• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 218
تعداد نظرات : 362
زمان آخرین مطلب : 5229روز قبل
محبت و عاطفه
من بی تو هیچم... تو باورم نکن!
خیسم ز گریه... تنها ترم نکن!
عاشق نبودم... تا با تو سر کنم!
آتش نبودم... خاکسترم نکن...
اگه عاشقت نبودم... اگه بی تو زنده بودم... تو بمون که بی تو غصه می خورم...
اگه دل به تو نبستم... اگه این منم که هستم... ولی از هوای گریه ات پرم...
اگه شکوه دارم از تو... اگه بی قرارم از تو... تو بمون که آشیانه ام تویی...
به هوایت ای ستاره... به تو می رسم دوباره... اگه عاشقم، بهانه ام تویی...

 

دوشنبه 31/4/1387 - 13:38
محبت و عاطفه
دل من نیز می پاشد از هم...    به خاطر زیبایی همیشگی تو...
اما نه زیبایی ظاهری...
آن را که ندیده ام...
و نخواهم دید...
ولی بار ها به تو نگریسته ام...
که چه زیبا می خندی...
چه زیبا اشک می ریزی...
چه زیبا...
تو،
تو هم مرا دیده ای؟!
یا ساده از کنارم گذشته ای؟ مانند هزار فرد دیگری که می گذرند...؟
نگذر
همین!
يکشنبه 30/4/1387 - 12:22
محبت و عاطفه
به من می گویند:
اگر بنده ای را خفته ببینید، بیدارش مکنید... شاید خواب رهایی میبیند...
به آنان می گویم:
اگر بنده ای خفته ببینم، بیدارش می کنم تا با او راجع به رهایی سخن بگویم...
پنج شنبه 27/4/1387 - 18:43
محبت و عاطفه
...
من از تو دل نمی برم
اگر چه از تو دلخورم
اگر ه گفته ای تو را
به خاطرات بسپرم

...

سه شنبه 18/4/1387 - 12:27
محبت و عاطفه

بیا پرواز کنیم کنار هم

بیا پر باز کنیم تو بال هم

کاشکی چشمات مال من بود

تو سرت خیال من بود

مثل من که آرزومی

آرزوت وصال من بود

کاشکی دستامونو زنجیر می بستیم ما به هم

همه جا داد می زدیم که عاشقیم، عاشق هم

عاشقیم، عاشق هم...

اگه دیوونه می خوای... من

اگه همخونه می خوای... من

گل عاشق، گل عاشق، اگه گلخونه می خوای... من

دوشنبه 17/4/1387 - 12:2
محبت و عاطفه
چهار سکانس...
سکانس اول:
نشسته ام رو به روی حضورت. دقیق شده ام به حرف زدن ها و برخورد هایت با دیگران، با خودم و با خودت. هر بار که به تو نگاه می کنم، اشتیاق دانستن جواب یک سوال، تمام ذهنم را به هم می ریزد. دلم می خواد این سوال هزار بار مطرح شده، دست از سرم بردارد... اما دست بر نمی دارد و این دلبخواه من نیست. می خواهم یک سوال نپرسیده را مطرح کنم. نمی دانم بپرسم یا نه؟! جواب آن برای خودم خیلی مهم است اما مطرح کردنش خیلی سخت است و... سخت. از این نظر می گویم سخت که هیچ وقت به جواب واقعی اش نمی رسم.
سکانس دوم ( باید سریع بروم سر اصل مطلب ):
سوال من این است ( بگذار یک نفس عمیق بکشم). حتی نوشتن این سوال هم نفسم را بند می آورد: "تو واقعاً دوستم داری؟"
چرا تعجب کردی؟...! نه، لطفاً نگو که سوالم بچه گانه است. لطفا نگو "تو خودت باید از رفتار من بفهمی که دوستت دارم". لطفا نگو...
من به رفتارت با خودم و با دیگران، خیلی دقیق شده ام. تو با همه ی آدم های اطرافت همان رفتاری را داری که با من! تو حتی با افرادی که دوستشان نداری هم با مهربانی و احترام برخورد می کنی. با من هم مهربان و محترم برخورد می کنی. از کجا باید بفهمم که دوستم داری؟! نکند که من برایت مثل دیگران هستم، بدون کوچکترین تفاوتی؟! هوم؟ نکند؟!
سکانس سوم ( من از لهجه فلسفی ات بدم می آید ):
من این حرف ها را قبول ندارم که " باید به همه ی مردم به یک چشم نگاه کنیم. باید از هیچ کس توقع نداشته باشیم. باید... باید..."
به نظر من، ما باید به دیگران با مهربانی و احترام بر خورد کنیم. اما باید با افرادی که خیلی دوست مان دارند یا خیلی دوستشان داریم، به شیوه ای متفاوت رفتار کنیم_ البته طوری که فقط ما و خود شخص متوجه شویم_
سکانس چهارم (هر کاری کنی من باز... ):
در ازدحام بی وقفه سکوت و تنهایی و دلتنگی های مزمنم، دوستت دارم!
شنبه 15/4/1387 - 20:2
محبت و عاطفه

یادت باشه...

آسمون برای گرفتن ماه خودش، تله نمیزاره...

                       این آزادی ماه، اونو پایبند می کنه....

شنبه 15/4/1387 - 12:19
دانستنی های علمی

                  یه روزی

             یه جایی

   یه جوری

 یه کسی

  یه چیزی

    صبر داشته باش...

           صبر داشته باش...

چهارشنبه 12/4/1387 - 10:56
شعر و قطعات ادبی
    خبری ده، خبری ده، تو کجایی؟ تو کجایی؟
                                                من غم خواره ترا ام، تو خون خواره کراییی؟
  به کرم پای برنجان، به وفا دست بر افشان
                                                  جگرم رام خور،  ای جان، نه جگر گوشه ی مایی؟
  چو به ترک تو نگویم، چو وفا از تو نجویم،
                                                  چو کسی جز تو نجویم، ز من آزرده چرایی؟
      ز پیم چند دوانی؟ ستمم چند رسانی؟
                                            نه مرا نزد تو خوانی، نه تو نزدیک من آیی...
سه شنبه 11/4/1387 - 11:41
دانستنی های علمی

عشق یعنی هر اس ام اسی می رسه، امیدواری اون باشه!عشق یعنی این که برای هر کسی می خوای اس ام اس بزنی اشتباهی برای اون می فرستی!

 

عشق یعنی این که: دنبال یه موضوع می گردی که به اون اس ام اس بزنی.

 

عشق یعنی این که: دائم موبایلت رو چک میکنی، نکنه از اون اس ام اسی رسیده باشه!

 

عشق یعنی این که: همش فکر می کنی موبایلت داره تو جیبت می لرزه ولی وقتی نگاه می کنی می بینی خبری نیست!

 

عشق یعنی این که : شب هایی که اس ام اس ها نمی رسن، واقعاً اعصابت خرد میشه!

 

عشق یعنی این که:  هر وقت یک اس ام اس دیر میرسه، چند بار send   می کنی، شاید اونا زود تر برسن!

 

عشق یعنی این که: پشت سر هم به اون تک زنگ می زنی تا اس.ام.اس ها برسن.

 

عشق یعنی این که: گاهی وقتا که واقعا هیچ حرفی واسه گفتن نداری، فقط تک زنگ میزنی که بفهمه به یادش هستی!

 

عشق یعنی این که: هر جایی که یک جمله ی زیبا و عاشقانه دیدی، سریع برای اون اس ام اس می کنی.

 

عشق یعنی این که: قبض موبایلت فقط مخابرات رو خوشحال می کنه!!!

 

عشق یعنی: دو هزار اس ام اس در ماه!

 

عشق یعنی: بیماری ای که همه میگن دچارش شدی.

 

عشق یعنی: اعتیادی که همه می گن به اس ام اس زدن پیدا کردی!

 

عشق یعنی:   *:

 عشق یعنی:    ...
دوشنبه 10/4/1387 - 11:23
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته