• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 459
تعداد نظرات : 265
زمان آخرین مطلب : 4691روز قبل
طنز و سرگرمی


ای خدا Hardدلم Formatمکن Fildمن را خالی از برکت مکن

Option غم را خدایا On مکن fileاشکم را خدایا rum مکن

deltreeکن شاخه های غصه را سردی و افسردگی را هر سه را

jumperشادی بیا تاsetکنیم سیستم اندوه را resetکنیم

نام تو password درهای بهشت آدرس Email سایت سرنوشت

ای خدا روز ازل cadداشتی mouse بود اما مگر pad داشتی

که چنین طرح 3d میزنی طرح خود بر روی cd میزنی

تا نیفتد bug در اندیشمان تا که ویروسی نگردد ریشه مان

ای خدا از بهرما ایمن فرست بهر دلهای پر آتشfanفرست

ای خدا حرف دلم با کی زنم؟؟ helpمیخواهم که F1میزنم
دوشنبه 9/3/1390 - 8:41
دانستنی های علمی
اینجا زیمباوه است.

واحد پول این کشور دلار زیمباوه است. نرخ برابری 25 میلیون دلار زیمبابوه معادل یک دلار آمریکا است!

این مرد در حال رفتن به سوپرمارکت برای خرید چند قلم جنس است.



این کوه پول معادل یکصد دلار آمریکا است



به همین دلیل اسکناس های 50 میلیون دلاری ضرب شدند



و بعد هم اسکناس های 250 میلیون دلاری



- ببخشید! قیمت این تی شرت چقدر است؟
- خیلی ارزان، در حدود 3 میلیارد دلار!



ماه مه اسکناس های 500 میلیون دلاری به بازار آمدند



و ماه ژوئن نوبت به ورود اسکناس های 25 و 50 میلیارد دلاری رسید



و در انتها اسکناس 100 میلیارد دلاری



با این صد میلیارد دلار می توان چه خرید؟ سه تا تخم مرغ



مردم با یک بغل پول به رستوران می روند



و این هم صورتحساب غذا



در ماه اوت دولت زیمبابوه با تنزل ارزش دلار، ده صفر را از مقابل اسکناس ها برداشت



با این حال نرخ تورم همچنان بالا رفت و در ماه سپتامبر شما با این مقدار پول می توانستید این تعداد گوجه فرنگی بخرید



و برای یک تکه نان این مقدار پول



و دوباره این دور باطل در ماه سپتامبر شروع شد و اسکناس های 20 هزار دلاری وارد بازار شدند



و چند هفته پیش اسکناس های 50 هزار دلاری



و به احتمال زیاد تا انتهای امسال اسکناس های میلیارد دلاری بار دیگر روانه بازار خواهند شد و این بار حتی کمتر از دفعه پیش ارزش خواهند داشت.
دوشنبه 9/3/1390 - 8:39
داستان و حکایت

 

کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب

افتاد. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.

پس برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم

گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث

عذابش نشود.


مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاک های روی بدنش

را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد، سعی می

کرد روی خاک ها بایستد.


روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور

 به  بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و در حیرت
کشاورز
 
و روستائیان از چاه بیرون آمد.




نتیجه اخلاقی : مشکلات، مانند تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره

دو انتخاب داریم: اول اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند و

دوم اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود
دوشنبه 15/1/1390 - 12:26
مهدویت

گذری بر زندگی حافظ شیرازی

شمس الدین محمد شیرازی متخلص به حافظ و ملقب به لسان الغیب، یکی از پر رمز و رازترین شاعران جهان است. نام پدرش بهاءالدین می باشد که بازرگانی می کرده و مادرش اهل کازرون شیراز بوده است. تاریخ تولد او را بعضیها سال 792 هـ ق و برخی بین سالهای 730 – 720 هـ ق ثبت کرده اند که اوایل قرن 8 هجری بوده است. بعد از مرگ پدرش، برادرانش که هر کدام بزرگتر از او بودند، به سویی روانه شدند و شمس الدین با مادرش در شیراز ماند و روزگار آنها در تهیدستی می گذشت.

همین که به سن جوانی رسید، در نانوایی به خمیرگیری مشغول شد، تا آنکه عشق به تحصیل کمالات او را به مکتب خانه کشاند. تحصیل علوم و کمالات را در زادگاه خود کسب کرد و مجالس درس علماء و فضلای بزرگ شهر خود را درک نمود. او قرآن کریم را از حفظ کرده بود و بنابر تصریح صاحبان نظر، تخلص حافظ نیز از همین امر نشأت گرفته است.

عشقت رسد به فریاد ورخود به سان حافظ قـرآن زبـر بخوانی در چهـارده روایـت

حافظ در سن 38 سالگی همسر خویش را از دست داد. و پس از او بار دیگر زمانه نامهربانی خود را به او نمایان ساخت و این بار فرزندش را از او گرفت. وفات حافظ را بین سالهای 775 تا 785 هـ ق نوشته اند.[1]

عشق در بیان حافظ

شعر حافظ امتیازات زیادی دارد. از جمله روح عشق و امیدواری است که در دیوان او موج می زند. وقتی که می گوید: «مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید» یا «یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور»، در دل خواننده روح امید و عشق و شور و شوق می دمد و در عین حال ملاحت بیان حافظ جای خود را دارد.

حافظ درباره عشق الهی که موضوع غزلهای عرفانی اوست، صحبت می کند. در مورد عشق انسانی هم وقتی از معشوقان جسمانی و مادی صحبت می کند، خاطر نشان می کند که عشق وی همچون امری است که به یک سابقه ازلی ارتباط دارد. در غزلهای عرفانی حافظ، عشق مجازی همچون پرده ای به نظر می آید که عشق الهی در ورای آن پنهان است.

درد عشقی کشیده ام که مپرس

زهر هجری کشیده ام که مپرس

گشته ام در جهان و آخر کار

دلبری برگزیده ام که مپرس

آنچنان در هوای خاک درش

می رود آب دیده ام که مپرس

من به گوش خود از دهانش دوش

سخنانی شنیده ام که مپرس

همچو حافظ غریب در ره عشق

به مقامی رسیده ام که مپرس[2]

محبوب حافظ کیست؟

دلبر حافظ معصوم است که همه عالم نسبت به پارسایی، عفاف و عصمت او اذعان دارند. در این راستا حافظ از میان اهل بیت ـ علیهم السلام ـ به محبوب عصر خود، یعنی حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ نظر داشته است. البته حافظ درباره حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ غزل گفته است نه قصیده، ولی سخن در اینجاست که تقریباً کمتر غزلی است که بیتی یا ابیاتی از آن مناسب با وصف حال امام غائب از انظار نباشد. سرانجام با آتش شعله ور عشق محبوب دو عالم، به دیدار حضرت حق شتافته است.

دست از طلب ندارم تا کام من برآید

یا تن رسد به جانان یا جان زتن برآید

بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر

کز آتش درونم دود از کفن برآید[3]

نام حضرت مهدی علیه السلام در شعر حافظ

حافظ نام حضرت را صریحاً در اشعارش برده و از ظهور او و نابودی «دجال»؛ مظهر ریا و تزویر و بدی و پلیدی سخن گفته است.

کجاست صوفی دجال فعل ملحد شکل

بگو بسوز که «مهدی» دین پناه رسید[4]

غیبت امام زمان علیه السلام

از مسائلی که در شعر حافظ مطرح شده، غیبت امام عصر ـ علیه السلام ـ است.

دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور

گلبانگ زد که چشم بد از روی گل به دور

ای گل به شکر آنکه تویی پادشاه حسن

با بلبلان بیدل شیدا مکن غرور

از دست غیبت تو شکایت نمی کنم

تا نیست غیبتی نبود لذت حضور

گر دیگران به عیش و طرب خرم اند و شاد

ما را غم نگار بود مایه سرور

حافظ شکایت از «غم هجران» چه می کنی

در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور[5]

گرچه در اشعار فوق اظهار می دارد که از غیبت شکایت نمی کنم، ولی گاه آتش سوزان هجر و دوری آنچنان در وجودش شعله ور می شود که به ناچار غیبت و هجران یار را به زبان می آورد و اظهار می کند که به هر وسیله و به صد جادو از خدا می خواهیم که دوران غیبت او را به سر آورد و ظهور او نزدیک گردد.

ای غایب از نظر به خدا می سپارمت

جانم بسوختی و به جان دوست دارمت تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک

باور مکن که دست زدامن بدارمت[6]

* * *

حسب حالی ننوشتیم و شد ایّامی چند

محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند

ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید

هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند[7]

حافظ و انتظار

حافظ در ابیاتی از یار سفر کرده سخن می گوید و به غیبت صاحب الامر ـ علیه السلام ـ اشاره می کند و شب و روز در انتظار به سر می برد.

فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش

گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند

خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش

بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود

این همه قول و غزل تعبیه در منقارش

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست

هر کجا هست خدایا به سلامت دارش[8]

حافظ در ابیات فوق به مناجات با حضرت حق پرداخته و از مقام ربوبی می خواهد که امام زمان ـ علیه السلام ـ را در پناه خود حفظ کند و او را در نهایت سلامت نگاه دارد و در جای دیگری بیان می کند:

ای صبا سوختگان بر سر ره «منتظرند»

گر از آن یافر سفر کرده پیامی داری[9]

حافظ در انتظار محبوب خود لحظه شماری می کند و اشک می ریزد و در اشک غسل می کند. برای دیدار محبوب دست به دعا برمی دارد، و در مناجات خود از حضرت حق دیدار یار طلب می کند.

یا رب سببی ساز که یارم به سلامت

باز آید و برهاندم از بند ملامت[10]

تشرف خدمت ولی عصر علیه السلام

بعد از غیبت کبری هزاران نفر از اقشار گوناگون در طلب گوهر وصل، ترک تعلقات نموده و در نهایت به فیض زیارت آن حضرت نائل گشته و می شوند؛ ولی حافظ اجازه بازگو کردن دیدار خود را نداشته و می بایست آتش این عشق را چون رازی سر به مهر حفظ کند.

مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز

ور نه در مجلس رندان خبری نیست که نیست[11]

* * *

حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست

که آشنا سخن آشنا نگه دارد[12]

وصال حضرت کار آسانی نبود؛ زیرا محبوب عالی مقام است و به سادگی نمی توان به قرب او دست یافت. اما حافظ خستگیناپذیر است و دست از جستجو برنمی دارد. او بدون لحظهای درنگ همواره منزل به منزل در طلب دوست لحظه های عمر را سپری می کند و نشان استراحت گاه محبوب را از باد صبا و نسیم سحر جویا می شود.

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست

منزل آن مه عاشق کش عیّار کجاست؟[13]

و در جای دیگر می گوید:

ز کوی یار بیارای نسیم صبح غباری

که بوی خون دل ریش از آن تراب شنیدم[14]

و سرانجام حافظ شیرازی زیارت جمال باهر النور امام زمان ـ علیه السلام ـ را چنین بیان می کند:

در خرابات مغان نور خدا می بینم

این عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم

جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو

خانه می بینی و من خانه خدا می بینم

خواهم از زلف بتان نافه گشایی کردن

فکر دورست همانا که خطا می بینم

و شرایط دیدار و حال خود را چنین توصیف می کند:

سوز دل اشک روان آه سحر ناله شب

این همه از نظر لطف شما می بینم

دوستان عیب نظر بازی حافظ مکنید

که من او را زمحبان شما می بینم[15]

شباهت حضرت مهدی به پیامبران

حافظ اشاراتی درباره شباهت حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ به پیامبران دارد. در این راستا چند نمونه از ابیاتی که به صورت پراکنده در شعر حافظ آمده است، ذکر می کنیم:

1. حضرت سلیمان:

گرچه شیرین دهنان پادشاهند ولی

«او سلیمان» زمانست که خاتم با اوست[16]

2. حضرت عیسی:

مژده ای دل که «مسیحا» نفسی می آید

که از انفاس خوشش بوی کسی می آید[17]

