آنچه از این پس با عنوان «روانشناسی موفقیت در نویسندگی» ارائه میشود، روشهای کاربردی برای نویسنده شدن است. معیارهای روانشناختیِ موفقیت در به کارگیری این روشها را به همراه این مباحث مطرح میکنیم. در این سلسله مقالات میکوشیم مطالب تجربه شده و قابل اجرا در قلمرو نویسندگی را ـ به ویژه برای مبلّغان گرامی ـ به زبان ساده عرضه کنیم.
شما خوانندگان هوشمند، به موازات مطالعه این نوشتار، گام به گام با آن همراه میشوید و با اجرای توصیهها و تمرینهای مربوط به هر بخش، در وادی نویسندگی پیشرفت میکنید.
فروتنانه از شما خوانندگان فرهیخته خواهشمندیم که ما را از موهبت انتقادات سازنده و پیشنهادات ارزنده خود بهرهمند سازید تا در بهبود کیفی این نوشته از آنها استفاده کنیم.
پرسشِ آغازین؛ پاسخ نوین
آنان که به نویسندگی علاقهمندند و در خود ذوق نویسندگی مییابند یا ضرورتِ هنر نویسندگی را دریافتهاند، نخستین پرسشی که در ذهنشان جوانه میزند، این است که «برای نویسنده شدن از کجا باید آغاز کنیم؟»؛ «چه کنیم که بتوانیم آنچه را در ذهن و دلِ خود داریم، به رساترین و شیواترین وجه بنویسیم؟»
شاید به شیوه رایج، در پاسخ این پرسش، گفته شود که «برای نویسنده شدن باید از آیین نگارش و روش نوشتن آغاز کنیم». امّا ما بر این باوریم که برای نویسنده شدن و موفقیت در این زمینه باید از «نویسنده» آغاز کنیم؛ یعنی از کسی که میخواهد بنویسد. «نوشته» که اثر و معلول نویسنده و بازتابِ اندیشه اوست، در رتبه بعدی قرار دارد. از این رو در آغاز باید از شاخصهای روانیِ لازم برای موفقیت در نویسندگی بحث کنیم.
شبکه معرفتیِ موفقیتآمیز
از آنجا که شخصیت آدمی همان اندیشه اوست (ای برادر تو همین اندیشهای)، جدول شخصیت او را شبکهای از اندیشههای در هم تنیده، شکل میدهد؛ از این رو شبکه معرفتیِ ویژهای لازم است تا آدمی بتواند با بهرهمندیِ هوشمندانه از آن جدولِ معرفتی، به حلِّ «معّمای موفقیت در نویسندگی» نایل آید.
تاروپودِ «ذهن و دلِ یک نویسنده موفق» از اندیشهها و احساسهای موفقیّتآمیزِ او بافته شده است و بافت قلبی و ذهنی او از آفَتِ اُفتآورِ ناامیدی مصون است.
«خودارزیابی» در عرصه نویسندگی آنچنان آسان است که از هماکنون میتوانی پیشبینی کنی که آیا در نویسندگی موفّق خواهی شد یا نه؟ به این صورت که ببینی آیا واقعا «فکر میکنی در نویسندگی میتوانی موفق شوی یا نه؟». اگر شناخت، فکر و باورت این باشد که میتوانی موفق شوی، قطعا این هویّتِ معرفتیِ خود باورانه، تو را به اقدامهای عالی در وادی نویسندگی وادار میکند و اقدامهای قاطعانه تو، خود باوریات را به ثمر مینشاند؛ یعنی در عرصه نویسندگی میدرخشی و لذّتِ نوشتن و عزّتِ «زکاتِ علم بخشیدن» را میچشی و عشق را بذل و ایثار میکنی.
امّا اگر کسی شناخت، فکر و باورش از خودش این باشد که نمیتواند در نویسندگی موفّق شود، این هویّت معرفتیِ خود شکنانه، او را به قهقرا میبرد و اراده هر گونه اقدام سازنده در عرصه نوشتن را از او میگیرد و بر اثر این بیتحرّکیِ خودانکارانه، شکوفه استعدادهایش به خزان مینشیند. چنین فردی با این شبکه معرفتیِ نومیدانه و توان سوزانه هرگز موفق نمیشود، مگر آنکه از این خوابِ گران برخیزد و به این ایستایی خودخواسته و خودساخته پایان دهد و تواناییهای خود و دانش موفقیت را بیاموزد و روح امید را بر کالبد فکر و احساس خود بیفشاند.
اگر گویی که بتوانم قدم در نه که بتوانی | وگر گویی که نتوانم برو بنشین که نتوانی |
پس شرط موفقیت در نویسندگی این است که از ژرفای جان باور کنی که میتوانی.
خواستن واقعی
«اگر واقعا بخواهی میتوانی»؛ این معیاری بزرگ و رازی سترگ برای موفقیت در نویسندگی است. اگر واقعا «بخواهی» نویسنده موفقی بشوی قطعا «میتوانی». راهِ سنجشِ این معنا آسان است.
اگر میخواهی خود را بیازمایی و پی ببری به اینکه چه قدر در «خواستن واقعی» جدی هستی و چه قدر «توانستنِ خود» را باور کردهای، ببین در عمل چه میکنی؟ آیا «شروع به نوشتن» میکنی؟ آیا به «نوشتن» تا موفقیتِ مطلوب ادامه میدهی؟ آیا سینه ذهن و دلِ خود را در مقابل هر نوع فکر و احساسِ دلسرد کننده سپر میکنی و اندیشه شکست را شکست میدهی؟ اگر دیدی چنین است، بدان که «واقعا میخواهی» که نویسنده موفقی بشوی و «واقعا باور کردهای که میتوانی». در این صورت میتوان گفت که در واقع نویسنده موفقی شدهای! چرا که «سالی که نکوست از بهارش پیداست». موفقیت تو همین امروز هم هویداست و تو با هر سطر و با هر روز نوشتن، قلّهای از قلل رفیع و کران ناپیدای پیروزی را فتح میکنی.
غلبه بر وسوسه نتوانستن
یکی از ترسهای شایع در میان آدمیان، ترس از ناشناختههاست. آغازِ راهِ قلم زدن در اقلیم نویسندگی، به نوعی قدم زدن در وادی ناشناختهای است که در ذهن و دل بسیاری از انسانها ترسِ وهمانگیزی تولید میکند. مطالعه تجارب آغاز کار نویسندگان بزرگ نشان میدهد که ترسِ مبهمی از قلم و کاغذ و نوشتن داشتهاند و ندای نتوانستن در وجودشان طنینانداز میشده، امّا به این «وسوسه نتوانستن» اعتنایی نکردهاند و با رفتن به سراغ قلم و کاغذ، «نوشتن» را آغاز کردهاند و با کمال تعجّب، فرشته امید در گستره هستیشان «ندای توانستن» را در داده، و آنان «شجاعت نوشتن» را در خود جلوهگر دیده و متجلّی ساختهاند. در نتیجه با ارادهای مصمّم و انگیزهای سرشار از ایمان به موفقیت توانستهاند از نخستین سدِّ ذهنیِ نفسگیر عبور کنند وبه فراخنای هموار و سبز گسترِ نویسندگی برسند.
شکستن طلسم شروع
همین الان شروع کن. متن سادهای بنویس. موضوع این متنِ متین میتواند زیباترین و خیالانگیزترین و شادی بخشترین خاطره گذشته تو باشد. آنچنان به ژرفای آن خاطره سفر کن که گویی هماکنون دوباره تکرار میشود. تو در نوشتهات به بازآفرینی آن رویداد زیبا بپرداز و آن را با خلاّقیت اعجازآمیز ذهنیات دوباره تصویر کن.
فعلاً دغدغه درست نویسی، شیوا و رسانویسی هم نداشته باش. «هر چه میخواهد دلِ شادت، بنویس.» فقط بنویس برای آنکه نوشته باشی. از خودت توقّعِ نوشتنِ یک متن بیعیب و نقص را نداشته باش؛ انتظار نداشته باش که متنی لبریز از آرایههای ادبی و پیراسته از نقایص و نواقص دستوری بنویسی. هر طور که فعلاً میتوانی، بنویس. هر روز این ملاک است. یک سطر، دو سطر، ده سطر، یک صفحه یا بیشتر بنویس؛ مقداری بنویس و در یک فرصت مناسب به یکی از استادان و دوستانِ آشنا به نویسندگی ارائه کن و از او بخواه تا به نقد و بررسی و اصلاح نوشتهات بپردازد.
معجزه تشویق
تا آنجا که میتوانی نوشته خود را به استاد یا دوستی ارائه کن که ضمن نقد عالمانه و منصفانه آن، روحیه شوقانگیزی و تشویق در بیان و رفتار و برخورد او موج میزند؛ به گونهای که صرف نظر از جایگاه ادبی و علمیِ نوشته تو، همواره به نقاط قوّت و نکات مثبتِ نوشتهات تکیه، توجّه و تمرکز کند و برای آن، تو را تحسین و تشویق نماید؛ زیرا به تجربه دریافتهایم که تشویق و تحسین برای موفقیت در نویسندگی معجزه میکند و رواست اگر آن را شاه کلید موفقیت در نویسندگی بدانیم و بنامیم.
تشویق، بالِ استعدادهای تو را باز میکند و تواناییهای نهفته ناآزموده تو را فرا میخواند و به محک تجربه میکشاند و تو با دیدنِ شکوفههای نو شکفته تواناییهای بروز یافتهات به وجد میآیی و نیروی بیکران درونت را کشف میکنی و تواناییهای نو آموختهات را برای صعود بر بامِ سعادت بسیج میکنی و از زندگی خود یک شاهکارِ عاشقانه و مقتدرانه میسازی.
نقد پذیری، آری؛ ایستایی هرگز!
انسانها به حسب زمینههای فرهنگی و تربیتی و حوزههای معرفتی و باورهای خود متفاوتند و ویژگیهای شخصیتی منحصر به فردی دارند. از این رو اگر به هر دلیل یا علّتی، کسی که قرار است نوشته تو را نقد و بررسی و اصلاح کند، با تو و نوشتهات برخورد منفی و یأسآمیز و دلسرد کننده داشت، هرگز از داوری امید شکنانه او نگرانی به خود راه نده و خود را به توقف و ایستایی فرا نخوان، بلکه با حفظ روحیه امیدواری و توکّل به خدا بکوش که از تذکّراتِ اصلاحیِ منصفانه او برای پیشرفت در نویسندگی بهرهمند شوی و برداشت و برخورد او را به معنای «نتوانستنِ خود» معنا نکن ؛ چرا که توانِ خدادادیِ تو از درونت میجوشد و وابسته به قضاوتهای دیگران نیست.
تو میتوانی مستقل از آرای دیگران به راه روشنِ اندیشمندانهات ادامه دهی و صرفا از نظرهای سازنده و پیش برنده آنان بهرهمند شوی، بی آنکه از نگرشهای بازدارندهشان متأثر و اندوهمند شوی.
تجربه بالندگی در پرتو امید
اگر در آغازِ کار نویسندگی، حتی یک سطر هم نتوانی بنویسی، نباید نا امید شوی. این به این معنا نیست که هیچ وقت نمیتوانی؛ کدام نویسنده کارآزموده و ماهر و معروفی را سراغ داری که در آغاز نویسندگیاش، به خوبیِ امروزش میتوانسته بنویسد؟ هیچ نویسندهای «مادرزادی» نویسنده به دنیا نیامده است.
البته هر میزان موفقیت در وادی نویسندگی امری نسبی است و هر کس فقط قلّهای از قلل و ساحَتی از وسعت کران ناپیدای نویسندگی را فتح کرده است.