• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 218
تعداد نظرات : 362
زمان آخرین مطلب : 5236روز قبل
دانستنی های علمی
بزرگترین آموزگاران و عالمان تاریخ فرموده اند که قانون جاذبه توانمندترین قانون کائنات است. شاعران معروفی چون ویلیام شکسپیر، رابرت براونینگ و ویلیام بلیک قانون جاذبه را در اشعار خود مطرح کرده اند. موسیقی دانان بزرگی مثل بتهوون آن را در موسیقی خود نشان داده اند. هنرمندانی چون لئوناردو داوینچی آن را در نقاشی های خود گنجانده اند. فیلسوفان و نویسندگان بزرگی چون سقراط، افلاطون، رالف والدو امرسون، فیثاغورث، فرانسیس بیکن، ایزاک نیوتن، گوته و ویکتور هوگو آن را در نوشته های خود با ما در میان گذاشته اند. نام و آثار این افراد پس از گذشت چند قرن هنوز بر زبان و در قلب مردم جهان جای دارد.مذاهب مختلف و همچنین تمدن های بابل و مصر در نوشته ها و روایات خود به قانون جاذبه اشاره کرده اند. به قانون جاذبه در نوشته های تمام اعصار به نوعی اشاره شده است. این قانون 3000 سال پیش از میلاد مسیح روی سنگ کنده شده بوده است. با اینکه عده ای همواره قانون جاذبه را از دیگران پنهان کرده اند، این قانون همیشه وجود داشته و همیشه کسی بوده که آن را به دیگران بنمایاند.این قانون از ازل وجود داشته و بوده و خواهد بود.این قانون نظم کیهان و تک تک لحظات زندگی ات و تک تک تجربه های تو را شکل می دهد. هر که و هر کجا هستی، قانون جاذبه وقایع زندگی ات را شکل می دهد. این قانون توانمند از راه افکار تو کار خود را انجام می دهد. این تو هستی که با تفکر خود قانون جاذبه را به اجرا در می گذاری.در سال 1912 میلادی چالز هانل قانون جاذبه را چنین توصیف کرد: "مهم ترین و ثابت ترین قانئنی که تمام سیستم هستی به آن مربوط و متکی است."به نظر شما چرا یک درصد جمعیت دنیا 96% در آمد جهان را به دست می آورند؟ آیا فکر می کنید این موضوع اتفاقی است؟ خیر. این طور طرح شده است. آن یک درصد چیزی را درک کرده اند. آنها "راز بزرگ" را درک کرده اند و اکنون شما هم مشغول آموختن آن هستید.کسانی که ثروتمند شده اند، دانسته یا ندانسته از قانون جاذبه استفاده کرده اند. آنها به فراوانی و ثروت فکر می کنند و اجازه نمی دهند تصوراتی که با این اهداف مغایرت دارند مزاحم این افکار شوند. آنها فقط به ثروت می اندیشند نه چیز دیگر و همین اندیشه و تمرکز بر فراوانی است که ثروت را به سوی آن ها جلب می کند. و این قانون جاذبه است.کسانی را می شناسی که ثروت بزرگی را بدست آوردند، از دست دادند و بعد در عرض مدت کوتاهی دوباره به ثروت رسیده اند. چگونه و چرا این اتفاق می افتد؟ خوب در وهله ی اول، افکار آنها روی ثروت متمکز بود و به همین دلیل هم آن را به دست آوردند. سپس اجازه دادند که ترس از دست دادن آن ثروت به افکارشان غلبه کند. تفکر اصلی آنان از فراوانی و نعمت، به ترس باختن تبدیل شد و به همین دلیل، آنچه را که اندوخته بودند از دست دادند. بعد، آن ترس هم از بین رفت چون دیگر چیزی نداشتند که از باختن آن بترسند. ÷س دوباره روی ثروت تمرکز یافتند و آن را بار دیگر جذب کردند.قانون جاذبه به افکار تو، هر چه که باشند پاسخ می دهد.آسان ترین راه درک قانون جاذبه و به کار بستن آن این است که تصور کنیم آهن ربا هستیم و چیزها را همواره به خود جلب می کنیم.تو... نیرومند ترین آهن ربای جهان هستی! قدرت مغناطیسی در وجودت هست که همتا ندارد و این نیروی جاذبه از راه افکار تو کار می کند و اشاعه می یابد.قانون جاذبه می گوید همانند، همانند خود را جذب می کند و زمانی که فکری در سر داری، افکار مشابه آن را نیز جذب میکنی.یک مثال:تا به حال شده به موضوعی فکر کنید که شما را ناراحت کرده و هر چه بیشتر به آن فکر میکنی آن مطلب منفی تر نمود می یابد؟... این اتفاق به این دلیل می افتد که وقتی نوعی فکر در سر داری، قانون جاذبه فوراً افکار شبیه آن را جذب می کند و به تو می رساند. در عرض چند دقیقه، افکار منفی زیادی را جذب میکنی و در نتیجه، وضع بدتر و بدتر می شود و هر چه بیشتر این طور فکر کنی ناراحت تر می شوی.آن چه را امروز تجربه میکنی بازتابی است از افکار گذشته ی تو، از آ چه به آن اهمیت داده ای یا بی اهمیت فرضش کرده ای. تا به حال چیزهایی را که بیش تر به آن اندیشیده ای به دست آورده ای و تجربه کرده ای. اکنون با فرا گرفتن "راز بزرگ" می توانی بسیاری از چیز ها را کنترل کنی و تغییر دهی.اندیشه های ما سرنوشت ما را رقم میزنند. آنچه امروز هستیم ثمره ی اندیشه های دیروز ماست و فردا چیزی جز اندیشه های امروز نیست.                                                                         امرسوناگر چیزی را در ذهن مجسم کنید آن را در دست خواهید داشت و این اصل را می توان در یک جمله ی ساده خلاصه کرد:  افکار وجود خارجی می یابند.اکثر مردم نمی دانند که فکر فرکانس دارد و میزان تکرار و شدت امواج ذهنی قابل سنجش است. اگر تصویری را مرتب در ذهن خود مجسم کنید، مثلاً یک اتومبیل زیبا، یا پولی که احتیاج دارید، یا بر پا کردن یک شرکت تجاری، یا یافتن همسر دلخواه، یا قبولی در کنکور و... فرکانس امواج ذهنی شما با ان اهداف هماهنگ می گردند.افکار ما پیام های مغناطیسی به محیط می فرستند و پیام های مشابه را از بیرون به ما می رسانند.تفکر حاکم با دیدگاه ذهنی به صورت آن ربا عمل می کند و قانون این است که همانند، همانند را جذب میکند و در نتیجه، دیدگاه ذهنی به شکلی یکنواخت شرایط مشابه خود را به سوی خود فرا می خواند.                                                                 چارلز هانل(1866_1949)
دوشنبه 3/4/1387 - 14:26
دانستنی های علمی
 

                   Secret       

تبدیل افکار به اجسام 
                      پیشگفتار" روئی گوئِرا می گوید: شبی در خانه ای در موزامبیک، با دوستانش صحبت می کرد. کشور درگیر جنگ و از هر جهت -از بنزین گرفته تا روشنایی- در قحطی بود. برای وقت گذرانی، شروع به نام بردن غذاهای محبوب شان کردند. هر کدام غذای محبوبش را نام برد، تا نوبت به روئی رسید. روئی که می دانست به خاطر جیره بندی، تهیه ی میوه غیر ممکن است، گفت: دلم می خواهد یک سیب بخورم. در همان لحظه سر و صدایی به گوش شان رسید و یک سیب براق و آب بعد ها، روئی دریافت که یکی از خدمتکارانی که آن جا زندگی می کرد، برای خرید میوه به بازار سیاه رفته بود. به هنگام بازگشت، هنگامی که از پله ها بالا می رفت، سکندری خورده و افتاده بود؛ کیسه ی سیبی که خریده بود، باز شده و یکی از سیب ها غلتان به درون اتاق رفته بود.تصادف؟ خوب، این واژه برای توجیه این داستان بسیار ناتوان است.."دوست عزیزم، باید چیزی را برایت بگویم...نفس عمیقی بکش، خودت را آماده کن. باید بی پرده صحبت کنم و به تو اطمینان می دهم به آن چه می گویم، مطمئنم.    این یک پیش گویی خطا ناپذیر است، هیچ تردیدی در آن وجود ندارد.پیش گویی این است: تو به هر آن چه طلب کنی خواهی رسید. رازی بر تو آشکار می شود...افراد متعددی در گذشته از این راز خبر داشتند. آن ها جزو برجسته ترین شخصیت های تاریخ هستند...وشاید به خاطر این راز است که آثار آنان هنوز در زندگی مان پایدار مانده...این راز قدرت است. این راز جهان را دگرگون می کند و انسان را نیز.        راز بزرگ فاش می گردد این راز هر آنچه را که می خواهید به شما میدهد: شادکامی، سلامت و ثروت.می توانی هر آنچه را که می خواهی بدست آوری، بیاموزی یا بشنوی.می توانی مالک هر آنچه می خواهی شوی... حتی چیزهای بسیار بزرگ و ارزشمند.در چه نوع خانه ای می خواهی زندگی کنی؟ آیا هدف تو ثروتمند شدن است؟ چه شغلی را می خواهی؟ آیا خواهان موفقیت بیشتر هستی؟  واقعا چه می خواهی؟این راز بزرگترین راز زندگیست. در گذشته رهبرانی که با " راز بزرگ" آشنا بودند می خواستند قدرت را فقط برای خود حفظ کنند. مردم عادی هر روز به محل کار خود می رفتند، زحمت می کشیدند و دیر وقت به خانه باز می گشتند. ولی قدرتی نداشتند، چون " راز بزرگ" فقط در اختیار گروه کوچکی بود که اسرار آن را فاش نمیکرد.اما در طول تاریخ اشخاص خیری نیز وجود داشتند که به "راز بزرگ" پی برده اند و اطلاعات پر ارزش آن را در اختیار مردم دنیا قرار داده اند.شاید با خودفکر می کنید " بلاخره این "راز بزرگ" چیست؟" درک خود را از آن برایتان تعریف می کنیم.همه ی ما با یک قدرت بزرگ سر و کار داریم. قوانین کائنات روی همه ی ما به صورت یکسان عمل می کنند و تاثیر میگذارند.قوانین جهان آنقدر دقیق هستند که ما می توانیم سفینه بسازیم و انسان را به کره ی ماه بفرستیم و حتی ثانیه ی فرود آمدن این سفینه را نیز محاسبه کنیم و بدانیم.هر جا که هستید...هند، استرالیا، زلاندنو، لندن تورونتو مونترال یا ایران، همه ی ما با یک نیرو کار می کنیم. یک قانون:قانون جاذبه!"راز بزرگ" قانون جاذبه است!هرچه در زندگیان اتفاق می افتد خودتان جذبش کرده اید. و این وقایع به این دلیل به طرف شما آمده اند که با تجسم و تفکر خود آن ها را به سوی خود جلب و دعوت کرده اید. هر چه را که در مغرتان می گذرد جلب خود و زندگی خود می کنید.هر یک از رفتار ما چیزی واقعی است. ( نیرویی است )                                                                      پرنتیس مالفورد ( 1834_1891)
دوشنبه 3/4/1387 - 14:24
دانستنی های علمی
یه راز بزرگ وجود داره که با استفاده از اون می تونین به هر چی که می خواین برسین......توی خونه نشستین و دارین استراحت می کنین... *من یه بستنی لیوانی می خوام*تو همون لحظه یا چند دقیقه بعد بابا از در میاد تو و ...   واااااااااااااااااااااااااااااای... بابا بستنی گرفته...اونم از نوع لیوانیش... Jاز این اتفاقا برای همه می افته...ولی به نظر تو...  این یه اتفاق سادست؟ اصلاً میشه بهش گفت اتفاق؟نه...   این اتفاق نبوده...    تو  به  هر  چی  که  می خوای  میرسی...   ایمان داشته باش...یه بستنی... یه لیوان چایی...   یه   خونه...  یه ماشین... جدید ترین گوشی...   کسی که دوسش داری...به همشون میرسی...به شرطی که از "راز بزرگ" استفاده کنی...حالا این "راز بزرگ" چیه؟ هوم؟ادامه دارد...
يکشنبه 2/4/1387 - 14:26
محبت و عاطفه

               روزگار غریبیست نازنین

و عشق را

کنار تیرک راه بند

تازیانه می زنند...

                  عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد...!

شنبه 1/4/1387 - 0:2
محبت و عاطفه

محبوب این قلب آرزومند!

ندای تو را می شنوم

که مرا به سکوت درون می خواند

اما زندگی با تمامی نگرانی ها و تشویش هایش

مرا از این لذت دور نگاه می دارد

متبرکم کن

تا همه چیز را به تو بسپارم

آنگاه شتاباه به دیدارت بیایم

و با قلب خویش

درگاهت را بوسه باران کنم.

آه!

چه دیدار زیبا و خلسه آمیزی!

جمعه 31/3/1387 - 23:58
محبت و عاطفه

خدایا!

مرا به گونه ای بساز

شکل بده

و بتراش

که مایه ی شرمساری تو نباشم...

جمعه 31/3/1387 - 23:46
دانستنی های علمی

توجه توجه:

ehe...

بابا یه نفر یه لیوان آب دست ما بده...خلاصه ی مطلب:به اطلاع هم سایتی های عزیزم ( مثل هم شهری ها... چه جالب شد ) میرسونیم که مکانی وجود داره که با همین سایت تبیان ( همین کد (tebyannet  هم میتونین بیاین و بچتین... یعنی چت کنین... یه محیط گرم و صمیمی بوده که حالا با گذشت اندکی زمان، متروک شده... "تالار گفتگوی آوینی" بیاین حتماً... از 9 صبح تا 4 بعد از ظهر...  از اسم کاربریتون استفاده کنین که بتونیم همدیگه رو بشناسیم و راحت صحبت کنیم...موفق باشین...       اینم آدرس                  http://chat.aviny.com/default.aspxیاس...

پنج شنبه 30/3/1387 - 11:21
خانواده
یه دختر خانم ساده، داشته از خیابون رد میشده، یه آقا پسر، از اون ور خیابون داد میزنه و میگه: "چطوریی سیبیلو؟" دختره یه نگاهی به پسره میندازه و میگه:  "توی زمونه ای که پسرا مثل تو ظاهروشونو شبیه زن ها  می کنند ،  یه  دختر مثل من هم باید سیبیل بزاره تا این جامعه یه مرد هم داشته باشه..."پسر ساکت میشه و به راهش ادامه میده...
چهارشنبه 29/3/1387 - 14:25
محبت و عاطفه
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادمناز بنیاد  مکن  تا  نکنـی  بنیادمرخ بر افروز که فارغ کنی از برگ گلمقد بر افـراز که از سـرو کنــی آزادمزلف را حـلقه مکن تا نکنــی در بندمطــره را تاب مـده تا ندهــی بـر بادمشــهره ی شهر مـشو تا ننهم سر در کـوهشـور شـیرین منـما تا نکــنی  فرهــادممـی مخور با همه کس تا نخـورم خـون جگرســر مکش تا نکشد ســـر به فـلک فریادمیــار بیگانـه مـشو تا نبری از خـــویشمغـــم اغیار مــخور تا نکنــی ناشـادمشــمع هر جمع مـشو ورنه بسوزی ما رارام شـــــو تا بـدهد طالع فرخ، دادم !حافظ از جور تو حـاشا که بگرداند روی!من از آن روز کــه در بند توام، آزادم 
يکشنبه 26/3/1387 - 13:27
محبت و عاطفه

بی تو طوفان زده ی دشت جنونم             سیل افتاده به خونم

تو چه سان میگذری قافل از اندوه درونم؟

بی من از شهر سفر کردی و رفتی...           بی من از کوچه گذر کردی و رفتی...

قطره ای اشک درخشید ز چشمان سیاهم...

تا ته کوچه به دنبال تو لغذید نگاهم...

چون در کوچه ببستم...

دگر از پای نشستم...

گوییا زلزله آمد...

گوییا خانه فروریخت سر من...

تو همه شعر و سرودی              تو همه بود و نبودی

چه گریزی ز بر من؟          که ز کویت نگریزم

گر بمیرم ز غم دل             با تو هرگز نستیزم

تو و یک لحظه جدایی؟

نتوانم... نتوانم...

بی تو من زنده نمانم...

 

شنبه 25/3/1387 - 15:4
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته