• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 233
تعداد نظرات : 50
زمان آخرین مطلب : 5385روز قبل
دانستنی های علمی

انسان ها وقتی یکدیگر را دوست دارند زیباتر از همیشه اند.

دوشنبه 12/9/1386 - 9:46
ادبی هنری

کسی که خصلت نیک دارد هرگز تنها نمی ماند، زیرا همیشه دوستانی برای خود پیدا می کند. 

دوشنبه 12/9/1386 - 9:43
دانستنی های علمی

چنان شیرین مباش که تو را فرو بلعند و چنان تلخ مشو که از دهان به دور افکنند.

دوشنبه 12/9/1386 - 9:39
ادبی هنری

ای خدای کرشمه های پنهان!

لرزش دلهای عاشق را با نگاه خودت آرام کن و ارتعاش پلک های خواهش را به کرشمه ای قرار ببخش.

دوشنبه 12/9/1386 - 8:3
ادبی هنری

خدایا!

به جان های ما لباس ادب بپوشان که عریانی از ادب، رسوایی هر دو جهان است.

دوشنبه 12/9/1386 - 7:56
دعا و زیارت

3. آمین گویی پس از دعا و نفرین

« آمین» در عبارت عام خود،به معنای موافقت قلبی و زبانی با هر چیزی است که در برابر یک شخصی مطرح می شود. این موافقت که حالت زبانی آن تعیین کننده ی مواضع یک شخص است، در مواردی به جا و درست می باشد و در مواردی نا بجا و ناشایست .

يکشنبه 11/9/1386 - 14:52
دعا و زیارت

2. آزار اهل ایمان

اهل ایمان در هر ملت و هر مسلک و مرامی باشند اساساً واجد حرمت و احترامند و آزردن آنها- خصوصاً اگر به خاطر ایمانشان باشد- نه تنها خوب نیست، بلکه از اوصاف مذموم و ناپسند اخلاقی و غیر انسانی محسوب می شود که بخش عمده آن از «زبان» ناشی می شود.

قرآن می فرماید: « کسانی که مردان و زنان اهل ایمان را بدون اینکه کاری کرده باشند می آزارند، به درستی که بار بهتان را حمل می کنند وگناهی آشکار.»

در کلام علی(ع) نیز آمده است: «مسلم کسی است که مسلم های دیگر، از زبان و دست او در امنیت باشند، مگر اینکه حقشان عدم آرامش باشد و آزردن مسلمان حلال نیست، مگر در مواردی که وجوب دارد.» 

يکشنبه 11/9/1386 - 14:44
ادبی هنری

وهنگامی که شادی ام به دنیا آمد آن را روی دست گرفتم و با آن روی بام خانه رفتم و گفتم:«ای دوستان و همسایگان بیایید، بیایید و ببینید! امروز شادی ام به دنیا آمد. بیایید و شادی ام را که در نور آفتاب می خندد، ببینید.» وهفت ماه شادی ام را صبح و شب از بام خانه ام به مردم اعلان کرده ام ولی کسی به صدایم گوش نداد، و من و شادی ام تنها ماندیم و کسی به ما نگاه نکرد. و به این نحو سالی گذشت و شادی ام رنگ پریده و پژمرده شد، زیرا هیچ قلبی جز قلب من مهری به او نداشت و جز لب من، هیچ لبی، لبش را نبوسید. اکنون شادی من از وحشت مرده و من او را با اندوه مرده ام به یاد می آورم. و این یاد جز برگ پاییزی نیست که چندی در هوا می لرزد تا در خاک دنیا مدفون شود. 

جبران خلیل جبران 

يکشنبه 11/9/1386 - 14:25
ادبی هنری

به چشم بی نیاز پر امیدان، زندگی زیباست

يکشنبه 11/9/1386 - 10:30
ادبی هنری

هنگامی که اندوه من به دنیا آمد از مهربانی شیرش دادم وبه چشم محبت و عشق در او نگریستم.اندوهم مثل هر موجود زنده دیگر، رشد کرد.قوی و زیبا شد و سرشار از شادی و شعف.اندوهم را دوست می داشتم و او نیز مرا دوست می داشت، و جهان گرداگردمان را نیز دوست داشتیم، چون اندوه من دل نازک و مهربان بود و قلب من نیز مهربان شده بود. و هر گاه با هم حرف می زدیم، من و اندوهم، با بال های رویا روزها و شب هایمان را با هم سپری می کردیم، زیرا که اندوه من زبانی رسا داشت و زبان من نیز رسا شده بود. و هنگامی که با هم آواز می خواندیم، من واندوهم، همسایگان کنار پنجره ها به آوازمان گوش می دادند، زیرا آواز ما چون اعماق دریا ژرف بود و چون شگفتی ها، شگفت. و هر گاه راه می رفتیم، من و اندوهم، مردم با چشمان مهربان به ما می نگریستند و با تعجب کلمات شیرین نجوا می کردند، به غیر از کسانی که به دیده حسد به ما می نگریستند، زیرا اندوه چیزی گرانمایه و پسندیده بود و من به داشتنش سرافراز و مفتخر بودم. پس چون هر موجود زنده ای ، اندوهم مرد و من تنها ماندم که بیندیشم و تأمل کنم. و اکنون وقتی سخن می گویم سخنانم به گوشم سنگین می آید و چون آواز می خوانم هیچ یک از همسایگانم گوش نمی هند و در کوچه ها راه می روم و کسی به من نگاه نمی کند، فقط درخواب صداهایی می شنوم که می گویند:« ببینید! ببینید! این مردی است که اندوهش مرده است.»

جبران خلیل جبران

يکشنبه 11/9/1386 - 8:32
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته