• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 271
تعداد نظرات : 94
زمان آخرین مطلب : 6092روز قبل
محبت و عاطفه
زندگی یعنی چی؟ زندگی هر جوری که نیگاش کنی عجیبه...خیلی عجیب! / چرا بچه ها جن و پری رو قبول دارن ولی بزرگا ندارن؟ / و چرا سر چیزایی که قبول نداریم کلافه میشیم در صورتی که راستشو بخوای اختلاف نظرای ماست که زندگی رو جالب می کنه ؟ / چرا وقتی آتیشی میشیم میریم سراغ جنگ و دعوا؟/ و چرا به عنوان بنی نوع احساس میکنیم به طرف هم کشیده میشیم ولی مرتب دور عمیق ترین احساسات و باورهامون حصارهای دفاعی میکشیم تا هیچوقت نتونیم واقعا به کسی نزدیک شیم؟شاید این سر در گمی برای اینه که زندگی همیشه هم اونجوری که نشون میده نیس./ پس اصلا کل زندگی چیه؟ خب خیلی وقتا میشنفیم که زندگی سفره اما دقیقا سفر به کجا؟ / توی همه ی این نظریات جورواجور و پر طرفدار در مورد زندگی فقط یه نغمه ساز شده اونم عشقه. عشق با همه ی شکلهای ظریف و شکننده ش تنها چیز پر زور و موندگاریه که به زندگی روزمره ی ما معنی واقعی میده.این دیگه ثابت شده که درد دل شیکسته خیلی بیشتر از درد چلوندن آبلیمو روی یه بریدگی عمیقه.اما عشقی که من میگم اون آتیشیه که توی همه ی ما شعله میکشه اون گرمای درونی که نمیذاره روحمون توی نا امیدی یخ بزنه.یعنی عشق به خود زندگی... چی رو واقعا عاشقشی؟ شور زندگیت چیه؟ خلاصه کتاب زندگی یعنی چی؟ از برادلی ترور گریو
يکشنبه 28/5/1386 - 2:41
محبت و عاطفه
ببار باران بر اين شهر ويران زده كه دلاي آدما مسخ شده ببار بر اين جسمهاي خشكيده كه انسانيت از ميون نسل بشر برچيده شده ببار بر اين دلهاي سرد كه ديگر نمي تپد براي كودكان بي مادر ببار بر دل غم گرفته بر دل پژمرده بر گل نشسته ببار بر سر انسانهاي مست كه زندگي را همين دنيا دانند و بس ببار بر دل آن پير گريان كه زندگي را باخت چه آسان ببار بر آن دل شكست خورده كه تيري آهنين بر دلش نشسته ببار بر او كه ديگر اميدي بر دل ندارد نيست مرهمي بر دل او چون اثر ندارد ببار بر اين جسم خسته من باشد كه رود اين سستي و رخوت من
يکشنبه 28/5/1386 - 2:40
محبت و عاطفه
این قسمت تقدیم به کسی که اسمش معنای همه زیبائیهاست معنای همه عشقها و معنای همه انتظارها اره انتظاری سنگین بطول همه همه قرون وعرض همه دنیا کسی که همیشه اسمش تو دفتر خاطراتم بود واو فکر میکنه که هیچجا نمیتونه اسم خودشو ببینه شاید اینم از بدبختی من باشه که اینقده بد خط میدویسم که حتی اونی که واسش مینویسم که منو بفهمه حتی تو همه این مدت نتونسته اسم خودشو جای خودشو لابلای اون همه اوراق ببینه اما اگه یادش باشه از روز اول نهش گفتم من اون کسی نیستم که بیامو سر هر کوچه و برزنی عشقمو داد بزنم . وقتی گفتی من حتی بلد نیستم ادای عاشقارو در بیارم برام خیلی زیاد سنگین افتاد این حرفت اما بازم گفتم اون که خودش حالیش اما وقتی فکر میکنی که من واسه جلب ترحم مینویسم اصلا ذوق نوشتن تو ادم از بین میره و دیگه ادم نمیدونه چی بگه
يکشنبه 28/5/1386 - 2:39
محبت و عاطفه
نام بي نشون تو در برگي از دفتر زندگي ام نقش بسته است هنگامي که خواستم تنها نام تو را آتش بزنم برگ برگ زندگي ام سوخت! از ديروزها به دنبالت دويدم و به اميد ديدارت به امروز رسيدم ولي افسوس...! افسوس که تو به فرداها سفر کردي!
يکشنبه 28/5/1386 - 2:39
محبت و عاطفه
اگر....................... اگرابرهای آسمان باریدنشان را فراموش کنند اگر خورشید درخشان درخشیدنش رافراموش کند اگر ماه فروزان تابیدنش را فراموش کند اگر پروانه سوختن شمع را فراموش کند اگر دریا تلاطم امواجش را فراموش کند اگر مادری حق فرزندش را فراموش کند این را بدان که من هرگز فراموشت نخواهم کرد بگذار بگویم که " دوستت دارم " وهمیشه خواهم داشت
يکشنبه 28/5/1386 - 2:35
محبت و عاطفه
من آن مرغم که افکندم به دام صد بلا خود را به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را نه دستی داشتم بر سر نه پایی داشتم در گل به دست خویش کردم این چنین بی دست و پا خود را چنان از طرح و وضع ناپسند خود گریزانم که گر دستم دهد از خویش هم سازم جدا خود را
يکشنبه 28/5/1386 - 2:35
محبت و عاطفه
دفتر عشـــق كه بسته شـد ديـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــدم خونـم حـلال ولـي بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون به پايه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم اونيكه عاشـق شده بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود بد جوري تو كارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد براي فاتحه بهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت حالا بايد فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو بـه نـام تـو سنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم غــرور لعنتي ميگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت بازي عشـــــقو بلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم از تــــو گــــله نميكنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم از دســـت قــــلبم شاكيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم چــرا گذشتـــم از خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم چــــــــراغ ره تـاريكــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــيم دوسـت ندارم چشماي مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه چه خوب ميشه تصميم تــــــــــــــــــــــــــــــــو آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه بزن تير خــــــــــــــــــلاص رو ازاون كه عاشقــــت بود بشنو اين التماس رو
يکشنبه 28/5/1386 - 2:34
محبت و عاطفه
عشق یعنی * عشق یعنی با تو خواندن از جنون ، عشق یعنی سوختنها از درون عشق یعنی سوختن تا ساختن ، عشق یعنی عقل و دین را باختن عشق یعنی دل تراشیدن ز گل ، عشق یعنی گم شدن در باغ دل عشق یعنی تو ملامت کن مرا، عشق یعنی می ستایم من تو را عشق یعنی در پی تو در به در ، عشق یعنی یک بیابان درد سر عشق یعنی با تو آغاز سفر ، عشق یعنی قلبی آماج خطر عشق یعنی تو بران از خود مرا ، عشق یعنی باز می خوانم تو را عشق یعنی بگذری از آبرو ، عشق یعنی کلبه های آرزو عشق یعنی با تو گشتن هم کلام، عشق یعنی انتظار یک سلام عشق یعنی دستهایی رو به دوست ، عشق یعنی مرگ در راهت نکوست عشق یعنی شاخه ای گل در سبد ، عشق یعنی دل سپردن تا ابد عشق یعنی سروهای سر بلند ، عشق یعنی خارها هم گل کنند عشق یعنی تو بسوزانی مرا ، عشق یعنی سایه بانم من تو را عشق یعنی بشکنی قلب مرا ، عشق یعنی می پرستم من تو را عشق یعنی آن نخستین حرفها ، عشق یعنی در میان برفها عشق یعنی یاد آن روز نخست ، عشق یعنی هر چه در آن یاد توست عشق یعنی تک درختی در کویر ، عشق یعنی عاشقانی سر به زیر عشق یعنی بگذری از هفت خان ، عشق یعنی آرش و تیر و کمان ....
يکشنبه 28/5/1386 - 2:32
محبت و عاطفه
مي دونين گريه چيه؟ گريه نشون غصه هاست. گريه نماد عاشقاست . گريه پيام هم دليست . گريه ميگن هزارويک حرف دله . گريه نماد مردنه . گريه نماد محبته . فکر نکني منظور من همون گريه ابشاري نه اون گريه اي که من ميگم همون اشک کوچيکه بلوريه که اسه اسه مياد پايين از گوشه سرخ چشام...
يکشنبه 28/5/1386 - 2:30
محبت و عاطفه
دوستت دارم اما نمی توانم بیانش کنم تو مثل سرابی یا نه ... بهتر بگویم مثل آب دریایی . تشنگی را رفع نمی کنی وقتی می بینمت بیشتر دلم تنگت می شود از دیدنت سیرنمی شوم دوستت دارم تو هما نی که گفتی : دل مهربانت را در مقابل من به آهن به سنگ بسپار و مرا به سرخی خون دل شقایق اما من جز به تو دل به کسی نمی دهم این دل فقط مال توست فقط دوستم بدار و ترکم نکن روز رفتنت روز مرگ شقایق ..روز زردی دل سبز من است دوستت دارم تو همانی که می گفتی : من در عالم سرد خودم باید آنقدر تنها بمانم و آنقدر تنها بگریم که تمام نوشته هایم بوی باران بگیرد اما من می گویم که سردی دلت را به من بسپار و گرمی دل من از آن تو فقط بدان که با یک دل سبز دوستت دارم
يکشنبه 28/5/1386 - 2:30
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته