• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 5528
تعداد نظرات : 628
زمان آخرین مطلب : 4144روز قبل
موبایل
گوگل امکان ترجمه متون به 42 زبان زنده دنیا را برای سرویس Google Docs عرضه کرد.

به گزارش خبرگزاری مهر، بزرگترین موتور جستجوی دنیا با هدف رقابت با برنامه های "مایکروسافت وورد" و "اپن آفیس"، سرویس Google Docs را در ماه جولای راه اندازی کرد. اکنون برای این سرویس، امکان ترجمه به 42 زبان را فراهم کرده است.
این سرویس آنلاین برای نوشتن و اصلاح فایلهایی در فرمت متن مفید است. بی شک یکی از بزرگترین محدودیتها در نوشتن و یا درک پرونده ها زبان متن است که اغلب کاربر را به استفاده از دیگر سرویسهای گوگل مثل Google Translate و یا بارگذاری برنامه های ویژه ترجمه وادار می کند.

به همین منظور گوگل استفاده از سرویس ترجمه را مستقیما روی سرویس Google Docs خود امکانپذیر کرده است.

براساس گزارش واشنتگتن پست، Google Docs تمام خصیصه های "مایکروسافت وورد" و یا "اپن آفیس" را دارد و استفاده از آن بسیار ساده است. 

 بی شک استفاده از عملکرد ترجمه این سرویس چندان دقیق نبوده و هرگز نمی تواند جایگزین مترجم شود اما می تواند تا حدودی به خواننده در درک زبان متن کمک کند.

شنبه 14/6/1388 - 1:59
دانستنی های علمی
برخی از پدیده ها در جهان وجود دارند که انسان تاکنون موفق به ارائه توضیحات مناسبی در خصوص آنها نشده است. در گزارشی به معرفی هشت پدیده ای می پردازیم که بشر از توضیح آنها ناتوان است.

به گزارش خبرگزاری مهر، با وجود پیشرفتهای بشر در توسعه علم و فناوری به ویژه در نخستین سالهای هزاره سوم هنوز بسیاری از پدیده ها باقی مانده اند که هیچ توضیحی برای آنها وجود ندارد. مجله Scientific American در وب سایت خود به معرفی برخی از این پدیده ها پرداخته است.

فصلی بودن آنفلوآنزا

هرچند ویروسهای آنفلوآنزا در تمام فصول سال وجود دارند اما دانشمندان هنوز موفق نشده اند توضیح دهند که چرا آنفلوآنزا تنها در مناطق معتدل و تنها در فصول زمستانی و سرد ظهور پیدا می کند.

تولد زبان

از لحظه ای که انسان خلق شد شروع به سخن گفتن کرد. اما از آنجا که در فسیلهای باقی مانده از این جاندار بقایایی از اندامهای مرتبط با زبان مثل تارهای صوتی، نای و زبان باقی نمانده است بنابراین دانشمندان نمی دانند که انسان نخستین به چه روشی این توانایی را توسعه داده است. همچنین روشی که به کمک آن کودکان صحبت کردن را می آموزند هنوز ناشناخته باقی مانده است.

توسعه دو جنس

جانداران اولیه زمین به روش تک جنسی تولید مثل می کردند اما در حدود یک میلیارد سال قبل دو جنس نر و ماده ظاهر شدند. پرسش بسیاری از دانشمندان این است: چرا جنس نر وجود دارد در حالی که جنس ماده برای تولید مثل کافی است؟ در حقیقت به نظر می رسد که حضور دو جنس نر و ماده نوعی رفتار سازگار با تکامل باشد.

ابر رساناهای دمای بالا

در حالی که پیش از این تصور می شد هدایت الکتریکی می تواند تنها در دمای بسیار پایین نزدیک به 273- سانتیگراد رخ دهد، در حدود دهه 80 کشف شد که برخی آلیاژهای محتوی مس می توانند در دمای بالاتر در حدود 196- درجه سانتیگراد نیز هادی جریان الکتریسته باشند. به هر حال هنوز تئوری که بتواند در خصوص این رفتار فیزیکی پاسخ دهد ارائه نشده است.

مواد و ضد مواد

بیگ بنگ انفجاری که در پی آن جهان متولد شد از مقدار برابری ماده و ضد ماده ساخته شده است. به این ترتیب در کنار ستارگان، سیارات و کهکشانهایی که با کمک تلسکوپهای پر قدرت قابل رصد هستند، ضد ستارگان، ضد سیارات و ضد کهکشانهایی هم وجود دارند که ممکن است در بخشهایی از جهان پنهان شده باشند. به اعتقاد محققان، ضدماده وجود دارد اما هنوز ماهیت آن به صورت یک راز باقی مانده است.

پرتوهای کیهانی با انرژی بالا

به اعتقاد دانشمندان پرتوهای کیهانی با انرژی بالا به شدت به زمین آسیب می رسانند و اعتقاد بر این است که از سیاه چاله ها و یا از ابرنواختران کهکشانهای نزدیک ساطع شده اند اما هنوز جزئیات این پرتوها ناشناخته مانده است.

خصلت کایرالى مولکولها

به گزارش مهر، در طبیعت، اغلب مولکولهای آلی دو شکل آینه ای دارند اما این دو شکل همانند دستهای انسان روی هم منطبق نمی شوند. تنها یکی از این دو شکل فعال بوده و در طبیعت رایج است. اینکه چرا تنها یک شکل از مولکول در توسعه حیات اهمیت دارد هنوز یک راز است.

چرخش پروتونها

توانایی پروتونها چرخیدن است که با اصطلاح "چرخش"( spin) شناخته می شود. این چرخش، فعل و انفعالات مغناطیسی میان ذراتی که اساس رزونانس مغناطیسی تصاویر را می سازند کنترل می کند. تاکنون آزمایشاتی برای محاسبه چیزی که منجر به خاصیت چرخشی پروتونها می شود انجام شده و نشان داده است که این چرخش کاملا به کوارکها وابسته است. کوارکها ذرات سازنده پروتونها هستند. به همین دلیل دانشمندان در تلاش برای کشف فاکتورهای دیگری هستند که منجر به بروز اثر چرخش پروتونها می شود.

شنبه 14/6/1388 - 1:58
دانستنی های علمی
از مرگ شاه اسماعیل دوم در سال 985 هـ . ق تا پادشاهی شاه عباس اول حدود 10 سال اوضاع سیاسی كشور دچار آشفتگی و نابسامانی بود . در این سالها حاكم اسمی حكومت محمد خدابنده بود . پس از وی شاه عباس 16 ساله وارث تاج و تخت گردید . از اولین اقدامات وی برای سامان دادن به این اوضاع جابجایی پایتخت از قزوین به اصفهان در سال 995 هـ . ق بود . كم كم اصفهان نماد قوت و ثبات سیاسی ایـــران گشت . او به رغم طغیان ها و مــــزاحمتهای ازبكان و عثمانی ها همواره به تحكیم سلطه خود می پرداخت و از حمایت هنرمندان و معماران دست بر نمی داشت و با كمك هنرمندان و معمـــاران خیابان ها عمارات و مساجد بزرگ و زیبایی بر پا داشت و شهر نه تنها مركز حكومتی بلكه مركز تجاری و نمادی از نظام جدید اجتماعی ایران شد .
« آغاز مكتب اصفهان در نقاشی منتسب به اواخر سال 997 هـ . ق است ولی این نوع نگرش حداقل از 10 سال قبل آغاز شده بود » 1
« بطور كلی در اكثر دوره حكومت شاه عباس هنر بسیار مورد حمایت بوده ، معماری منسوجات فرشها و سفالگری این دوره ستایشگران پرو پا قرصی داشت با این وجود با توسل به نقدی منصفانه تقریباً در تمام هنرهای این دوره میتوان انحطاطی در سرزندگی و خلاقیت یافت كه به طرق گوناگون نمودار میشود .... در هنر نقاشی و نتایج كما بیش متفاوت بود . البتـــه این تا حدی بدین علت كه در این زمان نقاشی تا اندازه ای مستقل از حمایت دربار بود ... روحیه تازه ای از اصالت دیده میشود .» 2

« در نقاشی ایران تغییر و تحولات كلی بوجود آمد و هنرمندان به آزادی بیشتری نسبت به گذشته دست یافتند واز چهار چوب موضوعاتی كه قبلاً هنرمندان روی آن كار كرده بودند فراتر رفت . نقاشی از درون صفحات كتابهای خطی بیرون آمد و نقاشی و طراحی به صورت تك ورقی رواج پیدا كرد ، بیشتر موضوع كار این نقاشان به تصویر كشیدن زندگی سنتی مردم و درباریان و تصویر كردن اشخاصی بود كه لباسهای فاخر و الوان پوشیده اند و همچنین در همین زمان است كه سبك طراحی به شیوه قلم گیـــری از اهمیت خاصی برخوردار میگردد .
در مكتب اصفهان به علت كوشش وتوجه بیش از حد هنرمندان به نقاشی های ‹ تك چهره › نقاشی به شیوه قدیـــم كه در آن تعـــداد زیادی پیكرهای انسانـــی كار شده از رونق می افتد . » 3
« در كتابسازی رفته رفته همكاری نزدیك هنرها كم میشود . تصاویر آشكار تر از پیش خود را به حاشیه تحمیل میكنند . تذهیب كتابها نیز اغلب سرسری و سطحی است ، رنگها گاه كیفیت متوسطی دارند و تصاویر پیكره دار كاملاً عادی و فاقد هر گونه شكوه هستند . » 4
از اواخر قرن 16 تاثیرات هنر اروپایی بر نقــاشی ایرانی بیشتر نمود پیدا میكند ، نقاشی پیكره های منفرد ، انجــام سایه پردازی ، رعایت پرسپكیتو و نقاشی های رنگ و روغن از جمله موارد تاثیر هنر اروپایی میباشد .

« اگـرچه طراحــی های این دوره تــاریخ و امضاء دارند ولی انتساب آنها به نقاشان مشخصی بی نهایت دشوار است . » 5
« 2 یا 3 نفر از هنرمندان كار آزموده سابق كه در خـــدمت شاه طهماسب ، ابراهیم میرزا و اسماعیل دوم بودند ، بار دیگر در كتابخانه شاه عباس بكار گماشته شدند كه برجسته ترین آنها صادقی بیك بود و در مقام رئیس كتابخانــه ابقا شد ولی شخصیت و طبع سركش و مبتكر از وی فضای ناسالمی آفرید و از كار بــركنار شد . اما نگارگـــری را همچنان پی گرفت ، افول او در نتیجه درخشش شهرت رضا پسر علی اصغر بود . » 6
« رضا پسر علی اصغر كه از نگار گران دربار شاه اسماعیل دوم بود و حدود سال 995 هـ . ق به جمع نگارگران شاه عباس پیوست . »7
« این نقاش چیره دست جوان بتدریج سبكی را ابداع كرد كه در عرض دو دهة آینده چهره نگار گری ایران را به كلی تغییر داد . كار و اثر او شامل طراحی بی عیب و نقش و در درجه اول رنگ آمیزی درخشان سبك عالی صفوی بود . اما با گذشت زمـــان چهره پیكره های جـوان او مملو از چشمان درشت ، بی لطافت ، طره های تكلف و گاهی هم چانه های پهن گردیـــد و همه آنها در زیر درخت بیــد تصویر شد كه تاثیر كمتری در پی داشت . جدول رنگ آمیــزی او كم كم تغییـر یافـت و رنگهای زرد ، قهــــوه ای و ارغوانی جــای قرمز روشن و لاجــوردی آثــار اولیــه را گرفـت . او آثـــار متاخــر خود

(كه شاید منسوب بــه اوست ) به نام ‹‹ رضا ›› و یا ‹‹ آقا رضا ›› امضاء كرده ولی در اواخر قرن لقب افتخاری لقب ‹‹ عباسی ›› را نیز بـــدان افـــزود كه احتمالاً از طرف شاه به او تفویض شده بود . سابقاً آقا رضا و رضا و رضا عباسی دو هنرمنــد مجزا و متفاوت فرض میشد ولی مرحوم دكتر بچوكین بالاخره توانست مردم را قانع سازد كه هرسه اسم از یك نفر است. » 8
« میتوان نتیجه گرفت كه همه آثاری كه به امضاء آقا رضا و رضا عباسی موجود است همگی از آثار یك هنرمند میباشد . در ابتدای جوانی بنام آقارضا آثارش را رقم می زده و سپس در اصفهان در دربار شاه عباسی عنوان عباسی را كسب كرده و به نام رضای عباسی آثارش را امضاء كرده . در اینجا باید به نام دو هنرمند دیگر بنام های آقا رضا جهانگیری و علیرضا عباسی كه در بعضی از منابع به اشتباه آنان را با رضای عباسی یكی دانسته اند اشاره شود . در مكتب اصفهان علاوه بر هنرمندانی كه قبلاً نام آنها ذكر شده نقاشان دیگری كار میكردند كه مهمترین آنها حبیب ا.. مشهدی ، محمد رضا تبریزی ، محمد طاهر ، لطف ا.. ، محمد حسن ، ملك حسین اصفهــانی و محمد رضا عراقی هستنـــــد . » 9
« در مـــورد خود رضا عباسی نكته گفتنی این كه شباهت قابــل ملاحظه ای به شخصیت صادقی داشته است . یعنــی مشكل پسند و ســـر سخت و دارای استقلال عمـل شدیــــد دو مـــاخذ موجودی یعنی كتاب قاضی احمد و اسكند منشـــی ، هردو آنند كه وی بـرای

مــدت كوتاهی كه فراتر از آغاز قرن یازدهم هـ .ق نرفته از هنر خود دست كشید و اختلاط با مردان و لوندان اوقات او را ضایع ساخت و میل تمام به تماشای كشتی گیران و وقوف در تعلیمات آن می یافت .
چنین مینماید كه او علیرغم دلجویی و احترام و ملاحظه دربار از حمایت آن مضطرب و دلگیر بود . از سال 1029 به بعد آثار باقیمانده او بسیار زیاد است و اما از نظر شیوه ودلچسبی چندان به پای سبك طراحی ها و نقاشی ها ی اوایل زندگیش نمی رسد . تقریباً همه آثار او تصاویری آلبومی است كه حاوی یك پیكره منفرد و یا گاهی دو پیكره است بغیر از شاهنامه سترگی كه با كمك صادقی بیك تهیه شد ، فقط سه نسخه مذهب از او در دست است . .... رضا عبــاسی حتی پس از مرگ شاه عباس در سال 1038 / 1629 بـــرای دربار كار میكرد .» 10
« شاه عباس همچون نیكان خود در سفارش اجرای نسخه با شكوهی از شاهنامه هیچ درنگ نكرد .... در نگاره های زیبای این نسخه میتوان شاهكارهایی از استاد كهنه كار صادقی بیك نظیر زال و سیمـــرغ فریدون با فرزندان و زنانش و تركیب بندی های با شكــوه رضا جوان ( همچون طهمورث و دیو ها و رستم و فیل ) را مشاهده كرد . » 11
« شاهنامه شاه عباس در مجموعه اسپنسر از كتابخانه عمومی نیویورك موجود است. شاه عباس آنرا در سال 1019 هـ . ق شخصاً سفارش داد و حاوی چهل و چهار نگاره برگ است .

ایـــن نگاره ها بطـــور كلی تلفیقــی دقیق و درست از سبك شاهنامه بایسنقری سال 832 هـ . ق موجـــود در تهران است . چنین مینمایــد كه دارای تركیب بندی های اصیل است و موضوعـات كه مطابق با نگاره های نسخه تهران – شاهنامه بایسنقری – تهران است مستقیماً از آن اقتباس نشده است . البته مگر در جایی كه نسخه ثانوی از شاهنامه بایسنقری اجازه یك چنین اقتباس غیر محسوس را داده است. چند تا از نگاره های این نسخه گو اینكه از حیث كیفیت پایین است ولی گاه به گاه رنگ عوض كرده است . » 12
در میان پیروان رضا عباســـی معروف از همه محمد قاسم محمد یوسف و محمد علی هستند به غیر از نگاره های جدا و متعدد و طراحی های گوناگون كه به نام آنهاست زیباترین آثار آنها را باید شاهنامه سال 1058 دانست كه متعلق به قصــر وینزور است . افضل حسینی نیز از نقاشان به نام دیگر این ایام است كه نگاره های مستقل او در زمینه مسائل عاشقانه و گرایش های منحط زمانه از بیان قوی برخوردار است او در مقایسه با نقاشان دیگر ، تعداد بیشماری از نگاره های تـوامند چشمگیر شاهنامه سترگ سال 61- 1051 هـ .ق را اجرا كرده است.» 13
« رضا عباسی عده ای پیرو نیز داشت كه از آن میان حیدر نقاش از بهترین آنان بود . دیگر پیروان او عبــــارتند از افضل ، محمد یوسف ، محمد قاسم تبریزی ، محمد علی تبریزی و معین . » 14


« یكی از معروفترین هنرمندان بعد از حكومت شاه عباس اول محمد معین مصور است كه در زمان چهار پادشاه صفوی ( صفی ، عباس دوم ، سلیمان و سلطان حسین ) زنــدگی میكرد و از جملـــه او از با استعداد ترین شاگران رضا عباسی به شمار میرود و جزو آخرین هنرمندان سنتی مكتب اصفهان میباشد و تا پایان عمر طولانی هنر خویش حدود 75 سال كه همزمان با نفوذ نقاشی اروپا در این بود ، علیرغم اینكه اكثر هنرمندان معاصرش همچون محمد زمان و علیقلی جبه دار كه شدیداً تحت تاثیر هنر اروپا بودند او به خاطر احترام خاصی كه به سنت استاد خویش داشت آثار خود را از نفوذ هنر اروپایی حفظ كرد . معین مصور در اوایــل قــرن 11 هجری به دنیا آمد اولین اثر تاریخ دار او متعلق به سال 1043 هـ .ق میباشد و آخرین آثار او در تاریخ 1119 هـ . ق كار شده است . معین مصور علاوه بر تعداد زیادی طرحی و نقاشی تك ورقی تعــداد كتب خطی مصور شده نیز از او بر جا مانده است .
در برخی از این كتابها بیش از ده مینیاتور كاركرده است . بعضی از كارهای معین دارای ابعاد تاریخی است و گاهی موضوع كارش به یك اتفاق ساده روزمـــره اختصاص پیدا كرده است . مثلاً تصویــر یك مــــرد و خروس در بغل را مــی كشد و بر روی آن برای یكی از ســـه فرزندش با علاقــــه می نوشت ( با عجله برای فرزندم آقا زمان كشیدم پنجشنبه ( 1069 هـ . ق ) ، به امید خوشبختی ) . معین مصور تصویر از استادش رضا عباسی در سال 1404 هـ. ق كار كرده است .

از دیگـــر هنرمندان اواخر مكتب اصفهان محمد شفیع عباسی وافضل الحسینی است . محمد شفیع پسر رضا عباسی است . او تحت نظر پدرش آموزش یافت و در طراحی به درجه والایی دست یافت ، او علاوه بر اینكه در مینیاتور مهارت داشت ،طراح مهم پارچه هم بود . او همچنین در نقاشی گل ها كه نوع جدیدی از نقاشی بـــود كه در اواخر دوران صفویـــه از تاثیر نقاشی اروپا بوجود آمده بود مهارت كافی داشت ( این شیوه كه مبتنی بر مطالعه گلها و پرندگان بود بعدها به وسیله نقاشان قاجار كاملاً گسترش یافت) . افضل الحسینی نیز از شاگردان رضا عباسی است كارهای افضل شباهت زیادی به آثار رضا عباسی دارد . تعدادی از نقاشی های شاهنامه عباس دوم كه در موزه لینگراد نگهداری میشود به امضاء این هنر مند است . محمد علی ، محمد یوسف و محمد قاسم سه تن از هنرمندان اواخر مكتب اصفهان هستند كه ظاهراً در دربار شاه عباس دوم و شاه سلیمان به موازات هم پیش رفته اند ، هر سه از پیروان و شاگردان رضا عباسی هستند و شیـوه استــاد خود را توسعــه داده اند . در طـراحی های آنها خطوط به نرمی تمام طـراحی شده است و زمینـه های منظره و صخره ها را با لطافت تمام تصویــر كرده اند ، موضوع كار آنها زن و مردهای ایستاده و یا نشسته دراویش ، حیوانات و پرندگان است . در طراحی های محمد قاسم و محمد یوسف علاوه بر رنگ مشكی از رنگ قرمز نیز استفاده شده است .


طراحی های محمد علی نیز از نظم و زیبایی خاصی برخوردار است و از مشخصات فنی طرحهای این استاد استفاده از رنگ صورتی در آثارش میباشد و بیشتر طراح های او در ابعاد كوچك كار شده است .
محمد یوسف حدوداً 1042 هـ .ش از دنیا رفته و محمد قاسم نیز تا سال 1078 هـ . ش در قید حیات بوده است . این سه هنرمند جزء آخرین هنرمندان مكتب اصفهان به شمار میروند .
با هجوم فرهنگ بیگانگان ، تاخت و تاز یغماگران ، فقر و سوء حكومت ، تشویق و ترویج نقاشی اروپایی بوسیلـــه شاه عباس دوم و مرگ شاگــردان با وفای رضا عباسی موجبات فنا و اضمحلال سبك مینیاتور پر شكوه صفویه فراهم شد . مهمترین عامل این سقوط نفوذ هنر اروپا بود .... » 15

پـی نـوشــت

1- نقاشی ایرانی ، ص 98
2- سیر تاریخ نقاشی ایرانی ، ص 376
3- كیمیای نقش ، صص 25و 26
4- سیر تاریخ نقاشی ایرانی ، ص 379
5- همان ، ص 382
6- تاریخ هنر ایران (11 ) ( هنر نگار گری ایران ) ، ص 71
7- نقاشی ایرانی ، ص100
8- تاریخ هنر ایران ( 11 ) ( هنر نگار گری ایران ) ، ص 73
9- كیمیای نقش، صص 28 ، 29
10 – تاریخ هنر ایران ( 11 ) ( هنر نگارگری ایران ) ، ص 75
11- همان ، ص 73
12- همان ، ص 76
13- همان ، ص 78
14- سیر تاریخ نقاشی ایران ، ص 390
15- كیمیای نقش ، صص 29،30،31

فهــرست منابـع و ماخـذ

1- بینیون ، لورنس و دیگران / سیر تاریخ نقاشی ایرانی / مترجم : محمد ایرانمنش
موسسه انتشارات امیر كبیر / چاپ اول / تهران /1367
2- خزایی ، محمد / كیمیـــــای نقش ( مجموعه آثار طراحی اساتید بزرگ نقاشی ایران و بررسی مكاتب نقاشی از مغول تا آخــــر صفوی ) / انتشارات حوزه هنـــــری سازمـــان تبلیغات اسلامی / چاپ اول /1368
3- رابینسن ، ب . و / تاریخ هنر ایران ( 11 ) ، هنر نگارگری / مترجم : یعقوب آژند
4- كن بای ، شیلار / نقاشی ایرانی / مترجم : مهدی حسینی / دانشگاه هنـر/ تهران/1378

نویسنده:سارا جمشیدی
شنبه 14/6/1388 - 1:56
دانستنی های علمی

سد سازی یا بند سازی از فعالیت های مهندسی به شمار می رود كه شرایط تاریخی و جغرافیایی خاص مناطق در پیدایش ،‌شكل گیری و گسترش آن سهم به سزایی دارند. در گذشته و در هر منطقه خاص جغرافیایی بنابر ضرورت یا نیاز ساكنین آن جا نسبت به ایجاد سد،‌بند یا آبگیر اقدام می كرده اند تا نیازهای خود در زمینه آبیاری و آبرسانی را مرتفع سازند. در مناطقی نیز به خاطر پایین بودن سطح آب‌های رودخانه ها یا نیاز جهت تغییر مسیر رود ، سد سازی انجام می گرفته تا بتوانند سطح آب را بالا آورده و برای نیازهای كشاورزی و عمرانی از آن استفاده كنند.
در ایران نیز به جهت كمبود آب،‌شرایط اقلیمی خاص و نیازهای روزمره آب ماده ای بسیار ارزشمند محسوب می شده كه این امر را علاوه بر بندسازی ، سد سازی و آثار به جا مانده می توان در فرهنگ ایرانی و ارزشی كه برای آب قایل می شدند و حافظه تاریخی مردم ایران به وضوح مشاهده و مطالعه كرد.
در سرزمین های ایران و مصر كه از قدیم در معرض سیلاب و طغیان رودخانه ها قرار داشتند‌،ساخت بندهای متفاوت در طول مسیر رودخانه ها و یا مناطق سیل خیز به جلوگیری از خسارات این گونه طغیان ها كمك فراوانی می كرد.
تاریخ سد سازی در ایران‌،مصر و بین النهرین ( میان رودان) قدمتی بسیار طولانی دارد و هنوز هم می توان نشانه هایی از آنها را در این سرزمین ها یافت. به طور كلی سدسازی و نیز لایروبی و مرمت آنها از دیر باز در ایران دیگر سرزمین ها ،‌مانند سایر كارهای عام المنفعه و پروژه های بزرگ معمولا به دست حكومت ها و پادشاهانی كه به امور آبادانی و آبادی علاقه بیشتری داشتند انجام می گرفته است و در این میان رونق اقتصادی و پیشرفت آبادی ها و شهرهای مرتبط با سیستم های آبیاری و آبرسانی نیز بستگی بسیار زیادی با مقوله سد و سد سازی و اهمیت حكمرانان به این مسایل داشته است.

سد سازی از دوره هخامنشیان تا قبل از اسلام
پادشاهان هخامنشی به واسطه نیاز جغرافیایی كشور ایران و علاقه ای كه در گسترش و آبادانی سرزمین تحت فرمانروایی از خود نشان می دادند و در زمان امپراتوری خود سدها و بندهای زیادی در بخش های جنوب غربی و جنوبی ایران ساختند. بسیاری از سیستم های آبرسانی و آبیاری كه تا سال های متمادی نیز در ایران از آنها استفاده شد مرهون تلاش مهندسان و صنعتگران ایرانی است كه در زمان های بسیار دور تلاش نمودند تا نیازها و كمبودها را در زمینه های عمرانی و آبادی بر طرف نمایند و آثار و شواهد آن را نیز می توان در نقاط مختلف ایران درك نمود. علاوه بر آن بسیاری از آثار به جا مانده از این دوران ها در سرزمین های تابعه حكومت های ایران باستان نیز قابل مشاهده است.
یكی از رودخانه هایی كه از قدیم به رودخانه اروند می پیوسته است «‌دیاله » بوده است كه بنا به دستور كوروش بزرگ سدی برای آبیاری ،‌از خاك و چوب بر روی این رودخانه بسته شده بود كه شبكه كانال های آبرسانی را تغذیه می كرد. همچنین در زمان هخامنشیان اولین كوشش ها جهت سد سازی بر روی اروند و فرات به عمل آمد. از مشخصات این رودخانه ها آن بود كه سطح فرات بالاتر از دجله قرار داشت و نیز در زمان حكومت بابلیان بر بین النهرین تمایل رود فرات نسبت به شرق بیشتر از امروز بوده و این رود تنها دارای یك مجرا بوده است. انشعاب فرات به دو مجرا بین سال های 600 ق.م تا 100 ق. م اتفاق افتاده است . چنان كه پیداست هخامنشیان سدهایی بر روی رودخانه های فرات و اروند ساختند و گام هایی دیگر در گسترش شبكه كانال های آبیاری برداشتند. بدون شك هنگامی كه اسكندر مقدونی در حدود سال 400 ق. م به آنجا ها رسید آن سدها ساخته شده و برپا بوده اند. استرابو جغرافی دان سده اول میلادی یونان خبر از ویرانی آنها به دست اسكندر مقدونی می دهد. ولی واقعیت این كه اسكندر این سدها را ویران كرده باشد كاملا معلوم نیست چون برخی نیز گفته اند كه اسكندر آنها را خراب نكرده است و حتی به حفر كانال ها و نظارت بر این سدها به طور مرتب مشغول بوده است. به هر حال آنچه مسلم است آبیاری با بهره وری از بند سازی در فرات و اروند پیرامون سده چهارم پیش از میلاد كاملا روا بوده است و این سیستم های سد بندی و آبیاری بعدها در زمان ساسانیان به حد بالای گسترش خود رسید.
علاوه بر بندها و آبگیرهایی كه در زمان هخامنشیان بر روی رودخانه های اروند و فرات ساخته شد،‌در آن زمان بر روی رودخانه «‌كر » kur در فارس نیز بندهایی برای آبیاری زمین های پیرامون تخت جمشید ایجاد شد. با این كه آثاری از تمامی سدهای ساخته شده در زمان هخامنشی ها در دست نیست، ولی برخی از بندها كه تا به امروز بر روی آن رودخانه بر جای مانده اند دارای پایه های هخامنشی هستند. از جمله این سدها « بند ناصری » است كه در 48 كیلومتری شمال غربی تخت جمشید واقع شده است.
ابن بلخی (سده پنجم‌) سد ناصری را چنین توصیف می كند:« در این قسمت رودخانه در زمان های قدیم سدی ساخته شده بود كه آب كافی را برای آبیاری زمین ها تأمین می كرده است ،‌اما در روزگاران هرج مرج كه اعراب به سرزمین ایران تاختند این سد رو به خرابی نهاد و در تمام حوزه های رامجرا ( را مجرد‌) دیگر كشاورزی انجام نشد. ..»
سد دیگر بند فیض آباد نام دارد كه در حدود 48 كیلومتری شمال تخت جمشید قرار گرفته است چنان كه گفته شده است یكی از سه بندی كه بر روی رود كر ساخته شده بوده 25 متر درازا و 25 متر بلندا داشته است.
در نزدیكی شهرك «‌كوار » در جنوب شیراز سد هخامنشی دیگری به نام «بند بهمن» بر روی رودخانه « مند» بنا شده است. طول بند در حدود 100 متر و بلندای آن حدود 25 متر می باشد . بخش عمده ای از این سد تا كنون از گل و لای پر شده است.
در زمان ساسانیان و هنگام حكومت شاپور اول ، ارتش شكست خورده والرین رومی كه مركب از 70000 هفتاد هزار نفر می شد به اسارت ایرانیان درآمد، شاپور از این اسیران برای ساختن ساختمان هایی در ایران استفاده كرد. یكی از این ساختمان ها «‌سد شادروان شوشتر» بر روی رودخانه كارون به شمار می آید . شوشتر كه در كناره شرقی كارون بر روی ساحل سنگی ساخته شده از زمان ساسانیان یكی از شهرهای مهم بود. از زمان ایلامیان و دوران اولیه سلسله ساسانی برای بالا بردن سطح آب در كارون تا به سطح شهر شوشتر سدی بر روی این رود زده بودند.
ابن حوقل در صورة الارض راجع به شادروان شوشتر می نویسد:
« سرزمین خوزستان در محلی مستوی و هموار قرار گرفته است و دارای آب های جاری است . بزرگترین رودهای آن شوشتر است كه شاپور شادروان (سد معروف) را در دروازه شوشتر بر آن ساخت تا آب آن بالا آمد و به ثمر رسید چه شوشتر در زمین مرتفعی قرار دارد.»
چنانكه پیداست سد اولیه بر روی كارون از لحاظ بالابردن سطح‌ آب چندان رضایت بخش نبود پس ایران رومی را برای رفع نقایص به كار گماشتند . احتمالا علاوه بر نیروی كارگری چندین مهندس نیز در سپاه روم بوده اند. گام نخست ،‌ایجاد رودخانه ای انحرافی « گرگر» بوده كه در هنگام ساختن سد آب كارون را هدایت می كرده است. این سد كه پس از تعمیرهای پشت سر هم تا كنون به جا مانده است «‌بند میزان » نام دارد. سد دارای سرریزهایی است كه در هنگام بالا آمدن آب اضافی آن را تخلیه می كرده است. پهنای این سد بین 10 تا 12متر است . ساختن این سد از سه تا هفت سال طول كشید و هنگامی كه ساختمان آن پایان یافت . ورودی رود گرگر با بند دیگری بسته شد كه امروزه « بندقیصر » نامیده می شود . این سد نیز كه تا كنون به جا مانده از تكه های بزرگ سنگی كه با بست های آهنی به یكدیگر محكم شده اند ساخته شده است. برای كنترل آب رودگرگر شش سرریز در آن سد ساخته شده بوده است . كانال گرگر پس از گذشتن نزدیك به 30 كیلومتر به سوی جنوب دوباره به كارون می پیوندد . نشانه های موجود چنین می گوید كه برای آبیاری نهرهای دیگر نیز بر روی این كانال زده شده بوده است.
به نظر می رسد كه این نخستین بار در تاریخ سد سازی است كه برای ساختن سدی بر روی رودخانه ای‌، برای آن كانال انحرافی ساخته اند و به ویژه از دیدگاه مهندسی با توجه به مقدار آب كارون این خود پروژه با اهمیتی به شمار می رفته است. از كتاب تحفة العالم درباره ساختمان سد شادروان چنین آمده است:
«... ذوالاكتاف بعد از قلع و قمع اعراب به جنگ قیصر كمر بسته او را مغلوب و اسیر كرد و به ایران قصد داشت و پس از مؤاخذه و مصادره به او فرمود كه اگر نجات خود را می خواهی ممالكی را كه از قلمرو من خراب كرده ای بساز و چون شاپور را به عمارت و آبادی شوشتر رغبتی بوفور بود. قیصر التزام نمود كه ابتدا شادروان شوشتر را بسازد و چنان كند كه در حوالی شهر زرع مایی توانند كرد .قیصر چون بر جان خود ایمن گشت ... بفرمود تا مهندسین با فرهنگ ار روم ... و مهندسان بعد از آنكه ترازوی آب را بر‌آورد نمودند دیدند كه به سبب بسیاری رودخانه و شدت جریان آب ساختن شادروان محال و زمین رودخانه را سنگ بست نمودن كه دیگر باره عمیق نشود ممكن نیست مگر آن كه آب را اولا به طرف دیگر جاری نمایند تا آب از رودخانه منقطع گردد بعد از ساختن زمین رودخانه شادروان باز آب را به این طرف سردهند و آن رخنه را ببندند...»
در شاهنامه فردوسی اشاره به این موضوع شده كه سازنده و مهندس شادروان شوشتر شخصی به نام « برانوش » بوده است. ساختمان سد شادروان در زمان شاپور ساسانی در 280 میلادی پس از سه سال عملیات ساختمانی به اتمام رسید. در ساختمان این سد برای پیوند و پا برجایی سنگ های گرانیت به كار برده اند.
بنا به شرح كتاب مجالس المومنین نوشته طبری عمود های آهنین كه در سرب قرار داشته نیز در آنجا به كار رفته بوده است.
یكی از بندهای دیگری كه پس از سد شوشتر ساخته شد سد اهواز بوده است كه نشانه های آن هنوز هم به چشم می خورد .درازای این سد بیش از 1000 هزار متر بوده و احتمالا 8 متر ضخامت(پهنا)‌داشته است . مقدسی جغرافی دان اسلامی سده سوم هجری درباره سد اهواز چنین می گوید :« میان این دو بخش { اهواز را } پل «‌هندوان » كه با آجر ساخته شده پیوند می دهد... روی این نهر {مسرقان } دولاب‌‌های بسیار است كه فشار آب آنها را می گرداند و «‌ناعور »‌خوانده می شوند.
سپس آب در كاریزها كه در بالا نهاده شده می آید ... بستر رودخانه نیز از پشت جزیره ای به اندازه یك صد درس به یك شادروان كه (دیواره ای )از سنگ ساخته شده بر می خورد و بازگشته (و دریاچه می شود با فواره های شگفت انگیز ) و به سد جویبار می افتد كه به آبادی‌ها می رود و كشتزارها را سیراب می كند. ایشان می گویند:‌اگر شادروان نبود اهواز آباد نبود چه در آن هنگام از آب‌هایش بهره برداری نمی شد. شادروان درهایی دارد كه هنگام افزایش آب آنها را باز می كنند ... صدای آب سرریز شده از شادروان در بیشتر سال آدمی را از خواب باز می دارد.»

بند دیگری كه در سده چهارم پس از میلاد توسط شاپور دوم (و یا احتمالا بازمانده‌اش اردشیر دوم ) ساخته شده سد پل گونه دزفول است كه بر روی رودخانه كوفه زده شده و در محل پی پل قرار گرفته بوده است. از زمان ساسانیان نام سد دیگری به نام « بند قیر »‌بر روی رودخانه كارون در محل پیوستن دو رود آب گرگر و آب دز به كارون بر جای مانده كه پس از سدهای شوشتر و اهواز از مهم ترین سدهای روی كارون به شمار می آمده است.چنان كه پیداست نام این سد نماینده كاربرد « قیر » برای آب بندی آن به منظور افزایش پا بر جایی و سختی و استحكام سد بوده است.
پادشاهان و مهندسان ساسانی افزون بر ساختن سد بر روی كارون و كرخه در سرزمین عراق امروزی نیز به ساختن سدهایی به ویژه در كرانه شرقی اروند بین سامره و كوت مبادرت كردند . ساسانیان سیستم آبیاری رودخانه دیاله را گسترش دادند و در پدید آوردن نهرها تا آنجا پیش رفتند كه نیاز به مقدار آبی بیشتر از آنچه كه دیاله می توانست بدهد پیش آمد. این گره به كمك رودخانه اروند گشوده شد ، بدین معنی كه ابتدا آب آن را با ابزارهای بالا بردن آب و سپس با كانال های عظیم بالا می بردند و آن را بدینوسیله به رود دیاله سوار می كردند . گسترش شبكه آبیاری در جنوب ایران و بین النهرین در زمان خسرو اول پادشاه ساسانی (579 ـ 531 م) به درجه بالای خود رسید . یكی از نمونه های این گسترش كانال نهروان بوده است كه از پشت سد بر روی اروند نزدیك محلی به نام دور ( (Dur تغذیه می شده است . این كانال بعدها در زمان خلفای عباسی تعمیر شد . كانال نهروان در محل باكوبه (واقع در پنجاه و سه كیلومتری شمال شرقی بغداد و حدود 110 كیلومتری پایین دست سد) به رودخانه دیاله می رسید.10 نكته جالب توجه آن است كه كانال نهروان و رودخانه دیاله در یك سطح و بدون هیچگونه كنترل مجازی به یكدیگر می رسیدند و این نشان دهنده آن است كه مهندسان ساسانی می توانسته اند جای سد را طوری برگزینند كه این جریان و ارتباط طبیعی با دقت انجام گیرد. و این خود نمایشگر تبحر آنان در پیاده كردن نقشه و نقشه برداری ساختمان ها و تأسیسات بوده است. در حدود سی و شش كیلومتری جنوب باكوبه سدی به نام سد بلادی برای كنترل جریان آب در دیاله ساخته شده بود كه آب دیاله را به داخل كانال كوتاهی (كه در زیر بغداد و بالای تیسفون به اروند می‌ریخت )‌كنترل می كرد.
افزودن بر سدها و پل هایی كه شرح آنها آمد از باستان در سرزمین خوزستان بندها، پل ها و سدهای دیگر نیز ساخته شده بوده است كه به آبیاری زمین های پیرامون كمك فراوان می كرده اند برخی از این سدها عبارت بودند از : 11
ـ سد قلعه رستم ، در 33 كیلومتری شمال شوشتر بر روی كارون كه دارای سه دهنه بزرگ از بالا به پایین بوده است. نهری را كه از این سه سد آب می گرفته نهر « جوی بند » و یا « دیم چه » می گفته اند . درازای این نهر آبیاری 18 كیلومتر بوده است. ـ
ـ سد شعیبیه : كه در 24 كیلومتری جنوب غربی شوشتر و بر روی رودخانه دز ساخته شده بوده است.
ـ سد كارون : كه در 8 كیلومتری شمال اهواز قرار داشته است.

-سد عجیرب :كه در 36 كیلومتری شوشتر روی رودی با همان نام احداث شده است.

ـ سد كرخه : این سد در 15 كیلومتری شمال حمیدیه واقع بوده و پیش تر به آن سد نهر هاشم می گفته اند.
ـ سد ابوالعباس : در 18 كیلومتری رامهرمز واقع است و از سه دهانه تشكیل می شده است.
ـ سد ابوالفارس : در جنوب شرقی رامهرمز.
ـ سد جراحی : در 29 كیلومتری جنوب رامهرمز.
یكی دیگر از آثار تاریخی دوران ساسانی دژ باستانی ایزد خواست و آثار تاریخی مربوط به آن است. این آثار كه در راه اصفهان به شیراز در 41 كیلومتری جنوب اصفهان واقع شده شامل قلعه ،‌آتشگاه ، پل ،‌كاروانسرا و سد نزدیك آن است . سد ایزد خواست (یزد خواست‌) در ده كیلومتری جنوب دهكده یزد خواست قرار گرفته و درازایش 65 متر و پهنای آن نزدیك 6 متر است . از ویژگی های این بند كه تنها بخشی از آن برجای مانده است ،‌آن است كه این سد از نوع قوسی بوده است . 12 سد یزد خواست كه می توان آن را نخستین بند قوسی جهان دانست از بناهای دوره ساسانی است . مصالح ساختمانی سد شامل سنگ لاشه و ملات گچ و ساروج و نمای آن از سنگ تراشیده با اندود ساروج است . چنان كه پیداست این بند برای جمع كردن آب های بهاری و جلوگیری از جریان سیل در منطقه ایزد خواست ساخته شده بوده است.
سد سكندر: درباره دیواره یا سدی كه در تاریخ به نام سد سكندر موسوم گشته نوشته ها و اخبار متعددی ذكر شده است . عده ای معتقدند اسكندر مقدونی در لشگر كشی های خود به شرق در منطقه ماوراء النهر بنا به درخواست مردم منطقه كه مرتبا در معرض تهاجم قومی به نام یأجوج و مأجوج بوده اند. این سد را رد دهانه دره ای بنا می كند تا جلوی مهاجمان گرفته شود. البته در انتساب بنای مذكور به اسكندر جای شك فراوان وجود دارد و می تواند مانند بسیاری از داستان های تخیلی و ساختگی مربوط به اسكندر مطرود تلقی شود. اسكندر مهاجم با تهاجم سریع خود و مدت كمی كه در اختیار داشته و مرتبا در حال حمله و لشكر كشی بوده ، بعید است كه چنین كار عظیمی را انجام داده باشد.
بلعمی در ترجمه خود از تاریخ طبری اوایل سده سوم هجری و به نقل از روایت قرآن13كریم ساختن سد یأجوج و مأجوج را به شخصی به نام اسكندر ذوالقرنین منتسب می داند بر طبق آن مردم ‌از اسكندر می خواهند برایشان سدی بسازد كه میان آنها و اقوام مهاجم حایل باشد.
ابوریحان بیرونی كه می خواسته بداند كه محل سد سكندر در كجا بوده است در مورد شخصیت ذوالقرنین چنین نظر می دهد كه وی یكی از امیران حمیدی بوده است. مقدسی نیز در احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم (صفحات 533 تا 538 ) با شرحی مشابه ابوریحان می نویسد كه دیواره سد پنجاه ذراع كلفتی و بلندی داشته و با خشت های آهنین در مس پوشانده شده بوده است. از این نوع روایت و روایات نظیر آن می توان احتمال داد كه سد موسوم به سد اسكندر نوعی دیواری دفاعی بوده است. علاوه بر سد سكندر در نوشته های تاریخی از دیواره های دفاعی دیگری نیز كه همگی در منطقه مازندران (طبرستان) ایجاد شده بودند نام برده شده است. این سد ها یا دیوارها به نام های سد تمیشه ،‌سد دربند ،‌سد انوشیروان ،‌سد مرو و باب الابواب شهرت یافته اند و احتمال دارد كه سد سكندر یكی از این پنج دیوار ،‌بوده باشد . روایاتی كه ذكر شد همگی از وجود دیواره های دفاعی متعدد در ناحیه شمال خراسان و كناره دریای خزر حكایت می كند . برخی از این حفاظ ها به صورت سد یا بندی در دره ای بوده و برخی دیگر نیز به شكل دیواری طویل ازسدی تا سدی دیگر كشیده شده بوده است . سدها و دیواره های دفاعی در شمال خراسان برای حفاظت شهرهای آن سامان از هجوم اقوام وحشی ایجاد شده بوده است. این ناحیه از ایالت های مهم ایران در عصر هخامنشی به شمار می آمده است و آن طور كه از تاریخ بر می آید كشور ایران از زمان كوروش هخامنشی در این ناحیه همواره در معرض هجوم قبایل وحشی قرار داشته است با توجه به این كه برخی ذوالقرنین را همان كوروش شاه هخامنشی دانسته اند بعید نیست كه در آن عصر اقداماتی در دفاع از این منطقه با ایجاد سدها و دیوارهای حایل انجام گرفته باشد. اقدامات دفاعی احتمالا از دوره هخامنشیان آغاز شد،‌در عصر اشكانیان هم بنا بر شواهد موجود مانند دیوار دفاعی گرگان و تطابق نظریات باستان شناسی قوت یافت و در دوره ساسانیان نیز تأسیسات مزبور بازسازی شده و مواضعی نیز بدان افزوده گشته است و نیز به احتمال نزدیك به یقین می توان گفت كه اسكندر مقدونی چیزی در آن ناحیه نساخته است !‌نه سبك ساختمانی و نه آثار باقیمانده ‌،‌هیچ یك حكایت از چنان اقدامی نمی كند و به طور حتم اسكندر در گذار از سرزمینی بیگانه و در مدتی كوتاه نه انگیزه و نه توان انجام چنان كاری را داشته است . ضمن این كه بعید به نظر می رسد كه مردم ایران كه اسكندر در برابر آنها حكم یك مهاجم و اشغالگر را داشت از یك بیگانه چنین درخواستی كنند و او نیز پاسخ دهد. انتساب نام اسكندر به این بناها و دیگر آثار را باید انگاره ای نادرست دانست كه به ذهن عوام راه یافته و در برخی نوشته ها نیز مغرضانه و یا نا آگاهانه ظاهر شده است.
منابع و مأخذ:

 ایران هیدرولوژی
ـ فرشاد ، مهدی ـ تاریخ مهندسی در ایران ـ انتشارات بنیاد نیشابور شناسی ـ‌چاپ دوم ـ‌1362 خورشیدی ـ صص 265 ـ 252 .
1- willcocs,w.( The Restoration of the Ancient
2- Irrigation works on the tigris), cairo,1903 ,P10
3- Houtum SCHINDLER ,(A .Note on the Kur River in fars), proc, Royal Geogr .soc. vol .13/1891 . p.288
3ـ ابن بلخی ،‌فارسنامه ، به اهتمام علی نقی بهروزی ـ انتشارات اتحادیه مطبوعاتی فارس ـ ص 28
4- Goblot ,h,(le Rolede Iran dans les Techniquesdeieau) ,Techniques,Arts,sciences.no.15516.1962.p.48
5- ابن حوقل ،‌صورة الارض ،‌ترجمه جعفر شعار ،‌انتشارات بنیاد فرهنگ ایران‌،شماره دوم ص 24
6- CURZON.G.N.( Leaves from a Diary on the Karun River) fort.nightly Review.London .1890 . ps713- 706
7ـ CURZON.G همان منبع P.715
8 ـ كریمی ، بهمن ـ راه های باستانی و پایتخت های قدیمی ایران،‌ تهران‌ ـ 1329 خورشیدی ص 97
9ـ مقدسی ،‌محمد بن احمد ـ‌احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم ـ ترجمه علینقی منزوی ـ شركت مؤلفان و مترجمان ایران ـ صص 614 ـ 613
10 ـ WILLCOCS.wهمان منبعP.10
11ـ كریمی ،‌بهمن ـ‌همان منبع ـ‌ صص 109ـ 106
12ـ ورجاوند ،‌پرویز، قلعه باستانی ایزد خواست و آثار تاریخی آن ـ بررسی های تاریخی شماره 1سال هفتم
13ـ قرآن كریم ـ سوره الكهف ـ آیات 96ـ 82 ـ از روی تفسیر ابوالفتح رازی ـ انتشارات جاویدان

نویسنده :مهران حسن زاده

شنبه 14/6/1388 - 1:55
سينمای ایران و جهان
«پست‌چی سه بار در نمی‌زند»
كارگردان و نویسنده : حسن فتحی، بازیگران طبقه اول: محمدرضا فروتن، باران كوثری، طبقه دوم: پانته‌آ بهرام، امید جعفری، طبقه سوم: علی نصیریان ، رویا تیموریان، لیلا زارع و پارسا مشیری - تهیه‌كننده: جواد نوروزبیگی
: « در یك آپارتمان سه طبقه بیرون شهر پسر جوانی دختر جوانی را گروگان گرفته و او را به طبقه اول آپارتمان می‌آورد. در طبقه سوم شازده قاجاری بعد از به قدرت رسیدن رضاخان با جعبه‌ای جواهرات قصد فرار به اروپا را دارد. او نقشه كشیده است زن میانسال‌اش را جای گذاشته با كلفت‌اش كه بچه‌ای هم دارد اما جوان است با هم فرار كنند. زن كه موضوع را فهمیده است با اصرار و تهدید كلفت جوان را ماموریت می‌دهد كه میوه به زهر آغشته را به شوهرش بخوراند. كلفت اقدام می‌كند و شازده می‌فهمد و با ضربه‌ای كه بر سر او وارد می‌آورد كلفت بیهوش می‌شود. شازده و زنش با تیر و تبر و شمشیر و ... به جان هم می‌افتند. شازده زمانی به هوش می‌آید كه مرد كلاه مخملی طبقه دوم هنگام بردن جواهرات وی را می‌كشد.
طبقه دوم: عباس غیرت یك جاهل دوره دهه چهل است كه بعد از اعدام شدن طیب رضایی به دار و دسته شعبان بی‌مخ اضافه شده است و هراز گاهی ماموریت‌های خاص را اجرا می‌كند. آن شب عباس غیرت ،«مهوش» رامشگر معروف آن دوره را با خود به آن طبقه آورده است و صیغه كرده است. همچنین به زن می‌گوید كه صیغه را به یك ماه افزایش می‌دهد تا شناخت كافی بدست بیاورد و بعد با هم ازدواج كنند. عباس غیرت كه جعبه جواهرات را در كمد خود جای داده است درصدد است میزان صداقت مهوش را با آن جواهرات بسنجد. عباس غیرت قبل از آنكه مهوش با طلاهای برداشته‌اش اقدام به فرار كند به تفتیش كیف‌اش می‌پردازد و عكس مردی را بیرون می‌كشد و با اصرار می‌خواهد بداند او كیست؟ مهوش می‌گوید شوهرش است و قصد داشته از عباس غیرت كمك بگیرد تا او را از زندان آزاد كند. عباس غیرت در جا مهوش را می‌كشد.
طبقه اول: مرد جوان گروگانش را با دست‌ها و دهان بسته در گوشه‌ای از سالن مجلل به زمین انداخته است و هر از گاه در جواب تماس تلفنی همراه ناپدری دختر می‌گوید كه هر چه زودتر شخصا به آنجا بیاید و با هم تسویه حساب كنند وگرنه گروگان كشته خواهد شد. بعد از ارتفاق‌های طلسم گونه كه فضا و اشیاء طبقه را پر كرده است آنها پسربچه طبقه سوم را می‌بینند و پسر جوان با تعقیب او از اوضاع كلی آپارتمان آگاه می‌شود. با صحبتی كه با گروگان خود می‌كند به تفاهم می‌رسند و جوان دست‌های او را آزاد می‌كند. آنها در طبقه دوم ناپدری دختر را در كنار عباس غیرت می‌بینند كه با عمل جراحی صورت خود را تغییر داده است. طرفین درگیری به زد و خورد می‌پردازند و سرانجام پسر و دختر جوان، عباس غیرت و ناپدری دختر را می‌كشند. به طبقه سوم می‌روند و به كلفت به هوش آمده و بچه‌اش كمك می‌كنند. مرد جوان در سپیده دم موفق می‌شود گورهای دسته جمعی ناپدری دختر را كشف كند. بعد از طلوع آفتاب پسر و دختر جوان نامزد می‌شوند و می‌روند كه به مردم درباره گورهای دسته جمعی خبر بدهند و ...» فضای بسته ، زمان «شب» خشونت بین سه نسل همانند رمان‌ها و فیلم‌های سبك «گوتیك» یك روایت خطی از تاریخ معاصر را به بیننده منتقل می‌كنند. 1- سه دوره معاصر با اولویت بعد از انقلاب معنا می‌شوند. چون ماجرا با آنها شروع و پایان می‌یابد. طرفین آشتی‌ناپذیر در این دوره افراد دوره‌های قبل را كه همچنان بر امروز هم حكومت می‌كنند، به خوب و بد تقسیم می‌كنند.
افشایشان می‌كنند و شب آنها و طلسم‌شان را با آوردن روشنایی روز باطل می‌كنند. زمینه اصلی فیلم نشان دادن خشونت‌ها بر سر تصاحب اموال ملت است كه به قیمت گورهای دسته جمعی بین سرآمدان سه نسل دست بدست می‌شده است. آمدن روز به عمر شب آنها برای همیشه پایان می‌دهد چرا كه دیگر ناپدری‌ها برنامزدی‌های نسل جوان دخالتی ندارند. پایان فیلم انقراض حاكمیت‌های سه‌گانه قاجار (شازده و ...)، (عباس غیرت و مرد تغییر قیافه داده) حاكمان دوره پهلوی و بعد از انقلاب نشان داده می‌شوند كه با هم همدستی داشته و گورهای جمعی به وجود می‌آورده‌اند. دو جوان درگیر در ماجرا با درك موقعیت حقیقی از دشمنی ساخته شده به وسیله دیگران دست می‌كشند و قانون خودشان را اعمال می‌كنند.
صورت گریم شده و مخوف ناپدری با كشف گورهای دسته جمعی و اتحاد عباس غیرت و ناپدری و بازی با «زمان» (سه دوره هر كدام حدود سی سال در یك نیمه شب اتفاق می‌افتد) و گویش‌های تئاتری كه بر شیوایی و بلاغت بیان تكیه دارد به خشونت فیلم افزوده است. فضاهای نیمه تاریك طبقات، اشیایی كه هرازگاه به حركت درمی‌آیند تا دو جوان را زیر آوار فرو ببرند (افتادن لوستر در نزدیكی دختر گروگان و جوان گروگان‌گیر) بر غافل‌گیركنندگی تماشاگر تاثیر شدید می‌گذارد. 2- زنان در سه دوره علاوه بر مردان ستم مضاعف را تحمل كرده‌اند كه نسل سوم (نسلی كه علیه حاكمیت امروز) پیروز می‌شود، به واسطه بزرگ‌ترها به ویژه مردان، بدون آداب سنتی و شرعی نامزد می‌شوند كه همین امر رنگ و بوی فمنیستی هم به فیلم می‌دهد. گفته می‌شد كه بازبین‌ها سی مورد اصلاحی به فیلم داده بودند كه باید اعمال می‌شد. اگر این فیلم بدون آن سی مورد به تماشاگر ارائه می‌شد چه می‌توانست باشد؟!

نویسنده:مجتبی حبیبی
سه شنبه 10/6/1388 - 18:59
دعا و زیارت
سوره‌ی الرحمن

روز بیست و هفتم ماه رمضان سوره‌ی «الرحمن» قرائت می‌شود. این سوره نیز یكی از سوره‌های مهم قرآن می‌باشد و قرائت آن در ماه رمضان آداب خاصی دارد. در بجنورد رسم است در مجلس زنانه، سوره‌ی الرّحمن به هر كسی كه رسید پس از خواندن آیاتی از این سوره با كسب اجازه از معلم قرآن به بازار می‌رود و یك كیسه حنا و مقداری نقل می‌خرد و به مجلس می‌آورد. به محض ورود آن، چند دقیقه قرائت قرآن را تعطیل می‌كنند و نقل را در ظرفی ریخته اول جلو معلم قرآن می‌برند و بعد به دیگران تعارف می‌كنند. هر كس یكی دو دانه نقل بر می‌دارد و خطاب به شخصی كه نقل را خریده است اگر دختر باشد می‌گوید: «الهی سفید‌بخت شوی» و اگر زن باشد می‌گوید «خدا زیارت قسمتت كند» بعد صاحب‌خانه مقداری از حنا را در ظرفی خیس می‌كند و نزد یكایك زن‌ها می‌برد. آنهایی كه قرآن می‌خوانند یك بند انگشت خود را داخل حنا می‌كنند و می‌گویند «بر ابن ملجم لعنت» زن‌هایی كه سواد ندارند و در جلسه فقط به قرآن گوش می‌دهند هر 10 انگشت دست‌ها را در حنا فرو می‌كنند. پس از چند لحظه كه حنا رنگ داد انگشتان را با دستمال پاك می‌كنند و به ادامه‌ی قرائت قرآن می‌پردازند. باقیمانده‌ی نقل و حنا متعلق به صاحب‌خانه و معلم قرآن است.
در فردوس نیز عقیده دارند هر كس در ختم قرآن سوره‌ی الرحمن را بخواند خود و خانواده‌اش به هر آرزویی كه دارند می‌رسند و ناخوش نمی‌شوند. روز بیست و هفتم وقتی نوبت خواندن سوره‌ی الرحمّن می‌رسد یكی از حاضران در جلسه قرآن با صدای بلند می‌گوید: «مه حاضرم (من حاضرم) دو كیلو نبات شاخه دادم «بدهم» دیگری صدا می‌زند: «مه حاضرم چهار كیلو نبات شاخه دادم» و به این ترتیب آن كس كه از همه بیشتر پیشنهاد بدهد فیض خواندن سوره‌ی الرحمن نصیبش می‌شود.
روز آخر ماه رمضان هم در فردوس هر كدام از افرادی كه در ختم قرآن شركت دارند با خود یك سینی شیرینی از قبیل كشمش یا خرما یا نقل می‌آورند و پس از خواندن آخرین جزء قرآن شیرینی‌ها را در یك چادر شب وسط شبستان مسجد می‌ریزند تا مخلوط شود. دو نفر هم شیرینی‌ها را تقسیم می‌كنند و جلو هر یك از افراد، یك دوری شیرینی می‌گذارند. آخر سر هم قسمت اعظم شیرینی باقی مانده را كه سهم آخوند محل است به در خانه‌اش می‌فرستند.

اعزام مبلغان مذهبی به شهر ها و آبادی ها

در روستای فرنق خمین آن طوری كه پیرمردان می‌گویند در قدیم كه مردم با چهار‌پا و هودج مسافرت می‌كردند؛ اهالی فرنق از خود آخوند و روضه‌خوان و پیش‌نماز داشتند. اما از سی چهل سال قبل پیش‌نماز و آخوندی را برای ماه رمضان از شهر قم می‌آورند.
روستای فرنق خمین از دو آبادی «قلعه پایین» و «قلعه بالا» تشكیل شده كه هر دو آبادی به هم متصل است و هر آبادی مسجد جامع مخصوص به خود دارد. مسجد جامع قلعه‌پایین به مسجد جامع «افرا» و مسجد جامع قلعه‌بالا به مسجد جامع «سعدی» مشهور است كه دو شخص خیّر، كربلایی افرا و كربلایی سعدی قریب صد سال پیش این مساجد را بنا كرده‌اند.
علاوه بر مساجد جامع، چند مسجد دیگر نیز در آبادی فرنق هست كه هر كدام به‌نام محله‌ای كه مسجد در آن وجود دارد مشهور است. هر كدام از این مساجد جامع، متولیانی دارد كه به نظافت و كارهای ضروری مسجد نظارت دارند و در ماه‌های محرم و صفر و رمضان از مردم پذیرایی می‌كنند. این دو مسجد در تمام ایام سال جز در ماه‌های رمضان و محرم و صفر كه مردم برای عبادت در آنها اجتماع می‌كنند بسته‌است. برای ماه رمضان یك یا دو پیش‌نماز برای هر دو مسجد دعوت می‌كنند. نحوه‌ی دعوت كردن از پیش‌نماز هم به این ترتیب است: چند روز قبل از ماه مبارك رمضان بزرگان و ریش‌سفیدان هر محله در مسجد اجتماع می‌كنند و درباره‌ی آوردن و دعوت از پیش‌نماز و واعظ با همدیگر مشورت می كنند. بعد نامه‌ای به یكی از مراجع تقلید در شهر مذهبی قم می‌نویسند و شخصی از اهالی مأمور می‌شود نامه را ببرد و آقا را بیاورد. اهالی هر محله، مسجد جامع محله‌ی خویش را آب و جارو و فرش می‌كنند و منتظر آمدن آقا می‌شوند. بعد از چند روز پیش‌نماز وارد می‌شود. چند تن از ریش‌سفیدان به استقبال او تا بیرون از آبادی می‌روند. اگر برای هر مسجد یك پیش‌نماز دعوت كرده باشند كه تكلیف مشخص است و اهل هر محله در مسجد جامع محله‌ی خودشان حضور می‌یابند. اما اگر تنها یك پیش‌نماز دعوت كرده باشند اهالی دو محله با هم قرار می‌گذارند پانزده روز آقا در مسجد قلعه‌پایین و پانزده روز در مسجد قلعه‌بالا نماز برگزار كند؛ یا ظهر در یكی از مساجد و شب در مسجد دیگر نماز بر پا می‌دارد. در این صورت تمام اهالی فرنق از زن و مرد سعی می‌كنند با حضور در مسجد قلعه‌بالا یا قلعه‌پایین نماز جماعت را به امامت پیش‌نماز برپا دارند و به وعظ و سخنرانی او گوش فرا دهند.
در قمصر كاشان: از شهر كاشان یا قم پیش‌نماز و واعظ دعوت می‌كنند. واعظ سی‌شب ماه رمضان را در مسجد یا در خانه‌ی افرادی كه بانی می‌شوند منبر می‌رود و در چند روز قبل از عید فطر مردم در غیاب پیش‌نماز جلسه‌ای تشكیل می‌دهند و برای او پول جمع می‌كنند و در جلسه‌ای دیگر واعظ را در خانه‌ی كدخدا دعوت و وجوه جمع‌آوری شده را به او تقدیم می‌كنند. هر كدام از اهالی هم هدیه‌ای مثل گلاب، جوز قند. سیب، گوجه و برگه زردآلو در دستمال پیچیده و به واعظ تقدیم و روز بعد هم واعظ را تا شهر كاشان بدرقه می‌كنند. در روستای قینرجه از شهرستان گروس، چند ریش‌سفید، روضه‌خوانی را برای ماه رمضان به آبادی‌شان می‌آورند. روز آخر هم سر نماز نذوراتی برای روضه‌خوان جمع می‌كنند. علاوه بر پول و اجناسی كه جمع می‌شود زن‌ها هم چند جفت جوراب، دستكش و كیسه‌ی حمام پشمی برای هدیه می‌بافند.
روز بعد از عید فطر نذورات و هدایا توسط ریش‌سفیدان به روضه‌خوان داده می‌شود و پس از خداحافظی و روبوسی او را راهی شهر و دیارش می‌كنند.
در كته سرخمام رشت و بسیاری از روستاهای گیلان (اگر اهالی ده از خود پیش‌نماز و واعظ نداشته‌باشند؛ یك نفر به نمایندگی از طرف سایر دهقانان به نزدیك‌ترین شهر می‌رود و واعظ یا پیش‌نمازی را برای ماه رمضان دعوت می‌كند. آن روحانی هم در ماه رمضان امامت و پیش‌نمازی اهالی ده را قبول می‌كند و مخارج پیش‌نماز هم از سهم امام تأمین می‌شود. به این صورت كه روز آخر ماه رمضان یك نفر مسئول گرفتن مال امام می‌شود و هر كسی به نسبت توانایی خود در برابر رسید، مقداری پول می‌دهد. ضمناً اكثر مردم «سر فطر» (فطریه) خود را كه مبلغی معادل سه كیلو برنج صدری است به پیش‌نماز می‌دهند.
شهرستان جهرم فارس: شامل دوازده محله است و هر محله پنج، شش مسجد دارد. روضه‌خوانی در ماه‌های محرم و رمضان فقط در مساجد برگزار می‌شود و شب‌های احیا هم تا سحر مردم در مساجد به قرائت قرآن و خواندن دعا مشغولند و به كسانی‌كه در مراسم احیاء شركت می‌كنند سحری می‌دهند. برای مجلس و‌عظ و روضه‌خوانی در هر مسجد سه، چهار واعظ را دعوت می‌كنند و خرج مجلس و حق واعظ‌ها از درآمد موقوفه‌های خود مساجد تأمین می‌شود. هر كدام از مسجدها یك باغ یا زمین زراعتی یا حمام برایش وقف كرده‌اند كه مخارج تعمیر مسجد و روضه‌خوانی‌ها در ایام محرم و رمضان و دیگر روزهای عزاداری از این موقوفات تأمین می‌شود. رفت‌و‌آمد واعظ و روضه‌خوان‌ها هم بیشتر توسط الاغ انجام می‌گیرد و پسر‌بچه‌ای ده دوازده ساله بدون آنكه مزدی دریافت كند افسار الاغ را به‌دست می‌گیرد و آقا را از این مسجد به آن مسجد می‌برد. الاغ را هم مجانی در اختیار آقا می‌گذارند.

نظافت و استحمام در ماه رمضان

آرایش و حمام در طول سال دو نوبت حمام‌ها شلوغ و پرمشتری است. شب عید نوروز و چند روز به ماه رمضان مانده. مردم برای حمام ماه رمضان سعی می‌كنند در واپسین روزهای ماه شعبان و هر چه نزدیك‌تر به ماه رمضان به حمام بروند تا برای ماه رمضان كمتر به حمام نیاز پیدا كنند. زیرا عقیده دارند چنانچه هنگام روزه داشتن در حمام زیاد معطل شوند؛ روزه‌ی آنها دچار اشكال می‌شود. اگر در ماه رمضان به حمام احتیاج پیدا كنند توی حمام زیاد معطل نمی‌‌شوند یا شب به حمام می‌روند تا روزه آنها با اشكال روبرو نشود. به همین خاطر، كار اغلب حمام‌ها شبانه‌روزی می‌شود و مشتری حمام‌ها در شب بیشتر است.
در قدیم حمام‌ها عمومی بود و حمام رفتن هم آداب و تشریفات خاصی داشت. معمولاً دو حمام كنار هم درست می‌كردند یك حمام بزرگ و یك حمام كوچك كه هر كدام دارای خزینه بود. از حمام بزرگ برای شستشو و كیسه كشیدن و از حمام كوچك برای غسل كردن و حمام «توآبی» (اصطلاحی است برای حمام رفتن بدون شستشو و چرك كردن و فقط به نیت غسل) استفاده می‌كردند.
در قدیم بسیاری از حمام‌ها مخصوصاً در ماه رمضان، نیمی از روز مردانه و نیمی دیگر زنانه بود كه هنوز هم در بعضی از شهرهای كوچك و اغلب روستاها این قاعده برقرار است و حمام‌ها دو وقته، زنانه و مردانه است. برای نمونه می‌توان به حمام روستای رودخانه‌ی سبزوار و روستای فرنق خمین اشاره كرد. روستای رودخانه تنها یك حمام دارد. یك هفته قبل از ماه رمضان حمام تعطیل می‌شود و به تعمیر و نظافت حمام می پردازند. دو روز مانده به ماه رمضان حمام مجدداً باز می‌شود و كدخدای ده به پشت‌بام حمام یا بالای تون می‌رود و با صدای بلند چند مرتبه جار می‌كشد: «آهای مؤمنین حمام باز شد» اهالی با شنیدن صدای كدخدای خود را برای حمام رفتن آماده می‌كنند. در تمام ایام سال، حمام از تیغ آفتاب تا اول غروب متعلق به زن‌ها و شب مخصوص مردهاست. اما در ماه رمضان از اول صبح تا دو ساعت از ظهر گذشته حمام متعلق به زن‌ها و از دو ساعت بعد از ظهر تا غروب، مخصوص مردان است. از اول شب تا سه ساعت از شب گذشته باز، حمام برای زن‌ها قرق می‌شود و از آن ساعت تا اول صبح، مردها از حمام استفاده می‌كنند.
در روستای فرنق خمین دو حمام خزینه وجود دارد كه به حمام «قلعه بالا» و حمام «قلعه‌پائین» معروفند. در ایام سال هر روز از اذان صبح تا یك ساعت بعد از طلوع آفتاب حمام‌ها مخصوص مردها و پسرها است و از یك ساعت بعد از آفتاب تا چهار بعد از ظهر حمام‌ها زنانه می‌شود. دوباره از ساعت چهار بعدازظهر تا هفت بعد از ظهر نوبت مردان است. اما در ماه رمضان ساعت كار حمام‌ها تغییر می‌كند و شب و روز حمام‌ها باز است و تون حمام‌ را روشن نگه می‌دارند تا آب آن سرد نشود.
حمام فرنق در ماه رمضان از سحر تا طلوع آفتاب مردانه است و از تیغ آفتاب تا سه بعد از ظهر زنانه می‌شود. از سه بعد از ظهر تا ساعت شش بعد از ظهر مجدداً حمام مردانه و از این ساعت تا ده شب زنان از حمام استفاده می‌كنند.
در مورد آرایش زنان و آداب حنا بستن و خضاب كردن در ماه مبارك رمضان. زنان مخصوصاً زنان جوانی كه تازه عروس شده‌اند؛ بعد از فراغت از خانه‌تكانی و نظافت برای ماه رمضان، به سرو وضع خود می‌رسند و آرایش و نظافت می‌كنند.
بسیاری از زنان صورت‌شان را بند می‌اندازند و برای این كار زن بندانداز یا به قول یزدی‌ها «خفه‌ركن» را به‌خاك [؟خانه] دعوت می‌كنند تا صورت‌شان را بند بیندازد و موهای زائد صورت را برطرف كند. پس از آرایش صورت، روز قبل از ماه رمضان هم به حمام می‌روند و تن و بدن را كیسه می‌كشند و تمیز می‌كنند. پس از شستشو، زنان كف دست‌ها و كف پاهای‌شان را حنا می‌بندند و پیر مردان و پیر‌زنان هم كه موهای‌شان سفید شده‌است با رنگ و حنا موها را خضاب می‌كنند. در گذشته حنا بستن و خضاب كردن برای ماه رمضان به افراد خاصی محدود نمی‌شد و به‌جز كسانی‌‌كه عزادار بودند؛ بقیه دستان‌شان را حنا می‌بستند. به طوری‌كه نسبت كسانی كه روزه می‌گرفتند برابر افرادی بود كه به دستان‌شان حنا می‌بستند. معتقد بودند كسی كه در ایام ماه رمضان دستانش را برای دعا به سوی پروردگار بلند می‌كند؛ اگر ناخن‌هایش رنگ حنا نداشته باشد از درگاه الهی بی‌نصیب می‌ماند. بنابراین عقیده سعی می‌كردند تا آخر ماه رمضان رنگ حنا را روی دست‌ها مخصوصاً ناخن‌های‌شان حفظ كنند.

نظافت خانه ها و رسم سفید كردن آن در ماه رمضان

در اغلب روستاها و شهرستان‌ها دیوار خانه‌ها كاه‌گلی یا گچی است. دیوارها را برای ماه رمضان كاه‌گل تازه می‌مالند یا با گچ و خاك مخصوصی سفید می‌كنند.
در اصطهبانات فارس آنهایی كه دیوار خانه‌شان گچی است؛ به‌وسیله‌ی پارچه‌ای كه بر سر چوب بلندی می‌بندند؛ گرد و خاك دیوارها را می‌گیرند، دیوارهای كاه‌گلی را هم كاه‌گل می‌مالند تا دوده و رنگ تیره‌ی دیوار از بین برود.
در روستای شوقان جاجرم بجنورد دیوارها را با خاك مخصوصی كه از تپه‌‌ای در یك فرسخی شوقان می‌آورند سفید می‌كنند. برای آوردن خاك، مرد یا پسر بزرگ خانه، یكی دو روز قبل از ماه رمضان یك بار الاغ از خاك تپه می‌آورد و خاك را در تشتی می‌ریزند و به آن آب اضافه می‌كنند تا دوغاب غلیظی درست شود. آن‌گاه زن یا دختر بزرگ خانه جارویی را توی دوغاب می‌زند و به دیوار اتاق‌ها می‌كشد و آنها را سفید می‌كند.
در روستای فرنق خمین دیوارهای خانه و اتاق‌ها به‌سبب وجود تنورهای زمینی سیاه و پوشیده از دود می‌شود. مخصوصاً خانه‌های زمستانی. اهالی فرنق، سالی دو مرتبه خانه را سفید می‌كنند. یك مرتبه برای عید نوروز و یك مرتبه برای ماه رمضان. در فرنق هم برای سفید كردن دیوار خانه‌های دوده گرفته، از نوعی گل معدنی كه نزدیك فرنق است و به گل سفید معروف است استفاده می‌كنند. گل سفید را با الاغ و گوال (گاله) می‌آورند و در دیگ‌های مسی بزرگی با آب مخلوط كرده دوغاب تهیه می‌كنند. پس از گردگیری دیوارها، كاسه كاسه دوغاب گل سفید را به دیوار و سقف می‌پاشند تا همه جا سفید شود. بعد از خشك شدن دوغاب، كف اتاق را فرش می‌كنند و اتاق برای ماه رمضان آماده و آراسته می‌شود.

نظافت اماكن مقدس در ماه رمضان

برای ماه رمضان نظافت به خانه‌ها محدود نمی‌شود و مساجد، تكیه‌ها، حسینیه‌ها، حجره‌ها، دكانها و اماكن عمومی را نیز شامل می‌شود. در نظافت مساجد و تكایا مردم به خصوص جوانان شركت می‌كنند و این كار را ثواب می‌دانند. كف مساجد و تكایا را كه اغلب زیلو فرش است با به امانت گرفتن قالی و قالیچه از خانه‌های اطراف فرش می‌كنند، دیوارها را با پارچه‌های سبز و سیاه كه به آیات قرآن و روایات و اشعار مذهبی مزین شده است می‌پوشانند. سقف مساجد را با آیینه و شمعدان و چلچراغ و شاخه‌های سرو و كاج و شمشاد آذین می‌بندند. اگر ماه رمضان مصادف با زمستان باشد در مساجد و تكایا بخاری یا منقل آتش می‌گذارند و اگر تابستان باشد پنكه نصب می‌كنند ناگفته نماند در بسیاری از آبادیها از جمله در قمصر كاشان زنها نیز در نظافت مساجد و تكایا شركت می‌كنند. در قمصر زنها دسته جمعی به آب و جاروی مسجد و شستن ظرفها و آماده ساختن وسایل پذیرایی برای ماه رمضان می‌پردازند.
در شهرك طالقان هم ده دوازده روز به ماه رمضان مانده متولی یا خادم مسجد آبادی به بام مسجد می‌رود و جار می‌زند: «برای گلكاری مسجد بیاید» روز بعد از هر خانه‌ی ده یك زن یا دختر جوان برای گلكاری به مسجد می‌روند. زنها با كمك هم تمام دیوارهای شبستان را سفید كرده و در و پنجره‌ها را تمیز می‌كنند. هر خانواده‌ای هم به میل خود ناهاری تهیه می‌بینند و برای زنهای گلكار به مسجد می‌آورد. ناهار معمولاً شیر برنج، پلو، حلوا، ماست، پنیر و كره است. بعد از ناهار هم مجدداً زنها دست به كار می‌شوند و تا عصر تمام دیوارهای مسجد را گلكاری می‌كنند. روزهای بعد هم پرده‌ها را می‌كوبند و شبستان را فرش می‌كنند و اگر زمستان باشد بخاری می‌گذارند. هیزم بخاری را هم خادم مسجد با كمك جوانان آبادی می‌شكنند.

شب نشینی در ماه رمضان

در بیشتر نقاط فارس در شب‌های ماه رمضان، بسیاری از مردم شب را با دعا و نیایش سحر می‌كنند و بعضی‌ها هم به خانه‌ی دوست و آشنا می‌روند و از روزگار و این‌در و آن‌در صحبت می‌كنند و شب‌چره می‌خورند. مردم فارس به حافظ و سعدی و شاعران محلی مانند فایز دشتستانی و محیای قتالی و باقر لارستانی عشق می‌ورزند و در هر فرصت مناسب از دیوان حافظ تفألی می‌زنند یا ابیاتی از فایز زمزمه می‌كنند. در اصطهبانات فارس هم بعضی از خانواده‌ها شب‌های ماه رمضان دور هم جمع‌می‌شوند و یك نفر كه نی‌زن خوبی است، در نی می‌دمد و فرد خوش‌صدایی هم ابیاتی از فایز می‌خواند. صاحب‌خانه هم با چای و شیرینی و میوه و شب‌چره كه بیشتر گردو و انجیر و كشمش است، با گرمی از مهمانان پذیرایی می‌كند. این مجالس هر شب تا نزدیك سحر ادامه‌دارد و هر شبی در خانه‌ی یكی از آشنایان، مجلس برپا می‌شود.
اهالی روستای لهران طالقان: شب‌های ماه رمضان، پس از صرف افطار به خانه‌ی یكی از دوستان و آشنایان می‌روند و وقت خود را در كنار یكدیگر می‌گذرانند. صاحب‌خانه هم با تنقلات یا «شب‌چروز» از مهمان‌ها پذیرایی می‌كند. شب‌چره‌ها موسوم در لُهران عبارت است از: گچ، كهری، كشیمیش، سنجد، جوز، توت خشكه، كنس، گندم برشته، هیندانه تخم، ورف‌شیره و شیرینی‌های مختلف. یكی از سرگرمی‌های جوانان و حتی پیرمردان لهران، در شب‌نشینی، بازی «انگشتر وازی» (انگشتر بازی) است. این بازی شبیه ‌بازی «گلُ یا پوچ» است. حاضران در مجلس به دو دسته تقسیم می‌شوند. یكی از دسته‌ها بازی را این‌طور آغاز می‌كند: مجمعه‌ای با تعدادی لیوان وسط مجلس می‌گذارند و مهره‌ای زیر یكی از لیوان‌ها قرار داده و از دسته‌ی مقابل می‌خواهند حدس بزنند مهره زیر كدام لیوان است. در صورتی كه گروه مقابل درست جواب بدهد؛ لیوان و مهره از آنان می‌شود و به‌همان ترتیبی كه گفته‌شد بازی ادامه می‌یابد. اما اگر نتوانستند جواب صحیح بگویند؛ بازی را همان گروه اول دنبال می‌كنند و تا پاسی از شب با این بازی سرگرم می‌شوند.
در روستای اندریه كه در هفت فرسخی فیروز‌كوه واقع شده‌است. صد و بیست خانوار زندگی می‌كنند. هوای این روستا تابستان‌ها خنك و زمستان‌ها سرد و طاقت‌فرسا است. اهالی این روستا در شب‌های بلند زمستان كه مصادف با ماه رمضان است، با آداب و تشریفات خاصی به شب‌نشینی می‌روند. پس از افطار صاحب‌خانه‌‌ای كه منتظر دوستان و آشنایان است، خانه را مرتب و كرسی را داغ می‌كند و اطراف كُرسی بالش و پشتی می‌گذارد و منتظر می‌ماند. مهمان‌ها یكی‌یكی از راه می‌رسند و دور كرسی می‌نشینند. پس از احوال‌پرسی بعضی‌ها درباره‌‌ی زمستان و سرما و آمدن برف و گرگ‌هایی كه به روستا نزدیك شده‌اند و بعضی‌ها هم به تعریف‌كردن قصه مشغول می‌شوند صاحب‌خانه هم با چاپی و شب‌چره از «پاكن» «مار‌مرده» «قتلمه» «برساق»، حلوا، گردو مغز، شور مغز و تخم كدو این خوراكی‌ها و تنقلات را داخل بشقاب‌ها می‌ریزند و روی كرسی می‌گذارند و حاضران در حالی كه گوش به دهان یكدیگر دارند، از خوردن شب‌چره غافل نمی‌شوند.

شب های احیاء در ماه رمضان

همه سال از روز نوزدهم تا روز بیست و هفتم ماه رمضان، به مناسبت واقعه شهادت امیرالمومنین علی(ع)و در ده روز اول ماه محرم، از طرف شاه و بزرگان و اعیان كشور، در پایتخت و شهرهای دیگر، مجالس روضه خوانی دایر می‌شد... یكی از جهانگردان اروپایی، درباره مراسم عزاداری روز بیست و یكم رمضان سال 1026 هـ. ق. كه خود شاهد و ناظر آن بوده است، چنین می‌نویسد: «... ایرانیان در روز بیست و یكم رمضان هر سال، كه مصادف با كشته شدن علی بزرگترین مرد مقدس شیعیان است، مراسمی انجام می‌دهند كه تعریف آن بی‌فایده نیست. درین ده روز دو دسته از دو قسمت بزرگ شهر براه میافتد و بسیاری از سران كشور نیز در هر یك از این دو دسته به میل خود شركت می‌كنند. حتی شاه عباس نیز، اگر در شهر باشد، با یكی از دو دسته كه بیشتر مورد لطف و علاقه‌اش باشد، همراه می‌شود پیشاپیش هر دسته چند اسب حركت می‌دهند كه جملگی، چنانكه در ایران مرسومست، زینت و زیور گرانبها آراسته‌اند. روی زین این اسبان چیزهایی مانند تیر و كمان و شمشیر و سپر، و برقرپوش زین عمامه‌ای، كه نشان سلاح و دستار علی است، میگذارند. دنبال اسبان نیز بیرقهای متعدد علم های بلند و بزرگی را، كه بانوارهای گوناگون زینت شده است، پیادگانی چند بزحمت بردوش می‌كشند. تیغه این علمها چندان بلند است كه از سنگینی مانند كمان خم می‌شود... پس از آن یك یا چند تابوت را بردوش می‌برند، كه ظاهراً نشانی از تابوت علی است. بر این تابوتها روپوشی مخمل سیاه كشیده و روی آنها سلاح های گرانبها و پرهای رنگارنگ و چیزهایی ازین گونه، نهاده‌اند. از پی تابوتها چند تن نوحه می‌خوانند. و گروهی بانوای طبل و سنج و نی گوش فلك را كر می‌كنند. نوحه‌گران پیوسته در جست و خیزند و فریادهای خارق‌العاده از دل بر می‌آورند. آنها كه منصب و مقامی دارند، سوار بر اسب با دسته همراه می‌شوند و دیگران كه تعدادشان از حد شمار بیرونست، پیاده می روند. دسته‌ها معمولا میدان اصفهان را دور می زنند و در برابر كاخ شاه «عالی قاپو» و مسجد بزرگ كه روبروی خانه شاهست، اندكی توقف می‌كنند، و بعد از آنكه كار عزاداری و دعا پایان یافت پراكنده می‌شوند.
شب‌های احیا روزه‌‌داران پس از خواندن نماز مغرب و عشا چون شب‌های دیگر افطار می‌كنند. در این شب‌ها غذاهای مخصوص می‌خورند تا از نظر عاطفی آمادگی پیدا كنند. یكی از چیزهایی كه خوردنش در شب‌های احیاء مستحب است، عدس است. عدس را به‌صورت عدسی یا عدس‌پلو یا آبگوشت می‌خورند. عقیده دارند عدسی رقّت قلب می‌آورد و اشك چشم را زیاد می‌كند. همچنین معتقدند خوردن عدس باعث زیاد شدن دوستی علی (ع) می‌شود. بعضی نیز همراه با غذا ترشی می‌خورند زیرا خوردن ترشی نیز وضع جسمانی را برای خواندن دعا و استغاثه به درگاه پروردگار مساعد می‌كند و سبب افزایش اشك چشم می‌شود.
پس از صرف افطار و كمی استراحت آنهایی كه قصد شب‌زنده‌داری و راز و نیاز با خداوند دارند برای احیا به مسجد می‌روند و هر كسی جای مناسبی را انتخاب و جا‌نمازش را پهن می‌كند. زن‌ها نیز در قسمتی از شبستان مسجد كه با پرده‌های ضخیم از محل نماز مردها جدا شده‌است جا‌می‌گیرند و جا‌نماز‌شان را می‌اندازند. هر یك از احیاگذاران مهر و تسبیح و گاهی تربت سیدالشهدا، یك جلد قرآن مجید، یك كتاب دعای مفاتیح‌الجنان كه شامل تمام دعاها و سوره‌های مخصوصی از قرآن است با خود دارد. چنانچه كتاب مفاتیح كامل باشد، نیازی به آوردن قرآن نیست و تنها قرآن كوچك و سبكی برای به سر گذاشتن كافی است.

دعاهای شب‌های احیا

دعاهایی كه در شبهای احیا می‌خوانند برد دو قسمند: اول دعاهایی كه در همه‌ی شب‌های ماه رمضان خوانده می‌شود و بخش دوم دعاهایی كه مخصوص شب‌های احیا است. دعاهایی كه در تمام شب‌ها خوانده می‌شود، عبارتند از دعای «افتتاح» كه با این جمله آغاز می‌شود: «اللهم انی افتتح الثناء بحمدك...» دعای «اللهم رب شهر رمضان...» دعای «اللهم ادخلنی برحمتك فی الصالحین...» دعای «اللهم انی اسئلك ان تجعل...» و دعای «اعوذ بجلال وجهك الكریم...» دعاهای مخصوص شبهای احیا عبارتند از جوشن كبیر، جوشن صغیر، توسل به ائمه، مجیر، دعای «اللهم انی امسیت...» و دعای «اللهم انی اسئلك بكتابك المنزل...» از این میان دعای جوشن‌كبیر مشهورترین و متداول‌ترین دعایی است كه در شب‌های احیا خوانده می‌شود. این دعا را آخر از همه‌ی دعاها می‌خوانند و یك نفر كه صدایی خوش و رسا دارد، دعا را می‌خواند و دیگران آهسته زمزمه می‌كنند. انتهای هر فصل از دعا همه با صدای بلند می‌خوانند: «سبحانك یا لااله‌الا انت الغوث الغوث خلصّنا من النار یارب». آنگاه قسمت بعد را ادامه می‌دهند تا به انتهای دعا برسند. در شب نوزدهم علاوه بر دعاهایی كه ذكر شد و دعای «یا ذی الذی كان قبل كل شیء» و «اللهم اجعل فیما تقضی...» خوانده می‌شود.
شب بیست‌و یكم هم دو دعای «یا مولج اللیل فی النهار...» و «اللهم صل علی محمد و آل محمد وارحم لی حلماً» را می‌خوانند.
شب بیست‌و سوم و شب‌های دهه‌ی آخر ماه رمضان دعاهای «اعوذُ لجلال وجهك الكریم» و «اللهم ادعنا حق...» و «اللهم انك قلت...» خوانده می‌شود. بسیاری از احیاگزاران هم شب بیست‌و سوم این دعاها را می‌خوانند: «اللهم كن لولیك...» «اللهم امدد لی فی عمری...» «یا باطناً فی ظهوره...» و دعاهای «مكارم الاخلاق» و «توبه».

قرائت قرآن در شب‌های قدر

خواندن قرآن در شب‌های احیا منحصر به سوره‌های خاصی نیست و هر سوره‌ای را كه مایل باشند، می‌توانند بخوانند. اما قرائت چند سوره از شأن و منزلت خاصی برخوردار است، از جمله: سوره‌های قدر، دُخان، روم و عنكبوت.
خواندن سوره‌ی قدر مانند گفتن «لا اله الا الله» و فرستادن «صلوات» در تمام ماه رمضان ثواب دارد. آنان كه وقت دارند و مقیّد می‌باشند، در هر شب از شب‌های رمضان هزار مرتبه سوره‌ی قدر را می‌خوانند. اما بسیاری تنها در سه شب نوزدهم، بیست‌و یكم و بیست‌و سوم و برخی تنها در شب بیست‌و سوم به خواندن سوره قدر اكتفا می‌كنند.
سوره‌ی دخان نیز از سوره‌هایی است كه در شب‌های احیا خوانده می‌شود. بعضی‌ها در هر شب صد مرتبه این سوره را می‌خوانند و برخی یك مرتبه. دو سوره‌ی روم و عنكبوت نیز از سوره‌های مخصوص شب‌های احیا است.

نمازها

گذشته از نمازهای شام و خفتن، نمازهای مستحبی را نیز در شب‌های قدر یا احیا می‌خوانند از جمله: نماز نافله، نماز انّا فتحنا، نماز سه حمد و سوره‌ای، نماز هزار ركعتی، نماز هفت قل هواللهی، نماز صد ركعتی و نماز قضا.
نماز نافله را در تمام شب‌های سال چه در ماه رمضان و چه غیر ماه رمضان می‌خوانند.
نماز هزار ركعتی، به‌صورت پانصد نماز دو ركعتی خوانده می‌شود. هفتصد ركعت را قبل از شب‌های قدر می‌خوانند و سیصد ركعت را بین شب‌های قدر تقسیم می‌كنند و هر شب صد ركعت می‌خوانند.
نماز هفت قل‌هو‌اللهی، نمازی است دو ركعتی و مخصوص شب‌های قدر كه در هر ركعت از آن پس از خواندن حمد، هفت مرتبه سوره‌ی توحید را می‌خوانند و چون سلام دادند، هفتاد مرتبه نیز این ذكر را می‌خوانند. «استغفرالله ربی و اتوب الیه»
نماز صد ركعتی هم نماز مخصوص شب‌های قدر است كه از پنجاه نماز دو ركعتی تشكیل می‌شود و در هر ركعت پس از حمد ده مرتبه سوره‌ی توحید را می‌خوانند.
از همه‌ی نمازها كه گفته‌شد نماز قضا مهم‌تر است و بر هر كس كه نماز یومیه‌اش ترك شده‌باشد، واجب است.

قرآن به سر گذاشتن

آخرین عمل در شب‌های احیا قرآن به سر گذاشتن است كه با تشریفات خاصی برگزار می‌شود. پیش‌نماز برای شروع مراسم قرآن به‌سر گذاشتن در محراب می‌ایستد و دستور می‌دهد چراغ‌ها را خاموش كنند. قبلاً كه برق نبوده‌است چراغ‌های گردان را به جایی منتقل‌می‌كردند كه نورشان به محل انجام مراسم نمی‌رسید. سپس پیشنماز اهمیت قرآن به‌سر گذاشتن را توضیح می‌دهد و از حاضران می‌خواهد در حالی‌كه از گناهان خود استغفار می‌كنند، قرآن‌ها را بر سر بگیرند. آنگاه هر كس قرآنش را بر سر می‌گذارد و با دست راست آن را نگه می‌دارد و دست دیگر را به‌سمت آسمان بلند می‌كند. سعی می‌كنند قرآن كوچك و سبكی را برای این كار انتخاب كنند یا از یك «شصت پاره» (جزوه‌هایی از قرآن را گویند كه یك‌شصتم قرآن است) استفاده كنند تا سرشان سنگین نشود و بهتر حواس‌شان به خداوند و گناهان‌شان باشد. همچنین قرآن را بر روی سر برهنه می‌گذارند تا شیئی میان سر و قرآن حایل نباشد.
پس از آنكه همه قرآن به سر گذاشتند. پیشنماز شروع می‌كند به دعا خواندن و خداوند را به قرآن كه در یكی از این شب‌ها نازل شده‌است قسم می‌دهد، تا گناهان همه‌ی حاضران را بیامرزد. آنگاه خداوند را به چهارده معصوم قسم می‌دهد و از احیا گزاران می‌خواهد ده مرتبه بگویند «بك یا الله» بلافاصله همه با صدای بلند و با تضرع در حالی كه با چشمان تقاضامندشان نیم‌نگاهی به‌سوی آسمان دارند، شروع به گفتن «بك یا الله» می‌كنند. بعد از گفتن بك یا الله، به چهارده معصوم قسم یاد كرده و می‌گویند: به‌محمد، به‌علی، به‌فاطمة، بالحسن، بالحسین، به‌علی بن الحسین، به‌محمدبن علی، به جعفربن محمد، به موسی‌بن جعفر، به علی‌بن موسی، به محمدبن علی، به علی‌بن محمد، بالحسن‌بن علی، بالحجة (بن الحسن). پس از خواندن چهارده معصوم به دعا و استغفار و طلب حاجت می‌پردازند و از خدا می‌خواهند گناهانشان را ببخشاید؛ مرضا را شفا دهد و حاضران مجلس را بیامرزد. پس از اتمام مراسم قرآن به سرگذاشتن، به‌همان صورتی كه ایستاده‌اند، زیارت امام‌حسین می‌خوانند. در شب بیست‌و یكم زیارت حضرت‌علی (ع) را نیز می‌خوانند و پس از زیارت به دعا و استغفار و طلب حاجت مشغول می‌شوند. پس از خواندن زیارت روبه قبله و بعد روبه مشهد حضرت‌رضا (ع) ایستاده سلام می‌دهند و چراغ‌ها را روشن می‌كنند و به‌تدریج از مسجد خارج می‌شوند.
مردم در مورد شب‌های احیا و برگزاری هر چه باشكوه‌تر مراسم این شب‌ها عقاید خاصی دارند، از جمله گویند هر كس در شب‌های احیا بخوابد از رحمت حق بی نصیب می‌شود. احیا‌گزاران معتقدند اگر اعمال‌شان در شب‌های احیا خصوصاً شب بیست‌و سوم كه به «شب مزد» مشهور است، پذیرفته شود؛ خدا از تقصیرات‌شان می‌گذرد. هم‌چنین حاجت كسی كه برای دفعه‌ی اول در مراسم احیا شركت كند حتماً برآورده می‌شود.
مردم یزد نیز معتقدند در شب‌های احیا ساعت به دنیا آمدن هر نوزاد و از دنیا رفتن هر شخصی از طرف ائمه‌اطهار و ملك مقرّ خداوند معیّن می‌شود. از این‌جهت در این شب‌ها از خداوند طلب طول عمر و داشتن فرزند می‌كنند.
در خرانق یزد عقیده دارند موقع خواندن دعا و قرآن اگر قرآن كسی از سرش بیافتد در آن‌سال آن‌شخص می‌میرد. یا كسانی كه نماز صد ركعتی می‌خوانند، اگر در وسط نماز چُرت‌شان بگیرد؛ سال آخر عمرشان رسیده‌است. همچنین معتقدند كسی كه بعد از ماه رمضان بمیرد، آمرزیده و عباداتش به درگاه خداوند قبول شده‌است.
اهالی طرزجان یزد هم معتقدند مقررات و سرنوشت هر كس در شب بیست‌و سوم [؟] پس از مراسم احیا دست راست خود را جلو صورت می‌گیرند اگر سایه‌ی پنج انگشت خود را بر دیوار دیدند؛ معتقدند تا رمضان سال بعد زنده خواهند ماند و اگر سایه‌ی یكی از انگشتان را ندیدند؛ می‌گویند تا سال دیگر می‌میریم.
در سرایان فردوس به‌غیر از دعاها و نمازهایی كه خاص شب‌های احیا است، بعضی‌ها هم «تسبیح حضرت فاطمه» را می‌خوانند. برای خواندن تسبیح حضرت فاطمه باید سی‌و چهار مرتبه بگویند «الله‌اكبر»، سی و سه مرتبه «الحمدالله» و سی و سه مرتبه «سبحان الله».
در كازرون مراسم احیا در مساجد و یا در خانه‌ی اشخاص نذر‌دار برپا می‌شود. در این مراسم علاوه بر نخی كه به آن الغوث می‌خوانند، به خوراكی‌هایی مثل آب، شیرینی، كلوچه، انار، برنج، ادویه و حبوبات هم دعا می‌خوانند و برای بركت سفره و دیگ غذا نگه‌می‌دارند.
بعد از مراسم احیا و خواندن دعا هم به حاضران سحری می‌دهند. سفره‌ی سحری را پهن می‌كنند و آنچه تهیه دیده‌اند در سینی و بشقاب و دوری و كاسه می‌كشند و همه مشغول خوردن سحری می‌شوند.
چند نفر هم از طرف بانی مجلس به مردم آب می‌دهند و یكی‌دو نفر هم با آفتابه و لگن روی دست آنهایی كه سحری خورده‌اند آب می‌ریزند. اهالی كازرون معتقدند دادن سحری در شب‌های احیا ثواب بسیار دارد و بنا به همین عقیده برای همسایه‌هایی هم كه موفق به شركت در مراسم احیا نشده‌اند، چند دیس غذا می‌فرستند. بعد از خوردن سحری هم همه به نماز صبح می‌ایستند و سپس راهی خانه‌های‌شان می‌شوند.
در اصطهبانات فارس در شب‌های رمضانی كه مصادف با فصل زمستان است، از انجیرستان‌های وقف مسجد مقداری انجیر آورده و در آب خیس می‌كنند و میان افرادی كه در احیا شركت دارند قسمت‌می‌كنند. اگر ماه رمضان در فصل تابستان باشد؛ با برف و شیره‌ی انگور كه آن هم محصول باغ‌های وقفی است، از شب‌زنده‌داران پذیرایی می‌كنند.
در شهرستان سقز هم زنانی كه در مراسم احیا شركت‌می‌كنند نخ پنبه‌ای سفیدی را كه دختر باكره‌ای تابیده است، با خود به مسجد می‌برند و هنگام خواندن دعای جوشن‌كبیر به‌همان ترتیبی كه گفته‌شد به نخ گره می‌زنند. زنان سقز عقیده دارند این نخ حكم طلسم دارد. برای دفع چشم‌زخم و در امان ماندن از گزند حشرات، به گردن اطفال خود می‌بندند.
در روستای قینرجه گروس در شب‌های احیا از طرف بانی احیا و آنهایی كه نذری دارند مقداری قند حبه به مسجد می‌آورند. هنگام خواندن دعای جوشن‌‌كبیر به حبه‌های قند می‌دمند و پس از اتمام مراسم احیا مقداری از قندها را میان احیاگزاران تقسیم می‌كنند. معتقدند هر كس از این قند بخورد، از تمام درد و رنج‌ها در امان می‌ماند. مقداری از قند را هم در دیگ بزرگ پر از آبی حل‌می‌كنند و به هر كدام از اهالی آبادی یك استكان از این آب برای شفا می‌دهند. مقداری از آب را هم به گله‌ها و احشام می‌پاشند و عقیده دارند تا ماه رمضان بعد احشام‌شان از هر بلیّه‌ای در امان خواهند‌بود.

سه شنبه 10/6/1388 - 18:46
دعا و زیارت
پیشواز و فراهم نمودن تداركات ماه رمضان

چهره‌ی تمام شهرها و روستاهای ایران از نیمه‌ی ماه شعبان دگرگون می‌شود و همه‌ی مردم در جنب و جوش و آماده ساختن خویش برای استقبال از ماه مبارك رمضان، ماه عبادت، ماه پرهیز از گناه، ماه پالوده شدن از دوگانگی و ماه نزدیك شدن به پروردگار هستند. از چند روز قبل از ماه رمضان، مردم به نظافت و پاكسازی خانه‌ها، محله‌ها، كاروان‌سراها، تیمچه‌ها، بازارها، دكان‌ها، تكیه‌ها، مساجد، حسینیه‌ها و حتی حمام‌های عمومی می‌پردازند. زنان و دختران به خانه‌تكانی و تمیز كردن و شستشوی اثای خانه و تهیه‌ی مایحتاج ماه رمضان مشغول می‌شوند و مردها به كسب و كار خود سر و سامان می‌دهند تا بتوانند با فراغت بیشتر و خیالی آسوده در ماه مبارك رمضان به عبادت بپردازند. زن‌ها و دخترها برای نظافت خانه ابتدا فرش‌ها و اثاث خانه را در حیاط جمع می‌كنند و پس از جارو و گردگیری اتاق‌ها به تمیز كردن اسباب خانه مشغول می‌شوند و بعد از اتمام نظافت، دوباره هر چیز را در جای خود می‌گذارند.
لباس‌ها را كه اكنون با صابون یا پودر رختشویی می‌شویند؛ در قدیم با چوبك یا به قول یزدی‌ها با «اشنوم» می‌شستند. بعد از شستن لباس‌ها آنها را در آفتاب پهن می‌كنند و پس از خشك شدن اتو می‌كشند و برای ماه رمضان آماده می‌گذارند.
در قدیم كه اتو وجود نداشت؛ پس از خشك شدن لباس‌ها، آنها را تا می‌زدند و در بقچه‌ می‌پیچدند و در صندوق و «یخدان» می‌گذاشتند. در بسیاری از شهرهای كوچك و روستاها، زن‌ها لباس‌های‌شان را سر جوی آب یا لب رودخانه می‌شویند. از جمله در نوایگان داراب فارس، چند روز پیش از ماه رمضان، زن‌های آبادی با هم قرار می‌گذارند و صبح زود هر یك از زن‌ها لباس‌های شستنی را در تشت می‌ریزد و یك غلف (كماجدان مسی یا دیگ سنگی) بزرگ و یك بغل هیمه (هیزم) برمی‌دارد و به «ترخونه» (لب رودخانه) می‌برد.
هر كدام از زن‌ها برای خود لب رودخانه با سه تا سنگ اجاق دستی كوچكی می‌سازد و با هیمه اجاق را روشن می‌كند و غلف را پر از آب كرده روی اجاق می‌گذارد. وقتی آب گرم شد، آب را توی تشت می‌ریزند و رخت‌ها را خیس كرده با صابون یا چوبك می‌شویند. لباس‌های شسته شده را روی سنگ‌های كوهی، بالای سر رودخانه كه به «بند قلعه» مشهور است در آفتاب پهن می‌كنند. زن‌ها در ضمن رخت‌شستن چنان جار و جنجالی راه می‌اندازند كه همهمه‌شان تا نزدیك آبادی شنیده می‌شود. زن‌های پیله‌ور هم موقع را مناسب دیده اجناس‌شان را برای فروش لب رودخانه می‌آورند و با صدای بلند می‌فروشند. در فاصله‌ای كه زنها منتظر خشك شدن رخت‌های‌شان هستند؛ شال‌دستمال محتوی ناهارشان را كه بیشتر نان و پیاز است از دور كمرشان باز می‌كنند و روی زمین پهن كرده می‌خورند. بعد از خوردن ناهار، یكی دو ساعت از ظهر گذشته، رخت‌ها را جمع می‌كنند و توی تشت می‌ریزند و تشت و غلف را روی سرشان می‌گذارند و راهی آبادی می‌شوند. زنان روستای «خوانیك» «علیای بیرجند» هم لباس‌های خود را در رختشوخانه می‌شویند رختشوخانه اتاقكی است كه روی آب قنات بنا كرده‌اند. روز قبل از ماه رمضان زنان آبادی رخت‌های‌شان را برمی‌دارند و به رختشوخانه می‌روند. هر كدام از زنان كنار رخشوخانه اجاقی برپا می‌كنند و دیگ پر از آبی روی اجاق گذاشته؛ رخت‌ها را با كمی «اشخار» (ماده‌ای گیاهی و تمیز‌كننده است) و نوعی گل سفید توی دیگ ریخته می‌گذارند ساعتی بجوشد. بعد رخت‌ها را از دیگ بیرون آورده روی سنگ می‌گذارند و با «لتك» (چوب مخصوصی كه با آن لباس خیس و چرك را می‌كوبند) می‌كوبند تا چرك آنها گرفته شود. پس از شستن لباس‌ها، زنان در همان رختشوخانه آب گرم می‌كنند و تن و بدن‌شان را هم می‌شویند. برای تمیز كردن دست و پا نیز از اشخار و گِل سفید استفاده می‌كنند. بعد لباس‌ها را روی سرشان می‌گذارند و به خانه می‌برند و در آفتاب پهن می‌كنند و برای ماه رمضان كنار می‌گذارند.
در فارس نیز برای شستن لباس از ماده‌ای به نام كنگرزر استفاده می‌كنند. بعد از شستن رخت و لباس، نوبت تمیز كردن فرش می‌رسد. فرش‌ها را به حیاط یا بام خانه یا كوچه و یا به صحرا می‌برند و با چوب‌دستی، خوب می‌تكانند تا گرد و خاك آن از بین برود. آنهایی كه وسواس دارند؛ فرش‌های‌شان را می‌شویند تا تمیز و طاهر شود. اما در شهرهای مركزی و كویری مثل یزد به‌علت كمبود آب كمتر دیده می‌شود كسی فرشش را بشوید.
آنهایی هم كه حوض دارند؛ برای ماه رمضان آب حوض را خالی می‌كنند و آب تازه می‌اندازند.

پیشواز ماه رمضان

در روستای آوانك طالقان، بسیاری از مردم سه روز اول و وسط و آخر ماه‌های رجب و شعبان را روزه می‌‌گیرند و عقیده دارند با روزه‌ی ماه رمضان خداوند ثواب سه ماه روزه برای آنان ثبت می‌كند. هر كس این ایام را روزه بگیرد می‌گویند: «روزه‌ی سه ماهان» گرفته است. بعضی‌ها هم تنها سه روز آخر ماه شعبان را روزه می‌گیرند و به پیشواز ماه رمضان می‌روند.
در فرنق خمین عده‌ای یك روز و بعضی دو تا سه روز قبل از ماه رمضان روزه‌ی پیشوازی می‌گیرند. این روزه را روزه‌ی نذری می‌گویند و از خدا حاجت می‌طلبند كه دردشان را دوا كند؛ مسافرشان را به سلامت از سفر باز گرداند؛ قرض‌شان را ادا كند؛ اولادای به آنها عطا كند؛ زیارت قبور ائمه علیه‌السلام را قسمت آنها كند؛ گناهان‌شان را بیامرزد و روزی بلند و حلال نصیب آنها بگرداند. آنهایی هم كه از سال قبل یا سال‌های قبل روزه بدهكارند؛ چند روز قبل از ماه رمضان به نیت ادای قرض‌شان روزه می‌گیرند.
در رفسنجان اكثر مردم یك روز قبل از ماه رمضان روزه می‌گیرند و به پیشواز ماه رمضان می‌روند. آنهایی هم كه از سال‌های قبل روزه‌ی قرضی دارند به‌ازای روزهایی كه بدهكارند روزه می‌گیرند. وقتی دو نفر بهم می‌رسند اولی می‌گوید من پیشواز ماه رمضان رفته‌ام و آن طرف اگرموفق نشده باشند به پیشواز برود می گوید: « خرم لنگ بود نتوانستم برم پیشواز»
در شهرهای گیلان از جمله در رشت و بندرانزلی به پیشواز رفتن ماه رمضان «پیشاشو» گویند و اكثر مردم پیشواز از ماه رمضان را مستحب می‌دانند و در این امر مصّرند.

رؤیت هلال در شب اول ماه

در شهرستان یزد برای رؤیت ماه مردم غروب روز آخر ماه شعبان به بالای مناره‌ها، گلدسته‌ها، تكیه‌ها، پیش‌طاق مساجد و پشت‌بام‌ها می‌رفتند و با نگاه دقیق در آسمان به جستجوی ماه می‌پرداختند و در صورت مشاهده‌ی ماه اعمال مخصوص ماه رمضان را به جا می‌آوردند. همگانی شدن مراسم آغاز ماه رمضان در صورتی بود كه «اعلم بلد» (مجتهد جامع الشرایط را گویند كه قول او بر همگان فرض و واجب است. ) به آن حكم می‌كرد و برای اینكه او به آغاز ماه حكم كند؛ باید شخصاً ماه را می‌دید یا به‌گفته‌ی عده زیادی كه ماه را دیده بودند یقین حاصل می‌كرد و یا به قول دو نفر مؤمن عادل اكتفا می‌كرد. اعلم بلد، بعد از به جا آوردن نماز جماعت مغرب و عشا به منبر می‌رفت و ضمن خواندن خطبه، آغاز ماه رمضان را به اطلاع حاضران می‌رساند. بعد مؤذن به گلدسته مسجد می‌رفت و اذان می‌گفت. بعضی از افرادی هم كه صدای اذان را می‌شنیدند به اذان گفتن می‌ایستادند تا صدای اذان به دورترین نقاط برسد و مردم از حكم مطلع شوند. اگر هوا ابری و رؤیت ماه غیرممكن بود؛ افرادی را به آبادی‌ها و شهرهای نزدیك كه افق‌شان با افق شهر یكی بود و احتمال می‌دادند آسمان آنجا صاف است می‌فرستادند تا به رؤیت ماه اطمینان حاصل كنند. مردم اگر از این راه هم به دیدن ماه موفق نمی‌شدند؛ به خانه‌های‌شان می‌رفتند و منتظر حكم مجتهد می‌ماندند. در‌صورتی‌كه شب از نیمه می‌گذشت؛ و دیدن ماه ثابت و معلوم می‌گشت بوسیله‌ی نواختن نقاره دیدن ماه را اعلام می‌كردند. چنانچه تا سحر دیدن ماه ثابت نمی‌شد؛ مردم سحری می‌خوردند و روزه می‌گرفتند تا اگر ماه رمضان آغاز شده باشد از تكالیف دینی غافل نمانند. اگر تا قبل از ظهر اطلاع می‌یافتند كه ماه رمضان آغاز نشده است؛ روزه را می‌شكستند. در غیر این صورت روزه را ادامه می‌دادند.
از عقاید مردم در مورد دیدن ماه نو آن است كه به محض رؤیت ماه چشم‌شان را می‌بندند و سعی می‌كنند روی قرآن یا نام خدا یا ظرف آب یا سبزه و یا روی زیبا بگشایند و صلوات بفرستند. همچنین عقیده دارند در لحظه‌ی دیدن ماه نو هر حاجتی از خداوند طلب كنند برآورده خواهد شد.
در صغاد آباده فارس اگر چهار نفر مؤمن موفق به دیدن ماه نو شوند متفقاً به در مسجد جامع كه وسط صغاد واقع شده‌است می‌روند و به مؤذن می‌گویند: «جار بكش، امشب حتماً شب نیت است» مؤذن هم روی بام یا گلدسته مسجد می‌رود و با صدای بلند می‌گوید: «مؤمنین، ماه نو را دیده‌اند. خود را برای سحری خوردن و روزه گرفتن آماده كنید.» اگر هوا ابری باشد و موفق به دیدن ماه نشوند چند نفر را به شهرهای آباده و «قمشه» (شهرضا. این شهرستان در قدیم جزء استان فارس بود و هم‌اكنون جزء شهرستان‌های استان اصفهان است) یا آبادی‌های اطراف می‌فرستند تا از دیدن ماه مطلع شوند. در اصطهبانات فارس به محض دیدن هلال ماه مبارك رمضان چند توپ شلیك می‌كنند تا همه‌ی مردم با‌خبر شوند.
در جهرم فارس مردم برای دیدن ماه نو به «كوه البرز» (كوه البرز كوهی است نزدیك شهرستان جهرم) كه مشرف به شهر است می‌روند و با دیدن ماه چشم‌شان را می‌بندند و آن را روی انگشتر فیروزه یا درخت سبز یا آب روان و یا قرآن می‌گشایند. اگر هیچ كدام از این چیزها نبود؛ چشم‌شان را روی سكّه باز می‌كنند.
در كازرون فارس بعد از دیدن هلال ماه رمضان سه صلوات می‌فرستند و می‌گویند: «خدایا یك ماه قدم‌دار و مباركی رو همه‌ی شیعیون (روی همه‌ی شیعیان) نو شده باشد» یا گویند: الهی ماه شریف و مبارك و با بركتی رو همه‌ی عزیزون و غریبون (عزیزان و غریبان) نو شده باشد مردم اراك وقتی هلال ماه رمضان را می‌بینند به یكدیگر تبریك می‌گویند و آروزی توفیق روزه و عبادت برای خود و دیگران می‌كنند. اراكی‌ها نیز هنگام دیدن ماه سعی می‌كنند چشم‌شان را روی قرآن یا آب روان بگشایند. بعضی آب روان را روشنایی و بعضی سرگردانی می‌دانند. عده‌ای هم ماه را در آیینه‌ای كه روبه‌روی ماه نگه می‌دارند مشاهده می‌كنند و دیدن ماه را در آیینه مبارك می‌دانند. در اراك هنگام رؤیت ماه رسم است چند پیرمرد به پشت‌بام یا گلدسته مساجد بروند و اذان اول بگویند.
در قمصر كاشان برای دیدن هلال ماه رمضان مردم به بام خانه‌های‌شان می‌روند و با خود یك كلام‌الله مجید، یك آیینه و یك سینی كه داخل آن یك ظرف آب كه كمی سبزی خوردن در آن است می‌برند. روی فرش رو به قبله می‌نشینند، آن‌گاه آیینه را به سمت آسمان می‌گیرند و آن قدر جا به جا می‌كنند تا ماه را در آیینه ببینند. به‌محض مشاهده‌ی ماه یك شخص باسواد با صدای بلند سوره‌ی یاسین را قرائت می‌كند و دیگران در دل همراه با او سوره‌ی یاسین را می‌خوانند. بعد یك حمد و سه قل هو‌الله خوانده و چند صلوات می‌فرستند. سرانجام هر یك از افراد جرعه‌ای از ظرف محتوی آب و سبزی می‌نوشند و عقیده دارند خوردن آب و سبزی به آنها نیروی قناعت می‌دهد و موفق می‌شوند بدون ناراحتی ماه مبارك رمضان را روزه بگیرند. بعد از این اعمال یك نفر طبل می‌زند تا اگر كسی ماه را ندیده باشد مطلع شود. در ضمن در قمصر، باز گشودن چشم را بعد از دیدن هلال در صورت سادات شگون می‌دانند و سعی می‌كنند وقتی هلال ماه رمضان را دیدند به صورت سید یا سیده‌ای نگاه كنند. سادات هم وقتی ماه را می‌بینند به سینه‌ی خود نگاه می‌كنند و صلوات می‌فرستند. در تاكستان قزوین پس از رؤیت ماه نو بر آیینه و قرآن می‌نگرند. كسانی هم كه در سینه خال دارند پس از مشاهده‌ی ماه به سینه‌ی خود نگاه می‌كنند و معتقدند چون این خال خدایی است برای آنها خوشبختی می‌آورد. زنانی كه بچه ندارد؛ دختر بچه یا پسر بچه‌ای خوش‌رو را با خود به بام می‌برند و به محض دیدن ماه به روی او نگاه می‌كنند و از خدا می‌خواهند كه به آنها بچه‌ای سالم و زیبا عطا كند. در لُهران طالقان در آغاز هر ماه، از جمله در ماه رمضان، روز اول ماه كودكی را به خانه می‌آورند. كودك چند دقیقه‌ای در خانه می‌ماند و به او تنقلاتی مثل گردو، سنجد، كشمش و یا پول می‌دهند. آن‌گاه او را با محبت به خانه‌ی خودش می‌فرستند. معتقدند چون كودكان معصوم هستند خوش‌قدم می‌باشند و خیر و بركت با كودكان به خانه‌ی آنها می‌آید و تا آخر ماه،‌ زندگی افراد خانواده به خوشی و تندرستی خواهد گذشت.
در مشهد عقیده دارند وقتی هلال ماه رمضان را دیدند باید به شمشیر نگاه كنند. اگر شمشیر نباشد به سبزه، به گل، به آب یا به چراغ نگاه می‌كنند. اگر هیچ كدام از این‌ها نبود به كف دست راست‌شان نگاه می‌كنند و صلوات می‌فرستند و دست را به صورت‌شان می‌كشند یا اینكه چشم‌شان را می‌بندند و یك نفر برای‌شان قرآن می‌آورد و یك حبه قند در كف دست‌شان می‌گذارد. آن گاه چشم‌شان را بر روی قرآن باز می‌كنند و قند را در دهان‌شان می‌گذارند. بعضی‌ها نیز چشم‌شان را می‌بندند و كورمال كورمال دست‌شان را به دیوار می‌گیرند و تا لب حوض می‌روند و به آب نگاه می‌كنند. زنان مشهد برخلاف زنان قزوین و طالقان عقیده دارند نباید با دیدن هلال ماه رمضان به صورت كودك نگاه كرد. والاّ تا آخر ماه رمضان زمین می‌خورند. اهالی روستای خوانیك علیای بیرجند هم عقیده دارند هلال ماه مبارك رمضان را باید با یكی از این پنج چیز نو كنند، كف دست راست، آینه، روی دختر باكره، آب روان و سبزه و معتقدند چنانچه تا سه شب موفق به دیدن ماه نشوند؛ باید سه مرتبه روی زمین به طرف مغرب بغلتند تا آن ماه بر آنها خوش و میمون سپری شود وگر‌نه غم و اندوه به سراغ‌شان خواهد آمد.

آداب سلاطین در ماه رمضان

در ماه رمضان اداره‌های دولتی به جای روز، شب كار می‌كردند. بساط افطار در دربار گسترده می‌شد. سپس شاه [ناصرالدین شاه] نیز به كارها رسیدگی می‌كرد [و] وزیران را به حضور می‌پذیرفت. در اندرون، مجلس مفصل برای وعظ و نماز تشكیل می‌یافت. میان تالار طنبی كه شرح آن گذشت؛ پرده زنبوری می‌كشیدند. آن‌سوی پرده، منبری نهاده و ترتیب مهرابی [؟محرابی] می‌دادند و شیخ سیف‌الدین برادر شیخ‌الرئیس كه از شهزادگان و به لباس اهل علم درآمده بود؛ به نماز می‌ایستاد و این‌سوی پرده زنبوری، بانوان صف آراسته؛ اقتدا می‌كردند. پس از نماز شیخ مزبور به منبر می‌رفت و خانم‌ها از پس پرده، سئوال‌های مذهبی مطرح می‌كردند. آن مرحوم كه در حركت دادن سر و دست و ابرو، ماهرتر از بیان و تقریر بود؛ جواب‌هایی می‌داد كه كمابیش چیزی از آن مفهوم نمی‌شد و مقارن غروب، مجلس پایان می‌یافت. شب‌ها زن‌های سالخورده‌ی شاه در منزل یكدیگر محفلی تماشایی برای مقابله‌ی قرآن و طرح مسائل شرعی برپا می‌ساختند و شیخ‌الدوله قاری نابینا، اصلاح قرائت و حل مسائل می‌كرد. زن‌های به‌اصطلاح عاقله، پس از ادای مختصر آدابی، به‌دور هم گردآمده؛ پیچاز بازی می‌كردند و بانوان جوان پس از افطار و نماز ـ تا سحرگاه ـ به صحبت‌های مناسب سنّ و شوخی و خنده می‌گذراندند. در 3 شب احیاء، اهل اندرون در تالار طنبی نماز قضا به‌جا آورده و قرآن سر می‌گرفتند و نیز الغوث ـ كه یكی از اعمال مخصوص شب‌های مزبور است ـ خوانده و هر بندی از آن را به شیشه گلاب یا چند شاخه نبات و حب قند می‌دمیدند.

مجالس ختم قرآن در ماه رمضان

مجلس مردانه‌ی ختم قرآن

محل برگزاری ختم قرآن مردها اغلب در مساجد است. در بهار و تابستان در صحن یا پیش طاق مسجد و در پاییز و زمستان در شبستان یا به قول یزدی‌ها در گرم‌خانه‌ی مسجد مجلس قرآن برپا می‌شود. معمولاً بعد از نماز صبح یا ظهر و یا عشاء اغلب آنهایی كه در نماز جماعت شركت می‌كنند دور تا دور شبستان، پشت به دیوار می‌نشینند و قرآن‌شان را كه از خانه آورده‌اند در دست ‌گرفته و آماده شركت در ختم قرآن می‌شوند. آغاز كننده كسی است كه سمت رهبری گروه را دارد و به خاطر استادیش در قرائت قرآن لقب «قُراء» گرفته‌است. این شخص در صدر مجلس می‌نشیند و با خواندن آیاتی از اول یك جزء قرائت قرآن را آغاز می‌كند. پس از خواندن چند آیه نوبت به شخصی كه سمت راست قراء نشسته است می‌رسد و به این ترتیب هر كدام از شركت‌كنندگان آیاتی از قرآن را می‌خوانند. قُراء نیز با دقت گوش می‌دهد و غلط‌ها را تصحیح می‌كند. نوبت هر كس كه تمام می‌شود قراء با گفتن «غفرالله» نوبت را به نفر بعد می‌دهد و او دنباله‌ی سوره را قرائت می‌كند. اگر ماه رمضان سی روز باشد هر روز یك جزء از قرآن خوانده می‌شود اما اگر ماه 29 روز باشد ده روز آخر ماه هر روز چند آیه بیشتر خوانده می‌شود تا روز 29 كه جزء سی‌ام هم تمام شود و یا اینكه روز بیست و هشتم و بیست و نهم یك جزء و نیم از قرآن خوانده می‌شود. مشهدی‌ها معتقدند قرآنی را كه در ماه رمضان آغاز می‌كنند باید حتماً تا آخر ماه تمام كنند و‌گر‌نه قرآن نفرین‌شان می‌كند یا قرض‌دار می‌شوند.

مجلس ختم زنانه‌ی قرآن

محل برگزاری ختم قرآن زنانه در خانه‌ی «ملا» یا خانه‌ی زنان مؤمنه یا آنهایی كه قرآن را صحیح می‌خوانند یا به نوبت در خانه‌ی شركت‌كنندگان است. در ماه رمضان در هر محله از هر شهری چندین مجلس زنانه‌ی قرائت قرآن برپا می‌شود و اغلب مجالس صبح‌ها كه زنان فراغت بیشتری دارند برگذار می‌شود. رهبر قرائت قرآن زنان، زنی به نام «ملاّ» یا زن دیگری است كه قرآن را بدون غلط و با قرائت صحیح می‌خواند. در خانه یا محلی كه زنان ختم قرآن برگزار می‌كنند نباید مرد بالغی باشد و مردان قبل از حاضر‌شدن شركت‌كنندگان از خانه بیرون می‌روند. در مجلس ختم قرآن زنانه هر روز قبل از قرائت قرآن ابیاتی در مدح پیغمبر و ائمه اطهار (ع) می‌خوانند و صلوات می‌فرستند و بعد قرائت قرآن را آغاز می‌كنند.
در فرنق خمین هم در ماه رمضان برای شادی روح اموات ختم قرآن می‌گیرند. مخصوصاً در شب‌های نوزدهم تا بیست و سوم. هر كس كه مایل است ختم قرآن بگیرد روز مقرر افطاری تهیه می‌‌بیند. افطاری هم عبارت است از حلوا، شیر‌برنج، پلو خورش، مرباهای مختلف، پنیر، ماست و نان فطیر شیر كه با شیر و روغن و آرد گندم پخته می‌شود. آن‌گاه آن شخص به مسجد می‌رود و یكی از قرآنهای مسجد را كه در سی‌ جزء است و در جعبه‌ای قرار دارد به امانت می‌گیرد و به خانه می‌‌آورد. هر سه جزء از سی‌پاره یا هر شش نیم جزء از شصت پاره یا هر دوازده جزء از یكصد و بیست پاره قرآن را برای هر یك از قرآن‌خوانان به در خانه‌اش می‌برد. پس از سلام و احوال‌پرسی از آن شخص دعوت می‌كند برای ختم قرآن و صرف افطار به خانه‌ی او برود. به این ترتیب ده، دوازده نفر برای قرائت قرآن و عده‌ای هم به عنوان مهمان دعوت می‌شوند. بعد از ظهر قاریان و مهمانان به خانه صاحب ختم می‌آیند و در اتاق مخصوصی كه فرش شده است دور تا دور می‌نشینند و مشغول قرائت قرآن می‌شوند. ختم قرآن تا نزدیك غروب ادامه می‌یابد و با بلند شدن صدای اذان، ختم قرآن تمام می‌شود و همه آماده‌ی افطار می‌شوند. سفره‌ای وسط اتاق پهن می‌كنند و با خوراكیهایی كه تهیه دیده‌اند از مهمان ‌پذیرایی می‌كنند و به این ترتیب مراسم ختم قرآن پایان می‌پذیرد. ناگفته نماند هر روز ختم قرآن در خانه‌ی یكی از كسانی‌كه نذر دارند بر پا می‌گردد.
در گازار بیرجند كسانی كه قصد ختم قرآن دارند و خود سواد ندارند از چند ملاّ، معمولاً سی ملای باسواد خواهش می‌كنند. برای‌شان ختم قرآن بگیرند. به این ترتیب بانی ختم قرآن غذا یا حلوایی درست می‌كند و به‌طور مساوی به در خانه‌ی قاری‌ها یا ملاّها می‌برد. همواره با این غذا یا حلوا نام جزوی از قرآن را هم بر روی كاغذ می‌نویسد و به آن ملاّ می‌دهد و از او خواهش می‌كند آن جز و قرآن را برایش بخواند. ملاّ هم در اولین فرصت، در ماه رمضان آن جز و قرآن را قرائت می‌كند و ثوابش را هدیه بانی می‌كند. با این عمل معتقدند خداوند ثواب ختم قرآن را برای بانی منظور می‌كند......

شأن قرائت سوره‌های مخصوصی از قرآن شریف در ماه مبارك رمضان

سوره‌ی توحید: یزدی‌ها عقیده دارند سعادت خواندن سوره‌ی شریفه‌ی توحید در ماه مبارك رمضان نصیب هر كسی بشود برای او افتخار است. آن شخص باید سه مرتبه سوره‌ی توحید را بخواند و در روایات آمده‌است هر كسی سه مرتبه سوره‌ی توحید را بخواند ثواب خواندن یك ختم قرآن را می‌برد. همچنین عقیده دارند خواننده سوره‌ی توحید در همان سال به زیارت حج یا زیارت مرقد یكی از چهارده معصوم مشرّف می‌شود و یا هر حاجتی داشته باشد برآورده می‌گردد. زن‌های یزد نیز عقیده دارند در مجلس ختم قرآن زنانه سوره‌ی توحید را اگر دختران دم بخت بخوانند در آن سال عروس می‌شوند و اگر زن حامله این سوره را بخواند صاحب پسر می‌گردد. كسی كه سعادت خواندن سوره‌ی توحید نصیبش می‌شود باید دهن‌شیرینی بدهد. به این ترتیب كه پس از سه مرتبه قرائت سوره توحید با اجازه از مرّبی قرآن به بازار می‌رود و دهن شیرینی تهیه می‌كند. دهن ‌شیرینی یكی از این شیرینی‌هاست: خرما، نقل آلوچه‌ای، نقل بیدمشكی، حلوای برنج، شربت قند، زولبیا، گوش‌فیل، حلوای گل زرد، ترحلوا یا حلوای توتك.
دهن شیرینی را روز عید فطر بعد از خواندن نماز عید در همان مسجد یا محلی كه ختم قرآن برگزار بوده‌است بین نمازگزار تقسیم می‌كنند.
در روستای بیده میبد یزد هم روز آخر ماه رمضان كه نوبت به خواندن جزو آخر قرآن می‌رسد ابتدا آخوند (مربی قرآن) سوره‌ی «عمّه» را می‌خواند. بعد طبق معمول شركت‌كنندگان در ختم قرآن سوره‌های بعد را قرائت می‌كنند تا به سوره‌ی «توحید» برسند. سوره‌ی توحید نصیب هر كس شد سه مرتبه سوره را می‌خواند و مقدار یك‌من نُقل بین حاضران «بش» (تقسیم) می‌كند.
سوره‌ی البیّنة: بعضی افراد همان شأنی كه برای سوره‌ی «توحید» قائلند برای سوره‌ی «البیّنة» نیز قائل می‌باشند و همان آداب و تشریفاتی كه در مورد خواندن سوره‌ی توحید به جا می‌آورند عیناً برای سوره‌ی البیّنة انجام می‌دهند.
سوره‌ی یوسف: سوره‌ی یوسف روز دوازدهم ماه مبارك رمضان قرائت می‌شود. خواندن این سوره نیز ثواب بسیار دارد و زنان عقیده دارند خواندن سوره‌ی یوسف باعث زیاد شدن محبت می‌شود.
در شیراز رسم است روزی كه سوره‌ی یوسف خوانده می‌شود زنان همراه خود نبات یا سیب و یا خوراكی دیگری به مجلس ختم قرآن می‌برند و وقتی سوره‌ی یوسف را قرائت كردند به آن خوراكی می‌دمند و عقیده دارند هر كسی از آن بخورد محبتش به طرف مقابل زیاد می‌شود.
در بجنورد ملاّ و مربی قرآن از زنی كه خواندن سوره‌ی یوسف نصیبش می‌شود انعام می‌گیرد. این انعام شامل مبلغی پول، یا پارچه یا شیرینی است.

سه شنبه 10/6/1388 - 18:38
دعا و زیارت
متنی كه پیش روی شماست نامه یك دانشجوی دختر به نشریه وزین پرسمان است كه در آن پیرامون مشكلی در همین خصوص سخن گفته شده است. پاسخ نشریه پرسمان به پرسش این دانشجو، حاوی نكات ارزنده ای است كه قطعا برای جوانان و دانشجویان آموزنده و مفید خواهد بود.
دختری 19 ساله ام و دانشجوی ترم اول كامپیوتر. می خواهم كمی صادقانه با شما حرف بزنم. دلم نمی خواهد فكر كنید دارم از خودم تعریف می كنم. من تا قبل از ورود به دانشگاه، با هیچ نامحرمی ارتباط نداشته ام. اوایل كه می خواستم به دانشگاه بروم، از محیط آن كمی می ترسیدم و بعد، كم كم عادت كردم. در كلاس ما بچه های مختلفی هستند. اوایل خیلی خوب می گذشت و بنده هم هیچ قصدی در هیچ كدام از بچه ها نمی دیدم؛ چون خودم از ماجراهای دوست های خیابانی، كاملا خبر داشتم و همیشه مواظب بودم مبادا كاری كنم كه آبروی خودم و خانواده ام برود. یك ماه كه از شروع كلاس هایمان گذشت، كم كم با بچه ها خو گرفتم و سلام و احوال پرسی با آنها برایم عادی شد. در این بین، با دختری دوست شدم كه او به راحتی با پسرها سلام و علیك داشت و مدتی بعد، سلام كردن به پسرها هم شروع شد. آنها هم به ما سلام می كردند. یك روز كه با دوستم از دانشگاه بیرون می رفتیم، صدایی از پشت سر، توجه مرا جلب كرد؛ كسی من و دوستم را صدا می كرد. ما ایستادیم. او نزدیك آمد و گفت: خانم! می خواهم با شما حرفی بزنم. اول كمی عقب نشینی كردم؛ ولی بعد گفتم: بفرمایید، گفت: نمی شود؛ باید تنها با شما حرف بزنم. كمی از دوستم فاصله گرفتم و گفتم بفرمایید. گفت: ببخشید! مدتی است شما را زیرنظر دارم و از اخلاق شما خیلی خوشم آمده است و درباره شما كمی هم تحقیق كرده ام. اگر لطف كنید، مدتی با هم دوست باشیم! حالم خیلی خراب شد و خیلی سریع با او تندی كردم و بعد از آن، حدود سه ساعت فقط گریه می كردم و افسوس می خوردم كه او چرا باید این حرف را به من بزند؛ مگر من چه كار كرده بودم. دوستم دلداری ام می داد و سعی می كرد آرامم كند. من به دوستم گفتم: برو به او بگو: خیلی احمقی كه از این حرف ها می زنی و پس از آن، تصمیم گرفتم با او حرف نزنم و قهر كنم! هفته ها و ماه ها گذشت و من هنوز با او قهر بودم؛ ولی در تمام مدت به فكر او و آن جمله ای بودم كه خیلی از پسرها با آن، دخترها را فریب می دهند. دوستم چندین بار دفتر و جزوه هایش را به او داده بود و پیش من خیلی از او تعریف می كرد. كم كم حس حسادت در من به وجود آمد و حسودی می كردم كه دوستم با او حرف می زند؛ ولی من نه! روزها بود كه دوستم می گفت: "فلانی آن جاست؛ برویم به او سلام كنیم. " من می گفتم: نه، خودت برو؛ من نمی آیم و او می رفت. امتحانات پایان ترم، تمام شد و من و او مجبور بودیم، جز وقت امتحان، همدیگر را نبینیم. نمی دانم چگونه شد كه با او سخن گفتم و این كار، بغض سكوت میان ما را شكست و او شروع به حرف زدن كرد. خیلی خوشحال بودم كه با او حرف زدم؛ چون دلم به حالش می سوخت و از یك نظر ناراحت بودم؛ چون ممكن بود دوباره رویش باز شود و حرف هایی كه نباید بگوید، بر زبان براند.
از شما مشاور محترم، سؤالاتی دارم: آیا اصلا كار اشتباهی كردم كه با بچه های كلاسمان ارتباط برقرار كردم؟ در مسئله ای كه پیش آمد، اشتباهم كجا بود؟ به نظر شما، خانم... می تواند دوست خوبی برایم باشد؟ به نظر شما، باید هنوز با او قهر كنم و چهار ماه قهر كم بود؟ در چنین مواقعی، چگونه باید رفتار كنم؛ آیا با او كلا حرف نزنم؟ آیا او را چون برادر دوست داشتن، گناه است؟ كمی مرا نصیحت و راهنمایی كنید.
قبل از پرداختن به پاسخ، از حسن اعتمادتان به پرسمان، تشكر می كنیم و امیدواریم كه پاسخ ارائه شده، راهگشای مشكلاتتان باشد.
مشكلات و پرسش های شما را می توان در چهار محور زیر خلاصه كرد:
1- ارتباط با دوستان و همكلاسی ها، به ویژه ارتباط با جنس مخالف، چگونه است؟
2- مشكل اصلی جریان ذكر شده، در كجا ریشه دارد؟
3- راه حل درست این مشكل و جلوگیری از عوارض بعدی آن چیست؟
4- برای رهایی از چنین دام های شیطانی و گرفتار نشدن مجدد در آنها، چه باید كرد؟
ارتباط با دوستان و جنس مخالف
انسان، به ویژه جوان، به ارتباط اجتماعی نیازمند است؛ زیرا آدمی، موجود اجتماعی است و ارتباط با دیگران، پاسخ آن نیاز درونی به شمار می آید. انتخاب همسالان و همكلاسی ها، می تواند نشان دهنده درایت و تعقل فرد باشد و زمینه رشد فكری و اجتماعی و علمی اش را فراهم آورد و به عبارت دیگر، ما از طریق ارتباط با دیگران و انتخاب دوست كه به شكل گیری شخصیت انسان می انجامد، یكی از نیازهای مهم زندگی خود را برآورده می سازیم؛ اما آن چه باید بیش از لزوم داشتن ارتباط با دیگران، مورد توجه و حساسیت معقول قرار گیرد، میزان و چگونگی ارتباط با همسالان و همكلاسی ها و انتخاب دوست است. داشتن روابط، ضرورت دارد؛ ولی چگونگی آن، از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ به گونه ای كه وقتی نحوه ارتباط به اصل مسئله آسیب رساند، برای حفظ امور مهم تر و حیاتی تر، باید از ارتباط چشم پوشید. خردمند، كسی نیست كه بتواند بین خیر و شر، خیر را تشخیص دهد و انتخاب كند؛ بلكه خردمند، آن كسی است كه بین دو شر، آن چه را شرش كمتر است برگزیند. بنابراین، باید در ارتباط با همكلاسی ها، به ویژه انتخاب دوست و استحكام بخشیدن به روابط دوستانه، دقت و توجه جدی داشت. از فرد تحصیل كرده ای چون شما انتظار می رود كه با اندیشه صحیح خود، دیگران را به هدایت و پاكی دعوت كنید و ازطریق دوستی، بر دیگران تأثیرگذار باشید؛ نه آن كه از دیگران تأثیر بپذیرید. ارتباط با جنس مخالف، موضوعی مهم و حساس است و اگر خطرها و زیان های ارتباط اصل مسئله رابطه با دیگران را مخدوش سازد از محدوده مجاز و صحیح ارتباط خارج شود و ارزش های اخلاقی را زیرپا گذارد، باید جداً از آن پرهیز كرد: زیرا شرایط و فضا و نیز محتوای این رابطه ها، با موازین و آداب اخلاقی و مذهبی، سازگار نیست و در اكثر قریب به اتفاق موارد، به انتقال پیام های احساسی، عاطفی، جنسی و.. كه ریشه شیطانی دارند، می انجامد. بنابراین، معیار داوری درباره روابط افراد، به ویژه جنس مخالف، توجه به مقررات و موازین عقلی و شرعی ارتباط است. در ارتباط با جنس مخالف باید دست كم به دو نكته اساسی زیر توجه كافی شود:
1-رعایت حیا و عفاف كه فراتر از پوشش و حجاب است.
2-تكبرورزی دخترانه
اگر صمیمیت، رفاقت، محبت و مهرورزی بنیاد ارتباط باجنس مخالف باشد، این رابطه، آسیب پذیر و چراگاه شیطان است. زیرا خداوند متعال، در سوره های مائده و نساء، مردان و زنان را از ارتباط پنهانی با یكدیگر بازداشته است. امیر مؤمنان، حضرت علی علیه اسلام نیز به خاطر شدت پرهیزگاری، از سلام كردن به زنان اجتناب می ورزید. بی تردید ما از حضرت علی علیه السلام زاهدتر، بامعنویت تر و مطمئن تر نیستیم. وقتی آن حضرت چنین احتیاط می كرد، وظیفه ما روشن و بی نیاز از توضیح است. بنابراین، ضمن تأكید مجدد بر حفظ حرمت انسانی، شما را به رعایت مقررات دینی و اخلاقی در ارتباط ها، به ویژه رابطه با جنس مخالف، توصیه می كنیم. مبادا با نگاهی آلوده و كلامی خلاف موازین شرعی، سرمایه انسانی و عفت و حیا و كرامت انسانی خود را به خطر اندازید.
اشتباه اصلی شما
ریشه مشكل و اشتباه اصلی شما آن است كه باوجود آگاهی از فضای ناسالم محیط های اجتماعی و... در انتخاب دوست مناسب، دقت كافی مبذول نداشته اید. شما حتی در برابر خروج دوست همكلاسی تان از حدود اخلاق و شرع و ارتباط آسانش با جنس مخالف، حساسیت نشان ندادید و او را از این عمل، نهی نكردید. ممكن است بگویید به سخن شما توجه نمی كرد. دراین صورت، باید از رابطه خویش با وی، چشم می پوشیدید. شما كه از مشكلات فرهنگی و جریان های اخلاقی جامعه آگاه بودید و قبل از ورود به دانشگاه، فطرت پاكتان شما را از ایجاد ارتباط با دوستان ناباب و جنس مخالف، بازمی داشت، چگونه یك ماه پس از ورود به دانشگاه این مسئله را عادی پنداشتید و به تدریج، در دامی كه از آن می گریختید، گرفتار آمدید؟
بی تردید، این پدیده، تأثیر تدریجی و ناخودآگاه دوستی را می نمایاند كه در مدتی كوتاه، آن چه فطرت پاكتان زشت می شمرد، از یاد بردید و دیدگاهتان دگرگون شد. بنابراین بی توجهی در انتخاب دوست و ارزشمند تلقی كردن برخی از ویژگی های رفتاری (داشتن دوست پسر) سبب شد درپی توجیه روابط با پسران برآیید؛ هرچند در نخستین ارتباط كلامی با آن پسر، دچار شك شدید و گمان نمی كردید شما نیز مورد تهدید و خطر قرار گیرید. بی تردید، وقتی آن پسر دانشجو ارتباط نزدیك و صمیمانه شما و دوستتان را مشاهده كرد، شما را همفكر او پنداشت و به خود جرأت داد كه از دوستی و ارتباط عاطفی با شما سخن گوید. بنابراین، اشتباه اساسی شما- افزون بر انتخاب دوستی كه هنوز از اندیشه و رفتار و شخصیت اجتماعی و خانوادگی او آگاهی كامل نداشتید- ایجاد ارتباط با جنس مخالف و ادامه ارتباط با وی، به عنوان یك ارزش اجتماعی و احساس حقارت از نداشتن این گونه روابط بود. با این مقدمه، روشن می شود كه آن دختر همكلاسی تان برای شما كه به ارزش های اخلاقی- دینی پایبند و از سابقه روشن و ارزشمندبرخوردار هستید دوست خوبی نیست.
در ترك ارتباط با دوست پسر، هرگز تردید نداشته باشید؛ زیرا چنین ارتباط هایی هم مورد نهی عقل و شرع است و هم مخالف عرف جامعه سالم. مطمئناً باید او و هر فرد دیگری را از ذهن خود بیرون كنید و حتی اندیشیدن دراین باره، مزاحم كار اصلی شما (تحصیل علم) است شما باید مانند سال های پیش از ورود به دانشگاه، ذهن و رفتارتان را از این گونه مسائل، خالی كنید؛ زیرا ارزش، در حفظ عفاف و پاكی است.
راه حل صحیح مشكل شما
در پاسخ به این مسئله، توجه به امور زیر، ضرورت دارد:
1. ریشه اشتباه خود را به دقت بررسی كنید.
2-شما كه در ابتدای زندگی علمی و دانشگاهی به سر می برید، از توانایی و استعداد كافی برای پیشرفت تحصیلی برخوردارید و خداوند، توفیق قبولی در یك رشته خوب و كارآمد و احتمالاً موردعلاقه تان را به شما عطا كرده است، این فرصت طلایی را قدر بدانید و به ارزش آن توجه كنید. بنابراین، در دوره كوتاه و حساس دانشجویی كه می تواند زمینه خوشبختی و سعادت آینده تان را فراهم آورد، تمام همت و تلاشتان را درتحصیل دانش قرار دهید و بدانید كه تنها مسئولیت دانشجو، دانش اندوزی است. بنابر این، شما نیز جز درس و مطالعه و تحقیق، به چیزی نیندیشید. این كه با فلانی چه كنم، با زندگی تحصیلی شما و دانشجویی شما سازگار نیست. هرگز اجازه ندهید شخصی ناآشنا كه تنها چند بار او را دركلاس دیده اید، مسیر زندگی تان را تغییر دهد. برای این كار به امور زیر توجه كنید:
الف) ذهن خود را به این اوهام و افكار بی ثمر، آلوده نسازید.
ب) از موقعیت ها و مكان هایی كه آنها حضور دارند یا به گونه ای موجب ورود اندیشه های زیان بار به ذهنتان می شود، پرهیز كنید و بكوشید كه زندگی روزانه تان، براساس یك برنامه ریزی درست و حساب شده، پیش رود.
ج) در رفتار با جنس مخالف، حیا، عفت و تكبرورزی را اساس كار قرار دهید.
د) در زندگی و به ویژه روابط اجتماعی، جز به رضایت خداوند، نیندیشید و در انتخاب دوست، دقت كافی داشته باشید،
هـ) تا وقتی تصمیم به ازدواج نگرفته اید، اندیشه ارتباط با جنس مخالف را از ذهن بیرون كنید و در آن زمان نیز به شكل مناسب و به طور رسمی و تحت نظر خانواده، عمل كنید و از هرگونه ارتباط مستقیم با شخصی، حتی برای آشنایی پیدا كردن از اوضاع و احوال فردی و خانوادگی وی برای ازدواج، بپرهیزید.
چند نكته
هرچند در خواست نصیحت و شنیدن پند و اندرز گرفتن راهنمایی از افراد با تجربه و كارشناس، از اندیشه بسیاری از مردم، به ویژه جوانان، رخت بربسته، ولی تقاضای شما را كه نشان دهنده بیداری وجدان و سلامت فطرت است، ارج می نهیم و شما را تحسین می كنیم. امیدواریم این ندای حق طلب و كمال جوی شما خواهر عزیز و جویای رشد و كمال، همیشه زنده و پایدار باشد.
1- در روایتی آمده است: نگاه حرام، تیری زهرآلود از تیرهای شیطان است و چشم ها، دام شیطانند. معمولاً اندیشه درپی چیزی می رود كه چشم دیده است. بنابراین، بهتر است انسان به كنترل نگاهش پردازد؛ تا دچار انحراف فكر و اندیشه نشود.
نگاه خود را كنترل كنید و بدانید كه شیطان در ارتباط دو نامحرم، شركت فعال دارد. او درپیشگاه خداوند سبحان، سوگند یاد كرده است كه جز به گمراهی انسان ها نیندیشد و هرگاه دو نامحرم خلوت كردند، درجمع آنها شركت جوید.
بنابراین، از خلوت كردن با جنس مخالف، هرچند به بهانه گفت وگوی دوستانه علمی، سخت بپرهیزید و بدانید كه شیطان، هیچ گاه به طور مستقیم، آدمی را به خیانت و خلاف دعوت نمی كند. انسان نیز از آغاز درپی انحراف فكری و عملی نیست؛ بلكه شیطان او را درموقعیتی قرار می دهد كه فرد به صورت ناخودآگاه، به سوی زشتی گام بردارد.
2- درتقویت حیا و عفت خود بیشتر بكوشید؛ زیرا رسول گرامی صلی الله علیه و آله می فرماید: اگر كسی حیا نداشته باشد، به هركاری دست می زند. حفظ پاكی و داشتن عفت، مایه زینت انسان است.
3- در انتخاب دوست، دقت كنید. دوست خوب، كسی است كه افزون بر وفاداری و تعهد و آگاهی و بینش و دوراندیشی، به مقررات اخلاقی و آداب اجتماعی و خانوادگی و از همه مهم تر، قوانین و دستورات شرعی، پای بند باشد. بی تردید، كسی كه به مفاسد اخلاقی، آلوده و با دستورهای دینی و اخلاقی، بیگانه است، شایسته دوستی نیست. كسی كه از ارتباط با نامحرم و جنس مخالف نمی پرهیزد، معیار حیا و عفاف را زیرپا می گذارد و به جای دعوت به خوبی ها و پیشرفت و تعالی، انسان را به ضد ارزش ها دعوت می كند، شایسته رفاقت و مهرورزی نیست. با كسی دوست شوید كه نگاه به او، شما را به یاد خدا اندازد و گفت وگو با وی سبب پیشرفت علمی و رشد معنوی شما شود.

دوشنبه 9/6/1388 - 22:25
هوا و فضا
اجرام ناشناخته یا یوفوها پدیده های مرموزی هستند که اکثر مردم آن را باور داشته و در مقابل توسط مقامات انکار می شوند. یک نشریه معتبر در گزارشی به بررسی 10 مورد برتر و حل نشده از مشاهده این پدیده ها در جهان پرداخته است.

به گزارش خبرگزاری مهر، پرونده های جدیدی که توسط وزارت دفاع انگلستان ارائه شده متشکل از 800 گزارش مبنی بر مشاهده یوفوها در سالهای 1981 تا 1996 است.

برخی از این مشاهدات توسط دانشمندان توجیه شده اند اما بسیاری از آنها همچنان در هاله ای از ابهام و ناشناخته باقی مانده اند. در ادامه 10 گزارش از مشاهده یوفوها در جهان که تا کنون هیچ توضیح علمی و منطقی برای توجیه آن ارائه نشده است، معرفی خواهند شد.

برخورد راسول در سال 1947: حامیان نظریه یوفو ادعا می کنند ارتش آمریکا هواپیمای ناشناخته سقوط کرده را در این پدیده ضبط کرده است. این رویداد جنجالی که به خوبی تحت پوشش رسانه ای قرار گرفت به یکی از پر طرفدارترین پدیده های ناشناخته جهان تبدیل شده است. ارتش آمریکا برای توجیه این پدیده اعلام کرده است این انفجار به برخورد بالنی اکتشافی متعلق به برنامه ای طبقه بندی شده به نام مغول تعلق داشته است.

مورد کنت آرنولد در سال 1947: پس از اینکه تاجری آمریکایی به همراه خلبانش ادعا کردند 9 جسم پرنده را به صورت زنجیره ای در نزدیکی کوهستان رنیر دیده اند، رسانه ها این پرونده را مورد بشقاب پرنده نامیدند. آرنولد این اجرام را بشقابهای پرنده ای توصیف کرد که بر روی آب حرکت می کردند. تا کنون توجیهی برای این پرونده ارائه نشده و ارتش آمریکا آن را توهم خوانده است.

پرونده شایعات واشنگتن در سال 1952: این پرونده شامل سری گزارشاتی از مشاهدات یوفوها است که توسط رادارهای فرودگاهها در سه نقطه متفاوت به ثبت رسیده است. پس از وقوع این پدیده رسانه های داخلی از شکل گیری هیئت رابرتسون در سی آی ای خبر دادند. نیروی هوایی آمریکا در نهایت با این توجیه که پدیده در اثر واژگونگی در اتمسفر زمین به وجود آمده و سیگنالهایی را به اشتباه به رادارهای فرودگاه ها ارسال کرده است جنجالهای به وجود آمده را آرام کرد.

مورد لولند در سال 1957: در این سال پلیس گزارشهای متعددی مبنی بر اینکه موتور خودرو این افراد در هنگام نزدیک شدن جسمی درخشان و تخم مرغی شکل به صورت ناگهانی از کار افتاده است از رانندگان دریافت کرد. به گفته رانندگان موتور خودروها پس از دور شدن این جسم مجددا به صورت خوکار فعال شده است. نیروی هوایی علت این پدیده را طوفان الکترونیکی عنوان کرد.

برخورد وستال در سال 1966: در این پرونده بیش از 200 دانش آموز و معلم در دو مدرسه در ملبورن اعلام کردند فضاپیمای بیگانه ای را دیده اند که بر روی دشتی بزرگ فرود آمده و سپس به سوی حومه شهر حرکت کرده است. با وجود اینکه شاهدان این پدیده همچنان بر آنچه دیده اند پافشاری می کنند، سازمانهای استرالیایی این جسم ناشناخته را هواپیمای آزمایشی ارتشی خوانده اند.

برخورد اسکله شگ در سال 1967: گزارشهای این واقعه نشان می دهد در این سال جرمی بزرگ با بندر شگ برخورد کرده است که وزارت دفاع کانادا پس از انجام تحقیقات و بررسی های متعدد این واقعه را به عنوان پدیده ای مرموز و حل نشده دسته بندی کرد و کمیته کاندان که مسئولیت تحقیق درباره  یوفوها را به عهده دارد موفق به کشف واقعیت این حادثه نشد.

حادثه 1976 در تهران: در این حادثه جسم پرنده ناشناخته ای تجهیزات الکتریکی دو فروند هواپیمای F-4 را به همراه تجهیزات کنترل زمینی از کار انداخت. مقاماتی که بررسی این موضوع را به عهده داشتند جسم بیگانه را فرازمینی خواندند. توجیهی که توسط متخصصان ارائه شد نقص تجهیزات الکترونیکی و اشتباه در دید خلبان بوده است.

 تعقیب و گریز سائوپائولو در سال 1986: در این سال در حدود 20 جسم بیگانه پرنده توسط مردم دیده شده و رادارها در نقاط مختلف برزیل آنها را به ثبت رسانده اند. به محض اینکه پنج هواپیمای نظامی برای متوقف کردن این اجسام پرنده به هوا بلند شدند، اجسام از رادارها پاک شده و ناپدید شدند. محققان این اجسام پرنده را ذرات ناشی از برخورد ایستگاه فضایی سوویت با اتمسفر اعلام کردند.

حادثه بلژیک در سالهای 1989 و 1990: در حدود 13 هزار و 500 نفر در این سالها اعلام کردند شاهد پرواز جسمی سه ضلعی عظیم، بی صدا و سیاه رنگی بوده اند و در حدود دو هزار و 600 اظهاریه در رابطه با آنچه دیده شده بود نوشته شد. این جسم توسط رادارهای ناتو نیز ردیابی شد. توضیح و توجیه قانع کننده ای درباره این این جسم پرنده ارائه نشده است و تنها برخی معتقدند تعدادی از شاهدان به احتمال زیاد هلیکوپتری را با یوفو اشتباه گرفته اند.

تصویربرداری از یوفوها در سال 2008 در ترکیه: نگهبان شب مجتمع ینی کنت در این سال ادعا کرد از چندین جسم پرنده بیگانه طی دوره ای چهار ماه تصویر برداری کرده است. این تصاویر توسط مرکز تحقیقات علوم فضایی سایروس به عنوان مهمترین تصاویری که تا کنون از یوفوها به ثبت رسیده است، مورد بررسی قرار گرفتند. 

دوشنبه 9/6/1388 - 22:23
بیماری ها
آب مهمترین بخش تشكیلاتی بدن انسان بحساب می آید. در صورتی كه 15 درصد آب بدن انسان خارج شود خطر جانی او را تهدید می كند . از این رو برای هر فرد ، نوشیدن آب لازم است . بررسی ها ثابت می كند ، نوشیدن آب از طریق علمی و منظم از نوشیدن آب بر اساس میل فرد بمراتب بهتر است.

بمنظور تضمین سلامتی بدن ، انسان باید هر روز قدری آب بنوشد كه بدن به آن نیاز دارد و باید معادل میزان آب دفع شده از بدن باشد . ما هر روز باید حدود 1000 تا 2000 میلیلیتر تقریبا معادل 6 الی 8 لیوان آب آشامیدنی بنوشیم . در چنین صورتی متابولیسم بدن انسان مطلوب خواهد بود . با این حال میزان نوشیدن آب آشامیدنی بلاتغییر است. در مواقع ورزش و كار زیاد باید بیشتر آب نوشید .

چه نوع روشی برای نوشیدن آب صحیح است و نوشیدن آب در چه موقع بهتر است ؟ بسیاری از مردم احتمالا پاسخ خواهند داد ، زمانی كه احساس تشنگی می شود . این یك اشتباه است .

" انسان نباید پس از آنكه خیلی تشنه شد ، آب آشامیدنی بنوشد. این نشان می دهد بدن فاقد آب آشامیدنی كافی است و مركز اعصاب تحریك شده است. از این رو معمولا در روزها قبل از احساس تشنگی باید قدری آب نوشید . "

تشنگی علامت نیاز به آب است . در واقع در این موقع بدن كم آب شده است. این عادت نا مطلوب باعث شده است بدن ما همیشه دچار كم آبی شود و بدنبال آن به سلامتی ضرر برسد . زمان نوشیدن آب نیز مهم است .

معمولا بهتر است پس از مسواك زدن دندان ها یك لیوان آب جوشیده نوشیده شود ، بهتر است حدود ساعت 10 صبح، پس از صرف نهار و تقریبا ساعت 15 بعد از ظهر ، قبل از صرف شام و قبل از خوابیدن یك لیوان آب نوشید. چرا این ساعات برای نوشیدن آب انتخاب می شود ؟ پس از خواب در تمام شب ، بدن انسان به آب نیاز دارد ، بامداد شكم خالی است ، آب سریعا وارد خون می شود و باعث می شود كه خون غلیظ رقیق گردد و به گردش عادی خون مساعدت می شود . در چنین صورتی می توان از ابتلا به بیماری های قلبی و عروق مغز جلوگیری كرد. این برای بهبود روند گردش خون و تإمین خون و متابولیسم كلیوی مساعد بوده و می تواند سموم بدن را دفع كرده و معده را پاك كند. ساعت 10 قبل از ظهر ، پس از چند ساعت كار لازم است آب نوشیده شود تا آب دفع شده جبران گردد . با نوشیدن یك لیوان آب پس از صرف نهار ، می توان هاضمه را تقویت بخشید. حدود ساعت 15 ، با یك لیوان آب مغز هوشیار و بدن سرحال می شود . با نوشیدن یك لیوان آب قبل از صرف شام ، احساس سیری می شود و از چاقی جلوگیری می گردد . بدلیل آنكه انسان پس از به خواب رفتن گردش خون كندتری پیدا می كند و خونش غلیظ می گردد ، با نوشیدن آب قبل از خواب می توان خون را رقیق و از لخته شدن خون پیشگیری كرد. این برای سالخوردگان مهم است.

علاوه بر این ، نوشیدن آب برای انسان در حال ورزش بسیار مطلوب و علمی است . نوشیدن آب در جریان ورزش مهم و علمی است . می دانیم هنگام ورزش عرق زیادی از بدن انسان خارج می شود . باید قبل از تشنگی آب نوشید تا تعادل برقرار گردد . دوم – پس از ورزش هنگام نوشیدن آب باید توجه كرد كه اندك و چندین بار آب نوشیده شود .

علت مسمومیت آب با كم شدن نمك در بدن انسان ربط دارد. انسان در جریان ورزش عرق زیادی می كند و نمك بدن كم می شود . خوردن آب در این موقع به صورت افراطی خطرناك بوده و باعث مسمومیت می شود . پس از ورزش حرارت بدن بالا می رود ، آب بشكل عرق از بدن بیرون می رود و همراه آن نمك زیادی خارج می شود و توانایی بدن كاهش می یابد و باید بیشتر آب نوشید اما نباید سیراب شد .

روش صحیح نوشیدن آب پس از ورزش این است : اول باید با آب دهان را شستشو داد . سپس اندكی آب نوشید . مدتی بعد باید بازهم نوشید . البته پس از آنكه عرق زیادی دفع شد . این برای سلامتی مساعد است.

در پایان یادآور می شود در زندگی روزانه نباید آب راكد و مانده نوشید . این در رشد بدن تاثیرات منفی دارد . میانسالان و سالخودگان را نیز سریع تر پیر می كند. دوم آبی كه در ظروف گرم كننده الكرونیكی مكررا جوشیده می شود. اگر همیشه این نوع آب نوشیده شود ، به معده و روده انسان ضرر می رساند و مواردی از این قبیل كه باید مراعات شود .

دوشنبه 9/6/1388 - 22:22
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته