• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2831
تعداد نظرات : 1060
زمان آخرین مطلب : 4333روز قبل
دعا و زیارت

اِنَّ مَثَلَ عیسی عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ* الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُنْ مِنَ الْمُمْتَرینَ* فَمَنْ حآجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْنآءَنا وَ أَبْنآءَکُمْ وَ نِسآءَنا وَ نِسآءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبین)  سوره آل عمران آیات 59 - 61(

بی‏شک داستان عیسی نزد خدا مانند داستان آدم است که او را از خاک آفرید سپس به او گفت: باش پس موجود شد. حق از سوی پروردگار توست پس، از شک‏کنندگان نباش. پس هر کس با تو درباره او (عیسی) پس از دانشی که بر تو آمده ستیز کند، پس بگو: بیایید فرزندان ما و فرزندان شما و زنان ما و زنان شما و جانهای ما و جانهای شما را بخوانیم سپس مباهله (دعا و زاری) کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار بدهیم.

گروهی از مسیحیان نجران همراه با چند تن از علما و اسقفهایشان مانند «عاقب» و «سید» برای تحقیق پیرامون حضرت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و مباحثه و مناظره با او به مدینه آمدند. آنها به خدمت پیامبر رسیدند و مناظره را شروع کردند، آنها ضمن سخنان خود عیسی علیه‏السلام را پسر خدا معرفی نمودند و دلیل آنها همان تولد عیسی بدون پدر بود.

خداوند در پاسخ آنها اظهار می‏دارد که داستان عیسی نزد خداوند همچون داستان آدم است که او را از خاک آفرید، یعنی اگر عیسی پدر نداشت آدم هم پدر و مادر نداشت و اگر بنا باشد که عیسی را به خاطر آن ویژگی پسر خدا بدانند، باید درباره آدم نیز چنین عقیده‏ای داشته باشید، بلکه آدم اولی است. درحالی که هر دو نفر مخلوق خدا هستند و خداوند با قدرت خود آنها را به طور غیر معمول آفریده است.

من قیافه‏هایی را می‏بینم که اگر از خدا بخواهند که کوه را از جای خود بکَند، کوه کنده می‏شود، با آنان مباهله نکنید که هلاک می‏شوید و تا روز قیامت یک نصرانی در روی زمین پیدا نمی‏شود. و پیامبر گفته بود: به خدا قسم اگر مباهله می‏کردند، به صورت میمون و خوک مسخ می‏شدند و در میان آتش می‏سوختند و سالی نمی‏گذشت مگر اینکه تمام نصاری هلاک می‏شدند.

خداوند پس از بیان این مطلب مهم، جهت آرامش خاطر پیامبر اسلام، او را به این خطاب مفتخر می‏سازد که حق از جانب پروردگار توست و تو از شک‏کنندگان نباش. البته پیامبر در حق و حقیقت شک نداشت واین خطاب تنها برای آرامش دل او و داشتن اطمینان بیشتر نازل شده است تا هرگز در برابر مسیحیان نجران که با آن حضرت مباحثه و مناظره می‏کردند، کم نیاورد.

وفد نجران این پاسخ را که واقعاً مستدل و منطقی بود نپذیرفتند و لذا پیامبر به دستور خداوند، آنها را به «مباهله» دعوت کرد. به این صورت که آنها عزیزان خود مانند فرزندان و زنان و جانهایشان را بخوانند و اینها نیز چنین کنند و روبروی هم قرار بگیرند و هر دو گروه دست به دعا بردارند و در پیشگاه خدا تضرع و زاری نمایند و طرف دیگر را نفرین کنند و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار بدهند.

این عمل را «مباهله» می‏گفتند و اگر با شرایط خاص خود انجام می‏گرفت، طرفی که ناحق بود گرفتار نفرین می‏شد و عذاب الهی بر آنان نازل می‏گشت و مسلم است تنها کسانی به مباهله حاضر می‏شوند که به عقیده خود اطمینان کامل داشته باشند.

وقتی پیامبر آنها را به مباهله دعوت کرد و آنها اطمینان خاطر و ثبات قدم پیامبر را دیدند از او یک شب مهلت خواستند تا در این‏باره بیندیشند. آنها به قرارگاه خود برگشتند و راجع به پیشنهاد پیامبر با همدیگر مشورت کردند. اسقف بزرگ آنها گفت:

فردا بنگرید اگر محمد با نزدیکان و خانواده خود برای مباهله آمد، از مباهله با او خودداری کنید ولی اگر با اصحاب خود آمد با او مباهله کنید.

فردای آن روز حضرت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را دیدند که همراه با حسن و حسین علیهماالسلام به عنوان فرزندان؛ و فاطمه زهرا علیهاالسلام به عنوان زنان؛ و علی علیه‏السلام به عنوان جان پیامبر برای مباهله می‏آید. نصاری از ترکیب این گروه پرسیدند، به آنها گفته شد آن مرد علی‏بن‏ابیطالب است که داماد پیامبر و عزیزترین شخص پیش اوست و آن دو کودک حسن و حسین نوه‏های پیامبر هستند و آن زن دختر پیامبر است که بسیار دوستش می‏دارد.

ابوحارثه اسقف وفد نجران که این منظره را دید، گفت:

به خدا قسم که همانند پیامبران به مباهله آمده است و چون به او گفتند که مباهله را شروع کند گفت:

من در برابر این چهره‏ها جرئت مباهله ندارم و می‏ترسم راستگو باشد که در این صورت اگر مباهله کنم یک سال نمی‏گذرد مگر اینکه در دنیا هیچ نصرانی پیدا نمی‏شود. آنگاه خطاب به پیامبر اسلام گفت: ای ابوالقاسم ما با تو مباهله نمی‏کنیم و با تو مصالحه می‏کنیم.

این بود که صلحنامه‏ای میان دو طرف نوشته شد و طبق آن، نصارای نجران متعهد شدند که هر سال دوهزار دست لباس که هر یک به قیمت تقریبی چهل درهم باشد به مسلمانان بدهند و نیز اگر جنگی اتفاق افتاد سی عدد زره جنگی و سی عدد نیزه و سی رأس اسب به عنوان امانت در اختیار مسلمانان قرار بدهند که پس از جنگ به خودشان عودت داده شود.

روایت شده است که اسقف نجران گفته بود:

من قیافه‏هایی را می‏بینم که اگر از خدا بخواهند که کوه را از جای خود بکَند، کوه کنده می‏شود، با آنان مباهله نکنید که هلاک می‏شوید و تا روز قیامت یک نصرانی در روی زمین پیدا نمی‏شود. و پیامبر گفته بود: به خدا قسم اگر مباهله می‏کردند، به صورت میمون و خوک مسخ می‏شدند و در میان آتش می‏سوختند و سالی نمی‏گذشت مگر اینکه تمام نصاری هلاک می‏شدند.

و نیز روایت شده که گروه نصاری به نجران برگشتند. چندی نگذشت که عاقب و سید خدمت پیامبر رسیدند و مسلمان شدند و هدایایی به آن حضرت تقدیم کردند.

در اینجا به ذکر چند نکته می‏پردازیم:

1. مباهله، مخصوص پیامبر نبود و در هر زمان کسی که به مرام و عقیده‏خود اطمینان کامل دارد، می‏تواند مباهله کند و البته در موضوعات کوچک نباید مباهله کرد، بلکه مباهله مخصوص موارد مهمی است که اساس دین در خطر باشد.

2. هر چند که در آیه شریفه، «نسائنا» و «انفسنا» به صورت جمع آمده ولی به اجماع مفسران، پیامبر خدا فاطمه زهرا علیهاالسلام را به عنوان مصداق «نسائنا» و علی بن ابیطالب علیه‏السلام را به عنوان مصداق «انفسنا» آورد و این منقبتی عظیم و فضیلتی بزرگ برای حضرت علی علیه‏السلام است که پیامبر از او به عنوان جان خود یاد می‏کند و هیچ کس جز علی این فضیلت را ندارد.

این منقبت برای اهل بیت علاوه بر منابع شیعی، در بیشتر روایات اهل سنت هم نقل شده است که دو نمونه آن نقل می‏شود:

عامربن سعد می‏گوید: وقتی این آیه (آیه مباهله) نازل شد، پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم‏السلام را خواند و گفت:

«خدایا اینها اهل بیت من هستند » (1)

 

از سُدِّی در تفسیر آیه (تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم) نقل شده که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله دست حسن و حسین و فاطمه علیهم‏السلام را گرفت و به علی علیه‏السلام گفت: تو هم با ما بیا او هم با آنها خارج شد ولی نصاری در آن روز نیامدند و گفتند ما می‏ترسیم که این شخص پیامبر باشد و دعای پیامبر مانند دیگران نیست و لذا آن روز نیامدند و پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: اگر می‏آمدند، آتش می‏گرفتند. پس با پیامبر مصالحه کردند... (2)

 

3 ـ نجران نام شهری در یمن بود که مرکز مسیحیان آن منطقه بود و در آنجا معبدی داشتند که مورد احترام همه مسیحیان بود و به آنجا کعبه نجران می‏گفتند و راهبان واسقفهای بزرگ نصارای منطقه در آنجا بودند و هیئتی که به مدینه برای دیدار با حضرت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله آمد از علمای همانجا بودند و به طوری که دیدیم، حاضر به مباهله نشدند و با پیامبر مصالحه کردند.

نپذیرفتن واقعیت و خیالپردازی افسردگی را به دنبال دارد

علی علیه‏السلام می‏فرماید:

«واقعیت را بپذیر و از خیالپردازری و دلواپسی پرهیز کن که ناامید می‏شوی و از تلاش باز می‏مانی و افسردگی تو را فرا می‏گیرد».

«ایّاک والجَزَع فانّه یقطعُ الأمل و یضعف العمل و یورث الهمَّ» (3)

 

پی نوشت:

حاکم نیشابوری، المستدرک، ج 3 ص 150

تفسیر طبری (جامع البیان) ج 3 ص 300

میزان الحکمة، ترجمه سید رضا شیخی، ج3، ش 3773

شنبه 21/9/1388 - 13:8
دانستنی های علمی
تصاویر دیدنی از نمایندگان مجلس







شنبه 21/9/1388 - 13:6
دانستنی های علمی
سقف این اتاق به گونه ای نقاشی و طراحی شده است که فرد سیگاری احساس می کند درون قبر قرار گرفته و از آن زاویه به بیرون می نگرد.

شنبه 21/9/1388 - 13:5
دنیای گیاهان و حیوانات
شنبه 21/9/1388 - 13:5
ادبی هنری

عمار یاسر یكى از سران و اعضاى مركزى سازمان شرطة الخمیس بود، او از یاران مخصوص پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم و على (علیه السلام ) بود و هرگز در كورانهاى عصر پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم و بعد از آن ، نلغزید و به سوى چپ و راست نرفت و چون كوهى استوار در خط پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم و على (علیه السلام ) ماند. پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم درباره عمار فرمود: ایمان سراپاى عمار را گرفته و با گشوت بدنش آمیخته شده است . و روزى به او فرمود: (ستقتلك الفئة الباغیة و آخر زادك ضیاح من لبن . پس از چند سالى گروه متجاوز (سپاه معاویه ) ترا مى كشند و آخرین غذاى تو در دنیا، شیر مخلوط با آب است .)

عمار یاسر در زمان خلاف على (علیه السلام ) از سرداران سپاه آخ حضرت در جنگ جمل و صفین به حساب مى آمد بود، او جنگ صفین 94 سال داشت ، اما او با این سن و سال چون قهرمان جوان با دشمن مى جنگید. حبه عرنى گوید: عمار در همان روز شهادتش (چند لحظه قبل از شهادت ) به جمعى از یاران گفت : آخرین روزى دنیوى مرا بدهید آنگاه براى او مقدارى شیر مخلوط به آب آوردند، از آن نوشید و سپس گفت : امروز با دوستم محمد صلى الله علیه و آله و سلم و حزبش ملاقات خواهم كرد ( و الله لو ضربانو حتى بلغونا سعفات هجر لعلمت اننا على الحق ؛ سوگند به خدا اگر دشمنان ما را آنچنان ضربه بزنند كه همچون شاخه هاى خشك نخل خرماى سرزمین هجر بریده بریده شویم در عین حال یقین دارم كه ما بر حق هستیم .)

این مرد بزرگ در یكى از روزهاى جنگ به میدان شتافت و با دشمن جنگید، سرانجام براثر ضربه نیزه یكى از دشمنان از پشت اسب به زمین افتاد و به شهادت رسید. شب فرا رسید، على (علیه السلام ) در كنار كشته ها مى گشت ، چشمش به پیگر به خون طپیده عمار افتاد منقلب شد و قطرات اشك از دیدگانش جارى گشت در كنار پیكرش نشست ، سر عمار را به بالین گرفت و با قلبى آكنده از اندوه و چشمى پر از اشك ، این اشك را در سوك عمار خواند:ابا موت كم هذا التفرق و عنوة

فلست تبقى لى خلیل خلیل

الا ایها الموت الذى لست تاركى

ارحنى فقد افنیت كل خلیل

اراك بصیرا بالذین احبهم

كانك تمضى نحوهم بدلیل


یعنى : اى مرگ كه قطعا سراغ من نیز مى آیى مرا راحت كن كه همه دوستانم را از دستم گرفتى ، تو را نسبت به این دوستانم تیز بین مى بینم ، كه گویى چراغ بدست ، دنبال آنها مى گردى ، و به روایتى فرمود: كسى كه خبر شهادت عمار را بشنود و متاءثر نگردد بهره هاى از اسلام ندارد.

به این ترتیب مى بینم حضرت على (علیه السلام ) نسبت به دوستان مخلص و با وفایش اظهار محبت مى كرد و صمیمانه به آنها درود مى فرستاد.

شنبه 21/9/1388 - 13:3
ادبی هنری

جابر بن یزید جعفى به نقل از حضرت ابوجعفر، امام محمّد باقر علیه السلام حكایت كند:

در زمان حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله ، یك جوان یهودى نزد خانواده خود كه همه یهودى بودند مى زیست .

این جوان در بسیارى از روزها نزد رسول گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله مى آمد و چنانچه حضرت كارى داشت ، به ایشان كمك و همكارى مى كرد. و چه بسا پیامبر خدا صلوات اللّه علیه ، براى رؤ ساى قبائل و یا دیگر اشخاص نامه مى نوشت و توسّط آن جوان گمراه نامه ها را براى آن افراد مى فرستاد.

پس از گذشت مدّتى بدین منوال ، جوان چند روز به ملاقات حضرت رسول نیامد، به همین جهت حضرت جویاى حال جوان نامبرده گردید؟

گفتند: مدّتى است كه مریض مى باشد و در بستر بیمارى افتاده است ؛ رسول گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله به همراه بعضى از یارانش براى عیادت ، به سمت منزل آن جوان حركت كردند، همین كه وارد منزل شدند، دیدند كه جوان در بستر خوابیده و چشم هاى خود را بسته است ، و چون حضرت او را صدا زد، جوان چشم هاى خود را باز كرد و گفت : لبّیك یا اباالقاسم !

رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، فرمود: شهادت بر یگانگى خدا و رسالت من بده و بگو:

((اءشهد اءن لا اله الاّ اللّه و انّ محمّدا رسول اللّه )).

پدر جوان كه نیز یهودى بود بر بالین پسرش نشسته بود، جوان نگاهى به پدر كرد و لب از لب نگشود.

بار دیگر حضرت رسول سخن خود را تكرار نمود و باز جوان نگاهى به پدر خود كرد و همان طور ساكت ماند، در مرحله سوّم حضرت پیشنهاد خود را مطرح نمود و جوان متوجّه پدر خود گردید.

پس پدر به فرزند خود گفت : آنچه مى خواهى انجام ده و هر چه مى خواهى بگو، جوانى كه تا آن لحظه گمراه بود، لب به سخن گشود: ((اءشهد اءن لا إ له إ لاّ اللّه ، و أ نّك محمّد رسُول اللّه )) و با اسلام آوردن ، سعادتمند و هدایت یافت ؛ و جان به جان آفرین تسلیم كرد.

پس از آن حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله به همراهان خود فرمود: او همانند ما مسلمان گردید، او را غسل دهید، كفن كنید تا بر او نماز بخوانیم و دفنش نمائیم .

و سپس اظهار داشت : الحمدللّه كه توانستم یك نفر را از گمراهى و آتش جهنّم نجات دهم


شنبه 21/9/1388 - 13:2
ازدواج و همسرداری
ازدواج درست و پایدار، ازدواجی است که زوجین از آن احساس رضایت و خوشبختی کنند، ازدواجی است که اساسش بر ستون محکم عشق بنا شده باشد، نه آن که پایه های عظیم آن روی موجی از هوس ها و هیال های خام گذاشته شود و نام آن را عشق بپندارد.

عشق، نیاز برتر انسان است، ولی کدام عشق؟ عشق حقیقی یا عشق مجازی؟ عشق راستین و حقیقی که حکمران و فرمانروای آن قوه عقل است، یا عشق دروغین و شهوانی که حاکم آن قدرت غریزه جنسی و پیروی از هوی و هوس است؟

هیچ چیز مانند کلمه عشق، خیال انگیز نیست. در بین کلمات، لفظ عشق شاید از معدود کلماتی باشد که این همه تعبیرات مختلف و ضد و تقیض در مورد آن شده است. گاهی آن را ستوده اند مانند گوته، شاعر نامی آلمان، که می گوید:

 

عشق، افسر زندگی و سعادت جاودانی است. گاهی تیرهای زبان و قلم را به سوی آن پرتاب کردند و آن را مورد نکوهش قرار دادند، مانند کارلایل که بی پروا در مورد عشق سخن رانده و گفته است:

عشق، تنها یک جنون نیست، بلکه ترکیبی است از چند جنون.

معناهای زیادی برای عشق بیان کرده اند. عشق از نگاه برخی، کشش و جاذبه نیرومند و خارق العاده میان دو موجود جاندار یا بی جان است. عشق و علاقه ای که انسان به جمادات دارد از خودخواهی او ناشی می گردد؛ بدین معنا که انسان اشیاء را برای آن می خواهد که فدای آسایس خود بکند. عشق و علاقه مفرط بین زوجین، بدین شکل است که هر یک از آنها سعادت و آسایش دیگری را می طلبد و از گذشت و ایثار درباره دیگری لذت می برند. این نوع عشق، در مسیر یک هدف عالی و ارزنده است که هیچ چیز بالاتر از آن تصور نمی شود؛ زیرا قدرت نوآوری و خلاقیت آن به حدی است که به راحتی می تواند هر مانع و مشکلی را تحت الشعاع خود قرار دهد و به سرعت همه موانع را در مسیر تکامل پشت سر بگذارد. منظور ما از ازدواج درست و پایدار، همین عشق است. تمام ستایش های شاعران، عارفان، نویسندگان و ... از لفظ عشق نیز به سبب همین نیروی عظیم و خلاقیت بی نظیر و اعجاب انگیز عشق است.

عشق از نگاه بعضی، جاذبه و کشش نیرومند و قوی میان دو شخص است که به واسطه آن، دو فرد به سوی گناه و آلودگی و سقوط در لجنزار فحشا سوق داده می شوند.

اگر منظور از عشق این معنا باشد، هر چه در مذمت و نکوهش او گفته شود کم است. اگر منظور از عشق، نیرو و جاذبه دیوانه کننده و مخرب حاکم حقیقی بدن یعنی عقل باشد، هر چه در مذمت او بگوییم کم است. میان این دو نوع عشق، تفاوت بسیار از زمین تا آسمان است.

عشق از نگاه نخست، انسان را به هدفی عالی می رساند و حلال مشکلات و برطرف کننده نقصان ها و نارسایی ها در نظام خانواده و اجتماع است. عشق از نگاه دوم، انسان را از مرز شرف و عزت و انسانیت به ته دره های گناه و عصیان سوق می دهد.عشق در نگاه اول، عشقی راستین و حقیقی است و در آن خدعه و نیزنگ برای رسیدن به هدف شومی همانند وصل نیست.

ولی در عشق دروغین و مجازی انواع حیله ها و نیرنگ ها به کار می رود و عاشق، فردی متظاهر و دروغگو است که در لفافه زیبای لفظ عشق می خواهد به وصال معشوق برسد و بس. در نگاه اول، عاشق تا آخرین لحظات زندگی به پای معشوق می سوزد و می گدازد و به او وفادار است؛

زیرا او عاشق حقیقی است. این عشق تنها داروی شفابخش و التیام دهنده ضعف ها و کمبودها و نارسایی هایی است که معمولا در نظام خانواده پیش می آید، می باشد و هدایت کننده انسان به سوی سعادت و بهروزی است، ولی در نگاه دوم، برعکس است. نقطه آغاز و ابتدای این عشق، یک بوسه است و نقطه آخر این عشق، وصل و کام دل برگرفتن از معشوق، عاشق مجازی همین که به معشوق دست یافت و غریزه جنسی خود را اشباع ساخت، دیگر نه عاشق و نه معشوقی.

امروزه جوانانی خام و ناپخته ای دیده می شوند که مدام دم از شور عشق و عاشقی خود می زنند و خود را یگانه عاشق و دلباخته روزگار می دانند و می گویند هر سری که در او عشق نیست باید در بازار کدوفروشان در معرض فروش قرار داد، ولی غافل از عشق حقیقی هستند. عشق در نگاه اول، نتیجه و ثمر نیکو دارد ولی در نگاه دوم، نتیجه و ثمره اش بعد از رسیدن به وصال بر ملا خواهد شد و کار به رسوایی خواهد کشید

ناپلئون سوم عاشق و دلباخته دوشیزه ای زیبا بود که در حسن و دلبری یکتا بود. ناپلئون با او ازدواج کرد.

درباریان فرانسه با این پیوند زناشویی موافق نبودند. ناپلئون که به سختی دلش در گرو جمال و قامت رعنای دلداده و معشوق خویش بود، به آنان توجهی نکرد و گفت:

من زنی را دوست می دارم و بر سایر زن های ناشناسی که مقصود شماست. مقدم می دارم. ناپلئون هنگامی که از وصل معشوق بهره مند گردید و طولی نکشید که آتش عشق او به سردی گرایید و زندگی شیرنیش به تلخی مبدل گشت.

او شب ها کلاهی نمدین بر سر می نهاد و از در نهانی کاخ خارج می شد و به دیدار معشوقه ای دیگر که در انتظارش بود می رفت. زن زیبای ناپلئون که گول عشق دروغین او را خورده بود، در کاخ سلطنتی می سوخت و چاره ای جز ساختن نداشت.

لفظ عشق، لفظی است که افراد هوسران و شهوت پرست برای رسیدن به مقصد شوم و پلید خود به این لفظ متوسل می شوند و لفظ زیبای عشق را پلی برای رسیدن به معشوق قرار می دهند.

عشق های مجازی خاموش می شود. اگر بنیان محکم زندگی بر این نوع عشق بنا شود، هر لحظه باید انتظار فروریختن ساختمان ازدواج را کشید. تنها عشقی که ضامن بقای نظام خانواده و ایجاد مهر و محبت بیش تر در خانه می شود، عشق حقیقی است.

 

پنج شنبه 19/9/1388 - 10:10
ازدواج و همسرداری
از میان همه  تصمیماتی كه در زندگی خود می‌گیرید، فقط معدودی از آنها بسیار با اهمیت هستند، مثل انتخاب همسر كه می‌خواهید عمری با او زندگی كنید.
یك انتخاب اشتباه می‌تواند زندگیتان را تباه كند، باعث شود روز و شب را در نومیدی و ناكامی بسر برید، شما را افسرده یا نگران كند، یا در شرایطی قراردهد كه نه تنها سلامت روانی‌تان در خطر افتد بلكه سلامت جسمی تان هم تحلیل رود. همین طور ممكن است وضع اقتصادیتان نابسامان شود یا شاید هم در معرض بد رفتاری‌های جسمی یا زبانی قرار گیرید،یا به‌عنوان همسری ناموفق درگیر مسائل فرزندی شوید كه به تنهایی باید از پس مشكلات او هم بر آیید.

پیامدهای یك انتخاب غلط و نارضایتی از زندگی زناشویی و یا حتی فرو پاشی آن، نه تنها زندگی شخصی خودتان را نابود می‌كند بلكه دود آن به چشم نسل بعدی كه از شما پامی‌گیرد هم خواهد رفت.

بنا بر این، با انتخاب درست و عاقلانه شریك زندگی خود، لطف و كمك بزرگی به‌خود می‌كنید. بله، شما نیازمند یادگیری برخی مهارت‌های ارتباطی پایه نظیر حل مسئله و رفع اختلافات هستید.

اما شما در عین حال، به همسری نیاز دارید كه در تمامی امورهمراهی و همدلی خوبی با شما داشته باشد و به‌اصطلاح یارغارتان باشد؛ یعنی با او احساس نزدیكی و یكدلی كنید.شما خانمها و آقایان جالب  است كه بدانید در میان شاخه‌های مختلف علوم، علمی هم به نام علم یا دانش همسر گزینی وجود دارد.

روابط و مناسبات بین انسان‌ها، به ویژه همسران، پدیده‌هایی مرموز یا پر راز و رمز نیستند كه به‌دنبال درخشش جرقه‌ای جادویی وارد زندگی شما شوند، چیزی كه گاهی به آن كیمیای عشق هم می‌گویند و هیچ ارتباطی هم به داشتن یا نداشتن استعداد خاصی برای ایجاد یك پیوند ابدی ندارد.

عشق به هیچ وجه كور نیست. داشتن روابط سالم در زندگی مشترك، در واقع بر پایه عشق، اعتماد و اطمینان، تعهد، صمیمیت و تعلق خاطر به یكدیگر استوار است.

در آغاز با كسی كه قصد ازدواج با او را دارید ملاقات می‌كنید و مسلما او كسی است كه دوجانبه بودن چنین احساسی را به خوبی بروز می‌دهد. دكتر جان ون ایپ، روان شناس معتقد است كه به‌دنبال چنین ملاقاتی آنچه شما باید انجام دهید همگام شدن با جریان رشد و شكوفایی این صمیمیت است تا فرصت مطالعه و شناخت دیدگاه‌ها و رفتارهای آتی اورا داشته باشید. این گام، عامل مهمی در ایجاد روابط موفق زندگی آتی شماست.

دكتر جان ون می‌گوید:با افزایش شناخت از شخص مورد علاقه تان، این شما هستید كه تشخیص می‌دهید آیا این شخص می‌تواند مورد اعتمادتان باشد یا نه.همین طور هم آیا امكان دارد همان كسی باشد كه در زندگی مشتركتان بتوانید به او تكیه كنید یا نه. به تدریج و با گذشت زمان، شما سطحی از تعهد و مسئولیت را به وجود می‌آورید.

و بالاخره این كه در یك رابطه عاشقانه است كه جاذبه روابط زناشویی و تماس‌های احساسی و عاطفی شما تعالی می‌یابند.در این جا، پنج عامل تعیین‌كننده ارائه می‌شود كه روابط شمارا استحكام و دوام می‌بخشند. مشكل این است كه این پنج عامل باید همزمان و هماهنگ رشد و تكامل یابند و شما در این كار باید از دل و جان مایه بگذارید.

بنابراین، هرگز اجازه ندهید كه یكی از این پنج عامل خیلی بیشتر از سایر عوامل در این مسیر روبه رشد جلو افتد. این پنج عامل عبارت اند از:
شناخت ، اعتماد،  اتكاء، تعهد و در گیر شدن عواطف و احساسات.

دكتر جان ون می‌گوید: به هنگام رشد و اعتلای روابطتان، به منطقه سالم و امنی نیاز دارید كه در آن وارد شوید. قانون اصلی برای ماندن در این منطقه سالم و امن، این است كه
هرگز اجازه ندهید كه یكی از این پنج عامل پیونددهنده پویا و فعال، رشدی فراتر از مرحله خاص خودش داشته باشد.

بنا بر این، هرگز نگذارید كه روابطتان فرا‌تر از میزان تعهد و وفاداری تان پیش رود و برای طرف مقابل خود هم حد و حدودی از تعهد و وفاداری قائل شوید كه به‌اصطلاح در حیطه اعتماد و اطمینانی كه به شما نشان می‌دهد بگنجد. از همسر خود به اندازه اعتمادی كه به او دارید، توقع داشته باشید ؛ یعنی به طرف مقابل خود به اندازه شناختی كه از او دارید اعتماد كنید. دكتر جان‌ون‌در ادامه می‌گوید: اگر از این منطقه سالم و امن پا فراتر نهید، آن گاه به خاطر عشق و علاقه‌ای كه به شخص مورد علاقه تان دارید، دچار غفلت می‌شوید و مسائل و مشكلات بین خودتان را كم اهمیت خواهید شمرد.

آیا متوجه منظور من هستید؟ اگر قبل از شناخت كمی به او اعتماد كنید یا قبل از آن كه شناخت لازم و كافی از او به دست آورید یا میزان تعهدش را نسبت به‌خودتان سنجیده باشید وارد روابط بسیار نزدیكی با او شوید، آن گاه نا چار خواهید بود كه مشكلات بین خودتان را كوچك جلوه دهید یا نظر تان را در باره او تغییر دهید و به‌اصطلاح حرف خودتان را پس بگیرید و وارد مرحله‌ای شوید كه به نومیدی و دلسردی دائمی گرفتارمی شوید و متأسفانه زمانی متوجه خواهید شد انتخابتان یك اشتباه محض بوده كه دیگر خیلی دیر شده و كار از كار گذشته است.

رابطه، با شناخت شروع می‌شود و این شناخت شماست كه سایر عوامل مؤثر در روابط را تحت كنترل خود می‌گیرد. شناخت شما از دیگری با وسیع‌تر شدن دامنه روابط و مناسبات متقابل و كسب تجارب مختلف از یكدیگر، به تدریج و به مرور زمان عمق بیشتری می‌یابد.

این نكته مهم است كه متوجه نحوه بر خورد كسی كه قرار است به عنوان همسرتان انتخاب كنید در موقعیت‌های مختلف باشید: مثلا اینكه رفتارش با دوستان، اعضای خانواده، روسای اداره‌اش، همكاران، غریبه‌ها  و بچه‌ها چگونه است.

در جریان مطالعه و بررسی یكدیگر و كسب شناخت درست، پنج نكته بسیار مهم وجود دارد كه باید به آن‌ها توجه كرد:

1 - پیشینه خانوادگی و دوران بچگی

2 - رفتارها و فعا لیت‌های آگا هانه و پخته برخاسته از وجدان بیدار

3 - آ گاهی از درجه میزان سازگاری و انعطاف‌پذیری با لقوه خود

4 - ارائه نمونه‌هایی از دیگر الگوهای ارتباطی

5 -  داشتن توان لازم در كار برد مهارت‌های ارتباطی با دیگران

 این نكات به بهترین وجه شناخت لازم را از كسی كه می‌خواهید به همسری خود بر گزینید به شما می‌دهد. دكتر جان ون‌ تاكید می‌كند كه با استفاده از این روش‌ها می‌توانید هم به ندای قلب و احساس خود گوش دهید و هم پیرو عقل خود باشید.

 yahoohealth  
فرد- ترجمه - ملك دخت قاسمی نیك‌منش

پنج شنبه 19/9/1388 - 10:10
ازدواج و همسرداری
اخیراً «دكتر گینورد آدامز» سرپرست انیستیتو راهنمایی ازدواج در دانشگه پنسیلوانیا، كتابی تحت عنوان «چگونه همسر خود را انتخاب می كنید» منتشر كرده و در آن راجع به ازدواج مطالب مهمی نوشته است. در این كتاب دكتر «آدامز» دخترانی را كه قصد ازدواج دارند راهنمایی و ارشاد كرده و آنها را از ازدواج با «8» نوع مرد كه به عقیده ی او خطرناك هستند بر حذر داشته است


نوع اول: مرد خودخواه و متعصب افراطی

این نوع مرد ممكن است برای زن چهار مشكل بزرگ ایجاد كند : اختلاف عقیده ی دایمی، نزاع همیشگی، عصبی بودن و سختی معاشرت


 

نوع دوم: مرد عصبی مزاج

این نوع مرد، در واقع یكی از انواع مردانی است كه دكتر آدامز اصلاً سخن گفتن با آنها را نیز برای دختران خطرناك می داند. چنین مردانی كه روحیه عصبی دارند با همسر خود سر كوچك ترین مسأله نزاع و مشاجره ی سختی می كنند و یك زندگی شیرین و مفرح را به كام همسر بدبخت و بچه های بیگناه و حتی آشنایان دور و نزدیك تلخ می سازند


نوع سوم : شوهر سختگیر و بی گذشت در امور مالی

شوهری كه در امور مالی زن بسیار سختگیری می‏كند و سر سوزنی گذشت ندارد، به درد زندگی نمی خورد. البته مقصود این نیست كه باید زن بی اجازه ی شوهر هر چه می‏خواهد خرج كند، بلكه دكتر آدامز معتقد است كه بیشتر مشاجراتی كه در خانه روی می ‏دهد فقط بر سر پول است. حال آنكه در اصل نباید چنین باشد، خیلی از زن و شوهرها چندان كه به پول اهمیت می دهند، هرگز برای تربیت بچه ها ارزش قایل نیستند، البته زن و شوهر به واسطه ی پول مشاجره نمی كنند، بلكه در اكثر اوقات طریقه ی خرج كردن آن است كه موجب سر و صدا و نزاع ایشان می ‏گردد. پس زنی كه به خوبی مدیریت خانه را انجام می‏دهد، پول را با حساب و كتاب و مناسب خرج می‏كند و یك شاهی را هم حرام نمی كند و باز مورد شماتت و سختگیری شوهر قرار می گیرد، حق دارد گلایه مند باشد


نوع چهارم : مردی كه سریع و آسان دروغ می گوید

شوهرانی که برای پیشرفت مقاصد خود، دروغ های كوچكی می گویند و یا گاهی این كار را برای تمسخر همسر خود انجام می‏دهند. بالاخره یك روز كارشان به دادگاه خانواده می كشد. این گروه مردان همواره در دنیایی از وهم و خیال در پروازند و معمولاً فراموشكار هم می ‏شوند و تمام دروغ هایی را كه گفته اند از یاد می برند چون از قدیم گفته اند كه «دروغگو همیشه کم حافظه است»


نوع پنجم : مردان فراری از میدان مبارزه

پنجمین گروه مردانی هستند كه از موانع و مشكلات فراری هستند و به جای اینكه از مشكلات زندگی استقبال كرده و در رفع آن كوشا باشند، فرار را بر قرار ترجیح می ‏دهند. طبیعی است مردانی كه حاضر نیستند به جنگ موانع و مسایل زندگی بروند و همواره میدان مبارزه را ترك می گویند، در زندگی زناشویی هم برای همسر خود تكیه گاه مناسبی نخواهند بود


نوع ششم : مردان نامنظم و بی ادب در نزاكت

ازدواج با مردان نامنظم و به دور از ادب و نزاكت نیز به صلاح نیست. بی نظمی خواه در تعیین وقت، خواه در لباس و غذا و یا هر چیز دیگر، شما را از زندگی بیزار می‏كند

 

نوع هفتم : مردانی متعلق به خویشاوندان خود

شوهری كه فقط به اقوام و خویشان خودش تعلق دارد نیز از جمله شوهرانی است كه ابداً به درد شما نمی خورد. چون این گونه مردان اصلاً به شما متعلق نیستند و از آن دردانه های عزیز كرده ی پدر و مادر خود هستند كه می خواهند همیشه كنار آنها باشند. پس چه وقت می ‏تواند به شما رسیدگی كند، چه وقت فرصت حرف زدن با شما را دارد؟ سرپرست انیستیتو راهنمایی ازدواج اعتقاد دارد كه زندگی با این نوع مردان، همواره اختلاف در منزل به وجود می آورد و حرف‏های بی مورد و بی ارزش همیشه در منزل شما منعكس می ‏شود كه به دنبال خود دعوا مرافعه خوهد آورد


نوع هشتم : مردان راحت طلب

شوهر راحت طلب، از جمله خطرناكترین مردان جهان خلقت است. مردی كه بی هدف و بیهوده پشت شیشه رستورانی نشسته، از پنجره بیرون را تماشا می كند و پك به سیگارش می زند و وقت كشی می كند، یا مردی كه در خیابان بدون برنامه مشغول قدم زدن است و یا با اتوبوس به اول خط و آخر خط می رود و مردم را تماشا می كند و با آسودگی خاطر وقت خود را بی سبب تلف می كند، موجودی است كه خوشبختی در كنار او امكان ندارد، بلكه اساساً زندگی با چنین مرد راحت طلب و بی درد و سهل گذرانی به هیچ وجه صلاح نیست


پنج شنبه 19/9/1388 - 10:9
ازدواج و همسرداری

خیلی از شما به دنبال عشق حقیقی هستید.
خیـلی هـای دیـگرتان هم فکر میکنید که عشق واقعی خود را پـیدا کـرده اید.
امـا خیـلی هـا هم هستنـد کـه در رابـطه هایی به سر می برند که چندان برایشان خوب نیسـت اما فکر میکنند هر عشقی بهتر از بی عشق بودن است.
اگر عشق حقیقی خود را پیدا نکـرده ایـد، یا اگر در ایـن بـاره مطـمئن نیستیـد، دراین مقاله می خواهیم به شما کمک کنیم که چطور آن شریک زندگی خاص و ویژه را از آنِ خود کنید.
و اگر به خاطر ترس از تنهایی در یک رابطه بد مانده اید، باید بدانید که چیزهای بدتر از تنهایی هم وجود دارد، مثل از دست دادن احترام خود، از دست دادن اعتماد به نفس، و ارزشمندی خود. وقتی این سه چیز را از دست بدهید، در خطر از دست دادن میل و خلاقیت لازم برای درک اهداف زندگی، کنار از رسیدن به آنها، خواهید بود.

غریزه عشق واقعی نیست
خیلی از آهنگ ها، فیلم ها، کتاب ها تصویری تحریف شده از عشق حقیقی نشان می دهند. آنها شما را مجاب می کنند که باور کنید می توانید در نگاه اول عاشق شوید، قلبتان عاشقانه بتپد، کف دستانتان عرق کند، و همه فکر و ذکرتان مملو از فردی شود که ناگهان دلتان را دزدیده است. درست است، این اتفاق می افتد. اما عشق واقعی نیست. این فقط یک کشش جنسی احمقانه که ممکن است نسبت به هر کسی که فرومون ها را در مغزتان فعال کند پیدا کنید.
فرومون ها وقتی بدن ما در بدن فرد دیگری وجود یک DNA خاص را کشف می کند، تولید می شوند. بدن ما این DNA را در بدن شخصی دیگر از بوی او کشف می کند. اما کشش غریزی که به واسطه این فرومون ها پدید می آید، فقط نشاندهنده یک چیز می تواند باشد: این دو نفر که چنین اتفاقی را تجربه می کنند می توانند از نظر زنتیکی جفت خوبی برای هم باشند، یعنی ترکیب DNA آنها یک نوزاد سالم تولید خواهد کرد. آنچه که فرومون ها به آن توجهی ندارند این است که آیا این دو نفر از نظر شخصیتی هم جفت خوبی برای هم هستند یااینکه می توانند همدیگر را عاشق کنند یا نه.
یک مشکل بزرگ کشش غریزه این است که این کشش معمولاً شما را مجبور به انجام کارهایی می کند که قبلاً اصلاً فکر انجام دادن آن را هم نمی کردید. این کشش باعث می شود کارهای خجالت آوری انجام دهید. دروغ، فریب، دزدی یا حتی کشتن دیگران یا خودتان. این کشش غریزه بود که باعث شد رومئو و ژولیت وقتی فهمیدند که دیگر نمی توانند به این عشق مسموم خود ادامه دهند، خود را کشته و به زندگی خود پایان دهند.
یکی دیگر از مشکلات کشش غریزه این است که بادوام و ماندگار نیست. اما گاهی اوقات این روابط پرآشوب چندین سال به طول می انجامد، خیلی پس ازاینکه این کشش غریزه دیگر مرده و از بین رفته است. شاید این زوج ها به عبث امیدوارند که یک روز شعله عشقشان دوباره زبانه کشد. یا شاید هم تصور می کنند سرنوشت این بوده که چون بهترین هوس و بزرگترین درد را باهم تجربه کرده اند باید با هم بمانند.
اما عشق حقیقی بدون هیچگونه کشش غریزه  ایجاد می شود. اما، حتی بالاترین کشش غریزه هم اگر بدون عشق واقعی باشد، بی فرجام خواهد بود. تصور من این است که برای برنده شدن در این مسابقه، باید به دنبال ترکیب این کشش غریزه و عشق حقیقی باشید که شانس زیادی می خواهد. اما من که تابه حال به چنین موردی در زندگی حقیقی برخورد نکرده ام و فقط در فیلم ها و آهنگ ها در مورد آن دیده و شنیده ام.
حس مسئولیت و حمایت نشانه عشق واقعی است
اگر کشش غریزه عشق واقعی نباشد، پس عشق واقعی چیست؟ یکی از نشانه های عشق واقعی میل به حمایت و نگهداری از فرد مقابل، شاد کردن و کمک به موفقیت اوست. این با کشش غریزه که فقط به دنبال مجبور کردن فرد مقابل به ایجاد حس لذت و رضایت در شماست، خیلی فرق دارد. وقتی شما واقعا و حقیقتاً کسی را دوست داشته باشید، به هیچ وجه او را مجبور نخواهید کرد که دوستتان داشته باشد. البته، دوست دارید که آنها هم شما را دوست داشته باشند اما اگر آنها کس دیگری را بخواهند، شما او را رها می کنید چون دوست دارید که همیشه شاد و خوشبخت باشند. شما از تصمیمات مهم آنها در زندگی حمایت می کنید حتی اگر با آنها هم عقیده نباشید.
اما اگر فقط این بود، باید ما با همه دوستان نزدیکمان عشق حقیقی داشته باشیم. به همین دلیل می گویم به کمی کشش هم نیاز است. الیبته این کشش شباهتی به کشش غریزه که گفتیم ندارد اما برای شروع یک رابطه عاشقانه و رمانتیک کافی است. قلبتان از سینه بیرون نمی زند اما همراهی با این فرد به شما آرامش می دهد. وقتی با او هستید زمان خیلی خوب و خوشایند برایتان می گذرد و گاهی اوقات خیلی هم با هم خوش می گذرانید.
هرچه شما دو نفر همدیگر را بیشتر بشناسید، حس مسئولیت و حمایت طرف مقابلتان برای شما بیشتر می شود. در این صورت، اگر این احساس دوطرفه باشد، شما دو نفر می توانید تدریجاً یک عشق بسیار عمیق و غنی پرورش دهید که بسیار لذت بخش تر و رمانتیک تر از هر کشش غریزه است.
افراد متفاوت و مخالف با شما ممکن است شما را به خود جلب کنند اما یار و معشوق حقیقی شما نیستند
یار و معشوق حقیقی کسی است که عشق واقعی شما و بهترین دوستتان است. اگر به دنبال معشوق حقیقی خود هستید، نباید کسی را انتخاب کنید که خیلی از شما متفاوت باشد. یک ضرب المثل است که می گوید، افراد متضاد همدیگر را جذب می کنند اما با هم ازدواج نمی کنند. متاسفانه خیلی از این متضادها با هم ازدواج می کنند و آخرسر می فهمند که زندگی زناشویی بسیار بدی دارند. گرچه یعضی از زوج ها به مرور زمان یاد می گیرند که تفاوت های همدیگر را تحمل کنند، اما وقتی با کسی زندگی کنید که علایق، ارزش ها، مشغولیات و سرگرمی های مشترکی داشته باشید و از چیزهای مشترکی لذت ببرید، زندگی بسیار لذتبخش تر خواهد بود. فقط در این حال است که شریک زندگیتان همان معشوق واقعی و حقیقیتان خواهد بود.
هیجان اولیه تفاوت های زیاد، سرانجام وقتی ماه ها تبدیل به سال ها می شوند رنگ و بوی خود را از دست می دهد و شما مدام به این فکر خواهید کرد که چه می شد اگر طرف مقابلتان حرف شما را درک می کرد یا حداقل همیشه با حرف های شما مخالف نبود. درنتیجه هر چه زمان جلوتر می رود شما وقت کمتری را با هم سپری می کنید و آخر کار محبور می شوید یا از هم جدا شوید یا شما یا طرق مقابلتان از بیخ و بن عقاید و علایق خود را عوض کند.
وقتی آن احساسات خوب اولیه از بین می رود، شما دو نفر به خاطر وجود بچه یا کار یا عادت یا حرف مردم یا حتی ترس از اینکه شاید چیز بهتری به دست نیاورید هنوز هم کنار هم می مانید. اما هیچوقت برای شما دیر نیست. ماندن با کسی که دوستش ندارید، یا فکر می کنید معشوق واقعی شما نیست، شانس حداقل چهار نفر را برای خوشبختی از بین می برد: شما، همسرتان، و دو نفر دیگر در جهان که می توانند معشوق واقعی شما یا همسرتان باشند. تاثیرات منفی یک رابطه بد به اعضای خانواده شما، دوستانتان، همکارانتان، و اطرافیانتان منتقل می شود و همه باید از گلایه ها، دعواها، و جنجال های همیشگی شما در عذاب باشند.
صبر و گذشت نشانه های عشق واقعی هستند
وقتی یک نفر واقعاً شما را دوست داشته باشد، صبر و گذشت زیادی را دربرابر بی دقتی ها یا رفتارهای زشت و بی ادبانه شما شنان خواهد داد. اما نباید از این قضیه سوء استفاده کنید. اگر چنین کاری کنید، یک نشانه مسلم از این است که شما واقعاً طرف مقابلتان را دوست ندارید. زوج هایی که واقعاً همدیگر را دوست داشته باشند وقتی می فهمند که احساسات طرف مقابلشان را جریحه دار کرده اند، واقعاً ناراحت و پشیمان می شوند.
هیچوقت عشقتان را فقط محض آزمایش کردن، آزمایش نکنید. ببینید وقتی جای آن طرف باشید واقعاً چه احساسی خواهید داشت؟ آیا او به نیازهای شما توجه دارد؟ شما چه؟ به نیازهای او توجه میکنید؟ آیا دادن ها و گرفتن ها در رابطه به یک میزان است یا همه چیز یک طرفه است؟ خودتان را در کنار همسرتان در 20 سال آینده تجسم کنید. آیا آن تصویر قلبتان را مملو از ترس می کند یا از تصور آن لبخند می زنید؟ اگر همسرتان بیشتر از اینکه از شما انتقاد کند، شما را تحسین می کند مطمئناً از تجسم آن تصویر لبخند روی لبانتان می آید. هیچکس دوست ندارد با یک منتقد زندگی کند، حتی اگر روزی عاشق این فرد بوده باشید.
دوستی به علاوه کشش غریزه بهترین نشانه عشق حقیقی است
عشق واقعی دوستی به اضافه کشش غریزه است. اگر شما از گذراندن هر لحظه از زندگیتان در کنار همسرتان لذت می برید، پس او بهترین دوست شماست. این نوع رابطه اعتماد به نفس و عزت نفس شما را بالا می برد و به شما برای رسیدن به بالاترین درجه کمال کمک می کند. درعوض، شما هم به طرف مقابلتان کمک می کنید که به این چیزها دست پیدا کند. وقتی هر دو شما عشق واقعی را احساس کنید، دیگر می توانید هر کاری را در کنار هم انجام دهید.

پنج شنبه 19/9/1388 - 10:8
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته