تبیان، دستیار زندگی

قبلا شنیده بودیم دوست آینه است

 یک روز با خبر شدیم که آیینه مان شکست

می گفت رفته بوده زیارت به جمکران

باور نمی کنم به کجا پر کشیده است

شاید به دیده روی مه مهدی دیده بود

شاید ز ساغر شب چشم تو بوده مست

یک لحظه چهره اش ز نظر گم نمی شود

شاید بهشت را ز تو عیدی گرفته است

گفتند: سانحـه بود, آن اتفـاق بود

گلچین روزگار عجب خوش سلیقه است

برای شادی روح دوست خوب و همکلاسی مهربانم, شادروان زینب احمدی,

که در اولین روز سال 86 در اثر سانحه ی تصادف به دیدار حق شتافت, فاتحه نثار کنید.

1386/1/20

س

در خواب عمیقی فرورفته بود...

حیفم آمد از خواب بیدارش کنم...

کنار هفت

به او قول داده بودم که می خواهم چیز عجیبی در

قناری هم مثل او خوابیده بود...

موقع تحویل

دیدم خودم هم تحمل داغ عزیز ندارم ...

گفتم: خدایا داغ عزیز نبینیم...

الهی آمین*