تبیان، دستیار زندگی

به وداعی دل غمدیده ما شاد نكرد

آن جوان بخت كه می زد رقم خیر و قبول

خدا را با كه این بازی توان كرد

شب تنهاییم در قصد جان بود

تكیه بر عهد تو و باد صبا نتوان كرد

آن چه سعی است من اندر طلبت بنمایم

نفس به بوی خوشش مشكبار خواهم كرد

به هرزه بی می و معشوق عمر می گذرد

علی الصباح كه میخانه را زیارت كرد

همین كه ساغر زرین خور نهان گردید

هلال عید به دور قدح اشارت كرد

ثواب روزه و حج قبول آن كس برد

كه عشق روی گل با ما چ هها كرد

از آن رنگ رخم خون در دل افتاد

بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد

كو حریفی كش سرمست كه پیش كرمش

پیش تو گل رونق گیاه ندارد

گوشه ابروی توست منزل جانم