• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 957
تعداد نظرات : 707
زمان آخرین مطلب : 4272روز قبل
اهل بیت

بسم الله الرحمن الرحیم

روزی حلال

خواهر شهید ابراهیم هادی: پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله وسلم)می فرماید: فرزندانتان را در خوب شدنشان یاری کنید،زیرا هر که بخواهد می تواند نافرمانی را از فرزند خود بیرون کند.(نخج الفصاحه/حدیث370)

براین اساس پدرمان در تربیت صحیح ابراهیم و دیگر بچه ها اصلا کوتاهی نکرد.البته پدرمان بسیار انسان با تقوایی بود.اهل مسجد و هیئت بود و به رزق حلال بسیار اهمیت می داد.او خوب می دانست پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)می فرماید:عبادت ده جز دارد که نه جز آن به دست آوردن روزی حلال است. (بحارالانوارج103ص7)برای همین وقتی عده ای از اراذل و اوباش در محله امیریه(شاپور) آن زمان اذیتش می کردند و نمی گذاشتند کاسبی حلالی داشته باشد مغازه ای که از ارث پدری به دست آورده بود را فروخت و به کارخانه قند رفت.آنجا مشغول کارگری شد.صبح تا شب مقابل کوره می ایستاد.آن موقع تازه توانست خانه ای کوچک بخرد.ابراهیم بارها گفته بود:اگر پدرم بچه های خوبی تربیت کرده به خاطر سختی هایی بود که برای رزق حلال می کشید.هر زمان هم از دوران کودکی خودش یاد می کرد می گفت:

پدرم با من حفظ قرآن کار می کرد.همیشه مرا با خودش به مسجد می برد.بیشتر وقت ها به مسجد آیت الله نوری پائین چهاراه سرچشمه می رفتیم.آنجا هیئت علی اصغر(ع) بر پا بود.پدرم افتخار خادمی آن هیئت را داشت.

در همان ایام پایانی دبستان،ابراهیم کاری کرد که پدر عصبانی شد و گفت:ابراهیم برو بیرون.تا شب هم برنگرد.

ابراهیم تا شب خانه نیامد.همه خانواده ناراحت بودند که برای ناهار چه کار کرده.اما روی حرف پدر حرفی نمی زدند.

شب بود که ابراهیم برگشت.با ادب به همه سلام کرد.بلافاصله سوال کردم:ناهار چیکار کردی داداش؟پدر در حالی که هنوز ناراحت نشان می داد منتظر جواب ابراهیم بود.ابراهیم خیلی آهسته گفت:تو کوچه راه می رفتم.دیدم یه پیرزن کلی وسائل خریده نمیدونه چیکار کنه و چطوری بره خونه.من هم رفتم کمک کردم.وسایلش را تا منزلش بردم.پیرزن هم کلی تشکر کرد و سکه پنج ریالی به من داد.نمی خواستم قبول کنم ولی خیلی اصرار کرد.من هم مطمئن بودم این پول حلاله،چون براش زحمت کشیده بودم.ظهر با همان پول نان خریدم و خوردم.پدر وقتی ماجرا را شنید لبخندی از رضایت بر لبانش نقش بست.خوشحال بودکه پسرش درس پدر را خوب فرا گرفته و به روزی حلال اهمیت میدهد.

دوستی پدر با ابراهیم از رابطه پدر  و پسر فراتر بود.محبتی عجیب بین آن دو برقرار بود که ثمره آن در رشد شخصیتی این پسر مشخص بود.اما این رابطه دوستانه زیاد طولی نکشید.

ابراهیم نوجوان بود که طعم خوش حمایت های پدر را از دست داد.در یک غروب غم انگیز سایه سنگین یتیمی را بر سرش احساس کرد.از آن پس مانند مردان بزرگ به زندگی ادامه داد.بیشتر دوستان و آشنایان هم به او توصیه کردند به سراغ ورزش برود. او هم قبول کرد.

منبع:کتاب سلام بر ابراهیم/نشر پیام آزادی

سه شنبه 15/1/1391 - 23:44
داستان و حکایت

چند روزی به آمدن عید مانده بود. بیشتر بچه ها غایب بودند، یا اکثرا رفته بودند به شهرها و شهرستان های خودشان یا گرفتار کارهای عید بودند اما استاد ما بدون هیچ تاخیری آمد سر کلاس و شروع کرد به درس دادن.

استاد خشک و مقرراتی ما خود مزیدی شده بر دشواری درسها...

بالاخره کلاس رو به پایان بود که یکی از بچه ها خیلی آرام گفت: استاد آخر سالی دیگه بسه!

استاد هم دستی به سر تهی از موی خود کشید! و عینکش را از روی چشمانش برداشت و همین طور که آن را می گذاشت روی میز، خودش هم برای اولین بار روی صندلی جا گرفت.

استاد 50 ساله ‌مان با آن كت قهوه‌ای سوخته‌ای كه به تن داشت، گفت: حالا که تونستید من رو از درس دادن بندازید بذارید خاطره ای رو براتون تعریف کنم.

من حدودا 21 یا 22 سالم بود، مشهد زندگی می کردیم، پدر و مادرم کشاورز بودند با دست های چروک خورده و آفتاب سوخته، دست هایی که هر وقت اون ها رو می دیدم دلم می خواست ببوسمشان، بویشان کنم، کاری که هیچ وقت اجازه آن را به خود ندادم با پدرم بکنم اما دستان مادرم را همیشه خیلی آرام مثل "ماش پلو" که شب عید به شب عید می خوردیم بو می کردم و در آخر بر لبانم می گذاشتم.

استادمان حالا قدری هم با بغض کلماتش را جمله می کند: نمی دونم بچه ها شما هم به این پی بردید که هر پدر و مادری بوی خاص خودشان را دارند یا نه؟ ولی من بوی مادرم را همیشه زمانی که نبود و دلتنگش می شدم از چادر کهنه سفیدی که گل های قرمز ریز روی آن ها نقش بسته بود حس می کردم، چادر را جلوی دهان و بینی‌ام می گرفتم و چند دقیقه با آن نفس می کشیدم...

اما نسبت به پدرم؛ مثل تمام پدرها؛ هیچ وقت اجازه ابراز احساسات پیدا نکردم جز یک بار، آن هم نه به صورت مستقیم.

نزدیکی های عید بود، من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم، صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیارم.

از پله ها بالا می آمدم که صدای خفیف هق، هق مردانه ای را شنیدم، از هر پله ای که بالا می آمدم صدا را بلندتر می شنیدم...استاد حالا خودش هم گریه می کند...

پدرم بود، مادر هم آرامش می کرد، می گفت آقا! خدا بزرگ است، خدا نمیذاره ما پیش بچه ها کوچیک بشیم، فوقش به بچه ها عیدی نمی دیم، قرآن خدا که غلط نمی شه اما بابام گفت: خانم نوه هامون تو تهران بزرگ شدند و از ما انتظار دارند، نباید فکر کنند که ما ...

حالا دیگه ماجرا روشن تر از این بود که بخواهم دلیل گریه های بابام رو از مادرم بپرسم، دست کردم توی جیبم، 100 تومان بود، کل پولی که از مدرسه گرفته بودم، گذاشتم روی گیوه های پدرم و خم شدم و گیوه های پر از خاک و خلی که هر روز در زمین زراعی، همراه بابا بود بوسیدم.

آن سال همه خواهر و برادرام ازتهران آمدند مشهد، با بچه های قد و نیم قد که هر کدام به راحتی "عمو" و "دایی" نثارم می کردند.

بابا به هرکدام از بچه ها و نوه ها 10 تومان عیدی داد، 10 تومان ماند که آن را هم به عنوان عیدی داد به مامان.

اولین روز بعد از تعطیلات بود، چهاردهم، که رفتم سر کلاس.

بعد از کلاس آقای مدیر با کروات نویی که به خودش آویزان کرده بود گفت که کارم دارد و باید بروم اتاقش، رفتم، بسته ای از کشوی میز خاکستری رنگ زوار درفته گوشه اتاقش درآورد و داد به من.

گفتم: این چیه؟

"باز کن می فهمی"

باز کردم، 900 تومان پول نقد بود!

این برای چیه؟

از مرکز اومده؛ در این چند ماه که اینجا بودی بچه ها رشد خوبی داشتند برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند...

راستش نمی دونستم که این چه معنی می تونه داشته باشه، فقط در اون موقع ناخودآگاه به آقای مدیر گفتم این باید 1000 تومان باشه نه 900 تومان!

مدیر گفت از کجا می دونی؟ کسی بهت گفته؟ گفتم: نه، فقط حدس می زنم، همین !!!

راستش مدیر نمی دونست بخنده یا از این پررویی من عصبانی بشه اما در هر صورت گفت از مرکز استعلام می‌گیرد و خبرش را به من می دهد.

روز بعد تا رفتم اتاق معلمان تا آماده بشم برای کلاس، آقای مدیر خودش را به من رساند و گفت: من دیروز به محض رفتنت استعلام کردم، درست گفتی، هزار تومان بوده نه نهصد تومان، اون کسی که بسته رو آورده صد تومانش را کِش رفته بود که خودم رفتم ازش گرفتم اما برای دادنش یه شرط دارم...

چه شرطی؟

بگو ببینم از کجا می دونستی؟ نگو حدس زدم که خنده دار است.

***

استاد کمی به برق چشمان بچه ها که مشتاقانه می خواستند جواب این سوال آقای مدیر را بشنوند، نگاه کرد و دسته طلایی عینکش را گرفت و آن را پشت گوشش جا داد و گفت:

به آقای مدیر گفتم هیچ شنیدی که خدا 10 برابر عمل نیکوکاران به آن ها پاداش می دهد؟!!

خاطره ایی از استاد ما دکتر شفیعی کد کنی

جمعه 26/12/1390 - 9:12
داستان و حکایت
یک بار ایشان از خیابان عبور می کردند و در قهوه خانه ای، از گرام یا رادیو ترانه پخش می شد.
مردم می روند به قهوه خانه چی می گویند که آیت الله دارند می آیند.
قهوه خانه چی دستگاه را خاموش می کند.

مرحوم ابوی می روند و با صدای بلند می گویند:" روشن کنید. چرا خاموش کردید؟!"
قهوه خانه چی می گوید:" آقا! ترانه بود؛ خوب نبود."

مرحوم ابوی می فرمایند:" ترسم از این است که روز قیامت خدا از من بپرسد: سعیدی، تو چه کردی که مردم از تو حساب می برند، ولی از من نمی برند؟"
بدیهی است که چنین تذکری چه تاثیری دارد.
به این ترتیب به افراد می فهماند که چطور از مخلوق شرم می کنی و از خالق شرم نمی کنی؟!

شاهد یاران، ش32،ص58،به نقل از فرزند شهید، حجت الاسلام سعیدی
 
شهید آیت الله سید مرتضی سعیدی
تاریخ و محل تولد: 1308 هش/ منطقه نوغان مشهد
تاریخ شهادت: 1349 ه ش
جمعه 26/12/1390 - 8:51
سخنان ماندگار
خداوند چهار چیز را در چهار چیز مخفی نموده :
 دوست خود را در میان مردم : پس به هیچ کسی بی اعتنایی نکنید شاید هم او دوست خدا باشد و شما نشناسیدش
-رضایت خود را در طاعت ها پس هیچ عبادتی را کم نشمارید شاید همان مورد رضایت خدا باشد
-غضبش را در گناهان پس هیچ گناهی را کوچک نشمارید شاید همان مورد غضب او باشد
- استجابت خود را در دعاها پس هیچ دعایی را اندک مپندارید شاید همان مستجاب باشد
____________

 خداوند به حضرت موسی علیه السلام وحی فرمود:

ای موسی، سفارش مرا در مورد چهار چیز به خاطر بسپار:



 تا ندانی گنج های خزائنم تمام شده غم روزی مخور 

تا ندیده ای که مُلک و پادشاهی من از دست رفته به دیگری امید مبند
 تا مرده شیطان را ندیدی از مکرش ایمن مباش
.

تا نفهمیدی که گناهانت را آمرزیده ام به گناه دیگری مپرداز
پنج شنبه 25/12/1390 - 21:22
دانستنی های علمی
معماری بسیار غنی ایرانی از دیرباز مورد توجه بیگانگان بوده است. تاثیرمعماری ایرانی در جهان


را به خوبی میتوان دید. معماری ساسانی الگو و پایه اساسی ساخت مساجد اسلامی سر تاسر

جهان میباشد. اسلوب ترعه کنی داریوش هخامنشی هنوز هم توسط بعضی مهندسین اروپایی

برای کانال سازی مورد استفاده قرار میگیرد. یکی از این موارد که نظر غربی هارا به خود جلب کرده است بادگیر است.

http://img003.picture2life.net/14338648/AbAnbarNain2_1_web-large_medium.jpg

بادگیر از مظاهر و سمبلهای تمدن ایرانی است دقیقا معلوم نیست اولین بادگیر در کدام شهر ایران ساخته شده ولی سفرنامه نویسان قرون وسطی بیشتر از بادگیرهای شهرهای کویری و گرم و خشک مانند یزد و گناباد و طبس، کرمان، بم و زاهدان نام برده‌اند کاریز و بادگیر و خانه‌های گنبدی بدون تردید از نمادهای تمدن ایرانی است هر سه کلمه بصورت معرب به زبان عربی نیز راه یافته قنات - بادجیر و قبه و قبعه معرب‌های فارسی کلمات فوق هستند.

http://img003.picture2life.net/14338658/567pxQanat_wind_towersvg_1_web-large_medium.png

بادگیرها برج‌هایی هستند که برای تهویه بر بام خانه‌ها ساخته می‌شود. بادگیر را همچنین بالای
آب انبارها و دهانهٔ معدن‌ها برای تهویه می‌سازند. در خانه‌ها هوای خنک از بادگیر، که نوع ابتدایی
تهویهٔ مطبوع به شمار می‌رود، به اتاق‌های طبقهٔ همکف یا زیرزمین‌ها فرستاده می‌شود. بادگیر

از عناصر و سمبل‌های معماری ایرانی هستند ولی امروزه در بسیاری از کشورهای خاورمیانه اس

تفاده می شوند. بادگیر معمولاً چهارگوش است و در دیوارهای چهارگانهٔ آن چند سوراخ تعبیه شد
ه‌است. درون بادگیر با تیغه‌ها و جدارهایی که از خشت یا چوب و خشت ساخته شده‌است، به
چند بخش تقسیم می‌شود.

http://img003.picture2life.net/14338655/764pxWindTowerandQanatCooling1_web-large_medium.png

اولین بادگیرها در کرمان و یزد خودنمایی کردند. سیستم کاری بادگیرها به این نحو می‌باشد که هوای جاری بیرون از خانه را به داخل خود می‌کشند و با تشت‌های آبی که درون آن‌ها تعبیه شده، هوا را خنک و سبک می‌کنند و به داخل خانه هدایت می‌کنند. بادگیر اعظم بازار برزگ کرمان، بادگیر دولت آباد یزد، بادگیر چپقی سیرجان و بادگیرهای بندرعباس، لارستان، قشم و چابهار از دیدنی‌ترین بادگیرهای ایران هستند. شهر تاریخی یزد به شهر بادگیرها معروف است و

به تحقیق، نسبت به سایر شهرهای مرکزی ایران دارای بیشترین تعداد بادگیر است. در این شهر، مرتفع‌ترین بادگیر جهان یعنی بادگیر باغ دولت آباد به ارتفاع ۳۳٫۸ متر وجود دارد. بادگیرهای شهر کرمان و کاشان نیز از بادگیرهای دیدنی ایران محسوب می‌شوند. بادگیرها معمولاً یک طرفه، چهار طرفه و یا هشت طرفه می‌باشند. در شهر یزد تمامی بادگیرها مرتفع و چهار طرفه یا هشت طرفه هستند. ولی برعکس در شهر میبد که در ۵۰ کیلومتری غرب شهر یزد است، بادگیرها کوتاه

و یک طرفه هستند. این امر بدین خاطر است که در میبد، بادهای کویری، توام با گرد و غبار از سمت کویر می‌وزد و اهالی مجبورند که بادگیرهای خود را پشت به این باد و در جهت باد مطلوب بسازند. ولی در یزد، چون بین دو رشته کوه قرار گرفته، بادهای کویری کمتر جریان دارد و می‌توان بادگیرهای مرتفع چند طرفه احداث نمود
.

http://img003.picture2life.net/14338639/800pxIsa_Bin_Ali_House_1_web-large_medium.jpg


پنج شنبه 25/12/1390 - 21:17
ایرانگردی
این شهر ریشه در گذشته‌های خیلی دور دارد، حتما اگر شما از بناهای تاریخی متعددی كه در گوشه و كنارش وجود دارد بتوانید چشم بپوشید، از سرو پیر آن نمی‌توانید. بالاخره چند هزار سال زندگی در دل كویر شوخی نیست.




افسانه‌های زیادی درباره این‌كه شهر ابركوه یا همان ابرقو از كجا آمده و تاریخچه پیدایش آن چیست، وجود دارد و در كتاب‌های تاریخی هم از آن كم نگفته‌اند؛ از فارسنامه ابن‌بلخی بگیرید تا كتاب آثار ایران كه آندره‌گدار نوشته. خلاصه این شهر ریشه در گذشته‌های خیلی دور دارد، حتما اگر شما از بناهای تاریخی متعددی كه در گوشه و كنارش وجود دارد بتوانید چشم بپوشید، از سرو پیر آن نمی‌توانید. بالاخره چند هزار سال زندگی در دل كویر شوخی نیست.





 دیدنی‌های این شهر از لحاظ جغرافیایی به هم نزدیك است و در یك روز می‌توانید همه جا را ببینید. پس نیازی نیست دنبال جایی برای اسكان باشید اما اگر قصد اقامت دارید در ورودی این شهر یك متل‌3ستاره وجود دارد.





بقعه پیر سبزپوش

اگر نام كتاب انسان كامل كه از مجموعه رسائل مشهور به گنجینه‌ نوشته‌های ایرانی است را شنیده‌اید، بقعه نویسنده آن را می‌توانید در شهر ابرقو بیابید. بقعه پیر حمزه سبزپوش یا شیخ عزیزالدین نسفی یكی از بناهای تاریخی شهر ابرقو است كه گچبری ویژه داخل آن مربوط به قرن ششم هجری است و با گچكاری‌های گنبد علویان همدان و مدرسه حیدریه قزوین و مسجد جامع ورامین شباهت دارد.





گنبد هزار ساله

از دیگر بناهای دیدنی‌‌ این شهر، گنبد عالی است كه از قدیمی‌ترین بناهای تاریخی ابركوه محسوب می‌شود. گنبد عالی كه در سال 448 هجری ساخته شده، بنایی 8ضلعی است كه توسط فرزند «امیر علی الدین شمس الدوله دیلمی» به نام فیروزان ساخته شده است و تمام بازدید كننده‌ها از حالت خاص آن تحت تاثیر قرار می‌گیرند.





  ازعهد  قاجار

خانه آقازاده یكی از منازل قدیمی شهر ابركوه است كه با توجه به‌خصوصیات اقلیمی و آب‌‌وهوای خاص مناطق كویری ساخته شده است و در میدان دروازه قرار دارد. مساحت 820‌متر و زیربنای 528 مترمربع نشان می‌دهد خانه بسیار بزرگی است. قسمت شاخص و قابل توجه این بنا بادگیر 2 طبقه آن است. این بنا با خشت، گل و چوب ساخته شده و قدمتش به عهد قاجار می‌رسد. این ساختمان محوطه‌ای دارد كه در 4 طرف آن اتاق‌هایی ساخته شده است. كف حیاط به‌صورت سنگ فرش با قلوه سنگ است كه بخش‌هایی از آن هنوز باقی مانده. این خانه مثالی عالی از معماری خاص خانه‌های باستانی كویر ایران است.





منار جفت عزیز ‌الدین نسفی

در نزدیكی خانه آقازاده، خانه موسوی و خانه حسینی دوست هم هست كه دیدن آن‌ها خالی از لطف نیست.

خندق تاریخی شهر كه مربوط به پیش از اسلام است، مسجد جامع، گنبدخانه سیدون، یخچال‌های عظیم خشتی و منار جفت عزیزالدین نسفی هم از دیدنی‌های  دیگر این شهر است.





درخت همیشه سبز

در ایران باستان، كاشتن درخت در طبقات مختلف جامعه اهمیت بسیار بالایی داشته. در نگاره‌ها و آثار باستانی مانند حجاری‌های دوره هخامنشی در تخت جمشید، نماد درخت و به‌طور خاص، سرو آورده شده است. زرتشتیان معتقدند، سرو به‌دلیل آن‌كه درختی همیشه سبز است، همواره در ایران مهم بوده و سرو 5 هزار ساله ابرقو نیز در این میان اهمیت ویژه‌ای دارد. بته جقه كه یكی از نقوش سنتی ایران است و در بیشتر هنرهای سنتی ایران استفاده می‌شود و بالای كلاه پادشاهان ایران نیز دیده می‌شود، تغییر یافته سرو سرافكنده است كه در فرهنگ ایرانی ایستادگی و تواضع را با هم نشان می‌دهد. این سرو كه به روایتی 5 و به روایتی   2هزار سال دارد، اصلی‌ترین جاذبه گردشگری ابرقوست.
پنج شنبه 25/12/1390 - 21:15
ایرانگردی
یزد - خبرگزاری مهر: معماران ایرانی به دلیل نگاه عالمانه به اقلیم و علم زیست شناسی، عجایبی حیرت انگیز و ماندگار با عنوان کبوترخانه های ایرانی خلق کرده اند که حقیقتا سزاوار است به آنها به عنوان آثاری برتر از عجایب هفتگانه عالم نگاه کرد.
به گزارش خبرنگار مهر، کبوترخانه های ایرانی مانند بسیاری از مظاهر هنری ایران ناشناخته مانده اند این در حالی است که این برجهای زیبای کبوتران به عنوان زیرساخت تاسیسات کشاورزی در تمام سرای ایران از کناره های شرقی دریاچه ارومیه گرفته تا کویر یزد و میبد و برخی روستاهای نطنز و کاشان و از جنوب خراسان و طبس گرفته تا گوشه و کنار شهرها و آبادیهای این سرزمین حضوری پیوسته داشته است.
تنها در حوالی اصفهان بیش از سه هزار برج زیبای کبوتر وجود داشته است و استان یزد نیز در شهرستان میبد یکی از زیباترین کبوترخانه ها را در خود جای داده است.
طراحی و عملکرد کبوترخانه ها بسیار جالب و عالمانه بوده به گونه ای که در جذب کبوتران و خلق زیستگاهی امن برای کبوتر، حیرت برانگیز بوده است.
http://img003.picture2life.net/14277962/676305_orig_1_web-large_medium.jpg
کبوترخانه ها مانند دژ نظامی در برابر همه دشمنان کبوتر که کم هم نیستند، مقاوم و نفوذ ناپذیر بوده است.
ساختار معماری کبوترخانه به گونه ای بوده که نه تنها در برابر پرندگان شکارچی مانند قوش، جغد و کلاغ فکر و اندیشه شده، بلکه هرگز پرندگان مهاجم را نیز درون برجها راهی نبوده است زیرا نحوه ساخت این کبوترخانه به گونه ای بوده که امنیت همراه با آرامش و آسایش کبوتران را تأمین می کرده است.
فضای داخلی کبوترخانه ها گاه محل اجتماع بیش از 25 هزار کبوتر بوده است
دقت در اجرای این برجهای کبوتر به حدی بوده است که درصد اشتباه ورود پرندگان مزاحم را به صفر می رسانیده زیرا اگر حتی یک مورد پرنده یا حیوان مهاجمی به درون این کبوترخانه راه می یافت، هرگز هیچ کبوتری احساس امنیت نمی کرد و کبوترخانه خالی از حضور کبوتران می شد.
http://img003.picture2life.net/14277980/676295_orig_1_web-large_medium.jpg
فضای داخلی کبوترخانه آن چنان امن و مفرح بود که گاهی محل تجمع حدود ۲۵ هزار کبوتر می شد.
آشیانه ها آنچنان زیبا و منظم با مدولهای یک شکل و از مصالح کاهگل ساخته شده بود که در تابستان بسیار خنک و به گونه ای بوده است که باد در فضای آن جاری بوده و برعکس در زمستان گرم و از وزش بادهای سرد محلی در امان بوده است.
http://img003.picture2life.net/14277977/676299_orig_1_web-large_medium.jpg
همه این تمهیدات منجر به خلق این شاهکارهای معماری یعنی کبوترخانه های ایرانی شده است.
قطر سوراخهای ورودی کبوتران به داخل برجها به اندازه ای ساخته شده است که تنها کبوتران می توانستند وارد آن شوند و پرندگان مهاجم قادر به ورود به داخل آن نبودند.
معمای زیبای کبوترخانه های ایرانی همراه با عملکرد اقتصادی آن یعنی کارخانه ساخت مرغوب ترین کود شناخته شده در جهان بر کسی پوشیده نیست.
هندسه و ریاضیات به خاطر به حداکثر رساندن سطح در حجمی ثابت و بهره گیری از اصول زیباشناختی آن چشمگیر است.
از علوم دیگر در ساخت برجهای کبوتر همچون استفاده از دانش فیزیک با توجه به اصل تشدید به منظور توجه و پرواز همزمان دسته جمعی حدود ۱۴ هزار تا ۲۵ هزار کبوتر در اثر برخاستن ناگهانی که ارتعاشات بسیار قوی را به دنبال دارد، عالمانه بهره برده شده است.
http://img003.picture2life.net/14278009/676294_orig_1_web-large_medium.jpg
دانش جانورشناسی و روانشناسی جانوری از دیگر علومی است که در ایجاد تجهیزات دفاعی کبوترخانه و تمهیدات مکانیکی، بیولوژیکی و شیمیایی برای مبارزه با دشمنان کبوتر اعمال می شده است.
معماری داخلی کبوترخانه ها استثنایی است؛ عظمت این بناها هم به سبب گستردگی و شکوه و هم به سبب تنوع در فرم اعجاب برانگیز است و این بناها مانند سایر آثار معماری ایرانی هم از عملکرد وافر و هم از فرم زیبایی پیروی کرده است.
کبوترخانه ها از تجربیات ارزنده کشاورزی سنتی یزد و اصفهان است و در یزد دو برج کبوترخانه میبد و کسنویه باقی مانده است
ساخت کبوترخانه یکی از تجربیات ارزنده کشاورزی سنتی یزد و اصفهان است که در استان یزد دو کبوترخانه میبد و کسنویه باقی مانده است.
برج کبوترخانه میبد در جنوب شرقی باروی قدیم میبد (محل کنونی فرمانداری میبد) واقع است و بنا از خارج به صورت برجی مدور و آراسته به نقشهای ویژه و از داخل دارای سه طبقه و مجهز به هزاران لانه برای جلب و نگهداری پرندگان مهاجر است.
برج کبوترخانه هم به لحاظ حمایت از پرندگان بی پناه و هم به جهت استفاده ای که در گذشته از کود آنها برای کشاورزان می کردند قابل توجه است.
http://img003.picture2life.net/14277949/kabotar_web-large_medium.jpg
قدمت برج کبوترخانه میبد به دوران قاجار بر می گردد و در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.
این برج به صورت استوانه ای ساخته شده و دارای تزئینات قطاربندی آجری و گچی است که مانع تردد مارها به داخل برج می شود ولی در برجهای مکعبی و چند قلو ترفندهای دیگری مانند ایجاد قوس به داخل انجام شده و زمانی که کبوتران احساس خطر می کنند به طور ناگهانی به پرواز در می آیند که این امر موجب ایجاد ارتعاشی داخل برج می شود و برای رفع این مشکل، علاوه بر ساختن یک طبقه در میانه برج، طاق هایی بین استوانه خارجی و داخلی ایجاد کرده اند تا طول برج کاهش یافته تا ضمن استحکام سازه از ارتعاشات نیز جلوگیری می کند.
نوارهای گچی اطراف دیوار، تله مارگیر، گنبد کنگرهای و طاق بندی با گچبری های خاص از دیگر ویژگیهای برج کبوترخانه میبد است.
http://img003.picture2life.net/14277975/676301_orig_1_web-large_medium.jpg
ساخت کبوترخانه، یکی از تجربیات ارزنده کشاورزی سنتی یزد و اصفهان است که در استان یزد دو کبوترخانه میبد و کسنویه باقی مانده است.
پیش از رواج کودهای شیمیایی کشاورزان مناطق کویری یزد و اصفهان از فضله پرندگان برای افزایش بهره وری خاک استفاده می کردند و برای این منظور بناهایی که کبوترخانه نامیده می شد، در اطراف آبادیها می ساختند.
کبوترخانه ها و سیاحان خارجی
http://img003.picture2life.net/14278016/676292_orig_1_web-large_medium.jpg
او در سفر طولانی خود در حدود پنج قرن قبل (۴۷۷ سال پیش) می گوید: این کبوترخانه ها را بین راه قریه فیلان و اصفهان دیده است: "قیلان قریه بزرگی است که بر روی رودخانه عظیمی ساخته شده و در کنار آن مسجد زییایی وجود دارد. آن روز تیر از وسط باغها و آبها و روستاهای زیبا که برجهای کبوتر زیادی داشت به مسیر خود ادامه دادیم و پسین روز به اصفهان رسیدیم...»
علاوه بر ابن بطوطه در قرنهای بعد نیز سیاحان بسیاری راجع به برجهای کبوترخانه اصفهان و یزد مطالب بسیاری نوشته اند.
عملکرد پرسود کبوترخانه ها در کشاورزی مغفول مانده است
کبوترخانه در گذشته در اقتصاد کشور نیز تاثیرگذار بوده اند به نحوی که غازان خان مغول در کنار سایر اقداماتی که برای احیای کشاورزی ایران انجام داد، فرمانهایی برای حفظ و بازسازی و نگهداری کبوتران و کبوترخانه ها صادر کرد و بی انصافی است که از این همه دانش و تحصیل این آثار بی بهره باشیم و هیچ کاری در خور عظمت آنها انجام ندهیم و هر روز شاهد فروریختن این مواریث فرهنگی و هنری باشیم.
متاسفانه عملکرد پرسود این بناهای با ارزش که در کار کشاورزی بنیادی حیاتی دارد، بر جامعه ما پنهان مانده است.
http://img003.picture2life.net/14278015/676293_orig_1_web-large_medium.jpg
این بناهای شگفت آور، کارخانه ساخت مرغوبترین کود شناخته شده جهان هستند.
جهانیان ایرانیان را حساس ترین انسانهای جهان معاصر در حفظ و حراست از آثار باستانی خویش می دانند به همین دلیل بر ماست که چون گذشته در حفظ مواریث فرهنگی از جمله اندیشه دل سوزانه برای بازمانده این برجهای دل انگیز کبوتران که هر کدام یک جاذبه توریستی است، با یکدلی و همکاری سازمان میراث فرهنگی، سازمان ایرانگردی و جهانگردی، سازمان حفظ محیط زیست، وزارت جهاد کشاورزی، دانشکده های باستان شناسی و معماری و سایر سازمانهای مرتبط، در حفظ این آثار اعجاز برانگیز معماری که زیرساخت ارتقای صنعت کشاورزی این مرز و بوم است، همت کنیم.
کبوترخانه های ایرانی مورد توجه بسیاری از سیاحان و گردشگران خارجی بوده و ابن بطوطه مراکشی ظاهرا اولین سفرنامه نویسی بوده که درباره کبوترخانه ایرانی سخن گفته است
پنج شنبه 25/12/1390 - 21:14
داستان و حکایت

ابوبصیر می گوید همسایه ای داشتم که مرید سلطان بود و برای خودش مال و منالی به هم زده بود.

مجلس عیش و نوش راه می انداخت و زن های آوازخوان را دور خودش جمع می کرد و شراب می خورد.

از دست او در اذیت بودم.

بارها به خودش شکایت کردم اما فایده ای نداشت.

یک بار که خیلی پافشاری کردم به من گفت؛ فلانی! من آدم بیچاره ای هستم . به گناه مبتلا شده ام اما تو مثل من آلوده نیستی

حال مرا به رفیقت –امام صادق علیه السلام- بگو؛ بلکه خدا مرا هم نجات داد.

حرفش روی من اثر گذاشت.دلم برایش سوخت.

یک بار که در مدینه خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم حال و روز همسایه ام را تعریف کردم.

امام علیه السلام فرمود وقتی برگشتی کوفه همسایه ات پیش تو می آید. از قول من به او بگو "جعفربن محمد" برایت پیغام داده که تو کارهایت را کنار بگذار من هم از طرف خدا بهشت را برایت ضمانت می کنم.

به کوفه که برگشتم او باعده ای دیگر به دیدنم آمدند.

او را پیش خودم نگه داشتم تا همه رفتند.

گفتم فلانی! پیش امام صادق علیه السلام یاد تو کردم ؛ آقا فرمود وقتی به کوفه برگشتی همسایه ات پیش تو می آید از طرف من به او بگو که جعفر بن محمد می گوید تو کارهایت را کنار بگذار من هم از طرف خدا بهشت را برایت ضمانت می کنم.

این جمله را که گفتم گریه کرد.

گفت تو را به خدا این ها را امام صادق به توگفت؟

قسم خوردم که این حرف ها را امام خودش فرموده.

گفت تو کار خودت را کردی باقی اش با من و رفت.

چند روزی گذشت تا این که همسایه ام یک نفر را فرستاد سراغ من .

وقتی به خانه اش رسیدم دیدم پشت در خانه نشسته و لباس ندارد.

گفت: ابوبصیر! به خدا دیگر هیچ چیز توی خانه برایم باقی نمانده . همه ی اموالم را به صاحبانش برگرداندم. حالا حال و روزم این است که می بینی.

ابوبصیر می گوید پیش رفقا رفتم و برایش لباس تهیه کردم .

چند روز دیگر دوباره یک نفر را فرستاد و گفت مریضم.

به عیادتش رفتم و یک سره برای مداوایش در رفت و آمد بودم تا این که به حالت احتضار درآمد.

کنارش نشسته بودم. گاهی از هوش می رفت و دوباره به هوش می آمد.

آخرین بار که به هوش آمد گفت ابوبصیر! رفیقت به وعده اش وفا کرد

و جان داد...

ابوبصیر می گوید بعد از موسم حج، خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم

اجازه خواستم که وارد شوم.

هنوز هیچ حرفی نزده بودم.

یک پایم بیرون در بود و یک پایم داخل اتاق که حضرت فرمود:

ابوبصیر! ما به وعده ی مان با رفیقت وفا کردیم...

 

.............

اصول کافی/کتاب الحجة/باب مولد أبی عبدالله جعفربن محمد علیهماالسلام/حدیث پنجم

پنج شنبه 25/12/1390 - 21:12
سخنان ماندگار
رُوِی أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قالَ:

لا یکْمُلُ الْمُؤْمِنُ إِیمَانُهُ حَتَّى یحْتَوِی عَلَى مِائَةٍ وَ ثَلَاثِ خِصَالٍ فِعْلٍ وَ عَمَلٍ وَ نِیةٍ وَ ظَاهِرٍ وَ بَاطِنٍ
فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) یا رَسُولَ اللَّهِ مَا یکُونُ الْمِائَةُ وَ ثَلَاثُ خِصَالٍ فَقَالَ یا عَلِی مِنْ صِفَاتِ الْمُؤْمِنِ أَنْ یکُونَ
از رسول خدا (ص) روایت شده که فرمودند ایمان مومن کامل نمی شود تا اینکه دارای 103 خصلت در فعل و عمل و نیت و باطن و ظاهر گردد آنگاه امیرالمومنین( ع) فرمودند یا رسول الله آن 103 خصلت کدامند؟ فرمودند یا علی از جمله صفات مومن اینست که:
جَوَّالَ الْفِکْرِ- جَوْهَرِی الذِّکْرِ- کَثِیراً عِلْمُهُ -عَظِیماً حِلْمُهُ-
اندیشه اش بسیار متحرک و پویاست
 –ذاتا متذکر وبه یاد خداست
–علم و دانشش فراوان
–بردباریش بزرگ
جَمِیلَ الْمُنَازَعَةِ- کَرِیمَ الْمُرَاجَعَةِ- أَوْسَعَ النَّاسِ صَدْراً- وَ أَذَلَّهُمْ نَفْساً
خوش برخورد در کشمکش
 –بزرگوار در بازگشت و پذیرش
 –سعه صدرش از همه بیشتر
–و نفسش از همه خاکسار تر است
ضِحْکُهُ تَبَسُّماً- وَ اجتماعه تَعَلُّماً- مُذَکِّرَ الْغَافِلِ- مُعَلِّمَ الْجَاهِلِ
خنده اش تبسم
-گرده هماییش برای تعلم و یادگیری
–تذکردهنده به غافل
- و آموزنده جاهل است
لَا یؤْذِی مَنْ یؤْذِیهِ _وَ لَا یخُوضُ فِیمَا لَا یعْنِیهِ_ وَ لَا یشْمَتُ بِمُصِیبَةٍ
به کسی که آزارش می کند آزاری نمی رساند
– و در آنچه به دردش نمی خورد وارد نشود و هیچ کس را به مصیبتی سرزنش و شماتت نمی کند
وَ لَا یذْکُرُ أَحَداً بِغِیبَةٍ- بَرِیئاً مِنَ الْمُحَرَّمَاتِ- وَاقِفاً عِنْدَ الشُّبُهَاتِ
و هیچ کس را با غیبت یاد نمی کند
–از کارهای حرام بیزار است
 –و در موارد شبهه قدم بر نمی دارد
کَثِیرَ الْعَطَاءِ- قَلِیلَ الْأَذَى- عَوْناً لِلْغَرِیبِ -وَ أَباً لِلْیتِیمِ
بخششش فراوان
 –آزارش بسیار کم
–برای غریب و ناآشنا یاور
–و برای یتیم پدر است
بُشْرُهُ فِی وَجْهِهِ- وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ- مُسْتَبْشِراً بِفَقْرِهِ
شادابی و خرمی اش در چهره
–وحزن و اندوهش در دل
 –و به نیاز خود (به خدا ) خرسند است
أَحْلَى مِنَ الشَّهْدِ- وَ أَصْلَدَ مِنَ الصَّلْدِ- لَا یکْشِفُ سِرّاً- وَ لَا یهْتِکُ سِتْراً
شیرین تر از عسل- وسخت تر از سنگ است
–و هیچ رازی را فاش نسازد
 –و هیچ پرده ای را ندرد
لَطِیفَ الْحَرَکَاتِ- حُلْوَ الْمُشَاهَدَةِ -کَثِیرَ الْعِبَادَةِ- حَسَنَ الْوَقَارِ
حرکاتش لطیف
- دیدارش شیرین
-عبادتش بسیار
– وقارش نیکو
لَینَ الْجَانِبِ- طَوِیلَ الصَّمْتِ- حَلِیماً إِذَا جُهِلَ عَلَیهِ
برخوردش نرم
–سکوتش طولانی است
 – اگر درباره او به نادانی رفتار شود حلیم و بردبار است
صَبُوراً عَلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَیهِ- یجِلُّ الْکَبِیرَ وَ یرْحَمُ الصَّغِیر
برکسی که به او بدی کرده است شکیبا است
 –بزرگتر را گرامی داشته و به کوچکتر رحم می کند
أَمِیناً عَلَى الْأَمَانَاتِ- بَعِیداً مِنَ الْخِیانَاتِ- إِلْفُهُ التُّقَى وَ حِلْفُهُ الْحَیاءُ
بر امانت ها امین- و از خیانت ها به دور است
–همدم او تقوا و هم پیمان او شرم و حیاست
کَثِیرَ الْحَذْرِ- قَلِیلَ الزَّلَلِ- حَرَکَاتُهُ أَدَبٌ -وَ کَلَامُهُ عَجِیبٌ
پرهیزش بسیار
–و لغزشش کم حرکاتش مودبانه
 –وگفتارش مایه شگفتی است
مُقِیلَ الْعَثْرَةِ- وَ لَا یتَّبِعُ الْعَوْرَةَ- وَقُوراً صَبُوراً- رَضِیاً- شَکُوراً
از خطا و لغزش در می گذرد
–و در پی عیوب دیگران نمی رود
–با وقار –صبور –خشنود و راضی –سپاسگذار
قَلِیلَ الْکَلَامِ- صَدُوقَ اللِّسَانِ- بَرّ-اً مَصُوناً
کم حرف –راست گفتار –نیکوکار-مصون –و محفوظ
حَلِیماً- رَفِیقاً- عَفِیفاً –شَرِیفاً- لَا لَعَّانٌ وَ لَا کَذَّابٌ
بردبار-رفیق و سازگار-پاکدامن
 –با شرافت است لعن کننده و دروغگو نیست
وَ لَا مُغْتَابٌ- وَ لَا سَبَّابٌ- وَ لَا حَسُودٌ- وَ لَا بَخِیلٌ- هَشَّاشاً بَشَّاشاً
غیبت کننده نیست
–دشنام نمی دهد نه حسود است و نه بخیل
 –گشاده رو و شاداب است
لَا حَسَّاسٌ وَ لَا جَسَّاسٌ -یطْلُبُ مِنَ الْأُمُورِ أَعْلَاهَا- وَ مِنَ الْأَخْلَاقِ أَسْنَاهَا
نه ظریف و حساس است –و نه کنجکاو و جاسوس
–از کار ها عالی ترین را طلب می کند
–و از اخلاق برجسته ترین را
مَشْمُولًا بِحِفْظِ اللَّهِ -مُؤَیداً بِتَوْفِیقِ اللَّهِ- ذَا قُوَّةٍ فِی لِین
حفظ خدا شامل حال اوست
 –به توفیق الهی یاری شده است
–و در عین نرمش قوی است
وَ عَزْمَةٍ فِی یقِینٍ -لَا یحِیفُ عَلَى مَنْ یبْغِضُ- وَ لَا یأْثَمُ فِی مَنْ یحِبُّ
و تصمیمش همراه با یقین
–با کسی که دشمن باشد ستم نمی کند
–و درباره کسی که دوستش دارد به گناه نمی افتد
صَبُورٌ فِی الشَّدَائِدِ- لَا یجُورُ وَ لَا یعْتَدِی- وَ لَا یأْتِی بِمَا یشْتَهِی
در سختی ها بسیار شکیباست –نه ستم می کند و نه تجاوز –و هر چه دلش خواست انجام ندهد
الْفَقْرُ شِعَارُهُ- وَ الصَّبْرُ دِثَارُهُ -قَلِیلَ الْمَئُونَةِ- کَثِیرَ الْمَعُونَةِ
جامه زیرینش نیاز (به خدا)- و جامه زبرینش صبر ومقاومت – هزینه و زحمتش اندک –کمک و یاریش بسیار
کَثِیرَ الصِّیامِ -طَوِیلَ الْقِیامِ- قَلِیلَ الْمَنَامِ- قَلْبُهُ تَقِی- وَ عِلْمُهُ زَکِی
روزه داری او بسیار –قیام و عبادتش طولانی –خوابش کم –قلبش پرهیزگار و علم و دانشش پاکیزه است
إِذَا قَدَرَ عَفَا -وَ إِذَا وَعَدَ وَفَى- یصُومُ رَغْباً -وَ یصَلِّی رَهْباً
هنگامی که قدرت یابد عفو نماید – و هنگامی که وعده دهد وفا نماید –با میل و رغبت روزه می گیرد –و با ترس و خوف نماز می خواند
وَ یحْسِنُ فِی عَمَلِهِ کَأَنَّهُ نَاظِرٌ إِلَیهِ -غَضَّ الطَّرْفِ- سَخِی الْکَفِّ
چنان نیکو عمل می کند که گویا او را می بینند –دیده اش (از ناروا )فرو بسته –دستش باسخاوت است
لَا یرُدُّ سَائِلًا -وَ لَا یبْخَلُ بِنَائِلٍ- مُتَوَاصِلًا إِلَى الْإِخْوَانِ- مُتَرَادِفاً إِلَى الْإِحْسَانِ
در خواست کننده ای را رد نکند –ونسبت به دستاورد دیگران بخل نورزد –با برادران ارتباط وپیوستگی دارد –در نیکوکاری پیاپی اقدام کند
یزِنُ کَلَامَهُ وَ یخْرِسُ لِسَانَهُ- لَا یغْرَقُ فِی بُغْضِهِ- وَ لَا یهْلِکُ فِی حُبِّهِ
سنجیده سخن می گوید و زبانش را می بندد-در خشم و دشمنی غرق نشود – و در دوستیش هلاک نگردد
لَا یقْبَلُ الْبَاطِلَ مِنْ صَدِیقِهِ وَ لَا یرُدُّ الْحَقَّ مِنْ عَدُوِّهِ- وَ لَا یتَعَلَّمُ إِلَّا لِیعْلَمَ وَ لَا یعْلَمُ إِلَّا لِیعْمَلَ
باطل را از دوستش نمی پذیرد و در مقابله با دشمن حق را پایمال نمی کند –دانش را نمی آموزد مگر برای دانستن و آگاهی و نمی آموزد مگر برای عمل
قَلِیلًا حِقْدُهُ- کَثِیراً شُکْرُهُ- یطْلُبُ النَّهَارَ مَعِیشَتَهُ- وَ یبْکِی اللَّیلَ عَلَى خَطِیئَتِهِ
کینه اش اندک –شکروسپاس بسیار –در روز به جستجوی معاش می پردازد ودر شب بر خطا وگناهش گریه می کند
إِنْ سَلَکَ مَعَ أَهْلِ الدُّنْیا کَانَ أَکْیسَهُمْ وَ إِنْ سَلَکَ مَعَ أَهْلِ الْآخِرَةِ کَانَ أَوْرَعَهُمْ
اگر با اهل دنیا همراه شود زیرکترین آنهاست و اگر با اهل آخرت همراه باشد پارسا ترین آنهاست
لَا یرْضَى فِی کَسْبِهِ بِشُبْهَةٍ- وَ لَا یعْمَلُ فِی دِینِهِ بِرُخْصَةٍ
در کسب خویش موارد شبهه را نمی پسندد –ودر عمل به دینش دنبال عذر و رخصتی نمی رود
یعْطِفُ عَلَى أَخِیهِ بِزَلَّتِهِ- وَ یرْضَى مَا مَضَى مِنْ قَدِیمِ صُحْبَتِهِ
با خطا و لغزش برادر دینیش به عطوفت رفتار نماید –و حق دوستی دیرینه را مراعات می کند
منبع :بحار الانوار -جلد 67-ص210
پنج شنبه 25/12/1390 - 20:23
عقاید و احکام
اَلْقَبْرُیُنادِی کُلُّ یَوْمٍ بِخَمْسَ کَلَماتٌ
قبر در هر روز پنج کلمه را فریاد میزند
 
1. اَنا بَیْتُ الْوَحْدَه فَاحْمِلوا اِلیَّ اَنیساً
من خانه تنهاییم پس با خود انیس و مونسی به سوی من آورید(تلاوت قرآن)

2. اَنا بَیْتُ الْظُّلْمَه فَاحْمِلوا اِلیَّ سِراجاً
من خانه تاریکی هستم پس با خودتان چراغی به سوی من آورید.(نافله شب)

3. اَنا بَیْتُ التُرابْ فَاحْمِلوا اِلیَّ فِراشاً
من خانه خاکیی هستم پس با خودتان فرشی به سوی من بیاورید.(عمل صالح)

4. اَنا بَیْتُ الْعِقابْ فَاحْمِلوا اِلیَّ تَرْیاقاً
من خانه گزندگان هستم پس با خودتان پادزهری به سوی من بیاورید ( لااله الا الله و محمد رسول الله و علی ولی الله)

5. اَنا بَیْتُ الْفَقْرْ فَاحْمِلوا اِلیَّ کَنْزاً
من خانه فقر هستم پس با خودتان گنجی به سوی من بیاورید (صدقه)
پنج شنبه 25/12/1390 - 19:41
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته