشاند· وقتی علی حمودی تیم متمول مس كرمان را ترك می كند یعنی اینكه باید روی مبالغی بالغ بر 300 میلیون تومان مانور داد· این موضوع درباره ستاره های اخیر فولاد نیز صدق می كند· لوكا بوناچیچ هم لابد كمتر از ششصد میلیون تومان نگرفته است
·

سه شنبه 16/4/1388 - 11:25
ادبی هنری
چند روز پیش، خانم یولیا واسیلی یونا، معلم سر خانه ی بچه ها را به اتاق كارم دعوت كردم. قرار بود با او تسویه حساب كنم. گفتم:

ــ بفرمایید بنشینید یولیا واواسیلی یونا! بیایید حساب و كتابمان را روشن كنیم... لابد به پول هم احتیاج دارید اما مشاءالله آنقدر اهل تعارف هستید كه به روی مباركتان نمی آورید... خوب... قرارمان با شما ماهی ۳۰ روبل...

ــ نخیر ۴۰روبل... !

ــ نه، قرارمان ۳۰روبل بود... من یادداشت كرده ام... به مربی های بچه ها همیشه ۳۰ روبل می دادم... خوب... دو ماه كار كرده اید...

ــ دو ماه و پنج روز...

ــ درست دو ماه... من یادداشت كرده ام... بنابراین جمع طلب شما می شود ۶۰ روبل... كسر میشود ۹ روز بابت تعطیلات یكشنبه... شما كه روزهای یكشنبه با كولیا كار نمی كردید... جز استراحت و گردش كه كاری نداشتید... و سه روز تعطیلات عید...

چهره ی یولیا واسیلی یونا ناگهان سرخ شد، به والان پیراهن خود دست برد و چندین بار تكانش داد اما... اما لام تا كام نگفت!...

ــ بله، ۳ روز هم تعطیلات عید... به عبارتی كسر میشود ۱۲ روز... ۴ روزهم كه كولیا ناخوش و بستری بود... كه در این چهار روز فقط با واریا كار كردید... ۳ روز هم گرفتار درد دندان بودید كه با كسب اجازه از زنم، نصف روز یعنی بعد از ظهرها با بچه ها كار كردید... ۱۲ و۷ میشود ۱۹ روز... ۶۰ منهای ۱۹، باقی میماند ۴۱روبل... هوم... درست است؟

چشم چپ یولیا واسیلی یونا سرخ و مرطوب شد. چانه اش لرزید، با حالت عصبی سرفه ای كرد و آب بینی اش را بالا كشید. اما... لام تا كام نگفت!...

ــ در ضمن، شب سال نو، یك فنجان چایخوری با نعلبكی اش از دستتان افتاد و خرد شد... پس كسر میشود ۲ روبل دیگر بابت فنجان... البته فنجانمان بیش از اینها می ارزید ــ یادگار خانوادگی بود ــ اما... بگذریم! بقول معروف: آب كه از سر گذشت چه یك وجب، چه صد وجب... گذشته از اینها، روزی به علت عدم مراقبت شما، كولیا از درخت بالا رفت و كتش پاره شد... اینهم ۱۰ روبل دیگر... و باز به علت بی توجهی شما، كلفت سابقمان كفشهای واریا را دزدید... شما باید مراقب همه چیز باشید، بابت همین چیزهاست كه حقوق میگیرید. بگذریم... كسر میشود ۵

روبل دیگر... دهم ژانویه مبلغ ۱۰ روبل به شما داده بودم...

به نجوا گفت:

ــ من كه از شما پولی نگرفته ام... !

ــ من كه بیخودی اینجا یادداشت نمی كنم!

ــ بسیار خوب... باشد.

ــ ۴۱ منهای ۲۷ باقی می ماند ۱۴...

این بار هر دو چشم یولیا واسیلی یونا از اشك پر شد... قطره های درشت عرق، بینی دراز و خوش تركیبش را پوشاند. دخترك بینوا! با صدایی كه می لرزید گفت:

ــ من فقط یك دفعه ــ آنهم از خانمتان ــ پول گرفتم... فقط همین... پول دیگری نگرفته ام...

ــ راست می گویید ؟... می بینید ؟ این یكی را یادداشت نكرده بودم... پس ۱۴منهای ۳ میشود ۱۱... بفرمایید اینهم ۱۱ روبل طلبتان! این۳ روبل، اینهم دو اسكناس ۳ روبلی دیگر... و اینهم دو اسكناس ۱ روبلی... جمعاً ۱۱ روبل... بفرمایید!

و پنج اسكناس سه روبلی و یك روبلی را به طرف او دراز كردم. اسكناسها را گرفت، آنها را با انگشتهای لرزانش در جیب پیراهن گذاشت و زیر لب گفت:

ــ مرسی.

از جایم جهیدم و همانجا، در اتاق، مشغول قدم زدن شدم. سراسر وجودم از خشم و غضب، پر شده بود. پرسیدم:

ــ « مرسی » بابت چه ؟!!

ــ بابت پول...

ــ آخر من كه سرتان كلاه گذاشتم! لعنت بر شیطان، غارتتان كرده ام! علناً دزدی كرده ام! « مرسی! » چرا ؟!!

ــ پیش از این، هر جا كار كردم، همین را هم از من مضایقه می كردند.

ــ مضایقه می كردند ؟ هیچ جای تعجب نیست! ببینید، تا حالا با شما شوخی میكردم، قصد داشتم درس تلخی به شما بدهم... هشتاد روبل طلبتان را میدهم... همه اش توی آن پاكتی است كه ملاحظه اش میكنید! اما حیف آدم نیست كه اینقدر بی دست و پا باشد؟ چرا اعتراض نمیكنید؟ چرا سكوت میكنید؟ در دنیای ما چطور ممكن است انسان، تلخ زبانی بلد نباشد؟ چطور ممكن است اینقدر بی عرضه باشد؟!

به تلخی لبخند زد. در چهره اش خواندم: « آره، ممكن است! »

بخاطر درس تلخی كه به او داده بودم از او پوزش خواستم و به رغم حیرت فراوانش، ۸۰ روبل طلبش را پرداختم. با حجب و كمروئی، تشكر كرد و از در بیرون رفت... به پشت سر او نگریستم و با خود فكر كردم: « در دنیای ما، قوی بودن و زور گفتن، چه سهل و ساده است! ».

دوشنبه 15/4/1388 - 12:44
دانستنی های علمی
وناردو داوینچی هنگام کشیدن تابلوی شام آخر دچار مشکل بزرگی شد: می بایست نیکی را به شکل عیسی و بدی را به شکل یهودا، از یاران مسیح که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند، تصویر می کرد. کار را نیمه تمام رها کرد تا مدل های آرمانیش را پیدا کند. روزی در یک مراسم همسرایی، تصویر کامل مسیح را در چهره یکی از آن جوانان همسرا یافت. جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهره اش اتودها و طرح هایی برداشت. سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقریبأ تمام شده بود؛ اما داوینچی هنوز برای یهودا مدل مناسبی پیدا نکرده بود. کاردینال مسئول کلیسا کم کم به او فشار می آورد که نقاشی دیواری را زودتر تمام کند. نقاش پس از روزها جستجو، جوان شکسته و ژنده پوش و مستی را درجوی آبی یافت. به زحمت از دستیارانش خواست او را تا کلیسا بیاورند، چون دیگر فرصتی برای طرح برداشتن نداشت. گدا را که درست نمی فهمید چه خبر است، به کلیسا آوردند: دستیاران سرپا نگه اش داشتند و در همان وضع، داوینچی از خطوط بی تقوایی، گناه وخودپرستی که به خوبی بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداری کرد. وقتی کارش تمام شد، گدا، که دیگر مستی کمی از سرش پریده بود، چشم هایش را باز کرد و نقاشی پیش رویش را دید و با آمیزه ای از شگفتی و اندوه گفت: من این تابلو را قبلأ دیده ام. داوینچی با تعجب پرسید: کی؟ سه سال قبل، پیش از آنکه همه چیزم را از دست بدهم. موقعی که دریک گروه همسرایی آواز می خواندم، زندگی پر رویایی داشتم و هنرمندی ازمن دعوت کرد تا مدل نقاشی چهره عیسی شوم.
پائولو کوئیلو - برگرفته از کتاب شیطان و دوشیزه پریم

دوشنبه 15/4/1388 - 12:40
دعا و زیارت

میلاد مسعود امیر مومنان علی (ع) بر همه ی دوستان مبارک باد. 

 

ناگهان یک صبح زیبا آسمان گل کرده بود
خاک تا هفت آسمان، بغض تغزل کرده بود
حتم دارم در شب میلادت ای غوغاترین!
حضرت حق نیز در کارش تأمل کرده بود
هر فرشته، تا بیایی، ای معمایی ترین!
بال های خویش را دست توسل کرده بود

فردا که بود چشم همه سوی علی
سنجند همه اعمال به ترازوی علی
حق درگذرد به کوری چشم عدو
از شیعه به خاطر گل روی علی

برخیز که قدسیان جوابت بدهند
وز کوثر معرفت شرابت بدهند
چون ماه رجب باشد و اعیاد علی
این روز دعای مستجابت بدهند

دل هر چه نظر به وسعت عالم تافت
جز نور تو در عرصه ی آفاق نیافت
هنگام نهادن قدم بر سر خاک
دیوار حرم به احترام تو شکافت

زان سبب ماه رجب ماه خداست
که اندر آن میلاد شاه لافتی ست
شد رخش از کعبه ظاهر، عقل گفت:
"چون که صد آمد نود هم پیش ماست"

نازد به خودش خدا که حیدر دارد
دریای فضائلی مطهر دارد
همتای علی نخواهد آمد والله
صد بار اگر کعبه ترک بردارد

اسوه تقوی علی و مظهر ایمان علی
عزت آل پیمبر، عاشق جانان علی
منشاء جود و سخاوت، موج دریای وفا
لعل رخشان ولایت،گوهر تابان علی
منبع مهر ومحبت، صاحب لطف و کرم
افتخار شیعیان و آیت الرحمان علی

انسان که بجز خداى معبودى نیست
مأنند علی به کعبه مولودی نیست
بر خویش قسم خورده و فرموده خدا
بر طأعت بی مهرعلی سودی نیست

دوشنبه 15/4/1388 - 12:38
طنز و سرگرمی
پس از مرگ یک میلیونر آمریکایی، معلوم شد که او تمام اموالش را به سه زن مسن که با او هیچ نسبتی نداشتند بخشیده است. در وصیتنامه مرد میلیونر آمده بود:" من در جوانی، به خواستگاری این سه خانم رفتم اما هیچ کدام درخواست ازدواجم را نپذیرفتند. بنابراین به کسب و کارم چسبیدم و میلیونر شدم، حال آن که اگر ازدواج کرده بودم نمی توانستم به این ثروت دست پیدا کنم. در واقع، من موفقیتم را مدیون این سه خانم هستم!"
دوشنبه 15/4/1388 - 12:35
طنز و سرگرمی
مسافر تاکسی آهسته روی شونه‌ی راننده زد، چون می‌خواست ازش یه سوال بپرسه… راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد… نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس… از جدول کنار خیابون رفت بالا… نزدیک بود که چپ کنه… اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد… برای چند ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد… سکوت سنگینی حکم فرما بود، تا این که راننده رو به مسافر کرد و گفت: "هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن… من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!" مسافر عذرخواهی کرد و گفت: "من نمی‌دونستم که یه ضربه‌ی کوچولو آنقدر تو رو می‌ترسونه" راننده جواب داد: "واقعا تقصیر تو نیست… امروز اولین روزیه که به عنوان یه راننده‌ی تاکسی دارم کار می‌کنم… آخه من 25 سال راننده‌ی ماشین جنازه کش بودم…!"
دوشنبه 15/4/1388 - 12:32
دانستنی های علمی
1. جویدن آدامس در سنگاپور ممنوع است.

2. تقلب کردن در مدارس بنگلادش غیر قانونی است و افراد بالای 15 برای تقلب به زندان فرستاده می شوند.

۳. مشاهده فیلم های کاراته ای تا سال 79 در عراق ممنوع بود.

4. در دانمارک روشن کردن ماشین قبل از چک كردن اینکه بچه ای زیر آن خوابیده است یا نه، ممنوع است.

5. در تایلند انداختن آدامس جویده شده تان 500 دلار جریمه دارد و قبل از خارج شدن از خانه حتما باید لباس زیر پوشیده باشید.

6. در سال 1888 در بریتانیا قانونی تصویب شده که دوچرخه سواران را موظف می کرد تا زمان رد شدن ماشین از کنارشان، زنگ دوچرخه هایشان را بطور پیوسته به صدا درآورند.

7. در قرن 16 و 17 میلادی نوشیدن قهوه در ترکیه ممنوع بود و اگر کسی در حین خوردن قهوه دستگیر می شدن، به اعدام محکوم می شد.

8. در فنلاند زمانی پخش کارتون دونالد داک به علت نپوشیدن شلوار توسط شخصیت اصلی سریال ممنوع بود.

9. تا سال 1984، بلژیکی ها مجبور بودند نام فرزندشان را از یک لیست 1500 نفری به طور تصادفی انتخاب کنند.

10. در برمه دسترسی به اینترنت غیر قانونی است. اگر فردی با اتهام داشتن مودم دستگیر شود، به زندان محکوم می شود.
 
يکشنبه 14/4/1388 - 20:52
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته