• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2622
تعداد نظرات : 577
زمان آخرین مطلب : 5364روز قبل
طنز و سرگرمی

شخصی از شخصی پرسید: می دانی جنگ چگونه اتفاق می افتد؟

 شخص بلافاصله كشیده ای محكم در گوش آن مرد می زند و می گوید: اینطوری!

پنج شنبه 3/2/1388 - 18:4
طنز و سرگرمی

پسری به پدرش گفت:« پدرجان! یادتان هست كه می گفتید اولین دفعه كه ماشین پدرتان را سوار
شدید، ماشین را درب و داغان برگرداندید خانه؟»
پدر: «بله پسرم!»
پسر: «باز هم یادتان هست كه همیشه می گویید تاریخ تكرار می شود؟»
پدر:« بله پسرم!»
پسر: «خب، امروز بار دیگر تاریخ تكرار شد.»

پنج شنبه 3/2/1388 - 18:4
طنز و سرگرمی

طرف در اتاقش نشسته بود كه مگسی مزاحم استراحتش می شود، مگس را می گیرد و یك بالش را می كند. مگس كمی می پرد دوباره مگس را می گیرد و بال دیگرش را هم می كند. او می گوید: بپر ولی مگس نمی پرد.

به خود می گوید: به تجربه ثابت شده است اگر دو بال مگس را بكنید گوش او كر می شود!

پنج شنبه 3/2/1388 - 18:3
طنز و سرگرمی

اتوبوس سرچهار راه رسید. پیرمردی از مسافرها، عصایش را روی پشت شاگرد راننده گذاشت و
گفت:« این جا چهار راه سعدی است؟»
شاگرد راننده گفت:« نخیر، این جا ستون فقرات بنده است.»

پنج شنبه 3/2/1388 - 18:2
دانستنی های علمی
برخی از انسان‌ها سال‌هاست که آدامس می‌جوند. نیاکان آن‌ها هم صمغ به دست آمده از قطران پوست درخت غان را می‌جویده‌‌انددر فرهنگ‌های مختلف نیز از یونانیان باستان تا سرخپوستان آمریکا مواد آدامس‌مانند مختلف ساخته‌‌‌شده از رزین‌ها و سایر پس‌مانده‌های درختان، علف‌ها و سایر گیاهان جویده می‌شدند.
پارافین هم یک پایه آدامس رایج دیگر بود، گرچه نمی‌توان آن را تا زمانی که در دهان گرم و مرطوب شود، جوید.
سابقه آدامس‌های امروزی به ده ه1860 میلادی باز می‌گردد، هنگامی که ماده‌ای به نام چیکل (chicle) تولید شد.چیکل در اصل به عنوان یک ماده لاستیکی از مکزیک وارد شده بود که از یک درخت همیشه‌سبز گرمسیری به نام Manilkara chicle استخراج شده بو، به همان طریق که "لاتکس" از درخت کائوچو گرفته می‌شود.
صمغ چیکل به خاطر نرم‌تر بودن و نگهداشتن طولانی‌مد‌ت‌تر رایحه به تدریج نسبت به سایر رزین‌ها در آدامس‌ها رواج بیشتری پیدا کرد.
اکنون اغلب آدامس‌ها از پایه‌های صناعی ساخته می‌شوند، چرا که ارزان‌تر و در دسترس‌تر هستند.
منبع:همشهری آنلاین
پنج شنبه 3/2/1388 - 17:59
دانستنی های علمی
1.مقصودت از ازدواج چیه ؟
2.چرا من رو ما 2 نفر چی شد كه عاشق دیگری شدی؟
3.عاشق شدی یعنی برای اون نفر سر میدی ؟
گفتی آره ..پس بدون اون عشق نیست هوسه.آخه عشق آسمونی است نه زمینی...
من كه برا ابدی از زمینی ها قطره خونی نمیدم آخه عشق اون بالاست...
حتما میگی پس تو عمرت خون اهدا نمی كنی نه...
چرا ..اتفاقا من كارت اهدا خون دارم ولی من این خون رو به عشق مولا دادم كه اونی كه این خون رو می گیره بدونه كه خدا دوباره بهش زندگی داده...
حتما میگی مگه تو خدایی؟
آره من قسمتی از خدایم كه جدا شدم اون خون هم خون خداییه
حسین ثارالله است پس نگو من افراطی ام
حسین خونش رو داد كه اسلام رو نجات داد كه تو رو نجات بده
ولی خونش رو تو راهه خدا داد نه تو
پس عاشق نشدی ...پس چرا رفتی خواستگاری ؟؟؟؟؟؟
چون دیدنت كامل شه
چون نمازت ارزشش بیشتر شه
چون سنت پیغمبر است
چون از شهوت و گناه دور بشی
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
كدوم هستی
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سعی كن هیچ كدوم نباشی
ازدواج كن كه :
.
.
.
..
.
.
كه بفهمی بعد از چند سال چقدر همسرت رو دوست داری كه تو همه ی مشكلات باهات بوده و تحمل كردی
و از رابطه نتیجه بگیری كه پس خدا چی كشیده
این همه سال باهات بوده
مشكلات تو رو حل كرده
گناهات رو تحمل كرده و با این همه گناه بهت روزی داده
حفظت كرده
با اینكه روزای پر گناه زیاد داشتی با این حال روز دیگری بهت عمر داده و تو از خواب كه برادر مرگ است بیدار شدی
.
.
.
.
.
.
یه چیز بگم بسوز
خدا اومد تو رو خلق كرد و به همه ی عالم گفت بهش سجده كنید
ابلیس سر باز زد
خدا یه چیز می دونه كه ابلیس با اون مقام بیاد به آدم كه تازه به وجود آمده سجده كنه
چیه اون؟؟
تو اشرف مخلوقاتی
از جنس خدایی روح داری قسمتی از خدا
حالا بیبن ..........
وقتی گناه می كنی چقدر خدا پیش اون ابلیس شرمنده میشه و پیشه اون همه ملك كه تو پست تر از همه شدی
اون موقعه كه تو داری استغفر الله خدا رو  پیش همه ی دنیا مسخره می كنی
داری كوچیكش می كنی
از این بسوز كه هنوز خدا اون وقت می آد رو تو پرده ای می ندازه كه ملائك نبینن
كه یه وقت آبروت نره
يکشنبه 30/1/1388 - 19:22
دانستنی های علمی

آن روزها دروازه شهادت داشتیم و حالا معبری تنگ ، برای شهید شدن هنوز هم فرصت هست ، دل را باید صاف کرد.
(مقام معظم رهبری)

يکشنبه 30/1/1388 - 19:17
خاطرات و روز نوشت

خونه خدا تنها خونه ای است که کلیدش رو همه دارند فقط کافیه چشمات رو ببندی و کلید رو بچرخونی چشمات رو که باز کردی و هر جایی رو که دیدی همون جا خونه خداست

شنبه 29/1/1388 - 19:44
خاطرات و روز نوشت

عصر یک جمعه دلگیر دلم گفت بگویم، بنویسم:

که چرا عشق به انسان نرسیدست؟

چرا آب به گلدان نرسیدست و هنوزم که هنوز است غم عشق به پایان نرسیدست...

تو کجایی گل نرگس...

شنبه 29/1/1388 - 19:43
خاطرات و روز نوشت

الهى ! ذوق مناجات کجا و شوق کرامات کجا.
الهى ! علمم موجب ازدیاد جهلم شد یا علم محض یا نور مطلق بر جهلم بیفزا .
الهى ! اثر و صنع توام ، چگونه به خود نبالم .
الهى ! هر چه بیشتر دانستم نادانتر شدم بر نادانیم بیفزا .
الهى ! کلمات و کلامت که اینقدر شیرین و دلنشین‏اند خودت چونى ؟!
الهى ! اگر از من پرسند کیستى چه گویم ؟
الهى ! از کودکان چیزها آموختم ، لا جرم کودکى پیش گرفتم .

 برگرفته از الهی نامه استاد حسن زاده آملی

شنبه 29/1/1388 - 19:41
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته