• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1361
تعداد نظرات : 278
زمان آخرین مطلب : 4131روز قبل
اهل بیت
محسن حنیفی

امام حسین(ع)-مناجات محرمی

 

جز بر آن تیغ دو ابروی تو سر نفروشم
غرقه ی درد، ولی زخم جگر نفروشم
زندگی بی نمک روضه ی تو شیرین نیست
نمک شور تو بر کوه شکر نفروشم
دل به شب های عزاداری تو خوش کردم
خرقه ی مشکی خود را به سحر نفروشم
گریه آباد شدم خانه ات آباد حسین!
به دو صد درّ و گهر دیده ی تر نفروشم
دست هایم عوض کرببلا...؛ می ارزد
ببُریدش، که پرم را به ضرر نفروشم
وقت پرپر زدنم رقص طرب خواهم کرد
دست را می دهم و باده طلب خواهم کرد
پر شکسته به تمنای چمن می آیم
آخر الامر به دیدار تو من می آیم
گر چه قسمت نشده تا به حضورت برسم
عطر سیبم که گه از سوی قَرَن می آیم
وقت رجعت که سر از خاک برون می آری
بی کفن سوی تو من پاره کفن می آیم
آن قدر در وسط روضه زبان می گیرم
لال هم گر که بمیرم به سخن می آیم
باز از آن چه که آمد سر تو می گویم
باز از غارت انگشتر تو می گویم

جمعه 17/9/1391 - 23:43
اهل بیت
علی ذوالقدر

امام حسین(ع)-مناجات

 

 شاه راه عشق باشد پیچ و تابش بیشتر

هر که عاشق پیشه تر حال خرابش بیشتر

هرکه را اندازۀ ظرفیتش مِی می دهند

هر که شد پیر خراباتی شرابش بیشتر

محفل اشک و دعا ما را خدایی می کند

هر که اشکش بیشتر قطعاً ثوابش بیشتر

بهر رفتن سوی میخانه میان عاشقان

خوش به حال آن که می باشد شتابش بیشتر

حسرتی بر دل ندارد آن غلام پیر که

بین روضه طی شد ایام شبابش بیشتر

چشم اگر آلوده گردد اشک آن کم می شود

میوه هر چه دور از آفت باشد آبش بیشتر

پیش اربابش سرش بالاست آن که قبل مرگ

دائماً باشد حواسش به حسابش بیشتر

نهضتی که پرچمش در دست اولاد علی ست

شک ندارم طول عمر انقلابش بیشتر

جمعه 17/9/1391 - 23:43
اهل بیت
وحید قاسمی

امام حسین(ع)-مناجات-ورود به ماه محرم

 

درعشق اقتدا به اویس قرن كنیم

این دیده را ز اشك عقیق یمن كنیم

امسال هم تمام پس انداز گریه را

قسمت شده كه خرج سیاهی زدن كنیم

«حی علی العزای» خدا می رسد به گوش

باید لباس مشكی خود را به تن كنیم

یعقوب خون جگر شده ی چشم من بیا

گریه برای غارت یك پیرهن كنیم

هنگام غسل دادن من، روضه خوان بگو

هرگز نخواسته بدنش را كفن كنیم

او نوكر است، نوكر ارباب بی كفن

خوب است بوریا كفن این بدن كنیم

جمعه 17/9/1391 - 23:42
اهل بیت
سعید خرازی

امام حسین(ع)-مناجات

 

هر کسی رو به تو آورد جهان آرا شد

مورد مرحمت انسیة الحورا شد

کودکی بودم و با اسم تو مأنوس شدم

پایِ عشقت به سُویدایٍ دل من وا شد

هر که نوکر به کسی گشت همان نوکر ماند

هر کسی نوکر دربار تو شد آقا شد

در زدم بر در هر خانه دری باز نشد

جز درِ خانه ی تو  در نزده در وا شد

ریزه خواران سر سفره ی تو شاهانند

آرزومند گدایی درت موسی شد

پسر مریم اگر جان بدهد بی جان را

هر دمی از نفست باز دم عیسی شد

تو نگاهم نکنی در بَرِ مردم هیچم

نگهت عزت دنیای من و عقبی شد

عاشقی را که تو تأیید کنی مَحرم توست

همچو سلمان که به دربار شما مِنا شد

سینه زن های تو در رتبه همه سلطانند

این مقامیست که با دست علی امضا شد

گریه کردن به شما روزی هر چشمی نیست

این متاعیست که در عالم زَر اهدا شد

روزیِ اشک مرا در غم خود افزون کن

همچنان قطره که از لطف شما دریا شد

هیچکس از لب خشکیده ی تو نَه نشنید

نظر لطف شما شامل نوکر ها شد

جمعه 17/9/1391 - 23:42
اهل بیت
مرتضی امیری اسفندقه

امام حسین(ع)-مناجات-کربلا

 

چشمه چشمه می جوشد خون اطهرت اینجا
کور می کند شب را زخم خنجرت اینجا
چشمه چشمه می جوشد از دلِ زمین هر شب
خون اصغرت آن جا، خون اکبرت اینجا
می‏رسد به گوشم گرم بانگ خطبه‏ای پرشور
خطبه‏‏ای که بعد از تو خوانده خواهرت اینجا
از فرات می‏جوشد موج و می‏زند بوسه
بر کرانه ی خشکِ حلق و حنجرت اینجا
در فضا عجب حزنی موج می زند امشب
شیهه می کشد اسبی روی پیکرت اینجا
این فرشته­ی وحی است وحی تازه آیا چیست؟!
روی نیزه می خواند آیه­ای سرت این جا
کیست این که ناآرام در خرابه می گرید؟
موج می­زند در خون، چشم دخترت این­جا
کربلا چه پیوندی با فدک مگر دارد؟
غصب می‏شود از نو سهم مادرت اینجا
یک نهال بارآور غَرس می‏شود در خاک
قطع می‏شود دستی از برادرت اینجا
حجّ ناتمام تو راز دیگری دارد
در غدیر خم جاری­ ست حجّ آخرت اینجا
این ضریح شش گوشه، حجّ پاکبازان است
آب می‏شوم از شرم در برابرت اینجا

جمعه 17/9/1391 - 23:42
اهل بیت
یاسر حوتی

امام حسین(ع)-حضرت زینب(س)-وداع-شهادت

 

آرام تر بـرو که توانی نمانده است

تا آخرین نگاه زمانی نمانده است

بگذار تا که سیر نگاهت کنم حسیـن!

یک لحظه بعد از تو نشانی نمانده است

می‌خواستم فدای تو گردم  ولی نشد

بعد از شهید علقمه جانی نمانده است

تو می روی ... پس که ؟ عنان گیر من شود

وقتی که هیچ مرد جوانی نمانده است

این گله های گرگ نشستند در کمین

تا با خبر شوند شبانی نمانده است

او رفت و بعد شیهه اسبی غریب، ...ماند

شاخه شکست، رایحۀ عطر سیب ماند

یک تن به جای حضرت یوسف به چاه خفت

اما سری؛ دریغ...به روی صلیب ماند

از آن همه جمال جمیل خدا؛ فقط

تصویر مات و خاکی شیب الخضیب ماند

دیگر برای بوسۀ شمشیر جا نبود

حتی لبان دخترکش بی نصیب ماند

در لابلای آن همه فریاد و هلهله

تنها صدای مادری آنجا غریب ماند

صحرا میان شعلۀ صد تازیانه سوخت

پروانه های کوچکِ در این میانه سوخت

تنها نه بال نازک پروانه های دشت

گل های سرخ روسری دخترانه سوخت

یکباره کربلا و مدینه یکی شدند

پهلو و دست و صورت و بازو و شانه سوخت

جمعه 17/9/1391 - 23:42
اهل بیت
حجت الاسلام رضا جعفری

امام حسین(ع)-شهادت-گودال

 

باد ها عطر خوش پیرهنش را بردند

سوختند و خبر سوختنش را بردند

نیزه ها بر عطشش قهقهه سر می دادند

زخم ها لاله ی باغ بدنش را بردند

دشنه ها دور و بر پیکر او حلقه زدند

حلقه ها نقش عقیق یمنش را بردند

این عطش یوسف معصوم کدامین مصر است

که روی نیزه بوی پیرهنش را بردند

تا که معلوم نگردد به کدام آئین است

اهل صحرای تجرّد کفنش را بردند

باد ها سینه زنان زود تر از خواهر او

تا مدینه خبر آمدنش را بردند

یوسف آهسته بگویی که نمیرد یعقوب

گرگ ها یوسف گل پیرهنش را بردند

جمعه 17/9/1391 - 23:42
اهل بیت
علی اكبر لطیفیان

امام حسین(ع)-شهادت-گودال

  

تیر از بس كه خورده بود حسین

بر تنش مثل پیرهن شده بود

نیزه هاشان تمام شد كم كم

موقع سنگ ریختن شده بود

نفسش بین راه بر می گشت

موقع دست و پا زدن شده بود

هرچه كردند رو به قبله نشد

یعنی آنقدر پاره تن شده بود

زیر انداز خانه های دهات

كفن شاه بی كفن شده بود

جمعه 17/9/1391 - 23:41
اهل بیت
علی اكبر لطیفیان

امام حسین(ع)-شهادت-گودال

 

كمتر بر این غریب بدون كفن بزن

این ضربه ی دوازدهم را به من بزن

هر آنچه داشت رفت دگر جستجو نكن

اینقدر این شهید مرا زیر و رو نكن

مگر نبود مسلمان كه اینچنین زده اند

بلند مرتبه شاهِ مرا زمین زده اند

قبول كن كه شبیه حصیر افتادی

قبول كن ته گودال گیر افتادی

مخواه تا كه سر من به گریه بند شود

بگو چكار كنم از تنت بلند شود

بگو چه كار كنم آب را صدا نزنی

بگو چه كار كنم تا كه دست و پا نزنی

بگو چكار كنم از تو دست بردارند

برای پیكر تو یك لباس بگذارند

میان گریه ی من این سنان چه می خندد

دهان باز تو را نیزه دار می بندد

آهای شمر عبا را كسی ربود برو

بیا النگوی من را بگیر و زود برو

برای غارت پیراهنت بمیرم من

چرا لباس ندارد تنت بمیرم من

قرار نبود بیفتی و من نگاه كنم

و یا كه گریه به كوپال ذوالجناح كنم

مگر نبود مسلمان که اینچنین زده اند

بلند مرتبه شاه مرا زمین زده اند

جمعه 17/9/1391 - 23:41
اهل بیت
علی اكبر لطیفیان

امام حسین(ع)-شهادت-گودال

 

خبری نیست از تو و کفنت

یوسف من کجاست پیرُهنت

یادگاری ز جنگ حک شده است

مُهری از سمِّ اسب روی تنت

تا خود حشر بر سنان لعنت

که فرو کرده نیزه در دهنت

پیرمردان ناتوان حتّی

با عصا می زدند بر بدنت

همه را سیاه می دیدی

به فدای نفس نفس زدنت

استخوان های سینه ی تو شکست

شمر وقتی که روی سینه نشست

آینه بودی و ترک خوردی

از همه بی هوا کتک خوردی

قتلگاهت نگو که غوغا بود

سر پیراهن تو دعوا بود

کاش مادر نبود در گودال

از بد روزگار امّا بود

جمعه 17/9/1391 - 23:41
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته