• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 31
تعداد نظرات : 25
زمان آخرین مطلب : 3294روز قبل
دعا و زیارت
 

لاتتکلمن فیما یعنیک حتی تری للکلام موضعا

تا زمانی که برای کلامت موقعیت پیدا نکردی از سخن گفتن خودداری کن .

( امام حسین علیه السلام )

چهارشنبه 13/3/1388 - 11:36
دانستنی های علمی
آیا میدانستی نام قدیمی فرانسه «گل» بوده است
سه شنبه 12/3/1388 - 17:45
ادبی هنری
  به دوستانت صداقت در رفتار بیاموز و به دشمنانت محبت در گفتار.
سه شنبه 12/3/1388 - 7:53
بیماری ها
دانستنی های كوچك:

لیمورابه مدت یک ربع ساعت در آب گرم قراردهید بعد آن رامصرف کنید در این صورت آب بیشتری دارد .

دوشنبه 11/3/1388 - 8:4
دعا و زیارت
فریفتگى از قضاوت دیگران من مواعظ علی بن الحسین (علیه السلام:(
من مفتونٍ بحسن القول فیه، وكم من مغرورٍ بحسن الستر علیه، وكم من مستدرجٍ بالإحسان علیه.
تحف العقول صفحه 281

چه بسا افرادى كه فریب تعریف‏ها و تحسین‏هایى كه مردم از آنان مى‏نمایند مى‏خورند. انسان نباید فریفته قضاوتهاى مردم درباره خودش شده و بخاطر تساویل نفسانى از قضاوت صحیح در مورد خودش غفلت ورزد و توجه به این مسأله بالخصوص براى مسئولین حائز اهمیت است.
و همچنین انسان نباید از اینكه خداوند عیوب او را پوشانده مغرور شود و خیال كند كه همیشه بدیهاى او مستور مى‏ماند. چه بسا خداوند در همین دنیا آنها را فاش كند و اگر در این دنیا هم با لطف و احسان خود فاش نكرد در قیامت (روزى كه باطن افراد ظاهر مى‏شود) آشكار كند. لذا ائمه (علیهم السلام) همانطور كه در دعاى شعبانیه نقل شده از خدا مى‏خواستند كه: «الهى لا تفضحنى یوم القیامة على رؤس الاشهاد
و چه بسا افرادى كه در اثر نعم الهى گرفتار استدراج مى‏شوند، «وسنستدرجهم من حیث لا یعلمون».
پس نباید ما بخاطر تمجیدهاى مردم و ستر الهى و اعطاى نعم او از قضاوت صحیح در مورد خود غفلت نمائیم.
سه شنبه 11/4/1387 - 7:12
دعا و زیارت
فریب خورده قالَ الا مامُ جَعْفَرُ بنُ محمّد الصّادقُ علیه السلام :
إذا رأیتم العبد یتفقد الذنوب من الناس ناسیاً لذنبه فاعلموا أنه قد مكر به.
تحف العقول صفحه364) (
اگر كسى همواره به دنبال كشف عیوب مردم بوده و گناهان آنان را تفحص نماید اما گناهان و خطاهاى خود را فراموش كند، چنین انسانى دچار مكر و فریب شده و به وادى خطرناكى دچار شده است.
زیرا بزرگترین خطر براى انسان آن است كه از گناهان خود غافل شود چون این امر موجب مى‏گردد كه در صدد اصلاح خود برنیاید و چنین فردى فریب خورده است
.
دوشنبه 10/4/1387 - 8:51
خانواده

ای كاش كه فدك این همه اسرار نداشت

ای كاش مدینه در و دیوار نداشت

فریاد دل محسن زهرا این است

ای كاش در سوخته مسمار نداشت

يکشنبه 9/4/1387 - 13:7
شعر و قطعات ادبی
 

شب است و سكوت است و ماه است و من

فغان و غم و اشك و آه است و من

شب و خلوت و بغض نشكفته‌ام

شب و مثنویهای ناگفته‌ام

شب ناله‌های نهان در گلو

شب و ماندن استخوان در گلو

من امشب خبر می‌كنم درد را

كه آتش زند این دل سرد را

بگو بشكفد بغض پنهان من

كه گل سر زند از گریبان من

مرا كشت خاموشی ناله‌ها

دریغ از فراموشی لاله‌ها

كجا رفت تأثیر سوز و دعا

كجایند مردان بی‌ادعا

كجایند شورآفرینان عشق

علمدار مردان میدان عشق

كجایند مردان جام الست

دلیران عاشق، شهیدان مست

همانا كه از وادی دیگرند

همانان كه گمنام و نام آورند

هلا! پیر هشیار دردآشنا

بریز از می صبر در جام ما

من از شرمساران روی توام

ز دردی‌كشان سبوی توام

غرورم نمی‌خواست این‌سان مرا

پریشان و سر در گریبان مرا

غرورم نمی‌دید این روز را

چنان ناله‌های جگرسوز را

  

غرورم برای خدا بود و عشق

پل محكمی بین ما بود و عشق

نه! این دل سزاوار ماندن نبود

سزاوار ماندن دل من نبود

من از انتها جنون آمدم

من از زیر باران خون آمدم

از آنجا كه پرواز یعنی خدا

سرانجام و آغاز یعنی خدا

هلا! دین‌فروشان دنیاپرست

سكوت شما پشت ما را شكست

چرا ره نبستید بر دشنه‌ها؟

ندادید آبی به لب‌تشنه‌ها؟

نرفتید گامی به فرمان عشق

نبردید راهی به میدان عشق

اگر داغ دین بر جبین می‌زنید

چرا دشنه بر پشت دین می‌زنید؟

خموشید و آتش به جان می‌زنید

كنون صبر باید بر این داغها

كه پر گل شود كوچه‌ها، باغها

شب است و سكوت است و ماه است و من

 

 

 

شنبه 20/11/1386 - 11:17
دعا و زیارت

حق پدر بر فرزند

متن حديث:
يَا عَلِىُّ: حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ اَنْ يَحْسُنَ اِسْمَهُ وَ أَدَبَهُ وَ يَضَعَهُ مُوضِعاً و صَالِحاً، وَ حَقَّ الْوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ أَنْ لاَ يُسَمِّيهِ بِاسْمِهِ وَ لا يَمْشِى بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لاَ يَجْلِسْ أَمَامَهُ .

ترجمه:
اى على حقّ اولاد بر پدر آن است كه اسم او را نيكو بگذارد و او را مؤدّب و با كمال تربيت نمايد، و به كسب و شغل خوبى او را وا دارد و حقّ پدر بر اولاد آن است كه او را به اسم با صداى بلند نخواند، (يعنى او را به اسم صدانزند) پيشاپيش او راه نرود، و مقدّم بر او ننشيند.

شرح حديث:
در اين جا مناسب است كه خاطره اى را از آية الله العظمى مرعشى(رحمه الله) را نقل كنيم: ايشان فرمودند:
«در نجف بوديم، يك روز مادرم فرمودند: پدرت را صدا بزن تا تشريف بياورد براى صرف نهار، حقير رفتم طبقه فوقانى، پدرم در حال مطالعه خوابش برده بود، ماندم چه كنم، خدايا امر مادر را اطاعت كنم، از طرفى مى ترسيدم با بيدار كردن ايشان از خواب، باعث رنجش خاطر مباركشان باشم، خم شدم لبهايم را كف پاى پدر گذاشتم، چندين بوسه برداشتم، تا اين كه در اثر قلقلك پا از خواب بيدار شد، ديد من هستم، پدرم سيّد محمود مرعشى وقتى اين علاقه و ادب و كمال و احترام را از من ديد، فرمود: شهاب الدّين تو هستى؟ عرض كردم: بلى آقا، دو دستش را به سوى آسمان بلند كرد و فرمود: پسرم خداوند عزّتت را بالا ببرد و تو را از خادمين اهل بيت(عليهم السلام) قرار دهد. بعداً آقا فرمودند: هر چه دارم از بركت: دعاى پدرم است.(2)
احترام به پدر:
حجة الاسلام جمى امام جمعه محترم آبادان نقل مى كرد:
يك بار به محضر حضرت امام خمينى(رحمه الله) در جماران رسيدم; يكى از مسئولين مملكتى براى انجام كارهاى جارى به خدمت امام(رحمه الله) رسيد، پدر سالخورده اش نيز همراهش بود، وقتى كه مى خواست حضور امام(رحمه الله)برسد، خودش جلوتر از پدر حركت مى كرد، پس از تشرّف به خدمت امام(رحمه الله) پدرش را معرّفى كرد، امّا امام(رحمه الله) نگاهى به آن مسئول كرد و فرمود: اين آقا پدر شما هستند؟ عرض كرد: آرى.
امام(رحمه الله) فرمود: پس چرا جلوى وى راه افتادى و وارد شدى به اين ترتيب مقام ارجمند پدرى را گوشزد كرده و درس بزرگ احترام به پدر را به ما آموخت.(3)

 1. سيّد جعفر مير عظيمى، حقوق والدين، ص 12.
2. سيّد جعفر مير عظيمى، حقوق والدين، 328 ـ 329، به نقل از داستان دوستان ص 161 و مجله پيام انقلاب ، شماره 69
سه شنبه 8/3/1386 - 11:56
دعا و زیارت

 

سه چيز است كه اُمّت طاقت آنها را ندارند
)قسمت اول(

متن حديث:
يا علي، ثَلاثٌ لاتُطيقُها هذِهِ الاُمَّةِ: اَلْمُواساتُ لِلاَْخِ فى مالِهِ; وَ اِنْصافُ النّاسِ مِنْ نَفْسِه; وَ ذِكْرُ اللّه عَلى كُلّ حالِهِ، وَ لَيْسَ هُوَ: «سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُللّهِ وَ لا اِله اِلاّ اللّهُ وَ اللّهُ اَكْبَر» ولكن اذا وَرَدَ عَلى ما يَحْرُمُ عَلَيْهِ خافَ اللّه - عَزَّ وَ جَلَّ - عِنْدَهُ وَ تَرْكِه.

ترجمه:
اى على، سه كار است كه اين امّت طاقت آن را ندارند (و از همه كس ساخته نيست): مواسات با برادران دينى در مال; حقّ مردم را از خويشتن دادن، و ياد خدا در هر حال، ولى ياد خدا (تنها) «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر» نيست، بلكه ياد خدا آن است هنگامى كه انسان در برابر حرامى قرار مى گيرد از خدا بترسد و آن را ترك گويد.

شرح حديث:
اين حديث از احاديث معروف و بسيار پر محتواست. طبق اين حديث حضرت(صلى الله عليه وآله)مى فرمايد: سه چيز است كه امّت طاقت آن را ندارند، به عبارت ديگر، كار مشكلى است و از همه كس ساخته نيست:
1 - «
المواسات للاخ، ...»: انسان در مورد ديگران مواسات داشته باشد; يعنى، ممكن است انفاق، صدقه و قرض بدهند، امّا مواسات داشتن يعنى اين كه شخص اموالش را با ديگران تقسيم كند، كار بسيار مشكلى است حدّاقل مى توانيم از اين جمله اين مقدار را استفاده كنيم كه گاهى گوشه اى از اموال و خوراك و لباس را به كسى مى بخشيم; يعنى، انفاق فى سبيل الله مى كنيم، نبايد مغرور شويم كه مثلا گام مهمّى برداشته ايم، بلكه باز بايد خودمان را مقصر بدانيم چون به مواسات و از آن بالاتر به مقام ايثار نرسيده ايم، واگر اهل مواسات هم نباشيم لااقل اين اثر را مى تواند در ما بگذارد كه هر چه هم كمك مى كنيم باز خودمان را مقصّر بدانيم نه طلبكار. چون اين كوچكترين كارى است كه يك مسلمان مى تواند انجام دهد.

ميهمانى ايثارگرانه
در مجمع البيان(1) اين حديث را نقل فرموده است: كسى خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمد و عرض كرد: گرسنه ام، پيغمبر(صلى الله عليه وآله) دستور داد از منزل غذايى براى او بياورند، ولى در منزل حضرت(صلى الله عليه وآله) غذا نبود، فرمود: چه كسى امشب اين مرد را ميهمان مى كند؟ مردى از انصار اعلام آمادگى كرد، و او را به منزل خويش برد، امّا جز مقدار كمى غذا براى كودكان خود چيزى نداشت، سفارش كرد غذا را براى ميهمان بياورند و چراغ را خاموش كرد و به همسرش گفت: كودكان را هر گونه ممكن است چاره كن تا خواب روند، سپس زن و مرد بر سر سفره نشستند و بى آن كه چيزى از غذا در دهان بگذراند دهان خود را تكان مى دادند، ميهمان گمان كرد آنها نيز همراه او غذا مى خورند، و به مقدار كافى خورد و سير شد، و آنها شب را گرسنه خوابيدند، صبح خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمدند. پيامبر(صلى الله عليه وآله)نگاهى به آنان كرد و تبسّمى فرمود (و بى آنكه آنان سخن بگويند) اين آيه سوره حشر (80) «وَ يُؤْثروُنَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَة; آنها مهاجران را بر خود مقدّم مى دارند هر چند شديداً فقير باشند» را تلاوت كرد و ايثار آنها را ستود.(2)

مواسات در روايات اسلامى:
1
ـ از ابوذر نقل شده كه مى گويد از پيامبر(صلى الله عليه وآله) شنيدم كه مى فرمود: «اِنَّما هُمْ اخَوانُكُمْ فَاكْسُوهُمْ مِمّا تَكِسُون، وَ أَطْعِمُوهُم مِمّا تُطْعِمُونَ، فَما رَوى عَبْدَهُ بَعْدَ ذلِكَ اِلاّ وَرِدائُهُ رِدائَه، وَاِزارُه اِزارَه، مِنْ غَيْرِ تَفاوُت; زير دستان شما برادران شما هستند از آنچه مى پوشيد به آنان بپوشانيد، و از آنچه مى خوريد به آنها اطعام كنيد».
2
ـ در تفسير على بن ابراهيم در ذيل آيات 70 ـ 72 سوره نحل مى خوانيم: «لا يَجُوزُ لِلرَّجُلِ اَنْ يَخُصَّ نَفْسَهُ بِشَىء مِن الْمَأْكُولِ دُونَ عَيالِه; براى انسان سزاوار نيست كه در خانه غذاى اختصاصى داشته باشد و از چيزى بخورد كه خانواده او نمى خورند»(3)
2
ـ «انصاف الناس من نفسه» قبلا اشاره كرديم جامعه اسلامى، جامعه اى است كه حق در آن دادنى است نه گرفتنى; يعنى، بدهكار دنبال طلبكار مى گردد. هر وقت هم صاحب حق را پيدا كرد و حقّش را ادا كرد، خدا را شكر مى كند كه از زير بار سنگين حقّ الناس راحت شد.
3 - «
وذكر الله على كل حال...» از جمه چيزهايى كه از عهده همه كس بر نمى آيد به ياد خدا بودن در همه احوال است. البتّه يادى كه براى انسان انگيزه باشد نه چيز ديگر.
ذكر سه معنا دارد: الف) لفظى، ب) قلبى، ج) عملى.
ذكر لفظى آسان است و ذكر قلبى مشكل و ذكر عملى از همه مشكلتر; يعنى، اين كه خداوند را در زندگى عملى حاضر و ناظر دانستن، اعمالت نشان بدهد كه خدا در او حضور دارد.
فرمود: «وليس هو...» با اين كه اين اذكار از مهمترين ذكرهايى است كه در روايات بر آنها تأكيد فراوان شده است، فرمود: ذكر منحصر به اينها نيست بلكه حقيقت ذكر اين است كه وقتى وارد بر عمل حرامى شود همان قدر از خدا بترسد و گناه را ترك كند، بنابراين ذكر الله گوهر گرانبهايى است كه هر چه درباره آن گفته شود كم است: اصلا روح نماز و عبادات همه ذكر الله هستند; يعنى، به همان مقدار از نماز كه حواسمان هست و در آن حضور قلب داريم، نماز است و بقيّه اش پوست بدون مغز. هدف اصلى عبادات ذكر خداست كه مهمترين عامل حفاظتى انسان در مقابل گناهان است، كسانى كه آلوده به جنايات و خطاهاى بزرگ مى شوند و رسوايى هاى بزرگ به بار مى آورند، قطعاً اهل ذكر الله نيستند، چون اگر اينها اهل ذكر بودند، در هنگام گناه وقتى كه به ياد خدا مى افتادند اين گونه نمى شدند و اين بدبختى ها و رسوايى ها كه درس عبرت است به بار نمى آوردند بنابراين، اگر خواستيم خودمان را در مقابل همه چيز بيمه كنيم بايد در همه حال به ياد خدا باشيم; يعنى، انسان بايد عادت كند كه خدا را فراموش نكند; مثلا، وارد مجلسى مى شود ذكر خدا را داشته باشد. و اين ذكر خدا مايه آرامش انسان در اين دنيا هم هست: «اَلاّ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنَّ الْقُلُوب»(4).

بحثى پيرامون ذكر:
1 -
ذكر خدا چيست و چگونه است؟
ذكر همان گونه كه راغب در «مفردات» گفته است، گاهى به معنى حفظ مطالب و معارف آمده است با اين تفاوت كه كلمه «حفظ» به آغاز آن گفته مى شود و كلمه «ذكر» به ادامه آن، و گاهى به معنى ياد آورى چيزى به زبان يا به قلب است، در حديثى(5) مى خوانيم كه على(عليه السلام)فرمود: «اَلذِّكْرُ ذِكْرانِ: ذِكْرُ اللّهِ عَز و جَلّ عِنْدَ الْمُصيبَةِ وَ اَفْضَلُ مِنْ ذلِكَ ذِكْرُ اللّهِ عِنْدَ ما حَرَمَ اللّه عَلَيْكَ فَيَكُونَ حاجِزاً; ذكر بر دو گونه است: ياد خدا كردن به هنگام مصيبت (و شكيبايى و استقامت ورزيدن) و از آن برتر است كه خدا را در برابر محرّمات ياد كند و ميان او و حرام سدّى ايجاد نمايد»(6) و به همين دليل است كه در بعضى از روايات ذكر خداوند سپر و وسيله دفاعى شمرده است، در حديثى از امام صادق(عليه السلام)مى خوانيم كه روزى پيامبر(صلى الله عليه وآله) به يارانش رو كرد و فرمود: «اتَّخَذُوا جِئْنا فَقالُوا: يا رَسُولَ الله، أَمْنَ عدو قَد اَظَلَّنا؟ قالَ لا، وَلكِنَّ مِنَ النّارِ قُولُوا سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُلِلّهِ وَ لا اله الا الله و الله اكبر; سپرهايى براى خود فراهم كنيد عرض كردند: اى رسول خدا(صلى الله عليه وآله)آيا در برابر دشمنان كه اطراف ما را احاطه كرده و بر ما سايه افكنده اند؟ فرمود: نه از آتش (دوزخ) بگوييد: سبحان الله والحمدلله..، خدا را به پاكى بستاييد و بر نعمتهايش شكر گوييد و غير از او معبودى انتخاب نكنيد و او را از همه چيز برتر بدانيد)(7)

ادامه دارد

دوشنبه 7/3/1386 - 17:38
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته