تنها كساني كه مارا ميرنجانندعزیزانی هستند كه هميشه كوشيده ایم از ما نرنجند
تو خيابون تصادف ميشه، يك وانت نيسان گردن كلفت ميزنه به يك موتور، دو نفر ترك موتور بودن يكيشون سرش ميخوره به جدول و جابهجا تموم ميكنه، دومي فقط پاش ميشكنه. خلاصه ملت جمع ميشن دورشون، اون بدبختي كه پاش شكسته بوده هي داد و هوار ميكرده،مرده ميره جلو بهش ميگه: خجالت بكش خيابون رو گذاشتي رو سرت! تو كه الحمدالله چيزيت نشده، ببين اون رفيقت بنده خدا تموم كرده اما اينقدر سر و صدا نميكنه!!
وقتي به دنيا اومدي، تو تنها كسي بودي كه گريه ميكردي وبقيه مي خنديدن
نابينا به ماه گفت: دوستت دارم. ماه گفت: تو که منو نميبيني، چطور ميگي دوستم داري؟ نابينا گفت: اگه ميديدمت عاشق زيباييت ميشدم، حالا که نميبينمت، عاشق خودت هستم
نظم عمومي وجودت را بر هم زدم! بند چشمانت را هزار بار از اشک تر کردم! زندانيهاي ديگرت را فراري دادم! عاشق آشوب گر تو اينجاست! مرا به انفرادي قلبت بينداز!
يه يارو 19 تا بچه داشته، بهش ميگن: چرا يك بچه ديگه نمياري، رُند شه؟! ميگه: فرزند كمتر، زندگي بهتر
از يه يارو ميپرسن: بلدي پيانو بزني؟! ميگه: نه. ولي يه داداش دارم... اونم نه!!
يه يارو داشته تو بينهايت راه ميرفته، يهو از پشت يك صداي خفن بلند ميشنوه... برميگرده، ميبينه دو تا خط موازي خوردن بهم!!!
آنکس که مي گفت دوستم داره عاشقي نبود که به شوق من اومده باشه رهگذري بود که روي برگهاي خشک پاييزي راه مي رفت صداي خش خش برگها همان آوازي بود که من گمان مي کردم مي گويد دوستت دارم