بشنوید از ما ، گُذشته مُرد
حال را ، آینده را عشق ست
" م . امید "
خداوندا ، خداوندا ، پس از هرگز
پس از هرگز همین یك آرزو ، یك خواست
همین یك بار ،
ببین غمگین دلم با وحشت و با درد می گرید .
خداوندا ، به حقِ هرچه مردانند ،
ببین ، یك مرد می گرید . . .
آن نخستین بار و گویا آخرین دیدار با او بود ،
دیگر او را كی توانم دید ؟
یا كجا ؟ هرگز ؟
حسرتم بسیار و می گویم ببازم كاش
شرط هایی را كه بستم باز با هرگز
خداوند می گوید :
ای بنده ی من آن هنگام كه تو در سخت ترین لحظه های زندگیت قرار داری و گاه فكرِ خودكشی به سرت می زند .اگر یك لحظه فكر می كردی و درك می كردی كه من آن هنگام تو را در آغوش گرفته و نوازشت می كنم و قطره ی قطره ی اشكت را با عشقِ خویش پاك می كنم هیچ گاه به جای زدنِ در خانه ام برای كمك با خودكشی در خانه ام را نمی شكستی !!!
" خودم "
كاش درك می كردیم آن چه در دفتر امروز رقم می خورد حاصل سیاه نوشته های دیروزِ ماست !
وقتی به شمع می نگری سوختنش را نبین ! عاشقانه ذوب شدنش را
نظاره گر باش و درك كن !
خدا به انسان می گوید: "شفایت می دهم چرا که آسیبت می رسانم. دوستت دارم چرا که مکافاتت می کنم."
رابیندرات تاگور
تو آن چیزی هستی كه باور داری !!!
رفتی اما چه بگوییم هیهات تو ندانی که من آن روز غروب زیر آن دره آرام و عبوس به چه حالی بودم ! بی تو با حسرت و حرمان و سرشت خلوتی داشتم آنجا که مپرس کاش می دانستی بی تو بر من چه گذشت
همیشه واسه گلی خاک گلدون باش که اگه به آسمون هم رسید یادش باشه ریشش کجاست !