تبیان، دستیار زندگی

 ***
مردی می آید که دستانش بوی کرامت، پیشانی اش بوی بندگی و گام هایش، ندای ایستادگی سر می دهد. بهار به حیرت می ایستد، باد سجده می کند و خورشید، شکرانه می دهد... ***

*** میلاد سید الساجدین، زینت عابدان، سرحلقه ی عارفان، بیمار کربلا، امام زین العابدین (ع) خجسته باد. ***

التماس دعا...

 *  *  *  *  *  *  *  *  *  *  *  *  *  *  *  *

     امروزمیلاد باب الحوائج، علمدار کربلا، سقای لب تشنگان، یار برادر، حضرت ابوالفضل العباس (ع) است.

     این روز خجسته و این عید بزرگ رو تبریک و شادباش عرض می کنم.

     امیدوارم آن بزرگوار حاجات همه مون رو بدن، آخه ایشون باب الحوائج هستن...

***    *    ***   *   ***   *   ***   *   ***   *

 به نام خدای رحمن و رحیم 

 میلاد با سعادت سومین اختر تابناک امامت و ولایت، آزاد مرد کربلا، حضرت سید الشهدا، امام حسین (ع) رو در ابتدا به حضرت بقیة الله (عج) و سپس به همه ی جهانیان، به ویژه به شما خوبان و عاشقان اهل بیت (ع) تبریک و شادباش عرض می کنم.

  امیدوارم در این روز مبارک، عیدی در خور شأن و بزرگی آن حضرت از ایشان دریافت کنیم.

  در پناه حق باشید و التماس دعا در این روز عزیز...  

***    *    ***   *   ***   *   ***   *   ***   *

***

***   ***   ***   ***

 *** شعبان شد و پیک عشق از راه آمد

 عطر نفس بقیة الله آمد

 با جلوه ی سجّاد و ابالفضل و حسین

 یک ماه و سه خورشید درین ماه آمد *** 

 ***   ***   ***   ***

*** 

در این ماه با برکت از شما خوبان التماس دعا دارم.

کاش هیچ وقت کودک درونمون نمیره و بتونه توی باغ تخیلمون بازی و بپر و به پا کنه و شاد باشه و بلند بلند سرود دنیای رنگی بچه ها رو بخونه...

وای از اون روزی که دلمون پیر بشه... حالا می خواد وقتی باشه که شناسنامه مون بگه 20 سال یا 60 سال...

ساحل افتاده گفت : «گر چه بسی زیستم

هیچ نه معلوم شد آه كه من كیستم .»

موج ز خود رفته ای، تیز خرامید و گفت :

« هستم اگر می روم گر نروم نیستم . »

((محمد اقبال لاهوری))

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

فلسفه ی حیات

فریدون مشیری

 موج ز خود رفته رفت

 ساحل افتاده ماند

 .این، تن فرسوده را،

 پای به دامن كشید؛

و آن سر آسوده را

،سوی افق ها كشاند .

***

ساحل تنها، به درد

در پی او ناله كرد:

- ((موج سبكبال من،

بی خبر از حال من،

پای تو در بند نیست !
بر سر دوشت، چو من،

كوه دماوند نیست !

«هستم اگر می روم» ! خوشتر ازین پند نیست.

بسته به زنجیر را لیك خوش آیند نیست. ))

***

ناله خاموش او، در دلم آتش فكند

 رفتن؟ ماندن؟ كدام؟ ای دل اندیشمند؟

گفت : - (( به پایان راه، هر دو به هم می رسند! ))

 عمر گذر كرده را غرق تماشا شدم:

سینه كشان همچو موج، راهی دریا شدم

هستم اگر میروم، گفتم و رفتم چو باد

تن، همه شوق و امید، جان همه آوا شدم

بس به فراز و نشیب، رفتم و باز آمدم،

ز آنهمه رفتن چه سود؟ خشت به دریا زدم !

شوق در آمد ز پای، پای درآمد به سنگ

و آن نفس گرم تاز، در خم و پیچ درنگ؛

اكنون، دیگر، دریغ، تن به قضا داده است!

موج ز خود رفته بود، ساحل افتاده است !

*****

یکی از مهم ترین گام ها در جهت موفقیت اینه که خودت و استعدادها و تواناییات رو خوب ببینی. البته مغرور نشو! فقط کافیه خودت رو خوب ببینی تا باور کنی خیلی بالاتر از اونی هستی که قبلاً فکر می کردی.

همیشه از موفقیت هایت شاد شو، البته نه در حدّ غرور! نیازی هم نیست که درباره ش با کسی حرف بزنی. فقط از موفقیتت، هرچند کوچک، توی دلت احساس رضایت خاطر کن.

وقتی از موفقیتت خوشحال شدی، یه حسّ اعتماد به نفس درت به وجود می یاد، حسّی که در اون زمینه برات یه عامل محرّک می شه و می تونه همین توفیق کوچیک رو تبدیل کنه به پیشرفت های بزرگ. 

و همیشه به خاطر داشته باش: این پله های کوچک هستن که مارو به بلندترین بام ها می رسونن!

به گوش کمتر از چشم اعتماد کن.