* * *

از روان بخشی «عیسی» نزنم پیش تو دم

زانکه در روح فزایی چو لبت ماهر نیست[18]

3 . حضرت یوسف:

«یوسف» گم گشته باز آید به کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور[19]

* * *

حافظ مکن اندیشه که آن «یوسف» مه روی

باز آید و از کلبه احزان به در آیی[20]

* * *

گفتند خلایق که تویی «یوسف ثانی»

چون نیک بدیدم به حقیقت برسیدم[21]

سیمای ظاهری حضرت مهدی علیه السلام

مهدی صاحب الزمان ـ علیه السلام ـ از معدود انسانهایی است که از نهایت زیبایی صورت و اندام برخوردار است. تا آنجا که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ درباره او فرموده است: «مهدی طاووس اهل بهشت است که هاله ای از نور او را احاطه کرده است.»[22]

در اشعار حافظ نیز ابیاتی مشاهده می شود که وی در آنها به سیما و جمال یار پرداخته است.

نظیر دوست ندیدم اگر چه از مه و مهر

نهادم آینه ها در مقابل رخ دوست[23]

* * *

به حُسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد

تو را درین سخن انکار کار ما نرسد

اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده اند

کسی «به حسن» و «ملاحت» به یار ما نرسد

هزار نقد به بازار کاینات آرند

یکی به سکه صاحب عیار ما نرسد

هزار نقش برآید زکلک صنع و یکی

به «دلپذیری نقش نگار» ما نرسد[24]

امیرمؤمنان علی ـ علیه السلام ـ فرمود: «مهدی چهره ای زیبا و موهایی جاذب دارد که بر شانه هایش فرو ریخته و درخشندگی چهره اش بر مشکی محاسن شریفش غلبه می­کند.»[25]

خواجه شیراز در ابیاتی درباره ظاهر و قامت یار خود می گوید:

ننگرد دیگر به سرو اندر چمن

هر که دید آن «سرو سیم اندام» را[26]

* * *

گلعذاری زگلستان جهان ما را بس

زین چمن سایه آن «سرو روان» ما را بس[27]

امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند: «مهدی ـ علیه السلام ـ راست قامت است ولی نه در حد دراز ، چهار شانه است و سینه فراخ و پیشانی باز دارد.»[28]

وجود خال در چهره محبوب از دیگر علایمی است که حافظ به عنوان نشانی از سیمای نگار خود از آن یاد می کند و در ابیاتی چنین بیان می دارد:

«خال مشکین» که بر آن عارض گندمگون است

سرّ آن دانه که شد رهزن آدم با اوست[29]

* * *

ای «روی ماه منظر» تو نو بهار حسن

«خال» و خط تو مرکز حسن و مدار حسن[30]

* * *

بر آن چشم سیه صد آفرین باد

که در عاشق کشی سحر آفرین است[31]

و در حدیثی از علی ـ علیه السلام ـ چنین می خوانیم: «مهدی ـ علیه السلام ـ دیدگانی مشکی، موهایی پرپشت، چهره ای چون ماه تابان و خالی بر گونه راست دارد.»[32]

بشارت آمدن

هنگام ظهور حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ با اینکه قرنها از غیبت کبری گذشته است، ایشان به صورت جوان ظاهر می شوند و گذشت زمان، اندام زیبای او را پیر و فرسوده نمی کند. امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرمایند: «از امتحانات بزرگ خداوندی است که صاحب ما به صورت جوانی ظاهر می شود در حالی که آنها او را پیری کهنسال تصور می کنند.»[33]

حافظ شیرازی نیز با اشاره به جوانی حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ در زمان ظهور در غزلی چنین می گوید:

ساقیا بیا که یار ز رخ پرده برگرفت

کار چراغ خلوتیان باز در گرفت

آن شمع سر گرفته دگر چهره برفروخت

وین «پیر سالخورده جوانی» زسر گرفت

بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود

عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت

زین قصه هفت گنبد افلاک پر صدا است

کوته نظر ببین که سخن مختصر گرفت[34]

و با ظهور حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ درد و رنج از جهان رخت برمی بندد و شادی و نشاط جایگزین اندوه و تشویش می شود. در آن هنگام حیات و زندگی راستین به زمین و اهل زمین باز می گردد و عالم پیر و فرسوده نیز جوان و تازه خواهد شد.

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد

عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد

ارغوان جام حقیقی به سخن خواهد داد

چشم «نرگس» به «شقایق» نگران خواهد شد[35]

و در اواخر این غزل مطرح می کند که روزی غم هجران عاشقان حضرت و درد هجر پایان می پذیرد و عاشقان پس از تحمل اندوه و فراق از شدت رنجی که از بابت دوری محبوب کشیده اند، بی اختیار تا بارگاه دوست فغان کنان پیش می روند.

این تطاول که کشید از غم هجران بلبل

تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد

ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید

از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد[36]

و مراد از خورشید، حضرت ولی عصر ـ علیه السلام ـ است که روزی ظهور خواهد کرد.

_______________________________________

[1]. برگرفته از لیلا صوفی، زندگینامه شعرای ایرانی، بخش زندگی حافظ.

[2]. دیوان و فالنامه حافظ شیرازی، تنظیم واحد تحقیقاتی انتشارات گلها، ناشر: انتشارات گلپا، دوم، 1383، ص 277.

[3]. همان، ص 240.

[4]. همان، ص 249.

[5]. همان، ص 261.

[6]. همان، ص 98.

[7]. همانع ص 189.

[8] . همان، ص284.

[9] . همان، ص454.

[10] . همان، ص 96.

[11] . همان، ص 80.

[12]. همان، ص 129.

[13]. همان، ص 26.

[14]. همان، ص 329.

[15]. همان، ص 363.

[16] ـ همان، ص 64.

[17]. همان، ص 240.

[18]. همان، ص 77.

[19]. همان، ص 262.

[20]. همان، ص 500.

[21]. همان، ص 337.

[22]. صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 147.

[23]. فالنامه و دیوان حافظ شیرازی، همان، ص65.

[24]. همان، ص 163.

[25]. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 36.

[26]. دیوان و فالنامه حافظ، ص15.

[27]. همان، ص275.

[28]. بحارالانوار، ج 51، ص3.

[29]. همان، ص 64.

[30]. همان، ص5.

[31]. همان، ص

[32]. بحار الانوار، ج 52، ص 51.

[33]. همان، ج 52، ص 287.

[34]. دیوان و فالنامه حافظ، ص 93.

[35]. همان، ص 171.

[36]. همان.
دوشنبه 15/1/1390 - 8:42
لطیفه و پیامک
امروز دو نفر از من ادرس و شماره تو رو گرفتن..منهم بهشون دادم..یکی خوشبختی..یکی موفقیت
تو سال جدید هر روز میان سراغت


دنیا رو برات شاد شاد و شادی و برات دنیا دنیا آرزو میکنم *** عیدت مبارک عزیزم***
فرخنده باد بر همگان مقدم بهار
نوروز , جاودانه ترین جشن روزگار

بهار بهترین بهانه برای اغاز واغاز بهترین بهانه برای زیستن
آغاز بهار بر شما مبارک




بر خیز که باد صبح نوروز
در باغچه کند گلاقشان
خاموشی بلبلان مشتاق
در موسم گل ندارد امکان
نوروزتان مبارک
سلامت سعادت سیادت سُرور سَروری سبزی و سَرزندگی هفت سین سفره ی زندگیتان باد



نون و پنیر و سبزی می بوسمت بلرزی، نون و پنیر و گندم یادت تو قلبه مردم ، نون و پنیر و فندق لبت همیشه خندون ، نونو پنیر و رامک !جیگر عیدت مبارک


بـیامد شاهد شیرین نوروز / بنازم سفره ای هفت سین نوروز
زچشم ابر نیسا نی دراین فصـل / بریزد اشـک مشک آگین نوروز . . .
امیدوارم تو سال جدید موتور آرزوهات پنچر نشه !
عید 90 مبارک

بـهاران فیض دیگر دارد امسال / هوایش مشک و عنبردارد امسال
عـــــروس قله ای پا میر و بابا / بدامن لعل و گوهر دارد امسال . . .
خودت گفتی وعده در بهار است / بهار آمد دلم در انتظار است
بهار هر کسی عید است و نوروز / بهار عاشقان دیدار یار است . . .
چهار دعای برتر لحظه تحویل سال / اول دعا برای ظهور آن بی مثال
دوم تمام ملت بی ضرر و بی ملال / سوم رسیدن ما به قله‌های کمال
چهارم تمام جیب ها پر از پول ، اما حلال . . .

عید حقیقی را کسانی درک میکنند که با یک چشم بر گذشته بگریند و با چشم دیگر
به آینده لبخند بزنند . . .
خداوندا تقدیر دوستان را در سال آینده به گونه ای قرار بده که در پایان سال
از گذشته خود افسوس نخورند . . .

سعادت ، سخاوت ، سربلندی ، سروری ، سلامتی ، و سرور
که بهترین هفت سین زندگی است را برای شما دوست عزیز آرزومندم . . .

عید واقعی از آن کسی است که آخر سالش را جشن بگیرد نه اول سال را
نوروز 90 بر شما مبارک . . .

به علت نبود چرت و پرت از هم اکنون سال نو را به شما تبریک میگوئیم !
از طرف انجمن اس ام اس باز ها !!!

نرم نرمک میرسد اینک بهار ، خوش به حال روزگار ، خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها ، خوش به حال غنچه های نیمه باز . . .

خواستم برات سبزه عید بفرستم گفتم شاید طاقت نیاری و تا عید بخوریش !!!

میخوام هفت سین عید رو با یاد تو بچینم
سبزه را با یاد روی سبزه ات
سمنو به یاد شیرینی لبخندت
سایه دانه به رنگ چشم هایت
سرکه با یاد ترشی مهربانیت
سیب با یاد تردیه گونه هایت
سکه با یاد درخشش قلبت
سیر با یاد تندی کلامت
با همه خوبی ها و بدی ها یت دوستت دارم . . .

بهار بهترین بهانه برای زیستن
آغاز بهترین بهانه و آغاز بهار بر شما مبارک . . .

میدونم اگه بگم سال نو مبارک حالت از شنیدن این جمله کلیشه ای بهم میخوره
پس سال نو مبارک !!!

سلام ، نزدیک عیده ، توی خونه تکونی دلت ما رو بیرون نکنی با معرفت !

عاقبت زمستون رفت و رو سیاهیش برای ما موند !
امضاء حاجی فیروز !!!

دنیا را برایتان شاد شاد و شادی را برایتان دنیا دنیا آرزو مندم
هر روزتان نوروز . . .

تو عید میوه ها گرون میشه ، قدر خودتو بدون گلابی !!!

باز کن پنجره را ، که بهاران آمد / که شکفته گل سرخ ، به گلستان آمد
سال نو مبارک . . .


بهار با گلهایش ، و سال نو با امید هایش
این عید با امیدهایش بر تو ای عزیز ترینم مبارک . . .
سه شنبه 24/12/1389 - 16:25
عقاید و احکام




حرام خواری، بر عقاید، اخلاق و اعمال آدمی تأثیری بسیار زیانبار دارد و راه سعادت و خیر و فلاح را بر او می بندد و چنان او را سرگرم دنیا و سر سپرده ی شیطان می کند که حتی حاضر نمی شود به سخنان حق که از سوی بهترین افراد ایراد می گردد، گوش فرا دهد.











حرام خواری، بر عقاید، اخلاق واعمال آدمی تأثیری بسیار زیانبار دارد وراه سعادت و خیر وفلاح را بر او می بندد و چنان او را سرگرم دنیا و سر سپرده ی شیطان می کند که حتی حاضر نمی شود به سخنان حق که از سوی بهترین افراد ایراد می گردد، گوش فرا دهد.

1. لقمه ی حرام، مانع پند پذیری
حرام خواری، بر عقاید، اخلاق و اعمال آدمی تأثیری بسیار زیانبار دارد و راه سعادت و خیر و فلاح را بر او می بندد و چنان او را سرگرم دنیا و سر سپرده ی شیطان می کند که حتی حاضر نمی شود به سخنان حق که از سوی بهترین افراد ایراد می گردد، گوش فرا دهد.
آنان به دستور یزید به جنگ امام حسین (ع) برخاستند، به «حرام خواری» آلوده بودند.این حرام خواری، چشم ودل واندیشه ی آنان را در هم نوردیده ونقش حقیقت وصداقت را ازذهنشان زدوده بود. امام حسین (ع) در روز عاشورا کوشید تا با نصیحت وموعظه، لشکر عبیدالله بن زیاد را از زشتکاری شان آگاه کند واز ادامه ی راهی که در آن لغزیده اند، باز دارد؛ اما آنان با غوغا و جنجال، مانع رسیدن صدای امام (ع) به گوش خود شدند. امام رو به آنان کرد وفرمود:
«ادعوکم الی سبیل الرشاد فمن اطاعنی کان من المرشدین ومن عصانی کان من المهلکین و کلکم عاص لامری غیر مستمع قولی فقد ملئت بطونکم من الحرام وطبع علی قلوبکم ویلکم الا تنصتون الا تسمعون؛ (50) شما را به راه رشد فرا می خوانم؛ هر که اطاعتم کند، رستگار است وهر که نافرمانی ام کند، در زمره ی هلاک شدگان قرار می گیرد. همه ی شما فرمان مرا سرپیچی می کنید، به سخنم گوش فرا نمی دهید؛ البته (حق دارید، چرا که) شکم هایتان ازحرام پر شده است، درنتیجه خداوند بردل های شما مهر زده است (و هرگز حقایق رادرک نمی کنید) . شما چرا ساکت نمی شوید، چرا گوش نمی دهید ونمی شنوید؟!»




2. غذای حرام و عدم قبولی عبادات
برای قبولی نماز، شرایط زیادی لازم است، از جمله حضور قلب وپاکی دل؛ اما غذای حرام، پاکی قلب وصفای دل را از انسان می گیرد. درحدیثی از پیامبراکرم (ص) آمده است:
«من اکل لقمه حرام لم تقبل له صلوه اربعین لیله، ولم تستجب له دعوه اربعین صباحاً وکل لحم ینبته الحرام فالنار اولی به و ان اللقمه الواحده تنبت اللحم؛ (51) هر کسی لقمه ای از غذای حرام بخورد، تا چهل شب نماز او قبول نمی شود وتا چهل روز دعای او مستجاب نمی شود وهر گوشتی که از حرام بروید، آتش دوزخ برای آن سزاوارتر است وحتی یک لقمه نیز باعث روییدن گوشت می شود.»


3. غذای حرام و حضرت موسی(ع)
شاید این سؤال مطرح شود: حال که لقمه ی حلال وحرام درجسم وروان افراد اثرات مثبت و منفی دارد، پس چگونه بود که حضرت موسی (ع) درقصر فرعون رشد ونمو نمود واز لقمه ی دستگاه فرعونی تغذیه کرد وبه مقام نبوت هم رسید؟ آیا آن لقمه ها در روح و جانش تأثیری نداشت؟
درپاسخ می گوییم: دراینکه حضرت موسی (ع) درقصر فرعون در چه موقعیتی وبا چه امکاناتی وتحت چه شرایطی رشد کرده بود، چیزی در دسترس نیست. نه از آیات قرآنی می توان چیزی فهمید ونه در روایات چیزی آمده است که بیان کننده ی این مطلب باشد که به طور تفصیل ومشخص ایشان در چه شرایطی بودند. اینکه درمورد تغذیه، ازکجا وبه چه وسیله ای نیاز خود را برطرف می کرد؟ آیا ایشان درخوراک خود از جایی غیر از دستگاه فرعونی تغذیه می کرد؟ این ها به روشنی برای ما نقل نشده است.
از آیات قرآن فهمیده می شود تربیت حضرت موسی(ع) به عهده خداوند بود. خدا که می خواهد پیامر اولوالعزمی را - که دارنده ی مقام های نبوت رسالت وامامت باشد- در آینده مبعوث نماید، و تمام اینها نیازمند به روحی والا ومتعالی است، خود می داند که چگونه در دربار ودستگاه دشمن خویش او را تربیت کند.
از مطالعه ی آیات قرآن دررابطه ی با داستان حضرت موسی(ع) برمی آید که حضرت (ع) تحت تربیت مستقیم خدا قرار داشت. در سوره ی قصص وقتی داستان کودکی حضرت موسی (ع) را متذکر می گردد، می فرماید:
(واوحینا الی ام موسی ان ارضعیه...)؛(52)
«وبه مادر موسی وحی کردیم: او را شیر ده و چون براو بیمناک شدی، او را در نیل بینداز ومترس واندوه مدار که ما او را به تو بازمی گردانیم ودر[زمره ی] پیامبرانش قرار می دهیم».
(وحرمنا علیه المراضع من قبل...)؛(53)
«واز پیش، شیر دایگان را بر او حرام گردانیده بودیم؛ پس [خواهرش آمد و ] گفت: آیا شما را برخانواده ای راهنمایی کنم که برای شما از وی سرپرستی کنند وخیر خواه او باشند؟* پس او را به مادرش باز گردانیدیم تا چشمش [بدو] روشن شود و غم نخورد وبداند که وعده ی خدا درست است؛ ولی بیشترشان نمی دانند * وچون به رشد وکمال خویش رسید، به او حکمت ودانش عطا کردیم ونیکوکاران را چنین پاداش می دهیم».
همه ی این آیات، دلیل براین است که حضرت موسی (ع) ازکودکی تحت تربیت ویژه ومستقیم خدا بود- که این گونه تربیت، لازمه ی وظیفه ی سنگینی مانند نبوت می باشد- پیامبری که قرار است وظیفه ی هدایت امت را به عهده بگیرد، باید از ابتدا با غذای حلال تغذیه شود. به همین دلیل، خداوند شیر زنان آل فرعون بلکه شیر تمام زنان دیگر را بر او حرام گردانید تا او از مادری الهی و پاک شیر دریافت کند.
بعد از این هم طبق ظاهرآیات، تحت تربیت آسیه (همسر فرعون) که زنی مؤمن وپاکدامن بود، قرار گرفت. می توان گفت امر تغذیه هم از مسیری پاک تأمین می شد؛ مانند این که شاید آسیه اموالی داشت که نیاز زندگی اش را مرتفع می نمود واز اموال فرعون بی نیاز بود.
اگر هم از دستگاه فرعونی تغذیه می شد، دلیل نداریم که تمام اموال وی حرام بود؛ چرا که ممکن است حتی در بین اموال ستمگران، اموالی باشد که از راه زور وستم اخذ نکرده باشند.
یا شاید حق بنی اسرائیل دراین اموال بود و حضرت موسی (ع) نیز به عنوان فردی که از بین اسرائیل حق استفاده از آن اموال غصبی را داشت وبرای او حلال و پاکیزه بود. بنابراین لازمه ی زندگی در دستگاه فرعونی، این نبود که حضرت (ع) از غذای حرام تغذیه می کرد.




4. پرهیز از غذای حرام و استجابت دعا
در روایات متعددی آمده که یکی از شرایط استجابت دعا، پرهیز از غذای حرام می باشد. شخصی نزد پیامبر(ع) آمد وعرض کرد: دوست دارم دعای من مستجاب شود.حضرت فرمود:
«طهر ماکلک و لاتدخل بطنک الحرام؛(54) غذای خود را پاک کن واز غذای حرام پرهیز نما».
نیز فرمود:
«من احب ان یستجاب دعاوه فلیطیب مطعمه و مکسبه؛(55) کسی که دوست دارد دعایش مستجاب شود، طعام وکسب خود را از حرام پاک کند».




5. غذای حرام و روی گردانی از حق
غذای حرام، آدمی را از حق وراه درست جدا می کند ونور درک حقایق را از او می ستاند.
درمورد نقش وتأثیر غذای حرام برجان واخلاق فرد، به داستانی که در «مروج الذهب» آمده است، توجه نمایید:
فضل بن ربیع نقل میکند که شریک بن عبدالله روزی وارد بر مهدی (خلیفه عباسی) شد، مهدی به او گفت: باید یکی از سه کار را انجام دهید، شریک سؤال کرد: کدام سه کار؟ گفت: یا قضاوت را از سوی من بپذیر، یا تعلیم فرزندم را بر عهده بگیر و یا غذایی (باما)بخور! شریک فکری کرد وگفت: سومی از همه آسان تر است. مهدی او را نگه داشت وبه آشپز گفت: انواعی از خوراک مغز آمیخته با شکر وعسل برای او فراهم ساز.
هنگامی که «شریک» از خوردن آن غذای بسیار لذیذ [وحرام] فارغ شد، آشپز رو به خلیفه کرد وگفت: این پیرمرد بعد از خوردن این غذا، هرگز بوی رستگاری را نخواهد دید!
فضل بن ربیع می گوید: مطلب همین گونه شد وشریک بن عبدالله بعد از این ماجرا، هم به تعلیم فرزندان آنها پرداخت وهم منصب قضاوت را از سوی آنها پذیرفت.(56)




6. فلسفه حرمت خوردن خون، شراب و...
امام صادق (ع) در پاسخ به اینکه: چرا خداوند خوردن خون را حرام کرده است، می فرماید:
«واما الدم فانه یورث الکلب وقسوه القلب وقله الراقه والرحمه لایومن ان یقتل ولده و والدیه؛(57) خداوند خوردن خون را حرام کرده، به
خاطر آن که سبب جنون وسنگدلی وکمبود مهربانی می شود؛ تاآن جا که ممکن است فرزند ویا پدر ومادرش را به قتل برساند!».
امام صادق(ع) درمورد علت حرمت شراب فرمود:
«ان مدمن الخمر کعابد وثن وتورثه الارتعاش وتهدم مروته وتحمله علی ان یجسر علی المحارم من سفک الدماء ورکوب الزناء حتی لا یومن اذا سکر ان یثب علی حرمه وهو لا یعقل ذلک والخمر لا تزید شاربها الاکل شر؛(58) شخص دائم الخمر مانند بت پرست است وبدنش دچار ارتعاش می شود. شراب خواری، نور(معنویت) او را از بین می برد، شخصیت او را ویران می سازد واو را بر محارمش می شوراند تا خون آن ها را بریزد. تا آن جا که چون مست شود، ایمن نباشد که بر محرم خود بجهد و زشتی آن را درک نکند. شراب برای نوشنده ی خود جز بدی نیفزاید».
«حرم الله عز وجل الدم کتحریم المیته لما فیه من فساد الابدان ولانه یورث الماء الا صفر و یبخر الفم وینتن الریح و یسیی الخلق ویورث القسوه للقلب وقله الرافه والرحمه حتی لا یومن ان یقتل ولده و والده وصاحبه.(59)

-----------

پی نوشت ها :
50- بحارالانوار، ج45، ص1.
51- همان، ج63، ص313و 314. 52- قصص /7. 53- همان/ 12-14. 54- عده الداعی ونجاح الساعی، ص 139. 55- بحارالانوار، ج90، ص367. 56- اخلاق در قرآن، ناصر مکارم شیرازی، ج1، ص149. 57- البرهان، ج2، ص222. 58- امالی، ص666. 59- بحارالانوار،ج6، ص100.
سه شنبه 24/12/1389 - 16:20
موفقیت و مدیریت
مدیریت مثبت از دو کلمه ساده مدیریت و مثبت شروع شده و سپس به شیوه‌ای سازمان‌یافته همه قسمت‌های مربوط به نیرو و روابط انسانی شرکت را در بر می‌گیرد، بهبود می‌دهد و بالاخره به اوج می‌رساند. در این نوشته به تعریف کلی و اهداف مدیریت مثبت می‌پردازیم و در مقاله‌های آینده توضیحاتی مربوط به عملکرد و مزایای مدیریت مثبت را ادامه می‌دهیم.
● مدیریت مثبت چیست؟
هدف مدیریت مثبت افزایش دادن و به اوج رساندن کیفیت و کمیت خدمات و محصولات شرکت و همچنین ثبات، تولید، فروش و درآمد است. هدف دیگر مدیریت مثبت پایین آوردن و به حداقل رساندن هزینه‌های ناشی از مشکلات مربوط به کارمندان و محصول کار آنهاست. این نتایج از راه ایجاد و ترویج احساس‌ها، افکار،‌رفتار و همکاری‌های مثبت و سازنده در نیروی انسانی شرکت به دست می‌آیند. اهداف اجرایی و نهایی مدیریت مثبت به‌کار گرفتن مهارت‌های اصلی کارمند، ۴ اصل رابطه مثبت کارل راجرز (احترام، همدلی، اصالت، خیرخواهی) و بالاخره هدایت شرکت به موقعیتی است که میزان احساسات مثبت برای اکثر کارمندان، بالاتر از احساسات منفی باشد.
● درون کارمند
به نظر شما چه میزانی (چند درصد)‌ از وجود، ماهیت و توانایی‌های شغلی یک کارمند، درونی است و چقدر برونی؟ به عنوان یک کارمند چقدر (چند درصد)‌ از امکان‌ها، انرژی و کیفیت کاری شما به وضعیت درونی‌تان مربوط می‌شود؟
می‌دانیم که کار و کارمند یک جنبه مهم درونی دارند. مدیر مثبت جوانب درونی کارمند را تقویت و فعال می‌کند و این‌گونه از این قسمت بزرگ و پنهانی نیروی انسانی استفاده و بهره‌برداری می‌کند.
اگر بپذیریم حداقل ۷۰ درصد کیفیت و کمیت خدمات کارمند به وضعیت درونی او ربط دارد، ارزش و کاربرد ایجاد تغییر و تحول مثبت در این جوانب درونی مشخص‌تر می‌شوند. به عبارت دیگر، قسمت عمده توانایی شغلی و سازندگی کارمند از وضعیت درونی او سرچشمه می‌گیرد. به همین دلیل مهارت‌ها و تکنیک‌های مدیریت مثبت به میزان قابل توجهی روی بالا بردن و مثبت کردن جوانب درونی کارمند مانند احساس‌ها و افکار شغلی او تمرکز می‌یابند.
● اهمیت سنجش و استفاده از مهارت‌های اصلی کارمند
هر کارمند اطلاعات و مهارت‌های مهم و منحصر به فردی در اختیار دارد که سنجش و به کار گرفتن آنها از سوی مدیر، بازده کار و ارزش خدمات آن کارمند را به میزان قابل توجهی افزایش می‌دهد.
مدیر می‌تواند با مهارت‌های اصلی کارمند آشنا شود و از آنها بخوبی به نفع شرکت و کارمند استفاده کند.
● درون کارمند چه می‌گذرد؟
ندای درونی کارمندی که مدیرش مهارت‌های اصلی او را شناخته و فعالیت می‌کند به او می‌گوید: چه مدیر استثنایی‌ای دارم. انگار مرا از خودم هم بهتر می‌شناسد چون کارهایی به من می‌دهد که هم آنها را خوب انجام می‌دهم و هم از انجام دادن آنها خسته نمی‌شوم. ضمنا باید اعتراف کنم که با توجه به این‌که خودم را کارمند چندان ماهری نمی‌دانم، از انجام دادن کارهایی که او به من محول می‌کند کلا احساس رضایت و افتخار می‌کنم.
سه شنبه 24/12/1389 - 16:19
آلبوم تصاویر














سه شنبه 24/12/1389 - 16:18
تست های هوش و روان شناسی و سرگرمی






متولدین فروردین(سنگ تولد: الماس)

آنها عاشق مردمان صمیمی، آزادی خندیدن به لطیفه های بامزه و فیلم های ترسناک هستند و از سخن چینی، دوستان موذی و دروغ و دروغگویی بیزارند. بر اساس سنگ تولدشان، در رهبری کردن یک گروه، محدود کردن خود به مقررات و تصمیم گیری های سخت بهترین هستند و همچنین افرادی حساس و سراسر شور زندگی هستند.



متولدین اردیبهشت (سنگ تولد: زمرد سبز)

آنها عاشق غذاهای خوشمزه، لباس های شیک، پیام های متفتوت، طبیعت و آرام خندیدن هستند و از کسانی که خود را به دیگران تحمیل می کنند، موسیقی های گوشخراش و عجله کردن بیزارند.

براساس سنگ تولدشان، در خلق آثار زیبا، آشپزی، هنر و باغبانی بهترین هستند و نیاز دارند که بدانند دیگران آنها را دوست دارند. چندان اهل خودنمایی نیستند، اما دوست دارند مورد توجه فرار گرفته و از آنها تعریف شود.




متولدین خرداد(سنگ تولد: مروارید)

آنها عاشق بحث و گفتگوهای جالب، فیلم های تخیلی، رفتن به مکان های تازه، آشنا شدن با افراد جدید و اولین نفر در پیروی از مد هستند و از اینکه به آنها بگویی چه کاری را انجام دهند و چه کاری را انجام ندهند و از افرادی که ساعت ها نشسته و هیچ حرف جالبی برای گفتن ندارند، بیزارند.

بر اساس سنگ تولدشان در جفت و جور کردن و سازماندهی میهمانی ها، ارائه ایده های درخشان برای پروژه های تحت نظر خود و انجام دادن چند کار به طور همزمان استادند.





متولدین تیر(سنگ تولد: یاقوت سرخ)

آنها عاشق گذران وقت در منزل، اجتماعات خانوادگی و گوش دادن به موسیقی های آرام هستند و از فیلم های اکشن، افراد عصبی که همیشه در حال داد زدن هستند، همچنین کنار گذاشته شدن توسط افرادی که دوستشان دارند، بیزارند.

بر اساس سنگ تولدشان، در انجام دادن کارهایی که باعث می شود دیگران راجع به خود احساس خوبی داشته باشند، گوش دادن به حرف دیگران و سنگ صبورشان شدن و نیز فداکاری و محبت به دوستان بهترین هستند.





متولدین مرداد (سنگ تولد: عقیق رنگارنگ)

آنها عاشق رنگ های سرد و در مرکز توجه قرار داشتن هستند و از شب های بلند و خسته کننده، بیکار نشستن و مورد توجه قرار نگرفتن در جمع بیزارند.

بر اساس سنگ تولدشان، این افراد در نشان دادن بهترین وضعیت خود در میهمانی ها و جمع های دوستانه استادند و نیاز دارند تا برای تمام کارهای خوبی که انجام می دهند مورد توجه قرار گیرند.





متولدین شهریور(سنگ تولد: یاقوت کبود)

آنها عاشق توجه کردن به جزئیات، حل مسائل بسیار مشکل و انجام دادن کارها در زمان خودش هستند و از افراد گیج و تنبل، گفتگوهای بی معنا و دوستانی که نمی توانند حتی برای بیرون رفتن و قهوه خوردن تصمیم بگیرند، بیزارند.

بر اساس سنگ تولدشان، این افراد در سازمان دهی مناسب طرح ها و پروژه ها و به انجام رساندن کارها در مهلت تعیین شده و حاضر و آماده بودن در مواقع ضروری استادند.





متولدین مهر(سنگ تولد: عین الشمس "زرد کبود")

این افراد عاشق پیرایش ظاهری، اسباب بازی های دوران بچگی، چیزهای رمانتیک و شمع هستند و از تنها بودن بیزارند.

بر اساس سنگ تولدشان، در حل کردن مشکلات دوستان با دیدن هر دو جنبه قضیه و پر کردن محیط اطراف خود از اشیاء زیبا، بهترین هستند. تا عمق یک دوستی پیش می روند و از اینکه بین دو دوست روزی شکراب شود به شدت بیزارند.





متولدین آبان (سنگ تولد: یاقوت زرد)

آنها عاشق داستان های پلیسی و مرموز و شمع روشن کردن بر سر سفره ی شام هستند! و از افرادی که با آنها رقابت می کنند، رازهای درون شان را آشکار می سازد و سوالات آنها، افراد را در معذوریت پاسخگویی قرار می دهد، بیزارند.

بر اساس سنگ تولدشان این افراد در خوشحال کردن خود با موضوعات کوچک- زمانی که یک ناراحتی پیش می آید- و به خرج دادن شجاعت کافی برای یافتن چیزهای نو و جدید بهترین هستند.





متولدین آذر(سنگ تولد: فیروزه)

آنها عاشق رفتن به خارج از کشور، فیلم های کمدی و فراگیری مهارت های جدید هستند و از کارهای عادی و روزمره زندگی و غذاهای یکنواخت بیزارند.

بر اساس سنگ تولدشان در پیروزی در بحث ها و لبخند زدن استادند و روحیه ای تسخیر ناپذیر دارند. عاشق مسافرت و حادثه های نهفته در آن هستند. فردی درستکار و صادق بوده، و حرف هایشان را رک و راست و بدون واهمه از دیگران بیان می کنند.





متولدین دی(سنگ تولد: لعل)

آنها عاشق داشتن هدفی مشخص در زندگی و رسیدن به آن، نظم و ترتیب و رسیدن به آینده ای روشن با تلاش بسیار هستند و از افراد تنبل که مسوولیت پذیر نیستند و تصمیم های خود را در آخرین لحظه تغییر می دهند،بیزارند.

بر اساس سنگ تولدشان در شناخت بهترین خصیصه ها در دیگر افراد و کمک کردن به دیگران برای رسیدن به آرزوهایشان بهترین هستند و بر این باورند که داشتن هدفی مشخص در زندگی می تواند آنها را به آرزوها و امیال شان برساند.





متولدین بهمن(سنگ تولد: یاقوت ارغوانی)

آنها عاشق مشارکت در ارائه ایده های جدید و تلاش برای رسیدن به هدفی والا هستند و از ماندن در یک جا، سوءاستفاده از حیوانات و آلودگی سیاره ای که در آن زندگی می کنند، بیزارند.

بر اساس سنگ تولدشان در ساختن چیزهای جدید و ارائه ایده های نو برای ساختن دنیایی بهتر، بهترین هستند.





متولدین اسفند(سنگ تولد: حجرالدم "یشم خطایی")

آنها عاشق فیلم های ترسناک و کمدی، غروب زیبای خورشید، آتش درست کردن و جشن های بزرگ مثل کریسمس هستند و از قسم خوردن های زیاد و افرادی که همیشه سعی می کنند با دروغ خود را خوب جلوه دهند، بیزارند.بر اساس سنگ تولدشان در تصمیم گیری با قلب خود و نه با عقل خود، در یافتن نکات منفی دیگران و اصلاح آنها استادند.





!!!
چه شخصیتی دارید؟؟؟
سه شنبه 17/12/1389 - 11:7
طنز و سرگرمی
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
سرِیک شاهی بی اُرزه چقدر چانه زدند
می فروش سخت غضب کرد و ملائک بد تر
عاقبت سنگ به فرق من بیچاره زدند
(شاهی : پول خورد زمان قدیم )




میازار موری که دانه کش است
چو مردان امروز محنت کش است
ندیدی چه با ذلت اندر سرای
به ظلم زن خویش بیخود خوش است




هر که نان از عمل خویش خورد
مرغ و ماهی درِ منزل نبرد
خون دل بر سر نان باید خورد
تا زدستت نپرد ، سُر نخورد




سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
آنکسی مرده بود کز پی درمان ببرند
آنقدر وجه کلان حق ویزیت بستانند
کز سر کثرت درد مذهب و ایمان ببرند




نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر
هر چه رئیس خانه بگویدت بپذیر
زن ذلیلی به از کتک خوردن است
قیل و قالش بجان بخر و خورده مگیر




رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
کمر ز درد گرانی چو بید خسته خمید
چو اهل و عیال از لباس و کفش میگویند
پدر ز درد نداری چو مار زخم خورده خزید
سه شنبه 17/12/1389 - 11:6
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته