• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 586
تعداد نظرات : 114
زمان آخرین مطلب : 4928روز قبل
آموزش و تحقيقات

 

NLP از سه كلمه تشكیل شده است.

Neuro، به معنی عصب است و مربوط به مغز و شبكه اعصابی است كه به مغز می‌روند. نورونها یا سلولهای عصبی توسط سیستم عصبی برای فرستادن، دریافت یا ذخیره اطلاعات به كار می‌روند.

Linguistic به معنی زبانشناختی و محتوی است و هر دو مفهوم را دربر می‌گیرد.

Programming راهی است كه از طریق آن یك مفهوم یا سیگنال عصبی به اطلاعات قابل استفاده تبدیل می‌شود.  

مغز می‌تواند یك سیگنال یا پیام عصبی را هدایت كند، مرتب كند و آن را براساس تجربیات گذشته، تغییر دهد و  یا برای تبدیل پیام عصبی به الگوهای تفكر و رفتارهایی كه اساس تجربیات زندگی ما است، آن را با سایر تجربیات گذشته در مغز ارتباط دهد.

احساسات و تجربیات ما بر روی نحوه پاسخ ما به محرك‌های محیطی موثرند.

اگر بخواهم واضح‌تر بگویم، من از مار می‌ترسم.  هنگامی‌كه من یك مار را ببینم یا حتی صدایی شبیه به آن را می‌شنوم، احساس ترس می‌كنم.

این، خود به این دلیل است كه من در جایی متولد شده‌ام كه مار فراوان داشته‌است.

در كودكی یك روز پسر بچه همسایه به خانه ما آمد. در زد و من هم در را باز كردم. در دستان خود یك مار داشت كه می‌خواست به من نشان دهد و انتظار داشت كه من او را تشویق كنم.

آن مار را مانند یك گربه خانگی در دستان خود نگاه داشته بود.  

جالب است كه هر دوی ما یك چیز را می‌دیدیم ولی پسر همسایه بسیار خوشحال بود و من دچار سرگیجه شدم.

تصویر مار، در هردوی ما یك سیگنال عصبی ایجاد كرده بود و در هر دوی ما یك پیام مشابه به مغز می‌رفت، با این حال، این مغز ما است که مفهوم مار را به دو گونه متفاوت ترجمه كرد، خوب یا بد.

N.L.P در اوائل سال 1970 توسط دانشمندان دانشگاه كالیفرنیا در "سانتاكروز‌" شكل گرفت. آنها متوجه شدند كه افرادی كه آموزش مشابه، تجربیات مشابه و گذشته مشابه داشتند، پاشخهای متفاوتی را نسبت به محركهای یكسان نشان می‌دادند.

آنها به دنبال یافتن پاسخ این مساله بودند تا اینكه "جان گریندر " و "‌ریچارد‌باندلر‌" توانستند به پاسخ دست پیدا كنند.

 مغز می‌تواند الگوها و رفتارها را یاد بگیرد و این خود می‌تواند حالات انسان را توجیه كند.

چیزی كه از این تحقیقات بدست آمد "N.L.P " نامیده شد.

اساس  N.L.P این است كه ما از كلمات برای بیان حالات درونی خود استفاده می‌كنیم.

درمانگران در این روش، از بررسی هر كلمه و جمله‌ای كه شما در بیان علایم و مسایل مربوط به سلامتی استفاده می‌كنید كمك می‌گیرند.

درمانگران، حالات صورت و حركات بدن را مطالعه می‌كنند.

 پس از مشخص شدن مشكلات شما، درمانگران می‌توانند به كشف ریشه مشكل كمك كنند.

 آنها به شما كمك می‌كنند تا تفكر و حالات روحی خود را بازسازی كنید.

  N.L.P  به شما كمك می‌كند تا افكار منفی خود را با تفكر مثبت جایگزین كنید و با این روش می‌توانید به سلامتی بیشتر خود كمك كنید.

N.L.P چگونه عمل می‌كند ؟

در N.L.P از تصور شخصی و ذهنی نسبت به بیماری برای ایجاد تغییر در سیر بیماری استفاده می‌شود.

امید، بزرگترین سرمایه ماست.

این یكی از دلائلی است كه بیماران به دارونماها ( قرص های بدون اثر كه در مطالعات پزشكی از آنها استفاده می‌شود) جواب می‌دهند.

ما، همچنین می‌دانیم كه چقدر دعا، هنگامی‌كه با ایمان و امید همراه باشد موثر است.

بسیار ساده است كه كسی در مبارزه با بیماریهای مزمن مانند ایدز یا سرطان امید خود را از دست بدهد و احساس ناتوانی بكند، و بدن تسلیم شود.

اگر بیماری بفهمد كه چه قدرت و توانایی‌های منحصر به فردی دارد، دیدگاه او نسبت به همه چیز تغییر می‌كند و قدرت بهبود طبیعی بدن می‌تواند كار خود را انجام دهد.

اگر تلاش شما به نتیجه نمی‌رسد، باید به گونه‌ای دیگر تلاش كنید و روش خود را تغییر دهید تا به نتیجه برسید.

شناخت و تصور انسان از خود، اولین چیزی است كه در این روش باید تغییر كند.

مثالها :

* ارتباط با دیگران، چیزی بیشتر از بیان كلمات است.

* هیچكس اشتباه نمی‌كند یا شكست نمی‌خورد، انسانها همیشه كاری را كه می‌خواهند انجام دهند، بی عیب و نقص انجام می‌دهند.

* انسان همیشه هر چیزی را كه نیاز دارد، دارد.

* معنی ارتباط با دیگری، پاسخی است كه شما می‌گیرید.

* اگر چیزی را كه خواستید بدست نیاوردید، روش خود را تغییر دهید.

* چیزی به نام شكست وجود ندارد، شما فقط پاسخ كارهای خود را می‌گیرید.

* داشتن یك انتخاب، بهتر از نداشتن آن است.

* یك نقشه، یك سرزمین نیست.

* اگر برخی انسانها می‌توانستند برخی كارها را انجام دهند، همه از آنها یاد می‌گرفتند.

 

دوشنبه 3/12/1388 - 8:43
سياست

شنبه 1/12/1388 - 16:4
سياست
پنجشنبه 22 بهمن ماه سال 1388
عکس: سخنان امام(ره) به روایت فرقه سبز

 

اقدام تامل برانگیز سران اصلاحات در اعتراض به پخش سخنان امام راحل در قالب مستند شاخص، با واکنش وبلاگنویسان حامی انقلاب اسلامی هم روبرو شد.

به گزارش شبکه ایران، اقدام تامل برانگیز سران اصلاحات در اعتراض به پخش سخنان امام راحل در قالب مستند شاخص،با واکنش وبلاگنویسان حامی انقلاب اسلامی هم روبرو شد.

آنان با طراحی پوسترهایی، سخنان معروف حضرت امام خمینی(ره) را به روایت معترضان امروز بیان کرده‌اند

 

شنبه 1/12/1388 - 16:3
دعا و زیارت

باسمه تعالی

« زمان واپسین »

 لحظات غمباری است. حال رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رو به وخامت گذاشته. نزدیکان در کنار بستر ایستاده اند. زهرا (علیها السلام)هم آنجاست. او با چشمانی اشکبار لحظات واپسین حیات پدر را نظاره می‌کند و ناله سر می‌دهد و اینگونه با خود شعری از ابوطالب را که در وصف پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است، زمزمه می‌کند: "او آبرومندی است که به آبرویش از ابر باران خواسته می‌شود. او فریادرس یتیمان و نگهبان بیوه زنان است."(1) پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که در بستر خویش شاهد این ماجراست، دختر خود را تسلا می‌دهد و می‌فرماید: "دخترم؛ بعد از این تو را به خدا می‌سپارم. فاطمه جان؛ در سوگ من جامه خود مدرید، صورت نخراشید و فقط آن چه در مرگ پسرم ابراهیم(2) گفتم؛ بگویید: "چشم گریان است و قلب دردناک ولی آن چه خدای را به خشم آورد نگوییم.‌ای ابراهیم ما همگان در مرگ تو اندوهگین هستیم."(3)

سپس با صدایی که به سختی از سینه بیرون می‌آید، می‌فرماید: "دخترم؛ فاطمه ام! هم اکنون این آیه از قرآن را بخوان(4)محمد فقط فرستاده خداست و پیش از او، فرستادگان دیگرى نیز بودند؛ آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به عقب برمى‏گردید؟ ...»"(5)

سپس فرمود: "دخترم نزدیک بیا و آن قدر نزدیک بیا که جز تو کسی صدای مرا نشنود."(6) سپس زمزمه‌ای در گوش فاطمه (علیها السلام)فرمود که او گریان شد. مجددا در گوش او زمزمه‌ای دیگر فرمود که در این لحظه فاطمه (علیها السلام)شادان گردید؛ آنچنان که خنده بر لبان مبارکش نقش بست.(7)

سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: "برادرم را صدا بزنید که بیاید." عده‌ای شیطنت کردند و افراد دیگر را خبر کردند. ام سلمه همسر وفادار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: "چرا ایشان را اذیت می‌کنید؟" لذا رفت و امیرالمؤمنین(علیه السلام) را فرا خواند. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) برای مدت طولانی با علی (علیه السلام) صحبت کرد(8) تا این که حال آن حضرت رو به ضعف نهاد. در این لحظه امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) که کودکان خردسالی بودند گریه کنان بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شدند و خود را بر روی سینه حضرت انداختند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) خواست بچه‌ها را بلند کند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: "علی جان! آنها را به حال خود بگذار تا من آنان را ببویم و آنان هم مرا ببویند و من از آنان توشه بگیرم و آنها هم از من توشه بردارند."

لحظه احتضار فرا رسید. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: "سر مرا در دامان خود قرار ده؛ زیرا امر خدا فرا رسیده است. بعد از مرگم تجهیز مرا بر عهده گیر و بر من نماز بخوان و از من جدا مشو تا این که مرا در مرقدم قرار دهی و از خداوند متعال در این امور یاری طلب."

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) این جملات را فرمود و در حالی که سر در دامان امیرالمؤمنین (علیه السلام) داشت، بدرود حیات گفت و به نزد پروردگارش عروج نمود. در این لحظه امیرالمؤمنین (علیه السلام) فریادی برآورد(9) و در حالی که غم و اندوه تمام وجود شریفش را فرا گرفته بود، با چشمانی اشکبار عبایی بر روی پیکر مطهر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کشید و مشغول تجهیز ایشان برای کفن و دفن گردید.(10)

آری! غمبارترین لحظه تاریخ بشری این گونه رقم خورد و برترین خلق خدا این گونه خاک را به سمت افلاک بدرود گفت و عالمیان را عزادار خویش کرد.

(برگرفته از کتاب "سیاه ترین هفته تاریخ (رویدادهای 4 روز قبل و 3 روز بعد از رحلت پیامبر)" تالیف: علی محدث" (با تلخیص و اضافات))

پایگاه اسلامی شیعی رشد


پاورقی ها:

1ـ "و ابیض یستسقی الغمام بوجهه            ثمال الیتامی عصمة للارامل" (اصول کافی، جلد 1، صفحه 449)

2ـ ابراهیم فرزند پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)که در سال هشتم هجری به دنیا آمد و در 18 ماهگی به علت بیماری از دنیا رفت.

3ـ جلاء العیون مجلسی (تحقیق شبّر)، جلد 1، صفحه 90

در حقیقت منظور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از امر به تلاوت این آیه، یادآوری این نکته است که امروز، روز تحقق این آیه است.

"وَ مَا محُمَّدٌ إِلا رسول قد خلتْ مِن قبْله الرّسل أَ فإین مات أو قتل انقلبتم على أعقابکم .."(سوره آل عمران، آیه 144)

6ـ سیرة المصطفی، هاشم معروف، صفحه 717

7ـ بعد از وفات پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، عایشه از حضرت فاطمه (علیها السلام)پرسید: پیامبرخدا (صلی الله علیه و آله و سلم)در آخرین لحظات چه گفت که تو گریان گشتی و سپس چه گفت که شادمان شدی؟" فاطمه زهرا (علیها السلام)فرمود: "بار اول مرا از مرگ خود خبر داد که ناراحت شدم و بار دوم به من فرمود تو اولین شخصی از خانواده من هستی که به من ملحق می‌شوی." (تاریخ ابن اثیر، جلد 2، صفحه 322 ـ طبقات ابن سعد، جلد 2، صفحه 247و ...)

8ـ بعدها به امیرالمؤمنین (علیه السلام)عرض شد: پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)چه سخنی با شما گفت؟ حضرت فرمود: 1000 باب علم به روی من گشوده شد که از هر بابی 1000 باب دیگر گشوده گردد و به من دستوراتی داد که به آن عمل خواهم نمود، ان شاء الله. (کشف الغمه، جلد 1، صفحه 18)

9ـ طبقات ابن سعد، جلد 2، صفحه 263

10ـ مناقب ابن شهر آشوب، جلد 1، صفحه 236و237

شنبه 1/12/1388 - 15:59
طنز و سرگرمی
شنبه 1/12/1388 - 15:57
اخبار

به تازگی در مالزی پارکی افتتاح شده که بازدید کنندگان میتوانند سرتاسر پارک را بوسیله پلی که در ارتفاع 700 متری قرار دارد طی کنند






 




شنبه 1/12/1388 - 15:52
دعا و زیارت

باسمه تعالی

«ادعایی بزرگ»

محبت نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) بدون شک از ارزشمندترین گوهرهایی است که شیعیان به داشتن آن افتخار می‌کنند. اما آیا صرف داشتن محبت، کافی است تا خود را شیعه و پیرو آنان بدانیم؟ با دقت در سیره اهل بیت (علیهم السلام) می‌توان پاسخی متفاوت برای این پرسش یافت ...

از امام حسن عسکرى (علیه السلام) روایت شده است که در زمانی که مأمون، علی بن موسی الرضا (علیه السلام) را به ولایت‌عهدی منصوب کرده بود، دربان ایشان بر حضرت وارد شده و گفت: "گروهی پشت در ایستاده و اجازه ورود خواسته و مى گویند: ما از شیعیان على (علیه السلام) هستیم." حضرت فرمود: "من مشغولم، آنها را بازگردان." و دربان ایشان را بازگرداند. آن گروه به مدت دو ماه به همین منوال می‌آمدند و سخن خویش را تکرار می‌کردند، ولی بازگردانده می‌شدند؛ تا جایی که دیگر از دیدار امام (علیه السلام) نا امید شده و به دربان گفتند: "به آقایمان بگو ما از شیعیان پدرت على (علیه السلام) هستیم! اینکه شما به ما اذن ورود نمی‌دهید، موجب شماتت و سرزنش ما توسط دشمنان شده است و ما این بار بازگشته و از خاری و خجالت نسبت به آنچه برایمان روی داده و ناتوانی از تحمل دردی که از ناحیه دشمنانمان بر ما خواهد رسید، از شهر خود خواهیم گریخت."

علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) بهدربان خود فرمود: "اجازه بده داخل شوند." آنان وارد شده، سلام کردند؛ ولی امام (علیه السلام) اجازه نشستن صادر نکرد، لذا آنان همانطور ایستادند.

سپس گفتند: "ای زادهرسول خدا! پس از آن روی گردانی شدید، این چه جفای بزرگ و استخفافی است (که در حق ما روا می‌دارید)؟ بعد از این دیگر چه اعتبار و آبروئی برای ما باقی می‌ماند؟"

امام رضا (علیه السلام) فرمود: "این آیه را بخوانید: «و هر مصیبتى به شما رسد، به ‌خاطر اعمالى است که انجام داده‏اید و (خدا) بسیارى را نیز عفو مى‏کند.»(1) به‌خدا سوگند که من در این بی اعتنایی جز از خداوند عز و جل و رسول او و امیرالمؤمنین و پس از او از پدران پاکم (علیهم السلام) پیروی نکردم، لذا من نیز به سیره آنان اقتدا نموده ام."

 گفتند: "دلیل این (بی اعتنائی) چیست‌ای پسر رسول خدا؟"

فرمود: "این (رفتار من) برای آنست که ادعا می‌کنید شیعه امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستید؛ واى بر شما! شیعیان او، حسن و حسین (علیهما السلام)و سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار و محمّد بن ابى بکر بودند که ذره‌ای از دستورات او سرپیچی نکردند. در حالی که شما با انجام بسیارى از کردارهایتان با او مخالفت می‌کنید، و در بیشتر واجبات خود کوتاهى ورزیده و حقوق بزرگ الهی برادران خود را خار و بی مقدار می‌شمرید ... اگر شمامى گفتید که از موالیان و محبین اویید و از دوستداران دوستان او و دشمنان دشمنان او هستید، من این ادعای شما را انکار نمی‌کردم، ولی آنچه ادعا نمودید، مقام بلندی است و اگر با کردارتان ادعایتان را تصدیق نکنید، به هلاکت می‌افتید، مگر آنکه رحمت پروردگارتان شامل شما شود."

آنان گفتند: "ای پسررسول خدا! ما همگی نه تنها به درگاه خدا استغفار کرده و از این گفته خود توبه می‌کنیم، بلکه آن‌طور که مولای مابه ما آموخت، می‌گوییم: «ما محبان شما و دوستداران دوستان شماییم و دشمنان دشمنان شما هستیم.»" امام رضا (علیه السلام) فرمود: "آفرین و مرحبا به شما برادران و محبینم! اکنون به نزد من آئید."

پس آنان را پیوسته به خویش نزدیک می‌نمود تا اینکه آنان را در آغوش گرفت. سپس امام(علیه السلام) به خدمتکار خویش فرمود: "توبه و استغفار آنان سبب گردید تا گناهانشان آمرزیده گردد و به خاطر محبتشان به اهل بیت، مستحق تکریم گردیدند." لذا به او امر نمود تا به کار آنان و خانواده هایشان رسیدگی کند و به آنان مخارج زندگی و هدایایی اهدا کند و مشکلات آنان را برطرف نماید. (2)

بر اساس حدیث فوق، تنها کسانی می‌توانند ادعای شیعه واقعی بودن را بنمایند که علاوه بر محبت اهل بیت (علیهم السلام)، رفتار و کردارشان در تمامی ‌زمینه‌ها شبیه آن بزرگواران باشد. به بیان دیگر، معیار تشخیص شیعیان حقیقی نه تنها محبت آنان به اهل بیت (علیهم السلام)، بلکه مقدار اطاعت و پیروی آنانازفرمان خداست.

(برگرفته از کتاب "إحتجاج"(1)، تألیف مرحوم علامه طبرسی(ره))

 

 

پایگاه اسلامی شیعی رشد

 


پاورقی ها:

1-"و ما أصابکم من مصیبة فبما کسبت أیدیکم و یعفوا عن کثیر" (سوره شوری، آیه 30)

2- در ترجمه حدیث فوق، از ترجمه فارسی کتاب "الاحتجاج علی اهل اللجاج" که توسط آقای بهراد جعفری صورت گرفته، استفاده گردیده است.

شنبه 1/12/1388 - 15:51
طنز و سرگرمی
هر وقت مردی دروغ میگه به
 خاطر یه دلیل شرافتمندانه و
 مفیده 
   
روزی، وقتی
 هیزم شكنی مشغول قطع كردن یه شاخه
 درخت بالای رودخونه بود، تبرش
 افتاد تو رودخونه. وقتی در حال
 گریه كردن بود، یه فرشته اومد و
 ازش پرسید: چرا گریه می كنی؟ هیزم
 شكن گفت كه تبرم توی رودخونه
 افتاده. فرشته رفت و با یه تبر
 طلایی برگشت. 
"آیا این تبر توست؟" هیزم شكن
 جواب داد: " نه" فرشته دوباره
 به زیر آب رفت و این بار با یه تبر
 نقره ای برگشت و پرسید كه آیا این
 تبر توست؟ دوباره، هیزم شكن جواب
 داد : نه. فرشته باز هم به زیر آب
 رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت
 و پرسید آیا این تبر توست؟ جواب
 داد: آره. 
فرشته از صداقت مرد خوش
  حال شد و هر سه تبر را به اوداد و
 هیزم شكن خوش حال روانه خونه شد. یه
 روز وقتی داشت با زنش كنار رودخونه
 راه می رفت زنش افتاد توی آب. هیزم
 شكن داشت گریه می كرد كه فرشته باز
 هم اومد و پرسید كه چرا گریه می
 كنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی
 آب. " 
فرشته رفت زیر آب و با یه زن جوان و زیبا   برگشت و پرسید : زنت اینه؟ هیزم شكن
 فریاد زد: آره! 
فرشته عصبانی شد. " تو تقلب
 كردی، این نامردیه " 
هیزم شكن جواب داد : اوه، فرشته من
 منو ببخش. سوء تفاهم شده. می دونی،
 اگه به این  "نه" می گفتم
 تو می رفتی و با یه زن زیباتر می اومدی. و باز هم اگه به اون "نه"
  میگفتم، تو می رفتی و با زن خودم
 می اومدی و من هم می گفتم آره.
 اونوقت تو هر سه تا رو به من می
 دادی. اما فرشته، من یه آدم فقیرم و
 توانایی نگهداری سه تا زن رو
 ندارم، و به همین دلیل بود كه این
 بار گفتم آره. 


نكته اخلاقی: هر وقت مردی
 دروغ میگه به خاطر یه دلیل
 شرافتمندانه و مفیده

شنبه 1/12/1388 - 15:44
خواستگاری و نامزدی

دیدگاه زیبای گاندی: 7 مورد خطرناک!


از نظر گاندی هفت موردی که بدون هفت مورد دیگر خطرناک هستند:

1-ثروت، بدون زحمت
2-لذت، بدون وجدان
3-دانش، بدون شخصیت
4-تجارت، بدون اخلاق
5-علم، بدون انسانیت
6-عبادت، بدون ایثار
7-سیاست، بدون شرافت
این هفت مورد را گاندی تنها چند روز پیش از مرگش بر روی یک تکه کاغذ نوشت و به نوه‌اش داد.
 
شنبه 1/12/1388 - 15:43
دنیای گیاهان و حیوانات
 


 

 

نكته جالب: دانشمندان هنوز هیچ عاملی را در تغییر شکل گیاهان این جزیره نیافته اند
 

Va_ama_Eshgh . Group


Va_ama_Eshgh . Group


Va_ama_Eshgh . Group


Va_ama_Eshgh . Group


Va_ama_Eshgh . Group


Va_ama_Eshgh . Group


Va_ama_Eshgh . Group


Va_ama_Eshgh . Group


Va_ama_Eshgh . Group


Va_ama_Eshgh . Group


Va_ama_Eshgh . Group


Va_ama_Eshgh . Group


Va_ama_Eshgh . Group

 

شنبه 1/12/1388 - 15:42
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته