بينش و چشم انداز در مديريت
موفقيت,هميشه در راهي كه بينش در آن متولد شده, شروع مي شود. يك بينش, در آغاز از يكي از دو محل زير ناشي مي شود, يا رهبر مي تواند آنرا ايجاد كند يا آنرا تشخيص مي دهد. اين يك خطاي ادراكي است كه مردم فكر مي كنند كه رهبران بايد منبع تمام ايده ها باشند. خير آنها اين طور نيستند, يك رهبر, بزرگ بايد درست همانطور كه روياي يك ايده را مي بيند قادر به تشخيص آن باشد و در حقيقت, مورد دوم را كه بيشتر قابل اندازه گيري است, بيشتر داشته باشد. بنابراين, يك رهبر, يا يك ايده را ابداع كرده است, يا اينكه ممكن است آنرا تشخيص دهد.
اهميت بينش
پيتر داكر كه يك نويسنده كتابهاي مديريتي است, اشاره كرده است كه (( بهترين راه براي پيش بيني آينده, ايجاد كردن آن مي باشد)) بيتشر رهبران, كاملا با اين عقيده موافق هستند. يك رهبر, مي خواهد تفاوتي را ايجاد كند و سعي مي كند كه چيزي را ايجاد كند كه قبلا هرگز وجود نداشته است, اين اختلاف و تفاوت يك بينش را شكل مي دهد.
مهمترين وظيفه يك رهبر, ايجاد يك تصوير روشن و توجيه كننده از آينده و تضمين حفظ تعهد به آن آرمان مي باشد, سخنان ((هنري فورد)) را در زماني كه بينش خود را براي ساختن يك ماشين به اطلاع توده مردم مي رساند, در نظر بگيريد
(من يك خودروي سواري براي جمعيت انبوه انسانها, خواهم ساخت كه پس از آنكه مهندسان امروزي, ساده ترين فرم طرحها را ابداع كردند, توسط بهترين كاركنان استخدام شده و با بهترين مواد ساخته شود, قيمت آن به قدري پائين باشد كه هيچ فردي كه حقوق مناسبي دارد, از داشتن آن ناتوان نباشد و همراه با خانواده اش از موهبت ساعات لذت بخش در فضاهاي آزاد و وسيع خداوند, بهره مند گردد.)
موفقيت رهبري فورد, با يك بينش, شروع شد. او براي موفقيت, يك استراتژي به اين بينش اضافه كرد. سه ايده بزرگ كه به بينش وي, حيات بخشيد, عبارت بود از:
1_ خط مونتاژ متحرك
2_ پرداخت به كاركنان , نه به كمترين ميزان ممكن بلكه تا اندازه اي كه عادلانه باشد.
3_ يكپارچگي عمودي كه كارخانه ريوررج فورد را تبديل به شگفتي جهان صنعتي نمود.
يك رهبر, علاوه بر ايجاد يك بينش و استراتژي براي موفقيت, بايد از قوت و استقامت لازم براي به پايان رساندن اين اهداف, برخوردار باشد.(مانينك و ديگران:2003 ,56)
آگاهي از اهميت چشم انداز و ضرورت خلق يك چشم انداز مناسب براي افراد, سازمانها و ملت ها يك وظيفه غير قابل چشم پوشي است. مطالعات متعدد در اين زمينه اين اهميت و ضرورت بوده است. داشتن چشم انداز و نيل به موفقيت آنچنان لازم و ملزوم يكديگرند كه به طرح اين سئوال منجر مي شود: آيا تصوير مثبت يك ملت از آينده پيامد كسب موفقيت آن ملت است يا موفقيت آنها پيامد داشتن يك چشم انداز مثبت بوده است ؟(( پژوهش حاكي از آن است كه اگرچه تصوير آينده در ذهن هاي افراد خلاق پديد مي آيد اما يك چشم انداز جالب و موثر پيش از كسب موفقيت چشمگير وجود داشته است.
بسياري از ملتها در ابتداي راه رسيدن به بزرگي و شوكت خود, همواره منابع قابل توجه, جمعيت فعال و موثر يا يك استراتژي برتر نداشته اند و غالب با فايق آمدن بر تضادها به موفقيت رسيده اند و سلاح آنها داشتن چشم اندازي عميق از آينده خودشان بوده است, بنابراين داشتن چشم انداز اگر نه تنها عامل, حداقل , مهمترين عامل موفقيت است, افراد و سازمان ها نيز از اين قاعده مستثني نبوده اند (ابيلي و ديگران: 1382, 93)
تعريف بينش(vision)
بينش, يك تصوير ايده آلي از آنچه كه مي تواند و بايد انجام شود مي باشد رهبر بايد به منظور محك زدن بينش خود به سه سئوال پاسخ دهد.
1_آيا مسير انتخاب شده, جهت صحيح مي باشد؟
2_آيا اهداف انتخاب شده , اهداف صحيح مي باشد؟
3_ آيا زمانها, زمانهاي صحيح مي باشند؟ (مانينگ و ديگران : 2003, 57)
بينش, با معنايي كه در دانش سازماني دارد به عنوان توان درك و فهم نامعلومي ها, به اندازه ماهيتهاي مشخص شده و معلوم تعريف مي شود (امير كبيري: 1382, 31)
بينش, تفاوت ميان يك طرح واضح و پيوسته و يك چيز در هم و بر هم از انگيزه هاي ذي نغمال را شامل مي شود
www.Boxes( and Arrows. Com)
بينش, چهارچوب ذهني مشتركي ايجاد مي كند كه بر اساس آن مي توان آينده را ساخت بنابراين بينش تصور منحصر به فرد و ويژه از آينده است (زالي: 1377, 130)
بينش, پاسخ لازم را براي سه سئوال كي هستيم؟ چه مي كنيم؟ به كجا مي رويم را ارائه مي دهد (علوي راد:1382, 130)
بينش, اشاره به تصويري روشن و در مواردي تلويحي از آينده دارد كه به افراد نشان مي دهد كه چرا بايد براي خلق آن بسيار كوشش نمايند. (ايران نژاد پاريزي: 1382, 97)
بينش (ديدگاه) , يك تصوير ذهني, عاقلانه و تحقق پذير مي باشد كه به اندازه يك تصور و خيال نامعلوم و يا به اندازه يك هدف و ماموريتي كه تعيين شده است مي تواند ويژه باشد. (امير كبيري: 1382, 31)
ضرورت داشتن بينش در مديران
چشم انداز اشاره به تصويري روشن و در مواردي تلويحي از آينده دارد كه به افراد نشان مي دهد چرا بايد براي خلق آن بسيار كوشش نمايند. در فرايند تحول, يك چشم انداز خوب سه هدف مهم را در بر دارد, نخست اينكه با روشن كردن جهت كلي تحول, مي تواند صدها يا هزاران تصميم مفصل را ساده تر بيان كند. به عنوان مثال گفتن چنين جملاتي كه( ما بايد در چند سال آينده به جاي محل استقرار فعلي خود در جنوب باشيم) دوم اينكه به افراد انگيزه اقدام و كار مي دهد, حتي اگر گامهاي نخستين دردناك باشند, سوم اينكه مي تواند اقدامات افراد گوناگون را حتي اگر هزاران هزار نفر هم باشند, به شيوه اي كاملا سريع و كارآمد هماهنگ كند.
روشن كردن جهت تحول مهم است, چرا كه افراد اغلب مخالف آن هستند, يا اينكه آن را به درستي تشخيص نمي دهند و يا اينكه در مورد ضرورت وقوع تحول ترديد دارند. يك چشم انداز اثر بخش و استراتژيهاي پشتيبان به چنين مسايلي كمك مي كند, مثلا چنين گفته مي شود , جهان در حال تحول است و دلايل متقاعد كننده اي وجود دارد كه مجموعه اين اهداف را مشخص و محصولات جديد را توليد كنيم ( با مالكيت جديد و برنامه هاي كيفيت را دنبال كنيم) تا به اهداف نايل شويم, هنگامي كه جهت مشخص است ناتواني در تصميم گيري از بين مي رود , بحث و جدلهاي بي پايان در مورد مسائلي از اين قبيل منتفي مي شود : مثلا اينكه آيا اين شركت بايد خريداري شود, بودجه صرف به كارگيري و استخدام نمايندگان فروش بيشتر ميشود , آيا سازماندهي مجدد واقعا لازم است و اينكه آيا توسعه بين الملي به حد كافي سريع است, طرح يك سئوال ساده – آيا كار در مسير چشم انداز قرار دارد؟- مي تواند به ساعتها روزها يا حتي ماهها بحث و جدل خسته كننده پايان دهد. ( ايران نژاد پاريزي: 1382, 98)
از آنجا كه سازمانهاي امروزي, از افراد متخصص تشكيل شده كه هر كدام در زمينه باريك خود مي تواند اظهار نظر كند, هدف آن بايد مانند بلور شفاف باشد سازمان بايد بر يك هدف متمركز شود در غير اين صورت اعضاي آن دچار سر در گمي خواهند شود و هر يك از اعضا زمينه تخصصي خود را دنبال خواهد كرد تا اينكه آنرا براي يك فعاليت مشترك بكار بندد. همچنين, هر يك از آنها, نتايج را از نظر تخصص خود تعريف كرده و ارزشهاي خود را بر سازمان, تحميل خواهد كرد, تنها يك بينش متمركز و مشترك, اعضاي سازمان را به هم مرتبط كرده و حصول نتايج را ممكن خواهد ساخت, بدون توافق بر سر اهداف و ارزشها, سازمان اعتبار خود را از دست خواهد داد و در نتيجه قادر به جذب افرادي كه براي كارها نياز دارد, نخواهد بود. (مانينگ و ديگران:2003, 20)
(جوواكر) با مطالعه دانش آموزان موفق و ناموفق دريافته است كه رمز موفقيت بسياري از دانش آموزان موفق نه خاستگاه اجتماعي و خانواده مناسب يا هوش بالا, بلكه داشتن چشم اندازي مثبت از آينده بوده است, بر عكس, بسياري از دانش آموزان ناموفق نيز علي رغم هوش بالا و خاستگاه اجتماعي و خانوادگي مناسب به دليل نداشتن تصويري روشن از آينده دچار ناكامي شده اند. اعتقاد بر اين است كه ويژگي مهم انسان داشتن چشم به آينده است و اين راه رستگاري او در بدترين لحظات زيستن بوده است و به تعبير يك ظريق ديگر, از آنجا كه انسان بخشي از هستي خود را در آينده سپري خواهد كرد چه بهتر كه انسانها بر آينده خود توجه داشته باشند و لازم به ياد آوردي است شناسنامه موفقيت ها ي سازمانها و شركتهاي پيشرو نيز با يك چشم انداز مناسب مهر خورده است.(ابيلي و ديگران: 1382, 94)
براي رسيدن به هدف تمام كارهايتان بايد بر آن هدف متمركز باشد, وقتي چيزي را كه در پي آن هستيد در ذهنتان به تصوير مي كشيد, در حقيقت آن را خلق مي كنيد و تمام ذهنتان را متوجه آن مي كنيد. و اين امر حتي زماني كه مشغول امور ديگر هستيد در مغزتان حضور دارد, اين امر به شما اطمينان مي دهد كه شما هوشيار هستيد و از موفقيت هايي كه به وجود مي آيند, استفاده مي كنيد.
در غياب بينش و ديدگاه شما هميشه با اين خطر مواجهيد كه براي انجام دادن كارها بيش از اندازه در زماني كم تلاش مي كنيد و اين امر موجب مي شود كه سفرتان كاملا به پايان رسد بي آن كه به جايي رسيده باشد. شما قهرمان دنيا نيستيد كه هر كاري را كاملاَ خوب انجام دهيد و به علاوه هر روز فقط 24 ساعت است . انرژي و توانتان را جمع كنيد تا و ظايفتان را به ترتيب و يكي پس از ديگري انجام دهيد اگر چه اين امر كه در پاسخ به هر درخواست پاسخ مثبت وسوسه انگيز و خوشحال كننده است اما اين خط وجود دارد كه كارهايتان متنوع شوند كه تمامشان را سطحي و بدون دقت تمام كنيد . ممكن است بعدها حتي وقت كافي براي خواندن مدارك مربوط به يك جلسه مهم را هم نداشته باشيد . عواقب اين وضعيت اين است كه به هدفتان نايل نمي شويد و كارتان را ناقص انجام مي دهيد . (گودرزي : 1380 ، 28)
بينش آنچه كه بايد باشيم و انجام دهيم را مثخص مي كند و در شناخت مشتريان و نياز ها يي كه بايد برطرف شود و توانمندي هايي كه بايد براي رسيدن و اهداف ايجاد شود را مشخص مي كند و آنچه كه براي موفقيت بلند مدت لازم است را تعيين مي كند و مشخص مي كند كه چه چيزي لازم است چه چيزي لازم نيست ، چگونه به هدفهاي خود دست يابيم و چگونه دست نيابيم ، تجهيزات مورد نياز چه مي باشد را معين مي كند (http:/www.sti.com/financial/sharehltr)
فناوري اطلاعات و علوم رايانه
تفاوتهاي فناوري اطلاعات و علوم رايانه را ميتوان در دو سطح حرفهاي و آموزشي به شكل زير بيان كرد:
سطح حرفهاي
(1) متخصصان علوم رايانه به ساخت و تعميم فناوري تمايل دارند در حاليكه فناوران اطلاعات به كاربرد فناوري در حل مسائل واقعي علاقهمندند.
(2)متخصصان علوم رايانه معطوف به خود رايانه هستند و اينكه چگونه كار ميكند در حاليكه فناوران اطلاعات به رايانه به عنوان ابزاري براي حل مسائل نگاه ميكنند.
(3) فناوران اطلاعات نياز به فناوري را تعيين ميكنند در حاليكه متخصصان علوم رايانه فناوري مورد نياز را توليد ميكنند.
سطح آموزشي
(1) در علوم رايانه تأكيد بيشتري نسبت به فناوري اطلاعات بر برنامهنويسي است.
(2) فناوران اطلاعات نرمافزارهاي كاربردي توليد ميكنند اما سبك برنامهنويسي متفاوت از علوم رايانه است. پروژه فناوري اطلاعات عموماً شامل كنار هم قراردادن اجزاء در محيط برنامهنويسي سطح بالا و ايجاد رابط كاربر براي كار با آن اجزاست. نرم افزارهاي متخصصان علوم رايانه شامل برنامههاي بزرگتر است كه به شكل سنتي نوشته ميشوند و تمركز بر معماري نرمافزار و موضوعات الگوريتمي است.
(3) علوم كامپيوتر به رياضيات بيشتر وابسته است چرا كه تعميم فناوري هاي توليد شده نيازمند يك پايه رياضي است.
(4) برنامه آموزشي علوم كامپيوتر عميقتر است از اين جهت كه پيشزمينههاي بيشتري براي سطوح متوسط و پيشرفته ميخواهد. فناوري اطلاعات پيشزمينه كمعمقتري ميخواهد كه از اين طريق امكان انتقال دانشجويان به رشته فناوري اطلاعات از ديگر رشتههاي اصلي را امكانپذير ميسازد.