تبیان، دستیار زندگی

                                  "بسم الله الرحمن الرحیم"

 


 
  مسطور ش13 / بخش 2 فصل نو / 10 از سوره 2

13 انفاق کننده :

اگر احسنوا ان الله یحب المحسنین 

یعنی نیکی کنید که خدا دوست دارد افرادی را که نیکی می کنن

(159بقره37ج2)

همینگونه که از این آیه استفاده می کنیم در واقع برای نجات خویش نیکی می کنیم و خدابی نیاز است .

پس ما باید آداب انفاق را هم رعایت کنیم

پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله فرمود :

اگر حاجتمندی از شما طلب کرد گفتارش را قطع نکنید تا مقصود خویش را شرح دهد ، سپس با وقار و نرمی ادب و ملایمت پاسخ دهید یا کمکش کنید یا به طرز شایسته از او عذر خواهی کنید و بازش گردانید زیرا ممکن است سوال کننده فرشته ای باشد که مامور آزمایش شماست .

(263بقره320ج2) 

وابستگی به دنیا و عدم انفاق موجب هلاکت می شود .

وارد شده است که لشکر اسلام برای جهاد به قسطنطنیه رفته بود یک فرد شجاع به لشکر روم حمله کرد ، یکنفر گفت خودش را به هلاکت انداخت ، 

ابو ایوب انصاری برخاست و فریاد کشید ، چرا این آیه را بد تفسیر می نمایید ، این آیه در مورد ما انصار است که برخی از ما بدر از گوش پیامبر نشستند و گفتند ،

ما مدینه بمانیم برای حفظ اموال بهتر است ،که آیه فوق نازل شد ،

انفاق کنید و خود را به هلاکت نیندازید

منظور از هلاکت اقامت در مدینه بود برای اصلاح اموال و ترک جهاد. 

  (195بقره39ج2)

نمونه

                                  "بسم الله الرحمن الرحیم"

 


 
  مسطور ش12 / بخش 2 فصل نو / 8 از سوره 2

12 معاد و قیامت 2 :

سوال2

اگر تمام اجزا بدن یک فرد از دیگری تشکیل شده باشد در این صورت تکلیف چیست؟
جواب
١محال است،  زیرا مسئله آکل و ماکول ابتدا فرع بر این است که اول بدنی باشد که از دیگری تغذیه کند
٢با این وجود و با توجه به این موضوع ممکن است تمام اجزا بدن اول از بدن دوم تشکیل شود، اما باید ما بدنی قبلش تصور کنیم تا از بدن دیگری بخورد،  پس بدن دیگری در این صورت جزو او خواهد شد نه کل او. 
٣حالا که محال است تبدیل تمامی اجزا. همین مقدار اضافه تر جزء موجود اولی حتی اگر یک ذره هم که باشد قیامت دوباره زنده میشود.
 4
اگر قدرت داشتیم یک سلول را پرورش می دادیم و یک شخص کمال یافته می شد،  می دیدیم تمام صفات فرد اول و صاحبش را داراست،
پس خدا در روز قیامت حیات دوباره می بخشد به او حتی اگر یک سلول باشد، همانطور که از یک سلول نطفه، ذره ای که همه صفات او را در بر داشت، اول بار بوجود آمد. 

  (260بقره306ج2)

نمونه

                                  "بسم الله الرحمن الرحیم"

 


 
  مسطور ش11 / بخش 2 فصل نو / 7 از سوره 2

11 معاد و قیامت 1 :

سوال ١
آدمی که دیگری را در قحطی بخورد؛  رستاخیز قیامت اجزا خورده شده جزء کدام یک است؟
جواب
برای تبیین مطلب ابتدا اقوال زنده شدن در قیامت را مطرح می کنیم؛
١فقط با روح سر و کار دارد
٢باجسم سر و کار دارد ولی این جسم دنیایی نیست، روح حلول در جسم دیگری دارد. 
٣با جسم سر و کار دارد و همین جسم دنیویست که زنده می شود.
اما مخالفین نظریه سوم به این شبهه روی آورده اند، شبهه آکل و ماکول،  و دحقیقت همین تقاضای حضرت ابراهیم است به خدا، که که چگونه بدن حیوانی که جزء بدن حیوان دیگر شده به صورت اصلیش باز می گردد و زنده می شود.
اما جواب
بدن ما بارها از کودکی تا مرگ عوض می شود،  حتی سلولهای مغز با وجود اینکه از. نظر تعداد کم یا زیاد نمی شوند اما از نظر اجزا عوض می شوند. 
٢خلاصه اینکه در کمتر از ده سال تقریبا هیچ یک از ذرات پیشین بدن باقی نمی ماند. 
٣به این نکته توجه داشته باشید که ذرات قبلی هنگام مرگ همه خصوصیات خود را به سلول های تر و تازه می دهند به خاطر همین است که ظاهر افراد تغییر نمی کند. 
4آخرین اجرای هر آدمی که بعد از مرگ تبدیل به خاک می شود هم همینطور است،
یعنی. اجزای بدن هر فردی که پس از مرگ تبدیل به خاک می شود،  دارای جمیع صفاتی است که در
طول عمر کسب کرده. 
بنابراین خدا قدرت دارد. از خاک ذرات آدم را بازیابی کند، 
شاهد این مطلب هم که جسم کهنه جسم آغازین است،  حفظ شکل و رنگ و قیافه است، که به خاطر منتقل شدن صفات سلولی فرد است.

  (260بقره306ج2)

نمونه

                                  "بسم الله الرحمن الرحیم"

 


 
  مسطور ش10 / بخش 2 فصل نو / 7 از سوره 2

10 تصدیق احمد :

شبهه؛
بطور مسلم تورات و انجیلی که امروز وجود دارد با تورات و انجیل عصر. پیامبر تفاوتی ندارد و اگر هم تحریفی در کار باشد مربوط به دوره قبل از عصر حضرت محمد. بوده. و چون این آیه صحت این دو را تصدیق نموده پس تورات و انجیل دست نخورده است و رسمیت می یابد برای همه.
جواب،
1 خود قرآن در جایی دیگر تصریح دارد به اینکه تحریف شده این دو کتاب. 
2 در هر صورت رسمیت دین را اثبات نمی کند چرا که این دو دین با دین ما بعد خود نسخ شده است،
یعنی تورات با انجیل نسخه شده و انجیل با قرآن هر چند خود رسل و پیغمبرها و کتب اینها احترام دارد چون از طرف خدا بوده. 
3 در همین کتاب تحریف یافته هم بالاخره بشارتی نسبت به پیغمبر خاتم وجود دارد و مطالب درستی هست، 
در قرن حاضر هم در انجیلی برنابا وجود دارد، و قرآن تصدیق کننده اش است.
3 اشاره به تصدیق عملی پیغمبر و قرآن نسبت به بشارتی های حقه‌ ایست که در کتب پیشین در مورد اسلام و پیامبر اسلام آمده.
پس اینطور می شود که تصدیق نسبت به تورات و انجیل بدین معنی است که صفات پیغمبر و قرآن با بشارتی های این دو کتاب تطابق صد در صدی دارد نه تصدیق مطلق همه مطالب این دو کتاب. 
5 نزد برخی از مسیحی های مستبصر و هدایت یافته سندیوود دارد  متعلق به پیش از ظهور اسلام که بلفظ سریانی فارقلیطا را که بر روی پوست نوشته شده بود بمعنی احمد و محمد آورده بودند.
این مسیحی گفت قبل از ظهور اسلام اختلافی بر این ترجمه که بشارت بشارت خاتم است و بمعنی اسم پیغمبر خاتم است نبود. 
این اختلاف بعد از حضرت بوجود آمده است برای بقای ریاست و برخورداری مادی.

  (41بقره210ج1)

نمونه

                                  "بسم الله الرحمن الرحیم"

 


 
  مسطور ش9 / بخش 2 فصل نو / 6 از سوره 2

9 سجده به آدم :

سجده بر حضرت آدم و یوسف که در اینجا و سوره یوسف آمده است جای بحث دارد که چگونه بوده،  که احتمالات را بررسی می کنیم،
1 سجده واقعی بوده مثل سجده ما بر مهر وقت نماز.
2 مطلق خضوع نه به معنی سجده واقعی و پرستش.  
3 سجده احترام و به خاک افتادن که در زمان های گذشته مرسوم بوده.  
4 سجده احترام بوده و مختص پیغمبرهایی بوده که در قرآن ذکر شده البته شاید همه١٢۴٠٠٠پیغمبررا شامل شود
5 سجده احترام و به خاک افتادن بوده ولی به خاطر این بوده که ائمه اطهار علیهم السلام در صلب آدم بوده.  


(34بقره183ج1)

ما اگربخواهیم همه این تفاسیر را قبول داشته باشیم باید توجه داشت که ناگزیر باید اصالتش را برای خدا ثابت کنیم،
اما قول اخیر صحیحتر به نظر می رسد به دو دلیل؛
1 یک روایت از حضرت امام علی بن موسی الرضا که اشاره دارد سجده فرشته ها از یک سو پرستش خدا بود،  
چرا که می فرماید، سجده عبودیت؛
 و از سوی دیگر اکرام و احترام و اطاعت از حضرت آدم بوده که حضرت فرمود،  سجده اکرام و طاعت بوده،  
به خاطر اینکه ما در صلب حضرت آدم بودیم.  
از طرف دیگر هم در سوره یوسف کلمه خروا وجود دارد که مفهومش بر زمین افتادن است ، که شاید زمان یوسف رسم بوده
( البته از آیه اینطور به نظر می رسد که حضرت یوسف علیه السلام احترام نمود و اجازه خضوع نداد به پدر و مادر و در کنار خودش بالا قرار داد و البته به نظر می رسد اهل یعقوب در این صورت یکی یکی احترام نمودند هر چند هم با سجده یکدفعه همه هم می سازد )
 

  (100یوسف78ج10)

نمونه

                                  "بسم الله الرحمن الرحیم"

 


 
  مسطور ش8 / بخش 2 فصل نو / 5 از سوره 2

8 تدبیر تسویه و استوا آسمانهای هفت گانه :

در اینجا چند نکته اساسی وجود دارد،
1 خلقت آسمان ها و زمین
2 تدبیر استوا و تسویه این ها با هم
3 مقدار زمانی که طول می کشد و این مطلب که منظور از دوره ها در خلقت چیست.  
اصلا خلقت ممکن است در ابتدا دفعی باشد و در چند روز و بعد به تدریج به تکامل خویش نزدیک شد.
که باز خداوند متعال پس از این مرحله باز تدبیر نمود و ظرف چند روز آسمان های هفت گانه را تدبیر و استوا و استوار نمود و اینطور شد که روز و شب و حیات بوجود آمد.
به این نظریه جدید توجه نمایید،
عالم مادی به شکلی یک توپ فوتبال بوجود آمد که زمین مثل یک هسته درونش قرار گرفته بود که سپس به تدریج تکامل یافته.
شاید منظور خدا از دخان همین منطقه تاریک باشد که گرد مارا فرا گرفته عالم غیر مادیست یا به این عوالم وصل می شود و وقتی خدا استوا نمود این عالم مادی ما را آسمان ما بهمراه منطقه تاریک به آسمان های بالا و و در نتیجه به عرش که مادی نیست متصل نمود و از سقوط حفظ شد و به خاطر همین سرعت ملایمی پیدا کرد به خاطر این مستعد حیات و حیات دار شدن شد. 

  (29بقره166ج1)

نمونه

                                  "بسم الله الرحمن الرحیم"

 


 
  مسطور ش7 / بخش 2 فصل نو / 4 از سوره 2

7 اهمیت هدایت :

بحث ما در آسمانهای هفت گانه است،
درست اینجا اقوالی وجود دارد که تقدیم می شود؛
1سیارت هفتگانه گرد زمین است منظور
2 طبقات متراکم اطراف زمین، نظریه لایه های پیاز بطلمیوس، مراد است
3 اشاره به کرات و آسمانهای بالا به نحو کثرت است و هفت اینجا کثرت را می رساند نه اینکه حتما هفت آسمان فقط وجود داشته باشد . 
4 اشاره به به آسمان ماست و شش آسمان دیگر که برای بشر ناشناخته است، که دست بشر بهش نرسیده است،  تعبیر قرآن هم اشاره به عرش و کرسی دارد که کرسی دنیای  ماده است و عرش دنیای غیر مادی و سع کرسیه السماوات و الارض اشاره به همین دارد
البته این قول صحیحتر به نظر می رسد،
در آخر به این مطلب توجه فرمایید  در مورد گستره گیتی ؛
در قرن ما رصد خانه پالومار جلوه جدیدی از دنیا را به ما نشان داده که حاصلش کشف میلیونها کهکشان جدید است با توجه به تکنولوژی پیشرفته اش،  اما با این حال در ورای این رصد کردنها به جایی برخورد می کند که تاریکی مطلق است و هیچ نوری نیست که صفحه دوربینش را تحت تاثیر قرار دهد،
ولی بدون تردید دنیایی. که ما درونش هستیم با جاذبه همین  نقطه تاریک است که ایستاده است و با جاذبه همین سقوط نمی کند،  این نظریه ای است که در چند سال اخیر منجمین می گویند که این تاریکی بنحوی نقش ستون را دارند و با آزمایشات پیشرفته علمی و شبیه سازی مجازی کرات و اجرام آسمانی در آخر به این مطلب رسیدند که فقط جاذبه خودم اینها نیست چرا که در حالت شبیه سازی شده همه چیز به هم. خورد،  البته این نقاط تاریک در کل کائنات بصورت پراکنده رصد می شود که سیاهچاله نامیده می‌شود، حتی بتازگی در کهکشان ما یکی کشف شده است که بنحوی عجیب همه اجزا کهکشان به دورش می چرخند
البته اینها باید دریچه ورود به عوالم بالا باشد که روزی کشف شود،  همین حالا هم اعتقاد بر این است که اگر از سرعت نور مقدار خاصی بگذرد ماده  ناپدید می شود که شایدروزی به این فن آوری عجیب سیاهچاله که همه چیز را به شدت در خود می بلعد پی برده شود .

  (29بقره166ج1)

نمونه

                                  "بسم الله الرحمن الرحیم"

 


 
  مسطور ش6 / بخش 2 فصل نو / 3 از سوره 2

6 اقسام هدایت :

  .
اقسام هدایت؛
1هدایت تکوینی؛
دایره اش؛
 همه موجودات و خلایق است
وظیفه اش؛
بسوی تکامل هر موجود او را سوق می دهد.
در اختیار؛
خداست و مخصوص ذات ربوبیش است که هر چیز زنده و غیر زنده را با توجه به ظرف
وجودیش هدایت می کند.
2هدایت تشریعی؛
دایره اش؛
همه مردم است
وظیفه اش؛
هدایت و راهنمایی افراد از طریق تعلیم و تربیت و پند و اندرز است.
در اختیار؛
124000هزار پیغمبر و ائمه اطهار و افراد صالح و دلسوز است.
3هدایت توفیقی؛
دایره اش؛
همه مردم است بخصوص مؤمنین.
وظیفه اش؛
فراهم می کند وسایل مورد نیاز برای پیشرفت را + اراده و اختیار افراد که برای
پیشرفت خود بکار می گیرند مثل ساخت مسجد و ساخت یک کتابخانه در کنارش،
در حقیقت برزخیست بین دو مورد بالا.
در اختیار؛
(متعلق به خدا) در اختیار همه مردم است ولی در عمل شاید فقط از متقین پذیرفته شود.
4هدایت بسوی بهشت برین؛
دایره اش؛
مخصوص همه مؤمنین است
وظیفه اش؛
عملی نمودن وعده های جزای اعمال که داده می شود در آخرت.
در اختیار؛
خداست و مخصوص ذات ربوبیش است
در واقع این چهار نوع هدایت مراحل یک حقیقت واحد است که پشت سر هم قرار گرفته
است، اول هدایت تکوینی خدا و خدا عقل فکر و قوای دیگر را در اختیار ما می
گذارد سپس ارشاد کردن 124000هزار پیغمبر شروع می شود بعد هم ورود به مرحله عمل
و اجرا می رسد که توفیق خدا بوسیله اسبابی خاص بدست شاملش می شود و در آخر کار
هم در آخرت به ثمره نیک اعمال خوب خویش می رسد.

  (272بقره350ج2)

نمونه

                                  "بسم الله الرحمن الرحیم"

 


 
  مسطور ش5 / بخش 2 فصل نو / 2 از سوره 2

5 اهمیت هدایت :

هدایت و گمراه کردن قرآن؛

اقسام هدایت قرآن در اینجا،

1 قرآن هم هادیست هم گمراه کننده بدین معنی که هدایت می کند ولی گمراه کردن قرآن هم ناشی از فعل خود شخص می باشد و اولی نیست،

2 قرآن فقط هدایت است و همین ولذا قرآن بشخصه گمراه کننده نیست و گمراهی شاید در عدم پذیرش باشد چرا که اگر فطرت سالم باشد می پذیرد با نظاره آیاتش بخودی خود،  ببینید بارها شده که شخصی با مراجعه به قرآن دیدن همین مثالهای کوچک حتی راه را یافته و هدایت شده در حالیکه اول بار برای مقابله با قرآن شاید رجوع کرده بود به این کتاب

3بصورت عام و خاص هدایت و ضلالت مطرح است به صورت مصداقی به این ضمیر ها توجه کنید؛
دو ضمیر به اول به پشه می خورد و به آخری به قرآن،
یعنی درست است که این مثل ها کوچک است ولی چون شما با این پشه هدایت و گمراه می شوید،
اما بطور کلی خودش هدایت می کند و این گمراه شونده گان قرآن هستند که مشکل داشته
و به طور کلی فطرت سلیمی ندارند و فاسقند

در مطلب بعدی بیشتر در مورد هدایت توضیح می دهیم

  (26بقره146ج1)

نمونه

                                  "بسم الله الرحمن الرحیم"

 


 
  مسطور ش4 / بخش 2 فصل نو / 1 از سوره 2

4 پشه یا بالاتر از پشه :

پیغمبر
دلیل این که خدا برای مقابله با این ها به پشه مثال می زند واضح است چرا که از طرفی با این مثال کوچک آنها را تحقیر می کند و از طرفی هم ریشه علمی قوی دارد پشه با این جثه کوچکش ! و از لحاظ علمی هم ثابت شده است که پشه چه توانایی هایی دارد و در طول تاریخ این موجود و هم شکلهایش چقدر بتعث اذیت بشر شده اند
و برای تهیه واکسن چقدر بشر را و تاچه حدی به دردسر انداخته  اند !
جالب است که امام صادق علیه السلام هم در مورد این موجود ریز  صحبت کرده و وجه شاهد آوردن خدا را به آن برای ما ذکر نموده؛
این موجود با وجود کوچکی جثه از لحاظ فیزیولوژی با فیل برابری می کند و حتی  شاخک ها و بالها هم در این موجود کوچک هست که در آن فیل گنده باعظمت نیست!
اما بحث در این زمینه است که مراد از فما فوقها و بالاتر چیست؟

دو قول وجود دارد؛
1ازلحاظ کوچکی
2از لحاظ بزرگی

با توجه به کاربرد کلمه فوق همین قول بنظر بهتر باشد.

(26بقره146ج1)

نمونه