• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 11
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : فرهنگ اسلامي يعني چه ؟ ويژگي‏هاي فرهنگ اسلامي كدام است؟
پاسخ : T}فرهنگ اسلامي : {T برخي از انديشمندان اسلامي معاصر، «فرهنگ» را به معنايي عام به كار برده‏اند كه شامل علوم عقلي (مانند رياضيات و منطق) علوم تجربي و علوم نقلي (مانند صرف و نحو و تاريخ) مي‏گردد. اركان آن عبارت است از: فلسفه، عرفان، دين، هنر، ادبيات، كلام (عقايد)، اخلاق، فقه، نظام‏هاي ارزشي حقوقي, اخلاقي و ديني، زيبا شناختي، عرف و عادات و آداب و رسوم. V}محمد تقي مصباح يزدي، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، ص 271{V در يک تعريف کلي از فرهنگ ديني مي‏توان گفت: «فرهنگ ديني عبارت است از عقايد، باورها، الگوها، روش و شيوه‏هاي عمل جامعه اي که به يکي از شريعت‏هاي الهي ايمان دارد و در اعتقادات و اعمال از پيامبر خدا پيروي و اطاعت مي‏کند». بر اين اساس فرهنگ اسلامي عبارت است از: «مجموعه عقايد، باورها، ارزش ها، آداب و رسوم، الگوها، روش و شيوه‏هاي عمل متخذ از قرآن کريم و سنت معصومين (ع)». حال فرهنگ هر يک از افراد و جوامعي که دين رسمي آنان اسلام است، در صورتي اسلامي قلمداد مي‏شود که همواره ياد شده بر کليه روابط چهارگانه ايشان با خدا، خود، طبيعت و جامعه حاکم باشد. از سوي ديگر هرگاه معناي فرهنگ به «دستاوردهاي بشر و ميراث اجتماعي» آن اطلاق شود، فرهنگ اسلامي عبارت از: «مجموع آثار مثبت مادي و غير مادي جوامع اسلامي که افراد آن عقايد، باورها، ارزشها، آداب و رسوم، الگوهاو شيوه‏هاي عمل خود را از قرآن کريم و سنت معصومين(ع) اخذ کرده و در پيروي از آن, هيچ گونه کوتاهي عمدي روا ندارند». T}ويژگي‏هاي فرهنگ اسلامي : {T اهم ويژگي‏هاي فرهنگ اسلامي عبارت است از: 1. منابع بنيادين فرهنگ اسلامي (قرآن کريم و سنت معصومين(ع)، در نوع خود بي نظير است. 2. اصول و مباني فرهنگ اسلامي ثابت است و با نوآوري ها، خلاقيت‏ها و ابتکارات مسلمين از بين نمي‏رود. 3. احکام، قوانين و الگوهاي ارائه شده در فرهنگ اسلامي، روشن و کامل است. 4. فرهنگ اسلامي انسان را به سوي آگاهي و آزادي مسئولانه سوق مي‏دهد و او را از اطاعت و تمکين کورکورانه قواعد اجتماعي و فرهنگ‏هاي رشد نايافته باز مي‏دارد. 5. فرهنگ اسلامي قابليت جهاني شدن دارد. 6. انتقال فرهنگ اسلامي سريع و نافذ است. از آنجا که فرهنگ اسلامي از سوي فطرت انسان‏ها مورد تأييد واقع مي‏شود و دين اسلام، بعضي از رفتارها و رسوم را پذيرفته و تأييد مي‏کند، پذيرش فرهنگ اسلامي از سوي افراد و جوامع به آساني صورت مي‏گيرد و به سرعت در اعماق قلب‏ها جاي مي‏گيرد. 7. فرهنگ اسلامي در چهارچوب اصول و مباني ثابت خود، به مبادله و ارتباط با فرهنگ‏هاي ديگر مي‏پردازد. V} ر.ک: شناخت فرهنگ، فرهنگ سازماني و مديريت بر آن، همان، ص 46 {V T}مقايسه فرهنگ اسلامي با فرهنگ غربي: {T در مقايسه فرهنگ اسلامي با فرهنگ غربي، مي‏توان به اين موارد اشاره کرد: 1. در فرهنگ اسلامي علاوه بر فضيلت محوري در انديشه، الگوهاي اخلاقي‏ـ معنوي فراواني وجود دارد كه هر يك براي تحولّ جامعه بشري كفايت مي‏كند؛ در حالي كه در فرهنگ غربي، اگر چه دانشمندان بسياري بوده اند، اما هيچ يك از آنان انسان كامل و آيينه تمام‏نماي فضايل اخلاقي به شمار نمي‏آيند. 2. فرهنگ اسلامي مي‏تواند به دغدغه هميشگي انسان (معنا و مفهوم زندگي)، پاسخ دهد و به روشني آن را تبيين كند؛ در حالي كه فرهنگ غربي از پاسخ دادن به اين پرسش بنيادين ناتوان است. 3. در فرهنگ اسلامي، رابطه‏اي منطقي ميان دنيا و آخرت وجود دارد و بهره‏گيري مشروع از دنيا و توجه به آخرت، هر دو، توصيه شده است؛ در حالي كه در فرهنگ غربي، اين دو با يكديگر در تضاد است و پيوستن به دنيا، لازمه پشت كردن به آخرت دانسته مي‏شود. 4. در فرهنگ اسلامي، بر اصل احترام به ملت‏ها و استقلال و آزادي آنان تأكيد فراوان شده است؛ در حالي كه در فرهنگ غربي، مفاهيمي نظير توسعه بي‏قيد و شرط، قدرت‏طلبي، استثمار ملت‏ها و تحقير توده‏هاي مردمي ديگر جوامع، به چشم مي‏خورد. 5. در فرهنگ اسلامي، دين و سياست جلوه‏هايي از يك حقيقت است؛ در حالي كه در فرهنگ غربي، با تسلط سكولاريسم، دين از سياست جدا مي‏شود. V} دكتر محمد رضا شرفي، پاسخ به سؤالات نسل جوان، ص 124 {V
کد سوال : 12
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : شادي و نشاط، چه نسبتي با دين دارد؟ آيا دين شادابي را تقويت مي‏كند يا سبب ركود و خمود آن است؟
پاسخ : T}شادي در دين {T با توجه به منابع ديني، (قرآن و سيره پيشوايان معصوم)، دين اسلام موافق نشاط و شادي است و آدمي را از تنبلي رهانده، سرزنده و سر حال مي‏سازد. البته اين شادي درچهارچوب نگاه تعديلي معنا مي‏يابد؛ توضيح اينکه: يکم. هدف، غايت، فرجام و آرماني كه اسلام براي بشر ترسيم مي‏کند، فقط خدا است. هدف از زيستن آدمي در اين دنيا، بازگشت مختارانه و آزادانه او به اصل خويش است و اين يعني حركت، صعود و بازگشت ‏به سوي خداوند است. به بيان ديگر، انسان تنزل يافته، بايد تلاش كند تا دوباره خود را پاك گرداند و در پرتو پيروي از پيامبران و امامان و عمل به تعاليم آنان به اصل خويش (حاكميت روح توحيد و خدايي شدن)، دست‏يازد. V}خداشناسي و فرجام‏شناسي [دفتر اول]، صص‏75 ـ 87 {V دوم. بهترين آيين‏ها آن است كه با طبيعت آدمي و ساختار آفرينش او سازگار بوده، نيازمندي‏هاي طبيعي و فطري اش را برآورد. در غير اين صورت، قابل عمل نيست و نمي‏تواند آدمي را خوشبخت و سعادت‏مند سازد. تعاليم اسلام به دليل توجّه به اين نيازها و تناسب آن با فطرت آدمي، توانست از محدوديت جزيره‏العرب خارج گشته، جهان اسلام را در اقصي‏نقاط دنيا شكل دهد. V}«فاقم وجهك للدين حنيفا فطرة ا لله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم»، (روم (30)، آيه 30) {V به گفته علامه طباطبايي، اسلام، نه انسان را از نيروها، غرايز و خواسته‏هايش محروم مي‏كند و نه همه توجه را به تقويت جنبه‏هاي مادي معطوف مي‏دارد. نه او را از جهاني كه در آن زندگي مي‏كند، جدا مي‏سازد و نه او را بي‏نياز از دين و شريعت به حساب مي‏آورد. V}محمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 16، ص 203{V T}اهميت و ضرورت شادي {T سوم. شادي و نشاط يك ضرورت و نياز است. اين پديده هر چند از زواياي گوناگوني تعريف و تشريح شده؛ ولي به اتفاق انديشمندان يك ضرورت و نياز اساسي انسان به شمار مي‏آيد. چه كسي را مي‏توان يافت كه مدعي باشد نيازمند به شادي نيست؟ اساس جهان هستي و پديده‏هاي آن به گونه‏اي طراحي شده‏ است كه در آدمي شادي ايجاد کند. بهار با طراوت، صبح پر لطافت، طبيعت‏با ظرافت، آبشارهاي زيبا، گل‏هاي رنگارنگ، ديدار دوستان، ازدواج و پيوند دو انسان و ... همه شادي آور و سرور انگيز است. از آنجا كه شادي، ناكامي، نااميدي، ترس و نگراني را از آدمي دور مي‏سازد، روان‏شناسان به ايجاد و تثبيت آن در انسان دستور اكيد داده‏اند و اين نشانگراين حقيقت است كه شادي، نياز اساسي و ضروري آدمي است. V}نگا: روان‏شناسي شادي، روان‏شناسي كمال، راز شاد زيستن و ... {V T}عوامل شادي و نشاط {T چهارم. با بررسي نظريات دانشمندان و مطالعه متون معتبر، مي‏توان موارد ذيل را در زمره عواملي بر شمرد كه حالت‏شادي و نشاط را در انسان پديد مي‏آورند: ايمان، رضايت و تحمل، پرهيز از گناه، مبارزه با نگراني، تبسم و خنده، مزاح و شوخي، بوي خوش، خود آرايي، پوشيدن لباس‏هاي روشن، حضور در مجالس شادي، ورزش، اميد به زندگي، كار و تلاش، سير و سفر، تفريح، تلاوت قرآن، تفكر در آفريده‏هاي خداوند، صدقه دادن، نگاه كردن به سبزه‏ها و ... . V}شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 5، باب ملابس; شيخ طوسي، امالي، ح 45; محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 71، ص 95; آيين زندگي، ص 34{V P}چهار چيز هر آزاده را ز غم بخرد{E}تن درست و خوي نيك و نام نيك و خرد {P P}هر آن كه ايزدش اين چهار روزي كرد{E}سزد كه شاد زيد شادمان و غم نخورد{P V}رودكي {V T}اسلام و شادي {T پنجم. اسلام با توجه به نيازهاي اساسي انسان، شادي و نشاط را تحسين و تاييد كرده است. قرآن زندگي با نشاط و شادي را نعمت و رحمت ‏خدا تلقي فرموده، توأم با گريه و زاري و ناله را خلاف رحمت و نعمت‏خداوند دانسته است. در يکي از داستان‏هاي صدر اسلام آمده است: روزي رسول خدا(ص) دستور صادر كرد كه بايد تمام نيروهاي قابل براي شركت در مبارزه عليه كافران و مشركان بسيج‏ شوند. عده‏اي با بهانه‏هاي مختلف از شركت در اين لشكر كشي خود داري و از فرمان خدا و پيامبر(ص) تخلف كردند! خداوند در قرآن مي‏فرمايد: «لعنت‏خدا باد بر اين كساني كه ديدند پيغمبر با انبوه مسلمانان به ميدان نبرد مي‏روند; اما باز هم زندگي دوستي، آنها را وادار كرد از فرمان خدا و رسول امر تخلّف كنند و بمانند. لعنت ‏خدا بر آنها باد و محروم باد اين گروه از رحمت‏حق‏» V} توبه (9)، آيه 81{V به دنبال آن، به عنوان يك نفرين مي‏گويد: «A} فَلْيَضْحَكُوا قَليلاً وَ لْيَبْكُوا كَثيرًا{A »؛ «[اين گروه نافرمان] از اين پس كم بخندند و زياد بگريند». روشن است که نفرين به صورت كيفر و مجازاتي است كه همواره بر خلاف طبيعت و فطرت آدمي او را دچار عذاب و رنج مي‏سازد. اينكه خداوند آرزوي كم خنديدن و زياد گريستن براي نافرمانان مي‏كند، حكايت از اين حقيقت دارد كه خنده به عنوان يكي از عوامل نشاط، امر طبيعي و فطري است و او مي‏خواهد به عنوان كيفر، نافرمانان از اين نعمت محروم باشند. V}گفتارها، ج 2، ص 225 و 226 {V توصيفات قرآن در خصوص بهشت نيز حاكي از اين واقعيت است كه اسلام، بر نشاط و شادي مهر تأييد نهاده است. باغ‏هاي زيبا، آب‏هاي زلال و روان، زيباترين بسترها، نرم‏ترين و چشم‏گيرترين پارچه‏ها، برترين ديدني‏ها V} ر.ك: سوره هاي: الرحمن، واقعه و يس {Vو ... در بهشت همه جزء عوامل نشاط و شادي به شمار مي‏رود و خداوند براي شادكردن انسان‏ها, بهشت را اين‏چنين قرار داده است. قرآن در آيه اي ديگر، برخي عوامل شادي و نشاط را مخصوص مؤمنان دانسته است. «A} قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللّهِ الَّتي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ{A ؛ V}اعراف(7)، آيه 32 {V «بگو [در برابر كساني كه بسياري از مواهب زندگي را تحريم مي‏كردند] اي پيغمبر! چه كسي حرام كرده است زينت و آرايش و زيبايي‏هايي را كه خداوند از درون طبيعت‏، براي بندگانش بيرون كشيده; چه كسي حرام كرده است روزي‏هاي پاك و مواهب پاك را; بگو: اين مواهب پاك و اين زيبايي‏ها براي مردم با ايمان در همين زندگي دنيا و در زندگاني جاويد آخرت قرار داده شده است». با اين تفاوت كه در اين دنيا، زيبايي‏ها به زشتي‏ها و شادي‏ها به رنج‏ها آميخته است; ولي در دنياي ديگر و در روز رستاخيز، اين زيبايي‏ها و اين مواهب پاك، براي مردم با ايمان به صورت خالص وجود دارد. V}گفتارها، ج 2، ص 227 و 228 {V اين آيه به خوبي بيان‏گر اين حقيقت است كه اسلام به بهره‏مند شدن از زيبايي‏ها و موهبت‏هاي زندگي اهميت مي‏دهد و آن را زيبنده دين‏داران و مؤمنان مي‏داند. معصومان(ع) نيز بر اين امر صحّه گذاشته‏اند. رسول اكرم(ص) مي‏فرمايد: «مؤمن شوخ و شاداب است‏». V}حراني، تحف العقول، ص‏49 {V حضرت علي(ع): «شادماني، گشايش خاطر مي‏آورد» V}آمدي، غررالحكم، ح‏2023{V و «اوقات شادي، غنيمت است‏» V} همان، ح‏1084{V و نيز «هركس شادي‏اش اند ك باشد، آسايش او در مرگ خواهد بود». V}بحارالانوار، ج‏78، ص‏12 {V 3. امام صادق(ع) فرمود: «هيچ مؤمني نيست كه شوخي در طبع او نباشد» V}كليني، اصول كافي، ج‏2، ص‏663 {Vو نيز «شوخ طبعي، بخشي از حسن خلق است‏». V}همان{V 4. امام رضا(ع) فرمود: «كوشش كنيد اوقات شما چهار زمان باشد: وقتي براي عبادت و خلوت با خدا، زماني براي تأمين معاش، ساعتي براي معاشرت با برادران مورد اعتماد و كساني كه شما را به عيب‏هايتان واقف مي‏سازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و وقتي را هم به تفريحات و لذايذ خود اختصاص دهيد و از شادي ساعت‏هاي تفريح، نيروي لازم براي عمل به وظايف وقت‏هاي ديگر را تأمين كنيد». V}بحارالانوار، ج‏75، ص‏321 {V در سيره معصومان، عنصر شادي آن چنان اهميت دارد كه علاوه بر تأييد آن، به بسترسازي، زمينه‏سازي و ايجاد آن نيز توصيه شده است. V}كافي، ج‏2، ص‏192{V در احاديث، علاوه بر دستورهاي كلي در خصوص شادي و نشاط، دستورالعمل‏هاي خاصي نيز براي حفظ و پرورش اين حالت ـ مانند پياده‏روي، سواركاري، غوطه‏وري در آب، نگاه كردن به سبزه‏ها، خوردن و نوشيدن، مسواك كردن، شوخي، خنده و ... V}وسائل الشيعه، ج‏12، ص‏112; بحارالانوار، ج‏16، ص‏298; حسين نوري، مستدرك الوسائل، ج‏8، ص‏418 {V بيان شده است. T}مرز شادي و نشاط {T ششم. براساس هدف و فرجام زندگي، شادي و نشاط از ديدگاه اسلام داراي حد و مرز است. محتوا و قالب شادي و نشاط، نبايد با روح توحيدي و انساني اسلام در تضاد و باشد; زيرا هر پديده‏اي كه انسان را از آرمان و غايت اصلي خويش دور سازد، به هيچ وجه مقبول اسلام نخواهد بود. بنابراين پديده شادي و عوامل آن، به عنوان يك نياز اساسي و ضروري تا حدي روا و مجاز است كه مانع نيل انسان به هدف اصلي‏اش نگردد، از اين رو بسياري از انديشمندان مسلمان معتقدند: از آنجا كه انسان در انجام دادن هر رفتار ارادي، انگيزه و هدفي را پي‏مي‏گيرد، V}اخلاق اسلامي، ص‏98 و 99; اخلاق الهي، ج‏5، ص‏238{V سرور و نشاط به عنوان يك رفتار، از اين قاعده مستثنا نيست و هدف و انگيزه‏اي در آن دنبال مي‏شود. در اين پديده، اگر انگيزه و هدف، حق و در راستاي هدف اصلي زندگي آدمي باشد، اين پديده مفيد و سودمند خواهد بود و اگر انگيزه و هدف باطل، در آن نهفته و در برابر هدف اساسي زندگي انسان باشد، اين پديده، باطل و مضر خواهد بود. بنابراين مي‏توان مرز شادي و نشاط را انگيزه و هدف آن دانست. مزاح و شوخي كه يكي از عوامل برجسته شادي است، اگر به سبك‏سري، بي‏شرمي و گستاخي بياميزد، «هزل‏» ناميده مي‏شود كه در اسلام مطرود است و اگر به تحقير و بدگويي و ناسزا آميخته گردد، آن را «هجو» مي‏خوانند و اين نيز در اسلام نهي شده است. V}يكي از اصحاب از رسول خدا پرسيد: «آيا اگر با دوستان خود شوخي كنيم و بخنديم، اشكالي دارد؟ حضرت فرمود: اگر سخن ناشايستي در ميان نباشد، اشكالي ندارد (كافي، ج‏2، ص‏663; تحف العقول، ص‏323) {V اگر شوخي از حد خارج شود و به بيهودگي يا زياده‏روي بينجامد، باز از نظر اسلام عملي ناپسند خواهد بود; همان طور كه اميرمؤمنان علي(ع) مي‏فرمايد: «هر كس بسيار شوخي كند، وقار و سنگيني او كم مي‏شود» V}غررالحكم، ص‏222 {V و امام صادق(ع) مي‏فرمايد: «زياد شوخي كردن، آبرو را مي‏برد». V}كافي، ج‏2، ص‏665 {V خنده و تبسم ـ كه از عوامل ديگر نشاط و شادي است ـ بايد صادقانه بوده، شخصيت آدمي را لكه‏دار نسازد. خنده از نظر اسلام، آن گاه مؤثر و مفيد است كه به شخصيت ديگران لطمه وارد نياورد. خنده، با انگيزه آزردن، اهانت و تحقير ديگري، حكم حرمت آزار شخص مؤمن را دارد و به شدت از آن نهي شده و حرام است. وقتي احترام مؤمن برتر از كعبه بر شمرده شده، به خوبي روشن مي‏شود كه اهانت و تحقير او، چه اندازه نكوهيده است. V} اخلاق الهي، ج‏5، ص‏256 ـ 257 {V قالب‏هاي نشاط و شادي و عوامل آن نيز بايد در شأن مقام انسان و آرمان‏هاي والاي او باشد; زيرا گاه محتوايي مفيد، در قالبي نامناسب، نتيجه اي معكوس دارد و به همين دليل در روايات، قهقهه از شيطان تلقي V}كافي، ج‏2، ص‏664{V و تبسّم بهترين خنده دانسته شده است. V}غررالحكم، ص‏222{V زمان و مكان شادي نيز بايد با آن متناسب باشد; زيرا اگر اين تناسب برقرار نباشد، بسيار ناپسند و زشت‏خواهد بود. مزاح و بذله‏گويي در مراسم سوگواري و مكان‏هاي مقدس ناپسند است V}اخلاق الهي، ج‏5، ص‏258 ـ 259{V و در خصوص مكان و زمان خنده از رسول اكرم(ص) نقل شده است: «كسي كه بر جنازه‏اي بخندد، خداوند در روز قيامت پيش چشم همه، به او اهانت مي‏كند و دعايش اجابت نمي‏شود و كسي كه در گورستان بخندد، باز مي‏گردد، در حالي كه سختي بزرگي همانند كوه احد، براي او است‏». V}همان (ر.ک: محمدرضا کاشفي، مجله پرسمان ، شماره 19) {V بر اين اساس پاره‏اي از روايات ـ که شادي و عوامل آن را نكوهش كرده‏اند ـ ناظر به نشاط و عواملي است كه از مرز و حدود شادي مطلوب از ديدگاه اسلام پا را فراتر نهاده و به افراط و تفريط در غلتيده‏اند، وگرنه اسلام اصل شادي را نه تنها ناپسند نشمرده؛ بلكه آن را تاييد و توصيه كرده است.
کد سوال : 13
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : فلسفه و حكمت گريه كردن وعزاداري براي پيامبر(ص) و ائمه(ع) چيست؟
پاسخ : T}فلسفه گريه و انواع آن : {T گريه براي خدا و از ترس عقاب الهي و نيز گريه براي اولياي خدا در شمار برترين عبادت‏ها است؛ به ويژه گريستن بر حضرت ابا عبدالله سالار شهيدان(ع)، چنين گريه‏اي فلسفه‏هاي سازنده و تربيتي چندي دارد؛ از جمله: 1. پالايش و تزكيه روح، و احساس نزديكي به خدا؛ 2. پيوند عميق عاطفي ميان مردم و الگوهاي راستين امت؛ 3. اعلام وفاداري نسبت به رهبران و پيشوايان ديني و مكتب؛ 4. الهام شدن روح انقلابي و ستم ستيزي به مردم؛ 5. زنده نگاه داشتن ياد و خاطره وقايعي چون نهضت شكوهمند حسيني. اينكه اشك و گريه، خود به خود به وجود مي‏آيد، يا بايد با تلقين و برانگيختن احساسات ايجاد شود، مقوله ديگري است. هر مسلمان پاكْ طينتي، با به يادآوردن مصائب ابا عبدالله(ع) و عظمتي كه آن حضرت به وجود آورد، به راستي اشك سوز و گاه شوق مي‏ريزد. V}براي آگاهي بيشتر ر.ك: مرتضي مطهري، حماسه حسيني {V T}تأثيرات عزاداري {T در يک تقسيم بندي مي‏توان تأثيرات عزاداري بر معصومين(ع) را در جهات ذيل نام برد: T}يک. جنبه عاطفي {T كسي كه عزيزي را از دست مي‏دهد، ناخودآگاه حزين و غمناك است و نمي‏تواند غمگين نباشد. بر پايي مراسم سوگواري، باعث خالي شدن اين غم و غصهّ مي‏شود. به علاوه، عزاداري براي بزرگان دين،محبت و رابطة ‏عاطفي مردم با آنان را مي‏افزايد. T}دو. جنبه سياسي {T اگر اين عزاداري‏ها نبود، قيام خونين و روشنگر سيدالشهدا(ع) به فراموشي سپرده مي‏شد و چه بسا اصل قيام و شهادت او نيز تحريفيا حتي انكار مي‏شد. در زمان صدر اسلام، شرايط اقتضا نكرد كه شيعيان براي حضرت زهرا(س) عزاداري و نوحه‏خواني كنند و همين باعث شد كه برخي از تاريخ‏نويسان غرض‏ورز، اصل شهادت آن حضرت را انكار كنند؛ حتي مي‏گويند: «اگر محسن فاطمه شهيد شده، پس قبرش كجا است؟» لابد اگر مي‏توانستند، مي‏گفتند: «اگر پيامبر دختري به نام فاطمه داشته و كشته شده، پس قبرش كجا است؟!» T}سه. جنبه ديني {T با برپايي مراسم‏هاي عزاداري و سخنراني در ماه محرم، مردم بيش از پيش با معارف الهي واخلاق اسلامي آشنا مي‏شوند. عاشورا دين ما را حفظ كرده است. T}چهار. جنبه تربيتي {T كودكان و نوجوانان از برپايي اين مراسم و يادآوري آن واقعة عظيم، دِليري و ايثار و فداكاري را فرا مي‏گيرند. البته لقاي الهي براي حضرت امام حسين(ع)، زيباترين و باشكوه‏ترين امور است؛ ولي در هنگام مصيبت و حزن و اندوه امامان(ع) از واقعه جانگداز عاشورا، نمي‏توانيم شاد باشيم. قطعاً دشمنان ائمه(ع) در اين روز مسرور بوده‏اند. به علاوه نقل حماسة عاشورا، روح ايثار و شجاعت و ايمان را در مسلمانان زنده مي‏کند. در نتيجه آنان در مقابل مسائل جهان اسلام، بهتر حساسيت نشان خواهند داد. انقلاب ضدّطاغوتي و ضدّآمريكايي ايران، پيروزي حزب‏الله لبنان بر اسرائيل، مقاومت و دفاع هشت‏سالة ايران در مقابل تهاجم جهاني در قالب جنگ عراق و پيروزي‏هاي مكررّ لشكر اسلام بر كفر و الحاد جهاني و ... متأثر از مجالس عزاي سيدالشهدا(ع) است. ضمن اينكه اگر آن واقعه به همان شكل نقل نگردد، اندك اندك به فراموشي سپرده خواهد شد و اسلام، پشتوانه‏اي تأثيرگذار با اين اهميت را از دست خواهد داد. البته بايد در روضه‏خواني‏ها از تحريف و عوض نمودن واقعيت خودداري كرد و در كنار نقل حادثه عاشورا، بايد به مسائل جهان اسلام در عصر حاضر نيز اهميت داد و وظيفه مسلمانان در اين رابطه را گوشزد كرد.
کد سوال : 14
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : هنر تعزيه چه جايگاهي در فرهنگ اسلامي دارد ؟
پاسخ : T}تعزيه در اسلام: {T عزاداري و سوگواري اهل بيت(ع)، مي‏تواند در قالب‏ها و ابزاري که در ميان ملل و اقوام مختلف مرسوم بوده، محقق شود و به شيوه‏هاي گوناگون تجلّي يابد. البته اين تا زماني است که قالب‏ها به اصل پيام و محتوا لطمه وارد نسازد؛ بلکه به بهترين نحو آن را در ذهن و جان مخاطب جاي دهد. از اين رو استفاده از شيوه‏هاي عزاداري که در زمان صدر اسلام رايج نبوده (مانند زنجيرزني، سينه زني، تعزيه و...) نه تنها از نظر شرعي اشکال ندارد؛ بلکه مددکار اسلام بوده و مي‏تواند در حد خود، شعارهاي عاشورا و اهل بيت(ع) را به گوش انسان معاصر رسانده و قلب او را به سمت باور بدان‏ها سوق مي‏دهد. البته بايد به اين نکته مهم نيز توجه کرد که عزاداري مشروع و مجاز، داراي حدود و چارچوب‏هاي خاصي است که به وسيله شرع و عقل تعيين مي‏گردد. اگر عزاداري در شيوه‏هايي اجرا شود که شور را بر شعور غالب سازد و به نوعي موجب انحراف از فلسفه عزاداري گردد، خارج از حدود عزاداري مشروع، مقبول، موجه و معقول است. اگر قالب‏هاي عزاداري به گونه اي باشد که عقلاي جامعه، آن را تقبيح کرده، آن را موجب وهن مذهب و آموزه‏هاي اصلي عاشورا بدانند، قطعاً حد غيرمجاز عزاداري خواهد بود. V}محمد رضا کاشفي، فلسفه عزاداري، مرکز فرهنگي نهاد، چاپ اول، 1381، ص 21{V شکل و صورت عزاداري بايد به گونه اي باشد که بتواند هسته و محتواي اصلي پيام عاشورا را به مردم ابلاغ و باور انسان‏ها را نسبت به آنها تقويت کند؛ ولي اگر اين ظاهر، به صورتي درآيد که نه تنها باطن و مغز را نشان ندهد؛ بلکه باعث گردد اصل مسئله و موضوع خدشه دار شود، شکل و صورت مناسبي نخواهد بود. در هر صورت تعزيه همچون ديگر سنت‏هاي مذهبي، بايد به هنگام اجراي آن موازين شرعي رعايت گردد و ارزش‏هاي معنوي آن پايمال نشود و چون سنتي ديني است، بايد نشانگر فضايل، مکارم و خصال نيکو باشد، مردم را دين شناس نمايد و روح معنويت را در آنان تقويت کند. پس تعزيه در صورتي موجب خشنودي خدا و اولياي الهي است که در حدود بندگي پروردگار بوده و مشتمل بر دروغ، حرام و امور وهن انگيز نباشد. مسئله شبيه خواني و تعزيه، از ديدگاه فقهي و اعتقادي، مورد بحث و بررسي عالمان شيعه قرار گرفته است. برخي آن را تحريم و بعضي تجويز کرده اند. از نظر علماي شيعه، خدمتي براي حفظ اسلام بالاتر از اين نيست که بدعت‏ها از بين بروند و افکار موهوم، خرافي و مضامين سست از متون نوحه‏ها و شبيه نامه‏ها حذف شوند. از اين رو در صورتي که مسائل شرعي، در تعزيه خواني رعايت گردد و تعزيه پيراسته از وهن و خرافات باشد، اشکالي بر آن نيست.
کد سوال : 16
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : علت صرف هزينه زياد براي مقبره بزرگان چيست؟
پاسخ : T}زيباسازي قبور اهل بيت (ع) {T نخست بايد دانست كه از ديدگاه آيات و روايات اسلامي، زيارتگاه‏ها و محل‏هاي عبادت، نبايد نمادي از تجملات دنيايي و زخارف مادي باشد؛ ولي زيباسازي فضا در حد ايجاد جذابيت براي زائران، داراي آثار ثمربخش و سازنده‏اي است كه به بعضي از آنها اشاره مي‏شود: يکم. تعمير و زيباسازي قبور ائمه اطهار(ع) تعظيم شعائر الهي است و قرآن مجيد آن را نشانه تقواي قلوب و تسلّط پرهيزگاري بر دل‏ها مي‏داند: «A} وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ{A؛ » V}حج، آية 32 {V مقصود از شعائر در اين آيه، نشانه‏هاي دين الهي است. اولياي خدا ـ به ويژه آنان كه در راه گسترش دين جانبازي كرده‏اند ـ از شعائر و نشانه‏هاي دين او هستند. يكي از راه‏هاي بزرگداشت آنان ـ علاوه بر حفظ آثار و مكتب آنها ـ حفظ و تعمير قبور آنان است. معمولاً در ميان تمام ملل، شخصيت‏هاي بزرگ سياسي و ديني در نقاط حساس به خاك سپرده مي‏شوند و از مقبرة آنان به عنوان نشانه مكتب و نماد افتخار، محافظت مي‏شود. قرآن مجيد به روشني به ما دستور مي‏دهد كه به بستگان و خويشاوندان پيامبر گرامي(ص) مهر ورزيم: «A} قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى{A » V}شوري، آية 23{V و مسلماً يكي از راه‏هاي ابراز علاقه به خاندان رسالت، حفظ و بزرگداشت مرقدهاي آنان است. به دليل همين ابراز احساسات و نشان دادن عشق و علاقه فراوان به اهل بيت(ع)، شيعيان همواره سعي كرده‏اند كه زيباترين هنرهاي معماري و آيينه‏كاري و منبت‏كاري را در حرم‏ها و بناهاي متعلّق به آنان، به كار برند و ارزنده‏ترين و با ارزش‏ترين فلزات ـ اعم از طلا و نقره و ساير جواهرات ـ را وقف آن قبور مطهر نمايند و در تزيين گنبد و بارگاه آن بزرگان استفاده كنند. اين، نشانه تعظيم شعائر و بيانگر شكوه و اجلال آن بزرگواران در نزد مردم است. همچنين ديدن اين حرم‏هاي نوراني، يادآور عظمت معنوي و مقام والاي صاحب آن بارگاه است. دوم. بزرگداشت مقام بزرگان دين ـ از طريق آباداني و زيباسازي قبور آنان و به وجود آوردن امكانات رفاهي براي زائران و ارائه خدمات فرهنگي و مادي و ... ـ مي‏تواند نقش ارزنده‏اي در گسترش و ترويج فرهنگ و ارزش‏هاي اسلامي و اسوه قراردادن ائمه اطهار(ع) و تمسّك به سيرة آن بزرگواران براي عموم مردم داشته باشد. اين خود، نتايج مهم و ارزشمندي در حوزه فردي و اجتماعي به دنبال دارد و در نهادينه كردن ارزش‏هاي الهي و انساني مؤثر است. بسياري از امور عام‏المنفعه (مانند خيرات، نذورات، اوقاف، مدرسه‏سازي، سرپرستي ايتام، پرداخت وجوهات شرعي، كمك به نيازمندان و...) از تأثيرات و نتايج بسيار ارزندة ساخت و ساز صحن و بارگاه امامان و امامزاده‏ها است؛ زيرا شكوه اين مكان‏هاي مقدس، در جذب مردم براي زيارت و انجام دادن خيرات مؤثر است. به عبارت ديگر، صرف هزينه‏هاي مالي به وسيلة افراد نيكوكار، براي زيباسازي و تجليل بارگاه بزرگان دين، سبب يادآوري مقام و عظمت والاي آن بزرگان وتعظيم شعائر الهي است و مردم بسيار زيادي را به سوي خود جلب مي‏كند و در گسترش فرهنگ و ارزش‏هاي الهي و سيره و منش فردي و اجتماعي آن بزرگواران مؤثر است. سوم. اگر بين ساير بودجه‏هاي كلان فرهنگي كشور و نتايج حاصلة آن، با هزينه‏هاي صرف شده در اين گونه اقدامات مقايسه اي کنيم و نتايج آن دو را بسنجيم، اهميت اين قبيل اقدامات براي ما روشن مي‏شود و در بسط و گسترش آن كوشش مي‏كنيم. چهارم. البته بايد از هرگونه اسراف و ريخت و پاش و انجام دادن اموري كه به هيچ وجه زيبنده نظام اسلامي و مكتب اهل بيت(ع) نيست، جلوگيري كرد و براي استفاده بهينه از امكانات موجود، برنامه‏ريزي نمود و در جهت گسترش فرهنگ صحيح اسلامي و ارائه خدمات گوناگون از آن،بهره برد؛ خدماتي مانند ايجاد كتابخانه، زائرسرا، سالن اجتماعات، مراكز درماني، امكانات آسايش، مراكز فرهنگي و تفريحي و ورزشي براي عموم افراد جامعه و... همان‏طور كه شاهد انجام گرفتن اين‏گونه اقدامات از سوي برخي مراكز ديني و زيارتي (مانند آستان قدس رضوي در مشهد و آستان مقدس حضرت معصومه(س) در قم و...) هستيم.
کد سوال : 18
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : آيا زندگي اجتماعي ضرورت دارد؟ علت گوشه نشيني برخي از مردان الهي چيست؟
پاسخ : T}زندگي اجتماعي دراسلام: {T در اسلام، زندگي اجتماعي هدف نيست و ارزش مطلق ندارد؛ بلكه ارزش آن نسبي است. زندگي اجتماعي، وسيله‏اي است براي تأمين ارزش‏هاي بالاتر. مطلوبيت زندگي اجتماعي، تابع شرايطي است كه زندگي فردي را با زندگي ديگران پيوند مي‏دهد. عواملي كه زندگي فرد را به جامعه و اجتماع پيوند مي‏دهد، غريزي، عاطفي و عقلاني. اين عوامل انسان را وامي‏دارد كه به جامعه گرايش يابد و زندگي خويش را با زندگي ديگران پيوند دهد. كمالات انسان، در سايه اجتماع حاصل مي‏شود و بدون آن، انسان از چنين كمالاتي محروم خواهد ماند. البته اين بدين معنا نيست كه بگوييم: اجتماع داراي ارزش مطلق است. در قرآن كريم، به همان اندازه كه به محبت كردن مردم به همديگر اهميت داده شده، به تبّري و بيزاري جستن از برخي انسان‏ها نيز اهميت داده شده است. از جمله، در داستان «اصحاب كهف» آمده است كه آن جوانان صالح، از اجتماع فاسد زمان خود كناره گرفته به غاري پناه بردند. V}«و إذ اعتز لتمو هم و ما يعبدون...» سوره كهف(18)، آية 16 {V قرآن اين كناره‏گيري را مي‏ستايد؛ زيرا آنان براي آنكه دين خود را حفظ كنند، از آن جامعه كوچيدند و از آن منجلاب فساد، كناره‏گيري كردند. داستان گوشه‏گيري ابوذر را بعد از رحلت پيامبر(ص)، مي‏توان در همين مقوله (فساد دستگاه حكومتي) توجيه كرد، وگرنه ابوذر عزلت انتخاب نكرد. اگر تاريخ زندگي ابوذر مطالعه شود، پرخاشگري‏هاي او به كارگزاران خلفا، نشانگر سوز و گداز اجتماعي است. به عبارت ديگر، ابوذر از اجتماع نبريد؛ بلكه او را از اجتماع بريدند. كناره‏گيري حضرت ابراهيم(ع) از جامعه شرك آلود نمرودي‏ـ كه در قرآن آمده است‏ ـ V}«و اعتز لكم و ما تدعون...» مريم(19)، آية 48 {V و يا رهبانيت اصحاب حضرت عيسي(ع)‏، V}همان، آية 49 و50{V به دليل وضعيت بد زمانشان بود و مي‏خواستند دين خود را حفظ كنند. اما در جايي كه خشنودي خدا در بازگشت به جامعه و اجتماع است، براي هدايت ديگران و معاشرت با آنها، رهبانيت، ديرينشي، گوشه‏گيري و عزلت، ارزشي ندارد. پس زندگي اجتماعي در اسلام، داراي ارزش مطلق نيست؛ بلكه تابع شرايط زمانه است. V}استاد مصباح يزدي، معارف قرآن و اخلاق در قرآن {V
کد سوال : 19
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : تبادل نظر و مباحثه در زمينه‏هاي مذهبي و سياسي چه شرايط و آثاري دارد؟
پاسخ : T}تبادل نظر در زمينه‏هاي مذهبي و سياسي {T براي روشن شدن بهتر پاسخ، توجه به سه نكته اساسي بايسته است: يکم. انسان موجودي است متفكر و خوش‏بختي و خسران او در گرو بهره‏مندي از افكار و انديشه او است. به همين جهت، وليّ خداوندي ‏ـ كه براي هدايت انسان آمده‏ ـ مي‏كوشد از راه تفكر، او را به منافع مادي و معنوي خود متوجه سازد تا هر چيزي را كه در سعادت او نقش دارد، از راه انديشيدن به وي بفهماند و از راه دل در او شوق و انگيزه ايجاد كند تا به فكر بفهمد و با دل بدان بگرود. بر همين اساس، بيدار كردن افكار و عقول، در سر لوحه برنامه‏هاي پيامبران خدا قرار گرفته است. حضرت علي(ع) فرمود:« H} ... فبعث فيهم رُسُلَه و واتر إليهم أنبيائَه ... و يثير والهم دفائن العقول ... {H »؛ «خداوند پيامبران خود را در ميان مردم برانگيخت و آنان را پي در پي فرستاد [... تا موانع سر راه انديشه را بردارند] و گنجينه‏هاي خود را بر ايشان آشكار گردانند». V}نهج البلاغه، خطبة 1 {V انسان با انديشيدن و فكر كردن، شخصيت والاي خود را رقم مي‏زند؛ پس اگر اين جايگاه بلند انساني را از او بازدارند، پيامدهاي ناگوار و ناهنجاري متوجّه آدمي و جامعه بشري خواهد شد. دوم. مردم به طور طبيعي در افكار و انديشه‏ها مختلفند و اساساً تنوع در افكار، از شرايط اصلي و ضرور زندگي بشر است. گونا‏گوني افكار و انديشه‏هاي انسان‏ها ـ كه از فطرت آنان سرچشمه مي‏گيرد ـ اين عالَم را از ملال و يكنواختي به درمي‏آورَد و زيستن در آن را لذتّ بخش و موجب خرسندي و خوش‏وقتي مي‏گرداند. علاوه بر آنكه قواي عقلاني، اخلاقي و ذوقي را مي‏پرورد. V}تكاپو‏گر انديشه‏ها (زندگي، آثار و انديشه‏هاي استاد محمد تقي جعفري)؛ عبدالله نصري، پژوهش‏گاه فرهنگ و انديشه اسلامي، تهران، چاپ اول، تابستان 1376، ص 408 {V P}اين تفاوت عقل‏ها را نيك دان {E} در مراتب از زمين تا آسمان{P P}هست عقلي همچو قرص آفتاب {E} هست عقلي كمتر از زُهر و شهاب{P P}هست عقلي چون چراغي سرخوشي {E}هست عقلي چون ستاره آتشي{P V}مثنوي، دفتر پنجم، شمارة 459-461 {V سوم. اكنون كه انديشيدن، مهم تلقّي گشته و گونا‏گوني فكرها نيز فطري دانسته شده است، چگونه مي‏توان در عين حفظ تفكّر و تعقّل، به اختلاف انديشه‏ها احترام گذاشت؟ آنچه ما آن را «تبادل نظر» و «مباحثه» نام مي‏نهيم، همه براي ارج‏گذاري بر انديشه، با حفظ تفاوت آرا است. در واقع، در پرتو تضارب آرا و انديشه‏ها، علاوه بر حفظ دو نكته پيش‏گفته، فكر و خلاقيّت ذهن نيز رشد مي‏يابد و معارف و علوم كامل‏تر مي‏گردد. به هر روي، استفاده از آرا و نظريّات ديگران و در هم آميختن افكار و تضارب آرا و دوري جستن از خودمحوري و استبداد در رأي، آدمي را در عقل ديگران شريك مي‏گرداند و از تجارب آنها بهره‏مند مي‏سازد. اسلام كه به همه ابعاد تكامل و ترّقي بشر نظر دارد، به اين موضوع ارزش خاص و ويژه‏اي داده است. حضرت علي(ع) تضارب آرا و تبادل نظر را وظيفه هر عاقل و صاحب فكري دانسته، مي‏فرمايد: «سزاوار است كه انسانِ خَردمند، رأي ديگران را بر رأي خويش بيفزايد و دانش و آگاهي خويش را با به دست آوردن دانش حكيمان افزون سازد». V}بِحارالانوار، ج 72، ص 100 {V از منظر اميرِ خرد، جمع‏آوري آرا و نقد و بررسي آنها انسان را به واقعيت و حقيقت رهنمون مي‏سازد. نيز فرموده است: «آرا و انديشه‏هاي ديگران راـ همانند مايه‏اي كه در مَشك مي‏زنند تا زبده و شيره آن را بيرون آورند ـ در عالم ذهن در هم بزنيد و نقّادي كنيد تا ذهن فعال گردد و بر اثر آن، هم به رشد و ابتكار برسد و هم بتواند در ميان انبوه آرا نظريات منفي را از مثبت باز شناسد». V}ميزان الحكمه، (مكتب الاعلام الاسلامي، قم 1362،ش، چاپ اول)، ج 4، ص 36 (حديث6834) {V P} زان كه با عقلي چو عقلي جفت شد {E} مانع بد فعلي و بد گفت شد {P P} نفسِ با نفس دگر چون يار شد {E} عقل جزوي عاطل و بي‏كار شد{P P}عقل قوت گيرد از عقل دگر {E} پيشه‏گر كامل شود از پيشه‏گر{P P}آشنايي عقل با عقل از صفا {E} چون شود هر دم فزون باشد ولا{P P}عقل را با عقلِ ياري ياركن {E} امرُ هم شوري » بخوان و كار كن {P V}مثنوي، دفتر دوم، شماره‏هاي 20 و21 و2277 ودفتر سوم، شماره 2689 ودفتر پنجم، شماره 167{V پيامدهاي جلوگيري و يا محدود كردن تبادل نظر، ركود استعدادها، طغيان و انفجار جامعه، سطحي‏نگري و آسيب‏پذيري و رشد تسليم‏پذيري و جمودگرايي است. هر يك از اين امور، نتايج بدي را براي جامعه بشري به دنبال خواهد داشت كه تحليل و توضيح آنها مجال ديگري مي‏طلبد. حال كه اهميتّ و ماهيتّ تبادل نظر در پرتو خردورزي انسان و تكّثر انديشه‏ها روشن گشت، به بيان مهم‏ترين ويژگي‏هاي آن مي‏پردازيم: T}يک. رعايت روش گفت‏وگو: {T گفت‏وگو «تبادل نظر» دربارة يک موضوع، مستلزم تحليل پرسش و محور مبحث و در نتيجه، مشخص ساختن و توضيح مفاهيم، و آشكار نمودن اصل يا مقدماتي است كه اين مفاهيم با توجه به آنها استنباط شده‏ و در راستاي آن، ديدگاهي گزينش شده است. T}دو. حق جويي: {T هدف هر تبادل نظري، بايد شناخت حقيقت باشد و شركت كنندگان در مباحث فكري، بايد حق‏جويي را سر لوحه كار خود قرار دهند. در گفت‏وگو نبايد اصل، بر برخورد انديشه‏ها باشد و سرنوشت آب و سراب يا حق و باطل، مهم تلقّي نگردد. متأسفانه برخي از معاصران، اين گمان را رواج مي‏دهند كه آنچه در آن به سر مي‏بريم، «بازي» است و اساساً ديگر حق و باطلي معلوم و مطرح نيست و آنچه اَصالت دارد، تنها خودِ گفت و شنود است. اين پندارِ! خطا، منجرّ به اين خواهد شد كه از هيچ تعامل فكري، نتيجه‏اي براي رشد و خلاقيتّ ذهن به دست نيايد و اين بسيار خطرناك است. مقصود از حق‏جويي آن است كه از ادعايي كه متّكي به دليلي قوي است، با هيچ تهديد و تطميع و فشاري ـ چه از ناحيه افكار عمومي و چه از ناحيه ديگر ـ دست برنداشت. البته اين دست برنداشتن، بايد تا زماني باشد كه اين مدّعا همچنان متّكي به آن دليل مُتقن باشد؛ ولي بعد از نقض و يا ردّ دليل، نبايد در طرد آن، مسامحه کرد. T}سه. عقل‏مداري: {T حق‏جويي در ساية «عقل‏مداري» امكان تحقّق دارد. مراد از عقل‏مداري آن است كه شركت كنندگان در مباحث نظري، براي تحققّ حق‏جويي و ترويج آن، تنها تابع استدلال باشند و روح «چرا و به چه دليل» را در فضاي گفتمان‏هاي خود حاكم سازند و سنجش‏گري خود را محدود نسازند. براي حاكميّت عقل‏مداري، پرسش‏ها و نقد و بررسي‏ها، بايد منطقي و صحيح و واقع‏بينانه باشد؛ حال فرقي نمي‏كند كه موضوع گفت‏وگو علمي باشد يا فكري و يا اجتماعي. P}عقل باشد ايمني و عدل‏جو {E} بر زن و بر مرد اما عقل كو؟ {P V} مثنوي، دفتر ششم، شمارة 3861 {V در اينجا يادآوري دو نكته بايسته است: يكي اينكه مقصود از عقل‏مداري، عقل‏گرايي معتدل است؛ يعني، عقلي كه در كشف حق و اثبات حقّانيت مطلب، در چهارچوب ويژه و محدوده مشخّصي عمل مي‏كند. چنين عقلي از ديدگاه فرهنگ ديني، ابزاري است كه با آن، مي‏توان مجهولات را از معلوماتي كه در فطرت سالم انساني وجود دارد (بديهيّات)، كشف و استنباط کرد. از اين رو مراد ما از عقل‏گرايي، عقلانيتّ نيست كه در قواعد استنتاج ترديد مي‏كند و اثبات يك مطلب و حقانيت آن را، چيزي جز حصول اجماع و توافق عقلاي يك جامعه در باب آن اعتقاد نمي‏داند. همچنين منظور ما از عقل‏گرايي، عقلانيتّ حداكثري يا عقل‏گرايي حداكثري(Strong Rationalism) نيست كه بيش از حد بر عقل تكيه كرده و آن را عالي‏ترين ابزار كسب دانش تلقّي مي‏كند. عقل‏گرايي انتقادي(Rationalism Critical )نيز مورد نظر ما نيست؛ چرا كه در چهارچوب عقل‏گرايي انتقادي، يك روش هميشه به نتايج واحد نمي‏انجامد. مجموعه پيش‏فرض‏ها و مبادي به كاربرنده روش، لزوماً يكسان نيست. عقل‏گرايان انتقادي بر اين باورند كه تنوّع در مبادي ـ به فرض كه روش و قواعد استنتاج واحد باشند ـ در نتيجه حاصل از آن روش، تأثير مستقيم دارد و چون مبادي و پيش‏فرض‏هاي مقبول اشخاص و جوامع متنوع است، نتيجه حاصل نيز متنوع و گوناگون خواهد بود. V}نقد اين سه رويكرد ـ كه در برابر «عقل‏مداري در فرهنگ ديني» مطرح مي‏شود ـ مجال ديگري مي‏طلبد {V نكته دومي كه بايد گفت اين است كه ما معتقديم مطالب و مسائلي فراتر از خرد ـ نه خردستيز antiraional« ـ داريم كه براي داوري، در حق بودن يا نبودن اعتقادات ما، توانمند است. در تفكّر و انديشه اسلامي، تنها ذهن عاقل نيست كه به گونه‏اي انحصاري، عينيّات جهان خارج را درك و تعقلّ مي‏كند؛ بلكه وحي به عنوان حقيقتي فراتر از ذهن ـ نه مخالف و ضد آن ـ نقشي اساسي در درك و كشف حقايق و اثبات آن بر عهده دارد. T}چهار. آزاد منشي: {T بي‏شك، يكي از نخستين و اساسي‏ترين شرايط پديد آمدن روح تحقيق و علمي كه در سايه تبادل نظر ظهور مي‏كند، پرورش فكر آزاد و رهيده از هر گونه تعصّب و عقايد تقليدي است. افرادي كه در مباحث نظري پا به عرصه گفت و گو مي‏گذارند، بايد براي نهادينه كردن حق‏جويي و ترويج عقل‏مداري در پذيرش يا رد هر مدعا و دليلي، هيچ‏گاه پيش‏فرض‏هاي ذهني و دلبستگي‏هاي شخصي يا گروهي را دخيل نکنند؛ بلكه با كاوشي آزادانه، هدف هر «گفت و شنودي» را تنها شناخت حقيقت بدانند. درست است كه هيچ فردي بدون ارتباط با انديشمندان ديگر و برخورداري از دانش آنان در صحنه‏هاي گوناگون زندگي، به پيروزي نمي‏رسد؛ ولي اگر اين عشق و علاقه به انسان‏هاي والا ـ كه در جاي خود بسيار ارزشمند و مقدس است ـ فكر را در چارچوبي خشك و بي‏روح به نام «پيروي از بزرگان» به بند كشد، خود مانع بزرگي براي انديشه و رشد آن خواهد بود. P}علمِ تقليدي بُوَد بهر فروخت{E} چون بيايد مشتري، خوش برفروخت {P P}مشتري علم تحقيقي حقْ است {E} دائما بازار او با رونق است{P V}مثنوي، دفتر دوم، شماره 3265 و 3266 {V T}پنجم. توافق ارزشي: {T شرط اساسي تبادل نظر، توافق ارزشي است. اينكه در «گفت و شنود»، وحدت ارزشي از ميان برود؛ يعني، توافق بر سر ارزش‏هاي اصولي وجود نداشته باشد و هر كس علاقه‏ها و منافع فردي يا گروهي خود را بر منافع جمع و مصالح عمومي و ارزش‏هاي اصولي پذيرفته شده از سوي اجتماع، ترجيح دهد و تعامل فكري را تنها براي نفوذ بر ديگران به كارگيرد؛ در چنين حالتي، ديگر مباحثه‏هاي نظري، به معناي قانون جنگل خواهد بود و آنچه از بحث فكري انتظار مي‏رود، به وقوع نخواهد پيوست و تنها در حد شكل صوري و راهي براي طرح ديدگاه‏هاي شخصي يا گروهي و تبليغ و نفوذ بر افكار ديگران خواهد بود؛ نه بيش از آن. T}ششم. خوش خويي: {T براي آنكه تبادل نظر به ميدان ستيز تبديل نشود، بايد اصول اخلاقي و انساني بر آن حاكم باشد و يكي از بارزترين اين اصول، حسن رفتار و گفتار در طول بحث است. كساني كه دربارة موضوع يا مسئله‏اي خاص، به گفت‏وگو مي‏پردازند، بايد از به كار بردن كلمات پوچ و آزاردهنده بپرهيزند و با رويي خوش و رفتاري پسنديده و انساني، منظور و مقصود را به درستي براي يكديگر بازگو كنند؛ به صورتي كه گفته‏ها و كردارشان رنگ احساسات منفي به خود نگيرد. در تعامل فكري، بايد كوشش شود با انتخاب انگيزه‏اي مناسب ـ كه براي شخص مقابل ارزشمند است ـ ضعف دلايل و گفته‏هاي او روشن گردد. چه خوب است كه اين گفته امام محمد باقر(ع) در تفسير آيه «A} قولوا للناسّ حُسنا{A »؛ فرمود: «نيكوتر از آنچه دوست داريد با شما سخن گفته شود، با ديگران سخن بگوييد». V}وسائل الشيعه، ج 11، ص 563 {V P}من نديدم در جهان جست و جو {E} هيچ اهليت به از خوي نكو {P T}هفتم. تحملّ انديشه‏ها: {T با بردباري در برابر افكار و انديشه‏ها، مي‏توان تبادل نظر و آرا را بهبود بخشيد و به راه اصلي و هويت خويش بازگردانيد. اگر به نتايج مثبت تحمّل انديشه‏ها و به آثار منفي ناشكيبايي در برابر تفكر ديگران بينديشيم، خواهيم پذيرفت كه تحمّل افكار، يكي از شرايط اساسي افرادي است كه در تعاملات فكري مشاركت مي‏كنند. با صبوري در برابر افكار، قدرت تعقلّ و نقّادي در جامعه رشد مي‏كند؛ روابط كلامي و ارتباطي تغيير مي‏يابد؛ روح تعاون و كار جمعي، وحدت ملي، مسئوليتّ اجتماعي، مفاهمه سياسي و تبادل فرهنگ‏ها و انديشه‏ها بالنده مي‏شود. اما اگر ظرفيت شنيدن آرا و نظريات گوناگون را نداشته باشيم، نمي‏توانيم با ديگران مفاهمه برقرار كنيم و به ناچار، علاوه بر آنكه روح همكاري از ميان مي‏رود، روح تعصّب و بدتر از آن، خشونت بر مباحث نظري حاكم خواهد گشت و اين برابر است با «مرگ انديشه». حال بايد پرسيد: مشكل كجااست؟! اصحاب فكر و انديشه، به امور پيش‏گفته و وقوف كامل دارند و خود از همه بهتر مي‏دانند كه شرايط ورود به عرصه تبادل نظر چيست. پس چرا با اطلاع كافي و وافي به اين ويژگي‏ها، باز هم از «بحث» و «گفت و شنود» ناخشنوديم؟ به نظر مي‏رسد كه تعامل فكري در دوران معاصر، دچار آفت‏هاي جدي شده و اين خود، مانع بزرگي بر سر راه تبادل انديشه‏ها است. خودمحوري به جاي حق‏محوري، نقد اشخاص به جاي نقد افكار، پرخاشگري به جاي منطق‏ورزي و مطلق‏انديشي به جاي آزادمنشي، از مهم‏ترين آفات مباحثه‏هاي فكري است. نبودن آموزش رفتار مشاركت‏جويانه در خانه، مدرسه، دانشگاه و جامعه باعث شده است كه تحليل و بررسي و نقد آرا و انديشه‏ها، جنبة بسيار مضرّ و تخريب كننده به خود بگيرد، و اين خود، دليل مناسبي براي جلوگيري از استفاده درست و صحيح از «تبادل نظر» مي‏شود. نحوه برخورد آرا و تقابل انديشه‏ها ـ حتي در موضوعات مهمي همچون «تبادل نظر و بحث» ـ به صورتي است كه خود منجر به نفي آنها مي‏گردد. متأسفانه برخي از انديشمندان در فكر آزادانديشي‏ا‏‏ند؛ ولي در عمل آزادمنش نيستند. نبايد غفلت كرد كه جمود در فكر، چيزي است و جمود در برخورد، چيزي ديگر. تمايز ميان اين دو، يكي از گره‏هاي كورتحليل جريان‏هاي فكري در كشور است. چو پرده دار به شمشير مي‏زند همه را كسي مقيم حريم حرم نخواهد ماند V}حافظ {V به هر حال، در چنين فضايي تبادل آرا و نقد و بررسي آنها معمولاً همراه با احساس است و طي آن از الفاظي استفاده مي‏شود كه بار ضد ارزشي دارد و گاه توهين‏آميز و پرخاشگرانه ‏است! در نتيجه، نياز به احترام در شخص مقابل تحريك مي‏شود و در پي آن، آمادگي او براي پذيرش آراي ديگران، كاهش مي‏يابد و بدتر موجب تثبيت رفتار و مقابله با انديشه مقابل مي‏گردد. در چنين حالتي، هدف بيشتر مشاركت جويان در تعامل فكري، بزرگ نشان دادن خود و تحقير ديگري است. پس در فرآيند «گفت‏وشنود» علاوه بر آنكه از روش‏هاي مضبوط و منطقي استفاده نمي‏شود، جبهه‏هاي مثبت نيز ناديده انگاشته مي‏شود و آرا و انديشه‏هاي ديگران، در كليه زمينه‏ها نفي مي‏گردد. اي زِ خود پوشيده! خود را بازياب در مسلماني حرام است اين حجاب V}اقبال لاهوري {V
کد سوال : 21
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : چگونه مي‏توان اراده‏اي قوي براي پيمودن مراحل كمال، به دست آورد؟
پاسخ : T}راه‏کارهاي تقويت اراده {T پيش از بيان راه‏هاي تقويت اراده، بهتر است فرد با اراده و در مقابل آن، فرد بي‏ثبات و فاقد اراده را توصيف كنيم. فرد با اراده كسي است كه ابتدا دربارة كارش به خوبي تأمل مي‏كند، سپس تصميم به انجام دادن آن مي‏گيرد و با فعاليت و ثبات قدم، آن را اجرا مي‏كند. بنابراين، پافشاري بر تصميمي غلط يا داشتن ميلي بلندپروازانه، ثبات قدم نيست. در مقابل، فردي كه داراي اراده ضعيف است، با كمترين مشكل از انجام دادن كارِ خود دلسرد مي‏شود و از انجام دادن آن باز مي‏ماند. براي تقويت اراده، پيمودن مراحل ذيل لازم است: 1. بايد كارهاي خود را به دقت ارزيابي كنيد. در اين مرحله، بايد به مدت چهار روز و هر روز پنج دقيقه، اعمال و رفتار خود را بسنجيد و بررسي كنيد كه اعمال شما چقدر با اراده است. آيا پس از اراده، پي‏گيري و ثبات داريد يا احساسات و محرك‏هاي بيروني شما را متوقف مي‏كند؟ در ضمن، تعيين كنيد كه چند درصد از اعمال شما، از روي عادت و فاقد اراده است. در اين مرحله، پي خواهيد برد كه اراده شما، دست‏كم در بعضي موارد، نارسا است و ملاحظه خواهيد كرد كه اگر بعضي از اعمال شما با ارادة قوي انجام شود. بازده بيشتري خواهيد داشت و لذا به اهميت تقويت اراده پي خواهيد برد. 2. در مرحلة دوم، بايد از تلقين استفاده كنيد؛ تلقين‏هاي منفي را به تدريج از خود دور كنيد و مثلاً جمله «من هميشه كارهاي خود را ناتمام رها مي‏كنم» يا «هر چيز كوچكي اراده مرا متزلزل مي‏كند» را از خاطر خود بزداييد. در عوض، به خود تلقين كنيد كه: «كسب اراده قوي براي من آسان است و من براي به دست آوردن آن خواهم كوشيد». 3. هر روز چند كار ارادي براي خود ترتيب دهيد. اين كارها بايد مستلزم جد و جهد واقعي باشد. همچنين اين كارها نبايد خارج از توانايي فعلي شما باشد؛ براي مثال هر روز صبح برنامه‏اي را براي تمام روز تنظيم كنيد. اين برنامه بايد بدون افراط و زياده‏روي باشد. سپس به هر قيمتي آن را دنبال كنيد. هيچ چيز نبايد مانع كار شما شود. 4. تعداد كارهاي ارادي و ميزان مشكل بودن آنها را به تدريج افزايش دهيد. 5. هر شب، اعمال خود را محاسبه كنيد. رفتار‏هاي ارادي موفق و موارد ضعف را يادداشت كنيد. در موفقيت‏ها شكر‏گزار باشيد و در صورت ضعف، در صدد رفع آن‏ برآييد. 6. همة نيروهاي ما از خدا است، پس بايد در برابر موانع، از خداوند كمك جوييم. ارادة ما نيز بايد در جهت اراده خداوند باشد؛ يعني، چيزي را اراده كنيم كه مورد رضايت و اراده حق تعالي است. افرادي كه اراده آنها در جهت معصيت است، ثبات قدم ندارند و زود در برابر مشكلات در مي‏مانند، ولي اگر انسان به دنبال رضاي خداوند در جهت انجام وظيفه باشد، مسلما اراده او آهنين و خلل‏ناپذير خواهد شد. ازاين‏رو، همه ديديم كه امام خميني(ره) با اراده محكم در برابر همه مشكلات ايستاد و انقلاب را به پيروزي رساند. اين اراده محكم، بر اثر طلب رضاي الهي و اداي وظيفه ديني پديد آمده بود.
کد سوال : 22
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : چگونه مي‏توانم الگوي كامل اخلاقي، علمي و معنوي براي ديگران باشم؟
پاسخ : T}تكامل روحي در اسلام {T انسان داراي دو بُعد است: جسم و روح. در هر يك از اين دو بعد، رشد و تكاملي يا سقوط و انحطاطي متصور است. رشد يا انحطاط جسماني انسان، مرهون بهره‏مندي يا محروميت وي از خوردني‏ها و آشاميدني‏ها و ديگر نيازمندي‏هاي مادي است. ولي تكامل يا سقوط روحي وي، مرهون بهره‏مندي يامحروميت از علم و عمل خالصانه است؛ چرا كه علم و عمل، انسان‏سازند و مانند مصالح ساختماني، در عمران و آبادي شخصيت انسان و شكل‏گيري حقيقت وي، به طور مستقيم تأثير دارند. انسان‏ها در رشد جسماني خويش، به دو صورت مي‏توانند عمل كنند: يكي به صورت معمول و متعارف؛ كه هرگاه تشنه شدند، آب بنوشند و هر وقت گرسنه شدند، غذا بخورند و هر وقت خوابشان گرفت، بخوابند... و ديگري به صورت ويژه و متعالي؛ كه حساب شده بنوشند و بخورند و حساب شده بخوابند و استراحت كنند. همين‏طور در رشد روحاني خويش نيز به دو صورت مي‏توانند عمل كنند: يكي به صورت معمول و متعارف؛ كه هر وقت ميلشان كشيد، درس بخوانند و هر وقت حوصله داشتند، عمل كنند و هر طور دلشان خواست، درس بخوانند و هر جور دوست داشتند، عمل كنند و... و ديگري به صورت مخصوص و متعالي؛ كه طبق برنامه خاص درس بخوانند و براساس طرح مخصوص، عمل كنند. بي‏ترديد، رشد و تكامل انسان ـ چه در بعد جسم و چه در بعد روح ـ اگر به صورت مخصوص و متعالي صورت گيرد، در مقايسه با رشد و تكامل، وي به صورت معمولي و متعارف، بهتر، جامع‏تر، اصيل‏تر و منسجم‏تر خواهد بود. مراعات اين امر، براي كسي كه خود مي‏خواهد مربي ديگران باشد، ضروري¬تر و لازم‏تر است. رشد و تكامل روحي انسان به صورت متعالي و مخصوص، هم طرح و برنامه مي‏خواهد و هم مربي و كارشناس. T}برنامه تكامل روحي {T [طرح و برنامه تكامل روحي انسان، در دو بخش قابل تنظيم و ارائه است: علم و عمل. بهينه‏سازي شخصيت واقعي انسان، در گرو علم و عمل وي است؛ بلكه به حق مي‏توان ادعا كرد كه انسان، عبارت از علم و عمل خويش است و جز اين، حقيقتي ندارد. اين مطلب‏ـ علاوه بر اين‏كه با برهان‏هاي عقلي، در جاي خود به اثبات رسيده است‏ـ از برخي از آيات و روايات و ديگر متون ديني و اسلامي نيز به دست مي‏آيد. قرآن مي‏فرمايد: «A} يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ{A ؛ اي نوح! او (فرزند نوح) عضو خانوادة تو نيست؛ چرا كه او [يكپارچه] عمل غير صالح است». V} هود(11)، آية 46 {V امام صادق(ع) فرموده است: «H} مَن تعلَّمَ لِلّه و عَمِلَ لِلّه و عَلَّمَ للّه دُعِي في ملكوت السموات عظيما{H »؛ «هر كس دانش را براي خدا فراگيرد و به كار بندد و به ديگران آموزش دهد، به عظمت ملكوتي خواهد رسيد». V}کافي، ج 1، ص 27 {V بنابراين، عظمت ملكوتي انسان، جز با علم و عمل خالصانه، حاصل نمي‏شود و كسي كه مي‏خواهد به كمال انساني خويش برسد، ناگزير است كه همّت خود را در كسب دانش و عمل صالح بگمارد. لازم است تأكيد شود كه بُعد علمي انسان، نسبت به بعد عملي وي، از تقدّم برخوردار است. اميرمؤمنان علي(ع) به كميل مي‏فرمايد: «H} يا كميل! ما مِن حَرَكه إلاّ و أنت محتاج فيها إلي معرفةٍ{H ؛ هيچ حركتي نيست، مگر اين‏كه تو در آن، به علم و معرفت نيازمندي». V}تُحَف العقول، ص 119. رسول اكرم(ص) فرموده‏اند: «العلم امام العمل»؛ «علم، پيشاپيش عمل و جلودار وي است.» (عُدّة الداعي، ص 64){V قلّه‏اي كه انسان در بُعد علم بايد بدان دست‏يابد، درنورديدن مرزهاي محسوس و رسيدن به جهان نامحسوس است كه از آن به «عالم غيب» تعبير مي‏گردد. قّله‏اي كه وي در بُعد عمل بايد بدان صعود كند، گذشتن از اعمال طبيعي و غريزي و رسيدن به اعمال صالح، مشروع و معقول است؛ چه فردي و چه جمعي، و چه در محيط خانه و خانواده و چه در صحنه شهر و اجتماع. بي‏شك، انساني كه در دو بُعد ياد شده به قله ايمان و عمل صالح دست يازد، به انساني موفق و به بارنشسته و پر ثمر بدل مي‏شود؛ درست برخلاف انساني كه از ايمان و عمل صالح بي‏بهره است و زيان ابدي و حسرت سرمدي را نصيب خود خواهد ساخت. كه قرآن مي‏فرمايد: «A} وَ الْعَصْر، إِنَّ اْلإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ، إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ{A »؛ «قسم به زمانه كه آدمي در زيان‏كاري است؛ جز آنان كه اهل ايمان و عمل صالح‏باشند». V}عصر(103) {V T}برنامه تكامل در بخش علم: {T انسان هنگام تولد، موجودي است داراي حس و حركت كه نسبت به علوم و معارف، فقط «قابليت» پذيرش آنها را دارد و از هرگونه معرفت بالفعلي عاري و مجرد است: «H} واللهُ أخَرَجكم مِن بُطونِ اُمَّهاتِكم لاتعلمونَ شيئا{H؛ ». V}خداوند شما را در حالي از شكم مادرانتان درآورد، كه چيزي نمي‏دانستيد.(نمل(27) آية 78) {V بعد از آنكه مرحله ياد شده، با به كارگيري حواسّ ظاهري و قواي باطني و كسب بديهيات طي شد، كم‏كم ملكه استنباط نظريات از بديهيات در او پديدار مي‏گردد و بدين ترتيب، شخصيت انساني وي شكل مي‏گيرد و رفته رفته با استنباطات و استنتاجات جديد، اندوخته‏هاي علمي او فزوني مي‏يابد. اگر اين روند بر مبنا واصول صحيح ادامه يابد، مي‏تواند انسان را به اوج كمالات انساني برساند. حكما اين مراحل را «عقل ملكه»، «عقل بالفعل»، «عقل مستفاد» و «اتصال به عقل فعال» نام داده‏اند. در اين رابطه آنچه بر شخص جوياي كمال لازم است، مجهز كردن خويش به نظام فكري منسجم است كه با فرا گرفتن علم «منطق» مي‏توان بدان دست يافت. V}براي مطالعه در اين زمينه، نگ: محمدرضا مظفر، المنطق؛ اشارات (بخش منطق)، ابوعلي‏بن سينا (همراه با شرح خواجه نصيرالدين طوسي)؛ همو، برهان شفا {V بعد از آنكه همه اين مراحل پيموده شد و انسجام فكري حاصل آمد، نوبت به فرا گرفتن يك دوره حكمتِ متعارف ـ كه از آن به «حكمت مشّاء» تعبير مي‏كنند ـ مي‏رسد. V} براي آگاهي بيشتر نگ: اشارات (بخش فلسفه)، (همراه با شرح خواجه نصيرالدين طوسي)؛ الهيات شفا {V بعد از فرا گرفتن «حكمت مشّاء»، بايد به تحصيل «حكمت اشراق» همت گماشت. V}کتابي که در اين قسمت خوانده مي‏شود، حکمه¬الاشراق، تأليف شيخ شهاب¬الدين سهروردي، همراه با شرح قطب¬الدين شيرازي است {V پس از آن‏كه عمده مباحث حكمت تحصيل شد، نوبت به فراگرفتن عرفان نظري مي‏رسد؛ چرا كه حكمت نواقصي دارد كه جز با قدم عرفان جبران نمي‏شود. حكمت راه را براي عرفان باز مي‏كند؛ همان‏گونه كه منطقْ راه را براي حكمت باز مي‏نمايد. پس نمي‏توان به حكمت و فراگيري آن بسنده كرد. بي¬ترديد، كسي كه ترتيب ياد شده را در فراگيري علوم و معارف انساني، به دقت مراعات كند و اين مراحل را ـ همان‏طور كه گفته شد ـ تحت اشراف و تعليم كارشناسِ خبره بپيمايد، درخت وجودي‏اش در بُعد علم و معرفت، به بار مي‏نشيند و در فهم حقايق و دقايقِ هستي، به اندازه وسع خود معطّل نخواهد ماند. اين روش، همان روشي است كه سرانجام، از حكمت متعاليه ملاصدرا سر در مي‏آوَرد و انسان را لايق نشستن بر سر آن سفره و بهره بردن از افكار بلند آن يگانه مي‏كند؛ چرا كه خودِ آن بزرگوار، بعد از پيمودن اين راه و روش، توانست به قلّه رفيع حكمت متعاليه صعود كند و به معارف عقلي و ذوقي و حقايق فلسفي و عرفاني دست يابد. T}تكامل روحي در عمل {T انسان‏ها معمولاً كارها و اعمال خود را براساس كشش‏هاي طبيعي يا كراهت‏هاي غريزي انجام مي‏دهند. سالكي كه مي‏خواهد به كمال انساني خويش نايل آيد، نخستين كاري كه بايد بدان تن دهد، اين است كه خود را از اين چرخه نجات بخشد و به اقتضاي «H} قل الله ثم ذَرهم في خَوضهم يلعبون{H ؛». V}بگو «خدا» و سپس آنان را رها كن تا به بازي خويش سرگرم شوند. انعام(6)آية 91 {V پشت به همه كند و رو به ديار دوست نمايد؛ ديگران را با طبيعتشان تنها نهد و دست طبيعتِ خود را از حكومت و سلطنت بر عقل و ساير قوا كوتاه كند و خواسته‏هاي آن را در مهار شرع و عقل درآورد. بي‏ترديد، انسان براي تحقق بخشيدن به اين دستور، بايد برخي از كارها را رها كند و بر انجام برخي از كارها اصرار ورزد. البته بايد تأكيد كرد كه آنچه در اين ميان از اهميت فراوان برخوردار است، ترك امور مزاحم و دست كشيدن از اعمال منافي كمال است. رسول خدا(ص) به ابوذر فرمود: «H} يا أباذر! كُن بالتقوي أشدا إهتماما منك بالعمل{H »؛ «اي ابوذر! بايد كوششي كه در مراعات تقوا مي‏كني، از كوششي كه در انجام ساير اعمال به خرج مي‏دهي، بيشتر باشد». V}بحارالانوار، ج 74، ص 86 {V امير مؤمنان علي‏(ع) نيز مي‏فرمايد: «H} اجتناب السيئات أولي مِن اكتساب الحسنات{H »؛ «دوري از بدي‏ها، بر كسب خوبي‏ها مقدم است». V}غررالحکم، حرف الف {V در توضيح، گفتني است: همان‏گونه كه فرد مريض، بدون مراعات پرهيز، روي صحت و سلامتي را نمي‏بيند ـ گرچه از قوي‏ترين و مؤثرترين داروها استفاده كند ـ شخص سالك نيز بدون مراعات تقوا و پرهيز از كارهاي منفي، سيماي نوراني معرفت و سعادت را نخواهد ديد؛ هر چند پرمشقّت‏ترين و مشكل‏ترين اعمال را انجام دهد. از رسول خدا(ص) روايت شده است: «H} إنّكم لوصلَّيتم حتي تكونوا كالحنايا و صُمتم حتي تكونوا كالأوتار، ما ينفعكم ذلك إّلا بورع{H »؛ «به درستي كه اگر از كثرت نمازگزاردن، همچون كمان ِخميده و بر اثر زياد روزه داشتن، چون زهِ كمان باريك شويد، آن نمازها و اين روزه‏ها به حالتان مفيد نخواهند بود؛ جز آنكه تقوا پيشه سازيد و از محرّمات و بدي‏ها دوري كنيد». V}بحارالانوار، ج 74، ص 87 {V P} ما در اين انبار، گندم مي‏كنيم{E} گندمِ جمع آمده، گم مي‏كنيم {P P} مي‏نينديشيم آخر ما به هوش {E} كين خلل در گندم است از مكر موش{P P}موش تا انبار ما حفره زدست {E} وزفنش انبار ما ويران شُدَست {P P}اول اي جان! دفع شرّ موش كن {E} و آنگهان در جمعِ گندم، كوش كن {P P}بشنو از اخبار آن صدر صدور {E} لاصلوْ ثَمّ إلا بالحضور {P P}گرنه موشي دزد در انبار ماست{E} گندمِ اعمال چل ساله كجاست {P P}ريزه ريزه صدق بر روزه چرا {E} جمع مي‏نمايد درين انبار ما؟ {P V}مثنوي، دفتر اول، ص 24 {V پس مَثَل كسي كه بدون اجتناب از معاصي، در به جا آوردن اعمال عبادي مي‏كوشد، مَثَل كسي است كه بدون دفع شرّ موش، گندم‏ها را ذره ذره انبار مي‏كند. از اين رو همان‏طور كه جمع كردن گندم با وجود آفتي چون موش، جز رنج و زحمت حاصلي ندارد، به جا آوردن اعمال عبادي نيز با ابتلاي به معاصي، جز خستگي و تعب حاصلي نخواهد داشت؛ زيرا گناهان (مانند موش‏ها) به جان گندمِ اعمال مي‏افتند و همه را تباه و نابود مي‏سازند. بنابراين، در بُعد عمل، تقوا و پرهيز از ناپاكي‏ها و دوري از بدي‏ها، بر هر عملي مقدم است. سالك بيش از آنكه در انجام خوبي‏ها مي‏كوشد، بايد بر دوري از بدي‏ها اهتمام ورزد. پس از آنكه سالك بر ترك محرّمات و مكروهات همت گماشت و با جدّيت تمام، وجود خويش را از رذايل اخلاقي تخليه كرد و با به كار بستن شرعيات و به جا آوردن واجبات و مستحباتِ ظاهر و باطن، خود را جلا بخشيد، كم كم شجره طوباي وجودش به بار مي‏نشيند و به كمالات و فضايل انساني، آراسته مي‏شود. بديهي است كه انسان در پيمودن مراحل سه گانه ياد شده (تخليه، تجليه و تحليه)، از راهنمايي و دستيگري استاد راهنما و همراهي و مصاحبت با دوست همراه بي‏نياز نيست؛ بلكه بدون اين دو نمي‏تواند راه را آن طور كه بايد بپيمايد و به مقصد و مقصود خويش نايل آيد؛ چراكه بدون استاد، راه را گم مي‏كند و بدون رفيق، به‏وحشت يا ملالتِ تنهايي گرفتارمي‏آيد. P}به كوي عشق منه بي‏دليلِ راه قدم {E} كه من به خويش نمودم صد اهتمام و نشد {P P}قطع اين مرحله بي‏همرهي خضر مكن {E} ظلمات است بترس از خطر گمراهي {P ممکن است اين سؤال مطرح مي‏شود كه:براي رسيدن به شيخ كامل، يا دوست و رفيق همراه، بايد چه چاره‏اي انديشيد؟ در پاسخ، گفتني است كه انسان سالك براي رسيدن به هدف، بايد دستورهاي زير را به كار بندد: 1. با تضرّع و زاري نيمه‏شب، از هادي مطلق مدد جويد؛ 2. با صداقت و جدّيت تمام، براي يافتن مراد بكوشد؛ 3. برخلاف آنچه مي‏داند، عمل نكند. بي‏شك، اگر آدمي به اين دستورها پاي‏بند باشد و عملاً ثابت كند كه در معامله با ملكوت صادق است، طبق وعده خداوندي «الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا» مقدمات كار، خود به خود فراهم‏مي‏آيد و اسباب رشد و تعالي، يكي پس از ديگري محقق خواهد شد. از برخي از بزرگان نقل شده كه همان¬طور كه مرغ، دانه‏هاي گندم را با حرص و ولع تمام، از لابه‏لاي خاك‏ها و ريگ‏هاي فراوان برمي‏چيند و در خود هضم مي‏كند، شيخ كامل نيز انسان‏هاي مستعد و لايق را از لابه‏لاي انبوه افراد بر مي‏گزيند و آنها را تربيت مي‏كند و هر يك را به كمال خاص خويش مي‏رساند. و اگر تاكنون چنين نشده، سرّش اين است كه مقدمات لازم فراهم نگشته و شرايط آن تحقق نيافته است. P}آب كم جو تشنگي آور به دست {E} تا بجوشد آبت از بالا و پست {P V}مولوي {V P}طبيبِ عشق، مسيحا دمست و مشفق ليك {E} چو درد در تو نبيند، كرا دوا بكند {P V}در پايانِ اين گفتار، مناسب است به دو كتاب ـ كه براي انسان‏هاي مستعد، حاوي دستورهاي خوب و مطمئن هستندـ اشاره شود: شيخ بهائي، مفتاح الفلاح؛ حاج ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي، المراقبات {V P}اي برادر تو همه انديشه‏اي {E} مابقي، خود استخوان و ريشه‏اي {P V}مولوي {V
کد سوال : 23
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : براي انجام بهتر امور ديني چه كارهايي بايد انجام دهم؟
پاسخ : T}انجام امور ديني {T براي انجام دادن امور ديني، توجه به راه‏كارهاي زير بايسته است: 1. اعتقاد به اينکه تنها راه سعادتمند شدن، عمل به احكام ديني و تقويت ايمان است. 2. با ايجاد ارتباط با دوستان مؤمن و جداشدن از دوستان ناباب زمينة عمل به احكام الهي را در خود تقويت كنيد. 3. براي انجام دادن امور عبادي و ديني، بيشتر به مراكز مذهبي ‏ـ مثل مسجدها و حسينيه‏ها ـ برويد. 4. در عبادات، افراط و زياده‏روي نكنيد و ابتدا به انجام دادن واجبات و ترك محرمات اكتفا كنيد. 5. كارهاي واجب را انجام دهيد و از كارهاي حرام بپرهيزيد و مراقبة شديدي نسبت به آنها داشته باشيد. 6. هنگام نماز، مشغول هر كاري كه هستيد، دست از كار برداريد و نماز را در اول وقت انجام دهيد. 7. با خودتان شرط كنيد: «اگر واجبي را ترك كردم يا به موقع انجام ندادم، مقداري پول بايد به عنوان جريمه صدقه بدهم، يا يك روز روزه بگيرم». 8. هر گاه موفق شديد وظيفة ديني خود را انجام دهيد، سر به سجده شكر بگزاريد و از خداوند تشكر كنيد كه توفيق عمل به تكليف را به شما عطا كرده است و از او بخواهيد كه هميشه توفيق عمل به وظيفه را به شما عطا كند. 9. به خودتان تلقين كنيد كه مي‏توانم در انجام وظايف ديني‏ام، موفق شوم. 10. اگر گهگاهي موفق نشديد، مأيوس نشويد. دوباره اقدام كنيد.