• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 41
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : با توجه به تهاجم فرهنگي غرب، آينده كشور را چگونه پيش‏بيني مي‏كنيد؟
پاسخ : T} تهاجم فرهنگي و آينده كشور{T آيندة جامعه ما، به خط مشي فكري و عملي امروز جامعه ما بستگي دارد: «A} إنّ الله لايُغَيِّرُ ما بقومٍ حتي يُغَيِّروا ما بأنفُسهم{A ». اگر جامعه‏اي اسير شهوات نفساني و لذت‏هاي مادي شد، روشن است كه سرنوشتي جز اضمحلال نخواهد داشت. اما اگر ارزش‏ها و معيارهاي الهي و انساني محور باشد، جامعه رو به كمال خواهد رفت. در حال حاضر با وجود برخي گرايش‏هاي دنياطلبانه، نبايستي از آينده نا اميد بود؛ چرا كه شعله‏هاي پرفروغي از ايمان و ارزش نيز در جامعه به چشم مي‏خورد كه نور اميد را در دل‏ها زنده نگاه مي‏دارد. در هر صورت، آينده در گرو امروز و فعاليتي است كه در جهت تحقق اهداف الهي و آرمان‏هاي انساني صورت مي‏گيرد. در جامعه ما با وجود زمينه‏هاي غني فرهنگي و الگوهاي لازم در اين زمينه، اميدهاي فراواني براي اين سير وجود دارد: «A} ولا تيأسوا من روح الله{A ». احساسات پاك و علايق ديني، بسيار ارزنده و مهم‏ترين ركن بالندگي و رشد و كمال معنوي است. برنامه‏ريزي و تلاش در عرصه‏هاي علمي و فرهنگي و هنري، هدف دور از دسترسي نيست، اما نيازمند تلاشي همگاني است
کد سوال : 42
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : مد چيست؟ اصولا مد گرايي تحت تاثير چه عواملي به وجود مي‏آيد؟
پاسخ : T} تعريف مد: {T واژه «مد» در لغت‏ به معناي سليقه، اسلوب، روش شيوه و... به كار مي‏رود و در اصطلاح، عبارت است از روش و طريقه‏اي موقتي كه براساس ذوق و سليقه افراد يك جامعه و سبك زندگي ـ از جمله شكل لباس پوشيدن، نوع آداب پذيرايي و معاشرت و تزيين و معماري خانه و... ـ را تنظيم مي‏کند. V}فرهنگ معين، ج 3، ص 3957{V بنابراين، مي‏توان گفت: مد به تغيير سليقه ناگهاني و مكرر همه يا برخي از افراد يك جامعه اطلاق مي‏شود و منجر به گرايش به رفتاري خاص، يا مصرف كالاي به خصوصي، يا در پيش گرفتن سبكي خاص در زندگي مي‏شود. T} تاريخچه مدگرايي: {T با بررسي ابعاد مختلف حيات اجتماعي بشر، روشن مي شود که پديده مد هميشه در تاريخ بشر بوده است و منحصر به دوره معاصر نيست. هرگاه اين پديده در هر دوره‏اي از تاريخ آگاهانه و با گزينش و انتخاب و با توجه به فرهنگ و چهارچوب‏هاي فكري و اعتقادي جامعه صورت گرفته نه تنها موجب پيدايش نارسايي‏هاي فرهنگي و اجتماعي نشدهاست؛ بلكه به عنوان يك دستاورد اجتماعي، به رشد فرهنگ جوامع كمك‏ نموده و زمينه آراستگي مناسب جنبه ظاهري زندگي مردم و افراد را فراهم كرده است. مدگرايي مثبت ـ به معناي اقتباس از پيشرفت‏هاي اجتماعي ديگران و به كار بردن دستاوردهاي مثبت تمدني ديگران، ـ ضمن برطرف ساختن كاستي‏هاي حيات اجتماعي، از دچار شدن زندگي انسان‏ها به يك نواختي پيش‏گيري كرده و روز به روز بر استحكام بيشتر پايه‏هاي زندگي كمك نموده و از پديدآمدن رفتار و شيوه‏هاي ناخوشايندي كه موجب دوري و يا نفرت و انزجار افراد از يكديگر مي‏گردد، جلوگيري به عمل آورده است. T} عوامل وريشه‏هاي مدگرايي: {T انسان به گونه‏اي آفريده شده كه همواره از حالت‏يكنواختي گريزان بوده و در مقابل، از تحول و نوآوري در زندگي استقبال مي‏كند. اين تمايل در حالت عادي و در صورتي كه پذيرش تحول و نوآوري از روي آگاهي و به صورت تدريجي صورت پذيرد، ظاهر زندگي آدمي را خوشايند و دلپذير مي‏سازد. بنابراين ميل به خودآرايي و زيباسازي محيط زندگي امري فطري است كه به بركت آن، هم زمينه آراستگي صورت ظاهري محيط زندگي انسان فراهم مي‏گردد و هم انگيزه تعالي و تداوم زندگي اجتماعي و روابط صحيح انساني تقويت مي‏شود. بدين‏سان عواملي كه موجب ايجاد نفرت و انزجار افراد از يكديگر و يا موجب يكنواختي زندگي بشر مي‏شود، از محيط حيات اجتماعي دور شده و جنبه‏هاي مثبت كمال‏خواهي و زيبايي دوستي انسان، روز به روز شكوفاتر مي‏گردد. البته گرچه يكي از جلوه‏هاي كمال‏جويي و زيبايي دوستي انسان ـ به ويژه در دورة جواني ـ توجه به زيبايي ظاهر است؛ اما بايد مراقب بود اين فرايند، از حالت طبيعي خود خارج نشود؛ زيرا همة استعدادهاي فطري اگر از حالت طبيعي و معقول خود خارج شوند، جنبه انحرافي پيدا كرده، آثار سويي به بار مي‏آورند. به عنوان مثال ميل به خودآرايي ـ كه ريشه در كمال‏جويي و زيباپسندي فطري انسان دارد ـ اگر از روي غفلت، يا در نتيجة افراط و تفريط و يا تحت تاثير القائات غلط عوامل جانبي، از مسير طبيعي و درست‏خود خارج شود، سر از اموري چون خودنمايي، فخر فروشي، خودپرستي، مدپرستي و... در مي‏آورد. عواملي كه هر يك از آنها به نوبه خود، موجب پيدايش انواع نارسايي‏ها، هوس‏بازي‏ها، رقابت‏هاي غلط و اسراف و تبذيرها خواهد شد و انسان را به حيواني پست تبديل خواهد كرد! بنابراين پيروي از مد و زيبايي‏خواهي و تنوع‏پسندي، ريشه در نهاد انسان دارد كه نيازهايي چون تنوع، زيباخواهي و كمال‏جويي فطري منشا اصلي آن محسوب مي‏شود. اما صورت‏هاي افراطي رايج اين گرايش، (مدپرستي) ، در نتيجة جهل و نا آگاهي و ضعف ارزش‏هاي معنوي و تبليغات وسيع دشمنان و خودباختگي و تقليد كوركورانه از ديگران و يا آلوده شدن به رذايلي چون خودنمايي، فخرفروشي، احساس حقارت و خود كم‏بيني و.. . پيش مي‏آيد كه براي افراد جامعه بسيار خطرساز است و بايد از آن پرهيز کرد. V}جهت اطلاع بيشتر ر.ک: سيد صادق سِد نژاد، جوانان و مدگرايي، مجله ديدار آشنا، ش19 {V
کد سوال : 43
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : اسلام چه ديدگاهي در مورد مدگرايي دارد؟
پاسخ : T} مد گرايي از منظر اسلام: {T رسالت اسلام به عنوان يك مكتب كامل الهي، پاسخ‏گويي صحيح به تمام خواست‏هاي فطري و نيازهاي اصيل انساني است. بر اين اساس، در مجموعه تعاليم اسلامي ـ از جمله در آيات قرآني ـ به مسئلة زينت و زيبايي عنايت‏خاصي مبذول شده است. از تأمل در اين بخش از معارف اسلامي، چند اصل كلي مربوط به موضوع خودآرايي و زينت‏ به دست مي‏آيد: 1. حس زيبايي يكي از ويژگي‏هاي مخصوص انسان است كه ريشه در فطرت او دارد و به اقتضاي اين امر، از ديدن هرگونه زيبايي لذت مي‏برد. بي‏ترديد منشأ تمام هنرهاي انساني همين حسّ است كه در هر دوره, موجب به وجود آمدن دست‏آوردهاي ارزشمند هنري مي‏شود. بنابراين استعداد و درك زيبايي، از جمله مواهب به وديعت نهاده شده در وجود انسان است كه به بركت آن، وي قادر است از طريق مطالعه و تأمّل در ظرافت‏هاي زيباي نظام آفرينش، زمينة كمال روحي و معنوي خود را فراهم سازد. 2. خودآرايي و زينت ‏به عنوان بخشي از حس زيبايي، نه تنها آثار بسياري در روح و روان فرد دارد؛ بلكه موجب تعالي و رشد افراد جامعه نيز مي‏شود. در مقابل پرهيز از خودآرايي، پريشاني و ژوليدگي چون با خواست فطري انسان در تعارض است، به تدريج اثرات منفي در روان او به جاي مي‏گذارد كه افسردگي روحي، عدم تعادل رواني، بي‏توجهي به نعمت‏ها، سركوبي علائق طبيعي و.. . از جمله آنها است. از آنجا كه اين امور، در نهايت‏ به سلامت زندگي فرد و نظام اجتماعي، زيان‏هاي جبران ناپذيري متوجه مي‏سازد؛ لذا در احكام اسلامي به شيوه‏هاي مختلفي با اين‏گونه رفتارها مقابله شده است. براي مثال در سيره اولياي الهي، همواره با اين منطق غلط ناآگاهان ـ كه پرهيز از خودآرايي را دليل وارستگي از قيد نفس و بي‏اعتنايي به زخارف دنيوي به حساب مي‏آورند ـ به طور جدي برخورد شده است؛ زيرا اين كار علاوه بر اينکه موجبات نفرت ديگران را فراهم مي‏آورد، با اصل عزّت نفس و كرامت و منزلت انساني همخواني ندارد. امام علي‏(ع) مي‏فرمايد: «H} التجمل من اخلاق المؤمنين‏{H »؛V}شرح غرر و درر آمدي، ج 1، ص 307، حديث 1175{V «خودآرايي از ويژگي‏هاي خاص انسان‏هاي مؤمن است». 3. در رهنمودهاي پيشوايان اسلام در مورد خودآرايي، به موارد زيادي تصريح و تأكيد شده است از جمله لباس تميز و آراسته، شانه كردن موي سر و صورت، نظافت‏بدن، خوش بو كردن بدن و لباس‏ها، پرهيز از كارهايي كه دون شأن انسان مؤمن است و... 4. هرچند اسلام توصيه به خودآرايي دارد؛ اما هرگز اين امر را منحصر به زينت ظاهر نمي‏كند؛ بلكه آراستگي به فضايل معنوي و اخلاقي را ـ كه زمينه‏ساز سعادت و كمال روحي او هستند ـ مهم‏تر از آراستگي ظاهر مي‏شمارد. به عبارت ديگر، اسلام با تعاليم حيات‏بخش خود، نخست ‏به ايجاد اعتدال در اخلاق و فضيلت‏هاي روحي مي‏پردازد و پيروان خود را به درك زيبايي‏هاي ما وراي عالم ماده رهنمون مي‏كند و آنان را از گرفتارشدن به هرگونه سطحي‏نگري، در اين مسئله نجات مي‏بخشد. در عين حال تلاش مي‏كند كه افراد، فقط به زينت ابعاد ظاهري جسم و محيط زندگي خود نپردازند. در اشاره به چنين واقعيتي امام علي‏(ع) مي‏فرمايد: «زينه البواطن اجمل من زينه الظواهر»؛ V}همان، ج 4، ص 117، ح5503 {V «زينت دروني از زينت ظاهر بسيار زيباتر است». چه اينکه هم از نظر تأثير و هم از نظر ماندگاري، زينت دروني در كمال حقيقي انسان مؤثرتر است. 5. گرچه در مجموعه تعاليم اسلامي به خودآرايي توصيه و تأكيد فراوان شده است، اما به جهت در امان ماندن از عوارض منفي افراط و تفريط در خودآرايي و مدگرايي، حدود و چهارچوب خاصي نيز براي آن تعيين شده است. براي مثال تأكيد شده كه وسيله خودآرايي يا محيط‏آرايي بايد حلال باشد؛ از راه مشروع تهيه شود؛ هميشه سبب اسراف در سرمايه‏ها و استعداد نباشد؛ از هرگونه شائبه تجمل‏پرستي و جنبه خودنمايي داشتن به دور باشد؛ به گونه‏اي نباشد كه زمينه تحريك هواهاي نفساني و اميال جنسي ديگران را فراهم كند؛ به صورت تقليد كوركورانه از ديگران انجام نگيرد و... در يك كلام از بررسي تعاليم اسلامي به دست مي‏آيد كه اسلام نه تنها خودآرايي را منع نمي‏كند؛ بلكه به شيوة معقول و منطقي بر آن تأكيد مي ورزد. در عين حال هميشه و در همه حال، از افراط و تفريط در هر چيزي منع مي‏كند. V}جهت اطلاع بيشتر ر.ک: سيد صادق سِد نژاد، جوانان ومدگرايي، مجله ديدار آشنا، ش19 {V
کد سوال : 44
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : مقام معظم رهبري چه ديدگاهي در مورد مدگرايي دارد؟
پاسخ : T} مدگرايي از ديدگاه رهبري{T مقام معظم رهبري در اين زمينه فرموده است: «در زمان قاجاريه اولين بار نشانه‏ها و نمونه‏هاي فرهنگ غربي وارد کشور شد. ايراني‏هاي اعيانِ درباري آن روز ـ که اولين قشرهايي بودند که با اروپايي‏ها ارتباط برقرار کردند ـ نخستين چيزي که ياد گرفتند، دانش نبود؛ عادات و رفتار و نحوة معاشرت آنها را ياد گرفتند. اين خطِ اشتباه و خطا از همان جا ترسيم شد. عده اي فکر مي کنند چون غربي‏ها از لحاظ علمي بر ما برتري دارند، پس ما بايد فرهنگ و عقايد و آداب معاشرت و آداب زندگي و روابط اجتماعي و سياسي مان را از آنها ياد بگيريم؛ اين اشتباه است. اگر استادي در کلاس به شما درس بدهد و خيلي هم استاد خوبي باشد و به او علاقه هم داشته باشيد، آيا حتماً بايد رنگ لباس خود را همان رنگي انتخاب کنيد که او مي‏پسندد؟ اگر اين استاد عادت بدي هم داشت، شما بايد اين عادت بد را از او ياد بگيريد؟ فرض کنيد استاد وسط درس گفتن، دستش را در دماغش مي‏کند؛ شما علم را از او ياد بگيريد، چرا اين کار را از او ياد مي‏گيريد؟ اروپايي‏ها کارهاي غلط و خطا و رفتارهاي زشت الي ماشاءاللَّه دارند؛ چرا بايد اين کارها را از آنها ياد بگيريم؟ آن مردِ مجذوبِ مفتونِ دانش غربي‏ها مي‏گفت: ما بايد از فرق سر تا نوک پا غربي شويم! چرا؟ ما ايراني هستيم و بايد ايراني بمانيم. ما مسلمانيم و بايد مسلمان باشيم. آنها بيشتر از ما علم دارند؛ خوب، ما مي‏رويم علمشان را ياد مي‏گيريم؛ چرا بايد عادات و فرهنگ و رفتار و آداب معاشرت آنها را ياد بگيريم: اين چه منطق غلطي است؟ چون آنها به دليلي بايد چيزي به نام کراوات دور گردنشان ببندند ـ که البته ما نمي گوييم شما چرا کراوات مي بنديد؛ کراوات مال آنها است ـ آيا ما هم بايد از آنها تقليد کنيم؟ منطق ما براي اين کار چيست؟ چرا ما لباس، رفتار، آداب معاشرت، حرف زدن و حتّي لهجة آنها را تقليد کنيم؟ من گاهي مي بينم در تلويزيون گزارشگر ما از فلان نقطة دنيا دارد به زبان فارسي گزارش مي دهد و مطلب مربوط به ايران است؛ اما زبان فارسي را طوري حرف مي‏زند مثل اينکه يک انگليسي دارد به زبان فارسي حرف مي‏زند! اين ضعف نفس و احساس حقارت است؛ چرا من بايد به خاطر ايراني بودنم، احساس حقارت کنم؟! من به زبانِ خودم افتخار مي‏کنم؛ من به فرهنگِ خودم افتخار مي کنم؛ من به وطن و کشور و گذشتة خودم افتخار مي کنم؛ چرا بايد از آنها تقليد کنم؟ براي تقليد از آنها دليلي ندارم. علم آنها بيشتر است؛ خيلي خوب، ما علمشان را ياد مي گيريم و اگر هزينه اي هم داشته باشد، مي پردازيم. اينها هم اتفاقاً ياد گرفته اند که علم را بايد با پول عوض کرد. امروز بيشترين چيزي که براي غربي‏ها مطرح است، پول است. در اسلام اين طور نيست. در اسلام علم شرافت ذاتي دارد. از نظر آنها علم به عنوان قابل تبديل بودن به پول ارزش دارد. علمي قيمت دارد که بشود با آن دلار يا پوند به دست آورد. ما از همين حالتِ آنها استفاده مي‏کنيم و علمشان را از آنها مي‏خريم؛ هزينه اش را مي‏پردازيم؛ اما از کسي تقليد نمي‏کنيم و نبايد هم بکنيم. اين حرفِ من با شما جوانان است. البته گفتن اين حرفها آسان است، اما عمل کردنش به اين آساني نيست؛ دشواري کار ما اين است... تقليد فرهنگي خطر خيلي بزرگي است؛ اما اين حرف اشتباه نشود با اينکه بنده با مُد و تنوع و تحول در روش‏هاي زندگي مخالفم؛ نه خير. مُدگرايي و نوگرايي اگر افراطي نباشد، اگر روي چشم و همچشمي رقابت هاي کودکانه نباشد، عيبي ندارد. لباس و رفتار و آرايش تغيير پيدا مي‏کند، مانعي هم ندارد؛ اما مواظب باشيد قبله نماي اين مُدگرايي، به سمت اروپا نباشد؛ اين بد است! اگر مديست‏هاي اروپا و امريکا در مجلاتي که مُدها را مطرح مي‏کنند، فلان طور لباس را براي مردان يا زنانِ خودشان ترسيم کردند، آيا ما بايد اينجا در همدان يا تهران يا در مشهد آن را تقليد کنيم!؟ اين بد است. خودتان طراحي کنيد و خودتان بسازيد. بنده زمان رياست جمهوري در شوراي عالي انقلاب فرهنگي قضية طرح لباس ملي را مطرح کردم و گفتم بياييد يک لباس ملي درست کنيم؛ بالاخره لباس ملي ما که اين کت و شلوار نيست. البته من با کت و شلوار مخالف نيستم؛ خود من هم گاهي اوقات در ارتفاعات يا جاهاي ديگر ممکن است کاپشن هم بپوشم، ايرادي هم ندارد؛ اما بالاخره اين لباس ملي ما نيست. عرب ها لباس ملي خودشان را دارند، هندي‏ها لباس ملي خودشان را دارند، اندونزيايي‏ها لباس ملي خودشان را دارند، کشورهاي گوناگون شرقي لباس هاي ملي خودشان را دارند، آفريقايي‏ها لباس هاي ملي خودشان را دارند و در مجامع جهاني هر کس لباس ملي خود را دارد؛ افتخار هم مي‏کنند. ما در جايي رئيس جمهوري را ديديم که لباس ملي اش عبارت بود از دامن! مرد بزرگ، دامن پوشيده بود! پاهاي او هم لخت بود! يک دامن تقريباً تا حدود زانو، و هيچ احساس حقارت هم نمي‏کرد. با افتخارِ تمام در آن جلسه شرکت مي‏کرد؛ مي‏آمد و مي‏رفت و مي‏نشست. اين، لباس ملي او است؛ ايرادي هم ندارد. عرب ها با تفاخر، لباس ملي خودشان را مي‏پوشند (پيراهن بلند و چفيه و عقال) و ممکن است به نظر من و شما هيچ منطقي هم نداشته باشد؛ اما لباسِ آنها است و آن را دوست دارند. من و شما که ايراني هستيم، لباسمان چيست؟ شما نمي‏دانيد لباس ما چيست. البته من نمي گويم طرح اين لباس حتماً بايد برگردد به لباس پانصد سال قبل؛ ابداً. من مي‏گويم بنشينيد براي خودتان يک لباس طراحي کنيد. البته الان اين را از شما نمي‏خواهم؛ اين را من در شوراي عالي انقلاب فرهنگي مطرح کردم. آن روز ما يک بخش دولتي را مأمور کرديم و گفتيم دنبال اين کار برويد. يک کارِ مقدماتي هم کردند، اما آن را به جايي نرساندند؛ دورة رياست جمهوري ما هم تمام شد! من مي‏خواهم بگويم اگر شما موي سرتان را مي‏خواهيد آرايش کنيد، اگر مي‏خواهيد لباس بپوشيد، اگر مي‏خواهيد سبک راه رفتن را تغيير دهيد، بکنيد؛ اما خودتان انجام دهيد؛ از ديگران ياد نگيريد. در کشورهاي غربي و بيشتر از همه در امريکا، حدود سه چهار دهه پيش، يک مشت جوان بر اثر واخوردگي از شرايط اجتماعي، دچار حرکت هايي شدند که البته تا امروز هم ادامه دارد. در زمان ما مظهر اين افراد، بيتل‏ها بودند که با آرايش عجيب و غريب و با نوعي موسيقي شبيه موسيقي پاپ ـ که الان در دنيا معمول است ـ ظاهر مي‏شدند. بنده بعد از انقلاب به الجزاير رفتم. در خيابان ماشين ما عبور مي‏کرد. يک وقت ديدم پسر جواني نصف موي سرش را تراشيده و نصف ديگر را باقي گذاشته است. هرچه من نگاه کردم، ديدم اين آرايش، هيچ زيبايي ندارد. مشخص بود او از کساني تقليد کرده است. در الجزاير، فشار صنعتي و فشار ابزار توليد و تکنيک بر زندگي مردم اصلاً آن قدر نيست که يک جوان، احساساتي را پيدا کند که در امريکا يا انگليس يا در جاي ديگر پيدا مي‏کرد؛ اما چون ديده بود آنها انجام داده اند، او هم انجام مي‏داد. بنده با اين چيزها مخالفم و دوست نمي دارم جوان ما اين طوري حرکت کند و دختر و پسرِ ما دايم چشمشان به آنها باشد». V}بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار جوانان، اساتيد، معلمان و دانشجويان دانشگاه‏هاي استان همدان،17/4/1383 {V
کد سوال : 45
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : مدگرايي به چه انگيزه‏اي ترويج مي‏شود؟
پاسخ : T} انگيزه‏هاي ترويج مد گرايي : {T ترويج مدگرايي غربي با انگيزه‏هاي مختلف صورت مي‏گيرد: 1. تحميل فرهنگ خويش به ديگران؛ 2. بازاريابي براي اجناس خود؛ 3. جامعه را از مسير صحيح و پاك، به انحراف و آلودگي كشاندن؛ 4. سنت‏هاي به جا و صحيح را از امتي گرفتن و سنت‏هاي ناپسند و گاه خرافي را جايگزين آن ساختن؛ 5. وارد شدن از طريق سنت‏هاي يك ملت و آن را از درون مسخ كردن. بد نيست بدانيم كه براي ساختن اين مدها، متخصصان روان‏شناس، جامعه‏شناس و ... مدت‏ها و ساعات زيادي به مطالعه مي‏پردازند و راجع به تأثيري كه مد خاصي مي‏تواند در يك جامعه از خود به جاي گذارد، آينده‏نگري و تحليل مي‏كنند و وقتي تصويب شد، با شگردهاي عجيبي به تبليغ آن مي‏پردازند. V}جهت اطلاع از اين شگردهاي تبليغي، ر.ک: حسن زورق، مباني تبليغ؛ محمّد تقي رهبر، روش تبليغ {V حتي براي جا زدن چيز مضري نظير سيگار و مواد مخدر يا نظاير آن، از طريق عكس‏هاي شرطي و به خصوص از قيافه سكس زن‏ها استفاده مي‏كنند. نكته ديگر در اين باره، اين است كه آنها به رنگ و مدل كفش، لباس، كيف و كمربند اكتفا نمي‏كنند؛ بلكه ملتي را در اين گونه مسائل مجذوب خود مي‏سازند و به تقليد خود درمي‏آورند. سپس به تدريج، سراغ افكار و انديشه و آرمان‏هاي آن ملت مي‏روند و آن را هم به طرف خود جذب مي‏كنند. چادر به عنوان حجاب اسلامي، سنتي نيكو و پسنديده است. فراموش نمي‏كنيم كه در زمان طاغوت، ناگهان بازار اسلامي پر از چادرهاي بدن‏نما شد. حال ساده انديشي و خامي است اگر ما فكر كنيم كه آنها در به وجود آوردن مد روز به نقطه خاصي اكتفامي‏كنند. طبيعي است كه چنين نخواهد بود. اگر امتي صرفاً به نام مد و طرح روز به دنبال آنها راه بيفتد، تا نهايت هرزگي و فساد پيش خواهد رفت. امروزه در غرب (اروپا و آمريكا) در زمينه شهوت پرستي و فساد جنسي و طرح لباس‏هاي سكس به نام تمدن و تجدد چه خبر است؟ اين ويژگي و خصيصه انسان است كه در هر وادي‏اي جلو رفت، حد نهايي براي خودش نمي‏شناسد: «A} بل يريد الانسان ليفجر أمامه{A ». انسان اگر به وادي كمال پا گذاشت، تا بي‏نهايت پر مي‏كشد و اگر به وادي فساد و انحطاط قدم نهاد، در آنجا هم تا بي‏نهايت جلو مي‏رود؛ به گونه‏اي كه نمي‏توان او را در جايي متوقف كرد. T} راه کار‏هاي مقابله با مد گرايي منفي: {T اين امر روشن است كه بشر، تنوع طلب است و از يكساني خسته مي‏شود. قرآن كريم نيز به اين نكته توجه داشته است كه مي‏فرمايد: «A} مختلفا ألوانه{A »؛ «گياهان و ميوه‏ها را با رنگ‏ها و گونه‏هاي مختلف براي شما آفريده‏ايم؛ بشر در نژادها و قبايل گوناگون آفريده شده است و ... ». به راستي اگر همه چيز يكسان بود (يك رقم گياه، يك نژاد و يك زبان) ، در آن صورت چه لطفي باقي مي‏ماند؟ حال با توجه به تنوع طلبي انسان، مدل لباس و طرح كيف، كفش، ساختمان، ماشين و ... ـ اگر با موازين شرع و سنت‏هاي نيك ما تضادي نداشته باشد ـ نمي‏توان تا اين حد بر آن ايراد گرفت. حرف ما در اين است كه چرا ما خودمان طراح مد و مدل روز نباشيم؟ چرا افراد مبتكر و خلاق جامعه ما سعي نمي‏كنند تا طرح جديدي ارائه دهند؟ اصولاً اين يكي از ايرادهاي ما است كه نسبت به اين گونه مسائل، آن قدر منتظر مي‏مانيم تا ديگران با طرح جديد، خود بر ما يورش آورند. آن گاه مبتكران ما ـ بعد از فشار زيادي كه از افكار عمومي متوجه آنها مي‏شود ـ تازه دست به كار مي‏شوند تا مثلاً مدل فلان ماشين يا طرح ساختماني و يا شيوه لباس قشر خاصي را تغيير دهند. در حالي كه اگر ما در اين زمينه ابتكار عمل را به دست گيريم، چه بسا بتوانيم فرهنگ خويش را براي ديگران اسوه و الگو قرار دهيم؛ همچنان كه در برخي از جهات چنين بوده است. به هر حال، نسبت به مسئله «مدگرايي» بايد خيلي هوشيار باشيم و از اينكه زمام فرهنگ و سنت و فكر خويش را به نام تمدن و تجدد، به دست مدهاي غربي بسپاريم، بايد به شدت بپرهيزيم. دو نکته مهم در برخورد فعال و به دست گرفتن ابتکار عمل بايد رعايت شود: 1. يک کار فرهنگي قوي صورت گيرد و مدگرايي را از رونق بيندازد، با اين مبنا که ارزش انسان به لباس و ماشين و تجملات مادي نيست. 2. در طراحي‏ها و ارائه مد از سوي ما، بايد تلاش شود که اصول و مباني فکري اسلامي و ملي رعايت و پيام‏هاي مثبت ديني و فرهنگي کشورمان در آن گنجانده شود.
کد سوال : 47
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : از زن بودن، احساس حقارت مي‏كنم و آرزو مي‏كنم كه يك پسر بودم. لطفا راهنمايي‏ام كنيد؟
پاسخ : T} حقارت از زن بودن{T شما از زن بودن احساس حقارت نمي‏کنيد؛ بلکه از اهانت‏ها و تبعيض‏هايي که در حق زنان اعمال مي‏شود، احساس رنج مي‏کنيد؛ اهانت‏ها و بي عدالتي‏هايي که صرفاً بر مبناي جنسيت است. به يقين هر انسان فرهيخته اي با توجه به تفاوت‏هاي جسمي و روحي زنان و مردان، توقع ندارد آن دو رفتاري کاملاً مشابه يکديگر داشته باشند، اينکه خلاف عقلانيت است، ولي جنسيت نبايد مبناي رفتار اهانت آميز يا تبعيض آميز باشد. شكي نيست كه در طول تاريخ، تحميلات ناروايي بر دوش زنان بوده است و بعضي از آنها هم ‏اكنون نيز باقي است. ريشة بسياري از اين تحميلات را بايستي در بي‏ديني و بي‏تقوايي گروهي از مردم دانست كه محيط را براي زنان و بلكه براي همه نا امن مي‏كنند. اگر ديگر مشكلات اجتماعي را نيز بر اين مقوله بيفزاييم، وضعيتي را پيش مي‏آورد كه هم‏اكنون شاهد آن هستيم. آنچه دين از زنان و مردان خواسته، حفظ حريم‏ها است و اين جز براي سعادت آنان نيست؛ چنان‏كه مي‏بينيم در دنياي غرب و در پشت پرده ظواهر فريبنده، نظامي پر دغدغه و مخاطره‏آميز بر روابط خانوادگي و تربيت فرزندان، حاكم است؛ موضوعي كه جامعه‏شناسان و محققان مسائل اجتماعي را در غرب، به وحشت انداخته است. بر اين اساس، آنان آينده‏اي تاريك را براي جوامع غربي پيش‏بيني مي‏كنند؛ جامعه‏اي كه در آن، آدميان به گونه‏اي مسخ شده و نامتعادل‏اند. آمار تجاوزات جنسي و رفتارهاي آزار دهنده (به رغم همه آزادي‏هاي جنسي)، به موضوعي مهم تبديل شده و انتظارات روزافزون براي رفتارهاي عجيب و غريب جنسي از زنان، آنان را به دلقك‏هاي مضحك تبديل كرده است. هدف اسلام از برخي حريم ها براي زنان نظير (ارائه الگوي حجاب)، حفظ طهارت و امنيت زنان است؛ چنان‏كه فرموده است: «اي پيامبر! به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو كه خويشتن را به چادر فرو پوشند كه اين ‏كار براي اينكه آنان به [عفّت و تقوا] شناخته شوند تا از تعرض و آزار هوسرانان در امان بمانند، بسيار بهتر است». V} احزاب، آية 59 {V در اين بين، نبايستي برخي تحميلات محيط را به حساب اسلام گذاشت؛ چرا كه افراد بي‏بند و بار نيز بسيار بيشتر در دام اين تحميلات قرار مي‏گيرند و آزار مي‏بينند. گذشته از اينكه بسياري از اين مشكلات، به آداب و رسوم و برداشت‏ها برمي‏گردد؛ نه به اسلام. البته بايد در اصلاح اين آداب و رسوم كوشيد؛ ولي اگر اعتراض شما به جنسيت است، بايد بدانيم كه در اين زمينه، كسي از خود اختياري ندارد. نظام آفرينش بر مبناي زوجيّت است ولازمه آن، وجود دو جنس و جاذبه‏هايي است كه بين آنها وجود دارد. حكمت‏هاي اين نظام را بايستي در تشكيل خانواده و زندگي مشترك و آثار خير آن ديد. از سوي ديگر،زنان محدوديت‏هاي بيشتري نسبت به مردان دارند؛ ولي بايد توجه رد که اصولاً «مطلوب و مورد رغبت بودن»، خصيصه‏اي است كه تنها در آنان نهفته شده و اين كمالي براي زنان است؛ اين تمايل و رغبت، مبناي خانواده و زندگي مشترك است و البته كه هر چيزي كه مطلوب باشد، خطراتي نيز آن را تهديد مي‏كند. بنابراين، بايد گوهر را در صدف حفاظت كرد. علاوه بر اينكه بايستي برنامه‏ريزي‏هاي گسترده‏اي صورت گيرد تا دختران نيز به صورت مساوي از امكانات عمومي و طبيعي بهره برند؛ بدون آنكه دچار عوارض ناخوشايندي شوند. براي نمونه گسترش امكانات ورزشي و رفاهي، پارك‏هاي اختصاصي و امكاناتي كه بتواند حق استفادة آنها از امكانات را به صورت مساوي تأمين کند. متأسفانه در حال حاضر، اولويت‏هاي ديگر اقتصادي ‏ـ مانند بي‏كاري و امنيت ‏ـ فرصت را از اجراي چنين برنامه‏هايي سلب كرده است.
کد سوال : 49
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : شركت زنان در كارهاي اجتماعي، با توجه به رواياتي كه مي‏گويند مسجد زن خانه او است، چه حكمي دارد؟
پاسخ : T} شركت زنان در كارهاي اجتماعي {T در مورد روايات مذکور بايد چند نكته را در نظر داشت: يکم. اين روايات در بردارندة حكمي كلي و استثنا ناپذير نيستند. به عبارت ديگر، بسياري از احكام قانوني شريعت، در نگاه نخست، ظاهري مطلق و كلي دارند؛ ولي غالبا تخصيص دهنده و مقيّداتي در ديگر منابع احكام دارند كه با توجّه به آنها دايرة حكم، ضيق و محدود مي‏گردد. دوم. اين روايات هرگز منع كننده حضور زن در صحنه اجتماع‏ـ به ويژه در موارد لزوم، مانند شركت در راهپيمايي‏ها تحصيل دانش و... با رعايت شئون اسلامي‏ـ نيستند. از همين رو، فقها نيز چنين مواردي را نه تنها منع نکرده‏اند؛ بلكه در مواردي مانند آموزش‏هاي علمي مخصوص بانو و دفاع در برابر دشمنان مهاجم (در صورت عدم كفايت مردان)، شركت در فعاليت‏هاي اجتماعي را واجب شمرده‏اند. همچنين از جمع‏بندي متون ديني به دست مي‏آيد كه اين‏گونه روايات، منصرف به مواردي است كه علاوه بر عدم ضرورت حضور زن، نوعي بي‏نظمي در مسئوليت‏هاي زن در خانه و يا بي‏نظمي در اجتماعات عمومي و ديني پديد آورَد؛ چنان كه حضور بسياري از زنان در مسجد، به خاطر داشتن مسئوليت مراقبت و پرستاري از اطفال و كودكان، چنين پيامدهايي را دارد. اما در صورتي كه فارغ از چنين مشكلاتي باشد، يا راه حل مناسبي براي آن داشته باشند، حضورشان در مساجد و مجامع عمومي، با رعايت شئون اسلامي، مطلوب است. در بعضي روايات، وظيفة زن پرداختن به كارهاي خانه دانسته شده است. اين روايات، مربوط به امور خانواده (تقسيم كار بين زن و شوهر). پيامبر خدا(ص) فرمود: «امور داخل منزل، براي زن و امور بيرون از خانه، براي مرد باشد». البته اين بدان معنا نيست كه زن بايد فقط در خانه باشد و از تحصيل و شركت در كار وديگر فعاليت‏هاي اجتماعي باز بماند.
کد سوال : 51
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : اگر كاري را فقط زنان يا مردان مي توانند انجام دهند، آيا لزومي دارد اين فعاليت‏ها مختلط انجام شود (حتي با رعايت حدود)‏؟
پاسخ : T} اختلاط زن و مرد{T هيچ لزومي در اختلاط زن و مرد ـ آن هم در اموري که مي‏تواند به وسيلة مردان يا زنان به تنهايي انجام شود ـ وجود ندارد.براي تبيين دقيق اين مسئله گفتني است: اسلام دربارة اشتغال زن دوگونه حكم دارد: 1. احكام الزامي (فقهي حقوقي): اين دسته از احكام، مسائلي هستند كه براي پاسداشت حريم عفاف و سلامت جامعه، قيود خاصي را وضع مي‏كنند و مقرر مي‏دارند كه اختلاط زن و مرد در جامعه، بايد با حفظ كامل موازيني چون حجاب، خودداري از انگيزه‏هاي شهواني و امثال آن باشد. از اين رو كار كردن زن در جايي كه مرد نامحرم هست, با شرايط زير اشكال ندارد: الف. زن حجاب كامل را رعايت كند و بيشتر از ضرورت با مرد صحبت نكند و ارتباط نداشته باشد. ب. در نگاه كردن هم فقط به دست و صورت، آن هم بدون قصد لذت و شهوت اکتفا شود. بلي بودن زن و مرد نامحرم در محل خلوتي كه كس ديگري نمي‏تواند وارد آنجا شود, حرام است و بايد زود خارج شوند و نماز خواندن هم در چنين مكاني اشكال دارد. 2. احكام اخلاقي: اين دسته از احكام مقرر مي‏دارند كه فعاليت زن در جامعه، بايد متناسب با شخصيت و كرامت واقعي او و متناسب با جايگاه اجتماعي وي و مفيد براي جامعه باشد. براي مثال وجود پزشك زن براي بيماري‏هاي مخصوص زنان ـ كه نوعا با لمس و نگاه به نقاط مختلف بدن همراه است ـ براي جامعه اسلامي يك ضرورت اجتماعي در همه دوران ها است. نيز دارا بودن آموزگار زن براي دختران، يك ضرورت است. البته در بسياري از مشاغل ديگر چنين ضرورتي وجود ندارد. بنابراين از نظر فقهي در صورت رعايت ضوابط و حدود شرعي, منع اساسي از اختلاط وجود ندارد؛ اما از نظر اخلاقي حفظ جايگاه شخصيتي زن لازم است تا در صورت امکان ـ به خصوص در مواردي که هيچ احتياجي به حضور زنان يا مردان نيست ـ از اين قبيل اختلاط‏ها اجتناب شود.
کد سوال : 53
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : آيا همه ما بايد مثل هم باشيم؛ يعني، برخي از دانشجويان يک حجاب خاص خودشان را دارند و بعضي ديگر هم در حد خودشان حجاب را رعايت مي‏‏کنند؟ آيا به نظر شما همين که از ته دل حيا و عفت داشته باشيم، کافي است و حجاب تا چه حد ضروري است؟
پاسخ : لباس پوشيدن سابقه‏اي به اندازه حيات انسان دارد و جز پيروان يكي از مكاتب فكري كه بر لزوم برهنه زيستي پاي مي‏فشارند، V}مصطفوي، انسانيت از ديدگاه اسلامي، ص 149 {V همه افراد به نوعي آن را تجربه مي‏كنند. اين پديده، به رغم ارتباطش با خصوصيات مختلف فردي و اجتماعي انسان، دست كم به سه نياز وي پاسخ مي‏دهد: 1. حفاظت در سرما و گرما و برف و باران؛ V}نحل(16)، آية 80{V 2. حفظ عفت و شرم؛ V}نور(24)، آيات 31 و 30 و 59؛ احزاب(33)، آية 59 و 60{V 3. آراستگي، زيبايي و وقار؛ V} اعراف(7)، آية 26{V T} رابطه حجاب و پوشش اسلامي‏{T «حجاب» به معناي پرده، حاجب، پوشيدن و پنهان كردن و منع از وصول است. V}ر.ک: راغب اصفهاني، المفردات في غرائب القرآن و قرشي، سيد علي اکبر، قاموس قرآن {V اين واژه تنها به معناي پوشش ظاهري يا پوشاندن زن نيست و در اصل به مفهوم پنهان كردن زن از ديد مرد بيگانه است. بدين سبب، هر پوششي حجاب نيست. حجاب پوششي است كه از طريق پشت پرده واقع شدن تحقّق مي يابد؛ ولي بر خلاف تصور عموم و نيز آنچه مشهور است، آية حجاب V}در اصطلاح تاريخ و حديث اسلامي، هر جا نام «آية حجاب» آمده است مقود اين است نه آيات سورة نور که در خصوص پوشش اسلامي است {V در قرآن «A} وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعًا فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ... {A ؛». V}احزاب(33)، آية 53؛ چون از زنان پيغمبر(ص) متاعي خواستيد، از پس پرده بخواهيد {V دربارة زنان آن حضرت و بيشتر به منظور مسائل سياسي و اجتماعي فرود آمده است؛ V}مرتضي مطهري، مسئلة حجاب، ص 74{V نه پوشش زن در مقابل نامحرم. به كارگيري كلمه «حجاب»V}واژه حجاب هفت بار در قرآن کريم به کار رفته است؛ ولي هرگز به معناي حجاب اسلامي مصطلح نيست {V در خصوص پوشش زن، اصطلاحي نسبتاً جديد است و همين سبب گرديده بسياري گمان كنند: اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود V}مرتضي مطهري، مسئلة حجاب، ص 73{V و يا مثل «ويل دورانت» بگويند: «اين امر خود مبناي پرده پوشي در ميان مسلمانان به شمار مي‏رود»؛ V}ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 1، ص 433 و 434{V و يا مدّعي شوند حجاب به وسيله ايرانيان به مسلمانان و اعراب سرايت كرده است! در حالي كه آيات مربوط به حجاب (پوشش اسلامي زنان در مقابل نامحرمان) قبل از مسلمان شدن ايرانيان نازل شده است. در عهد جاهلي نيز ـ همان طور كه ويل دورانت مي‏گويد V}مرتضي مطهري، مسئلة حجاب، ص 22 {Vو کتاب هاي تفسيري شيعه و سني تأييد مي‏كند. V}ر.ک: تفاسير مجمع البيان (طبرسي) و کشاف (زمخشري)، ذيل آيات 33 احزاب و 60 نور {V ـ اعراب چنين پوششي نداشتند و عادتشان تبرّج و خودنمايي بود كه اسلام آن را ممنوع ساخت: «A} وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ اْلأُولى{A ‏»؛ V}احزاب(33)، آية 33 {V آنچه از قديم ـ به ويژه نزد فقها در بحث نماز و ازدواج رواج داشته ـ واژه «ستر» و «ساتر» به معناي پوشش و وسيله پوشش زن در مقابل نامحرمان بوده است. بنابراين وظيفة پوشش اسلامي بانوان، به معناي حبس و زنداني كردن و قرار دادن آنان پشت پرده و در نتيجه عدم مشاركت اين گروه عظيم در فعاليت‏هاي اجتماعي نيست. اين وظيفه بدان معنا است كه زن در معاشرت با مردان، بدنش را بپوشاند و به جلوه گري و خودنمايي نپردازد و مشاركتش در فعاليت‏ها بر اصول انساني و اسلامي استوار باشد. V}مرتضي مطهري، مسئلة حجاب، ص 73 و نيز ر.ک: تفسير نمونه، ج 7، ص 401-403 {V T} ضرورت پوشش اسلامي در قرآن‏{T پوشش اسلامي از احكام ضروري اسلام V} اصل قانون حجاب اسلامي، صرفاً از ضروريات فقه نيست؛ بلکه از ضروريات دين مبين است؛ چه اين که نص صريح قرآن در آن گواهي مي دهد و تنها ظهور آيات قرآن دليل بر آن نيست تا جاي اختلاف برداشت و محل ترديد باشد {V است و هيچ مسلماني نمي‏تواند در آن ترديد كند؛ زيرا هم قرآن مجيد به آن تصريح كرده است و هم روايات بسيار بر وجوب آن گواهي مي‏دهند. به همين جهت، فقيهان شيعه و سني به اتّفاق به آن فتوا داده‏اند. همان طور كه نماز و روزه به دوراني خاص اختصاص ندارد، دستور پوشش نيز چنين است و ادعاي عصري بودن آن بي‏دليل و غير كارشناسانه مي‏نمايد! خداوند متعال در آية 30 سورة «نور» نخست به مردان مسلمان و سپس در آيه بعد به زنان مسلمان فرمان مي‏دهد از چشم چراني اجتناب كنند و در رعايت پوشش بدن از نامحرمان كوشا باشند: «A} قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى‏ لَهُمْ إِنَّ اللّهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُونَ{A »؛ «[اي پيامبر] به مردان مؤمن بگو: ديدگان خود فرو خوابانند و عفت پيشه ساخته، دامن خود را از نگاه نامحرمان بپوشانند. اين كار براي پاكي و پاكيزگي‏شان بهتر است و خداوند بدانچه مي‏كنند، آگاه است». «غضّ» در لغت عرب ـ چنان كه مرحوم طبرسي در مجمع البيان V}مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 7 و 8، ص 216 {V و راغب اصفهاني در مفردات V}المفردات في غريب القرآن، ص 361 {V گفته‏اند ـ به معناي «كاستن» است و «غضّ بصر»؛ يعني، كاهش دادن نگاه، نه بستن چشم. البته متعلّق اين فعل و اينكه از چه چيز چشمان خود را فرو بندند، ذكر نشده است؛ امّا با توجّه به سياق آيات ـ به ويژه آيه بعد ـ روشن مي‏گردد مقصود آن است كه خيره خيره زنان نامحرم را تماشا نكنند و از چشم چراني V}مرتضي مطهري، مسئلة حجاب، صص 125-128 {V بپرهيزند. از سوي ديگر، ممكن است مقصود از «حفظ فرج» در اين آيه، پاكدامني و حفظ آن از آلودگي به زنا و فحشا باشد؛ ولي عقيده مفسران اوليه اسلام و نيز مفاد روايات از جمله سخن امام صادق(ع) V}تفسير مجمع البيان، صص 216 و 217 {V اين است كه مراد از «حفظ فرج» در همه آيات قرآن كريم، پاكدامني و حفظ آن از آلودگي به فحشا است؛ جز در اين دو آيه كه به معناي حفظ از نظر و وجوب پوشش در مقابل نامحرم است. آن گاه خداوند متعال فلسفه اين آموزه را نظافت و پاكي روح مي‏داند و بر خلاف اهل جاهليت قديم و جديد ـ مانند «برتراند راسل» كه اين ممنوعيت را يك نوع محروميت و اخلاق بي‏منطق و به اصطلاح «تابو» (تحريم‏هاي ترس آور رايج در ميان ملل وحشي) مي‏داند ـ مي‏گويد: اين پوشش به منظور طهارت روح بشر از اينكه پيوسته درباره مسائل مربوط به اسافل اعضا بينديشد، V}مرتضي مطهري، مسئلة حجاب، ص 129 {V واجب شده است. سپس در آيه بعد مي‏فرمايد: «A} وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلي‏ جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلي‏ عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَي اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ{A »؛ «اي پيامبر! به زنان مؤمن بگو: ديدگان خود را فرو خوابانند و عفت پيشه ساخته، دامن خود را از نگاه بيگانگان بپوشانند و زيور خويش را جز براي شوهران و ساير محارم آشكار نكنند، مگر آنچه پيدا است؛ و روسري‏هاي خويش را به گريبان‏ها اندازند تا سر و گردن و سينه و گوش‏ها پوشيده باشد و پاهايشان را به زمين نكوبند تا آنچه از زينت پنهان مي‏كنند، معلوم شود. اي بندگان مؤمن! همه به سوي خدا توبه كنيد تا رستگار شويد». بر اساس اين آيه، در خصوص پوشش بانوان، آنچه بر مردان مؤمن لازم است، دو شكل دارد: 1. پوشيدگي سر و گردن؛ 2. پوشاندن زينت‏ها. «خُمُر» (جمع «خِمار») و به معناي روسري و سرپوش V}المفردات في غرايب القرآن، ص 159؛ مجمع البيان، ص 217 {V است. «جيوب» از واژه «جيب» به معناي قلب و سينه و گريبان است. V}مجمع البيان، ص 217 {V در تفسير مجمع البيان چنين آمده است: زنان مدينه اطراف روسري‏هاي خود را به پشت سر مي‏انداختند و سينه و گردن و گوش‏هاي آنان آشكار مي‏شد. بر اساس اين آيه، موظف شدند اطراف روسري خود را به گريبان‏ها بيندازند تا اين مواضع نيز مستور باشد. V}همان {V فخر رازي ياد آور مي‏شود: خداوند متعال با به كارگرفتن واژه‏هاي «ضَرب» و «عَلي‏» ـ كه مبالغه در القا را مي‏رساند ـ در پي بيان لزوم پوشش كامل اين نواحي است. V}تفسير الکبير، ج 23، ص 179 {V ابن عبّاس در تفسير اين جمله مي‏گويد: «يعني زن مو و سينه و دور گردن و زير گلوي خود را بپوشاند». V}مجمع البيان، ص 217. (قال ابن عباس: تفطّي شعرها و صدر ها و ترائبها و سوالفها){V برخي ادّعا مي‏كنند: حجاب به معناي مقابله با برهنگي را قبول داريم؛ ولي در هيج جاي قرآن از پوشش مو سخن به ميان نيامده است!! نا‏درستي اين سخن آشكار است؛ زيرا، با چشم پوشي از گفتار ابن عبّاس و نيز شأن نزول آيه، اين واقعيت مسلّم است كه زنان مسلمان ـ حتّي قبل از نزول آية شريفه ـ موهاي خود را مي‏پوشاندند و آشكار بودن گردن، گوش و زير گلو و گردنشان تنها مشكل به شمار مي‏آمد. در آيه از روسري سخن به ميان آمده است، بايد پرسيد: آيا روسري جز آنچه بر سر مي‏افكنند و موها را مي‏پوشانند، معنايي دارد. افزون بر اين، حكم ميزان پوشش در روايات متعدد وارد شده است. V}ر.ک: فيض کاشاني، تفسير الصافي، ج 3، صص 430 و 431. {V اگر قرار باشد مانند برخي از صحابه يا گروهي روشنفكر مآب فقط به قرآن اكتفا كنيم، در كشف جزئيات ضروري‏ترين احكام، مانند رکعت هاي نماز نيز ناكام ‏خواهيم ماند. در خصوص «زينت» پرسشي مهم مطرح است. آيا مفهوم آن واژه «زيور» فارسي (زينت‏هاي جدا از بدن مانند جواهرات) را نيز در بر مي‏گيرد يا تنها آرايش‏هاي متصل به بدن، مانند سرمه و خضاب، را شامل مي‏شود؟ V}مرتضي مطهري، مسئلة حجاب، ص 131 {V در پاسخ بايد گفت: حكم كلي آن است كه خودآرايي جايز و خودنمايي در مقابل نامحرم ممنوع است. آرايش امري فطري و طبيعي است V}علامه طباطبائي(ره) در تفسير آية 32 سورة اعراف مي فرمايد: خداي متعال در اين آيه زينت هايي را معرفي مي کند که براي بندگان ايجاد و آنان را فطرتاً به وجود آن زينت ها و استعمال و استفاده از آنها ملهم کرده است؛ و روشن است که فطرت جز به چيزهايي که وجود و بقاي انسان نيازمند آن است، الهام نمي کند. (ر.ک: الميزان، ج 8، ص 79){Vو حسّ زيبايي دوستي، سرچشمة پيدايش انواع هنرها در زندگي بشر شمرده مي‏شود. اين گرايش طبيعي، افزون بر آنكه آثار مثبت رواني در ديگران پديد مي‏آورد، به تحقق آثار گران بهاي ر وا ني در شخص آراسته نيز مي‏انجامد. آراستن خود و پرهيز از آشفتگي و پريشاني، در نظام فكري و ذوق سليم انسان ريشه دارد. پرهيز از خودآرايي، نه دليل وارستگي از قيد نفس است و نه علامت بي‏اعتنايي به دنيا. وضع ژوليده و آشفته و عدم مراعات تميزي و نظافت ظاهري، خود به خود شخصت افراد را در نگاه ديگران خوار مي‏سازد و زبان طعن و توهين دشمن را مي‏گشايد. V} احمد صبور اردوبادي، آيين بهزيستي در اسلام، ج 1 (جنس پوشاك)، ص 57 {V بر اين اساس، پوشيدن جامه زيبا، بهره‏گيري از مسواك و شانه، روغن زدن به مو و گيسوان، معطر بودن، انگشتر فاخر به دست كردن و سرانجام آراستن خويش هنگام عبادت و معاشرت با مردم، از مستحبّات مؤكّد و برنامه‏هاي روزانه مسلمانان است. V}محمدباقر مجلسي، حلية المتقين، ص 3 ـ 5 و 10 ـ 12 و 91 ـ 107 {V امام حسن مجتبي(ع) بهترين جامه‏هاي خود را در نماز مي‏پوشيد و در پاسخ كساني كه سبب اين كار را مي‏پرسيدند، مي‏فرمود: «H} اِنَّ اللَّهَ جَميلٌ وَ يُحِبُّ الْجَمالَ فَاَتَجمَّلُ لِرَبّي{H ‏»؛ «خداوند زيبا است و زيبايي را دوست دارد. پس خود را براي پروردگارم زيبا مي‏سازم». V}مجمع البيان، ج 4 ـ 3، ص 673{V بنابراين، خداوند زينت و خودآرايي را نهي نمي‏كند؛ بلکه آنچه در شرع مقدس ممنوع شده است، تبرّج و خودنمايي و تحريك و تهييج به وسيله آشكار ساختن زينت در محافل اجتماعي است؛ چنان كه مي‏فرمايد: «A} وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولي{A ‏»؛ V}احزاب‏(33)، آيه 33 {V و «A} وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ{A؛ ». V}نور‏(24)، آيه 31{V اين آيه زنان عرب را كه معمولاً خلخال به پا مي‏كردند و براي اينكه بفهمانند خلخال گران بها دارند، پاي خود را محكم به زمين مي‏كوفتند، از اين كار نهي مي‏كند. شهيد مطهري(ره) مي‏گويد: «از اين دستور مي‏توان فهميد هر چيزي كه موجب جلب توجّه مردان مي‏گردد، مانند استعمال عطرهاي تند و همچنين آرايش‏هاي جالب نظر در چهره، ممنوع است. به طور كلي زن در معاشرت، نبايد كاري بكند كه موجب تحريك و تهيج و جلب توجّه مردان نامحرم گردد». V}مرتضي مطهري، مسئله حجاب، ص 146 ـ 147{V در آيه 31 سوره «نور» مي‏فرمايد: «A} وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها{A ». زينت‏هاي زن دو گونه است: يك نوع زينتي كه مانند لباس، سرمه، انگشتر، دست‏بند آشكار است و پوشانيدن آن واجب نيست و نوع ديگر زينتي كه پنهان است، مگر آنكه عمداً بخواهد آن را آشكار سازد؛ مانند گوشوار و گردن بند. پوشانيدن اين نوع زينت واجب است. البتّه استثناهايي دارد كه بعداً بيان خواهد شد. V}ر.ك: تفسير الصافي، ج 3، ص 430 و 431 {V قرآن كريم، با همين معيار، در خصوص پوشش بانوان سالمند و از كار افتاده ـ كه اميد زناشويي ندارند ـ سهل‏گيري كرده و به آنها اجازه داده است روي سرها را برگيرند؛ V}وسايل الشيعه، ج 14، ص 140{V ولي در عين حال آنها نيز اجازه خودنمايي و تهييج ندارند: «A} وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ{A؛ ». V}نور‏(24)، آيه 60 {V آيات ديگري كه با صراحت كامل دستور پوشش اسلامي و فلسفه آن را بيان مي‏كنند، چنين است: «A} يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْني‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً{A »؛ «اي پيامبر! به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: پوشش‏هاي (روسري و چادر) خود را برخود فروتر گيرند. اين براي آنكه شناخته گردند و اذيت نشوند، [به احتياط ]نزديك‏تر است؛ و خدا آمرزنده و مهربان است». V}احزاب‏(33)، آيه 59 {V با اين حال، ممكن است گروهي از اراذل و اوباش به هتك حيثيت زنان مؤمن ادامه دهند. در اين صورت، حاكم اسلامي وظيفه دارد با شدت تمام، با اين افراد بيمار دل برخورد كند. بنابراين، مسئله حفظ پوشش و عدم مزاحمت براي بانوان، تنها يك توصيه اخلاقي نيست و حكمي اسلامي و حكومتي به شمار مي‏آيد: «A} لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجاوِرُونَكَ فِيها إِلاَّ قَلِيلاً، مَلْعُونِينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِيلاً{A »؛ «اگر منافقان و بيماردلان و كساني كه در شهر نگراني به وجود مي‏آورند، از كارهاي خود دست برندارند، ما تو را عليه آنان بر خواهيم انگيخت و تو را سخت بر آنان مسلط مي‏كنيم تا جز مدتي اندك در همسايگي تو زندگي نكنند؛ از رحمت خدا دور گرديدند و هر كجا يافت شوند دستگير و به سختي گشته خواهند شد». V}همان، 60 و 61 {V در اين آيات، سه مطلب مهم قابل توجّه مي‏نمايد: 1. «جلباب» چيست و نزديك كردن آن يعني چه؛ 2. «فلسفه» پوشش اسلامي؛‏ 3. «مجازات» افراد مزاحم. V}مجازات اين گونه افراد از نظر اسلام بسيار شديد است و بعد از ارشاد و امر به معروف و نهي از منكر، چنانچه اين بيماردلان از عمل زشت خويش دست برندارند، بايد از جامعه اسلامي تبعيد شوند؛ (مسئله حجاب، ص 164) و در صورت استمرار، در رديف محاربان با حكومت اسلامي جاي مي‏گيرند و به حكم قرآن اعدام مي‏گردند. (الميزان في تفسير القرآن، ج 8، ص 361 و 362) {V T} پوشش توصيه شده {T در مفهوم جلباب اختلاف نظر وجود دارد. آنچه، با توجّه به كتب لغت V}ر. ك: مسئله حجاب، ص 158 و 159؛ قاموس قرآن، ج 2، ص 41 و 42. (اين كتاب‏ها كلمات اهل لغت را ذكر كرده‏اند؛ مانند تعبير به «الجلباب: القميص أوالثواب الواسع» يا «الجلباب ثوب اوسع من الخمار دون الردّاء تُغطّي به المرأة رأسها و صدرها) {V و گفتار مفسران شيعه مانند علامه طباطبايي V}الميزان في تفسير القرآن، ج 16، ص 361. (هو ثوب تشتمل به المرأة فيغطّي جميع بدنها) {V و فيض كاشاني V}تفسير الصافي، ج 4، ص 203 {V و اهل سنّت مانند قرطبي V} الجامع لأحكام القرآن، ج 14، ص 156{V صحيح‏تر به نظر مي‏رسد، آن است كه «جلباب» ملحفه و پوششي چادر مانند است، نه روسري و خمار. از ابن عبّاس و ابن مسعود روايت شده كه منظور عبا است. پس جلباب لباس گشاد و پارچه‏اي است كه همه بدن را مي‏پوشاند. ضمناً همان طور كه مفسران بزرگ مانند شيخ طوسي و طبرسي فرموده‏اند، در گذشته دو نوع روسري براي زنان معمول بود: روسري‏هاي كوچك كه آنها را «خِمار» يا «مقنعه» مي‏ناميدند و معمولاً در خانه از آن استفاده مي‏كردند و روسري‏هاي بزرگ كه مخصوص بيرون خانه به شمار مي‏آمد. زنان با اين روسري بزرگ كه جلباب خوانده مي‏شد و از «مقنعه» بزرگ‏تر و از «رداء» كوچك‏تر است و به چادر امروزين شباهت دارد، مو و تمام بدن خود را مي‏پوشاندند. V}درباره جلباب گفته‏اند: آن روسري خاصي كه بانوان هنگامي كه براي كاري به خارج از منزل مي‏روند، سر و روي خود را با آن مي‏پوشند؛ «الجلباب خمارالمرأة الذي يفطّي رأسها و وجهها اذا خرجت لحاجة» (التبيان في تفسير القرآن، ج 8، ص 361؛ مجمع البيان، ج 8 ـ 7، ص 578) {V نزديك ساختن جلباب «يدنين عليهنّ من جلابيبهنّ» ـ كنايه از پوشيدن چهره و سر و گردن با آن است؛ V}مجمع البيان، ص 580؛ الميزان، ج 16، ص 361 {V يعني، چنان نباشد كه چادر يا رو پوش‏هاي بزرگ (مانتو) تنها جنبه تشريفاتي و رسمي داشته باشد و همه پيكرشان را نپوشاند. زنان حق ندارند چنان چادر بپوشند كه نشان دهد اهل پرهيز از معاشرت با مردان بيگانه نيستند؛ از نگاه چشم‏هاي نامحرم نمي‏پرهيزند و از مصاديق «كاسيات عاريات» V}زناني كه ظاهراً پوشيده هستند ولي در واقع برهنه‏اند، روي عن رسول اللّه(ص): «صنفان من اهل النار لم أرهما قوم معهم سياط كأذناب البقر يضربون بها الناس و نساء كاسيات عاريات، مميلات مائلات، رؤسهنّ كأسنمة البُخت المائلة ... .» (ميزان الحكمة، ج 2، ص 259) {V شمرده مي‏شوند. قرآن فرمان مي‏دهد: بانوان با مراقبت جامه‏شان را بر خود گيرند و آن را رها نكنند تا نشان دهد اهل عفاف و حفظ به شمار مي‏آيند. تعليل پاياني آيه نيز بيانگر همين امر است؛ يعني، آن پوششي مطلوب است كه خود به خود دورباش ايجاد مي‏كند و ناپاكدلان را نوميد مي‏سازد. V}مرتضي مطهري، مسئله حجاب، ص 160 و 161 {V نکته ديگر اينکه، حجاب منحصر در چادر و حتي مانتو نيست؛ بلكه هر لباسي كه غير از وجه و كفين (دست‏ها تا مچ) را بپوشاند و موجب تحريك و جلب توجه نامحرم نگردد، كافي است. البته همان طور كه بقيه واجبات، مراتب مختلفي دارند، حجاب نيز داراي مراتب خوب، متوسط و خوب‏تر است و «چادر» حجاب برتر بانوان محسوب مي‏گردد. برخي مي‏گويند: «لباس مشكي از نظر اسلام مكروه است»؛ حال آنكه هيچ فقيهي به كراهت چادر و عباي مشكي فتوا نداده است؛ بلكه در خودِ روايت، چادر و كفش مشكي استثنا شده است. عده اي از جهات ديگر وارد شده‏اند كه پوكي استخوان مي‏آورد و آرامش رواني را بر هم مي‏زند. اگر چنين بود، خانم‏هايي كه هشتاد سال از چادر مشكي استفاده كرده‏اند، بايد از پاي درآمده باشند. هيچ آمار علمي‏اي كه گواه بر گفته‏هاي آنان باشد در دسترس نيست. T} دو. ضرورت پوشش {T خداوند متعال درباره علت ضرورت پوشش اسلامي مي‏فرمايد: «A} ذلِكَ أَدْني‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ{A ». برخي اين آيه را چنين معنا كرده‏اند: «بدين وسيله شناخته مي‏شوند آزادند نه كنيز؛ پس با آزار و تعقيب جوانان رو به رو نمي‏شوند. بنابراين، در عصر حاضر كه مسئله بردگي از ميان گرفته، اين حكم نيز منتفي مي‏شود؛ ولي بايد گفت: V}آسيب‏شناسي حجاب، ص 19{V ايجاد مزاحمت و آزار كنيزان نيز روا نيست. حقيقت آن است كه وقتي زن پوشيده و با وقار از خانه بيرون رود و جانب عفاف و پاك دامني را رعايت كند، فاسدان و مزاحمان جرأت هتك حيثيت او را در خود نمي‏يابند. بيمار دلاني كه در پي شكار مي‏گردند، فرد داراي حريم را شكاري مناسب نمي‏بينند. در روايات آمده است: «المرأة ريحانه»؛ V}وسائل الشيعة، ج 14، ص 120 {V«زن همچون ريحانه يا شاخه گلي ظريف است». بي‏ترديد اگر باغبان او را پاس ندارد، از ديد و دست گلچين مصون نمي‏ماند. قرآن كريم، زنان ايده آل را كه در بهشت جاي دارند، به مرواريد محجوب و پوشيده در صدف تشبيه مي‏كند: «A} كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ{A »؛ V}واقعه (56)، آيه 23 {V افزون بر اين، گاهي آنها را به جواهرات اصيلي، چون ياقوت و مرجان ـ كه جواهر فروشان در پوششي ويژه قرار مي‏دهند تا همچون جواهرات بَدَلي به آساني در دسترس اين و آن قرار نگيرند و ارزش و قدرشان كاستي نپذيرد ـ تشبيه مي‏كند. V}حميده عامري، گستره عفاف به گستردگي زندگي، كتاب زنان، شوراي فرهنگي اجتماعي زنان، ش 12، ص 117 {V بر اين اساس، علامه طباطبايي V}الميزان، ج 8، ص 361 {V همين تفسير را بر مي‏گزيند. شهيد مطهري(ره) در اين باره مي‏نويسد: «حركات و سكنات انسان گاهي زبان‏دار است. گاهي وضع لباس، راه رفتن، سخن گفتن زن معنا دار است و به زبانِ بي‏زباني مي‏گويد: دلت را به من بده، در آرزوي من باش، مرا تعقيب كن؛ گاهي بر عكس، با زبان بي‏زباني مي‏گويد: دست تعرّض از اين حريم كوتاه است». V}مرتضي مطهري، مسئله حجاب، ص 163{V
کد سوال : 54
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : چرا با تشويق جوانان به استفاده از رنگ‏هاي تيره، نشاط و شادي آنها را به يأس و نااميدي تبديل مي‏كنند؟ دستور حجاب چه ربطي به رنگ لباس دارد؟
پاسخ : T} حجاب و رنگ‏هاي تيره{T در اين باره گفتني است: يکم. چه كسي و در كجا و با چه شرايطي رنگ‏هاي تيره را پيشنهاد كرده است؟ شما در رساله چند تن از مراجع تقليد ديده‏ايد كه مردم و جوانان را به رنگ‏هاي تيره تشويق كرده باشند؟ دوم. اينكه رنگ‏هاي تيره موجب يأس و افسردگي است، در كدام محفل علمي ثابت و با كدامين تحقيقات و كاوش‏هاي ميداني نتيجه‏گيري شده است؟ ما منكر اين مسئله به طور كلي نيستيم و در نصوص ديني نيز مي‏بينيم كه به رنگ‏هاي روشن سفارش بيشتري شده است؛ اما نه نصوص ديني در اين زمينه اطلاق دارند و نه تحقيقات علمي به طور مطلق رنگ‏هاي تيره را مردود مي‏شمارند. آنچه امروزه بر سر زبان‏ها هست، غالباً تبليغات ژورناليستي و فاقد پشتوانه علمي است كه در سيل، تهاجم تبليغاتي و بدون پژوهش‏هاي دقيق، جامعه را به سوي گريز از سنت‏ها فرامي‏خواند و خوراك تبليغاتي خود را به جاي رهيافت‏هاي علمي، جا مي‏زند؛ وگرنه، هيچ پژوهش تحقيقي و كارشناختي نشان نداده است كه مثلاً زناني كه از چادر مشكي استفاده مي‏كنند، نسبت به ديگر زنان درصد افسردگي و يأس بالاتري دارند؛ بلكه زنان محجبه به چادر مشكي، همواره در طول تاريخ داراي سرور و نشاط و فعاليت و حتي قهرماني‏هاي شگفت انگيزي بوده‏اند و تاريخ اسلام و انقلاب اسلامي، صحنه شكوهمندي از همين جريان است. سوم. جدا کردن حجاب از رنگ، به چه معنا است؟ اگر حجاب صرفاً به معناي دربرداشتن نوعي پوشش با هر ويژگي تلقّي شود، در اين صورت، رنگ در آن نقشي ندارد. اما اگر حجاب معناي كامل‏تري داشته باشد، نه تنها رنگ‏ها كه عوامل ديگري نيز در آن نقش‏آفرين است. براي روشن شدن اين مطلب، بايد ديد كه اساساً فلسفه حجاب چيست؟ حجاب دو فلسفه اساسي دارد كه با يكديگر ارتباط تام دارند: يكي مصونيت زن در برابر طمع‏ورزي‏هاي هوس‏بازان و ديگري، پيشگيري از تحريكات شهواني خارج از ضوابط و هنجارهاي الهي و تأمين سلامت و بهداشت معنوي جامعه. حجاب با اين نقش و كاركرد مهم و اساسي، پيامي قاطع و كوبنده با خود دارد و آن اين است كه در برابر همه مردان اجنبي، نوعي هشدار و اعلام «دور باش» مي‏دهد. اكنون بايد ديد كه چه عواملي در رساندن اين پيام و اثرگذاري آن، مؤثر است: T} 1. حدود و ميزان پوشش{T بدون شك، هر اندازه اندام زن پوشيده‏تر باشد، نقش نيرومندتري در دورسازي ديدگان نظاره‏گر ايفا مي‏كند. اگر نگاه‏هاي آلوده را همچنان كه در روايات آمده است، «تيرهاي زهرآلود شيطان» بدانيم، پوشش زن همانند قوسي است كه تير از آن كمانه مي‏كند و منحرف مي‏شود و از اصابت و نفوذ در هدف باز مي‏ماند. بر عكس، هر اندازه بدن زن برهنه‏تر باشد، تيرهاي شيطاني را بيشتر متوجه خود مي‏سازد و از آن آسيب خواهد ديد. از همين رو است كه چادر را حجاب برتر شناخته‏اند؛ زيرا با داشتن شرايط ديگر، بيشترين پوشش و مطمئن‏ترين مصونيت را فراچنگ مي‏آورد. T} 2. كيفيت پوشش{T ميزان ضخامت و حتي كيفيت دوخت لباس، خود بخش مهمي از حجاب را تشكيل مي‏دهد. بدون شك، لباس‏هاي نازك و تنگ و بدن‏نما، فرودگاه پيكان مسموم شيطان و موجب خيره شدن چشم‏هاي هرزه و آلوده و به فساد كشاننده جامعه است. در مقابل، لباس‏هاي غيربدن‏نما، ديده‏ها را از خود دور مي‏سازد و سلامت معنوي نفوس را تأمين مي‏كند. T} 3. رنگ‏ها{T ترديدي نيست كه برخي از رنگ‏ها، ديده‏ها را خيره مي‏سازد و پاره‏اي ديگر، نگاه‏ها را از خود رانده، دور مي‏سازند. اكنون سؤال مي‏شود كه كدام يك از اين دو، براي تأمين حجاب واقعي و مصونيت معنوي جامعه و خيره نكردن چشم‏ها و بر نيفروختن آتش شهوت، مفيدتر است؟ مگر ما در جامعه‏اي زندگي نمي‏كنيم كه ميليون‏ها جوان، در اوج غريزة جنسي به سر مي‏برند و در سخت‏ترين شرايط جواني، از امكان ازدواج محروم اند و كافي است با اندك جرقه‏اي، شعله‏هاي غريزه در وجودشان برافروخته شود تا به انواع گناهان و ناراحتي‏ها مبتلا گردند؟ پس چرا به هر وسيله ممكن ـ حتي با گزينش رنگ مناسب لباس در جامعه ـ به سلامت ديني و روحي و رواني آنان كمك نكنيم و موجب جلب توجّه آنان و قرارگرفتن‏شان در دام مفاسد نشويم؟ آيا اين سخت‏گيري نابه جا است؛ يا ناديده گرفتن تأثير عوامل ياد شده؟ با اين همه، علماي دين نسبت به خصوص رنگ‏ها تأكيد چنداني نكرده‏اند؛ ولي بر اين مسئله پاي مي‏فشرند كه لباس، نبايد موجب جلب توجّه و عواقب ناخوشايند ناشي از آن باشد. از اين رو است كه در طول تاريخ، زنان مسلمان به ميل خود لباس مشكي را براي حجاب برگزيدند و اين سنت حسنه مورد تقرير و پذيرش پيامبر(ع) و امامان‏(ع) قرار گرفت؛ زيرا آنان به اين وسيله احساس امنيت و مصونيت بيشتري مي‏كردند. V}نگ : محمدي، حجاب در اديان الهي{V