• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 26
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : امروزه چگونه پيشرفت و تكنولوژي، با ساده‏زيستن جمع مي‏شود؟
پاسخ : T}ساده زيستي در اسلام {T يكي از كمالات اخلاقي انسان، زهد و ساده‏زيستي است و در متون ديني دربارة مخالفت با تجمّلات دنيوي و دنياگرايي، تأكيدات فراواني وارد شده است. البته ديدگاه‏هاي مختلف در اين زمينه، موجب بروز تفاسير گوناگون در اجتماع است. متأسفانه برداشت‏هاي ناروا از منابع ديني و يا ناديده گرفتن سنت و سيرة پيشوايان معصوم (ع) و اعتقادات شخصي، نحله‏هاي گوناگوني را پرورانده است. جمعي در مسير افراط و گروهي در وادي تفريط، حقيقت زيباي زهد و پارسايي را مشوش ساخته‏اند؛ به گونه‏اي كه گاهي با شنيدن واژه زهد، انزوا و تنهايي و دوري از مردم و تمدن و پيشرفت و ترقي و پرداختن به دعا و عبادت در گوشه‏اي آرام و فارغ از مشغله‏هاي زندگي، در ذهن انسان تداعي مي‏گردد و اين به معناي واژگونه ساختن حقيقتي ارزشي و آلوده ساختن مفهومي ملكوتي است!! امام صادق(ع) مي‏فرمايد: «زهد نه آن است كه مال دنيا را تباه كني و نه آنكه حلال آن را بر خود حرام گرداني؛ بلكه زهد آن است كه اعتمادت به آنچه نزد حق است، بيش از آن چيزي باشد كه در نزد خودت يافت مي‏شود». V}بحارالانوار، ج 77، ص 172{V اميرمؤمنان علي(ع) مي‏فرمايد: «زهد در يك آيه از قرآن بيان شده است؛ آنجا كه مي‏فرمايد: «تا آنكه به خاطر از دست دادن چيزي، متأسف و متأثر نشويد و بر آنچه به دستتان رسيده، فرحناك نباشيد». V}همان، ج 78، ص 37 {V پس پارسايي، دل بستن به امر باقي و نوميد گشتن از امر فاني است؛ جدايي از زمين و قرب به ملكوت است؛ سبك‏بال گشتن براي پرواز در آسمان فضايل و ملكات انساني است. حال آيا رشد و كمال و تعليم و تربيت و سعادت¬مندي، مانع پارسايي است يا کمک کنندة آن؟ كدام مكتب و آيين، همچون اسلام توصيه و تشويق نسبت به فراگيري علم و كسب معرفت و جوشش و بالندگي و تلاش فكري دارد؟ مگر نه اين است كه پيامبر اکرم(ع) مي¬فرمايد: «علم را طلب کنيد؛ هر چند در چين باشد». V}كنزالعمّال، شماره 28697{V و فراگيري آن را بر همگان ضروري مي¬داند. V}ر.ک: كافي، ج 1، ص 30{V اميرمؤمنان علي(ع) در روايتي تمام مواضع دنيا را جهل ناميدند؛ مگر جايگاه علم را كه روشني و فروغ است : «H} الدنيا كلُّها جهل إلا مواضع العلم{H ؛». V}بحارالانوار، ج 2، ص 29{V اين به صراحت، قدر علم و شايستگي آن و حقارت دنيا و دلبستگي به آن را تبيين مي‏سازد. T}پيشرفت و ساده¬زيستي {T دربارة نسبت بين اسلام و پيشرفت و ترقّي و تجدّد، بايد گفت: هرگز اسلام با پيشرفت و توسعه مخالفت ندارد؛ ليکن بايد جهت ارزش آن رعايت شود؛ يعني، توسعه و پيشرفت در سمت و سوي ارزش‏هاي اخلاق و عدالت باشد. توسعه بي‏عدالت يا پيشرفت بدون آميختگي با ارزش‏هاي اخلاقي، پيشرفت آهن و ابزار آلات است، نه پيشرفت انسان و انسانيت. اين نكته حائز اهميت است كه پيشرفت و نو شدني مورد نظر اسلام است كه انسان را اسير تمايلات نفساني و دنياطلبي نسازد؛ بلكه او را از هوا و هوس برهاند. وقتي تساوي دو روز انسان از منظر اسلام، غَبن و خسران محسوب مي‏گردد، اين بهترين معناي رشد و بالندگي است. اما اين رشد نه براي ماندگاري در دنيا؛ بلكه در جهت معرفت نفس و مبدأ و معاد است؛ چرا كه دنيا مزرعه است و تمام سعي و تلاش انسان بايد در جهت كاشت بهترين بذر در جان خويشتن، براي برداشت عالي‏ترين محصول در فرداي قيامت باشد.
کد سوال : 32
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : با توجه به گفته يكي از مورخان بزرگ كه تمدن‏ها سه دوره دارند «كودكي، جواني و پيري» و در نهايت سقوط مي‏كنند، آيا اين در مورد اسلام نيز صدق مي كند؟
پاسخ : T}تداوم وپويايي اسلام {T هر پديدة اجتماعي و امر مربوط به انسان، داراي فرازي و فرودي است و پس از طي دوران اوج و فراز، مسير طبيعي خود را طي مي کند. از اين رو جامعه شناسان و فيلسوفان تاريخ، براي هر تمدن و فرهنگ و جامعه بشري عمر معين، صعود و نزول، ظهور و سقوط، حالت تهاجمي و پويايي و حالت تدافعي قائل بوده و از ديدگاه‏هاي مختلف به تبيين و توضيح اين پديده پرداخته اند؛ به عنوان نمونه ويل دورانت بر اين باور است که هر تمدني از ارزش‏هايي آغاز مي شود؛ ارزش‏هاي هدفمند و متعالي که پس از مدتي زمينه ظهور و دانش و فنون را پديدار مي سازد. با رشد دانش، مردم به جاي توحيد و پرستش مبادي معنوي، به ستايش علم و عقل مي‏پردازند و از اين هنگام است که جنگ ميان ارزش و دانش آغاز مي‏شود و در نتيجه موجب افول انگيزه‏هاي اوليه که انگيزه‏هاي ارزشي است خواهد شد. بنابراين نيروي محرک جوامع کند شده، به تدريج متوقف مي‏گردد و در نتيجه دوره انحطاط تمدن نمايان مي‏شود. V} ويل دورانت، ج 1، ص 86 {V برعکس اين نظريه، ابن خلدون معتقد به گونه اي دور تمدني است که در سه مرحله خلاصه مي‏شود: مرحله پيکار و مبارزه اوليه، مرحله پيدايش خودکامگي و استبداد و سرانجام مرحله تجمل و فساد که پايان اين دور به شمار مي رود. V}مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروين گنابادي، صص 317-320 {V قرآن کريم در آيات متعددي از قطعيت سقوط فرهنگ ها، تمدن‏ها و نظام‏هاي بشري بحث مي کند و اين تغيير و تحوّل در ميان زندگي امت‏ها را يکي از سنت‏هاي مهم و غير قابل تخلف دستگاه حکيمانه خلقت تلقي مي‏کند: «A} قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسيرُوا فِي اْلأَرْضِ فَانْظُروا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبينَ، هذا بَيانٌ لِلنّاسِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقينَ،وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ اْلأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ... {A » ؛ «پيش از شما سنت‏هايي وجود داشت، پس در روي زمين گردش کنيد و بنگريد سرانجام تکذيب کنندگان آيات خدا چگونه بوده است. اين بياني است براي عموم مردم و هدايت و اندرزي است براي تقوا پيشگان و شما اي ايمان آوردگان! سست نشويد و اندوهگين مگرديد که شما برتريد اگر به راستي ايمان داشته باشيد...» V} آل عمران(3)، آية137 تا 139{V بررسي آية ياد شده اين واقعيت را نمايان مي سازد که علت انحطاط تمدن‏ها، دوري و فاصله گرفتن آنها از خداوند و تعاليم پيامبران الهي بوده است. اين آيه ضمن عبرت‏آموزي به مسلمانان، به آنها اميد مي دهد که در صورت حفظ ايمان به خداوند و حرکت در مسير هدايت او، نه تنها دچار انحطاط نمي‏شوند؛ بلکه برتري و پيروزي از آن آنان است. براساس يکي ديگر از سنت‏هاي الهي، بين دگرگوني‏هاي اجتماعي، با تحولات و تغييرات دروني جامعه و مردم همبستگي عميق وجود دارد. طبق اين ضابطه الهي تنها دگرگوني و تحول فکري، عقيدتي, رفتاري و اخلاقي مطلوب و يا نامطلوب يک قوم و يک جامعه است که مي تواند زمينه پرداز و علت دگرگوني‏ها و تغييرات تکامل يا ارتجاعي در ابعاد و جوانب مختلف حيات آن قوم و نسل جامعه باشد: «A} إِنَّ اللّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ{A »؛ «خداوند سرنوشت هيچ قوم و جامعه اي را دگرگون نخواهد ساخت مگر زماني که خود آن جامعه حالشان را از درون دگرگون سازند». V}رعد(13)، آية 11{V به طور خلاصه از ديدگاه اسلامي و با بررسي سرنوشت تمدن‏هايي که دچار فروپاشي و انحطاط شده اند، مي‏توان به اين جمع بندي دست يافت که مهم ترين عامل سقوط تمدن‏ها عبارت است از: 1.بشري بودن آنان و عدم ارتباط با تعاليم الهي، 2.انحراف و انقطاع از تعاليم اصيل الهي. اگر تمدني از اين دو خصوصيت مبرا باشد؛ يعني، بر پايه تعاليم اصيل الهي شکل گرفته باشد و به صورت مستمر در اين راه باقي بماند، به هيچ وجه زوال و نابودي در آن راه ندارد؛ زيرا هر امري که صبغة الهي داشته باشد، جاوداني است: «A} وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ{A »؛ «اگر مردم آبادي‏ها ايمان مي‏آوردند و راه توحيد و تقوا را پيش مي‏گرفتند، بي ترديد براي آنها برکت‏هايي از آسمان و زمين مي‏گشوديم. اما آنان راه تکذيب و انکار لجوجانه حق را در پيش گرفتند! پس به خاطر کارهايي که انجام دادند آنان را مؤاخذه کرديم».V} اعراف(7)، آية 96 {V همچنين در آيه اي ديگر مي فرمايد: «A} وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ َلأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقًا{A »؛ «و اگر اينان راه مستقيم توحيد و تقوا را ادامه دهند، ما آنان را از روزي و نعمت‏هاي فراوان سيراب مي‏سازيم». V} جن(72)، آية 16 {V واپسين نکته اينکه ما بايد بين تمدن اسلامي، با اسلام تفاوت قائل شويم؛ تمدن مقوله اي بشري است که مي‏تواند براساس فرهنگ‏ها و آموزه‏هاي مختلف ـ اعم از مادي يا وحياني ـ شکل بگيرد. اما اسلام ديني است که تنها جنبة وحياني دارد، از اين رو هر چند احتمال انحطاط در تمدن‏ها ـ حتي تمدن‏هاي مبتني بر آموزه‏هاي وحياني ـ به دنبال انحراف آنان، وجود دارد؛ ولي اصل دين اسلام نه تنها به هيچ وجه انحطاط پذير نيست، بلکه خداوند متعال وعدة برتري و سيطره کامل آن را داده است: «A} وَعَدَ اللّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي اْلأَرْضِ{A ». V}نور(24)، آية 55 {V پيامبر اکرم(ص) مي فرمايد: «الاسلام يعلوا ولا يعلي عليه». {Vجهت مطالعه بيشتر پيرامون اين موضوع ر.ک: الف. علي اکبر ولايتي، پوياي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، مرکز اسناد و خدمات پژوهشي 1382. ب. نصرت الله جمالي، عوامل سقوط حکومت‏ها در قرآن و نهج البلاغه، انتشارات نهاوندي، 1378. ج. علي کرمي، ظهور و سقوط تمدن‏ها از ديدگاه قرآن، قم، نشر مرتضي 1370. {V
کد سوال : 33
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : فرهنگ‌ غرب داراي‌ چه‌ويژگي‌هايي‌ است‌؟ مهم‌ترين‌ مؤلفه‌هايي‌ كه‌ ما را به‌ ماهيت‌ فرهنگي‌ غرب‌مي‌رساند، كدام‌است؟
پاسخ : T}غرب‌ فرهنگي‌ {T به‌نظر مي‌رسد، در حال‌ حاضر، بيشتر غربي‌ها و به‌ تبع‌ آنها نظريه‌پردازان‌ غير غربي‌، مايلند اين‌ چارچوب‌ كه‌ «هر انساني‌ داراي‌ فرهنگ‌ است‌» يا وجه‌ مميزه‌ انسان‌ و حيوان‌ را كه‌ فرهنگ‌ مي‌باشد، بپذيرند؛ ولي سخني‌ از فرهيختگي‌ و فرزانگي‌ انسان‌ در ميان‌ نيست‌. از اين‌ منظر لازم‌ است‌ در درجه‌نخست‌ غرب‌ را فرهنگي‌ بدانيم‌، چون‌ عوامل‌ اقتصادي‌، سياسي‌ و حتي‌جغرافيايي‌ متأثر از واقعيت‌ تحوّل‌ در اروپا و فرهنگ‌ آن‌ است (هم‌ در دورة قديم‌ و هم‌ جديد)؛ يعني‌، آن‌ عقلانيت‌ خاص‌ غربي‌ است‌ كه‌ اجازه‌ دارد، ازدرون‌ آن‌ وضعيت‌ اقتصادي‌، سياسي‌ و حتي‌ جغرافيايي‌، به‌ اين‌ صورت‌ شكل‌گيرد و بسط‌ پيدا كند. آنچه‌ كه‌ شرق‌ جغرافيايي‌ را از غرب‌ متمايز مي‌كند، در واقع‌ بسط‌ آن‌ عنصر فرهنگي‌ و تعقل‌ خاص‌ فرهنگي‌ است‌. اين‌ نوع‌ تعريف‌ از غرب‌، يك‌ محور اصلي‌ و كلي‌ را مبناي‌ وحدت‌ معنايي‌ غرب‌ قرار مي‌دهد و سپس‌ همه‌ خرده‌فرهنگ‌هاي‌ زير مجموعه‌ اين‌ نوع‌ تفكر را به ‌عنوان‌ يك‌ فرهنگ‌ كلي‌ در نظر مي‌گيرد. محور اصلي‌ در تعريف‌ فوق‌ از غرب‌، عقلانيت‌ به‌ معناي غربي‌ آن‌ و وجه‌ مميزه‌ انساني‌ بودن‌ و رفاه‌ انساني‌ واصالت‌ دنيوي‌ آن‌ فرهنگ‌ از ساير فرهنگ‌ها است. گاهي‌ در نزد صاحب‌نظران‌، دو فرهنگ‌ بزرگ‌ يا مجموعه‌ فرهنگي‌ (غربي و شرقي) در جهان‌ از يكديگر تمييز داده‌ مي‌شود. « از به ‌هم‌ پيوستن‌ اشتراكات‌ انواع‌ فرهنگ‌ها، دو نوع‌ بسيار كلي‌ از فرهنگ‌ را در تاريخ‌ بشر استنباط‌ کرده اند كه‌ تحت‌ عنوان‌ عمومي‌فرهنگ‌هاي‌ شرقي‌ و غربي‌ مرسوم‌ شده‌ است‌. فرهنگ‌ شرقي‌ فراگيرندة ‌فرهنگ‌هاي‌ آسيايي‌، آفريقايي‌، اروپايي‌ قرون‌ وسطي‌' و سرخ پوستي‌ است‌ و فرهنگ‌ غربي‌ شامل‌ يونان‌ و روم‌ باستان‌ و فرهنگ‌ رنسانس‌ و دوران‌ جديدغرب‌ است‌». ويژگي‌ها و وجوه‌ غالب‌ فرهنگي‌ براي‌ هر دو مجموعه‌ فرهنگي‌ را مي توان به ‌شرح‌ ذيل‌ شمارش کرد: T}الف. وجوه‌ غالب‌ در فرهنگ‌ شرقي:‌ {T ـ اعتقاد به‌ غيب‌ (Invisibility) ـ اصالت‌ دادن‌ به‌ شهود قلبي‌(Intuition) ـ اصالت‌ دادن‌ به‌ آخرت‌(Suturity) ـ التزام‌ عملي‌ به‌ دين‌ T}ب‌. وجوه‌ غالب‌ در فرهنگ‌ غربي:‌ {T ـ اصالت‌ دادن‌ به‌ دنيا (Mammon) و دنياگرايي‌ (Secularity) ـ استدلال‌ عقلي‌ (Rationality) ـ ثروت‌ اندوزي‌، قدرت‌طلبي‌ ـ بشرمداري‌ (Humanism) ـ خودمحوري‌ (Egocenterism) ـ لذت‌جويي‌ و حس‌گرايي‌ (Sensuality) ـ عدم‌ التزام‌ عملي‌ به‌ دين‌. فرهنگ‌ غرب‌ محصولي‌ از روم‌ باستان‌ و عهد رنسانس‌است‌ كه‌ انسان‌، تفسير تازه‌اي‌ از روابط‌ انسان‌ با طبيعت‌ و خداوند ارائه‌ مي‌كند وهمه‌ امور زندگي‌ اجتماعي‌، بر پاية‌ روش‌هاي‌ تجربي‌ و آنچه‌ در علوم‌ طبيعي‌ به‌ كار گرفته‌ مي‌شود، قرار مي‌گيرد و بقاي‌ انسان‌ و دستيابي‌ به‌ كام روايي‌ دنيايي‌، هدف‌ عالي‌ جامعه‌ مي‌شود و بيش‌ از پيش‌ به‌ التذاذ دنيوي‌ و رفاه‌ مادي‌ انسان‌ توجه‌ مي‌گردد. سنّت‌گرايي‌ و آداب‌ ديني‌ مذمت‌ مي‌شود و در عرصه‌ سياسي‌، مفاهيمي‌ چون‌ حقوق‌ بشر، آزادي‌ و حقوق‌ شهروندي‌ در برابري‌ و تساوي‌ديده‌ مي‌شود و رشد اقتصادي‌ جامعه‌ (در گرو رقابت‌ و بازار آزاد) مهم‌ترين‌هدف‌ در برنامه‌ريزي‌ اجتماعي‌ مي‌گردد. در اين‌ شرايط‌ رهايي‌ از دستورات ديني‌ نه‌ تنها امري‌ ناپسند نيست‌؛ بلكه‌ لازمه‌ پيشرفت‌ و تكامل‌ جامعه‌ محسوب‌ مي‌شود و در طي‌ چند دوره‌ همه‌ اين‌ ويژگي‌ها، در فرهنگ‌ اروپايي‌ و غربي‌ حفظ‌ مي‌شود، تا آنجا كه‌ در اين‌ زمينه‌، از هيچ‌ ظلم‌ و ستمي‌ به‌ جامعه‌ خود و ساير جوامع‌ در قالب‌ استعمار و استثمار چشم‌ پوشي‌ نمي‌شود. با وجود آنكه‌ غرب‌ با اين‌ وجوه‌ غالب‌ فرهنگي‌ قابل‌ بررسي‌ و شناخت‌ است، عده‌اي‌ از صاحب‌نظران‌ از تلقي غرب‌ به عنوان يك‌ فرهنگ‌ بزرگ‌ يا مجموعة‌ فرهنگي‌، مخالفت‌ مي‌کنند و معتقدند، غرب‌ داراي‌ يكپارچگي‌ و انسجام‌ كافي‌ در بُعد فرهنگي‌ نيست؛ بلكه‌ در اين‌ فرهنگ‌ ما با انواع‌ تفاوت‌ها و تضادها روبه‌رو هستيم‌. «وقتي‌ شما از غرب‌ به‌ مثابه ‌مجموعه‌اي‌ فرهنگي‌ سخن‌ مي‌گوييد، اين‌ مجموعه‌ فرهنگي‌ از نظر اجتماعي‌ و سياسي‌ چنان‌ تضادهايي‌ را در درون‌ خود دارد كه‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ نمي‌توان‌ آن ‌تضادها را با يك‌ عنوان‌ تبيين‌ كرد، در غرب‌ جنبش‌ ماركسيستي‌ داريم‌. جنبش‌هاي‌ مذهبي‌ و حتي‌ ضد مذهبي‌ داريم‌ و به‌طور عمده‌ فرهنگ‌سرمايه‌داري‌» به ‌زعم‌ اين‌ ديدگاه‌، در شرق‌ نيز نمي‌توان‌ فرهنگ‌يكپارچه‌اي‌ را تشخيص‌ داد؛ چرا كه‌ تضادهاي‌ طبقاتي‌، انواع‌ تفكرات‌ اجتماعي‌ و فرهنگي‌ قابل‌ مشاهده‌ است. امّا برخلاف‌ نظريه‌ فوق‌، داوري‌ معتقد است‌ كه‌: «انكار ماهيت‌ غرب‌، موجب‌ مي‌شود كه‌ بنياد باطن‌ چيزها را نبينيم‌ و نزاع‌هاي‌ عارضي‌ درون‌ غرب‌ مثل‌ نزاع‌ ماركسيسم‌ و ليبراليسم‌ را جدّي‌ بگيريم‌ و در كنار يكي‌ از آن‌ دو بايستيم‌ و ندانيم‌ كه‌ مبدأ و مآل‌ اين‌ هر دو يكي‌ است‌». با اين حال فرهنگ‌ غربي‌، خواه‌ناخواه‌ به ‌عنوان‌ يك‌ واقعيت‌ تاريخي‌ و اجتماعي‌ قابل‌ ملاحظه‌ است؛ فرهنگي‌ كه‌ نه‌ براي‌ آزادي‌ انسان‌ و آنچه‌ به ‌صورت‌ شعاري‌ در بطن‌ اين‌ فرهنگ‌ گنجانيده‌ شده‌؛ بلكه‌ انسان‌ را سحر و جادو كرده‌ و از ارزش‌هاي‌ آن‌، بُتي‌ ساخته‌ كه‌ نتيجه‌اش‌ جز خدمت‌ انسان‌ براي‌ فرهنگ‌ و بردگي‌ انسان‌ها در درون‌ اين‌ فرهنگ‌ نيست! ‌فرهنگ‌ در تمدن‌ غربي‌، به‌ موضوعاتي‌ عيني‌ اختصاص‌ يافته‌ واز حقايق‌ الهي‌و آفرينندگي‌ حقيقي‌ خود جدا گشته‌ است‌. {Vدكتر مجيد كاشاني‌، غرب‌ در جغرافياي‌ انديشه‌، ناشر: مؤسّسه فرهنگي‌ دانش‌ و انديشه‌ معاصر {V
کد سوال : 34
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : علت گرايش جوانان به فرهنگ غرب وتقليد از آن چيست؟
پاسخ : T}غرب‏ زدگي: {T «غرب‏ زدگي» و تقليد كوركورانه از مظاهر تمدّن غرب، سابقه‏اي طولاني داشته و در ميان جوانان كشورهاي جهان سوم‏ ـ از جمله كشورهاي اسلامي ‏ـ نيز رواج دارد. اين پديده شوم، علل متعددي دارد. نتايج تحقيقاتي كه در اين زمينه انجام شده، نشان مي‏دهد كه هر چه احساس بي‏هويتي اجتماعي جوانان نسبت به نظام اجتماعي و ارزش‏هاي حاكم در جامعه بيشتر شود، احساس تعلق هويت اجتماعي آنان نسبت به الگوهاي شناختي و ارزشي رفتاري و نمادي حاكم بر گروه‏هاي غربي بيشتر مي گردد. بر اين اساس در ايران نظام اجتماعي، زمينه‏هاي لازم براي كسب هويت اجتماعي جوانان را بر اساس ارزش‏هاي نظام و انقلاب اسلامي ‏ـ از طريق فرايندهاي اصولي و مبنايي جامعه‏پذيري ‏ـ فراهم نكرده است. از همين رو، گرايش‏هاي ارزشي و شناختي رفتاري و نمادي جوانان، متناسب با اهداف نظام و انقلاب اسلامي نيست. از طرف ديگر، الگوها و ارزش‏هاي فرهنگ غربي به وفور در دسترس جوانان قرار گرفته و نظام‏هاي غربي، به تناسب نيازهاي جوانان، براي آنها الگوسازي كرده و نظام اجتماعي خودمان نيز به تبليغ آنها پرداخته است! اين امر باعث شده كه احساس هويت اجتماعي جوانان، متناسب با الگوهاي غربي شكل گيرد و ويژگي‏هاي شناختي و ارزشي رفتاري و نمادي آنها نيز مبتني بر همان الگوها جلوه‏گر شود. T} عوامل غرب‏ زدگي: {T بعضي از عواملي كه زمينه‏هاي اين روند را فراهم مي‏كنند و به آن شدت مي‏بخشند، عبارت است از: 1. مظاهر زيبا و دلفريب حيات مادي غرب كه از سويي برآيند رشد تكنولوژي و از ديگر سو، محصول غارت و به كارگيري سرمايه‏هاي كشورهاي عقب‏مانده و ضعيف است. 2. وجود گرايش‏هاي نيرومندي همچون غريزه جنسي كه فرد را به سوي محصولات وفرآورده‏هاي سکسي غربي مي‏كشاند. فرهنگ غربي با مؤلّفه اباحي گري براي اين قشر، جذابيت‏هاي زيادي دارد. البته طبع انسان ها به سمت افسار گسيختگي و رفع محدوديت ونبود مانع براي انجام کارهاي خوشايند و دلخواه گرايش دارد؛ مگرکسي که از تربيت صحيح ديني برخوردار شود. 3. استفاده غربي‏ها از عوامل، ابزارها و سرمايه‏هاي عظيم و به كارگيري شيوه‏هاي فريبنده، در سطحي بسيار گسترده. 4. ناآگاهي بسياري از جوانان از اهداف و توطئه‏هاي دشمنان و پيروي ندانسته از آنان. 5. ضعف بينش صحيح اسلامي در برخي از عناصر نقش آفرين در صحنه تفكرّ اجتماعي؛ مانند برخي از دانشگاهيان و اهل فرهنگ. 6. به كار نگرفتن درست و كامل اصول و تعاليم اسلام، در عرصه فرهنگ و بينش اجتماعي. 7. آشنا نبودن بسياري از خانواده‏ها با اصول تربيت اسلامي. 8. عملکرد نادرست برخي از مسلمانان ومدعيان فرهنگ اسلامي. 9. به فراموشي سپردن منابع و ذخاير غني و ارزشمند فرهنگي، اخلاقي، علمي و مادي خود. 10. افتادن در دام هواها و تمايلات نفساني كه در جهان غرب برآمدني‏تر و با فرهنگ آن متناسب‏تر است. T}مقابله با غرب‏ زدگي: {T انقلاب اسلامي، آواي بلندي بود كه در سراسر جهان اسلام و در گوش مستضعفان طنين افكند و توانست راه بسياري از جوانان روشنفكر و نويسندگان و انديشمندان را تغيير دهد. اما از ديگر سو، عوامل غرب نيز همواره در كمين نشسته‏اند و براي ربودن نظرها و انديشه‏ها، تلاش فراواني در سطح جهان مي‏كنند. طبيعي است در اين ميان، برخي به آن سو و برخي به اين سو مي‏خرامند! در ارزيابي نهايي، حركت‏هاي موجود براي مبازره اصولي و ريشه‏اي با پديده غرب‏گرايي كافي نيست، ولي هرگز نبايد انتظار داشت كه حتي با كامل‏ترين برنامه‏ها بتوان به طور كلي ريشة اين‏گونه گرايش‏ها را خشكاند؛ زيرا انسان‏ها بر اساس اميال و خواست‏هاي متفاوتي كه دارند و نيز متناسب با محيطي كه در آن رشد كرده‏اند و انديشه‏هاي گوناگوني كه ذهنشان با آنها خو كرده است، گرايش‏هاي متفاوتي دارند. بنابر اين، با آنكه تا حدي مي‏توان كارنامه مبارزه با اين پديده را مثبت ارزيابي كرد، پرونده اين‏گونه گرايش‏ها همواره باز است و حركت‏هاي موجود، يا هر حركت ديگري، مي‏تواند آن را محدود سازد و بسياري از جوانان را از خطر سوط در پرتگاه تباهي رب برهاند، اما تا زماني که غرب باقي است وجاذبه‏هاي واقعي وحقيقي اسلام، به صورت مقبول براي جوانان آشکار نشود، نمي‏توان به طور كلي از خطر انحراف برخي جوانان جلوگيري کرد. از اين رو اثبات عملي کارآمدي نظام اسلامي در تمامي زمينه‏ها و تأمين خواسته‏هاي قانوني جوانان مي‏تواند بهترين راه پيشگيري و درمان در مقابل بحران غرب زدگي باشد.
کد سوال : 35
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : منظور شما از تهاجم فرهنگي چيست؟
پاسخ : T}تهاجم فرهنگي cultural Invasion«: {T مترادف اصطلاح امپرياليسم فرهنگي ـ خبري؛ يعني، اعمال قدرت به منظور اشاعه ارزش‏هاي فرهنگي امپرياليسم در ميان ملل جهان سوم و تباه كردن فرهنگ اين ملت ها است. براي ارائه تفسيري دقيق و كامل از تهاجم فرهنگي، لازم است علاوه بر بررسي معنا و مفهوم آن، علل و ريشه‏ها و ابعاد و شيوه‏ها و ابزارهاي آن نيز شناخته شود. T}بررسي معنا و مفهوم تهاجم فرهنگي: {T تهاجم فرهنگي به اين معنا است كه مجموعه‏اي سياسي يا اقتصادي، براي اجراي مقاصد خود، به بنيان‏هاي فرهنگي ملّتي هجوم مي‏برد و باورهاي تازه‏اي را به زور و به قصد جايگزيني با فرهنگ و باورهاي ملي آنها، وارد كشور مي‏كند. تهاجم فرهنگي، براي بي‏اعتقاد كردن نسل نو به دين و به اصول انقلابي انجام مي‏گيرد. در واقع، تهاجم فرهنگي دو ركن اساسي و مهم دارد: 1. جايگزين كردن فرهنگ بيگانه به جاي فرهنگ بومي. اين، ادامه همان كاري است كه در دوران پهلوي انجام مي‏گرفت. 2. حمله به جمهوري اسلامي و ارزش‏هاي آن و ارزش‏هاي ملت ايران. تهاجم فوق‏العاده فرهنگي، اجتماعي و سياسي با ابعاد گسترده‏اي در سرتاسر جهان به چشم مي‏خورد؛ ولي ايران به عنوان كانون بيداري نهضت‏هاي اسلامي بيش از ديگر كشورها، مورد حمله قرار مي‏گيرد. T}علل و ريشه‏هاي تهاجم فرهنگي: {T دشمنان اسلام به اين نتيجه دست يافتند كه تا زماني كه فرهنگ ملّي بر جامعه حاكم است، اجراي هر طرح استعماري قطعاً شكست خواهد خورد؛ زيرا سلطه سياسي بدون پشتوانه‏هاي فرهنگي، ميسّر نيست. بنابراين، براي تضعيف اسلام و ارزش‏هاي اعتقادي، و همچنين كم‏رنگ ساختن روحيهّ ايثار، جهاد، شهادت، خوداتّكايي و ضديتّ با ظلم، به تخريب فرهنگ ملي كشور پرداختند تا با جايگزين كردن فرهنگ آمريكايي، به ايجاد بحران هويت بپردازند. بر اين اساس، مهم‏ترين علل و ريشه‏هاي تهاجم فرهنگي عبارت است از: 1. پيدايش اسلام انقلابي در ايران و جهان وحاکميت دين در عرصه اداره جامعه. 2. پيروزي انقلاب اسلامي ايران، اساس نظام سلطه را به چالش كشاند. چنانچه «دانيل پاتيس»رئيس انستيتوي پژوهش هاي سياست خارجي آمريکا، در سميناري (در پاييز سال 1368 در شهر استانبول ترکيه) گفت: «ما تا ده سال حساسيت خاصي نسبت به اسلام نداشتيم؛ اما امروز اين طور نيست و همه ما نسبت به اين پديده جديد در ايران و برخي از کشورهاي ديگر، بايد با حساسيت بيشتري برخورد کنيم، امروز مسلمانان به ايران نظر دارند و از آن الگو برداري مي‏کنند! امروز ايران براي مسلمانان به مثابه يک آزمايشگاه است. اگر اين تجربه موفق شود، جسارت مسلمانان کشورهاي ديگر هم بيشتر خواهد شد». V} ر.ک: مجلة 15 خرداد، شماره صفر، دي ماه 69 {V 3. جمهوري اسلامي ايران، ام‏القري و كانون حركت جهاني اسلام شناخته شد. 4. دشمنان در شكست دادن جمهوري اسلامي از طريق تهاجم نظامي و محاصره سياسي‏ـ اقتصادي شكست خوردند. شيوه‏ها و ابزارهاي دشمن نيز در تهاجم فرهنگي به انقلاب و اسلام بسيار مهم است. اشاعه فرهنگ فساد و فحشا در ميان جوانان، تضعيف روحانيت با حربه‏هاي تبليغاتي، تحقير و منزوي كردن جريان ادب و هنر و فرهنگ اسلامي و متهم كردن نظام اسلامي به سلب آزادي‏هاي مدني و ضدّيت با حقوق بشر، از شيوه‏هاي تهاجم فرهنگي است. ترويج و اشاعه دنياطلبي و مادي‏گرايي افراطي، با تبليغ مظاهر زندگي غربي و تبليغ گسترده سكولاريسم (دين‏زدايي)، لائيسيسم (دين پرهيزي)، اومانيسم (انسان مداري) و تأكيد بر وجود قرائت‏هاي مختلف از اسلام و تضادّ ميان علم و توسعه با دين و اخلاق، از ديگر روش‏هاي تهاجم فرهنگي است.
کد سوال : 36
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : ابزار و روش‏هاي تهاجم فرهنگي چيست؟
پاسخ : هر جريان فرهنگي، به ابزارها و روش‏هايي نياز دارد تا بتواند در طرف مقابل رسوخ و نفوذ کند. امپرياليسم غرب ـ به ويژه آمريكا ـ در تهاجم به بنيان‏هاي فرهنگي كشور ما از روش‏ها و ابزارهاي مختلفي استفاده كرده ‏است؛ از جمله: T}1. ابزارها و روش‏هاي فرهنگي؛ {T اين گزينه شامل استفاده از هنر سينما و تئاتر، انواع فيلم‏ها و سريال‏هاي تلويزيوني، اشعار و مقالات و رمان‏هاي مختلف جهت ترويج پوچ‏گرايي و بي هويت كردن مردم يك كشور و ايجاد ترديد در مباني تئوريك نظام سياسي جمهوري اسلامي ايران، نفوذ در مدارس و دانشگاه‏ها و ترويج مكاتبي چون انسان‏مداري (اومانيسم)، سکولاريسم و تكثرّگرايي (پلوراليزم) ديني براي تضعيف مباني معرفتي حكومت ديني و.... T}2. ابزارها و روش‏هاي اقتصادي؛ {T صندوق بين المللي پول و بانك جهاني در تلاشي هدفمند، براي دادن وام به دولت‏ها شرايطي را مي‏گذارند كه در تحميل فرهنگ سرمايه‏داري غرب مؤثر است. به عنوان مثال براي دادن وام به ايران، شرايطي مبتني بر تسريع خصوصي سازي، تعديل اقتصادي و هماهنگي با بازار آزاد جهان قرار داده شد كه به ايجاد مناطق آزاد تجاري و ديگر تحولات انجاميد. اين مناطق زمينة بسيار مناسبي براي ترويج فرهنگ غربي، تغيير الگوي مصرف، تجمّل گرايي و مدهاي غربي فراهم كرده است. از طرف ديگر، براي صدور تكنولوژي‏هاي غرب، شرط همكاري و انتقال تكنولوژي را به گونه‏اي ترسيم مي‏کنند كه فرهنگ بيگانه را نيز وارد آن كشور سازد. T}3. ابزارها و روش‏هاي اجتماعي؛ {T شامل گستردن فساد جنسي در جامعه با فيلم‏هاي ويديويي و برنامه‏هاي تلويزيوني و ماهواره‏اي، مجلات و تصاوير مبتذل، کاتالوگ كالاهاي لوكس و تبليغاتي و... . همه اينها در ترويج فسادهاي اجتماعي، بي‏هويت كردن نسل جوان، گسترش فساد و خشونت، نا امني، بي‏كاري و مشكلاتي از اين دست نقش دارند. آنها مي‏خواهند افراد جامعه، به خصوص نسل جوان را از اهداف معنوي و فرهنگ انقلاب اسلامي منحرف کنند. ايجاد روحيه مدگرايي و اخلاق خاص ترويج كنندگان اين مدها، در قالب گروه‏هايي مانند رپ و هوي متال ديده مي‏شود كه ترويج كننده رفتارهاي ضد اخلاقي است! همجنس بازي و برقراري روابط آزاد جنسي از رهاوردهاي اين پديده است! از طرف ديگر، صنعت گردشگري ـ بدون کنترل و نظارت‏هاي لازم ـ و گسترش مصرف مواد مخدر و مشروبات الكلي نيز از ديگر ابزارهاي اجتماعي تهاجم فرهنگي به شمار مي‏آيند. T}4. تهاجم فرهنگي در محيط دانشگاهي؛ {T مانند ايجاد دگرگوني در نظام فكري و اعتقادي، از طريق استفاده‏هاي نادرست فلسفي و نظري از رهاوردهاي علمي و القاي ناکارآمدي حکومت ديني، القاي نگرش‏هاي معرفت شناختي، جامعه شناختي، روان‏شناختي و تفكرات سياسي و اجتماعي غربي و تبليغ خالي بودن دين از چنين محتوياتي، كم‏رنگ‏سازي ارزش‏هاي اصيل و پايدار ديني و تبليغ نسبيتّ و تاريخ مندي اصول ارزش‏ها و تبعيت آن از ذوق و سليقه‏هاي قومي و نژادي تلاش براي نفوذ در جريانات اثرگذار و كشاندن آنها به سوي حركت‏هاي معارضه آميز و سياسي كاري، به جاي تلاش‏هاي انقلابي و اسلامي. V}ر.ك: علي ذوعلم، جرعه جاري (سي مقاله پژوهشي پيرامون انقلاب اسلامي)، عليرضا كريميان، ماهيت انقلاب اسلامي و تهاجم فرهنگي، ص 469 {V
کد سوال : 37
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : نقش رسانه‏هاي گروهي در تهاجم فرهنگي چيست؟
پاسخ : T}رسانه‏هاي گروهي وتهاجم فرهنگي {T مهم ترين وظايف رسانه‏هاي گروهي در برخورد با تهاجم فرهنگي عبارت است از: تهية برنامه‏هاي مفيد و سالم براي تبليغ و ترويج الگوهاي مناسب، بر اساس ارزش‏هاي فرهنگي و ديني انقلاب و اسلام، و تلاش براي ايجاد و تقويت هويت مذهبي و ملي در ميان جوانان و نوجوانان. استفاده از پيشرفته‏ترين فن‏آوري‏ها و برخورداري برنامه‏ها از جذابيت و شيريني لازم، بسيار سودمند است و مي‏توان فاخرترين هنرهاي نمايشي، با مضامين پر بار اجتماعي، اخلاقي و سياسي را در اين رسانه‏ها ارائه نمود تا بدين وسيله، علاوه بر هويت بخشي، از افتادن جوانان در دام فرهنگ‏هاي مهاجم جلوگيري کرد. به علاوه، رسانه‏هاي گروهي وظيفه هدايت جامعه را بر عهده دارند. از اين رو بايد با معرفي اهداف و اغراض شوم دشمنان و شناساندن ابزارها و نتايج شوم تهاجم فرهنگي، جوانان و نوجوانان را آگاه سازند.
کد سوال : 38
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : تأثير اينترنت را چگونه ارزيابي مي‏كنيد؟ با چه راه‏كارهايي مي‏توان از اين پديده براي گسترش فرهنگ اسلامي بهره جست؟
پاسخ : T} تأثيرات اينترنت {T اينترنت محصول علمي و فني بشر است و مانند هر ابزار ديگري، مي‏تواند كاربردهاي مثبت يا منفي داشته باشد. آنچه مهم است، بالابردن کارکرد مثبت در ابعاد مختلف و جلوگيري كامل يا كاستن از آثار منفي اين رسانه مهم جهاني است. به يقين ما براي دستيابي به توسعه‏اي سريع و همه جانبه و ايجاد تمدنّ اسلامي و عقب نماندن از قافله علم و تمدنّ بشري، نيازمند استفاده از تكنولوژي وفن آوري‏هاي پيشرفته هستيم. كه يكي از مهم ترين آنها، شبكه جهاني اينترنت است كه در همه زمينه‏هاي علمي، تحقيقي، هنري، سياسي، تاريخي و مذهبي مي‏توان از آن بهره برد. با اين حال، مراكزي كه اكنون از طريق اينترنت، اطلاعات غيرعلمي و غيرانساني را در جهت يكسان‏سازي فرهنگي جهان و مسلّط نمودن فرهنگ منحط غربي و محو ساير فرهنگ‏ها و براي تحقق دهكده جهاني به رهبري آمريكا ارائه مي‏نمايند، صدها برابر مراكزي است كه اطلاعات مفيد و علمي و فني ارائه مي‏کنند!! T}جنگ سيبرنتيک: {T اگر بخواهيم به صورت شفاف درباره جايگاه اينترنت و عملکرد آن در پروژه جهاني‏سازي آمريکا و تأمين منافع آن، صحبت کنيم؛ بايد بگوييم، استراژي جديد آمريکا در تعقيب اهداف جهاني خود، به «جنگ سيبرنتيک» مشهور است. اين جنگ در سال 1993، توسط «توماس آرکوئيلا» بر اساس مدل جامعه شناسي «تالکوت پارسونز» طراحي گرديد. در حوزه سيبرنتيک هر سيستم، از دو بخش تشکيل شده است: 1. بخش توليد اطلاعات؛ 2. بخش توليد انرژي. در اين سيستم، بخش توليد کننده اطلاعات و فکر، بر بخش توليد کننده انرژي کنترل و نظارت دارد. طراح اين استراتژي مي‏گويد: « بايد از 196 کشور جهان، آمريکا بشود مغز و 195 کشور ديگر، توليد کنندگان انرژي باشند؛ يعني، 195 کشور بايد فکر و تدبيرشان را از آمريکا بگيرند. سيستم مذکور داراي دو بخش نرم افزاري و سخت‏افزاري است. نرم افزارهاي اين سيستم عبارت است از: سازمان تجارت جهاني (wto)، کنوانسيون رفع تبعيض عليه حقوق زنان و ... و در حوزه سخت افزاري يک نمونه کوچک از ميان ابزارهاي بسيار متعدد، شبکه جهاني اينترنت است که مغز آن در آمريکا است و به راحتي بر تمامي جريان هاي اطلاعات جهاني ـ که حجم وسيعي از آنها توسط اينترنت انجام مي‏شود- نظارت داشته و آنها را کنترل مي کند. V} (ر.ک: حسن عباسي، جنگ جهاني چهارم، قم: انتشارات پارسايان، 1382، مهر 82-72) {V T}بهره برداري صحيح از اينترنت: {T راه‏كارهاي بهره بري صحيح از اينترنت در جهت گسترش فرهنگ اسلامي عبارت است از: 1. تهاجم تبليغي را بايد با شيوه‏هاي نوين تبليغي پاسخ داد؛ يعني، با استفاده از اينترنت، مجموعه آثار فرهنگي اسلامي را به اين شبكه جهاني منتقل کرد و راه آشنايي ملت‏هاي ديگر را با فرهنگ اسلامي فراهم ساخت. 2. در كشورهاي اسلامي با استفاده از شيوه نامه‏نگاري الكترونيكي با صاحب‏نظران، جوانان و كساني كه آمادگي دريافت پيام‏هاي اسلامي را دارند، مكاتبه شود و سؤالات و نيازهاي آنان پاسخ داده شود. 3. فرهنگ غرب آسيب‏پذيري زيادي دارد. با نشان دادن آنها و آگاه كردن نسل جوان كشورهاي اسلامي و حتي غربي مي‏توان امواجي را در مخالفت با آن ايجاد کرد. 4. دولت اسلامي بايد شبكه‏اي واحد و مادر از مجموعه شبكه‏هاي داخلي ايجاد کند و سپس ساختار خاصي را براي ارتباط با شبكه جهاني مشخص نمايد. حتي كشورهايي مانند فرانسه، ساختار خاصي را براي اتصال به اينترنت ايجاد كرده اند. 5. بايد راهي براي گزينش اطلاعات جهاني پيدا كرد تا از ورود اطلاعات آلوده از طريق شبكه جهاني جلوگيري شود. صاحب نظران معتقدند كه از نظر تئوري و عملي امكان آن هست كه با كنترل همه جانبه ارتباطات شبكه، جلوي تماس با مراكز غيراخلاق گرفته شود. V}ر.ك: حميد فغور مغربي، مجله نگاه حوزه، شماره62-59؛ ارتباطات و نقش اينترنت در حوزة‏ اطلاع رساني ديني، ص 148{V
کد سوال : 39
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : براي مصون ماندن از تهاجم فرهنگي بيگانگان، چه بايد كرد؟
پاسخ : T}راهکارهاي مقابله با تهاجم فرهنگي: {T تهاجم فرهنگي، مقوله‏اي حقيقي و برنامه‏ريزي شده است و تنها راه مبارزه با آن نيز مصونيت بخشيدن به جوانان و ديگر افراد جامعه است. از راه تمسّك به فرهنگ غني اسلامي و ملّي اين مرز و بوم و استفاده كارآمد از همه امكانات ـ به ويژه دستگاه‏هاي فرهنگي‏ ـ و بسيج همه اقشار مردم براساس برنامه‏اي دقيق و حساب شده، مي‏توان به اين مهم دست يافت. بر اين اساس، مهم‏ترين راه‏هاي مصون ماندن از اين تهاجم، عبارت است از: 1. حفظ و تعميق ارزش‏هاي اسلامي و ملّي از طريق فرآيند صحيح جامعه‏پذيري و عوامل آن؛ (مانند خانواده، مدرسه، رسانه‏ها و....) و نيز آگاه نمودن جوانان با پيشينه‏هاي درخشان تمدنّ اسلامي و دستاوردهاي مادي و معنوي عظيم انقلاب اسلامي. 2. تحققّ حيات طيبه اسلامي و حفظ ارزش‏هاي انقلابي، استقرار عدالت اجتماعي و قسط اسلامي، تأمين رفاه و امنيت براي مردم در سايه ايمان به خداوند و حاكميت ارزش‏هاي الهي. 3. هوشياري و بيداري در مقابل انحراف معنوي جامعه اسلامي. 4. احياي فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر كه يكي از اركان اساسي اسلام و ضامن حفظ و بقاي فرايض و ارزش‏هاي الهي است. 5. ايجاد باور عميق، ريشه‏دار، عقلاني و مبتني بر نظام ارزشي اسلام در مديران جامعه؛ يعني، كساني كه در دستگاه‏هاي رسمي قانوني، به ويژه فرهنگي، نقش ايفا مي‏كنند. 6. تلاش و تدبير جدي و گسترده براي تثبيت نظام ارزشي مطلوب در بخش‏هاي مختلف جامعه (اعم از سياسي، اقتصادي، فرهنگي و...). 7. تبلور و تجلّي اين نظام ارزشي در رفتار حقيقي و حقوقي مديران ساختار كلان كشور و برنامه‏هاي اجرايي. براي مصون ماندن از تهاجم فرهنگي بيگانگان و گريز از الگوها و گرايش هاي غربي در دو جهاد عمده بايد كوشيد: جهاد علمي و عملي. در جهاد علمي، شخص بايد معرفت خويش را نسبت به ارزش‏ها و هنجارهاي ديني پيوسته روزافزون سازد تا نيك را از بد، و سره را از ناسره، به خوبي بازشناسد و با شعور و آگاهي در مسير نيكي‏ها گام بردارد. جهاد عملي به دو بخش تقسيم مي‏شود: فردي و اجتماعي. جهاد عملي فردي حركتي دائمي و خستگي‏ناپذير در برابر هواها و خواسته‏هاي نفساني است. اين جهاد، عزمي استوار و مراقبتي دائمي مي‏طلبد و بدون ارتباط پيوسته با خدا و جديتّ در مخالفت با شيطان نفس، نمي‏توان از آن سرافراز بيرون آمد. در اين مسير، شخص بايد نخست به انجام واجبات و ترك محرمات همت گمارد. در مرتبه دوم، انجام مستحبّات و ترك مكروهات را وجهه همت خويش قرار دهد و در مرتبه سوم هر آنچه غير خدايي است‏ـ حتي برخي از مباحات راـ از خود دور سازد و به غير خدا و آنچه مطلوب او است، نپردازد. اما جهاد عملي اجتماعي، كوششي جمعي است در جهت تغيير و اصلاح جامعه و مبارزه با آلودگي‏ها و انحرافات، و بسط علم، اخلاق، معنويت، فضيلت و تقوا در جامعه. اين مهم نيز مستلزم برنامه‏ريزي دقيق و مشورت و همگامي با صاحب‏نظران و ديگر دوستان همراه و هم‏رأي است. در پايان، گفتني است برخورد فيزيكي، بستن مرزها و كارهايي از اين دست، هرگز بهترين يا آخرين راه حل نيست. به علاوه، تحقق آن نيز در عصر ارتباطات و پيشرفت فن‏آوري به صورت كامل امكان‏پذير نيست؛ اما در مواردي لازم است و از تأثير و نفوذ بيش تر تهاجم فرهنگي جلوگيري مي‏كند. V}براي آگاهي بيشتر ر.ك: علي ذوعلم، فرهنگ و تهاجم فرهنگي، بر گرفته از سخنان مقام معظم رهبري؛ انقلاب و ارزش‏ها؛ ابوالفضل اشرفي، بحران هويت اجتماعي و آسيب‏شناسي انقلاب (مجموعه مقالات آسيب‏شناسي انقلات اسلامي) {V
کد سوال : 40
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : آيا جامعه‏اي كه فرهنگ قوي و غني دارد، از تهاجم فرهنگي مي‏ترسد؟ دليل اين همه وحشت چيست؟
پاسخ : T} اسلام وتها جم فرهنگي{T اسلام ديني كامل و غني و داراي فرهنگ خاص خود است، كه اگر به آن عمل شود، جامعه از بسياري معضلات رهايي خواهد يافت. حال جاي اين پرسش است که آيا ما نيز مسلمان واقعي هستيم؟ آيا مسلمانان، بيشتر تابع آداب و رسوم نياكان و فرهنگ بومي خود هستند، يا تابع واقعي اسلام؟ اگر تمام احكام الهي راجع به رابطه زن و مرد و ازدواج و در ساير زمينه‏هاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي اجرا شود، آيا مشكلي به اسم تهاجم فرهنگي باقي خواهد ماند؟ بنابراين علت مواجهه و آماده باش در مقابل تهاجم فرهنگي دشمنان، به هيچ وجه به علت ضعف فرهنگ اسلامي و ملي ما در مقابل غرب و شرق نيست؛ بلکه به دليل نهادينه نشدن اين فرهنگ غني اسلامي در کشورمان و وجود مشکلات و معضلاتي لازم است در مقابل اين هجوم فرهنگي بيدار بود و آثار تخريبي آن را به حداقل رسانيد. از اين رو به جاي ناليدن و غصّه‏دار شدن از تهاجم فرهنگي، بايد به ترويج فرهنگ اسلام پرداخت. بايد ايثار كرد و حتي مسئولان كشور بايد از آبرو و تمام سرمايه‏هاي خويش مايه بگذارند تا فرهنگ ما اصلاح گردد. در نتيجه اگر منظور از شعار غناي فرهنگي، غناي فرهنگ اسلام باشد، درست است؛ ولي تا وقتي كه ما ترويج پفك نمكي و ماكاروني را بر ترويج فرهنگ اصيل اسلام ترجيح مي‏دهيم، آن غنا ربطي به ما ندارد. پس در حال حاضر، احكام اسلام نه به تمامي اجرا مي‏گردد و نه حتي ترويج مي‏شود!