• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 397
تعداد نظرات : 2597
زمان آخرین مطلب : 4513روز قبل
سخنان ماندگار

 

 

 

لباس مرد نانوا آتش گرفت. تقلا میکرد که خاموشش کنه.

یه فرد با معرفتی که آه و ناله این نانوا و تلاشش برا خامشو کردن آتش رو دید، آهی کشید و گفت: سالهاست که آتش خودخواهی و آتش حسد و آتش ریا بدلمون افتاده و هیچ تقلا نمیکنیم که خاموشش کنیم.

این شراره جامه مان را خواهد سوخت.

این آتش اما جانمان را میسوزاند. جانمان و ایمانمان را ...


سه شنبه 6/2/1390 - 16:49
شعر و قطعات ادبی

 

 

 

 سایه باشی یا سیاه، ساکت و همیشه سرد/
سخت و خسته و خموش، یا که نغمه خوان درد/

در خیال روشنم، سبزی و پر از نزول/
بارش ترانه ام، بی تو می کند افول/

تو شبیه قاصدک، پر کشیدی و هنوز/
بی تو شمع محفلم، چون چراغ نیمه سوز/

با تو شاد و دل خوشم، بی تو سرد و نا امید/
تکیه گاه هرشبم، سایه ی غمین بید/

تو پر از رسالتی، مثل یک پیامبر/
قلب ساده ی مرا، با تبسمی ببر/

شعرهای صادقم، از حضور تو پرند/
عاشقانه های من تا بهار می پرند/

با تو سبز می شود، دانه های پر غبار/
همچو ابر نوبهار، بر کویر من ببار/

سروده یکی از دوستانم


يکشنبه 4/2/1390 - 0:6
خانواده

 

 

 

یه بچه رو دیدی که وقتی به یه چیزی تو طول زمان انس میگره  و میخوای ازش بگیریش چه حالی میشه؟

اون گوله های اشک که به پهنای صورت، زمین رو هم خیس میکنه رو دیدی؟

گاهی ما آدمها قدر همدیگه و روزهای خوبی که در کنار هم بودیم رو نمیدونیم و فقط وقتی همدیگه رو از دستمیدیم یادمون میوفته که چی رو از دست دادیم

محبت آدمها مثل راه رفتن یه مورچه رو یه تخت سنگ تو قلب آدمها وارد میشه.(راه رفتن مورچه رو تخت سنگ اصلا دیده نمیشه)

ولی خیلیا توقع دارن این محبتی که به این آرومی به دل راه پیدا کرده، با سرعت نور از دل هم بره بیرون

برا همینه که علت گریه اون بچه رو نمیفهمن.

کاش ما آدمها فراموش نکنیم که تنها تفاوتمون با حیوان فقط عقل نیست، احساس هم هست

احساس پاکترین هدیه خدا به بشره. اونقدر که ائمه برعایت حریم حسی همدیگه سفارش کردن به حریم عقلی سفارش نکردن(حق الناس بر پایه این حریم بوجود اومده)


سه شنبه 30/1/1390 - 23:17
خانواده

 

 

 

 

حالم خیلی گرفته اس. از دیروز اینجوری شدم. گلوله های شیشه ای ناخودآگاه صورتم رو به رگبار میبنده. کنار سفره، تو ماشین، مترو یا هرجای دیگه.

صورتم سیبل این گلوله های دردناکی که با شکستن الماس دل به صورت پرتاب میشه شده.

این شعر مهدی اخوان ثالث گویای حال منه:

خانه‌ام آتش گرفته‌ است، آتشی جانسوز
هر طرف می‌سوزد این آتش
پرده‌ها و فرش‌ها را ، تارشان با پود
من به هر سو می‌دوم گریان
در لهیب آتش پر دود
وز میان خنده‌های‌ام تلخ
و خروش گریه‌ام ناشاد
از درون خسته‌ی سوزان
می‌کنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد!


خانه‌ام آتش گرفته‌ست، آتشی بی‌رحم
هم‌چنان می‌سوزد این آتش
نقش‌هایی را که من بستم به خون دل
بر سر و چشم در و دیوار
در شب رسوای بی‌ساحل
وای بر من، سوزد و سوزد
غنچه‌هایی را که پروردم به دشواری
در دهان گود گلدان‌ها
روزهای سخت بیماری
از فراز بام‌هاشان ، شاد
دشمنان‌ام موذیانه خنده‌های فتح‌شان بر لب
بر منِ آتش به جان ناظر
در پناه این مُشَبّک شب
من به هر سو می‌دوم گریان ازین بیداد
می‌کنم فریاد‌، ای فریاد! ای فریاد!


وای بر من، همچنان می‌سوزد این آتش
آن‌چه دارم یادگار و دفتر و دیوان
و آن‌چه دارد منظر و ایوان
من به دستان پر از تاول
این طرف را می‌کنم خاموش
وز لهیب آن روم از هوش
زان دگر سو شعله برخیزد، به گردش دود
تا سحرگاهان، که می‌داند که بود من شود نابود
خفته‌اند این مهربان همسایگان‌ام شاد در بستر
صبح از من مانده بر جا مُشت خاکستر
وای، آیا هیچ سر بر می‌کُنند از خواب؟
مهربان همسایگان‌ام از پی امداد؟
سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد
می‌کنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد!


تبیان جان (بقول جاده دوستی عزیز) لطف کردن و مطلب دیروزم با عنوان مرگ پفک، زنده باد چیپس رو تایید نکردن.

شنبه 27/1/1390 - 23:13
خاطرات و روز نوشت

 

 

 

 

تا چند وقت پیش به شدت از فیس بوک متنفر بودم، تا اینکه از روی وولولک دوستام یه سر بهش زدم (البته من خودم از سال 86 عضو این سایت با اسم مستعار شده بودم اما یک بار هم بهش سر نزده بودم).

دیگه سر نزدم تا همین الان که اسم همون دوستم رو تویه این سایت مزخرف سرچ کردم.

تویه لیست دوستانش عکس یه سری از دخترهای همکلاسی و هم دانشگاهیمونو با بدترین وضع دیدم که حالم بهم خورد.

عکسهایی که صد درصد خونوادگی هستن رو اونقدر راحت رویه سایت گذاشتنو همه بهش دسترسی دارن که نگو.

نمیدونم چرا برای خیلیا اینقدر اینچیزا راحت شده.اگ واقعا اینقدر از حجاب داشتن ناراضی هستن و همسرانشون هم براشون مهم نیست که عکس برهنه زنشون رویه اینترنت باشه، خب پس چرا تو ایران موندن و اینکارارو میکنن؟

مشکل از اونا نیست. مشکل از قانون اساسیه ما هست که به زور داره اینها رو به این کار ترغیب میکنه.

اگ آزادی حجاب هم مانند ازادی انتخاب دین،سیاسی و... تو این مملکت اجرا بشه فکر کنم خیلی وضعمون بهتر بشه.

به شخصه من از وجود بد حجاب بیزارم و وجود ای قشر رو نمیپسندم

 مطمئن باشید اگ رییس جمهور شدم دوتا کار رو حتما انجام میدم (اینجا یه جمله دیگه نوشته بودم که مسولات ثبت مطلب تاییدش نکردن و اصرار داشتن عوض بشه. اینجمله که نوشتم اصلا مناسب نیست و ازتون عذرخواهی میکنم)

1- کاهش تعطیلات نوروز از 13 روز به 6 روز (مثلا از 28 اسفند تا 3 فروردین)

2- آزادی حجاب برای حذف بد حجابی. با حجاب یا بی حجاب. چیزی به اسم بدحجاب نداریم.

تو اون شرایطه که قدر حجاب رو خیلیا میدونن و به راحتی هرکاریو نمیکنن.

نظر شما چیه؟

هنوز عصبی ام که چرا سرچ کردم تو این سایت مزخرف.

 


از بین دوستان درمورد سوالی که پرسیده بودم که : 156051 چیه؟ فقط جاده دوستی درست گفت

براش دست بزنید و هماهنگ با هم بخونید: آفرین به ..... ، باریک الله .....

اهای سوشیانس چرا خارج از جمع میخونی؟ صدات رو هماهنگ کن.

گل یاس تو هم اینقدر تند تند نخون.

هماهنگ باشید

 


156051 ای دی ثبت مطلب تبیان من هست

هر کدوم از دوستان یه ای دی دارن که اگ رو اسمشون کلیک کنن، تویه نوار ادرس بالای مرورگرشون میتونن ببین اون عدد رو.

سه شنبه 23/1/1390 - 20:47
خاطرات و روز نوشت
 

 

 

 

یادم نمیاد شب چندمی بود که رفته بودیم مشهد. نماز مغرب رو تو صحن گوهرشاد خواستم بخونم(بیاد قدیما که با یه عالمه از بچه های مسجد و دوستام میومدیم تو این صحن).

از قضا کسی که کنارم نشست یه دختر بچه کوچولو (3ساله) داشت و اهل ..... بود و این دختر با نمک هم کنار من و باباش ایستاد که نماز بخونه.

حاج آقا راشد یزدی رکعت دوم نماز رو شروع کرد به خوندن که یهو دیدم یه صدایی از کنار من بلند شد که :

بابا جیش دارم

بااااابااااا جییییش دااارم

باااااااااااااااااااااااااااا بااااااااااااااااااااااااااا جیش دااااااااااااااااااااااااااااارمممممممممممممم

این صدا هی بلند و بلندتر و در سکوت مطلق نماز جماعت در صحن گوهرشاد طنین انداز میشد

پدر عزیز این کودک هم در آرامش کامل و غرق در عالم معنا و دنیای دیگه، بدون توجه به این فریادها که حواس آقای راشد یزدی رو هم پرت کرده بود، در حال سیر و سلوک بود و به روی مبارک هم نمیاورد که یه جانداری کنارش درحال فریاد زدنه:

بااااابااااا جییییش دااارم

قبول حق باشه اون نمازی که ما بر کمرمون زدیم

ولی این فکر همش در ذهنم خطور میکرد که خدایا چرا بین اینهمه آدم این دختر کوچولو باید بیاد کنار من بشینه. اگ خدای نکرده ترموستاتش از کار میوفتاد و شروع به بارش جیش میکرد من باید چیکار میکردم؟

بالاخره دست تقدیر ما هم اینجوریه رقم خورده که همیشه اتفاقات خاصی که هزارسال یکبار رخ میده، سر من بیاد

انتهای مطلب قبلم نوشته بودم : از طرف 156051

هیچکدوم از دوستان به این عکس العملی نشون ندادند به جز سوشیانس عزیز

به نظرتون این چیه؟


از طرف 156051

شنبه 20/1/1390 - 23:25
خاطرات و روز نوشت

 

 

 

سلام به همه دوستای خوب خودم که دلم براتون یه ذره شده.

هرچند میومدم و مطالبتون رو میخوندم ولی مثل امروز که واقعا برای ثبت مطلب هم یه روز کاری بحساب میاد با اینهمه مطلب زیبا، تو ایام عید شلوغ نبود.

یه بار دیگه سال جدید رو بعد از گذشت ِ یک، بیستو چهارمش (15روز) تبریک میگم.

مشهد یاد همتون بودم و خیلی از دوستان رو به اسم یاد کردم و برا خیلی ها هم پیامک فرستادم.

راستش نمیدونم اولین مطلب امسال رو چه جوری شروع کنم.

از فیلم های نوروزی بنویسم یا از اونجایی که یه بنده خدایی غیبت کرد و بهش گفتم غیبت نکن و شروع کرد به داد و بیداد کردن سرم.

شاید میخواید که از فقر فرهنگی کسایی که وقتی پاشون به تهران میرسه، اولین کاری که میکنن اینه که چادر رو میزارن کنار یا دست تو پیریز برق میکنن بگم

مطمئنم که دوست ندارید از سیاست و بعضی های دیگه براتون بگم.

اینروزها نمیتونم تمرکز کنم که بتونم رویه یکی از موضوعات بالا بنویسم.

خواستم از سریال پایتخت بنویسم که وحید یامین پور عزیز مشابه اون حرفای من رو نوشت. ولی با قلم روونتر.

از همه اون 41 عزیزی که منو شرمنده خودشون کردن و بهم سر زدند کمال تشکر رو دارم. (رکورد بیشترین نظر رو مطلب قبلیم بین مطالب خودم داره)

فکر کنم من اولین کسی باشم که در کمتر از 8 ماه و برای حدودا 70 مطلب تونستم 1000 نظر دریافت کنم.

از 365 روز سال 89، قریب به 340 روز رو جزو لیست مورد توجه ترین های هفته بودم.

 

همه اینها میسر نشد جز به محبت و لطف شما دوستای خوبم

از صمیم قلب  دوستتون دارم


از طرف 156051

دوشنبه 15/1/1390 - 20:45
خاطرات و روز نوشت

 

 

 

 

 

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

ساعت ۲ و ۵۰ دقیقه و ۴۴ ثانیه اسفند ۸۹ ... ساعت ۲ و ۵۰ دقیقه و ۴۵ ثانیه فروردین ۹۰...

هرچند این دو ثانیه در پی هم می آیند اما این بارهم جنس نیستند یکی از جنس سال ۸۹ با تمام خاطراتش یکی ازجنس سال ۹۰ با تمام آرزوها وامیدهای معطوف به آن...

همین یک ثانیه برای یک تحول...گذر از سالی به سال دیگر کافیست...

 

 

حواسمان باشد گاهی بهشتی شدن وجهنمی شدنمان هم در تنها یک ثانیه از عمرمان رقم میخورد...برای شکستن یک دل تنها یک ثانیه کافیست تا جهنمی را برای خود بخریم...یک عمر نیکی میکنیم اما یک ثانیه سهل انگاری داشته هایمان را به باد می دهد...

شاید مخاطب ویژه این پست همان کسانی باشند که پاره ای اوقات در موقعیت گناه این جمله را به زبان می آورند که:"یه شب هزار شب نمیشه!"اما نمیدانند شاید همین یک ثانیه به بهای از دست رفتن هزاران ثانیه از عمرشان بگذرد...

حواسمان به یک ثانیه های سرنوشت ساز عمرمان باشد...!

جنجال یک سکوت

نایب الزیاره همه دوستان خوب تبیانی در بارگاه منور حضرت رضا (ع) هستم.

سال جدید رو به همه دوستان خوبم و بخصوص مسولان و کارمندان بخشهای مختلف تبیان تبریک میگم.

بیاید با هم یه قرار بزاریم و تو دید و بازدیدهای نوروزیمون غیبت نکنیم.


حالا که قدم رو چشمم گذاشتی و به مطلبم سر زدی، این نوشته هام رو هم بخون:

مگ من پشکلم که دورم جمع شدید؟  /  من با تو هیچگاه نبودم تو همیشه با منی

پشتک چه ربطی داره به شهدای کربلا؟  /  وب سایت ختم جهانی قران

خدایا بخاطر همه بی نمازان، نمازگزاران را بیامرز

آخرین پنجره باز شد!   /  تا ملاقات سحر

پایان / غیبت

پنج شنبه 26/12/1389 - 11:3
عقاید و احکام

  

سلام

غیبت این چند روزم رو ببخشید. درگیر یه کاری شدم که شاید نتونم بعد عید دیگه مطلب بدم.

اگ خدا بخواد مهندس ناظر ساخت لتیس های تونل ملت (همون که بزرگراه نیایش رو به صدر وصل میکنه) و تونل امیرکبیر (سه راه امین حضور) شدم.

دیگه هروقت از اونجا رد میشید یاد منم باشید.

وظیفه ما دربرابر غیبت کردن دیگران چیه؟

کسی که نزد او مومنی ذلیل شود و او قدرت داشته باشد یاریش کند، خداوند او را در روز قیامت در نزد خلایق ذلیل میکند. پیامبر اعظم (ص)

هرکه از آبروی برادر دینیش در هنگام عدم حضور او دفاع کنئ، حقی بر خدا پیدا میکند که آن آزادی اوست از آتش. پیامبر اعظم (ص)

و اما معالجه غیبت:

انسان ذاتا جاذب نفع و دافع ضرر است، هر سخنی که میخواد بگه باید فکر کنه که آیا به حال اون نافعه یا مضر؟ اگر نفعی در گفتن آن کلام باشه اون رو میگه و اگه نباشه، گفتن اون را ترک میکنه.

 

1- هنگام غیبت باید کمی فکر کرد که این سخن که میگویم جز ضرر و مفسده چیز دیگری نداره و من ِ عاقل چرا اقدام به گفتن چنین سخنی کنم که اینقدر مفسده داره؟

 

2- همونطور که برای معالجه یک مریض باید عوامل بیماری زا چون میکروبها رو از بین برد، برای معالجه مرض خطرناک غیبت هم باید عوامل و انگیزه های اون که تویه غیبت - بخش دوم آوردم رو نابود کرد. (حسد، کینه، غضب...)

 

3- گاهی برای خندان دوستان، بدگویی شخصی را میکنیم. در این موقع باید فکر کنیم که آیا خنده دوستان اهمین دارد یا سخط خدا؟ بنده ای که بخاطر رضایت مخلوق سخط خدا را بوجود آورد، دین ندارد.

 

4- در آثار سوء غیبت، در مطلب غیبت - بخش ششم آوردم که خوردن حسنات یکی از آثار غیبت است و باعث میشود روز قیامت در بازار محشر هیچ کالایی برای عرضه نداشته باشیم و با توجه به روایت پیامبر در روز محشر چون مفلس وارد میشویم.

 

5- به یاد آوریم در روز قیامت وقتی برادر دینی ما که ظاهرا در این دنیا با او اظهار دوستی میکردیم و پشت سرش غیبتش را میگفتیم، جلوی ما را بگیرد. چه حالی به ما دست میدهد و چگونه عرق شرم و خجالت روی پیشانی ما نقش میبندد.

یادمان باشد که فردای قیامت خود زبان به اذن خدا به نطق در میاد و میگوید تو به وسیله من غیبت فلانی را کردی.

 

6- تفکر کنیم که چه مقدار از عمر گرانبهای خود را صرف پرداختن به عیوب دیگران میکنیم که اگر این مقدار را صرف بر طرف کردن عیبهای خود کنیم، خویشتن را اصلاح کرده ایم.

پایان ِ غیبت


چهارشنبه 25/12/1389 - 9:37
عقاید و احکام

  

یکی از ادله غیبت، اجماع علمای اسلام است.

امام خمینی (ره) میفرمایند:

غیبت آن است که انسان در غیاب مومنی به قصد تنقیص یا مذمت او عیبی را برای دیگران بیان کند، چه زبانی  یا غیر زیان، چه آن شخص دارای عیب باشد یا نباشد، از شنیدن آن ناراحت شود یا نشود.

 

تک تک این جمله دارای توضیحاتی است که بدلیل طولانی یودن اونها رو نمیارم.

همینطور بعضی از شاگردان امام از ایشان نقل میکنند که روزی امام در درس اخلاق گفتند:

من احتمال میدهم اگر فردی در خانه بنشیند و نسبت به دیگری گمان بد داشته باشد، این هم غیبت باشد.

 

در بررسی حرام بودن غیبت از منظر عقل، احادیث زیادی درباره لطف پروردگار در عنایت این موهبت الهی به بشر صحبتهای فراوان آمده است

دو فضیلت از جمله مزایای انسان است: یکی عقل و دیگری منطق. با نیروی عقل حقایق را فرا میگیرد و با نیروی منطق و بیان، فرا گرفته های خویش را به دیگران می آموزد و آنان را نیز بهره مند میسازد. امام علی(ع)

 

ارزش عقل و منطق را در حدیث بالا دیدیم. ارتباط غیبت و عقل را در زیر می آورم

زبان به منزله میزانی است که عقل، آن را وزین و سنگین میکند و جهل، سبک وزن و بی محتوایش میسازد. امام علی

 

ارزش هر سخن به میزان عقل بستگی دارد. عقل میگوید غیبت نکن چون غیبت انسان را در نظرها خوار میکند و ....

پس غیبت کلامی است که عقل سلیم آن را تقبیح میکند و به اجتناب از این کلام زشت و ناپسند دستور میدهد.

عقل میگوید: به خاطر دیگران خود را مستحق عذاب مگردان.

من با تو هیچگاه نبودم تو با منی / www.hani84.blogfa.com

شنبه 21/12/1389 - 11:48
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته