• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 45
تعداد نظرات : 2
زمان آخرین مطلب : 1424روز قبل
فلسفه و عرفان

 

بسمه تعالی

 

 

   باباطاهر همدانی در دوبیتی های عرفانی

 

 

 

 

مقدمه :


بابا طاهر همدانی از شعرا و عرفای قرن پنجم هجری گشته است . بابا طاهر همدانی را با دوبیتی های ساده , روان و سرشار از معانی ناب ِ عاشقانه و عارفانه خواهیم شناخت . در ذیل به بررسی اشعار عرفان اسلامی ِ باباطاهر , این موج بلند عرفان اسلامی خواهیم پرداخت .


متن:


خوشا آنان که پا از سر ندانند
مثال شعله , خشک و تر ندانند
کنشت و کعبه و بتخانه و دِیر
سرایی خالی از دلبر ندانند


در هر زمان , عشق حضرت توحید را بایست در قلب پرورش داد و از تمام ظواهر بایست گذشت و تنها سیمای نورانی حضرت یزدان را بایست نِگریست
در هر زمان , عشق حضرت توحید را بایست در قلب پرورش داد و در هر زمان و مکان , تنها سیمای نورانی حضرت یزدان را بایست نِگریست


تو که ناخوانده ای علم سماوات
تو که نابرده ای ره در خرابات
تو که سود و زیان خود ندانی
به یاران کی رسی هیهات هیهات


بایست در زندگانی خویشتن , سود و زیان حقیقی را دانست و در مستی عشق حضرت توحید , گام زد . تا به وصال یار خویشتن یعنی حضرت خدا , خواهی رسید .


غمم غم بی و همراز دلم غم
غمم همصحبت و همراز و همدم
غمم نهله که من تنها نشینم
مریزا ! بارک الله ! مرحبا غم


آری غم ِ قلبی , راه لقاء عشق خواهد گشت


اگر مستان مستیم از تویی مان
اگر بی پا و دستیم از تویی مان
اگر گبریم و ترسا ور مسلمان
به هر ملّت که هستیم از تویی مان


چه مسلمان , چه غیر مسلمان , در ازل , ما زاده ی حضرت توحید بوده ایم. و چشم انتظار ِ رحمت الهی گشته ایم .


مه آن اسپیده بازم سینه سوهان
چرا گاه مه بی سر بشن کوهان
همه تیغی به سوهان می کرن تیز
مه آن تیغم که یزدان کرده سوهان


آری , قلب بایست در طریقت عشق الهی , دلسوخته , صیقلی و نورانی گردد


خداوندا ! به فریاد دلم رس
تو یار بی کسان مه مانده بی کس
همه گویند طاهر کس ندارد
خدا یار منه , چه حاجت کس !


تنها حضرت توحید , یاری گر ماسوا الله گشته است و غیر از حضرت یزدان در برابر اراده و تصمیم حضرت خداوند , زبون و مطیع خواهد بود .


الهی ار نواجم ور بواجم
تو دانی حاجتم را من چه واجم
اگر بنوازی ام , حاجت روا بی
وگر محروم سازی , مَه چه ساجم ؟


باباطاهر همدانی با حضرت توحید , مناجات ِ سرشار از نیاز و عشق خواهد کرد و سعادت و تیره روزی بندگان را تنها در زِمام و خواست حضرت ایزد خواهد دانست .


مَه از قالوا بلی تشویش دارم
گنه از برگ و باران بیش دارم
اگر لاتقنِطوا دستم نگیرد
مَه از یاویلنا اندیش دارم


باباطاهر به درگاه الهی , تنها داشته ی زندگانی پر از خطاهای بندگی دنیوی را به استناد آیه ی قرآنی ِ : " لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّـهِ " , امید به رحمت و بخشش حضرت توحید در روز قیامت خواهد دانست .


کجا بی جای ِ تو ای بر همه شاه !
که من آیم بدان جا از همه راه
همه جا جای تو , من کور باطن
غلط گفتم , غلط استغفرالله !


آری , عاشق حضرت توحید همه ی زمان ها و مکان ها را به عشق توحید , خواهد گذراند و در هر مکان از عشق حضرت خداوند , غفلت نخواهد کرد و ظاهربین و کور باطن نخواهد گشت .


عاشق آن به که دایم در بلا بی
ایوب آسا به کرمان مبتلا بی
حسن آسا به دستش کاسه ی زهر
حسین آسا به دشت کربلا بی


عشق الهی با امتحان الهی و سختی همراه خواهد بود . باباطاهر همدانی خواهد سُرود :
هر چه امتحان الهی سخت تر گردد و همچون بلایای ِ صبر حضرت ایوب (ع) یا شهادت زهر آگین امام مجتبی (ع) و یا شهادت سیدالشهدا امام حسین (ع) در دشت خونین کربلا , افزون تر گردد , عشق حضرت توحید در قلب عاشق , بیشتر خواهد شکفت .


خدایی که مکانش لا مکان بی
صفا بخش جمال گلرخان بی
پدید آرنده ی روز و شب خلق
که بر هر بنده او روزی رسان بی


آری , عشق خداوند در تمام هستی حضور خواهد داشت . و اوست که آفریننده ی زیبایی هاست . همچنین روزی موجودات زنده به دست تدبیر و رحمت او خواهد بود .


به دام دلبری دل مبتلا بی
که هجرانش بلا , وصلش بلا بی
در این ویرانه دل جُز خون ندیدم
نه دل , گویی که دشت کربلا بی


کربلا , آئینه ی سختی های راه عشق حضرت توحید گشته است . و شهدای نینوا از هجران حضرت توحید , راه وصال ِ شهادت در دشت خونین نینوا را خواهند برگزید .


به صحرا بنگرم صحرا تو بینم
به دریا بنگرم دریا تو بینم
به هر جا بنگرم کوه و دَر و دشت
نشان روی زیبای تو بینم

آری عاشق حضرت توحید هر زیبائی را که خواهد نِگریست , تنها به یاد ِ جمال حضرت یزدان خواهد افتاد .

نتیجه :


باباطاهر همدانی از دلسوختگان و عارفان حضرت توحید خواهد بود و عشق ساده و بی پیرایش خویشتن را با مفاهیم قرآنی و کلیات عرفان اسلامی آمیخته است . این عارف توحیدی , در دوبیتی های ماندگار خویشتن چون شوریدگان , خویش را سرزنش ها کرده است و غفلت از عشق حضرت یزدان را موجب دور افتادگی از وصال حضرت حق خواهد دانست .


منبع :


دوبیتی های بابا طاهر عریان _ تصحیح : کاظم عابدینی مطلق _ انتشارات محراب دانش _ چاپ چهارم_ 1392 .

 

 

 

نویسنده :

 

سید محمد حسین شرافت مولا

 

 

 

سه شنبه 6/9/1397 - 16:32
فلسفه و عرفان

 

 

 

بسمه تعالی

 

 

 

 

 

شرح عرفانی بر بیت صائب تبریزی (1)

 

 

 

 

 

سنگین شد از کنار پدر خواب راحتم


چون ماه مصر سیلی اخوانم آرزوست

 


                                                                      صائب تبریزی

 

 

 

 

میرزا محمد علی صائب تبریزی از عارفان و فیلسوفان نامی ادب فارسی است . صائب تبریزی در دیوان اشعار خویش موجی طوفانی است که در دریای عرفان خواهد خروشید. او نکات عرفانی را با پیچش و هنر والای ادبی خویش بیان کرده است.

صائب تبریزی در غزل با مصراع آغازین : " نه تخت جم , نه ملک سلیمانم آرزوست " آرزوهای دوردست عرفان اسلامی را نمایان کرده است و با اشارات عرفانی و به کار بردن عنصر " عشق " , آه و  افسوس ِ عرفانی کشیده است .

صائب تبریزی به بیت "  سنگین شد از کنار پدر خواب راحتم       چون ماه مصر سیلی اخوانم آرزوست  " رسیده است. اما راز عرفانی رسالت و نبوت الهی چیست؟ عارف کامل الهی از آسودگی تن و جان خواهد گذشت و آزار راه عاشقی حضرت الله را نه تنها انتظار می کشد بلکه با خواست قلبی خویش به پیشواز و استقبال خواهد رفت تا همچو پروانه بدون در نظر داشتن وجود خویشتن و با خواست خویشتن به مقام فناء فی الله خواهد رسید. 

آری حضرت یوسف که از رسولان و انبیاء الهی است و عارف کامل حضرت ربّانی گشته است از میان محبت پدر خویش و آزار برادران خویش , آزار و مصیبت برادران خویش را انتخاب کرده است تا در راه عشق الهی بسوزد و عرفان و عشق خویش به مقام حضرت الله را از عمق نیّت خویش به فرجام رسانَد . آری همانگونه که شیخ اجل سعدی شیرازی سروده است :  " چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب       مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم   " .

آری باید سوخت و آفتاب انور را باید به معنای حقیق عرفانی , پرستش کرد زیرا تنها نور حقیقی دو جهان حضرت الله خواهد بود . تفاوت انبیا ء و رسولان الهی با بندگان دیگر در این نکته عظیم عرفانی نهان گشته است : آنگاه که عارف کامل , آزار را تحمل کرد به غم و اندوه فرو نخواهد رفت و این امور را نشانه ی پیشبُرد عشق خویشتن خواهد پنداشت.

 

انبیاء , عارفان کامل الهی گشته اند و آزار عشق حضرت الله  را با نیّت حقیقی خویش انتخاب کرده اند و در راه آزار الهی عاشق صادق و عارف قلبی گشته اند و حتی در آسودگی ِمطلق , رخداد آزار الهی از ایمان , عشق و عرفان توحیدی آنان نکاسته است و بر خلاف انتظار , عشق و عرفان توحیدی آنان افزون گشته است . هم چنین در قلب انبیاء الهی , کینه ای از ماسوی الله راهی ندارد و حضرت یوسف که از عارفان کامل و انبیاء است کینه ای از برادران خویش به جان نداشته است . آنان هر زمان از حیات خویشتن را در پی ِ یافتن فناء فی الله انتظار عارفانه کشیده اند و عمق ِ آزار را نیّت عمق ِ قلب خویشتن کرده اند .  " ای آفتاب خوبان می جوشد اندرونم              یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت " .

 

منبع :


دیوان صائب تبریزی _  انتشارات نگاه _ چاپ چهارم _ 1384 _ به اهتمام : جهانگیر منصور .

 

 

 نویسنده :

سید محمد حسین شرافت مولا

 

 

دوشنبه 21/8/1397 - 22:40
ادبی هنری

 

 

 

بسمه تعالی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سالهاست
کشتی عاشورا
در دریای خون
به سمت ِ
قلب یزدان می رود

 

 

 

 

 

 

 

 

سید محمد حسین شرافت مولا

تخلص :   نورانی

 

 

سه شنبه 8/8/1397 - 22:56
ادبی هنری

 

 

بسمه تعالی

 

 

 

 

 

به نور عاشورا حضرت علی اصغر (ع)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در بیابان ِ
نینوا ,
آب نیست

تا به اصغر (ع)
جان بدهد
مگر اشک ِ
نورانی ِ
سیدالشهدا

 

 

 

 

 

 

 

 

سید محمد حسین شرافت مولا

تخلص :   نورانی

 

 

چهارشنبه 25/7/1397 - 19:11
ادبی هنری

 

 

 

 

 

بسمه تعالی

 

 

 

به حضرت قمر بنی هاشم (ع)

 

 

 

 

 

 

انوار الحرمین

 

 

 

 

 

 

 

 

ای عباس (ع)
در شب ِ
برداشتن ِ
بیعت ها ,
تنهائی ِ
سرخ ِ
حسین (ع) را
تنها
خدای نورانی
می دید
وَ تو !

 

 

 

 

 

 

سید محمد حسین شرافت مولا

تخلص :   نورانی

 

 

 

سه شنبه 17/7/1397 - 15:20
ادبی هنری

 

 

بسمه تعالی

 

 

 

 

 

به حضرت حر (ع)

 

 

 

 

امام حسین (ع) پس از شهادت حر ریاحی (ع) , پیشانی زخمی او را با پارچه ای بستند . که در زمان شاه اسماعیل صفوی (ره) چون قبر حضرت حر را نبش کردند و پارچه را برداشتند خون جاری میشد !

 

 

 

 


 

پارچۀ
پیشانی ِ

شهید خدا ,
حر (ع) را
که باز کنی
هزار دریای
نور است
اما سرخ !

 

 

 

 

سید محمد حسین شرافت مولا

تخلص :   نورانی

 

 

سه شنبه 10/7/1397 - 15:37
ادبی هنری

 

 

بسمه تعالی

 

 

 

 

 

 

سر به قاچ زین نهاده , راه پیمای عراق                                      
می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین                                            

 

 

 

سید محمد حسین شهریار

 

 

 

سه شنبه 27/6/1397 - 1:5
ادبی هنری

 

بسمه تعالی

 

 

 

 

به نور خرابات شام حضرت رقیه (ع)

 

 

 

 

 

 

 دریای اعظم اشک های ما , قطره ای از جان فشانی ِ اسیران عاشورایی نخواهد گشت و پس از هزاران سال , شام های تیرۀ اسارت , در اندوه تیرگی و خون فرو رفته است ! آری , حضرت رقیه (ع) شمس نورانی وادی ِ غم زدۀ شام است و فریاد معصوم او قلب سنگ را غرق ِ در خون خواهد کرد تا در سوگ او ستارگان دمشق , شب های محرّم الحرام را خون خواهند گریست ! و دریای خون , طوفانی خواهد گشت و خورشید افلاک تیره خواهد گشت اما نگاه معصوم رقیه (ع) راز عشق توحید را از نیزۀ خون خواهد پرسید و انوار توحیدی , قلب او را روح  شموس سرخ خواهد کرد ! و تا معراج توحید پر خواهد کشید و ندای معصوم یا سیدالشهدا (ع) را خواهد سُرود .

 

 

 

 

 

نویسنده :

سید محمد حسین شرافت مولا

 

 

چهارشنبه 21/6/1397 - 13:26
ادبی هنری

 

 

 

بسمه تعالی

 

 

 

نثر ادبی برای امام عاشورا(ع)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شمس عاشورا بر خاک افتاد ! و هفتاد و دو کوکب خون آلود را به معراج توحید خواهد بُرد . رؤیای شمس شهدا  تنها سر افکندن به پای محبوب توحید بوده است ! و داستان خونین کربلا را چشمه های خون فشان خواهند گریست ! آنگاه که سیدالشهدا به آسمان کربلا نِگریست و با حضرت یزدان مناجات کرد ,  دریای خون غرق ِ در طوفان گشت ! و ملائک مقرّب ِ عرش از حضرت توحید راز نور شهدا را  پرسیدند و هنوز نام تو بر لب مرثیه پردازان عاشورا با آه ِ مظلومیّت همراه خواهد گشت و کشف تنهایی تو در ظهر خونین عاشورا را تنها , گودال سرخ خواهد فهمید . و ذوالجناح با تن خون آلود هنوز در پی نگاه مظلوم توست ! و به گودال خون خیره خواهد گشت ! امام عاشورا و خورشید شهدا در دلم طوفان ها خواهد گشت تا ظهر عاشورای ترا مجسّم خواهم کرد و اشک امانم نخواهد داد تا نیزه ی خون را در کوفه ی سیاه مجسّم خواهم کرد ! 

 

 

 

 

نویسنده :

سید محمد حسین شرافت مولا

سه شنبه 13/6/1397 - 17:42
ادبی هنری

 

بسمه تعالی

 

 

 

 

 

 

میلاد گل به فصل بهاران خجسته باد
آواز دلنواز هزاران، خجسته باد
در گلشن همیشه گل‏افشان سرمدی‏
رقص نسیم و جوش بهاران خجسته باد
سرزد ز آسمان یقین کوکب رضا
این مژده بر شکسته حصاران خجسته باد
شد جلوه‏گر ز مشرق جان آفتاب عشق‏
باران نور، در شب یاران خجسته باد
سیراب شد کویر دل از چشمه‏سار نور
بردشت تشنه، ریزش باران خجسته باد
بشکفته بر لبان ظفر، غنچه‏های فجر
ای میر عشق، فتح سواران خجسته باد
شب را شکست جاده‏ی شبگیر آفتاب‏
گلبانگ نوش نوش خماران خجسته باد
میلاد مهر هشتم دین، حجت خدا
بر پیر پرخروش جماران خجسته باد

 

 

 

گردآوری :  سید محمد حسین شرافت مولا

 

 

پنج شنبه 8/6/1397 - 16:1
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته