• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 112
تعداد نظرات : 43
زمان آخرین مطلب : 6196روز قبل
محبت و عاطفه
 

اگر به دنبال آرامش هستید به پیشامد های زندگی برچسب خوب و بد نزنید .

Regards : Unique

شنبه 11/1/1386 - 5:15
محبت و عاطفه

 

بی تو این روزای روشن

واسه من تاریک و تارَن

وقتی بی تو تک و تنهام

زندگیم معنا نداره

 

از همون روزی که رفتی

دل به هیچ کسی ندادم

فکر می کردم می رسی

یه روز

تو بی کسیم به دادم

 

گفتن لحظه ی آخر

واسه من هنوز سوالِ

دیدن دوباره ی تو

فقط تو خواب و خیالِ

 

لحظه های آخرِ تو

توی قلب من می مونه

هیچ کی مثل من بلد نیست

قدر چشماتو بدونه

 

رفتی و چشمایِ خیسم

یادگاری از تو مونده

بی وفائیات هنوزم

تو رو از دلم نرونده

 

چشم به راهِ تو می مونم

تا که برگردی دوباره

می ترسم وقتی که نیستی

دلِ من تاقت نیاره

 

گفتن لحظه ی آخر

واسه من هنوز سوالِ

دیدن دوباره ی تو

فقط تو خواب و خیالِ

 

رفتی اما خاطراتت

توی قلب من می مونه

هیچکی مثلِ تو بلد نیست

دلمو بسوزونه

 

تا وقتی که زنده هستم

چشم به راه تو می مونم

 

تو دیگه رفتی که رفتی

نمیای پیشم

می دونم

 

اما هرکجا که هستی

منو تو دلت نگه دار

 

با چشایِ خیس و گریون

من میگم خدانگهدار

 Regards : Unique

شنبه 11/1/1386 - 4:22
محبت و عاطفه

 

مگذار برای پناه از خطر دعا کنم

 

بگذار در مقابل خطر بی ترس و بی هراس باشم

 

مگذار چاره های رنج را جستجو کنم

 

بگذار دلی تمنا کنم که بر رنج فایق آید

 

مگذار که در رزمگاه زندگی هم پیمان ها را بطلبم

 

بگذار بر نیروی خویش متکی باشم

 

مگذار که در اضطراب ترسناک، نجات را آرزو کنم

 

بگذار تمنای تحمل و حصول آزادی را داشته باشم

 

مگذار بزدل بوده، برکت تو را فقط در کامروایی بدانم

 

بگذار احساس دست رحیمت را در ناکامی ها نیز درک کنم .

Regards : Unique

 

 

شنبه 11/1/1386 - 4:15
شعر و قطعات ادبی
 

زندگی در چشم من شب های بی مهتاب را ماند

شعر من نیلوفر پژمرده در مرداب را ماند

 

ابر بی باران اندوهم

خار خشک سینه کوهم

سال ها رفته است کز هر آرزو خالی است آغوشم

نغمه پرداز جمال و عشق بودم آه

حالیا خاموش خاموشم

یاد از خاطر فراموشم

 

روز چون گل می شکوفد بر فراز کوه

عصر پرپر می شود این نوشکفته در سکوت دشت

روزها این گونه پرپر گشت

چون پرستوهای بی آرام در پرواز

رهروان را چشم حسرت باز

اینک اینجا شعر و ساز و باده آماده است

 

من که جام هستی ام از اشک لبریز است می پرستم

در پناه باده باید رنج دوران را ز خاطر برد

با فریب شعر باید زندگی را رنگ دیگر داد

در نوای ساز باید ناله های روح را گم کرد

 

ناله من می تراود از در و دیوار

آسمان اما سراپایش گوش و خاموش است

هم زبانی نیست تا گویم به زاری ای دریغ

دیگرم مستی نمی بخشد شراب

جام من خالی شدست از شعر ناب

ساز من فریاد های بی جواب

 

نرم نرم از راه دور

روز چون گل می شکوفد بر فراز کوه

روشنایی می رود در آسمان بالا

ساغر ذرات هستی از شراب نور سرشار است اما من

همچنان در ظلمت شب های بی مهتاب

همچنان پژمرده در پهنای این مرداب

همچنان لبریز ز اندوه می پرسم

 

جام اگر بشکست

ساز اگر بشکست

شعر اگر دیگر به دل ننشست

فریدون مشیری

Regards : Unique

شنبه 11/1/1386 - 4:10
محبت و عاطفه
 

توی تاریکیه شب هام

تویی تنها تک ستاره

بیا باز باهم بمونیم

با یه چشمک دوباره

بیا تو چشمام نگاه کن

می خوام از چشات بخونم

دنیای قلبت قشنگه

بذار تو؛ دنیاش بمونم

نم نمک بارون می باره

تو رو یاد من میاره

ساده میگم تا بدونی

دنیا مثل تو نداره

قلب تو پاک و زلال

مثل قطره های بارون

بنشین؛

نرو، از بهاری

حتی تو فصل زمستون

 

یادته وقتی که بودی

همیشه من با تو بودم

حالا نیستی من به یادت

این ترانه رو سرودم

خیلی دل تنگ نگاتم

چرا از من می گریزی

با همه ناز و اداهات

واسه من خیلی عزیزی

 

زیر بارونا همیشه

تو رو، تو یادم میارم

حالا که نیستی کنارم

هرشب تا سحر بیدارم

قلب تو پاک و زلال

مثل قطره های بارون

بنشین؛

نرو، از بهاری

توی روزای زمستون

تو چشام اشکی نمونده

رو لبام حرفی ندارم

وقتی نیستی تک و تنهام

سر روی زانوم می ذارم

هنوزم نم نم بارون

تو رو یاد من میاره

ای خدا برنمی گرده

کاری کن بارون بباره

 

نرو نذار تنها بشم

اگه بری دلم می گیره

نرو نذار که عاشقت

تو غربت تو اوجِ تنهائی

سر رو زانو بذاره و گریه اش بگیره

آخه چه جوری دلت میاد

وقتی دلمو می شکنی اشکامو می بینی باز تنهام بذاری

یه گوشه می شینم وقتی که نیستی

کارم شده شب و روز گریه و زاری

 

نه !

 

نشونی از تو ندارم که ببینمت دوباره

هنوزم نم نم بارون تو رو یاد من میاره

Regards : Unique

شنبه 11/1/1386 - 3:59
محبت و عاطفه
 

کسانیکه از ته دل گريه کردن را نمی دانند از ته دل خنديدن را نيز بلد نيستند .

 

Regards : Unique

پنج شنبه 9/1/1386 - 18:13
محبت و عاطفه
 

از اينکه زندگی شما تمام شود نترسيد،از آن بترسيد که هرگز آغاز نشود .

 

Regards : Unique

پنج شنبه 9/1/1386 - 18:11
محبت و عاطفه
 

توی قفس نشستن بازم دوتا قناری

یادِ تو افتادم و اون عکس یادگاری

یادت میاد می گفتی برای من می میری

خدا رو شکر زنده ای اما دوسَم نداری

قناری ها می خونند واسه دل من و تو

از لحنشون چه پیداست قصه ی بی قراری

تو قفسن ولیکن باز یه کمی می ترسند

یه وقتی از راه بیاد پرنده ی شکاری

شکاری مثل خودت که اومدی سراغم

منو نشونه رفتی با تیرکمون زاری

گفتی یه عصر پاییز که برگ ها سرخ و زردند

می ریم کنار دریا٬ می ریم قایق سواری

حالا چقدر گذشته از اون روزهای رنگی

سختته دیگه انگار اسم منو بیاری

قرار آخر ما یک روز پاییزی بود

مونده هنوز روی ۵ این ساعت دیواری

 

Regards : Unique

 

پنج شنبه 9/1/1386 - 18:9
محبت و عاطفه
 

لحظه ها را گذراندیم که به خوشبختی برسیم؛ غافل از آنکه لحظه ها همان خوشبختی بودند !

دکتر شریعتی

 

Regards : Unique

پنج شنبه 9/1/1386 - 18:1
محبت و عاطفه
 

زندگی خیلی ساده است، ولی ما اصرار داریم که آن را دشوار سازیم .

«کنفوسیوس»

 

Regards : Unique

 

پنج شنبه 9/1/1386 - 18:0
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته