زندگي هم نوعي ايفاي نقش است.و...عمر،صحنه ي اين نمايش است.ولي با اين تفاوت كه:
نقشي كه در يك تاتر و نمايش بر عهده بازيگر مي گذارند،نقشي است از پيش تعيين شده،با حرفها و جملات و ديالوگ هاي مشخص.اما در صحنه زندگي ،هركس خود،انتخابگر نقشي است كه ايفا مي كند.
در اين جا صحنه تاتر ، به وسعت جهان است.
وزمان آن،طول عمر.
و بازيگران اين نمايش،من وتو هستيم.
راستي چه نقشي را برگزيده ايم؟
برگزيده اي از« كتاب چشم دل»
يكبار كه يكي از فرماندهان نظامي حمله جسورانه اي را طرح ريزي ميكرد يكي از ژنرال ها هراسان پيشنهاد او را رد كرد و گفت:من از عواقب اين كار وحشت دارم ،مي ترسم كه....
فرمانده همانطور كه روي شانه زير دست ترسوي خود دست ميگذاشت گفت:«ژنرال هيچگاه با ترسهايتان مشورت نكنيد.»
«هولمن هانت»هنرمند بزرگ تصويري از حضرت عيسي را نقاشي كرده است كه در آن مسيح در باغي ايستاده است در يك دست فانوسي دارد و با دست ديگر به دري مي كوبد.يكي از دوستان هانت به او گفت:هولمن تو در اين نقاشي مرتكب يك اشتباه شده اي،اين در دستگيره ندارد.هانت پاسخ داد:اين اشتباه نيست زيرا اين در قلب بشر است كه تنها مي تواند از درون باز شود.