• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 830
تعداد نظرات : 229
زمان آخرین مطلب : 4557روز قبل
شعر و قطعات ادبی

یاد دارم در غروبی سرد سرد

می گذشت از کوچه ی ما دوره گرد

داد می زد : کهنه قالی می خرم

دسته دوم جنس عالی می خرم

کاسه و ظرف سفالی می خرم

گر نداری کوزه خالی می خرم

اشک در چشمان بابا حلقه بست

عاقبت آهی کشید بغضش شکست

اول ماه است و نان در سفره نیست

ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟

بوی نان تازه هوشش برده بود

اتفاقا مادرم هم روزه بود

خواهرم بی روسری بیرون دوید

گفت اقا سفره خالی می خرید...؟

پنج شنبه 20/8/1389 - 0:0
داستان و حکایت

مرد مسنی به همراه پسر ٢۵ ساله‌اش در قطار نشسته بود. در حالی که

 مسافران در صندلی‌های خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد.

به محض شروع حرکت قطار پسر ٢۵ ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و

هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با

لذت لمس می‌کرد فریاد زد: پدر نگاه کن درخت‌ها حرکت می‌کنن. مرد مسن با

لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد.

کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرف‌های پدر و پسر را می‌شنیدند

و از پسر جوان که مانند یک کودک ۵ ساله رفتار می‌کرد، متعجب شده بودند.

ناگهان جوان دوباره با هیجان فریاد زد: پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار
حرکت می‌کنند.

زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه می‌کردند.

باران شروع شد چند قطره روی دست مرد جوان چکید.

او با لذت آن را لمس کرد و چشم‌هایش را بست و دوباره فریاد زد: پدر نگاه کن

باران می‌بارد،‌ آب روی من چکید.

زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: ‌چرا شما برای مداوای

پسرتان پزشک مراجعه نمی‌کنید؟

مرد مسن گفت: ما همین الان از بیمارستان بر می‌گردیم.

امروز پسر من برای اولین بار در زندگی می‌تواند ببیند !!!

چهارشنبه 19/8/1389 - 23:57
سخنان ماندگار
بهترین دوست، خداست، او آن قدر خوب است که اگر یک گل به او تقدیم کنید دسته گلی تقدیم تان می کند و خوب تر از آن است که اگر دسته گلی به آب دادیم، دسته گل هایش را پس بگیرد.

* اگر پیام خدا رو خوب دریافت نکردید، به «فرستنده ها» دست نزنید، «گیرنده ها» را تنظیم کنید.

* خداوند، گوش ها و چشم ها را در سر قرار داده است تا تنها سخنان و صحنه های بالا و والا را جست و جو کنیم.

* خود را ارزان نفروشیم، در فروشگاه بزرگ هستی روی قلب انسان نوشته اند: قیمت=خدا!

* این همه خود را تحقیر نکنید، خداوند پس از ساختن شما به خود تبریک گفت.

* وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است.

* یادمان باشد که خدا هیچ وقت ما را از یاد نبرده است.

* کسی که با خدا حرف نمی زند، صحبت کردن نمی داند.

* آنکه خدا را باور نکرده است، خود را انکار کرده است.

* کسی که با خدا قهر است، هرگز با خودش آشنی نمی کند.

* خدا بی گناه است در پروندۀ نگاه تان تجدید نظر کنید.

* ما خلیفۀ خداییم، مثل خدا باشیم، قابل دسترس در همه جا و همه گاه.

* آنکه  خدا را از زندگیش سانسور کند همیشه دچار خود سانسوری خواهد بود.

* خدا از آن کس که روزهایش بیهوده می گذرد، نمی گذرد.

* بیهوده گفته اند تنها «صداست» که می ماند، تنها «خداست» که می ماند.

* روزی که خدا همه چیز را قسمت کرد، خود را به خوبان بخشید.

* برای اثبات کوری کافیست که انسان چشم های نگران خدا را نبیند.

* شکسته های دلت را به بازار خدا ببر، خدا، خود بهای شکسته دلان است.

* به چشم های خود دروغ نگوییم، خدا دیدنی است.

* چشم هایی که خدا را نبینند، دو گودال مخوفند که بر صورت انسان دهن باز کرده اند.

* امروز از دیروز به مرگ نزدیک تریم به خدا چطور؟

*اگر از خدا بپرسید کیستی؟ در جواب «ما» را معرفی خواهد کرد! ما بهترین معرف خداییم، آیا اگر از ما بپرسند کیستی؟ خدا را معرفی خواهیم کرد؟

* وقتی خدا هست هیچ دلیلی برای ناامیدی نیست.

* آسمان، چشم آبی خداست، نگران همیشۀ من و تو.

* خداوند سند آسمان را به نام کسانی که در زمین خانه ندارند امضا کرده است.

چهارشنبه 19/8/1389 - 23:50
شعر و قطعات ادبی

خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری


صبح بلند شی و ببینی که دیگه دوسش نداری


خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی


بی وفا شه اون کسی که جونتو واسش گذاشتی


خیلی سخته تو زمستون غم بشینه روی برفا


می سوزونه گاهی قلب و زهر تلخ بعضی حرفا


خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه


هوساش وقتی تموم شد بگه پیشت نمی مونه


خیلی سخته اگر عمر جادوی شعرت تموم شه


نکنه چیزی که ریختی پای عشق اون حروم شه


خیلی سخته اون که می گفت واسه چشات می میره


بره و دیگه سراغی از تو ونگات نگیره


خیلی سخته تا یه روزی حرفهای اون باورت شه


نکنه یه روز ندامت راه تلخ آخرت شه


خیلی سخته که عزیزی یه شب عازم سفر شه


تازه فردای همون روز دوست عاشقش خبر شه


خیلی سخته بی بهونه میوه های کال رو چیدن


بخدا کم غصه ای نیست چن روزی تو رو ندیدن


خیلی سخته که دلی رو با نگات دزدیده باشی


وسط راه اما از عشق یه کمی ترسیده باشی


خیلی سخته که بدونه واسه چیزی نگرانی


از خودت می پرسی یعنی می شه اون بره زمانی؟


خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی


اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی


خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه


بعد به اون بگی که چشمات نمی خواد اون رو ببینه


خیلی سخته که ببینیش توی یک فصل طلایی


کاش مجازات بدی داشت توی قانون بی وفایی


خیلی سخته که ببینی کسی عاشقیش دروغه


چقدر از گریه اون شب چشم تو سرش شلوغه


خیلی سخته و قشنگه آشنایی زیر بارون


اگه چتر نداشته باشی توی دستا هردوتاشون


خیلی سخته تا همیشه پای وعده ها نشستن


چقدر قشنگه اما واسه ی کسی شکستن


خیلی سخته واسه ی اون بشکنه یه روز غرورت


اون نخواد ولی بمونه همیشه سنگ صبورت


خیلی سخته بودن تو واسه ی اون بشه عادت


دیگه بوسیدن دستات واسه اون نشه عبادت


خیلی سخته چشمای تو واسه ی اون کسی خیسه


که پیام داده یه عمر واسه تو نمی نویسه


خیلی سخته که دل تو نکنه قصد تلافی


تا که بین دو پرستو نباشه هیچ اختلافی


خیلی سخته اونکه دیروز تو واسش یه رویا بودی


از یادش رفته که واسش تو تموم دنیا بودی


خیلی سخته بری یک شب واسه چیدن ستاره


ولی تا رسیدی اونجا ببینی روز شد دوباره

يکشنبه 9/8/1389 - 23:21
شعر و قطعات ادبی

كاش می شد قلب ما از یاس بود

 تك تك گلبرگ آن احساس بود

پاك و سبز و ساده و بی ادعا

 كاش می شد بهتر از الماس بود

كاش می شد عشق را تفسیر كرد

 عاشقی را با محبت سیركرد

يکشنبه 9/8/1389 - 23:17
شعر و قطعات ادبی

 

چه زیباست بخاطر تو زیستن

وبرای تو ماندن بپای تو مردن وبه عشق تو سوختن؛

وچه تلخ وغم انگیز است، دور از توبودن، برای تو گریستن؛

و به عشق و دنیای تو نرسیدن؛ ایکاش می دانستی بدون تو،

مرگ گواراترین زندگیست؛ بدون تو وبه دور ازدستهای مهربانت،

زندگی چه تلخ وناشکیباست. ایکاش می دانستی مرز خواستن کجاست،

وایکاش میدیدی قلبی راکه فقط؛

برای تو می تپد

يکشنبه 9/8/1389 - 23:5
شعر و قطعات ادبی

خواستی که خنده باشه تموم لحظه هامون
چی شد که من نخواستم با هم باشن دلامون
گذاشتی پای عشقت ، تموم داشته هاتو
چی شد که من ندیدم خواهش و گریه هاتو

تو گفتی ، نشنیدم ، خوبیاتو ندیدم
حالا که دل بریدی ، به خواستنت رسیدم
خیال می کردم اون روز که عاشقت نمی شم
کاشکی بازم دوباره ، بیای بمونی پیشم

سپردی احساستو به قلب سرد و خسته ام
کجایی تا ببینی چشم انتظار نشستم
میراث عاشقی رو ، تو توی دلم گذاشتی
به حرفت که رسیدم ، فرصت برام نذاشتی

همیشه کار من بود ، گناه بی وفایی
ای بی وفاتر از من ، محتاجتم کجایی (کجایی)

میراث عاشقی رو ، تو توی دلم گذاشتی
به حرفت که رسیدم ، فرصت برام نذاشتی

يکشنبه 9/8/1389 - 23:4
شعر و قطعات ادبی

اگه قلبمو شکستی به فدای یک نگاهت

 این منم چون گل یاس نشستم سر راهت

 تو ببین غبار غم رو که نشسته بر نگاهم

 اگه من نمردم از عشق تو بدون که روسیاهم

اگه عاشقی یه درده چه کسی این درد ندیده

 تو بگو کدام عاشق رنج دوری رو ندیده

اگه عاشقی گناهه ما همه غرق گناهیم

 میون این همه آدم یه غریب و بی پناهیم

تو ببین به جرمه عشقت پره پروازمو بستند

تو ندیدی منه مغرور چه بی صدا شکستم

يکشنبه 9/8/1389 - 23:2
شعر و قطعات ادبی

چی میشد گر دل اشفته ی من به شهر چشمای تو عادت نمیکرد
پرستوی نگاهت ناگهان از دل اشفته من هجرت نمیکرد
چه میشد اولین روزه جدایی برایم تا قیامت شب نمیشد
وجود پاک و سرشار از امیدم گرفتار سکوت شب نمیشد
چه میشد میتوانستم برایت غزل های بگویم عاشقانه
و یا در اخریم مصرع شعرم بگیرم از وجودت یک نشانه
چه میشد زیر باران نگاهت , گل نیلوفری را دیده بودم
و یا از باغ همسایه شبانه گل مریم برایت چیده بودم
چی میشد زیر سقف نیلی شب کنارم عاشقانه مینشستی
نمیگفتی
مسافر هستی
امشب تو بغض خسته ام را میشکستی 


تقدیم به تمام کسایکه یه روزی دلشون شکست و هرگز زخم دلشان مرحمی نداشت

شنبه 8/8/1389 - 11:30
شعر و قطعات ادبی

خوب می دونم که دوست داری،عشقت پنهون بمونه

 

قلب منم خوب بلده، قصه ی پنهون بخونه

 

یادت می یاد چه بی هوا تو قلب من قدم زدی

 

یادت باشه که قلبت به هیچ کی غیر من ندی

 

دلم می خواد یه بار دیگه بهم بگی دوسم داری

 

قول بدی تا ابد باشی،هیچ جوری تنهام نذاری

شنبه 8/8/1389 - 11:28
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته