خانواده
السلام علی الجسوم الشاحبات
سلام برآن بدنهای لاغر و نحیف
السلام علی النسوه البارزات
سلام بر آن بانوان از خیمه بیرون آمده
السلام علی المقطوع الوتین
سلام بر آن كسی كه رگ گردنش بریده اند
السلام علی الراس المرفوع
سلام بر آن كسی كه سرش به روی نیزه برافراشته شده...
تاسوعا و عاشورایی دیگر به همراه شام غریبانی دیگر گذشت...چه شد؟؟؟ گریه كردی؟؟؟ از امام حسین چه خواستی؟؟؟ حاجتت را بدهد؟؟؟ برای خودت چه كردی؟؟؟ درست مثل سالهای پیش گفتی یا امام حسین اگر این حاجتم را بدهی دیگه گناه نمیكنم؟؟؟!!! آیا گفتی غلط كردم؟؟؟ گفتی حاجت نمیخوام ولی تو گناهامو ببخش؟؟؟؟
ذکر روز پنج شنبه: لااله الا الله المك الحق المبین
پنج شنبه 19/10/1387 - 15:54
خانواده
غربت را نباید در شهری غریب یا در گمشدن لحظه های اشنا جستجو کرد هر وقت عزیزت نگاهش را به دیگری تعارف کرد تو غریبی
يکشنبه 8/10/1387 - 14:23
دعا و زیارت
گوش بده!!! میشنوی؟؟؟ یه صدایی داره میاد؟؟؟ صداش خیلی آشنا!!!؟؟؟ آره خودش...صدای دسته است...حالا بو بكش؟؟؟ بوشو حس میكنی؟؟؟ بوی آشناییه!!! آره خودش بوی محرم!!! محرم اومد...با دسته های عزاداریش تو خیابونا...با هیئتاش تو مسجدا تو محلمون....امروز اولین روز ماه محرمه و امشب اولین شب عزاداری...تو این شبا دعا برای دوستانو فراموش نكنین...مخصوصا دعا برا مریضا و از همه مهم تر دعا برای ظهور آقا امام زمان(عج)....
يکشنبه 8/10/1387 - 14:14
خانواده
وقتی كه تنهایی میاد حس میكنم كه بی كسم
ترانه هام میسوزنو بریده میشه نفسم
ثانیه ها نمیگذرن هیچ موقع فردا نمیاد
دلم میگه زندگی رو با اینهمه درد نمیخواد
بسته آخه چقدر میخوای منو به بازی بگیری
كاشكی كه راحتم كنی بگی الهی بمیری
بیرحمی عادتت شده دست خودت نیست میدونم
آخر یه روز میری و من تو حسرت تو میمونم
دست خودت نیست میدونم
لعنت به اون دل سیاه
نفرین به این بخت بدم
سیاه شده روز و شبم
اسیرو دربه در شدم
قصه ی مارو هركسی میخونه
میگه شاعرم
واسه نوشتن دروغ دستاش همیشه حاضرن
بسته آخه چقدر میخوای منو به بازی بگیری
كاشكی كه راحتم كنی بگی الهی بمیری
بیرحمی عادتت شده دست خودت نیست میدونم
آخر یه روز میری و من تو حسرت تو میمونم
بسته آخه چقدر میخوای منو به بازی بگیری
كاشكی كه راحتم كنی بگی الهی بمیری
بیرحمی عادتت شده دست خودت نیست میدونم
آخر یه روز میری و من تو حسرت تو میمونم
شنبه 7/10/1387 - 21:44
خانواده
امشب گریه میكنم .گریه میكنم برا تو برای خودم برای تموم اونایی كه خواستن گریه كنن نتونستن. برا ی تمام اون چیزی كه خواستی ونبودم خواستم وبودی. امشب گریه میكنم به وسعت دریا به وسعت بیشه به وسعت دل عاشق.برای تو...برای تو....و به پاس احترام تمام تحقیرهایی كه از دیگران شنیدم وهنوز شكست نخوردم .نشستم گریه کردم ... واسه دل خودم ... واسه دل تو ... واسه غصه ی پاییز ...
واسه تنهایی میخک توی دفتر شعرم ... واسه سربلندی کاج تو زمستون ... واسه
پروانه که سوخت ... واسه شمعی که اب شد تا از قطره هاش یاد بگیرند که سوختن یک طرفه هم میتونه باش....
پنج شنبه 5/10/1387 - 9:51
خانواده
گفتم حالا كه این اتفاق افتاده میخوای چیكار كنی؟؟؟ گفت میخوام خودمو بكشم!!! گفتم مرگ همه چیزو بدتر میكنه؟؟؟ گفت نه!!! گفتم چطور؟؟؟ گفت من حاضرم عذاب مرگ رو تحمل كنم ولی در دنیایی كه همه اش نامردی و بی معرفتیه حاضر نباشم!!!!!!! با این حرفش منو به فكر خودكشی انداخت!!!!!!!
دوشنبه 2/10/1387 - 19:37
خانواده
قبر واقعی ما درخاك نیست بلكه در قلب كسانی است كه مارا فراموش كرده اند...
دوشنبه 2/10/1387 - 19:32
خانواده
ای ستاره ها که از جهان دور چشمتان به چشم بی فروغ ماست!!! نامی از زمین و از بشر شنیده اید؟؟؟!!!در میان ابی زلال اسمان...موج دود و خون و اتشی ندیده اید؟؟؟!!! این غبار مهنتی که در دل فضاست...این دیار وحشی که در فضا رهاست(؟!)این سرای ظلمتی که اشیان ماست در پی تباهی شماست!!!؟گوشتان اگر به ناله ی من اشناست, من سرودم را کنم فریاد به در کجای این فضای تنگ بی آواز, من کبوترهای شعرم را دهم پرواز؟از سفینه ای که میرود به سوی ماه, از مسافری که میرسد ز گرد راه, پای این بشر اگر به اسمان رسد روزگارتان چون روزگار ما سیاست!!!ای ستاره ای که پیش دیده ی منی!باورت نمیشود که در زمین هر کجا به هرکی میرسی, خنجری میان مشت خود نهفته است! پشت هر شکوفه ی تبسمی, خار جانگزایه حیله ای نهفته شکفته است!!آنکه با تو میزند صدای مهر جز به فکر غارت دل تو نیست!!! گر چراغ روشنی به راه است, چشم گرگ جاودان گرسنه ای است!!!ای ستاره, ما سلاممان بهانه است! عشقمان دروغ جاودانه است!!در زمین زبان حق بریده اند! حق زبان تازیانه است!و آنکه صادقانه با تو درددل میکند...های هایه گریه ی شبانه است!!!...ای ستاره باورت نمی شود!!؟؟؟ در میان باغ بیکرانه ی زمین, ساقه های سبز آشتی شکسته است!! لاله های سرخ دوستی فسرده است! غنچه های نورس امید لب به خنده وانکرده, مرده است!! پرچم بلند سرو راستی سر به خاک غم سپرده است!!! ابراهه ی روشنی که چون حریر بستر عروس ماه بود!! پنبه های داغ های کهنه است!!!ای ستاره های غریب! از بشر نگوی و از زمین مپرس, زیر سیلیه شکنجه های دردناک, از زوال چهره های نازنین مپرس! پیش چشم کودکان بی پناه, از نگاه مادران شرمگین مپرس!! در جهنمی که از جهان جداست, در جهنمی که پیش دیده ی خداست, از لهیب کره ها و کوه نقش ها از غریو زنده ها میان شعله ها, بیش از این مپرس!! ای ستاره, ای ستاره ی غریب! ما اگر از خاطر خدا نرفتیم, پس چرا به دادمان نمی رسد؟ما صدای گریمان به آسمان نمیرسد, از خدا چرا صدا به ما نمیرسد؟ای که دست من به دامنت نمیرسد, اشک من به دامن تو میچکد!؟با نسیم دلکش سحر چشم خسته ی تو بسته می شود, بی تو در حصار این شب سیاه, غرش های گریه ی شبانه ام در گلو شکسته میشود...ای ستاره ها شب بخیر!!!!!!!!
جمعه 22/9/1387 - 10:16
خاطرات و روز نوشت
عید سعید قربان بر همه ی شما مبارکباد....امیدوارم این آخرین مطلبم نباشه...این مدت خیلی به فكرتون بودم...دیگه دیر به دیر میام...عید غدیر منتظرم باشین شاید بیام...البته انقد واسمون مهمون میاد كه وقت سر خواروندن هم نداریم.........
سه شنبه 19/9/1387 - 9:56
دعا و زیارت
تولد امام رضا (ع) بر همه ی شیعیان جهان مبارکباد....خوش به سعادت کسایی که این چند روز مشهد بودن...خوش بحال مشهدیای عزیز........
دوشنبه 20/8/1387 - 15:39