• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 33
تعداد نظرات : 55
زمان آخرین مطلب : 5214روز قبل
دنیای گیاهان و حیوانات

دره های خشک آنتارتیکا

می گویند دره های خشک آنتارتیکا با زمین های خشك و بی آب و علف پوشیده از شن، شبیه ترین قسمت زمین به كره مریخ است.

 این سرزمین جایی است در میان Victoria land ، McMudo، Sound .

از آن دست زمین هایی كه هرگز رنگ برف به خود نمی بینند . اما دلیل شباهت این منطقه به مریخ بیابانی بودن آن نیست كه در زمین بیابان بی آب و علف كم نیست،

 بلكه چیزهایی در این منطقه مشاهده می شود كه در زمین دیده نشده است؛ یخ در بیابان

. در این منطقه دره هایی هست، پوشیده از یخ و البته در زیر یخ ها، در آب هایی شور،جاندارانی خم زندگی می کنند،

 چیز هایی كه هرگز در هیچ منطقه بیابانی دیگری دیده نشده است . تحقیقات روی این موجودات و دلایل پیدایش این سرزمین همچنان ادامه دارد.

 

جزیره سوکوترا

سطح زمین آن بسیارشیب دار است به صورتی که شما فکر می کند به سیاره دیگری رفته اید یا به زمان های دور تاریخی مسافرت کردیده اید . جزیره سوکوترا یکی از 4 جزیره است که از لحاظ جغرافیایی درانزوایی از قاره خشک آفریقا قراردارد که قدمت آن به 6تا7 میلیون سال می رسد همانند جزیره گالاپاگوس . بیش از 700 گونه نادر گیاهی و جانوری دراین منطقه یافت می شود که یک سوم مملو از جانداران همگی بومی هستند .

آب و هوای ناملایمی دارد می توان گفت گرم و خشک و همچنین شگفت انگیزترین گیاهان را می توانید دراین منطقه بیابید. موقعیت جغرافیایی این جزیره دراقیانوس هند ودر 250 کیلومتری سومالی و 340 کیلومتری یمن واقع شده . وسعت ساحل شنی آن متشکل از سنگهای آهکی و جلگه های مرتفع آن پر از غارهایی به طول 7 کیلومتر است .بلندی کوههای آن به 1525متر می رسد . درختان و گیاهان این جزیره از لحاظ زمین شناختی قدمتی 20 میلیون ساله داشته وبه عنوان جزیره ای بکر ومحصورشده از آب محسوب می گردد.

 


معادن روباز ریوتینتو

اگر دلتان می خواهد یك منظره از كره ماه ببینید، لازم نیست سوار سفینه فضایی شوید و برای دیدن آن كلی هزینه كنید، كافی است به اروپا بروید. جایی در اسپانیا وجود دارد كه تصاویر سوررئال آن مناظر كره ماه را تداعی می کند؛ «معادن روبازریوتینتو ». البته این معادن تنها جذابیت این منطقه نیستند. در نزدیكی آنها، رودخانه ای با آب قرمزجریان دارد كه خود یك چش مانداز جذاب استمیان چشم انداز جذاب دیگر. این رودخانه اسیدی، با PH بین 7/ 1 تا 5/ 2 فلزات سنگین زیادی را درخود جای داده است.

 

دریاچه كلیلوك

دریاچه كلیلوك آنقدرجذاب و عجیب است كه می توان تصور كرد متعلق به كره زمین نیست. این دریاچه پر از فلزات سنگین است و تابش آفتاب داغ تابستانی و تبخیر آب آن، بلورهایی از این مواد معدنی و فلزات را به وجود می آورد كه در گودال های كوچك، نور را در رنگ های سبز و آبی بازتاب می دهند .این دریاچه یكی از بزرگترین ذخایر مواد معدنی مانند سولفات های سدیم، كلسیم و پتاسیم، همچنین هشت نوع فلز سنگین مانند نقره و تیتانیوم.

دره ماه در برزیل

از اسمی كه بر آن گذاشته اند پیداست این سرزمین باید جایی باشد شبیه به ماه. جایی كه فرسایش ناشی از آب، صخره ها و گودال هایی را در جنگل به وجود آورده است که از کوارتز تشکیل شده اند.

 


سالار دی یویونی در بولیوی

جایی در آمریكای لاتین وجود دارد كه انگار زمینی نیست؛ Salar De Uyuni در بولیوی. آنها كه این منطقه را دیده اند می گویند یكی از تماشایی ترین چشم اندازهای جهان است. اما دلیل این جذابیت احتمالا كنار هم قرار گرفتن مواردی است مانند اتشفشان های فعال، بیابان نمک.

 

دریاچه خون در ژاپن

اما دیگر مكان عجیب و غریب دنیا در ژاپن واقعاست؛ Blood Pond Hot Spring ، 9 چشمه آب گرم قرمز رنگ که با هم یک دریاچه را تشکیل داده اند . رنگ قرمز این دریاچه به دلیل فراوانی عنصر آهن در آب آن است.

 

 

صخره های جنگلی

 شایلین یا صخره های جنگلی در چین، صخره هایی آهكی هستند كه توسط آب فرسایش یافته و تشکیل شده اند.

 

گودال The Richard Structure

جایی در كشور موریتانی، گودالی وجود دارد كه گفته می شود در اثر برخورد یك شهاب سنگ به وجود آمده است.
گودال The Richard Structure ، با قطری در حدود 30 مایل، از فضا قابل رویت است. این گودال در جنوب غربی صحرای ساهارا قرار دارد.

 

غارهای یخی اتریش

غارهای یخی اتریش، جای دیگری روی كره زمین است كه در آن احساس می کنید در كره دیگری هستید. تعداد زیادی غار یخی در زمین وجود دارد اما Eisriesenwelt Ice Cave ، از بزر گترین موارد غارهای یخی كشف شده توسط بشر است. آنها در نزدیكی سالزبورگ واقعند و به فاصله 40 كیلومتر کشیده شده اند.

جمعه 13/6/1388 - 4:19
خانواده

ای نور دو چشمان ترم چرا نمی آی
ای خاک رهت تاج سرم چرا نمی آیی
از خیل گدایان توام نگر گدایت را
ای صاحب هر جود وکرم چرا نمی آیی
من خسته این راه شدم نه من بتنهایی
در ظلمت شب چون بروم چرا نمی آیی


ای هست ووجودت به جهان وجود می بخشد
قربان وجودت بروم چرا نمی آیی
از هر نگهت فیض روح القدس می بارد
برتر زمسیحا به برم چرا نمی آیی
در صفحه شطرنج زمان مبر تو از یادم
من مات تو شاه آن رخم چرا نمی آیی
آمد به سر آن عمر گرانمایه در غربت
در حال وداع سفرم چرانمی آیی
این عشق جلالی زجلال تو جلی گردیده
قربان جلالت بشوم چرا نمی ایی

چهارشنبه 11/6/1388 - 16:51
خانواده

گاه اگر دست به دعا برمی داری ، قلب خویش را پیوند می زنی با معبود و با سر انگشتان امید ،دخیل می بندی به ضریح اجابت . دل اگر صیقلی باشد ، حقیقت نور در آن انعکاس می یابد و اگر زنگار بر آیینه بنشیند ... امان از غفلت آنگاه که آدمی را گرم دنیا بخواهد ؛ اه از بی خبری ... اه

چشمان امید و دستهای دعا و دل سر گشته و روح جستجوگر ، همه به دنبال اویند ؛آنکه عالمیان را شیدای خویش خواسته است واله و سرگردان ... و هم از اینروست که پروردگار الله نام می گیرد و هم از اینروست که آدمی تمامیت عمر در جذبه عشق قرار دارد و در میدان دعا در تکاپوست ... و مگر نه آنکه خداوند آدمی را بر قنداقه عبادت خویش آفریده است و مگر نه آنکه ریسمانهای متین از آسمان آویخته است تا جن و انس بر آن بیاورند ؛ و مگر نه آنکه تو را سبب متصل ارض و سما خوانده اند ؟ پس چه باک اگر زندگی تنها با تو معنی شود و عالم با یاد تو بر مدار خویش استوار ماند ! ...

سلام بر تو که داعی الی الله و داعی من الله ... در پیشگاه پروردگار آنگاه که قلم ، آنچه مقدر اولین و آخرین بود ، بر لوح تقدیر نگاشت و در فراسوی اعصار ، اهل حق را اسیر چنگال شب پرستان ساخت وآنگاه که قضای حکیم همه اولیایش را در بند اباطیل خواست ، آنگاه که انبیا و اوصیایشان را مقتول و مسلوب پسندید ، آنگاه ... نور تورا از شجره طیبه ای که نور می پراکند، برآورد و تو را سر به ودیعت نهاده شده قرار داد در عظمت دل دریایی مادرت ! آنگاه تو را ایستاده خواست تا برخیزی ؛ بیایی و خفتگان را بیدار کنی ! مردگان را برانگیزی؛ بعثثی دوباره بر آری ؛ زیستی نو بسازی و دست گیری و توان بخشی ... حکایت تو و ما حکایت بعثث دیگر باره انسان است در دیجور جاهلیت نفس و بر فراز حرا روح ...

این چنین تو داعی الی الله ای که مبعوث شده ای به دعوت از پیشگاه او و بیهوده نیست اگر فرموده است فانی قریب . این قرب  میان ما و او در نزدیکی ما و تو تعریف می شود او قریب است و تو قربی و اگر برهوت بی تو بودن طی شود دیگر آیا فاصله ای میان عارف و معشوق ،میان سالک و مقصود می ماند !؟....

بیا و سر این اتصال را از علی بن مهریار بپرس که بیست بهار برای رسیدن به او گرداگرد بیت الله طواف می کند و عاقبت می یابدش و می شناسدش . اگر آدم (ع) پس از سالها دوری از حرا و پس از گریستن ها و سوختن ها ، او را در عرفات می یابد و عرفات از اینروست که دیار آشنایی نام می گیرد ، پس شاید این رسم خلقت است که آدمی ، مطلوب خویش را در وادی تعریف پیدا کند ؛ و مگر نشنیده ای که امام تو هر سال ، غروب نهم ذیحجه را در عرفات است و بر زبان ذکر عمیت عین لا تراک می راند ؟! 

خوشا یادهایی که تو را یادآور شوند ! خوشا دستهایی که سوی تو اشارت کنند ! خوشا راهی که به کوی تو دلالت کند ! ... خواستم بگویم راهها اما یادآورم که راه تو تنها از آن گذرگاه می گذرد که به نازکی موی و به تیزی شمشیر است ؛ وادی ورع . و نام این راه را هر روز می برم آنگاه که راز به نماز می گشایم اهدنا الصراط المستقیم ... پایان این راه به خیمه تو می رسد ؛ خیمه ای که در سراسز عالم گسترده است و هستی را در احاطه دارد ؛ جایگاهی که نشان است و نشانه است و خانه ای که صاحب خانه اش سینه ای به فراخی تاریخ دارد و علی به عمق اقیانوسها ؛ میزبانی که جانش ممزوج نور منیر است و از همان ابتدا نام او بر لوح خاطر خویش حک نموده ...

اگر برابرت سر به خاک ادب ساییدیم ، خرده مگیر ! اگر لحظات را به یاد تو به دست زمان سپردیم ، ملامتمان مکن ! ما اگر هنر کنیم ، به ذلت خویش مقابل تو پی می بریم . تو آنکسی که خدایت محل نزول علم خواسته است ؛و تو آن آیتی که سترگ تر از تو تصور نمی توان برد ؛ مور کجا عظمت سلیمان می تواند دریافت ؟! ذلیل کجا عزت عزیز را در پیمانه تنگ تجسم ، یارای تصویر دارد ؟ بهتر آنکه وصف تو را از تو بخواهم ، آنگاه که با بندبندم پیام درود به دست صبا می سپارم .

 

... السلام علیک یا داعی الله و ربانی آیاته ...

سه شنبه 10/6/1388 - 16:37
خانواده
مولای قشنگم سلام ... آقا جون به خدا نمیدونم چی بنویسم . نمی دونم چه جوری شروع كنم از كجا بگم اصلا قابل هستم كه با شما درد ودل كنم ؟؟؟؟ هر بار اومدم در و دل كنم نتونستم می دونید چرا آقا ؟ هر وقت اومدم بنویسم ،دیدم به غیر از شرمندگی چیزی ندارم آقا جونم ببخشید و ... چیزی دیگه نمی تونم بگم اینو هم بگم من عریضه نویسی و متن های با معنی و ... بلد نیستم بنویسم. ولی ... اینو می دونم تو این دنیا خدا بنده ی سركش تر از من نداره این هم می دونم كه این دیواره گناه كه بین من شما رو حائل كرده و بین من شما فاصله انداخته و این هم می دونم كه شما خیلی مهربونید خیلی... از مادر و از هركسی مهربون تر .. این هم میدونم كه شما دارید برای من گریه می كنید.... حقم دارید؛ نه نمازمو درست می خونم ، نه دعای برای شما می کنم . اصلا شما رو فراموش می كنم اون موقعی هم كه یه مشكل برام پیدا میشه میگم آقا چرا كمكم نمی كنی ؟؟؟ جالب اینكه باز شما كمكم می كنید به خدا وقتی به شما هم فكر می كنم احساس شرم وخجالت می كنم . ای مولای من به خاطر مادرت حضرت زهرا (س) در انجام واجبات و ترك گناه یاریم ده آقا جون وقتی پیامبر الهی حضرت یوسف از نفسش به خدا شكایت میكنه پس من چه كنم ... اگه من نافرمونی می کنم به خا طر جهلمه والا دلم برات پر میزنه ،آقا جون دستم و بگیر شاید آدم بشم شاید سر به راه بشم این شیطان با تمام قوا مشغول كه من از شما دور كنه ولی آقا جون ازت می خوام پنا هم بدی تنهام نذاری یه گوشه چشمی هم به ما بیندازی ومنو به راه راست هدایت كنی آقا نذار گناه كنم. آقا جون نمی تونم بگم منتظرتم .... انتظار می كشم ... از انتظار ت رنج می برم چون اگه منتظر شما بودم حداقل گناه نمی كردم . ولی اقا اگه بیایی ...هر قدم، شاخه ای از عاطفه خواهی كاشت و قاصدکی را آزاد خواهی كرد.و روی هر درخت پر شكوه لانه ای از امید برای كبوتران غریب خواهی ساخت. تو می آیی در حالی كه دستهایت پر از گلهای نرگس است. تو دل سرد همه ما را با نواهای گرمت آفتابی می کنی و كعبه عشق را درآنها بنا خواهی كرد. تو می آیی و دست نوازش بر سر میخكهایی خواهی كشید كه باد كمرشان را خم كرده است. تو حتی بر قلب كاكتوسها هم رنگ مهربانی خواهی زد. تو می آیی و با آمدنت خون طراوت و زندگی در رگهای صبح جریان پیدا خواهد كرد. به امید ان روز .... همین ...
دوشنبه 9/6/1388 - 17:26
دانستنی های علمی
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند.
لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.
در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد،
خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.
مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و
در همان نقطه مجدداً زمین خورد!
او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش
را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.
در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید.
مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))،
از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم.
مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد
ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست
در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند.
مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.
مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.
مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.
مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد.
شیطان در ادامه توضیح می دهد:
((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.))
وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید،
خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم
و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید.
به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر
باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید.
بنا براین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.
 نتیجه داستان:
کار خیری را که قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید. زیرا هرگز نمی دانید
چقدر اجر و پاداش ممکن است ازمواجه با سختی های در حین تلاش به انجام کار خیر
دریافت کنید. پارسائی شما می تواند خانواده و قوم تان را بطور کلی نجات بخشد.
این کار را انجام دهید و پیروزی خدا را ببینید.
شنبه 7/6/1388 - 11:49
خانواده

به نام خدا

وصبح خواهد آمد در نگاه سپید خورشید

...

ای منجی عالم تنهای خیال من ،سلام

...

می خواهم نام تو را با انگشتانم لمس کنم ودیوانه وار لب را به بازی با نامت وادار سازم

اینجا زمین است ، گویی از زشتی ها وزیبایی ها ، اینجا همه چیز عجیب است شاید هم خنده دار! کسی که محبت می جوید کینه می آفریند ، آدمها دیگر عاشق هم نیستند ، صدای پای آب را هیچکس نمی شنود.کسی با نور مهتاب سخن نمی گوید.احترام بی معنا ترین واژه در واژه نامه قرن 21 شد!

ای بزرگ مرد، نمی دانم چه بگویم تا غم از دل برود ،اما خواهم گفت

. از زمین برایت می گویم...

اینجا زمین است ، گویی از زشتی ها وزیبایی ها ، اینجا همه چیز عجیب است شاید هم خنده دار!

 کسی که محبت می جوید کینه می آفریند ، آدمها دیگر عاشق هم نیستند ، صدای پای آب را هیچکس نمی شنود.کسی با نور مهتاب سخن نمی گوید.احترام بی معنا ترین واژه در واژه نامه قرن 21 شد!

بگذار از سرزمین اجدادت بگویم که امروز درختان را هم خونخوار کرده است. در آن یخبندان که با گرمای آتش زندگی میگذراند ،به اندازه روزهای غیبتت بچه ها بی پدر مادر شدند و پدر ومادرها بی بچه!

آنجا که روزی نگاه علی به زمینش بود آدمیان را به همان زمین میکشند ومی برند تا بتوانند صلح وآرامش را در جهان سرسار از تهی خودشان حکمفرما کنند

.شاید نفرین جدت علی(ع) کوفیان را گیرا شد...

مظلومیت حسین را کودکان به ارث برده اند که چاک چاک تنشان می سوزد وبوی تعفن آن حتی شیطان را می راند.

ای منجی عالم میدانی که میدانم در جایی که پدرت در آغوش خاک آرمیده چکمه های آتش روی سر پدر وجدت رژه میروند

. بعضی از انسانها برای اظهار موجودیت صدا خلق می کنن که فرآورده اش ضجه های مادران است.

ای عدل وعده داده شده، به خدا سوگند امروز سر آسمان هم دعواست!

نمی دانم آیا هنوز نام اشرف مخلوقات برای آدمی سزاست؟

ای نو ر بی ابد، تواینجا را می شناسی ... زمین، بارگاه نزول حق بر پاکی ،اما الان بدون تو نه حقیست نه پاکی .

جایی که اولین سجده گاه محمد بود در این لحظات به جای گلهای خار دار سیم های خاردار محافظش شده اند

.

خاکِ آنجا هم دلتنگ است

...
خیلی تلخ است،خورشید ار خورشید بودنش بیزار است ، باران از باران بودنش بیزار است و انسان از انسان بودنش...

شاید محمد این روزها را خوانده بود که به آسمان پر کشید

تو که فریادت هم پر از سکوت است، بیا...

مگر سیاهی آدم را نمیبینی ؟مگر تنفر باران وخورشید را لمس نمیکنی؟

تقویم ها فقط به امید ظهورت ورق می خورند

. آدینه نزدیک می شود ودوباره تارهای سرد برای تو به لرزه می افتد، آدینه می آید و چهره ها نگین کوب می شود، آدینه میرود وآه ها سروده می شود.

می خواهیم لمست کنیم گرچه زلالیت به قدریست که دل مجال لمس کردن را نمی دهد

.ای محمد بن حسن دلم در انتظارت پوسید.تنها زبانم می چرخد که بخواند

شاید این جمعه بیاید ، شاید

...

 

جمعه 6/6/1388 - 16:19
رمضان

اعمال شب قدر« مقاله»


شب‌های قدر، عالی‌ترین لحظات برای پیوند بنده و خالق و بهترین فرصت برای اندیشه در جهت بازگشت به خویشتن در اوج غرق گشتگی در دنیای مادی است.

آنان كه مأمن و پناهگاه امنی برای توسل می‌جویند، آماده شده‌اند تا در شب های دل كندن از هر آنچه انسان را به پستی و فراق از اصل كشانده، رهایی یابند و همچون آیینه‌ای، مهیا و آماده تجلی نور حق و خداشناسی شوند.

اكنون كه بیش از نیمی از ماه پرفیض رمضان سپری شده، دل‌ها و قلب‌ها در دریای بیكران این ماه شسته و مطهر شده، تا در شب‌های ریزش باران رحمت الهی، به درگاه حضرتش انسی دوباره گیرد و برای كسب عافیت به دور از هر آلودگی دعا كند. در حقیقت حلقه اتصال بندگان با خالق هستی كه از اول رمضان آغاز گشته است در شب‌های قدر به اوج خود می‌رسد.

درهای رحمت الهی گشوده شده، فرشتگان نظاره ‌گر اعمال و شب زنده‌داری‌های بندگان عاشقی هستند كه سر بر سجده شكر ساییده و او را می‌خوانند تا اندكی از خوان بیكران رحمتش برای ادامه زندگی و ره توشه سفر آخرت به روی آنان گشوده شود.

"انا انزلناه فی لیله القدر" آیه‌ای از كلام وحی الهی كه بارها شنیده و زمزمه كرده‌ایم، كلامی كه انسان مانده در قفس دنیا و در بند مادیّات را به سوی شبی فرا می‌خواند كه گویند از هزار شب برتر است.

"قدر" به معنای اندازه‌گیری است و از اسرار شب قدر نزول قرآن است و در این شب حوادث یك سال تا شب قدر سال آینده اعم از زندگی، مرگ، رزق، سعادت و شقاوت بندگان تقدیر می‌شود.

در قرآن كریم آیه‌ای كه بیان كند شب قدر چه شبی است، دیده نمی‌شود، تنها در آیه ‪ ۱۸۵‬سوره بقره اینگونه آمده است كه "شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن" قرآن یكپارچه در ماه رمضان نازل شده است.

با استناد به این آیه معلوم می‌شود شب قدر یكی از شب‌های ماه رمضان است، اما این كه كدام یك از شب‌های آن است، در قرآن كریم بیان نشده و تنها از روایات استفاده می‌شود.

اهمیت شب قدر به حدی است كه بسیاری از امامان دین بر احیای این شب حتی در حال بیماری نیز سفارش كرده‌اند.

امام صادق(ع) به ابو بصیر می ‌فرماید: در هر یك از دو شب بیست و یكم و بیست و سوم صد ركعت نماز بخوان، تا می‌توانی آن دو شب را تا سپیده صبح شب زنده داری كن، در آن دو شب غسل كن. ابوبصیر عرض كرد: اگر نتوانستم ایستاده نماز بخوانم؟ فرمودند: نشسته بخوان. اگر باز هم نتوانستم؟ خوابیده بخوان.

اگر باز هم نتوانستم؟ ایرادی ندارد كه سر شب كمی بخوابی و باقی مانده شب را به هر نحوی كه می‌توانی به عبادت بپردازی، چون در ماه رمضان، درهای آسمان گشوده است، شیطان ها در زنجیرند و اعمال مؤمنان پذیرفته می‌شود.

از این حدیث بر می ‌آید كه انسان در این شب باید به هر شكل ممكن عبادت و راز و نیاز با خالق را از دست ندهد زیرا در این شب كه شیاطین در بند هستند، هیچ واسطه‌ای بین بنده و خالق نیست.

از پیامبر گرامی اسلام (ص) نیز نقل است: از خداوند به دور باد و نفرین بر كسی كه به شب قدر برسد و زنده باشد، اما آمرزیده نشود.

"انس بن مالك" از پیامبر (ص) نقل كرده كه فرمودند: ماه مبارك به شما رو آورده است و در این ماه شبی است كه برتر از هزار ماه است و هر كس از فیض شب قدر محروم گردد، از تمام خیرات بی‌نصیب مانده است و محروم نمی‌ماند از بركات شب قدر، مگر كسی كه خویشتن را محروم كرده است.

از امام باقر (ع) نیز درباره به وجود آمدن شب قدر نقل است كه اگر خداوند كارهای مؤمنان را چند برابر نكند به سر حد كمال نمی‌رسند، اما از راه لطف كارهای نیكوی آن‌ها را چند برابر می‌فرماید تا كاستی هایشان جبران شود.

بر این اساس، راز سعادتمند شدن انسان‌ها در شب قدر، عمل اختیاری صالحی است كه با عنایت خداوند، بركت یافته و چند برابر می‌شود.

از حضرت رسول (ص) نیز پیرامون شب زنده داری شب قدر نقل است كه فرمودند: كسی كه شب قدر را شب زنده‌داری كند، تا شب قدر آینده، عذاب دوزخ از او دور گردد.

امام موسی بن جعفر (ع) نیز در این ‌باره فرمودند: كسی كه در شب قدر غسل كرده و تا سپیده صبح شب زنده‌داری كند، گناهانش آمرزیده می‌شود.

تمامی این روایات بر این مطلب دلالت دارند كه برخی مقدرات و پاداش‌ها، مانند دور شدن از عذاب دوزخ، نتیجه كار خود بندگان است و سرنوشت هر انسانی در شب قدر به دست خودش رقم می‌خورد.

در این شب به خواندن دعاهایی از جمله "جوش كبیر"، "دعای افتتاح" و "ابوحمزه ثمالی" سفارش شده زیرا انسان با یادآوری لطف، گذشت، كرم، رحمت و بخشش بی‌پایان خدای مهربان او را در كنار و دستگیر خویش می‌بیند و نور امید در دلش می درخشد.

در شب‌های قدر انسان وارد مسیر سرنوشت خود گشته و آن را تغییر می‌دهد، گاهی برای پیمودن مسیر مقدرات، بر بال دعا و گاه بر بال عمل می‌نشیند و با درك این شب، از شرّ نفس و شیاطین به آن خالق یكتا دست یاری دراز می ‌كند تا همواره نگاهبان او باشد تا بتواند ره توشه‌ای از اعمال نیك و شایسته برای سفر آخرت خود ذخیره كند.

از اعمال شب قدر آن است كه انسان به نگهبانان این شب "معصومین (ع)" توسل جسته و توفیق در اعمال و احوال را كه به آن احتیاج دارد ذكر كرده و تلاش كند تا با استغفار از گناهان خود، باران رحمت و جود و بخشش خداوند را شامل حال خود كند.

از دیگر اعمال شب قدر، نمازی است كه در آن یك بار حمد و هفت بار "قل هو الله احد" خوانده می‌شود و بعد از پایان نماز هفتاد بار ذكر "استغفرالله ربی و اتوب الیه" گفته می‌شود و سپس حوایج از خدا خواسته می‌شود.

به جا آوردن صد ركعت نماز و خواندن دعاهایی كه در بین آن وارد شده از دیگر اعمال این شب است، زیرا مضامین آن برآمده از سینه امامان دین بوده و در این ادعیه علوم گران بهایی است كه جز پیامبران و جانشینان آنان كسی از آن آگاه نیست.

خواندن دعای گشودن قرآن و قرآن را روی سر گذاشتن از دیگر اعمال شب قدر است به این نیت كه عقل و اندیشه او با این عمل تقویت شده و با دانش‌های قرآن كامل شود و نور عقل با نور قرآن ضمیمه گردد.

قرآن را بگشاید و بگذارد در مقابل خود و بگوید:

اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِكِتابِكَ الْمُنْزَلِ وَمَا فِیهِ، وَ فِیهِ اسْمُكَ الاَْكْبَرُ، وَ أَسْماؤُكَ الْحُسْنى، وَ مَا یُخافُ وَ یُرْجى، أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ عُتَقائِكَ مِنَ النّارِ. پس هر حاجت كه دارد بخواهد. قرآن شریف را بر سر بگذارد و بگوید:

اللّهُمَّ بِحَقِّ هذَا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ بِحَقِّ كُلِّ مُؤْمِن مَدَحْتَهُ فِیهِ وَ بِحَقِّكَ عَلَیْهِمْ فَلاَ أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّكَ مِنْكَ، پس ده مرتبه بگوید بِكَ یَا اللّهُ، ده مرتبه بِمُحَمَّد، ده مرتبه بِعَلِیٍّ، ده مرتبه بِفاطِمَةَ ده مرتبه بِالْحَسَنِ ده مرتبه بِالْحُسَیْنِ ده مرتبه بِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ده مرتبه بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ده مرتبه بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد ده مرتبه بِمُوسَى بْنِ جَعْفَر ده مرتبه بِعَلِیِّ بْنِ مُوسى ده مرتبه بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ده مرتبه بِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّد ده مرتبه بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ده مرتبه بِالْحُجَّةِ پس هر حاجت كه دارى طلب كن.



به جا آوردن نمازهای مستحبی و قضا، قرائت سوره‌های روم، عنكبوت و دخان (در شب بیست و سوم)، از دیگر اعمال سفارش شده در شب های قدر برای بهره‌ گیری از كرم و بخشش خداوند و آمرزش گناهان است.
جمعه 6/6/1388 - 16:16
رمضان

حقیقت شب قدر

معنا و ماهیت حقیقى شب قدر چیست ؟


582242022121152472213025521193219215727228.jpg

سید سعید لواسانى‏

«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازه‏گیرى است.(1) «تقدیر» نیز به معناى اندازه‏گیرى و تعیین است.(2) اما معناى اصطلاحى «قدر»، عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن‏(3) به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد.(4)

بنابر دیدگاه حكمت الهى، در نظام آفرینش، هر چیزى اندازه‏اى خاص دارد و هیچ چیزى بى‏حساب و كتاب نیست. جهان حساب و كتاب دارد و بر اساس نظم ریاضى تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند.

177192792820418012317370921831781356334138.jpg

استاد مطهرى در تعریف قدر مى‏فرماید: «... قدر به معناى اندازه و تعیین است... حوادث جهان... از آن جهت كه حدود و اندازه و موقعیت مكانى و زمانى آنها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الهى است»(5). پس در یك كلام، «قدر» به معناى ویژگى‏هاى طبیعى و جسمانى چیزهاست كه شامل شكل حدود، طول، عرض و موقعیت‏هاى مكانى و زمانى آنها مى‏گردد و تمام موجودات مادى و طبیعى را در بر مى‏گیرد.

این معنا از روایات استفاده مى‏شود؛ چنان كه در روایتى از امام رضا(ع) پرسیده شد: معناى قدر چیست؟ امام(ع) فرمود: «تقدیر الشى‏ء، طوله و عرضه»؛ «اندازه‏گیرى هر چیز اعم از طول و عرض آن است»(6) و در روایت دیگر، این امام بزرگوار در معناى قدر فرمود: «اندازه هر چیز اعم از طول وعرض و بقاى آن است».(7)

بنابراین، معناى تقدیر الهى این است كه در جهان مادى، آفریده‏ها از حیث هستى و آثار و و یژگى‏هایشان محدوده‏اى خاص دارند. این محدوده با امورى خاص مرتبط است؛ امورى كه علت‏ها و شرایط آنها هستند و به دلیل اختلاف علل و شرایط، هستى، آثار و ویژگى‏هاى موجودات مادى نیز متفاوت است. هر موجود مادى به وسیله قالب‏هایى از داخل و خارج، اندازه‏گیرى و قالب‏گیرى مى‏شود. این قالب، حدود، یعنى طول، عرض، شكل، رنگ، موقعیت مكانى و زمانى و سایر عوارض و ویژگى‏هاى مادى آن به شمار مى‏آید. پس معناى تقدیر الهى در موجودات مادى، یعنى هدایت آنها به سوى مسیر هستى‏شان است كه براى آنها مقدر گردیده است و در آن قالب‏گیرى شده‏اند.(8)

اما تعبیر فلسفى قدر، اصل علیت است. «اصل علیت همان پیوند ضرورى و قطعى حوادث با یكدیگر و این كه هر حادثه‏اى تحتّم و قطعیت ضرورى و قطعى خود و نیز تقدّر و خصوصیات وجودى خود را از امرى یا امورى مقدم بر خود گرفته است.(9) اصل علیت عمومى و نظام اسباب و مسببات بر جهان و جمیع وقایع و حوادث جهان حكم‏فرماست و هر حادثى، ضرورت و قطعیت وجود خود و نیز شكل و خصوصیت زمانى و مكانى و سایر خصوصیات وجودى‏اش را از علل متقدمه خود كسب كرده است و یك پیوند ناگسستى میان گذشته و حال و استقبال میان هر موجودى و علل متقدمه او هست».(10)

اما علل موجودات مادى تركیبى، فاعل و ماده و شرایط و عدم مانع است كه هر یك تأثیر خاص بر آن دارند و مجموع این تأثیرها، قالب وجودى خاصى را شكل مى‏دهند. اگر تمام این علل و شرایط و عدم مانع، كنار هم گرد آیند، علت تامه ساخته مى‏شود و معلول خود را ضرورت و وجود مى‏دهد كه از آن در متون دینى به «قضاى الهى» تعبیر مى‏شود. اما هر موجودى با توجه به علل و شرایط خود قالبى خاص دارد كه عوارض و ویژگى‏هاى وجودى‏اش را مى‏سازد و در متون دینى از آن به «قدر الهى» تعبیر مى‏شود.

با روشن شدن معناى قدر، امكان فهم حقیقت شب قدر نیز میسر مى‏شود. شب قدر شبى است كه همه مقدرات تقدیر مى‏گردد و قالب معین و اندازه خاص هر پدیده، روشن و اندازه‏گیرى مى‏شود.

به عبارت روشن‏تر، شب قدر یكى از شب‏هاى دهه آخر ماه رمضان است. طبق روایات ما، یكى از شب‏هاى نوزدهم یا بیست و یكم و به احتمال زیادتر، بیست و سوم ماه مبارك رمضان، است.(11) در این شب - كه شب نزول قرآن به شمار مى‏آید - امور خیر و شر مردم و ولادت، مرگ، روزى، حج، طاعت، گناه و خلاصه هر حادثه‏اى كه در طول سال واقع مى‏شود، تقدیر مى‏گردد.(12) شب قدر همیشه و هر سال تكرار مى‏شود. عبادت در آن شب، فضیلت فراوان دارد و در نیكویى سرنوشت یك ساله بسیار مؤثر است(13) در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مى‏شود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مى‏گردد. امام باقر(ع) مى‏فرماید: «انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فى امر نفسه بكذا و كذا و فى امر الناس بكذا و كذا؛ در شب قدر به‏ولى امر(امام هر زمان) تفسیر كارها و حوادث نازل مى‏شود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مى‏شود».(14)

پس شب قدر شبى است كه:

1. قرآن در آن نازل شده است.

2. حوادث سال آینده در آن تقدیر مى‏شود.

3. این حوادث بر امام زمان - روحى فداه - عرضه و آن حضرت مامور به كارهایى مى‏گردد.

بنابراین، مى‏توان گفت شب قدر، شب تقدیر و شب اندازه‏گیرى و شب تعیین حوادث جهان ماده است.

این مطلب مطابق آیات قرآنى نیز مى‏باشد؛ زیرا در آیه 185 سوره مباركه «بقره» مى‏فرماید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ»؛ ماه رمضان كه در آن قرآن‏ نازل شده است». طبق این آیه، نزول قرآن(نزول دفعى) در ماه رمضان بوده است. و در آیات 3 - 5 سوره مباركه دخان مى‏فرماید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِینَ فِیها یُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِیمٍ أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِینَ» این آیه نیز تصریح دارد كه نزول [دفعى‏] قرآن در یك شب بوده است كه از آن به شب مبارك تعبیر شده است. همچنین در سوره مباركه قدر تصریح شده است كه قرآن در شب قدر نازل شده است.

پس با جمع آیات سه گانه بالا روشن مى‏شود:

1. قرآن در ماه رمضان نازل شده است.

2. قرآن در شبى مبارك از شب‏هاى ماه مبارك رمضان نازل شده است.

3. این شب، در قرآن شب قدر نام دارد.

4. ویژگى خاص این شب بر حسب آیات سوره مباركه «دخان» دو امر است:

الف. نزول قرآن.

ب. هر امر حكیمى در آن شب مبارك جدا مى‏گردد.

اما سوره مباركه قدر كه به منزله شرح و تفسیر آیات سوره مباركه «دخان» است، شش ویژگى براى شب قدر مى‏شمارد:

الف. شب نزول قرآن است(إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ).

ب. این شب، شبى ناشناخته است و این ناشناختگى به دلیل عظمت آن شب است(وَ ما أَدْراكَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ).

ج. شب قدر از هزار ماه بهتر است.(لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ).

د. در این شب مبارك، ملائكه و روح با اجازه پروردگار عالمیان نازل مى‏شوند(تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ) و روایات تصریح دارند كه آنها بر قلب امام هر زمان نازل مى‏شوند.

ه. این نزول براى تحقق هر امرى است كه در سوره «دخان» بدان اشاره رفت(مِنْ كُلِّ أَمْرٍ) و این نزول - كه مساوى با رحمت خاصه الهى‏بر مومنان شب زنده دار است - تا طلوع فجر ادامه دارد(سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ).

و. شب قدر، شب تقدیر و اندازه‏گیرى است؛ زیرا در این سوره - كه تنها پنج آیه دارد - سه بار «لیلة القدر» تكرار شده است و این نشانه اهتمام ویژه قرآن به مسئله اندازه‏گیرى در آن شب خاص است.

مرحوم كلینى در كافى از امام باقر(ع) نقل مى‏كند كه آن حضرت در جواب معناى آیه«إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَكَةٍ» فرمودند: «آرى شب قدر، شبى است كه همه ساله در ماه رمضان و در دهه آخر آن، تجدید مى‏شود. شبى كه قرآن جز در آن شب نازل نشده و آن شبى است كه خداى تعالى درباره‏اش فرموده است: «فیها یفرق كل امر حكیم؛ در آن شب هر، امرى با حكمت، متعین و ممتاز مى‏گردد». آن گاه فرمود: «در شب قدر، هر حادثه‏اى كه باید در طول آن سال واقع گردد، تقدیر مى‏شود؛ خیر و شر، طاعت و معصیت و فرزندى كه قرار است متولد شود یا اجلى كه قرار است فرارسد یا رزقى كه قرار است برسد و...».(15)

پى‏نوشت:

1. قاموس قرآن، سید على اكبر قرشى، ج‏5، ص 246 و 247

2. همان، ص 248.

3. المیزان، سید محمد حسین طباطبایى، ج‏12 ص 150 و 151.

4. همان، ج‏19، ص 101.

5. انسان و سرنوشت، شهید مطهرى، ص 52.

6. المحاسن البرقى، ج‏1، ص 244.

7. بحار الانوار، ج‏5، ص 122.

8. المیزان، ج‏19، ص 101 - 103

9. انسان و سرنوشت، ص 53

10. همان، ص 55 و 56

11. اقبال الاعمال، سید بن طاووس، تحقیق و تصحیح جواد قیومى اصفهانى، ج‏1، ص 312 و 313 و 374 و 375

12. الكافى، كلینى، ج‏4، ص 157

13. المراقبات، ملكى تبریزى، ص، 237 - 252

14. الكافى، ج‏1، ص 248

15. المیزان فى تفسیر القرآن ج: 20 ص: 382؛ بحث روایى ذیل سوره مباركه قدر.

جمعه 6/6/1388 - 16:14
دعا و زیارت
سه خانه در بهشت پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: من ضامن خانه‌ای در اطراف بهشت و خانه‌ای در وسط بهشت و خانه‌ای در بالای بهشت هستم: 1- برای كسی كه جدال را ترك كند اگر چه بر حق باشد. 2- برای كسی كه دروغ را ترك كند اگر چه از روی شوخی باشد. 3- برای كسی كه اخلاق خوب داشته باشد.(1) جدال و دعوا كردن قلب را سیاه و مكدر می‌كند پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) توصیه فرموده‌اند كه دعوا را ولو بر حق باشیم ترك كنیم. دروغ از گناهان كبیره است و در روایاتی توصیه شده‌ایم كه حتی به شوخی هم دروغ نگوییم كه آن هم تاثیرات منفی بر روح و جان انسان می‌گذارد. و در نهایت اخلاق حسنه بسیار سفارش شده است تا جایی كه در برخی روایات آمده است كه اخلاق خوب، باعث رفع فشار قبر و عذاب در قبر می‌شود. دوستان عزیز بیاییم با همدیگر قرار بگذاریم و به این سه سفارش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) توجه كرده و عامل باشیم تا هم رضایت خداوند و هم رضایت رسول خدا و ائمه اطهار(علیهم‌السلام) را جلب نماییم.
جمعه 6/6/1388 - 16:1
خواستگاری و نامزدی
بسم الله الرحمن الرحیم

Image 

نوجوانها و جوانها باید ملتفت باشند که همچنانی که خودشان در این سن هستند و روز به روز به سن بالا می روند، علم و ایمانشان هم باید همین جور باشد، مطابق این باشد، معلوماتشان، از همان کلاس اول علوم دینیه، به بالا برود، ایمانشان ملازم با همین علمشان باشد.
باید بدانید اینکه ما مسلمانها، امتیازی از غیر مسلمانها نداریم الا به قرآن و عترت، و الا ما هم مثل غیر مسلمانها می شویم. اگر ما قرآن نداشته باشیم، مثل غیر مسلمانها هستیم، اگر ما عترت را نداشته باشیم، مثل مسلمانهایی که اهل ایمان نیستند هستیم.
باید ملتفت باشیم روز به روز در این دو امر ترقی بکنیم. همچنان که سنّ ما به بالا می رود، معلومات ما هم در همین دو امر، بالا برود. این طرف، آن طرف نرود و الا گم می شود، گمش نکنند؛ گمراهش نکنند؛ این دو اصل اصیل را از اینها نتوانند بگیرند.
ما می گوییم: اگر [می گویید] اسلام درست نیست [و] شما قرآن را قبول ندارید، [پس] مثل قرآن بیاورید، یک سوره ای مثل قرآن بیاورید. می گویند: نه، نمی توانیم بیاوریم و نمی آوریم و مسلمان هم نمی شویم!
این ادعا و این کلام، جواب ندارد، برای اینکه می گویند: « ما می دانیم و عمل نمی کنیم »
همچنین کسانی که صورتاً با قرآن هستند و با عترت نیستند، به اینها می گوییم که این آثار عترت؛ این فضائل عترت؛ این ادعیه اینها؛ این احکام اینها؛ این خطب اینها؛ این رسائل اینها؛ این « نهج البلاغه »؛ این « صحیفه سجادیه »؛ در مخالفین عترت، مثل اینها را بیاورید! اگر آوردید، ما دست بر می داریم.
این علمیّاتشان، این عملیاتشان، این ایمانشان، این کراماتشان این معجزاتشان، باید بدانیم این دو تا را از ما نگیرند.

می دانید چقدر پول به ما می دهند اگر اینها را به آنها بدهیم؟ خیلی می دهند؛ لکن این پول ارزش ندارد، فردا از راه غیر مستقیم همین پول را از ما می گیرند و یک بلایی هم بر سر ما می آورند. اینها به ما وفا نمی کنند؛ تا خودشان استفاده شان را از ما بگیرند، دیگر کار ما را می سازند.
بالاخره باید ملتفت باشیم قرآن را یاد بگیریم، الفاظش را یاد بگیریم که از غلط، محفوظ باشد. آنچه را که می دانیم، قرائتش را تصحیح کنیم، تجویدش را تصحیح کنیم، در نمازمان صحیح القراءة باشیم.
و همچنین تفسیرهای آسان و ساده را ما که فارسی زبانیم، بدانیم؛ و [یک] تفسیر فارسی پیدا کنیم که از روی آن سهل باشد ما قرآن را بفهمیم؛ مثلاً «منهج الصادقین» را کم و بیش مطالعه کنیم، بلکه از اول تا به آخر، چون کتاب فارسی است و کتاب خوبی هم هست. اگر بهتر از او پیدا بکنیم عیب ندارد، اما کجا پیدا شود بهتر از او که معتبر باشد؟
حفظ کنیم قرآن را که همیشه با ما باشد، ما با او باشیم، تحصن بکنیم به قرآن، تحفظ بکنیم به قرآن، وسیله حفظمان در فتن و شدائد دنیا قرار بدهیم.

از خدا بخواهیم که از قرآن ما را جدا نکند، همچنین از خدا بخواهیم ما را از عترت جدا نکند که عترت با قرآن است و قرآن هم با عترت است، اگر کسی یکی از این دو تا را ندارد هیچ کدام را ندارد.
ملتفت باشیم دروغ به ما نگویند و دروغ خودشان را به ما نفروشند! از مردم دنیا، دروغ را نخریم!

ما از عترت و قرآن نمی توانیم دوری کنیم؛ اگر دوری کردیم، در دامن گرگها می افتیم، [و] خدا می داند آیا بعد، از دستشان نجات می یابیم؟ بعد از اینکه سرها شکست و دستها بریده شد و بلاها به سر ما آمد.
ملتفت باشید! از این دو اصل کسی را بیرون نبرند.
شما مدرسه می روید، معلم خودتان را ملتفت باشید در صراط مستقیم باشد. اگر معلم را با رشوه و غیر رشوه، منحرف کردند دیگر کار بچه ها زار است، چرا؟
به جهت اینکه او، از راه مستقیم یا غیر مستقیم، باطل خودش را به بچه ها می فروشد، به این بچه ها می خوراند.
ملتفت باشید! خیلی احتیاط بکنید! احتیاط شما هم فقط در همین است که از یقین، تجاوز نکنید، بلکه امروز بزرگها هم همین جورند، باید خیلی سعی بکنید که غیر یقین را، داخل یقینیات ما نکنند، آب را توی شیر ما نریزند!
اگر یک نفر، هزار کلمه حقیّ گفت، این هزار کلمه را خوب تأمل بکنیم، و از او بگیریم، بعد[ تأمل کنیم که] هزار و یکم هم درست است؟ [یا] نه آن ظنّ است، یقین نیست.

هر کلمه ای از هر کسی شنیدید، دنبال این بروید که « آیا این صحیح است، تام است، مطابق با عقل و دین هست، یا نه؟ » [و بدانید که] در وقتی [که] ما خلوت کردیم [ خداوند] مطلع است، وقتی جلوی مردم هستیم مطلع است، حرف می زنیم مطلع است، ساکتیم مطلع است.
همین که شخص مطلع شد: [که] « صاحب این خانه، صاحب این عالم، از هر فرد فرد، به تمام افعال و تروک، به تمام نوایا، مطلع شد، آنچه که نیت کرده و می کند، آنها را هم مطلع است؛ بلکه نیّت خیر را می نویسد؛ نیت شّر را نمی نویسد تا شّر محقق نشده؛ شر هم که محقق شد، یک مقدار صبر می کند تا ببیند، توبه می کند یا نه، برمی گردد یا نه »؟ کار تمام است.

مقصود، همین که انسان بداند که خدا می داند، کار تمام شد، دیگر معطل نباشد، همه چیز را تا به آخر می فهمد [که] چه باید بکند و چه باید نکند، از چه منتفع می شود و از چه متضرر می شود، [خداوند] ما را می بیند.
[آیا] میتوانیم [با اینکه] سر سفره او نشسته ایم، با همدیگر نزاع بکنیم؟ [مثلاً] آن غذا را من جلوتر دیدم، من باید بخورم؛ او می گوید من اول این را برداشتم، من باید این غذا را بخورم، سر این دعوا بکنیم و مقاتله بکنیم؟!

تمام این جنگهایی که حکومتها دارند، از همین قبیل است؛ سر سفره کریم نشسته اند، او هم می بیند.
دستور هم معلوم است که چیست، [خداوند] از چه خوشش می آید، از چه بدش می آید. از آزار به غیر حقّ، بدش می آید؛ از احسان به حق در جایش، خوشش می آید، همه اینها را می داند و ما هم می دانیم که او این دستور را داده و اینها را می داند و می بیند، آیا این کار[ها] را می کنیم؟
آدم جلوی یک نفر آدم عادی هر گونه معصیت نمی کند، با اینکه شخص عادی است، شاید قدرت من از قدرت او بیشتر باشد نتواند به من[ کاری کند]، اما همین قدر به من بدبین می شود، با من بد می شود، یک وقتی اگر فرصت پیدا کرد کار ما را تصفیه می کند. اما خدا که این جور نیست، خدا قادر است و عالم است و دستور هم داده و می داند « چه کسی می داند و چه کسی نمی داند »، همه اینها را می داند.
[آیا] جلوی او می توانیم مخفی بکنیم، یا نه آشکار کنیم طوری نمی شود، نمی تواند کاری بکند، آیا این جور است؟ [آیا] هیچ فایده برای ما دارد، [آیا] می توانیم مخفی کنیم؟

انسان، یا غیر انسان- مکلّف- به جایی شقاوتش می رسد که اصلاً این مطالب کأنه به گوشش نخورده که خدایی داریم بیناست، شنواست، داناست، قادرست، رحیم و کریم است. قادرست یک سر سوزنی اگر در راه او صرف بشود، مزدش را بدهد، یک همچنین [خدایی است].
در انجیل برنابا- که اقرب اناجیل به صحّت است- نوشته شده که حضرت عیسی علیه السلام برای ابلیس شفاعت کرد: « خدایا این مدتها عبادت تو را می کرد، تعلیمات می کرد، فلان می کرد، بیا از گناهانش بگذر »! با اینکه از زمان آدم تا زمان عیسی علیه السلام چه کارها، چه فسادها کرده بود. این چه نوری است که حتی به این هم ترحّم کرد [که گفت]: خدایا از تقصیراتش بگذر!
[ خداوند] فرمود: « بله، من حاضرم ببخشم، بیاید بگوید: من گناه کردم، اشتباه کردم، ببخش، همین؛ بیاید بگوید: « اخطأت فارحمنی »، بیاید این دو کلمه را بگوید. »

حضرت عیسی علیه السلام خیلی خوشحال شد که کاری در عالم انجام داد، یک کاری که دیگر مثل ندارد. از زمان آدم تا به حال پر از فساد و افساد، حالا واسطه می شود و وساطتش اثر کرد، قبول شد.
از همان راهی که داشت، شیطان را صدا زد، گفت: بیا، من برای تو بشارت آوردم!
گفت: از این حرفها زیاد است. [ حضرت عیسی (ع)] گفت: « تو خبر نداری، اگر بدانی، سعی می کنی، حریص می شوی کار را بفهمی. »
گفت:« من به تو می گویم اعتنا به این حرفها نداشته باش، از این حرفها زیاد است».
گفت: « تو خبر نداری[ خداوند] می خواهد تمام این مفاسد با دو کلمه خلاص شود. »
گفت: « بگو ببینم چه بوده است. »
گفت: « اینکه تو بیایی و در محضر الهی بگویی:
« خدایا! أخطأت فارحمنی؛ من اشتباه کردم، تو ببخش. »

ببینید چقدر ما به خودمان ظلم می کنیم که به سوی خدا نمی رویم، به سوی چه کسی می رویم؟ آخرش افتادن میان چاه است، آخرش پشیمانی است؛ خوب چیزی که می دانی آخرش پشیمانی است، حالا دیگر نرو.
[شیطان] گفت: « نه، او باید بیاید و بگوید من اشتباه کردم! تو ببخش!، چرا؟! به جهت اینکه لشکر من از او زیادتر است! آن ملائکه ایی که با من سجود نکردند و تابع من شدند، آنها لشکر من هستند! شیاطین هم لشکر من هستند، آن اجنّه ای هم که ایمان به خدا نیاوردند، لشکر من هستند، تمام بت پرستهای بشر، لشکر من هستند! »

این، به زیادتی لشکر در روز قیامت می خواهد مغرور شود! آنجا جای زیادتی و کمی نیست. هر چقدر زیاد باشد جهنّم می گوید: ( هل من مزید؟ سوره ق/30 ). آن وقت تو می خواهی با زیادتی لشکر کار بکنی! بله، لشکر تو زیاد است؛ [اما] جهنم جایشان می شود؛ جهنم نمی گوید: «اتاق نداریم» جهنم می گوید:
« هرچقدر هست بیاورید، هل من مزید؟ » یعنی اینکه بیاورید، هرچه زیادتر بیاورید. جا داریم!
[حضرت عیسی (ع)] گفت: « برو ملعون! نتوانستم برای تو هم کاری بکنم. تو می گویی: خدا باید بیاید من او را ببخشم!؟ »

مقصود، حلّ این مطالب به علم و جهل است، دانستن و ندانستن، عالم بودن و جاهل بودن، دور می زند. اصل مطلب، از جهل این بدبخت است. تو ای جاهل! می گویی: « چیزی که آتش شد دیگر ممکن نیست برای خاک خضوع بکند؟ » آدم خاکِ به تنهایی است؟ یا مجموع خاک و یک پاک دیگری است. تو هم که فقط آتش نیستی، مثل آتش های جامد، روح داری، مکلفی، یک آتش مکلف هستی. [خداوند] به تو فرمود: «اسجدوا»، سجده نکردی؛ قهراً مجموع روح و جسم، انسان یا جنّ یا شیطان یا ملک می شود.
این بدبخت خیال کرد که همین بدن او با بدن این، این ظلمانی و آن نورانی است؛ دیگر محال است نورانی برای ظلمانی سجده و خضوع کند؛ دیگر نمی داند که این، نورانی است.

ای جاهل! آیا نمی دانستی آن وقتی که مجلس امتحان، درس امتحان شد، تمام ملائکه، عاجز بودند و عاجز ماندند از اسامی آنهایی را که خداوند اشاره کرد اسمهای اینها را بگویید، یا خودشان، یا سایر ملائکه، یا سایر اشیاء، همه عاجز بودند. [گفتند]: ما خودمان از خودمان چیزی نداریم؛ هر چیزی که به ما یاد دادی بلد هستیم و هر چیزی را که یاد ندادی بلد نیستیم. [خداوند] به آدم فرمود: « تو بگو! »، [آدم] تمام اسامی را بیان کرد.
حالا که فهمیدی آدم بر تمام ملائکه- با آن همه عظمت ها و اختلاف مراتب در ملائکه- تفوّق پیدا کرد و مقدم شد و حال که فهمیدی که آدم بر تو و همه ملائکه مقدم است، باز هم، خجالت نکشیدی، باز هم گفتی: ( خلقتنی من نار و خلقته من طین. سوره ص/76 ) ؟ باز هم جای این [حرف] است؟ باز هم نفهمیدی؟
ببینید: میزان، علم و جهل است.

خوب، اگر [تا به حال] نفهمیدی که آدم باید [به] آنچه معلوماتش است عمل کند، از حالا توبه بکن، اقلاً حالا بپرس: « آیا توبه من قبول می شود یا نه؟ »
و علی هذا، ببینید چقدر ما غافلیم! چقدر ما به خودمان ظالمیم که واضحات را زیر پا می گذاریم! مطلب همین است، دائر مدار این است که اگر معلومات ما زیر پا نباشد، مجهولات ما عملی نشود، کار تمام است.

معلومات را نباید زیر پا گذاشت، آدم پشیمان می شود، اگر به معلوماتش عمل کرد، دیگر روشن می شود، دیگر توقف ندارد.
اگر دید باز هم توقف دارد، بداند- به طور یقین- بعضی از معلومات را زیر پا گذاشته است، کفشش ریگ دارد، خوب دقت نکرد که این ریگ را خارج کند:

« من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم یعلم. » بحار الانوار، ج78، ص189.
( و الذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا ) سوره عنکبوت/69.
( ومن عمل بما علم کفی ما لم یعلم ) ثواب الاعمال،ص134.

هیچ کس نیست که بگوید هیچ چیز نمی دانم، [اگر بگوید] دروغ می گوید هر کسی [که] هست، غیر معصوم بعضی چیزها را میداند و بعضی چیزها را نمیداند؛ آن چیزهائی را که می داند، اگر عمل کند، آن چیزهایی را که نمی داند می فهمد.
آن چیزهایی را که می دانید، عمل کنید؛ و آن چیزهایی را که نمی دانید، از حالا توقف کنید و احتیاط کنید تا روشن شود، وقتی به آنها عمل کردی روشن می شود؛ به همان دلیلی که اینها را برای شما روشن کرد، آنهای دیگر را هم روشن می کند.

علی هذا، ببینید، برای چه توقف داریم. آنچه می دانی بکن و آنچه نمی دانی، احتیاط کن، هرگز پشیمان نخواهی شد.
خداوند بر توفیقات همه شما بیفزاید.
و خداوند ان شاءالله، سلامتی مطلقه روحیّه و جسمیّه، به همه مرحمت فرماید.
« والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته »

پنج شنبه 5/6/1388 - 23:19
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته