• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 927
تعداد نظرات : 305
زمان آخرین مطلب : 3923روز قبل
دعا و زیارت

انسان در همة امور محتاج خداوند است و برای برآورده شدن حاجت نباید متكی به وسایل و وسایط عادی و ظاهری باشد. هر چه هست از خداست، هر چند خداوند نعمت‌های خود را با واسطه به بندگان می‌رساند. در حدیث قدسی آمده است: خداوند به موسی فرمود: هر چه را كه احتیاج داری از من بخواه حتی علف گوسفند و نمك طعامت را.[1] امّا بهتر است وقتی بندة محتاج در مقابل خداوندی بی‌نیاز می‌ایستد و از او درخواست می‌كند، نعمت‌های بزرگ و ارزشمند بخواهد چرا كه برای خداوند، اعطای نعمت هیچ زحمتی ندارد و كوچك و بزرگ آن نزد خداوند مساوی است. در اینجا با توجه به روش معصومین ـ علیهم السّلام ـ به چند نمونه اشاره می‌كنیم:
1. دعا برای والدین
پدر و مادر واسطة به وجود آمدن انسان هستند و همچنین بیشترین زحمات هر شخصی برعهدة والدین اوست، لذا در اسلام احترام و نیكی به آنها بسیار مورد تأكید قرار گرفته است، چنان كه در آیات مختلف قرآن،[2] بعد از امر به عبادت خدا و شریك قرار ندادن برای او، امر به احسان به والدین شده است. و از آنجا كه انسان هر چه به والدین خود خدمت كند، از عهدة سپاس از زحمات آنان بر نمی‌آید، یكی از راه‌های جبران زحمات، دعای خیر در حق آنان است. چنان كه حضرت ابراهیم و نوح ـ علیهم السّلام ـ برای والدین خود طلب مغفرت می‌كنند.[3] و امام سجاد ـ علیه السّلام ـ در صحیفة سجادیه دعایی مخصوص در حق والدین دارد.[4]
2. طلب خیر برای دیگران
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرمایند: وقتی دعا می‌كنید برای عموم مردم دعا كنید كه باعث اجابت دعاست.[5] خداوند نه از برآوردن حاجات ناتوان است و نه در اعطای آن بخل می‌ورزد: پس اگر كسی برای دیگران خیر بخواهد، خداوند به خاطر خیرخواهی او برای دیگران، حاجت او را برآورده می‌كند.

3. داشتن فرزند صالح
یكی از سعادت‌های هر پدر و مادری، داشتن فرزند صالح است كه باعث سربلندی آنان در دنیا و آخرت می‌شود، به همین سبب ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ از خداوند درخواست فرزند صالح و مؤمن می‌كردند. حضرت زكریا ـ علیه السّلام ـ از خداوند طلب فرزند پاك و طیب می‌كند.[6] حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ بعد از حمد و ستایش خدا، برای داشتن فرزند، از خداوند می‌خواهد فرزندانش را از نمازگزاران قرار دهد.[7]
4. سلامتی و ظهور امام زمان (عج)
وقتی امام زمان (عج) ظهور كند، هرگونه ظلمی برچیده می‌شود، و عدل سراسر زمین را فرا می‌گیرد، عقلها كامل می‌شود و هیچ كس به دنبال گناه نمی‌رود، بركت بر بندگان به سبب اعمال خیر و گناه نكردن نازل می‌شود و فقر ریشه‌كن می‌گردد و حتی مردم برای انجام عمل خیر به دنبال فقیر می‌گردند، ولی كسی را نمی‌یابند. چه آرزویی بزرگتر از زندگی كردن در چنین اجتماعی كه سعادت دنیا و آخرت همه در آن است و چه سعادتی بالاتر از اینكه انسان در حكومت امام زمان (عج) زندگی كند.
لذا دعا برای سلامتی و تعجیل در ظهورشان از بزرگترین دعاهاست كه حقیقتاً خواستة قلبی همة شیعیان است. به سبب عظمت حكومت دل جهانی آن حضرت، حتی ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ نیز برای سلامتی و ظهور ایشان دعا می‌كردند. امام رضا ـ علیه السّلام ـ برای سلامتی حضرت صاحب الامر دعایی را می‌خواندند و به مردم نیز سفارش می‌كردند، برای سلامتی آن حضرت دائماً این دعا را بخوانند.[8] و امام زمان (عج) در عصر غیبت صغری در نامه‌ای به یكی از اصحاب خود می‌فرمایند: برای تعجیل در فرج بسیار دعا كنید چرا كه آن فرج خود شما خواهد بود.[9]
5. بهترین بنده بودن
كمال هر انسان در بندگی خداوند است. چنان كه در قرآن كریم آمده است: ما جن و انس را فقط برای عبادت و بندگی خود آفریدیم.[10] از آنجا كه رسیدن به كمال بندگی مستلزم ترك هواها و خواهش‌های نفسانی است، لذا در راه رسیدن به آن باید از خداوند درخواست كمك و یاری كرد. چنان كه امام سجاد ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: خدایا مرا به كاملترین درجة ایمان برسان.[11] و حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در دعای كمیل می‌فرماید: خدایا مرا از بهترین بندگان خود قرار ده.
6. حفظ اسلام
اسلام ناب از بزرگترین نعمت‌های الهی است كه به بشر ارزانی شده است. دینی است جامع برای تمام ابعاد زندگی انسان، هم راهكارهای خوشبختی انسان در دنیا را بیان می‌كند، و هم برنامه‌های سعادت در آخرت را، عمل به دستورات آن هم آرامش روانی فرد را تأمین می‌كند و هم باعث آسایش و امنیت اجتماع می‌شود. ارزش این نعمت الهی به حدی است كه برای پایدار ماندن آن هزاران و بلكه میلیونها نفر جان خود را از دست داده‌اند و معصومین ـ علیهم السّلام ـ به عنوان بزرگترین افراد بشریت، به خاطر بقای اسلام خون‌شان بر زمین ریخته شده است. لذا دعا برای حفظ این مكتب الهی از مهمترین وظایف هر مسلمان است.
7. عافیت و عاقبت به خیری
از بزرگترین نعمتهای الهی سلامتی و عافیت است: سلامتی دین و بدن، دنیا و آخرت. هر چند خداوند بدون درخواست به بندگان خود سلامتی می‌دهد امّا باید با دعا كردن هم عافیت دین و آخرت خود را بخواهد و هم باعث بقای آن تا آخر عمر باشند، تا مبادا در طول زندگی این عافیت از بین برود و عاقبت انسان با بی‌دینی و ذلت دنیا و آخرت همراه باشد. امام سجاد ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: خدایا طعم عافیت را تا آخر عمر به من بچشان.[12] و در دعایی كه به دعای عافیت و شكر معروف است، می‌فرمایند: خدایا بین من و عافیت در دنیا و آخرت جدایی مینداز.[13]
8. طلب توبه و محو آثارگناه
معصیت علاوه بر عذاب اخروی، آثار سوئی نیز در همین دنیا دارد كه باعث می‌شود انسان هر چه بیشتر از معنویات دور باشد و توفیق اطاعت از او سلب شود. برای همین درخواست از بین رفتن آثار گناهان گذشته بر توفیق عبادت بیشتر در آینده، از دعاهای پراهمیت است. امام سجاد در دعایی آموزنده برای شیعیان، می‌فرمایند: «خدایا، مرا از پلیدیهای گذشته پاك كن و آثار سوء آنها را نیز از بین ببر.»[14]


9. طلب رزق حلال
قرآن كریم در موارد متعددی[15] امر به خوردن روزی حلال كرده است. در آیة 168 سورة بقره می‌فرماید: یا ایها الناس كلوا فی الارض حلالاً طیبا و لاتتبعوا خطوات الشیطان إنّه لكم عدوٌّ مبین. تأكید قرآن به این دلیل است كه غذای جسم در نفس و روح انسان تأثیر مستقیم دارد، لذا ائمة معصومین در موارد بسیاری از خداوند درخواست رزق حلال و طیب می‌كردند، چنان كه امام باقر ـ علیه السّلام ـ در دعای سمات می‌فرمایند: «خدایا، روزی حلالت را بر من زیاد كن».[16] و امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: «خدایا، بر من و خانواده‌ام از بركت آسمانها و زمین روزی پاك و حلال فراوان نازل كن تا به واسطة آن از بندگانت بی‌نیاز شوم.»[17]
10. طلب عدم
خداوند در قرآن كریم به پیامبر خود امر به دعا می‌كند و می‌فرماید: «بگو؛ پروردگارا علم مرا زیاد كن.»[18] و حضرت سجاد ـ علیه السّلام ـ هر شب در ضمن دعاهای خود می‌فرمودند: «خداوندا به من عقل كامل، قلب پاك و علم فراوان عطا فرما.»[19]
در پایان اشاره به این نكته لازم است كه با توجه به توصیه‌ها و سنت معصومین ـ علیهم السّلام ـ، ‌بر حسب فقر و نیاز ما به خداوند متعال در تمام امور مادی و معنوی، كلی و جزئی و در تمامی لحظات، تمامی نیازها و حاجاتمان را از حقتعالی بخواهیم و بس، و در این صورت است كه زندگی ما نورانی و متبرك و الهی می‌گردد. در این راستا با توجه به اختصار نوشتار، به مواردی از این دعاها اشاره شد. «اللهم وفقنا لما تحب و ترضی».

[1] . شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج 7، ص 32.
[2] . بقره، 83؛ نساء، 36؛ انعام، 151؛ اسراء، 23.
[3] . ابراهیم، 41؛ نوح، 28.
[4] . صحیفه سجادیه، دعای 24.
[5] . علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 90، ص 313.
[6] . آل عمران، 38.
[7] . ابراهیم، 50.
[8] . ابراهیم بن علی عاملی كفعمی، البلد الامین، ص 81.
[9] . ابومنصور احمد بن علی الطبرسی، الاحتجاج، ص 471.
[10] . الزاریات، 56.
[11] . صحیفة سجادیه، دعای مكارم الاخلاق.
[12] . صحیفة سجادیه، دعای 48.
[13] . صحیفة سجادیه، دعای 23.
[14] . صحیفة سجادیه، دعای 15.
[15] . مائده، 88؛ انفال، 69؛ نحل، 114.
[16] . مفاتیح الجنان، دعای سمات.
[17] . من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 1، ص 501.
[18] . طه، 114.
[19] . ابراهیم بن علی عاملی كفعمی، المصباح، ص 63.

دوشنبه 12/9/1386 - 17:40
شعر و قطعات ادبی

*** گریه در چشمان من طوفان غم دارد ولی *** 

***  لبخند بر لب میزنم تا كس نداند درد من ***

يکشنبه 11/9/1386 - 18:11
شعر و قطعات ادبی
سنگ را از بهر شیشه ساختند --- کوه را از بهر تیشه ساختند

اراده پولادین و قلب شیشه ای داشته باشید

يکشنبه 11/9/1386 - 18:10
کامپیوتر و اینترنت

شرکت Zink چاپگر همراهی طراحی کرده است که قادر است با اتصال به تلفن های همراه محتویات داخل آنرا چاپ کند. خصوصیت های مهم این چاپگر یکی کار کردن بدون جوهر و دیگری کوچکی آن است. این چاپگر به قدری کوچک است که میتوان آنرا درون تلفن های همراه و یا حتی دوربین های دیجیتال جاسازی کرد . کاغذ این دستگاه نیز از جنس نوعی پلاستیک است که به جوهر نیاز ندارد. عمل چاپ بر روی این کاغذ با استفاده از خاصیت ویژه این کاغذ بر اثر اعمال حرارت انجام میشود.
تصاویر چاپ شده توسط این چاپگر علاوه بر این که کیفیت خوبی دارند، از مقاومت بالاتری برخوردار بوده و ضد آب نیز هستند. این محصول تا پایان سال میلادی جاری به بازار عرضه خواهد شد.
يکشنبه 11/9/1386 - 17:57
كودك
گاو چم و خم رفتار با دیوها را به شهربانو یاد داد و شهربانو رفت تو چاه. به ته چاه كه رسید دید باغچه ای آنجاست و دیو نخراشیده نتراشیده ای لم داده كنار باغچه.
شهربانو تا چشمش افتاد به دیو, سلام بلند بالایی كرد. دیو گفت «آهای چشم سیاه دندان سفید! اگر سلام نكرده بودی تو را یك لقمة چپم كرده بودم. حالا بگو ببینم تو كجا اینجا كجا؟ اینجا جایی است كه سیمرغ پر می ریزد, پهلوان سپر می اندازد و آهو سم.»
شهربانو شرح و حالش را از سیر تا پیاز برای دیو تعریف كرد. دیو گفت «قبل از هر چیز پاشو آن سنگ را وردار بزن تو سر من.»
شهربان تند رفت جلو و سر دیو را گذاشت تو دامنش و بنا كرد به جستن رشك ها و شپش های دیو.
دیو زیر چشمی نگاهش كرد و پرسید «سر من تمیزتر است یا سر نامادریت؟»
شهربانو جواب داد «مرده شور سر نامادریم را ببرد؛ البته كه سر تو تمیزتر است.»
دیو گفت «خیلی خوب! حالا پاشو كلنگ را وردار و خانه را خراب كن.»
شهربانو زود بلند شد, جارو را ورداشت و حیاط را جارو كرد.
دیو پرسید «حیاط من بهتر است یا حیاط شما؟»
شهربانو جواب داد «حیاط شما چه دخلی دارد به حیاط ما, حیاط ما از گل و خشت خام است و حیاط شما از مرمر رخام.»
دیو گفت «حالا پاشو بزن ظرف ها را بشكن.»
شهربانو فوری پاشد ظرف ها را شست و مثل آینه برق انداخت.
دیو گفت «بگو ببینم! ظرف های من بهتر است یا ظرف های شما؟»
شهربانو گفت «واه! خاك بر سرم! این چه سؤالی است كه می پرسی؟ معلوم است كه ظرف های شما بهتر است, ظرف های ما از گل و سفال است و ظرف های شما از طلای توقال.»
دیو گفت «آفرین! حالا كه تو این قدر خوبی برو گوشة حیاط پنبه های نخ شده را وردار و برو.»
شهربانو رفت دید همة پنبه ها شده كلاف نخ و كنار نخ ها چند تا كیسة طلاست. به طلاها دست نزد. نخ ها را ورداشت و برگشت پیش دیو كه از او خداحافظی كند.
دیو گفت «كجا به این زودی؟ یك كم پا نگهدار كه هنوز كارت تمام نشده. نخ ها را بگذار زمین و از این حیاط برو به حیاط دوم و از حیاط دوم برو به حیاط سوم كه از وسطش جوی آب می گذرد و كنار آب بنشین. هر
يکشنبه 11/9/1386 - 17:48
كودك
وقت دیدی آب زرد آمد به آن دست نزن و هر وقت آب سیاه آمد از آن بزن به سر و چشم و ابرویت و وقتی آب سفید آمد صورتت را با آن بشور.»
شهربانو گفت «خیلی خوب!»
و رفت به حیاط سوم, كنار آب نشست, سر و چشم و ابروش را با آب سیاه و صورتش را با آب سفید شست و برگشت كه از دیو خداحافظی كند و به خانه برود.
دیو گفت «اگر كارت گیر كرد سری به من بزن.»
شهربانو گفت «خیلی خوب!»
و نخ ها را ورداشت از چاه آمد بیرون و این ور آن ور گشت تا گاو را پیدا كرد.
هوا تاریك شده بود؛ اما شهربانو دید پیش پاش روشن است و می تواند جلوش را ببیند. خوب كه به دور و ورش نگاه كرد, فهمید روشنی از خودش است. نگو همین كه با آب سفید صورتش را شسته بود, یك ماه در پیشانیش درآ,ده بود و یك ستاره در چانه اش.
شهربانو فكر كرد اگر با این ماه و ستاره ای كه در صورتش پیدا شده برود خانه, ملاباجی بیشتر اذیت و آزارش می كند و زود با لچكش پیشانی و چانه اش را پوشاند و راه افتاد به طرف خانه.
به خانه كه رسید گاو را برد بست توی طویله و رفت نخ ها را داد به ملاباجی.
ملاباجی پاك انگشت به دهن ماند كه شهربانو چطور توانسته یك روزه سه بقچه پنبه را بریسد و برای اینكه از كارش ایراد بگیرد, شروع كرد به زیر و رو كردن نخ ها؛ اما وقتی خوب پایین بالاشان كرد و دید هیچ ایرادی ندارند, تعجبش بیشتر شد. به شهربانو گفت «زود برو به كارهای خانه و آشپزخانه برس.»
شهربانو گفت «خیلی خوب!»
و رفت ظرف ها را شست و بنا كرد به جارو كردن آشپزخانه.
ملاباجی با خودش گفت «چون توی تاریكی نمی شود خوب جارو كرد, الان موقع خوبی است برم بهانه بگیرم و كتك مفصلی به شهربانو بزنم.»
اما هنوز به در آشپزخانه نرسیده بود كه دید انگار تو آشپزخانه چلچراغ روشن كرده اند و از تعجب خشكش زد. بعد, یواش یواش رفت جلو, دید از پیشانی شهربانو ماه می تابد و در چانه اش ستاره می درخشد و از خوشگلی صورتی به هم زده كه در همة دنیا لنگه ندارد.
ملاباجی دست شهربانو را گرفت برد تو اتاق. گفت «بدون كتك خوردن و فحش شنفتن بگو ببینم چطور شد كه این طور شدی؟»
شهربانو هم صاف و پوست كنده از اول تا آخر همه چیز را برای ملاباجی تعریف كرد.
ملاباجی به این فكر افتاد كه دخترش را صبح فردا با شهربانو بفرستد به صحرا, بلكه او هم برود توی چاه, آبی بزند به سر و صورتش و ماهی در پیشانیش در بیاید و ستاره ای در چانه اش پیدا بشود.
این بود كه به شهربانو كمی روی خوش نشان داد؛ لبخندی به او زد و گفت «شهربانو جان! فردا دختر من را با خودت ببر به صحرا, او را بفرست تو چاه و كارهایی را كه خودت كردی به او یاد بده تا در صورت او هم ماه و ستاره دربیاید و مثل تو خوشگل بشود.»
شهربانو گفت طبه روی چشمم! هیچ عیبی ندارد.»
فردا صبح زود, ملاباجی به جای سه بقچه پنبه, نیم بقچه به شهربانو داد و چون دخترش هم همراه او بود, به جای نان خشك و پنیر مانده, برای نهارشان نان شیرمال و مرغ بریان گذاشت و آن ها را دست در دست هم از خانه فرستاد بیرون.
شهربانو و دختر ملاباجی و گاو راه افتادند. رفتند و رفتند تا رسیدند به صحرا.
دختر ملاباجی به شهربانو گفت «زودباش چاه را نشانم بده.»
شهربانو چاه را نشانش داد. دختر ملاباجی پنبه ها را ورداشت انداخت تو چاه و خودش هم رفت پایین و دید دیو نخراشیده نتراشیده ای ته چاه توی حیاط خوابیده.
دیو از صدای پا بیدار شد. دید دختر زشتی ایستاده رو به روش و بی آنكه سلامی بكند زل زده تو چشم هاش و بربر نگاهش می كند.
دیو دختر را زیر چشمی ورنداز كرد و گفت «تو كجا اینجا كجا؟»
دختر گفت «پنبه هایم را باد آورد انداخت تو چاه. آمدم ورشان دارم.»
دیو گفت «عجله نكن؛ اول بیا سر من را بجور, بعد برو پنبه ها را وردار برو.»
دختر رفت جلو؛ چنگ انداخت لابه لای موهای دیو و بنا كرد به جستن آن ها.
منتظر ادامه داستان باشید...
يکشنبه 11/9/1386 - 17:44
کامپیوتر و اینترنت
شهربانو گفت «به چشم!»
و همان طور كه ملاباجی گفته بود, عمل كرد.
پدر شهربانو فردا صبح رفت یك دست دل و جگر گرفت آورد خانه و آویزان كرد بالای در.
ملاباجی كه گوش به زنگ بود, زود سر و كله اش پیدا شد و به بهانه ای آمد تو خانه. سرش را زد به دل و جگر و شروع كرد به اوقات تلخی و سر و صدا راه انداخت كه «ای وای! این چی بود خورد تو سرم و چار قدم را كثیف كرد؟»
در این بین پدر شهربانو آمد بیرون. از ملاباجی عذرخواهی كرد و قضیه را براش گفت. بعد هم ملاباجی را برد پیش ملا, عقد كرد و دستش را گرفت آورد خانه.
ملاباجی دختری داشت كه به عكس شهربانو زشت و بد تركیب بود. این دختر را هم روی جل و جهازش آورد خانة پدر شهربانو.
ملاباجی دو سه روزی را به رفت و روب خانه و بازدید اثاثیه گذراند و آخر سر سری زد به انبار و رفت سراغ خمرة هفتمی.
همین كه در خمره را ورداشت, گاو زردی از خمره آمد بیرون. ملاباجی دستپاچه شد. با خودش گفت «نكند این مادر شهربانو باشد.»
و گاو را برد انداخت تو طویله؛ و از همان روز, یواش یواش شروع كرد با شهربانو بدرفتاری و همة كارهای سخت را, از آب و جاروی حیاط گرفته تا شست و شوی رخت ها و ظرف ها, انداخت گردن شهربانو و از هر كاری هم صد جور بهانه می گرفت و تا می توانست شهربانوی بیچاره را می چزاند و از وشگون و سقلمه هم مضایقه نمی كرد.
خلاصه! ملاباجی آن قدر به شهربانو سخت گرفت كه اگر كسی وارد خانه می شد, خیال می كرد شهربانو كلفت خانه است. شهربانو می سوخت و می ساخت و از ترس ملاباجی جرئت نداشت به پدرش چیزی بگوید.
چند روز بعد, ملاباجی برای اذیت و آزار شهربانو راه تازه ای پیدا كرد. به شهربانو گفت «از فردا باید اتاق ها و حیاط را پیش از درآمدن آفتاب جارو كنی و ظرف ها را بشوری. بعدش هم باید یك بقچه پنبه و یك دوك نخ ریسی ورداری و گاو را ببری صحرا و تا غروب بچرانی. پنبه را نخ كنی و نخ ها را غروب بیاری تحویل من بدی و تند به كارهای ماندة خانه برسی.»
شهربانو كه جرئت نمی كرد به ملاباجی نه بگوید, گفت «خیلی خوب!»
و فردا كلة سحر پاشد خانه را رفت و روب كرد و همین كه آفتاب زد, بقچة پنبه را گذاشت رو سرش, دوك نخ ریسی را گرفت به دست و رفت گاو را از طویله آورد بیرون و راهی صحرا شد.
در راه, همه اش غصه می خورد و با خودش می گفت «خدایا! اگر من به جای دو دست, ده تا دست هم داشته باشم, نمی توانم تا غروب این همه پنبه را بریسم و اگر نریسم شب جواب ملاباجی را چه بدم؟»
شهربانو به صحرا كه رسید, گاو را ول كرد تو علف ها و رفت نشست رو تخته سنگی و شروع كرد به رشتن پنبه ها.
يکشنبه 11/9/1386 - 17:40
کامپیوتر و اینترنت
معرفی تکنولوژی جدید Hybrid SLI توسط nVIDIA.
شرکت nVIDIA قابلیت Hybrid SLI را با هدف افزایش بازده در عین مصرف انرژی کمتر معرفی کرد.
از زمان معرفی اولین تراشه های گرافیکی سه بعدی رابطه بین بازده بالاتر و مصرف انرژی بیشتر در کارت های گرافیک مطرح بوده است. اهمیت این موضوع تا بدانجاست که امروزه  با معرفی هر نسل و مدل از کارت های گرافیک با مصرف بیش از 200 وات، همزمان با آن بحث تهیه منبع تغذیه ای که توان پشتیبان از این کارت ها را داشته باشد نیز مطرح می گردد. اما شرکت nVIDIA اخیرا قابلیت جدید را به تکنولوژی معروف خود یعنی SLI اضافه کرده است که با معرفی آن سعی دارد تا حد ممکن جمله "قدرت بیشتر و مصرف کمتر" را تعبیر کند.
 
با این حال قابلیت جدید با نام "SLI دوگانه" یا "Hybrid SLI" که به قابلیت های تکنولوژی SLI اضافه شده است، چیزی جز یک تفکر ساده اما کارامد در عین حال، نیست. این قابلیت جدید دو حالت مختلف در استفاده از قدرت تراشه گرافیکی یک کامپیوتر شخصی را در نظر میگیرد. حالت اول با نام "حالت صرفه جویی انرژی" یا "Power Saving Mode"، که در این حالت درهنگامی که نیاز به انجام پردازش گرافیکی سنگینی نباشد، استفاده از توان پردازشی تراشه گرافیکی در کارت گرافیک متوقف شده و از تراشه گرافیکی موجود در تراشه برد مادر یا IGP استفاده خواهد شد. اما در حالت دوم که "حالت حداکثر بازده" یا "Max Performance Mode" نام گرفته است، علاوه بر استفاده از حداکثر توان کارت گرافیک، از قدرت پردازشی IGP نیز برای دستیابی به بازده بیشتر استفاده خواهد شد.
 
طبق توضیحات nVIDIA، این قابلیت برای استفاده در کامپیوتر های همراه و بخصوص سیستم های خانگی رده متوسط که کاربران آن مایل به تهیه دو کارت گرافیکی مجزا جهت اجرای حالت سنتی SLI یعنی Multi GPU نیستند در نظر گرفته شده است.
Jeff Fisher مدیر بخش بازاریابی تراشه های گرافیکی nVIDIA در مورد این قابلیت جدید اینگونه توضیح داد:"منظور از SLI دوگانه سیستمی است که مجهز به یک مادربرد با تراشه IGP و یک کارت گرافیک مجزا باشد. در هنگام تغییر وضعیت بین حالات مختلف Hybrid SLI کاربر نیازی به تعویض مکان کابل نمایشگر خود نخواهد داشت! این پروسه به صورت خودکار انجام خواهد شد. درحقیقت ما کاری کرده ایم که در هنگام استفاده نشدن از تراشه موجود بر روی کارت گرافیک، پردازش انجام شده از طریق تراشه IGP مادربر، از طریق کارت گرافیک به نمایشگر ارسال شود به گونه ای که کاربر متوجه تغییر وضعیت نشود".
به گفته مسئولان nVIDIA این قابلیت در تراشه های جدید سری nForce 7این شرکت و در اواخر سال جاری میلادی قابل دسترس خواهد بود. nVIDIA تاکنون جزییات بیشتری را از این تکنولوژی فاش نساخته است.
يکشنبه 11/9/1386 - 17:34
کامپیوتر و اینترنت
شرکت Hynix Semiconductor، که به عنوان یکی از پیشتازان صنعت نیمه هادی ها بخصوص در امر تولید تراشه های حافظه پیشرفته اشناخته می شود، به تازگی در یک کنفرانس خبری نمونه اولیه از تراشه های حافظه فوق سریع GDDR5 خود  که برای استفاده در کارت های گرافیک و یا کنسول های بازی طراحی شده اند را به نمایش گذاشت، این در حالی است که پیش از این شرکت Qimonda نیز مدتی قبل نمونه اولیه تراشه های GDDR5 خود را به نمایش گذاشته بود.
 
سرعت نمونه اولیه از تراشه های حافظه جدید Hynix با  5GHz برابر با 5000MHz  خواهد بود که قابلیت انتقال داده ها را تا مرز 20GB در ثانیه را در یک مدار 32 بیتی خواهد داشت که این مقدار بیش از دو برابر سرعت تراشه های حافظه امروزی GDDR3 و GDDR4 است و در نوع خود پیشرفت قابل توجهی به شمار می رود.
 
 به گفته Hynix، این تراشه ها در ظرفیت های 1 گیگابایتی عمل می کنند به طوری که 8 عدد از این تراشه ها با قرار گرفتن در کنار یکدیگر به پهنای باند رویایی 160 گیگابایت در ثانیه دست می یابند.
 
تراشه های جدید GDDR4 ساخت Hynix با استفاده از فناوری ساخت 66nm ساخته خواهند شد و از برتری های دیگر این نوع تراشه ها می توان به مصرف بسیار پایین انرژی و تولید حرارت پایین تر اشاراه نمود. در کنار ابعاد کوچکتر و مشخصات مصرفی پایین تر، این تراشه های به تکنولوژی های مفیدی چون ECC و قابلیت Jitter Control مجهز خواند بود که امکان بهره گیری هرچه دقبق تر و پایدار این تراشه ها را در سرعت های بالا و تاخیر پایین تر تضمین می کنند.
 
به گفته مسئولان شرکت Hynix، تولید این نوع از تراشه ها هم اکنون به عنوان یک اولویت برای این شرکت ترسیم شده است و امید می رود در اوایل سال 2008 میلادی شاهد عرضه کارت های گرافیک مجهز به این نوع حافظه باشیم. با ورود GDDR5 به بازار دوران تراشه های حافظه GDDR3 به سر خواهد آمد و دو نوع حافظه سریعتر GDDR4 و GDDR5 به صورت عمده بر روی کارت های گرافیک و نیز کنیول های بازی مصب خواهند گردید.
 
يکشنبه 11/9/1386 - 17:31
كودك
نزدیك غروب, شهربانو دید هنوز نصف پنبه ها را نرشته و از غصه به حال زار خودش اشك ریخت.
در این موقع, گاو آمد ایستاد رو به روی شهربانو و با دلسوزی به او زل زد. بعد, شروع كرد تند تند از یك طرف پنبه خوردن و از طرف دیگر نخ پس دادن.
آفتاب غروب از نوك درخت ها نپریده بود كه گاو همة پنبه ها را نخ كرد.
شهربانو خوشحال شد. نخ ها را جم و جور كرد, گذاشت تو بقچه و بقچه را گذاشت رو سرش و گاو را انداخت جلو و راهی خانه شد.
به خانه كه رسید گاو را برد بست تو طویله و رفت نخ ها را تحویل ملاباجی داد.
ملاباجی نخ ها را گرفت و گفت «حالا برو به كارهای خانه برس.»
وقتی شهربانو كارهای خانه را تمام كرد, ملاباجی یك تكه نان خشك داد به او. شهربانو نان را آب زد, خورد و با چشم گریان و دل بریان رفت گوشه ای گرفت خوابید.
صبح فردا, ملاباجی به جای یك بقچه پنبه سه تا بقچه پنبه داد به شهربانو.
شهربانو هم پنبه ها را كول كرد, گاو را انداخت جلو و برد به صحرا. مثل روز قبل نشست وسط سبزه ها و بنا كرد به نخ ریسی.
بعد از ظهر, شهربانو دید از سه بقچه پنبه یكی را هم نتوانسته بریسد و دلش گرفت و های . . . های شروع كرد به گریه.
در این موقع, بادی آمد پنبه ها را قل داد و برد. شهربانو پاشد دوید دنبال پنبه ها؛ اما پیش از آنكه برسد به آن ها, پنبه ها افتادند تو چاه.
شهربانو با خودش گفت «ای داد بی داد! دیدی چه خاكی به سرم شد! اگر تا حالا هر شب كتك می خوردم و بد و بی راه می شنیدم, از امشب دیگر سر و كارم با داغ و درفش است.»
شهربانو در این جور فكرها بود و گریه زاری می كرد كه گاو آمد جلو, زبان واكرد و گفت «دختر جان! نترس. برو تو چاه. دیوی نشسته آنجا؛ اول سلام كن؛ بعد هر چه از تو خواست, تو واروش را بزن؛ چون كار دیوها وارونه است.» 

يکشنبه 11/9/1386 - 15:48
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته