• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 38
تعداد نظرات : 8
زمان آخرین مطلب : 5935روز قبل
آموزش و تحقيقات

اینك كه من از دنیا می روم، بیست و پنج كشور جز امپراتوری ایران است و در تمامی این كشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان درآن كشورها دارای احترام هستند و مردم آن كشورها نیز در ایران دارای احترامند، جانشین من خشایارشا باید مثل من در حفظ این كشورها كوشا باشد و راه نگهداری این كشورها این است كه در امور داخلی آن ها مداخله نكند و مذهب و شعائر آنان را محترم شمرد .

اكنون كه من از این دنیا می روم تو دوازده كرور دریك زر در خزانه داری و این زر یكی از اركان قدرت تو می باشد، زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلكه به ثروت نیز هست. البته به خاطر داشته باش تو باید به این حزانه بیفزایی نه این كه از آن بكاهی، من نمی گویم كه در مواقع ضروری از آن برداشت نكن، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است كه هنگام ضرورت از آن برداشت كنند، اما در اولین فرصت آن چه برداشتی به خزانه بر گردان .

مادرت آتوسا ( دختر كورش كبیر ) بر گردن من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم كن .

ده سال است كه من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف كشور هستم و من روش ساختن این انبارها را كه از سنگ ساخته می شود و به شكل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن به وجود نمی آید و غله در این انبارها چندین سال می ماند بدون این كه فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه بدهی تا این كه همواره آذوغه دو یاسه سال كشور در آن انبارها موجود باشد و هر سال بعد از این كه غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین كسری خوار و بار استفاده كن و غله جدید را بعد از این كه بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو برای آذوقه در این مملكت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشك سالی شود .

هرگز دوستان و ندیمان خود را به كارهای مملكتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو كافیست، چون اگر دوستان و ندیمان خود را به كار های مملكتی بگماری و آنان به مردم ظلم كنند و استفاده نا مشروع نمایند نخواهی توانست آنها را مجازات كنی چون با تو دوست اند و تو ناچاری رعایت دوستی نمایی.

كانالی كه من می حواستم بین رود نیل و دریای سرخ به وجود آورم ( كانال سوئز ) به اتمام نرسید و تمام كردن این كانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد، تو باید آن كانال را به اتمام رسانی و عوارض عبور كشتی ها از آن كانال نباید آن قدر سنگین باشد كه ناخدایان كشتی ها ترجیح بدهند كه از آن عبور نكنند .

اكنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا این كه در این قلمرو ، نظم و امنیت برقرار كند، ولی فرصت نكردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این كار را به انجام برسانی، با یك ارتش قدرتمند به یونان حمله كن و به یونانیان بفهمان كه پادشاه ایران قادر است مرتكبین فجایع را تنبیه كند .

توصیه دیگر من به تو این است كه هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده، چون هر دوی آنها آفت سلطنت اند و بدون ترحم دروغگو را از خود بران. هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط مكن و برای این كه عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند، قانون مالیات را وضع كردم كه تماس عمال دیوان با مردم را خیلی كم كرده است و اگر این قانون را حفظ نمایی عمال حكومت زیاد با مردم تماس نخواهند داشت .

افسران و سربازان ارتش را راضی نگاه دار و با آنها بدرفتاری نكن، اگر با آنها بد رفتاری نمایی آن ها نخواهند توانست مقابله به مثل كنند ، اما در میدان جنگ تلافی خواهند كرد ولو به قیمت كشته شدن خودشان باشد و تلافی آن ها این طور خواهد بود كه دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا این كه وسیله شكست خوردن تو را فراهم كنند .

امر آموزش را كه من شروع كردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا این كه فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر چه فهم و عقل آنها بیشتر شود تو با اطمینان بیشتری حكومت خواهی كرد .

همواره حامی كیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نكن كه از كیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش كه هر كسی باید آزاد باشد تا از هر كیشی كه میل دارد پیروی كند .

بعد از این كه من زندگی را بدرود گفتم ، بدن من را بشوی و آنگاه كفنی را كه من خود فراهم كردم بر من بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار ، اما قبرم را مسدود مكن تا هر زمانی كه می توانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی من را آنجا ببینی و بفهمی كه من پدرت پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج كشور سلطنت می كردم مردم و تو نیز خواهید مرد زیرا كه سرنوشت آدمی این است كه بمیرد، خواه پادشاه بیست و پنج كشور باشد ، خواه یك خاركن و هیچ كس در این جهان باقی نخواهد ماند، اگر تو هر زمان كه فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت مرا ببینی، غرور و خودخواهی بر تو غلبه نخواهد كرد، اما وقتی مرگ خود را نزدیك دیدی، بگو قبر مرا مسدود كنند و وصیت كن كه پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا این كه بتواند تابوت حاوی جسدت را ببیند.

زنهار، زنهار، هرگز خودت هم مدعی و هم قاضی نشو، اگر از كسی ادعایی داری موافقت كن یك قاضی بی طرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد و رای صادر كند، زیرا كسی كه مدعیست اگر قضاوت كند ظلم خواهد كرد.

هرگز از آباد كردن دست برندار زیرا كه اگر از آبادكردن دست برداری كشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت، زیرا قائده اینست كه وقتی كشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود، در آباد كردن ، حفر قنات ، احداث جاده و شهرسازی را در درجه اول قرار بده .

عفو و دوستی را فراموش مكن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت، ولی عفو باید فقط موقعی باشد كه كسی نسبت به تو خطایی كرده باشد و اگر به دیگری خطایی كرده باشد و تو عفو كنی ظلم كرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای .

بیش از این چیزی نمی گویم، این اظهارات را با حضور كسانی كه غیر از تو اینجا حاضراند كردم تا این كه بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را كرده ام و اینك بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می كنم مرگم نزدیك شده است .

جمعه 28/10/1386 - 17:21
دعا و زیارت

ولادت

در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت (1) دومین فرزند برومند حضرت على وفاطمه(س) , كه درود خدا بر ایشان باد, در خانه وحى و ولایت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پیامبر گرامى اسلام (ص ) رسید, به خانه حضرت على (ع ) و فاطمه (س ) آمد و اسما (2) را فرمود تا كودك را بیاورد.اسما او را در پارچه اى سپید پیچید و خدمت رسول اكرم (ص ) برد, آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت.(3)

به روزهاى اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش , امین وحى الهى , جبرئیل  فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا, این نوزاد را به نام پسر كوچك هارون (شبیر) (4) كه به عربى (حسین ) خوانده می شود نام بگذار.(5)چون على براى تو به سان هارون براى موسى بن عمران است , جز آن كه تو خاتم پیغمبران هستى .و به این ترتیب نام پرعظمت حسین از جانب پروردگار, براى دومین فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد.

به روز هفتم ولادتش , فاطمه زهرا كه سلام خداوند بر او باد, گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقیقه (6) كشت , و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد. (7)

حسین (ع ) و پیامبر (ص )
از ولادت حسین بن على (ع ) كه در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) كه شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى كه پیامبر راستین اسلام (ص ) درباره حسین (ع ) ابراز میداشت , به بزرگوارى و مقام شامخ پیشواى سوم آگاه شدند.

سلمان فارسى می گوید: دیدم كه رسول خدا (ص ) حسین (ع ) را بر زانوى خویش نهاده او را می بوسید و می فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى , تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى , تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدایى كه نُه نفرند و خاتم ایشان ,قائم ایشان (امام زمان عج ) می باشد. (8)
انس بن مالك روایت می كند: وقتى از پیامبر پرسیدند كدام یك از اهل بیت خود را بیشتر دوست می دارى , فرمود: حسن و حسین را, (9) بارها رسول گرامى حسن (ع ) و حسین (ع ) را به سینه می فشرد وآنان را می بویید و می بوسید. (10)

ابوهریره كه از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت است , در عین حال اعتراف می كند كه : رسول اكرم را دیدم كه حسن و حسین را بر شانه هاى خویش نشانده بود و به سوى مامی آمد, وقتى به ما رسید فرمود هر كس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته , و هر كه با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است.(11)عالیترین, صمیمیترین و گویاترین رابطه معنوى و ملكوتى بین پیامبر و حسین را میتوان در این جمله رسول گرامى اسلام(ص )خواند كه فرمود:حسین از من و من ازحسینم (12)

حسین (ع ) با پدر
شش سال از عمرش با پیامبر بزرگوار سپرى شد, و آن گاه كه رسول خدا (ص ) چشم از جهان فروبست و به لقاى پروردگار شتافت , مدت سى سال با پدر زیست . پدرى كه جز به انصاف حكم نكرد , و جز به طهارت و بندگى نگذرانید , جز خدا ندید و جز خدا نخواست و جز خدا نیافت . پدرى كه در زمان حكومتش لحظه اى او را آرام نگذاشتند ,همچنان كه به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند...

در تمام این مدت , با دل و جان از اوامر پدر اطاعت می كرد, و در چند سالى كه حضرت على (ع ) متصدى خلافت ظاهرى شد, حضرت حسین (ع ) در راه پیشبرد اهداف اسلامى , مانند یك سرباز فداكار، همچون برادر بزرگوارش می كوشید, و در جنگهاى جمل , صفین و نهروان شركت داشت.(13)
به این ترتیب , از پدرش امیرالمؤمنین(ع ) و دین خدا حمایت كرد و حتى گاهى در حضور جمعیت به غاصبین خلافت اعتراض می كرد. در زمان حكومت عمر, امام حسین (ع ) وارد مسجد شد, خلیفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده كرد كه سخن میگفت. بی درنگ از منبر بالا رفت و فریاد زد: از منبرپدرم فرود آى .... (14)

امام حسین (ع ) با برادر
پس از شهادت حضرت على (ع ), به فرموده رسول خدا (ص ) و وصیت امیرالمؤمنین (ع ) امامت و رهبرى شیعیان به حسن بن على (ع ), فرزند بزرگ امیرالمؤمنین (ع ), منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد كه به فرامین پیشوایشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند. امام حسین (ع ) كه دست پرورد وحى محمدى و ولایت علوى بود, همراه و همكار و همفكر برادرش بود. چنان كه وقتى بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ , امام حسن (ع ) مجبور شد كه با معاویه صلح كند و آن همه ناراحتی ها را تحمل نماید, امام حسین (ع ) شریك رنج هاى برادر بود و چون میدانست كه این صلح به صلاح اسلام و مسلمین است , هرگز اعتراض به برادر نداشت .

حتى یك روز كه معاویه , در حضور امام حسن (ع ) وامام حسین (ع ) دهان آلوده اش را به بدگویى نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان امیرمؤمنان (ع ) گشود, امام حسین (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوى معاویه بشكند و سزاى ناهنجاریش را به كنارش بگذارد, ولى امام حسن (ع ) او را به سكوت و خاموشى فراخواند, امام حسین (ع ) پذیرا شد و به جایش بازگشت , آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاویه برآمد, و با بیانى رسا و كوبنده خاموشش ساخت . (15)

امام حسین (ع ) در زمان معاویه
چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) از دنیا رحلت فرمود, به گفته رسول خدا (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و وصیت حسن بن على (ع ) امامت و رهبرى شیعیان به امام حسین (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبرى جامعه گردید. امام حسین (ع ) می دید كه معاویه با اتكا به قدرت اسلام , بر اریكه حكومت اسلام به ناحق تكیه زده , سخت مشغول تخریب اساس جامعه اسلامى و قوانین خداوند است و از این حكومت پوشالى مخرب به سختى رنج می برد, ولى نمی توانست دستى فراز آورد وقدرتى فراهم كند تا او را از جایگاه حكومت اسلامى پایین بكشد, چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نیز وضعى مشابه او داشت.
امام حسین (ع ) می دانست اگر تصمیمش را آشكار سازد و به سازندگى قدرت بپردازد, پیش از هر جنبش و حركت مفیدى به قتلش می رسانند, ناچار دندان بر جگر نهاد و صبررا پیشه ساخت كه اگر بر می خاست , پیش از اقدام به دسیسه كشته می شد, از این كشته شدن هیچ نتیجه اى گرفته نمی شد. بنابراین تا معاویه زنده بود, چون برادر زیست و علم مخالفت هاى بزرگ نیفراخت , جز آن كه گاهى محیط و حركات و اعمال معاویه را به باد انتقاد می گرفت و مردم رابه آینده نزدیك امیدوار می ساخت كه اقدام مؤثرى خواهد نمود.

در تمام طول مدتى كه معاویه از مردم براى ولایتعهدى یزید, بیعت می گرفت , حسین به شدت با اومخالفت كرد, و هرگز تن به بیعت یزید نداد و ولیعهدى او را نپذیرفت و حتى گاهى سخنانى تند به معاویه گفت و یا نامه اى كوبنده براى او نوشت .(16) معاویه هم در بیعت گرفتن براى یزید, به او اصرارى نكرد و امام (ع ) همچنین بود و ماند تا معاویه درگذشت ...

قیام حسینى
یزید پس از معاویه بر تخت حكومت اسلامى تكیه زد و خود را امیرالمؤمنین خواند و براى این كه سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبیت كند, مصمم شد براى نامداران و شخصیتهاى اسلامى پیامى بفرستد و آنان را به بیعت با خویش بخواند. به همین منظور, نامه اى به حاكم مدینه نوشت و در آن یادآور شد كه براى من از حسین (ع )بیعت بگیر و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان .

حاكم این خبر را به امام حسین (ع )رسانید و جواب مطالبه نمود. امام حسین (ع ) چنین فرمود: انا لله و انا الیه راجعون و على الاسلام السلام اذا بلیت الامة براع مثل یزید.(17) آن گاه كه افرادى چون یزید, (شرابخوار و قمارباز و بی ایمان و ناپاك كه حتى ظاهر اسلام را هم مراعات نمی كند) بر مسند حكومت اسلامى بنشیند, باید فاتحه اسلام را خواند.(زیرا این گونه زمامدارها با نیروى اسلام و به نام اسلام , اسلام را از بین میبرند.)

امام حسین (ع ) می دانست اینك كه حكومت یزید را به رسمیت نشناخته است , اگر در مدینه بماند به قتلش می رسانندش, لذا به امر پروردگار, شبانه و مخفى از مدینه به سوى مكه حركت كرد. آمدن آن حضرت به مكه , همراه با سرباز زدن او از بیعت یزید, در بین مردم مكه و مدینه انتشار یافت , و این خبر تا به كوفه هم رسید. كوفیان ازامام حسین (ع ) كه در مكه به سر می برد دعوت كردند تا به سوى آنان آید و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقیل , پسر عموى خویش را به كوفه فرستاد تا حركت و واكنش اجتماع كوفى را از نزدیك ببیند و برایش بنویسد. مسلم به كوفه رسید و با استقبال گرم و بی سابقه اى روبرو شد, هزاران نفر به عنوان نایب امام (ع ) با او بیعت كردند, و مسلم هم نامه اى به امام حسین (ع ) نگاشت و حركت فورى امام (ع ) را لازم گزارش داد.

هر چند امام حسین (ع ) كوفیان را به خوبى می شناخت , و بی وفایى و بی دینیشان را در زمان حكومت پدر و برادر دیده بود و می دانست به گفته ها و بیعتشان با مسلم نمی توان اعتماد كرد, و لیكن براى اتمام حجت و اجراى اوامر پروردگار تصمیم گرفت كه به سوى كوفه حركت كند.با این حال تا هشتم ذیحجه , یعنى روزى كه همه مردم مكه عازم رفتن به منى بودند (18) و هر كس در راه مكه جا مانده بود با عجله تمام می خواست خود را به مكه برساند, آن حضرت در مكه ماند و در چنین روزى با اهل بیت و یاران خود, از مكه به طرف عراق خارج شد و با این كار هم به وظیفه خویش عمل كرد و هم به مسلمانان جهان فهماند كه پسر پیغمبر امت , یزید را به رسمیت نشناخته و با او بیعت نكرده ,بلكه علیه او قیام كرده است .

یزید كه حركت مسلم را به سوى كوفه دریافته و از بیعت كوفیان با او آگاه شده بود, ابن زیاد را (كه از پلیدترین یاران یزید و از كثیفترین طرفداران حكومت بنى امیه بود) به كوفه فرستاد.ابن زیاد از ضعف ایمان و دورویى و ترس مردم كوفه استفاده نمود و با تهدید وارعاب , آنان را از دور و بر مسلم پراكنده ساخت , و مسلم به تنهایى با عمال ابن زیاد به نبرد پرداخت , و پس از جنگى دلاورانه و شگفت , با شجاعت شهید شد.(سلام خدا بر او باد).و ابن زیاد جامعه دورو و خیانتكار و بی ایمان كوفه را علیه امام حسین (ع ) برانگیخت , و كار به جایى رسید كه عده اى از همان كسانى كه براى امام (ع ) دعوتنامه نوشته بودند, سلاح جنگ پوشیدند و منتظر ماندند تا امام حسین (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.

امام حسین (ع ) از همان شبى كه از مدینه بیرون آمد, و در تمام مدتى كه در مكه اقامت گزید, و در طول راه مكه به كربلا, تا هنگام شهادت , گاهى به اشاره , گاهى به صراحت , اعلان میداشت كه : مقصود من از حركت , رسوا ساختن حكومت ضد اسلامى یزید وبرپاداشتن امر به معروف و نهى از منكر و ایستادگى در برابر ظلم و ستمگرى است وجز حمایت قرآن و زنده داشتن دین محمدى هدفى ندارم . و این مأموریتى بود كه خداوند به او واگذار نموده بود, حتى اگر به كشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسیرى خانواده اش اتمام پذیرد.

رسول گرامى (ص ) و امیرمؤمنان (ع ) و حسن بن على (ع ) پیشوایان پیشین اسلام , شهادت امام حسین (ع ) را بارها بیان فرموده بودند. حتى در هنگام ولادت امام حسین (ع ),رسول گرانمایه اسلام (ص ) شهادتش را تذكر داده بود. (19) و خود امام حسین (ع ) به علم امامت میدانست كه آخر این سفر به شهادتش می انجامد, ولى او كسى نبود كه در برابر دستور آسمانى و فرمان خدا براى جان خود ارزشى قائل باشد, یا از اسارت خانواده اش واهمه اى به دل راه دهد. او آن كس بود كه بلا را و شهادت را سعادت می پنداشت . (سلام ابدى خدا بر او باد) .

خبر شهادت حسین (ع ) در كربلا به قدرى در اجتماع اسلامى مورد گفتگو واقع شده بود كه عامه مردم از پایان این سفر مطلع بودند. چون جسته و گریخته , از رسول الله (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و امام حسن بن على (ع ) و دیگر بزرگان صدر اسلام شنیده بودند. بدین سان حركت امام حسین (ع ) با آن درگیری ها و ناراحتی ها احتمال كشته شدنش را در اذهان عامه تشدید كرد. به ویژه كه خود در طول راه می فرمود: من كان باذلا فینا مهجته و موطنا على لقاء الله نفسه فلیرحل معنا. (20) هر كس حاضر است در راه ما از جان خویش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد,همراه ما بیاید. و لذا در بعضى از دوستان این توهم پیش آمد كه حضرتش را از این سفر منصرف سازند، غافل از این كه فرزند على بن ابى طالب (ع ) امام و جانشین پیامبر, و از دیگران به وظیفه خویش آگاه تر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده، دست نخواهد كشید.

بارى امام حسین (ع ) با همه این افكار و نظریه ها كه اطرافش را گرفته بود به راه خویش ادامه داد, و كوچكترین خللى در تصمیمش راه نیافت .سرانجام  رفت , و شهادت را دریافت . نه خود تنها, بلكه با اصحاب و فرزندان كه هر یك ستاره اى درخشان در افق اسلام بودند, رفتند و كشته شدند, و خون هایشان شن هاى گرم دشت كربلا را لاله باران كرد تا جامعه مسلمانان بفهمد یزید (باقیمانده بسترهاى گناه آلود خاندان امیه ) جانشین رسول خدا نیست , و اساسا اسلام از بنى امیه و بنى امیه از اسلام جداست .

راستى هرگز اندیشیده اید اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرین حسین (ع ) به وقوع نمی پیوست و مردم یزید را خلیفه پیغمبر (ص ) می دانستند, و آن گاه اخبار دربار یزید و شهوت رانی هاى او و عمالش را می شنیدند, چقدر از اسلام متنفر می شدند, زیرا اسلامى كه خلیفه پیغمبرش یزید باشد, به راستى نیز تنفرآور است ... و خاندان پاك حضرت امام حسین (ع ) نیز اسیر شدند تا آخرین رسالت این شهادت رابه گوش مردم برسانند.و شنیدیم و خواندیم كه در شهرها, در بازارها, در مسجدها, در بارگاه متعفن پسر زیاد و دربار نكبت بار یزید, هماره و همه جا دهان گشودند وفریاد زدند, و پرده زیباى فریب را از چهره زشت و جنایتكار جیره خواران بنى امیه برداشتند و ثابت كردند كه یزید سگباز وشرابخوار است , هرگز لیاقت خلافت ندارد و این اریكه اى كه او بر آن تكیه زده جایگاه او نیست . سخنانشان رسالت شهادت حسینى را تكمیل كرد, طوفانى در جانها برانگیختند, چنان كه نام یزید تا همیشه مترادف با هر پستى و رذالت و دنائت گردید و همه آرزوهاى طلایى و شیطانیش چون نقش بر آب گشت .

نگرشى ژرف میخواهد تا بتوان بر همه ابعاد این شهادت عظیم و پرنتیجه دست یافت . از همان اوان شهادتش تا كنون , دوستان و شیعیانش , و همه آنان كه به شرافت و عظمت انسان ارج می گذارند, همه ساله سالروز به خون غلتیدنش را, سالروز قیام و شهادتش را با سیاهپوشى و عزادارى محترم می شمارند, و خلوص خویش را با گریه بر مصایب آن بزرگوار ابراز میدارند. پیشوایان معصوم ما, هماره به واقعه كربلا و به زنده داشتن آن عنایتى خاص داشتند. غیر از این كه خود به زیارت مرقدش می شتافتند و عزایش را بر پا می داشتند, در فضیلت عزادارى و محزون بودن براى آن بزرگوار, گفتارهاى متعددى ایراد فرموده اند.
ابوعماره گوید: روزى به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسیدم , فرمود اشعارى درسوگوارى حسین براى ما بخوان . وقتى شروع به خواندن نمودم صداى گریه حضرت برخاست , من می خواندم و آن عزیز می گریست , چندان كه صداى گریه از خانه برخاست . بعد از آن كه اشعار را تمام كردم , امام (ع ) در فضلیت و ثواب مرثیه و گریاندن مردم بر امام حسین (ع ) مطالبى بیان فرمود. (21)

نیز از آن جناب است كه فرمود: گریستن و بی تابى كردن در هیچ مصیبتى شایسته نیست مگر در مصیبت حسین بن على , كه ثواب و جزایى گرانمایه دارد. (22) باقرالعلوم , امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم كه یكى از اصحاب بزرگ او است فرمود: به شیعیان ما بگویید كه به زیارت مرقد حسین بروند, زیرا بر هر شخص باایمانى كه به امامت ما معترف است , زیارت قبر اباعبدالله لازم میباشد. (23)

امام صادق (ع ) می فرماید: ان زیارة الحسین علیه السلام افضل ما یكون من الاعمال . همانا زیارت حسین (ع ) از هر عمل پسندیده اى ارزش و فضیلتش بیشتر است . (24) زیرا كه این زیارت در حقیقت مدرسه بزرگ و عظیم است كه به جهانیان درس ایمان و عمل صالح می دهد و گویى روح را به سوى ملكوت خوبی ها و پاكدامنی ها و فداكاری ها پرواز می دهد. هر چند عزادارى و گریه بر مصایب حسین بن على (ع ), و مشرف شدن به زیارت قبرش و بازنمایاندن تاریخ پرشكوه و حماسه ساز كربلایش ارزش و معیارى والا دارد, لكن باید دانست كه نباید تنها به این زیارت ها و گریه ها و غم گساریدن اكتفا كرد, بلكه همه این تظاهرات , فلسفه دیندارى , فداكارى و حمایت از قوانین آسمانى را به ما گوشزدمینماید, و هدف هم جز این نیست , و نیاز بزرگ ما از درگاه حسینى آموختن انسانیت و خالى بودن دل از هر چه غیر از خداست میباشد, و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضیه بپردازیم , هدف مقدس حسینى به فراموشى می گراید.

پی نوشتها:

(1) در سال و ماه و روز ولادت امام حسین (ع ) اقوال دیگرى هم گفته شده است , ولى ما قول مشهور بین شیعه را نقل كردیم . ر. به . ك . اعلام الورى طبرسى , ص 213.
(2) احتمال دارد منظور از اسما, دختر یزید بن سكن انصارى باشد. ر. به . ك . اعیان الشیعه , جزء 11 , ص 167.
(3) امالى شیخ طوسى , ج 1, ص 377.
(4) شبر بر وزن حسن , و شبیر بر وزن حسین , و مبشر بر وزن محسن , نام پسران هارون بوده است و بوده است و پیغمبر اسلام (ص ) فرزندان خود حسن و حسین و محسن را به این سه نام نامیده است - تاج العروس , ج 3 , ص 389, این سه كلمه در زبان عبرى همان معنى رادارد كه حسن و حسین و محسن در زبان عربى دارد - لسان العرب , ج 66, ص 60.
(5) معانى الاخبار, ص 57.
(6) در منابع اسلامى درباره عقیقه سفارش فراوان شده و براى سلامتى فرزند بسیارمؤثر دانسته شده است . ر. به . ك . وسائل الشیعه , ج 15, ص 143 به بعد.
(7) كافى , ج 6, ص 33.
(8) مقتل خوارزمى , ج 1, ص 146 - كمال الدین صدوق , ص 152.
(9) سنن ترمذى , ج 5, ص 323.
(10) ذخائر العقبى , ص 122.
(11) الاصابه , ج 11, ص 30.
(12) سنن ترمذى , ج 5, ص 324 - در این قسمت روایاتى كه در كتابهاى اهل تسنن آمده است نقل شد تا براى آنها هم سندیت داشته باشد.
(13) الاصابه , ج 1, ص 333.(14) تذكرة الخواص ابن جوزى , ص 34 - الاصابه , ج 1, ص 333, آن طور كه بعضى ازمورخین گفتهاند این موضوع تقریبا در سن ده سالگى امام حسین (ع ) اتفاق افتاده است .
(15) ارشاد مفید, ص 173.
(16) رجال كشى , ص 94 - كشف الغمة , ج 2, ص 206.
(17) مقتل خوارزمى , ج 1, ص 184 - لهوف , ص 20.
(18) روز هشتم ماه ذیحجه مستحب است كه حاجیها به منى بروند, و در آن زمان به این حكم استحبابى عمل میكردند, ولى در زمان ما مرسوم شده است كه از روز هشتم یكسره به عرفات میروند.
(19) كامل الزیارات , ص 68 به بعد - مشیر الاحزان , ص 9.
(20) لهوف , ص 53.
(21) كامل الزیارات , ص 105.
(22) كامل الزیارات , ص 101.
(23) كامل الزیارات , ص 121.
(24) كامل الزیارات , ص 147.

شنبه 22/10/1386 - 22:21
آموزش و تحقيقات
از حدود هزاره سوم قبل از میلاد در برخی از جوامع متمدن واقع در جنوب غربی ایران فضای علمی حاكم بوده است. در آن زمان تمدن سومری و بعدها بابلی در ناحیه میان رودان بین النهرین شكوفا بود و در منطقه‌ی شوش نیز فرهنگ عیلامی وجود داشت. البته جو علمی محدود به نیایشگاه‌ها و حلقه‌های متشكل از كاتبان معابد بود. اما علی رغم محدودیت فضای علمی، اندیشه‌ها و ابداعات چشمگیری در ریاضی و ستاره شناسی و هندسه در آنجا نضج گرفت. پیشرفت‌های كاتبان سومری و شوشی در حساب و جبر و مثلثات و ستاره شناسی گواهی بر وجود اوضاع مساعد علمی در بخش‌‌هایی از جوامع نامبرده بود. در حدود سده‌ی ششم قبل از میلاد مهاجرت‌هایی فرهنگی از ایران به بابل و سپس به آناتولی و اروپا صورت گرفت. عاملان این انتقال فرهنگی مغ‌های ایرانی پرستشگر ایزدمهر بودند. این دانشمندان سنت‌های مهری و زروانی در ستاره‌شناسی را با خود به بابل بردند و با تركیب معارف ایرانی و دانش‌های سومری و بابلی، سنتی قوی در ستاره شناسی جهان باستان شكل گرفت كه بعدها به یونان و دیگر فرهنگ‌های پسین انتقال یافت.

در سده‌ی ششم و پنجم پیش از میلاد، یعنی در عصر هخامنشیان، تماس‌های فرهنگی جدیدی با یونان برقرار شد. در همین عصر با فرهنگ‌های چین و هند تماس‌هایی داشت و در اثر اكتشافاتی كه اسكیلاكس به فرمان داریوش در هند انجام داد، میان جامعه فرهنگی ایرانی و هندی و چینی ارتباط‌هایی ایجاد شد و فرهنگ‌های یونان و بلاد غربی نیز از طریق ایران با تمدن‌های چین و هند ارتباط یافت. از اوضاع علمی ایران در دوره هخامنشی اطلاع چندانی در دست نیست جز آنكه در این عصر ایران باستان یكی از دوره‌های پر رونق ارتباط‌های فرهنگی میان ملت‌ها بوده و مقدمات برای ایجاد فضای علمی در آن مهیا گشته است. اسكندر مقدونی و جانشینان او یعنی سلوكیان نیز بیش از آنكه در حكمت چیزی به شرق بدهند، از معارف شرقی با خود توشه‌هایی از كتاب‌ها و آثار و افكار به یونان و ممالك مغرب زمین بردند. سپس با تشكیل سلسله اشكانیان (253 ق. م.) مقدمات احیای فرهنگ ملی در ایران فراهم شد.

در واقع عصر اشكانیان یك دوره آماده سازی است. عصر معماری و مهندسی در این دوره ابداعات چشمگیری داشت. گروهی از مغ‌های ستاینده مهر از سیستان به هندوستان رفتند و سنت ریاضی و ستاره شناسی هند را قوام بخشیدند كه در تاریخ به "مغ _ برهمنان" معروف گشتند. جاده‌ی ابریشم محصول این دوره است كه سرزمین‌های چین و هند را از راه ایران به سواحل روم مرتبط می‌ساخت و بستر مناسبی برای مبادلات فرهنگی بود.

در 226 م. اردشیر بابكان حكومت ایران را از آن خود كرد و دولت ساسانیان مدت پنج قرن در ایران حكمرانی كردند. حكومت ساسانی از همان ابتدا با آموزه‌های دینی عجین بود و وحدتی كه در دوره ساسانیان در ایران حاكم شد، حاصل این وحدت سیاسی- مذهبی بود. عصر ساسانی از بسیاری جهات، عصر باروری فرهنگی در ایران بود. صدها هزار اسیری كه در زمان شاپور اول و پس از پیروزی او بر والرین به ایران آورده شدند، شامل تعدادی مهندس و دستورز بودند كه در ساختن بناها،  پل‌ها و سدها و انتقال برخی مؤلفه‌های فرهنگی مؤثر بودند. جامعه‌ی ایرانی عصر ساسانی به یك سیستم باز بدل شد و فعالیت مسیحیان بویژه نسطوریان نیز در آن افزایش یافت. در رها و نصیبین و جندی شاپور مدارس و مراكز علمی ایجاد گشت و فعالیت‌هایی در جهت ترجمه كتب از هندی و یونانی به پهلوی و بعد‌ها به سریانی _ عربی آغاز شد.

در زمان خسرو انوشیروان وقایع دیگری در جامعه‌ی ایران رخ داد كه در روند علوم در ایران آن عصر و بعد‌ها بی تأثیر نبود. در سال 528 م. ژوستی نین امپراطور بیزانس مكتب آتن را تعطیل كرد و در پی آن تعدادی فیلسوف و دانشمند كه شمارشان به هفت می‌رسید به دربار ایران آمدند و مدتی در جندی شاپور ماندند. از سوی دیگر انوشیروان برزویه طبیب را برای تهیه نسخه‌ای از كلیله و دمنه به هندوستان گسیل كرد كه مأموریت موفقیت‌آمیزی بود. به علاوه در این عصر فعالیت‌های چشمگیر ستاره شناسی و نجوم انجام شد ؛ "زیج شهریار" و كتاب جغرافیایی "شهر‌های ایران" از تألیفات این دوره است. پیشرفت موسیقی در عصر ساسانی نیز شایان ذكر است.

عصر ساسانی، آخرین دوره تاریخ ایران پیش از اسلام، روزگار باروری و آمادگی بوده است. سنت‌های ایرانی، هندی و یونانی در بطن فرهنگ این عصر با هم در آمیخت و به اعصار بعد منتقل شد.   هنوز سده‌ای بیش از آغاز عصر اسلامی نگذشته بود كه سیطره‌ی نفوذ دولت اسلامی از غرب تا اندلس و در شرق تا هند گسترش یافت و كشورهای پهناوری چون مصر و ایران در زیر پوشش خلافت اسلامی قرار گرفت. زبان عربی كه زبان قرآن بود، رسمیت و مرجعیت یافت و بعد‌ها به صورت زبان رسمی اداری و نیز علم و حكمت درآمد.

به محض آنكه مسلمانان ایرانی منش، منابع معارف یونانی و هندی را كشف كردند، با چنان جسارتی به آن‌ها دست بردند كه از هیچ كوششی برای تحصیل كامل آن‌ها تا سرحد امكان دریغ نورزیدند. بدیهی است كه آنان دارای مقدار زیادی نبوغ علمی بودند و تحت تأثیر سرمشق‌های یونانی و همكاری‌های فراوان خودشان، فرصت یافتند تا در ریاضیات، نجوم، شیمی، فیزیك،  صنعت، جغرافی و طب تحقیقات متعدد و مهمی صورت دهند.

با شروع خلافت عباسی، ایرانیان نقشی پررنگ تر یافتند. خلفای عباسی با آنكه در اصل عرب بودند، برخی رنگ و نژاد ایرانی یافتند. خاندان‌های ایرانی مانند برمكیان كه در برانداختن بنی امیه شركت داشتند، در دستگاه عباسی به مقامات رسیدند. همین نفوذ ایرانی در رشد جهان بینی‌های متعدد، حكمت و پژوهش و افكار علمی تأثیر گذاشت. بغداد كه بر ویرانه‌های شهر بابلی كهنی به نام "بگ - دا - دو" ساخته شده بود به یكی از حوزه‌های پررونق علمی جهان اسلام بدل گشت. از خاندان نوبختی كه مشاوران خلیفه‌ی عباسی بودند، نسل دانشمندی ظهور كردند از جمله ابوسهل فضل كه در پایه گذاری سنت علم اسلامی نقش بسزایی ایفا كردند.

موج دیگری از دانشمندانی كه با شروع كار عباسیان به بغداد آمدند و در پایه ریزی سنت علمی سهیم شدند، ایرانیانی بودند كه از ناحیه‌ی خراسان، ری و بلخ و حوزه علمی مرو آمده بودند. برمكیان از نسل برمكان روسای صومعه بودایی نوبهار بودندكه بعد‌ها از بودا به زرتشت و سپس اسلام گرویدند. اینان در عهد ‌هارون الرشید در شكل بخشیدن نهضت ترجمه از آثار یونانی به عربی و نیز ایرانی كردن دستگاه خلافت و تشویق متفكران ایرانی نقش داشتند. با همیاری جعفر برمكی بسیاری از آثار ریاضی و نجوم و طب به عربی ترجمه شد.

به این ترتیب از سده دوم هجری (ق8 م.) مایه‌های فرهنگی و معارف یونانی، ایرانی و هندی در بستر نوین تمدن اسلامی جریان یافتند. بی گمان در بنیان گذاری نهضت علمی اسلامی این دانشمندان ایرانی بودند كه نقش محوری ایفا كردند. نام برخی از این پیشروان علم را در اینجا می‌آوریم: ابو اسحق ابراهیم فزاری، یعقوب بن طارق، البطریق، جابربن حیان، ابن بختیشوع.

در قرن 3 و4 (9و 10 م.) با ظهور نهضت معتزله، جنبش خرد گرایی قوت گرفت. شمار دانشمندان كه در این عصر در زمینه‌های مختلف حكمت كار می‌كردند،  بسیارند. اما پدیده جالب و مناسب بحث ما این است كه بیشتر این متفكرین یا ایرانی بودند یا به گونه ای با فرهنگ وتمدن ایران پیوند داشتند. بنیامین نهاوندی، سهل طبری، سهل بن بشر، اسماعیل بخاری،  ابن ماسویه و خوارزمی از آن جمله‌اند كه همگی منشأ ایرانی دارند. ابن خرداد به، نیریزی، ماهانی، دینوری، ابوبكر ابن قتیبه،  بلاذری، رازی، كندی متفكر عرب و اسحاق بن حنین از چهره‌های مهم نهضت ترجمه در این عصرند. متفكران اسماعیلی و جمعیت مخفی اخوان الصفا در سده‌ی چهارم نیز ایرانی بوده‌اند.

در قرن پنجم هجری نیز شاهد تعالی و اوج حكمت اسلامی هستیم. بزرگانی چون فردوسی، بیرونی، ابن سینا، كرجی، عمر خیام، غزالی و ناصر خسرو كه همگی ایرانی‌اند و نیز ابن هیثم از فضلای دانشمند این دوره‌اند.

در نیمه دوم سده پنجم نشانه‌های افول حكمت عقلی در جهان اسلام پدیدار شد، اما هرگز به تباهی كامل نرسید. حتی در شاخه‌های حكمت طبیعی در قرون بعد چهره‌های تابناكی در آسمان معرفت درخشیدند. شهاب‌الدین سهروردی، خواجه نصیرالدین طوسی،  ملاصدرای شیرازی از آن جمله‌اند كه در نگرش و روش سنت پیشینیان را قوت بخشیده‌اند.

سده پنجم هجری را باید از آخرین قلل اوج علوم عقلی در ایران اسلامی به شمار آورد. در سده 5 و 6 وحدت سیاسی كشور تحت حكومت سلجوقیان بظاهر تأمین شد، اما بتدریج نشانه‌های تفرقه در عقاید مذهبی آشكار شد و بازار مناظرات متكلمین و بحث و جدل‌های دینی رواج یافت. تضاد میان تعقل و تعبد، ویژه این عصر، در زندگی یكی از بزرگ‌ترین متكلمین عصر یعنی غزالی بخوبی هویداست.

شنبه 22/10/1386 - 22:18
آموزش و تحقيقات
هر ستاره دنباله دار، هسته ای متشكل از یخ و غبار (موسوم به گلوله برفی كثیف) دارد كه پهنای آن حدود 20 كیلومتر (12 مایل) است. هنگامیكه این ستاره به خورشید نزدیك می گردد، هسته اش تبخیر شده و سری درخشان و دنباله ای طولانی شكل می گیرد.

بخش اعظم میلیاردها ستاره دنباله دار منظومه شمسی، در محدوده های دور دست آن قرار دارند، اما مدار بعضی از این ستارگان از نزدیكی خورشید عبور می كند و این امر موجب می شود تا شب هنگام در آسمان بخوبی دیده شوند.

تمام منظومه شمسی ما از جمله دنباله دارها حدود4.5 میلیون سال پیش از رمبیدن یك توده ی بزرگ ابر و گاز به وجود آمد.این توده ابتدا به آرامی می چرخید ولی هر چه رمبش ادامه پیدا كرد ،چرخش سریعتر شد و دمای آن بالا رفت.(درست مثل این كه یك اسكیت باز با جمع كردن دستانش سریعتر می چرخد). این چرخش سریع از ریختن همه ی مواد به داخل هسته جلوگیری كرد.در عوض این ابر و مواد موجود در آن به شكل یك صفحه ی تخت متراكم گشت.در همین زمان دمای هسته ی این ابر بالا رفت تا آن جا كه همجوشی هسته ای آغاز گشت و بدین گونه خورشید به وجود آمد. با وجود این مناطق خارجی این صفحه كاملا سرد بود .به علت كم بودن دما دانه های یخ شكل گرفتند و با تجمع آن ها توده های یخی با بزرگی چند كیلومتر شكل گرفتند،و توده های بزرگتر نیز سیاره ها را شكل دادند.

پهنای هسته یك ستاره دنباله دار فقط چند كیلومتر می باشد، اما دنباله آن بسیار طولانی است. ستاره دنباله دار عظیمی كه در سال 1843 دیده شد، دارای دنباله ای بطول 330 میلیون كیلومتر (205 میلیون مایل) بود. چگالی این دنباله ها حتی از بهترین خلئی كه در شرایط آزمایشگاهی در روی زمین ایجاد شده، كمتر است.

چرا ستاره های دنباله دار دنباله دارند؟

دنباله ی یك دنباله دار بارزترین مشخصه آن است. همچنانكه دنباله دار به خورشید نزدیك تر می شود دم درخشانی در امتداد آن و در جهت مخالف خورشید گسترش می یابد. در فاصله ای زیاد از خورشید هسته دنباله دار ها سرد و مواد داخل آن منجمد می باشند. با نزدیك شدن به خورشید باد های شدید خورشیدی قسمتی از هسته را تصعید می كنند كه این مواد كما را تشكیل می دهند. فعل و انفعالاتی كه باد های خورشیدی روی كما انجام می دهند باعث به وجود آمدن هسته می شوند. ساختار شیمیایی كما مواد تشكیل دهنده دنباله را تعیین می كند. ممكن است به نظر آید كه دنباله داری دم ندارد ولی واقعا این طور نیست بلكه دنباله آن قدر شفاف است كه دیده نمی شودولی دانشمندان با استفاده از فیلتر های مخصوص قادر به دیدن آن ها هستند.مثلا دم دنباله دار هیل پاب(1997)به راحتی در نور مرئی دیده می شد ولی عكس هایی كه با فیلترتهییه شده بودند وجود تعدادی دنباله تشكیل شده از غبار و گاز های یونیده را نشان دادند.

انواع دنباله ها:

دو نوع دنباله وجود دارد:غبار و گاز یونیده.یك دم تشكیل شده از غبار محتوی ذراتی به بزرگی ذرات موجود دردود می باشد.این نوع دم هنگامی تشكیل می شود كه یك باد خورشیدی مقداری ماده از كما جدا می كند.چون این ذرات بسیار كوچكند با كوچكترین نیرویی جابجا می شوند در نتیجه این دنباله ها مامولا پخش و خمیده اند.دنباله های گازی وقتی تشكیل می شوند كه نورخورشید مقداری از مواد كما را یونیده می كند و سپس یك باد خورشیدی این مواد یونیده را از كما دور میكند.دنباله های یونی معمولا كشیده تر و باریك ترند.هر دوی این دنباله ها ممكن است تا میلیون ها كیلومتر در فضا پراكنده شوند.وقتی كه دنباله دار از خورشید دور میشود دم و كما ازبین میروند و فقط مواد سرد و سخت درون هسته باقی می مانند.تحقیقات راجع به ستاره دنباله دار هیل پاب وجود نوعی دم رانشان داد كه شبیه دنباله های تشكیل شده از غبار بود ولی از سدیم خنثی تشكیل شده بود.(همان طور كه گفتیم مواد موجود در هسته نوی كما و دنباله را تعیین می كنند).

دنباله دار ها از كجا می آیند؟

دنباله دار ها در دو جا به طور بارز یافت می شوند :كمر بند كوییپر و ابر اورت.دنباله دار های كوتاه مدت معمولا از ناحیه ای به نام كمربند كوییپر می آیند.این كمربند فراتر از مدار نپتون قرار گرفته است.اولین جرم متعلق به كمربند كوییپر در سال 1922 كشف شد.این اجسام معمولا كوچك هستند و اندازه ی آن ها از 10 تا 100 كیلومتر تغییر می كند.طبق رصد های هابل حدود 200میلیون دنباله دار در این ناحیه وجود دارد كه گمان می رود از ابتدای تشكیل منظومه ی شمسی بدون تغییر مانده اند.دنباله دار های با تناوب طولانی مدت از ناحیه ای كروی متشكل از اجرام یخ زده به نام ابر اورت سرچشمه می گیرند.این اجرام در دورترین قسمت منظومه ی شمسی قرار دارند و از آمونیاك منجمد ، متان ، سیانوژن ، یخ آب و صخره تشكیل شده اند.معمولا یك اختلال گرانشی باعث راه یافتن آن ها به داخل منظومه ی شمسی می شود.

مسیر حركت دنباله دارها

مدار سیارات نزدیك به دایره است حال آن كه مدار دنباله دار ها به شدت بیضوی است. به علت تاثیرات گرانشی دنباله دار ها در حضیض سریعتر حركت می كنند تا در اوج.دنباله دار ها از مدت چرخششان یه دور خورشید طبقه بتدی می شوند: دنباله دار ها بامدت تناوب كوتاه و متوسط-مانند هالی با دوره تناوب 76 سال- بیشتر در بین خورشید و پلوتون به سر می برند.این دنباله دارها ابتدا در كمربند كوییپر هستند ولی نیروی گرانش یكی از سیارات به خصوص مشتری آن ها را نزدیك خورشید می راند و دوره تناوب آن ها كمتر از 200 سال است.(شومیكر-لوی 9 یكی از این دنباله دارها بود كه عاقبت در مشتری سقوط كرد). دنباله دار های بلند مدت با تناوبی بیش از 200 سال كه بیشتر در ابر اورت هستند. هیل پاب نمونه ای از این دنباله دار ها است كه تناوبی برابر با4،000 سال دارد.

ستارگان دنباله دار بر اساس دوره تناوب مداری شان به دو دسته تقسیم میشوند:

ستارگان دارای دوره تناوب مداری بیش از 200 سال و ستارگانی كه دوره تناوب مداری شان كمتر از 200 سال می باشد.

گروه اول، ستارگان با دوره تناوب طولانی و گروه دوم ستارگان با دوره تناوب مداری كوتاه هستند.

این ظن وجود دارد كه ستارگان دارای دوره تناوب مداری كوتاه، زمانی در ابر اوپتیك - اورت دارای دوره تناوب طولانی بوده اند. بسیاری از ستارگان دارای دوره تناوب مداری كوتا ، در فواصل زمانی منظمی دیده شده اند كه معروفترین آنها ستاره دنباله دار هالی است. ستاره دنباله دار انكی كوتاهترین دوره تناوب مداری را دارد كه 5/3 سال می باشد.

ستارگان دنباله دار با هر بار گذشتن از كنار خورشید، مقداری از مواد خود را بر اثر تبخیر از دست می دهند. دنباله ستارگان دارای دوره تناوب مداری كوتاه، بسیار درخشان است، اما با هر بار گذشتن از كنار خورشید، مواد خود را از دست داده و بدین ترتیب، امكان رویت آنها كمتر می شود.

بعضی از این ستارگان قبل از متلاشی شدن فقط یك بار دیده می شوند، هر چند كه طول عمر معمولی یك ستاره دنباله دار با دوره تناوب كوتاه حدود 10000 سال است. گردش بسیاری از ستارگان دنباله دار دارای دوره تناوب طولانی بدور خورشید هزاران یا حتی میلیونها سال طول می كشد. بنابر این، طول عمر این ستارگان بسیار بیشتر از نوع دیگر است.
شنبه 22/10/1386 - 22:15
آموزش و تحقيقات

تئوری جدیدی كه دانشمندان استرالیایی مطرح كرده‌اند و سرعت نور را ثابت نمی‌دانند مهمترین تئوری فیزیك نوین یعنی نسبیت انیشتین را از اریكه قدرت به پایین می‌‌كشد.

تیم فیزیك‌دانان دانشگاه مك كواری سیدنی در استرالیا به ریاست پال دیویز Paul Davies احتمال آن كه سرعت نور طی میلیاردها سال كندتر شده باشد را مطرح ساخته‌اند. در این صورت فیزیكدانان باید در مورد بسیار از فرضیه‌ها و تئوریهای پایه بویژه در مورد قوانین حاكم بر عالم تجدید نظر كنند. دیویز در مصاحبه با رویتر گفت: «معنی این تئوری جدید آن است كه باید از خیر تئوری نسبیت و فرمول E=mc2 و این جور چیزها بگذریم البته نه به این معنی كه كتابها را در این مورد دور بیندازیم؛ همیشه تحولات علمی تئوریهای قدیمی‌تر را در خود هضم می‌‌كند‌».

نتایج تحقیقات این تیم در مجله نیچر Nature به چاپ رسیده است. جان وب اختر شناس دانشگاه نیوساوث ویلز با ارائه تئوری خود براساس شواهدی كه به دست آمده است ادعا می‌‌كند كه سرعت نور می‌‌تواند ثابت نباشد، كه این موضوع معمای لاینحلی را پیش روی فیزیكدانان و اخترشناسان قرار داده است. براساس یافته‌های وب، نوری كه از كوثر- Quasar شی‌ء شبیه به ستاره در آسمان - در طی دوازده میلیارد سال سفر خود تا رسیدن به زمین فوتونهایی از سحابی بین ستاره‌ای دریافت كرده است كه با فوتونهایی كه تاكنون می‌‌شناختیم تفاوت دارد.

دیویز در توضیح یافته‌های وب می‌‌گوید: مشاهدات وب به معنی آن است كه ساختار اتمهایی كه از نور كوثر ساطع می‌‌شود تفاوت بسیار جزیی اما با اهمیت ساختار اتمهای انسان دارد. دلیل این تفاوت فقط می‌‌تواند از دو چیز ناشی شود: یا بخاطر سرعت نور و یا بخاطر تخلیه الكترونی (Electron Charge)؛ از سویی دو قانون در قوانین فیزیك كیهانی مطرح است كه سالهاست مورد پرسش قرار گرفته است.

براساس این دو قانون نه تخلیه الكترونی و نه سرعت نور قابل تغییر نیستند. اما باید برای مشاهدات وب توضیحی داد: یا این مشاهدات اشتباه است و یا یكی از دو قانون ثبات سرعت نور و یا تخلیه الكترونی قابل تكیه نیست. تیم دیویز بنا را براین گذاشتند كه مشاهدات وب درست بوده و یكی از این دو قانون ممكن است آنطور كه تصور می‌‌شد غیرقابل تغییر نباشد.

به این ترتیب این تیم به مطالعه سیاه چاله‌ها روی آوردند سیاه چاله‌ها توده‌های عظیم و اسرارآمیزی هستند كه ماده را می‌‌بلعند و حتی نور نیز از چنگال این مكنده در امان نیست. اگر قرار باشد به قانون دوم ترمودینامیك- كه خود یك دگماتیسم دیگر در فیزیك است- اعتقاد داشته باشیم در این صورت تغییر در قانون ثبات تخلیه الكترونی قانون دوم ترمودینامیك را در هم خواهد ریخت به همین دلیل یك گزینه باقی ماند و آن بررسی امكان متغیر بودن سرعت نور است.

گرچه هنوز مطالعات به اندازه كافی نیست و مشاهدات وب از نور كوثر برای درهم ریختن تئوری‌های موجود كافی نیست اما مطالعه در این زمینه از چندی پیش آغاز شده است. ا ز جمله می‌‌توان به مقاله‌هایی كه در مجله Physical Review Letters منتشر شده مراجعه كرد و گرچه بسیاری از وفاداران به تئوریهای موجود سعی دارند مشاهدات وب و دیویز را اشتباه مشاهده‌ای و اشتباه محاسباتی و آماری جلوه دهند، اما بحثی كه در این زمینه آغاز شده است روز به روز دامنه‌دارتر می‌‌شود و به همان اندازه‌ای كه خود كیهان سئوالات لاینحل باقی گذاشته مشاهدات اخیر نیز بسیاری از تئوریها را به چالش كشانده است.

در این وضعیت باید روشن شود به چه چیزهایی از تئوری گذشته می‌‌توان تكیه كرد و باید دید تئوریهای جدید از عهده پاسخگویی به بسیاری از پرسشها بر می‌‌آیند یا خیر. در واقع از نظر دیویز همان بلایی كه تئوری نسبیت انیشتین و فیزیك كوانتوم بر فیزیك قرن نوزدهم وارد آورد حالا خود شاهد آن خواهد بود كه تئوریهای جدید پایه و اساس این تئوریها را متزلزل خواهد كرد. حداقل دستاورد این مشاهدات این است كه در بررسی ساختار كیهان و این كه از كجا نشأت گرفته و به كجا تكامل پیدا می‌‌كند یك گام رو به جلو برداشته شده است.

تئوری نسبیت می‌‌گوید كه سرعت هیچ چیز از نور فراتر نمی‌رود (سرعت نور در خلأ، تقریباً000ر300 كیلومتر در ثانیه است). آرزوی انسان فراتر رفتن از این سرعت است و این آرزوها در فیلمهایی مثل "Star Trek" انعكاس یافته‌اند. حتی اگر انسان ابزاری بسازد كه بتواند با سرعت نور حركت كند برای عبور از كهكشان راه شیری یكصدهزار سال وقت لازم است.

جمعه 21/10/1386 - 23:27
دنیای گیاهان و حیوانات
سرو (نگین سبز) چهار هزار و پانصد ساله ابركوه، با گذشت 1,642,500 روز از عمر خود، سرسبز و شاداب در پهنای كویر یزد در شهرستان ابركوه مقاوم و استوار است و جهانیان را شگفت‌زده كرده است. دانشمندان و كارشناسان داخلی و خارجی، از این درخت به عنوان كهنسال‌ترین درخت جهان یاد می‌كنند و می‌گویند: دیدن این درخت برای هر كسی جالب و شگفت‌آور است. اخیرا دانشمندانی از ژاپن و روسیه از این درخت دیدن كردند و عمرش را تا هشت هزار سال برآورد كرده‌اند. پیشتر «الكساندر روف» دانشمند روسی، عمر آن را به 4000 تا 4500 سال برآورد كرده بود. «حمدالله مستوفی» هم در كتاب «نزهت القلوب» كه به سال 740 هجری قمری تالیف شده است، درباره این سرو آورده است: در آنجا سروی است كه در جهان شهرتی عظیم دارد چنانچه سرو كشمیر و بلخ، شهرتی داشته و اكنون این از آن بلندتر و بزرگتر است ...

برخی مورخین معتقدند: نهال این درخت را «یافث» پسر نوح كاشته است. رئیس اداره محیط زیست ابركوه هم گفت: این درخت به عنوان یك اثر طبیعی در سال 1382 به تصویب شورای عالی حفاظت محیط زیست كشور رسیده است. رئیس اداره میراث فرهنگی و گردشگری ابركوه هم از درخت سرو به عنوان یكی از عجایب خلقت یاد كرد و افزود: این درخت خاطرات زیادی را در لابلای شناسنامه چندین هزارساله‌اش به یادگار دارد. وی ارتفاع این درخت را 25 متر، دور تنه آن را 5/11 متر و محیط آن را 18 متر اعلام كرده‌اند. وی درخت سرو ابركوه را از نوع سروهای مدیترانه‌ای دانست و گفت: این گیاه بزرگترین درخت موجود زنده روی زمین است.

جمعه 21/10/1386 - 23:21
آموزش و تحقيقات

در اینجا به دانش و ریاضیات و نجوم و هندسه در یونان باستان می پردازیم،و برای آنکه به اندازه ی دانش یونان در آن زمان از دیدگاه اروپاییان پی ببریم در ابتدا نکته ی زیر را مورد توجه قرار می دهیم:

"در دورانهای قدیم پیشرفت های علمی محدود بود.تنها علومی که پیشرفت کرده بود نجوم ،ریاضیات،

جغرافی،نقشه کشی و کشتی رانی می بوده.حال ببینیم که یونانیان در این رشته ها چه پیشرفتهایی

کرده بودند که ملل دیگر از آنها اقتباس کردند"

اما اگر براستی یونانیان چنین پیشرفتی داشتند پس چگونه است که:

بنابر فقره ی دوم از کتاب نخست هردوت یونانیان طول سال قمری و خورشیدی را که دو موضوع مقدماتی برای نجوم است نمی دانستند و این در حالی ست که ایرانیان حتی سالهایشان را کبیسه می کردند.

همچنین یونانیان برای انواع و اقسام ماهها و سالهای قمری و خورشیدی که در نجوم و احکام نجوم به آنها احتیاج ضروری است اسم واصطلاح نداشتند و این در حالی بود که ایرانیان حتی برای تک تک روز های سال نامی بخصوص داشتند .

اگر براستی یونان آغازگر علم مثلثات بود پس جای تعجب است که اساسی ترین اصطلاحات مقدماتی نجوم (sinus-cosinus-tangent-hora-zenith-tropical) از زبان یونانی نیست!

در نجوم و احکام آن به دو قسم عدد نویسی و چندید علامت قراردادی احتیاج دادیم ،باری یونانیان هیچ یک از این دو قسم عددنویسی و علامتهای قراردادی برای نوشتن تقویمهای رقومی نداشتند و نیز بسی جای تعجب است که اعداد بزرگتر از ده هزار در یونانی نام ندارند(بیژن شهیدی،چهارسو و نگرشی کوتاه بر تاریخ)

همچنین بزرگترین شاهکارهای علم ریاضیات که گفته اند از یونان است همانا جدول ضرب که به فیثاغورث حکیم نسبت می دهند ولی اخیرا می گویند که این جدول قرنها پیش از آن حکیم وجود داشته است(قصه ی اسکندر و دارا،ص 26 و 27)

چرا که از لوح های ارزنده ای که به تازگی در شوش بدست آمده پس از مطالعه ی آنها معلوم شده که ایرانیان در اوایل هزاره ی دوم یعنی در حدود 4000 سال پیش آگاهی های جالبی در باره ی معادله ی دو مجهولی به شکل ax+bx=c داشتند و بنابراین  از جدول ضرب اطلاع داشتند چرا که حل این معادله بدون آگاهی از جدول ضرب غیرممکن است.

همچنین قضیه ی هندسی معروف فیثاغورث (c(2)=a(2)+b(2))  را می شناختند و از آن در حل مسائل خو کمک می گرفتند و قدرت ان را داشته اند که مثلثی را در دایره ی کاملی رسم کنند و یک 5 ضلعی و یک 7 ضلعی منظم محاط در دایره را ترسیم کنند-و قطعه حجاری شده ای به همین شکل در شوش سند گویای این مدعاست(سهم ایران در تمدن جهان،عبدالحمید نیرنوری،ص 275)

همچنین باید گفت که "ارقام هندسی یا دیوانی که در سراسر جهان به کار می روند حرف اول اعداد ایرانی از یک تا نه می باشد.صفر از واژه ی اوستایی" زفر" به معنی حلقه می باشد"(دبیره ،ص 54)

درباره ی پزشکی نیز مانند ریاضی اندیشه ی مردم را جوری تربیت کرده اند که همه می پندارنر که دانش پزشکی از یونان باستان سرچشمه گرفته!

اما با نگاهی گذرا به تاریخ پزشکی در ایران باستان خواهیم دید که پزشکی یونان نیز مانند بسیاری دیگر از دانش ها وام دار ایران است.چرا که در خود تاریخ پزشکی آمده که:

"از اطلاعات بدست آمده معلوم می شود که در ایران قدیم وضعیت پزشکی بسیار پیشرفته تر از آشور بوده و حتی به جرات می توان پا را فراتر نهاده و گفت آنچه که طب یونانی نامیده می شود ایرانیان به یونانیان آموختند.چرا که در سال 700 پیش از میلاد هیچ اثری از علم و فرهنگ بر یونان مشهود نبود با این حال 900 سال بعد یعنی سال 200 میلادی یونانیان چنان در علم پیشرفت کرده که بقراط توانست رساله هایی در دانش پزشکی به رشته ی تحریر درآورد(در تاریخ طبری ج 2 ص 493 آمده:"اسکندر کتب و علوم و نجوم و حکمت از پارسیان گرفت که به سریانی و سپس به رومی بازگردانیده شد"همچنین در ص 17 کتاب تاریخ پیامبران و شاهان آمده:"اسکندر بزرگان سرزمین ایران را بکشت و شهرها و قلعه ها را ویران نمود و سرزمین آنها را به ملوک الطوایف قسمت کرد و دانشهای نجوم و پزشکی و فلسفه و کشاورزی را پس از آنکه به زبانهای یونانی و قبطی برگردانید و به مغرب برد")

درباره ی فلسفه نیز باید گفت که مانند ریاضیات و پزشکی یونان را یکی از سرآمدان و بنیانگزاران آن معرفی کرده اند اما بخلاف آنچه که بر سر زبان هاست ،آشکار شده تاثیرگذاری سترگ اندیشه ی ایرانی و فرهنگ ایرانی بر یونان و جهان بیش از آنچه که به تصور می اید ژرف و بنیادین است و چیزی نیست که بتوان از ان براحتی گذشت.

یکی از دانشمندان بنام "آدولف برودک" در کتاب خود با نام زرتشت بگونه ای بسیار دقیق و ژرف ،به تاثیر اندیشه ی زرتشت بر فلسفه ی یونانی و بر دین مسیحی پرداخته است.در بخشی از این نامه آمده است که:

"افلاطون پرشگفت شالوده گذار در آموزه ی "فروهرها"نیست،او یک تاراجگر است.و این نه از آن روی است که وی تعالیم زرتشت را بازنگاری نموده،بلکه از آنجاست که این مطلب را مکتوم و پنهان گذاشته است.افلاطون تعالیم زرتشت را پذیرفته ولی از یادآوری اینکه چگونه و از کجا تعالیمش را فرا گرفته بصراحت و چشم پوشی می کند"(تاثیر فرهنگ و جهانبینی ایرانی بر افلاطون،ص 26)

همچنین یکی از پرمایه ترین نبشته هایی که می تواند در این باره ما را یاری کند،نبشته ای است از "آلبرت گوتزه"که در کتاب تاثیر فرهنگ و جهان بینی ایرنی بر افلاطون از آن یاد شده است.در این نبشته تحت عنوان حکمت ایرانی در لباس یونانی انتشار داده است،نخست مفهوم کهجهان(عالم کوچک) را در بافت تاریخی آن مورد بررسی قرار داده و گوتزه سرنخ کتب خود را از کتاب "بندهش" بدست می آورد.چرا که در بخش 28 بندهش تقابل یکایک اندامها و اجزای بدن انسان را با کائنات در جهان تشبیه و مقایسه می کند.

گوتزه می نویسد:

همه چیز دلالت بر این میکند که جهانبینی ایرانی در کتاب درباره ی هفتگانهای بقراط نهفته است،بعبارت دیگر در این کتاب حکمت ایرانی است در لباس ایرانی.

نکته ی بسیار مهمی که بایسته است از آن چشم نپوشید این است که:

در هیچ نبشته ای که مربوط به روزگاران کهن است سخنی از کتابخانه های یونانی به میان نیامده است و حتی اشاره نشده که چنین کتابخانه هایی وجود داشته و بعد مثلا در زمان حمله ی ایرانیان به یونان از بین رفته باشد.بنابراین باید پرسید که مردمانی که دارای آنهمه پیشینه ی درخشان در زمینه های گوناگون دانش و هنر و ادب می باشند  کتابخانه ای را در خور این ادعاها و گنده گویی ها باشد ،نداشته اند.(بیژن شهیدی،همان کتاب،150)

****

 در پایان باید بگویم در طی یکی دو سده ی گذشته،کوشش شده تا تاریخ فرهنگ ایران را بنابر خواستهای سیاسی و زمان فرمانروایی "مادها"یعنی سده ی هفتم پیش از میلاد آغاز نمایند زیرا بقول دکتر جنیدی مورخان آنها از این دوران نوشته اند و در این کار نیز متاسفانه پیروز بوده اندو متاسفانه درس خوانده ها هم باورشان شده که گفته و نوشته های آنها جز از راستی نیست.هرگاه در این نبشته سخن به دوران قبل از مادها می رسد ایرانیان را بیابانگرد و وحشی و بی فرهنگ می دانند و به گفته هایی دست می یازند که در نبشته های یونانی و بدنبال آن بنشته هی فرنگی آمده است.و بایسته است که بنابر گفتار آقای دکتر فریدون جنیدی در کتاب زندگی و مهاجرت  آریاییان" بر پایه ی گفتارهای ایرانی" خود جوانان ایران زمین نیز در این زمینه تحقیقات بیشتری کنند چرا که بعضی از این نوشتارها همراه با اغراض در جهت کوچک شمردن ایران می باشد.و متاسفانه هم اکنون نیز تمدن و تاثیر فرهنگ ایرانی بر جهان در کتاب های درسی اروپاییان جایی ندارد و آنها در این باره موضع سکوت را برگزیده اند و دردآورتر نیز این است که مسئولان کشور ما در این سکوت آنها شریک هستند.و افرادی چون" امانوئل کوک"نویسنده انگلیسی در این راه چنان پیش رفته اند که حتی استوانه ی کورش را تبلیغ  وی دانسته اند!! و صد البته پورپیرار در این راه برای برهم زدن نام، گل سرسبد حمله به تاریخ و تمدن ایران است.

جمعه 21/10/1386 - 23:17
آموزش و تحقيقات

قوانین مورفی(Murphy's Laws )

مقدمه:

دو تا خودکار توی جامدادیت هست . خودکار آبی و قرمز . معلم شروع به جزوه گفتن می کنه و تو می خواهی بلافاصله خودکار آبی رو برداری و شروع به نوشتن کنی . بدون نگاه دستت رو داخل جامدادیت می کنی و یکی از خودکارها رو در می آوری . بدون شک خودکار قرمز را برداشه ای . زیرا این یکی از صدها قانونی است که بر جهان حکم می کند .

قوانین مورفی :

یادآوری قوانین مورفی تسکین دهنده ی بدبیاری ها و بدشانسی هاست . مثال بالا یکی از ساده ترین مصداق های قوانین مرفی به حساب می آید .این قوانین در عین حال که به نظر  طنز می آیند ، کاملاً با واقعیت همخوانی دارند . حتی یکی از دانشمندان به خاطر اثبات یکی از قوانین مورفی برنده جایزه ایگ نوبل شده است .

شروع قوانین
ادوارد مورفی یک متخصص بود که برای ناسا کار میکرد. پس از اونکه در انجام آزمایشی، یکی از تکنسین‌ها سیمها رو اشتباهی وصل کرد و نتایج آزمایش غیر قابل استفاده شد، مورفی در حین عصبانیت در مورد اون گفت: اگر یک راه برای خراب کردن چیزی وجود داشته باشه، اون همون یه راه رو پیدا میکنه! و قوانینی بنیان نهاده شد که به قوانین مورفی معروفند.
قوانین مورفی زیادن ولی اونی که پایه همه شونه اینه: اگر یک حالت برای به فاجعه رسیدن کاری وجود داشته باشه، همون یک حالت اتفاق می افته.

قوانین اولیه:
1. هیچ چیزی به آن آسانی که به نظر می‌رسد نیست.
2. هر چیزی بیش از آن حدی که تصور می‌شود طول خواهد کشید.
3. چیزی که ممکن است خراب شود، خراب می‌شود.
4. اگر احتمال خراب شدن چندین چیز وجود داشته باشد،‌ آن یک خراب می‌شود که بیش‌ترین خسارت را بزند.
نتیجه: اگر بدترین زمان خراب شدن‌ برای چیزی وجود داشته باشد، همان زمان است که خراب می‌شود.
5. اگر چیزی قابل خراب شدن نباشد، پس حتما می‌شود.
6. اگر پیش‌بینی می‌کنید که چهار احتمال برای خراب شدن چیزی وجود دارد و از قبل تمهیدی برای آن‌ها اندیشیده‌اید،‌ پس حتما راه پنجمی به طور غیرمنتظره به وقوع می‌پیوندد.
7. وقایع خودبه‌خود تمایل به بدترشدن دارند.
8. اگر به نظر می‌آید که همه چیز به خوبی پیش می‌رود،‌ پس حتما از چیزی صرف‌نظر کرده‌اید.
9. طبیعت همیشه طرف‌دار خرابی‌های پنهان است.
10. تقریبا داخل شدن به کاری از خارج شدن از آن آسانتر است!

11. غیرممکن است که چیزی را بی‌خدشه (foolproof) ساخت چون احمق‌ها(fools) نابغه‌اند.
12. هرگاه برنامه‌ریزی بکنی که چیزی را انجام دهی،‌ حتما چیز دیگری به وجود می‌آید که باید قبل‌اش انجام دهی.
13. هر راه‌حلی مسایل جدیدی را به وجود می‌آورد.
14.احتمال آنكه یك شیء آسیب ببیند نسبت مستقیم دارد با ارزش آن!
15.هرگاه جسم بـا ارزشی از دست شما به زمین می افتد به غیر قابل دسترس ترین مكان میرود (حلقه برلیان یا داخل سطل زباله می افتد و یا در چاه فاضلاب)!
16.شما هر موقع دنبال چیزی می گردید هـمیشه در آخـرین مـكانی كه آن را جستجو میكنید می یابیدش!
17.هیچ اهمیتـی ندارد كه شما به چه اندازه دنبال جنسی بگردید به محض آنكه آن را خریدید آن را در مغازه ای دیگر ارزانتر خواهید یافت!
18.زمانی كه دستگاه معیوب خود را نزد تعمیركار می برید كاملا بی عیب و درست كار خواهد كرد!
19.هیچ چیز هیچگاه بهتر نشده و نخواهد شد!

20.- اگر در توده یا کپه ای به دنبال چیزی بگردی، چیز مورد نظر حتما در ته قرار دارد.
21.وسائل نقلیه مثل اتوبوس و هواپیما و قطار دیرتر از موعد حرکت می کنن مگر ان که شما دیر برسی اون موقعه حتما سر وقت رفته
22.هشتاد درصد امتحانات پایان ترم براساس کلاسی است که در آن غایب بوده ای.
23. در صورتی که شانس انجام درست یک کار پنجاه پنجاه باشد احتمال غلط انجام دادن آن نود درصد است.
24.هر کسی میتواند مدرك دانشگاهی بگیرد اما صاحب عقل نخواهد شد!
25.زباله از خلاء بیزار است آنقدر انباشته میگردد تا فضای موجود را پر کند!
26.هرگاه کفش نو را برای اولین بار به پا کنید همه پایشان را روی آن خواهد گذاشت!
27.زمانی که می خواهید لكه روی شیشه پنجره را پاك کنید همیشه لكه سمت دیگر شیشه میباشد!
28.قانون بقاء کثیفی: برای تمیز کردن هر چیزی چیز دیگری باید کثیف گردد!!
29.اگر امری احتمال دارد اتفاق بیافتد و خیلی هم خوشایند باشد،هرگز اتفاق نخواهد افتاد!
30.اگر حق با شما باشد هیچكس حرف شما را باور نخواهد کرد!
31.قوانین مانند تار عنكبوت می باشند تنها افراد ضعیف و فقیران به دام آن میافتند در صورتی که ثروتمندان و صاحبان قدرت آن را پاره کرده و میگریزند!!
32.دو عنصر در طبیعت فراوان میباشند: یكی هیدروژن و دیگری حماقت!!
33.جاده رسیدن به موفقیت همواره در دست ساختمان است!
هرگاه چیزی را دور بیاندازید به محض آنكه دیگر به آن دسترسی نداشته باشید به آن نیاز پیدا خواهید آرد!
34.کار تیمی همواره ضروری می باشد چون به شما اجازه می دهد تا در صورت بروز مشكل فرد دیگری را نكوهش کنید!
35.احتمال آنكه طرف نانی که به آن کره مالیده شده است بروی فرش بیافتد نسبت مستقیم دارد به قیمت فرش!
36.شما هیچگاه نمی توانید با نگاه کردن به خطوط راه آهن، بگویید که قطار از کدام سمت خواهد آمد!
37.ماشینی که روبروی شما در حرکت است همیشه سرعتش از شما کمتر است!
38.هر چه عقیده ای مسخره تر باشد احتمال موفقیت آن بیشتر می باشد!!
39.افرادی که می توانند بهترین نصیحت ها را بكنند، نصیحت نمی کنند!!
40.دود سیگار همواره به سمت افراد غیر سیگاری حرکت خواهد کرد، بدون توجه به سمت وزش باد!
41.جای پارك مناسب ماشین همیشه سمت دیگر خیابان میباشد!
42.برای هر عملی یك انتقاد برابر و مخالف آن وجود دارد!!
43.دوستان می آیند و می روند اما دشمنان انباشته میگردند!
44.هرگاه به دروغ به رئیس خود بگویید که علت تاخیر شما پنچر شدن چرخ ماشینتان بوده روز بعد چرخ ماشین شما پنچر خواهد شد!


قوانین اتوبوسی مورفی :
اگر تو دیرت شده اتوبوس هم دیر می آید.
اگر زود برسی اتوبوس دیر می آید. اگر دیر برسی اتوبوس زود رسیده است.
اگر بلیت نداشته باشی پول خرد هم نداری. وقتی پول خرد داری که بلیت هم داری.
هر چه بیشتر از راننده بپرسی که کدام ایستگاه باید پیاده شوی احتمال این که درست راهنمایی ات کند کمتر خواهد شد.
مدت زیادی منتظر اتوبوس می مانی و خبری نیست پس سیگاری روشن می کنی. به محض روشن شدن سیگار، اتوبوس می رسد. (به عبارت ساده اگر سیگار را روشن کنی اتوبوس می رسد).
اگر برای زودتر رسیدن اتوبوس سیگار را روشن کنی اتوبوس دیرتر می آید.
اگر هوا سرد یا بارانی است یا هر دو٬ اتوبوس دیر خواهد آمد.
اگر فکر می کنید که زمان کافی برای رسیدن به اتوبوس دارید حتماً جدول زمانی اتوبوس را اشتباه خوانده اید.
اگر شما پول خرد ندارید٬ راننده هم همینطور.
اتوبوسی که شما برنامه ریزی کرده اید تا سوارش شوید معمولاً پنج دقیقه زود می آید و شما به آن نمی رسید.
اتوبوسی که به آن می رسید معمولاً ۱۵ دقیقه دیر می آید.


قوانین نظامی
هرگز یک سنگر را با کسی که از تو قوی تر است تقسیم نکن
گر افسر مافوق تورا می بینید، پس دشمن هم تو را می بیند
اگر در جبهه داری خوب پیشرفت می کنی، حتما" به سمت دام دشمن می روی
اگر نیاز داری که همین الآن با افسر مافوق خود صحبت کنی، یک چرت بزن


قوانین تکنولوژی
منطق عبارت است از یک روش سیستماتیک برای رسیدن به یک نتیجه غلط
تمامی اکتشافات و اختراع های بزرگ دنیا بر اثر اشتباه بجود آمده اند
مهمترین email ای را که میخواهی بگیری گم می شود
اگر یک برنامه کامپیوتری بدرد نخورد باید آنرا مستند کرد
اگر یک برنامه کامپیوتری مفید باشد باید آنرا عوض کرد
در اجرای پروژه مهم نیست چقدر منابع در اختیار دارد به هر حال کم است


قوانین گرافیکی مورفی:
دیسک مشتری در سیستم تو خوانده نمی شود.
اگر برای خواندن آن نرم افزار پیچیده ای روی سیستمت نصب کنی آخرین باری خواهد بود که چنین دیسکی به دستت می رسد.
اگر سه طرح را نشان مشتری ات نشان بدهی طرحی را انتخاب می کند که انتخاب آخر توست
اگر دو طرح را نشان بدهی خواهان طرح سوم است . اگر طرح سومی را ارائه کنی یکی از دو طرح اول را انتخاب می کند
قوانین جاذبه مورفی
شی در حال سقوط همیشه جائی فرود میاد که بشترین ضربه رو بزنه
قطره ی رنگ همیشه سوراخی در روزنامه پیدا می کنه تا رو فرش بچکه (تا زمانی هم که خشک نشده دیده نیمیشه )


قوانین مورفی در خیاطی
وقتی که شش دکمه احتیاج دارید٬ حداکثر پنج دکمه در قوطی دکمه ها پیدا خواهید کرد.
وقتی عجله دارید٬ سوراخ سوزن بیش از اندازه کوچک است.
معمولاً پارچه ای را که فراموش می کنید قبل از دوختن بشویید تا آب برود٬ همانی است که خیلی آب می رود.
سوزن گم شده همیشه توسط همسر یا فرزندتان وقتی که با پای برهنه در حال راه رفتن در اتاق هستند پیدا می شود.
اتو لباس را نمی سوزاند مگر در آخرین پرس.
اتوی بخار شما بخار همراه با زنگ آهن را فقط روی لباسهای ابریشمی سبک تخلیه می کند.


قوانین مورفی در عکاسی
اگر چیزی یادتان نمی آید پس فیلم عکاسی را در خانه جا گذاشته اید.
همیشه مهمترین حلقه فیلم تار می شود.
هیچ عکاس روزنامه نگاری خوش لباس نیست.
هیج عکاس خوش لباسی عکاس روزنامه نیست.
بهترین صحنه ها برای عکاسی از طبیعت زمانی بوجود می آیند که شما آماده نیستید.
یک لنز تمیز و خشک مثل آهن ربایی برای غبار و رطوبت است.


فلسفه مورفی: " لبخند بزن... فردا روز بدتریه "


سرنوشت مورفی بیچاره:
یه شب تو یه بزرگراه سوخت ماشین آقای مورفی تموم می شه. اون شب تو بزرگراه ترافیک بوده و ماشین ها با سرعت مورچه می رفتن. آقای مورفی هم می زنه بقل که بقیه رو با تاکسی بره. همینجوری ریلکس کنار بزرگراه واستاده بوده که یهو ماشین یه توریست انگلیسی که داشته خلاف جهت می اومده تپٌی می زنه بهش و می میره.اتفاقا اون روز لباسش هم سفید بوده . حالا فکر کن !!!!.... با یه لباس سفید کنار یه بزرگراه شلوغ واستاده باشی. بعد یه گاگولی در جهت مخالف بیاد بهت بزنه و بمیری. احتمالا موقع جون دادن این جمله ی معروفش روی لبش بوده :
"اگه یه راه برای خراب کردن چیزی وجود داشته باشه او همون یه راه رو پیدا می کنه"

جمعه 21/10/1386 - 23:5
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته