• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 137
تعداد نظرات : 56
زمان آخرین مطلب : 5588روز قبل
دعا و زیارت
 

روزه يا رضاى خداوند

موسى بن عمران در دعاى خود، به خدا عرض كرد: "خدايا محبوبترين انسانها را به من نشان بده، كه از همه بيشتر تو را عبادت مى كند".

خداوند به موسى فرمان داد، برو فلان قريه كه در كنار دريا قرار گرفته و در فلان مكان او را مى يابى.

حضرت موسى طبق اين آدرس به مكان رفت، ديد مردى به بيمارى جذام و برص مبتلا است و زمين گير شده، در عين حال خدا را تسبيح مى گويد.

موسى به جبرئيل گفت: "آى مردى كه از خداوند خواستم به من نشان دهد كجاست؟"

جبرئيل گفت: "اى كليم خدا، آن مرد، همين است".

موسى به جبرئيل گفت: "من پيش خود فكر مى كردم، او بسيار روزه گير و بسيار شب زنده دار باشد".

جبرئيل گفت: اين مرد در پيشگاه خدا محبوبتر و عابدتر از بسيار شب زنده دار و روزه گير است، من هم اكنون فرمان مى دهم كه چشمهايش كور شود، آنگاه بشنو ببين چه مى گويد؟

جبرئيل به دو چشم او اشاره كرد، حلقه دو چشم او از جاى خود جدا شده و روى گونه هايش ريختند، او بى درنگ گفت: "خداوندا مرا به دو چشم تا آنجا كه خواست و رضاى تو بود، بهره مند ساختى، و اكنون طبق خواست خودت، آن را از من گرفتى "يا بارّيا وصول" (اى خداى نيكوكار و انعام دهنده).

موسى به آن مرد گفت: "من كسى هستم كه دعايم مستجاب مى شود، اگر دوست دارى، آنچه را كه خداوند از اعضاء و جوارح از تو گرفته به تو برگرداند، دعا كنم چنين كند، و سلامتى به تو بدهد".

او در پاسخ گفت: "هيچ يك از اينها را نمى خواهم، آنچه خدا بخواهد براى من بهتر از آنست كه خودم مى خواهم (پسندم آنچه را جانان پسندد) و راضى شدن خالص به رضاى خدا، همين است، چنانكه مى بينى.

موسى به او فرمود: از تو شنيدم مى گفتى: يا بارّيا وصول، اين نيكوئى و نعمتى كه از طرف پروردگارت به تو مى رسد چيست؟

در جواب گفت: "در اين سرزمين هيچكس جز من خداوند را نمى شناسد (يا نمى پرستد).

حضرت موسى موضوع را بدون ترديد دريافت و گفت: "براستى اين مرد، عابدترين مردم دنيا است"(1).

پاورقى

(1) مهر تابان، ص 160، علامه سيد حسين طهرانى.

يکشنبه 27/8/1386 - 15:23
دعا و زیارت
 

روزه شكر، در كشتن قاتل على اصغر

حرملة بن كاهل، يكى از دژخيمان ابن زياد در كربلا بود كه با تيراندازى خود على اصغر و عبدالله بن حسن را به شهادت رساند و قلب امام حسين را هدف تير خود قرار دارد.

"منهال بن عمرو" مى گويد: در سفر حج به مدينه رفتم و به حضور امام سجاد رسيدم، پس از احوالپرسى، فرمود: از "حرمله" چه خبر؟ عرض كردم: او زنده است و در كوفه سكونت دارد.

ديدم امام سجّاد دستهايش را به سوى آسمان بلند كرد و عرض كرد: اللّهم اذقه حرّ النّار، اللّهم اذقه حرّ الحديد: "خداوندا، گرمى آتش را به او بچشان. خداوندا، داغى آهن (گداخته به آتش) را به او بچشان".

منهال گويد: وقتى كه از سفر به كوفه بازگشتم، باخبر شدم كه مختار قيام كرده و زمان حكومت كوفه را بدست گرفته است، به طرف خانه او رفتم تا به در خانه او رسيدم ديدم مختار از خانه بيرون مى آيد، تا مرا ديد گفت: اى منهال! چرا با ما در اين امر (حكومت) كمك و شركت نمى كنى؟! به او گفتم كه من در مكه بودم.

ديدم مختار به محلّه كناسه كوفه رفت. من هم دنبالش رفتم، ديدم گويا مختار منتظر كسى است، چندان طول نكشيد كه ديدم عده اى آمدند و به مختار گفتند: اى امير به تو بشارت باد كه "حرمله" دستگير شد، او را نزد مختار آوردند.

مختار به او گفت: "خدا تو را لعنت كند. حمد و سپاس خداوند را كه مرا بر تو مسلّط نمود".

سپس به مأموران دستور داد كه دستها داد كه دستها و پاهاى حرمله را قطع نمودند و آنگاه فرمان داد: آتش! آتش!

آتش و سيخى آهنين آوردند و حرمله را با آن مجازات نمودند.

گفتم: سبحان الله. سبحان الله.

مختار به من گفت: تسبيح نيك است، ولى در اينجا چرا تسبيح (توأم با تعجب) گفتى؟!

ماجراى ملاقات خود را در مدينه با امام سجاد و نفرين امام سجاد در مورد حرمله را به مختار گفتم و افزودم، تعجبم از اين جهت است كه نفرين امام اينگونه بزودى اثر كرد.

مختار از مركبش پائين آمد و دو ركعت نماز خواند و سجده طولانى (شكر) بجا آورد و سپس بر مركبش سوار شد. من هم دنبال او روان شدم و نزديك خانه ام به او رسيدم و او را براى مهمانى به منزل خودم دعوت كردم. گفت: حضرت على بن الحسين، دعائى كرد و دعايش بدست من اجرا شد، تو مرا به طعام دعوت مى كنى؟! امروز روز روزه گرفتن است تا شكر خدا را بجا آورده باشم!

گفتم: "خداوند بزرگ توفيق تو را نيكوتر سازد"(1).

پاورقى

(1) اقتباس از سفينة البحار، ج 1، ص 246.

يکشنبه 27/8/1386 - 15:22
دعا و زیارت
 

آية الله شهيد مدرّس و آخرين افطار

مدرّس را بخاطر قاطعيت و صراحت لهجه و حقگوئى، سرانجام به دستور رضاخان و اربابانش نخست او را در زندان شهر خواف (مزر خراسان و افغانستان) و سپس در زندان كاشمر، زندانى كردند.

هوا كم كم تاريك مى شد، مردم شهر كاشمر بى خبر از حادثه هولناكى كه در شهر آنان در حال وقوع بود به خانه هاى خود مى رفتند، روز دهم آذرماه 1327 (27 رمضان 1356 هـ.ق) بود و مردم سعى داشتند كه هنگام اذان در خانه باشند و افطار كنند.

در اين هنگام سه دژخيم رضاخانى به نامهاى 1 ـ جهانسوزى 2 ـ خلج 3 ـ مستوفيان به گورستان شهر نزديك مى شدند، آنها به گورستان كارى نداشتند، آنها مى خواستند به خانه اى نزديك مرده شورخانه بروند، همان خانه اى كه مدرّس در آن زندانى بود، مدرّس ده سال تمام در شهر خواف زندانى بود و به تازگى او را به كاشمر آورده بودند.

وقتى به خانه رسيدند، مدرس مشغول روشن كردن سماور (براى افطار) بود، جهانسوزى با روشى مؤدبانه پرسيد:

حالت چطور است؟

مدرس جواب داد: "خوبم شما چطور"؟

جهانسوزى كه لباس سرهنگى بر تن داشت، جواب داد: ما هم خوبيم و بعد ناگهان بدون مقدمه پرسيد: افطار نمى كنيد؟

مدرس جواب داد: "چرا، ولى قبلاً بايد به شما كه امروز مهمان هستيد چاى بدهم"

حبيب الله خلج با خشم گفت: "بسيار خوب" امّا بهتر است خودت زودتر چائى بخورى چرا افطار نمى كنى؟" مدرس سربرداشت و به چهره خلج كه مردم او را "شمر ميرغضب" مى گفتند نگريست و با ديدن چشمهاى سرخ خلج، همه چيز را فهميد و در دل گفت: "براى كشتن من آمده اند".

جهانسوزى بار ديگر پرسيد: افطار نمى كنيد؟

مدرس گفت: چرا، اما بهتر است ببينم كه آيا وقت افطار شده است يا نه.

مستوفيان با نگاه تند به او گفت: مى توانيد تحقيق كنيد.

مدرّس برخاست و از اطاق بيرون رفت و نگاهى به آسمان انداخت و زير لب دعا خواند و بعد برگشت، و چاى در قورى و آب جوش سماور را در آن كرد و روى سماور گذاشت.

خلج باز با تندى گفت: چرا معطلى؟ چرا افطار نمى كنى؟

مدرّس گفت: مى دانم چه مى گوئيد، ولى بگذاريد نمازم را بخوانم، او با وقار هميشگى به نماز ايستاد، خلج پس از نماز، بدون اجازه از جا برخاست و براى مدرّس، چائى ريخت و در آن هنگام سمّى را كه با خود آورده بود در چايش ريخت و جلو مدرس گذاشت و با خشونت گفت: افطار كن.

مدرّس چاى را خورد، آدم كشها در انتظار بودند كه مدرس براى خود غذا بياورد و بخورد، اما ديدند كه بار دگر رو به قبله نشست و به خواندن دعا پرداخت.

خلج زير لب گفت: باز هم مى خواهد دعا بخواند.

مستوفيان اشاره كرد، چند دقيقه صبر كن.

هنوز مدرّس زنده بود، جهانسوزى اشاره به خلج كرد كه نبايد وقت تلف شود، خلج با سرعت به سوى مدرس رفت و عمامه او را گرفت و به گرنش پيچيد، به مستوفيان و جهانسوزى گفت: پاى او را بگيريد، سپس بى شرمانه دو سوى عمامه را همچنان مى كشيد تا چهره مدرس به كبودى گرائيد و در حالى كه مى گفت: اشهد ان لا اله الاالله و اشهد انّ محمداً رسول الله و اشهد انّ علياً ولى الله به شهادت رسيد.

پس از شهادتش، آدمكشان، جيب او را گشتند و تمام سرمايه او بيش از 30 ريال نبود، جنازه اش را در نقطه نامعلوم دفن كردند و مردم بعد از چند سال توسط افرادى از اهل محل، دفن او را پيدا كردند و امروز در شهر كاشمر مزار مسلمانان است.

همانگونه كه عادت پست فطرتان از خدا بى خبر است، مخالفان مدّرس، براى سرپوش گذاشتن بر جنايت بى شرمانه و بزرگ خود، مرحوم آيت الله شهيد مدرس را به انواع تهمت ها و نسبت هاى ناروا، مورد هدف قرار دادند تا آنجا كه او را كه از متن اسلام برخاسته بود، مزدور انگليس خواندند.(1)

پاورقى

(1) اقتباس از تاريخ معاصر ايران سال سوم آموزش متوسط عمومى، ص 145، روزنامه جمهورى اسلامى 15/9/63 و هفته نامه هفده دى سال 5 شماره 41، 42، 43 و 44، كتاب مدّرس نابغه ملّى ايران (از على مدرس) و كتاب مدّرس قهرمان آزادى و كتاب داستانهائى از زندگى مدّرس(قدس سره).

يکشنبه 27/8/1386 - 15:21
آموزش و تحقيقات
 

گاندى رهبر هند و روزه صلح

مهاتماگاندى بنيانگذار هند آزاد در 78 سالگى با يكى از سخت ترين مراحل زندگى پرماجرا مواجه شد، و هند آزاد و مستقل با جنگ داخلى و خونين روبرو شد. مبارزين همگام سابق به صورت خصم رو در روى هم قرار گرفته بودند، هندو و مسلمان در بيهار، پنجاب و بنگال دست به كشتار يكديگر مى زدند. روز 12 ژانويه 1948 گاندى براى ابراز شرم و خشم گفت: من روزه مى گيرم و تا دم مرگ آن را ادامه مى دهم. و همين ايستادگى گاندى موجب شد كه طرفين ترك مخاصمه را امضا كنند و تنها با روزه گرفتن توانست صلح را برقرار كند.

جنگ طلبان، وجود گاندى مصلح را براى انجام مقاصد خود مزاحم مى ديدند و اين يك معجزه بود كه گاندى پير بدون محافظ هنوز زنده بود، ولى بالاخره جانيان كار خود را كردند و در 30 ژانويه 1948 زمان دعاى روزانه مردم در حالى كه اطراف گاندى را گرفته بودند او تكيه بر دو نوه اش (آبهاد و مانو) به سوى محل عبادت مى رفت. در صف اوّل مرد سى و شش ساله اى ايستاده بود كه دستهايش را بر سينه روى هم نهاده بود، او چند روز پى درپى در صف اوّل حضور يافت، گاندى لبخندى زد و به او گفت: امروز دير آمدى! "چون مى دانست او قاتل وى مى باشد، درست در همين لحظه قاتل تپانچه اش را بيرون كشيد و سه گلوله شليك كرد! لباس سفيد گاندى غرق در خون شد، مردم به شدت وحشت كردند و با تعجب كه آيا ممكن است كسى پيدا شود و به چنين پيرمرد محبوبى تيراندازى كند! چند ثانيه واكنش نشان ندادند، تا رايزن كنسول آمريكا كه براى تماشاى مردم به دعا آمده بود، خود را روى ضارب انداخت و او را خلع سلاح كرد. هواداران گاندى به ضارب هجوم آوردند ولى او را نكشتند، خبر مرگ گاندى به سرعت در همه جا منتشر شد، نهرو همرزم گاندى در حاليكه اشك مى ريخت گفت: بدترين حادثه اى كه ممكن بود براى هند رخ بدهد اتفاق افتاد.

شب هنگام، تمام رهبران سياسى كشور در اطراف جنازه گاندى گرد آمدند. قاتل كه مردى 36 ساله بود قبل از اين جنايت، مديريت يك روزنامه افراطى را به عهده داشت و با همدستانش از دهكده اى براى ترور گاندى به آنجا آمده بودند. او پس از قتل، به دار مجازات آويخته شد و جسد گاندى طبق آيين هندو طىّ تشريفاتى سوزانده و خاكسترش در سرتاسر هند پراكنده شد.(1)

او قبل از مرگ گفته بود پس از مرگم هيچ شخص واحدى نخواهد توانست كاملاً نماينده من باشد اما در بسيارى از شما مقدارى از من زنده خواهد ماند، اگر هر كس هدف را بر خود مقدم بدارد و خود را ناچيزترين مردم بشمارد، جاى خالى من تا مقدار زيادى پُر خواهد شد.

پاورقى

(1) مجله اطلاعات هفتگى.

يکشنبه 27/8/1386 - 15:19
دعا و زیارت
 

پيامبر فرمود: من همه روز را روزه نمى گيرم

روزى پيامبر درباره رستاخيز و وضع مردم در آن دادگاه بزرگ الهى بياناتى فرمود. اين بيانات مردم را تكان داد و جمعى گريستند، به دنبال آن جمعى از ياران پيامبر تصميم گرفتند پاره اى از لذائذ و راحتيها را بر خود تحريم كرده و به جاى آن به عبادت بپردازند. امير مؤمنان على سوگند ياد كرد كه شبها كمتر بخوابد و مشغول عبادت باشد، بلال سوگند ياد كرد كه همه روز، روزه باشد.

روزى همسر عثمان بن مظعون نزد عايشه آمد. او زن جوان و صاحب جمالى بود، عايشه از وضع او متعجب شد و گفت: چرا به خودت نمى رسى و زينت نمى كنى؟!

در پاسخ گفت: براى چه كسى زينت كنم؟ همسرم مدتى است كه مرا ترك گفته و رهبانيت پيش گرفته است.

اين سخن به گوش پيامبر رسيد، فرمان داد همه مسلمانان به مسجد آيند، هنگامى كه مردم در مسجد اجتماع كردند بالاى منبر قرار گرفت و پس از حمد و ثناى پروردگار گفت: چرا بعضى از شما چيزهاى پاكيزه را بر خود حرام كرده اند؟ من سنت خود را براى شما بازگو مى كنم، هر كس از آن وى گرداند از من نيست، من قسمتى از شب را مى خوابم وهمه روزها را روزه نمى گيرم.

آگاه باشيد من هرگز به شما دستور نمى دهم كه مانند كشيشان مسيحى و رهبانها ترك دنيا گوئيد، زيرا اين گونه مسائل و همچنين ديرنشينى در آئين من نيست، رهبانيّت امّت من در جهاد است، بر خود سخت نگيريد، زيرا جمعى از پيشينيان شما بر اثر سخت گرفتن بر خود هلاك شدند.

آنها كه سوگند ياد كرده بودند اين امور را ترك كنند، برخاستند و گفتند: يا رسول الله ما در اين راه سوگند ياد كرده ايم، وظيفه ما در برابر سوگندمان چيست؟ آياتى(1) نازل شد و تكليف آنها را روشن نمود.(2)

پاورقى

(1) مائده، 87 ـ 89.

(2) داستانهاى تفسير نمونه، ص 302، معلوم است كه سوگند على مشروع بود و اين امر هيچگونه منافاتى با مقام عصمت آن حضرت نداست، چون منافات با حق كسى نداشت، به خلاف سوگند، عثمان بن مظعون.

يکشنبه 27/8/1386 - 15:18
دعا و زیارت
 

ثواب روزه متأهلين

امام صادق فرمود: مردى نزد پدرم (امام باقر7) آمد، پدرم به او فرمود: "آيا همسر دارى؟"

او عرض كرد: "نه"

پدرم به او فرمود: "من دوست ندارم، همه دنيا و آنچه در آن است، داشته باشم، ولى يك شب را بدون همسر، بسر برم" سپس فرمود: "دو ركعت نماز مردى كه همسر دارد، بهتر است از عبادت سراسر يك شب، و روزه روز آن، از مرد بى همسر".

سپس پدرم هفت دينار به او داد و فرمود، "با اين پول، ازدواج كن" و فرمود: رسول اكرم مى فرمود:

اتّخذوا الاهل ارزق لكم.

"براى خود همسر و فرزند فراهم كنيد، زيرا اين كار، روزى شما را بيشتر مى كند"(1).

پاورقى

(1) وسائل الشيعه، ج 14، ص 7.

يکشنبه 27/8/1386 - 15:16
دعا و زیارت
 

فقير روزه دار را هرگز نرانيد!

اوحمزه ثمالى گفت: صبحگاه جمعه اى با حضرت زين العابدين نماز خواندم آن بزرگوار پس از تمام كردن ذكر و تسبيح به قصد منزل حركت نمود، من هم در خدمتشان بودم. وقتى به منزل رسيد، كنيزى داشت به نام سكينه، او را خواسته و فرمود: مبادا مستمند و فقيرى را كه به در خانه ما آمد مأيوس برگردانيد، حتماً هر كه آمد غذايش بدهيد زيرا امروز جمعه است.

عرض كردم آقا همه كسانى كه سؤال مى كنند مستحق نيستند، فرمود: ثابت (اسم ديگر ابوحمزه ثمالى است) مى ترسم بعضى مستحق باشند و از در خانه ما محروم شوند آنگاه بر ما خانواده نازل شود آنچه بر خانواده يعقوب وارد شد، بنابراين سؤال كنندگان را غذا بدهيد.

حضرت يعقوب هر روز گوسفندى مى كشت مقدارى خودشان مصرف مى كردند و قدرى  صدقه مى دادند. مرد مؤمن و مستمندى در حال روزه با مقام و منزلتى كه نزد پروردگار داشت و در آن ناحيه غريب و تنها بود از در خانه آنها گدر كرد افطار شب جمعه بود، گفت سائلى غريب و گرسنه ام از زيادى غذاى خود به من بدهيد. درخواست خود را بر در خانه يعقوب تكرار كرد، آنها مى شنيدند ولى از وضع او خبر نداشتند و گفته اش را تصديق ننمودند.

شب فرارسيد فقير مأيوس گرديد. جمله "اِنّا ِللهِ وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ" را بر زبان گذرانيده، اشكش جارى شد. آن شب با همان حال خوابيد و شكايت گرسنگى را به خدا كرد، فردا را نيز روزه گرفت با شكيبايى خدا را ستايش مى كرد. يعقوب و خانواده اش سير خوابيدند، از غذايشان هم زياد ماند.

خداوند صبح آن شب به يعقوب وحى كرد، بنده ما را خوار كردى به طورى كه باعث خشم من شد. سزاوار تأديب و نزول بلا و گرفتارى شدى كه از طرف من نسبت به خود و خانواده ات نازل شود.

"يا يعقوب ان احبّ انبيايى الىّ و اكرمهم علىّ من رحم مساكين عبادى و قرّبهم اليه و اطعمهم و كان لهم مأوى و ملجأ".

اى يعقوب محبوبترين پيغمبران در نزد من آن كسى است كه بر مستمندان ترحم كند و آنها را به خود نزديك نموده غذايشان بدهد پشتيبان و پناه آنها باشد.

اى يعقوب، ديشب بنده مستمند ما (ذميال) را ترحم نكردى، هنگام افطار به در خانه ات آمد درخواست نمود كه غريب و بينوايم. او را غذا ندادى با اشك جارى بازگشت، شكايت گرسنگى خود را به من كرد امروز نيز روزه گرفت ديشب شما همه سير بوديد و غذايتان زياد آمد.

يعقوب مى دانى دوستانم را به كيفر و گرفتارى از دشمنانم زودتر مبتلا مى كنم، اين هم به واسطه حسن تظر من به آنهاست. اما دشمنان را پس از هر خطا فوراً گرفتار نمى كنم تا متوجه استغفار نشوند آنگاه نعمات را كم كم از آنها مى گيرم.

اينك به عزّتم سوگند تو و فرزندانت را گرفتار مى كنم و بر شما مصيبتى نازل خواهم كرد و با كيفر خود شما را مى آزارم، آماده ابتلا شويد و به آنچه بر شما نازل مى كنم راضى و شكيبا باشيد.

ابوحمزه به حضرت زين العابدينعرض كرد، فدايت شوم يوسف خواب را در كدام شب ديد؟ فرمود: همان شبى كه يعقوب و خانواده اش سير خوابيدند و ذميال گرسنه بود.(1)

پاورقى

(1) بحارالأنوار، ج 12، ص 378.

يکشنبه 27/8/1386 - 15:16
دعا و زیارت
 

تازه مسلمان لبنانى و روزه ماه رمضان

علامه بزرگ سيّد شرف الدّين جبل عاملى صاحب كتاب "المراجعات" مى گويد: يكى از مسيحيان ثروتمند لبنان نزدم آمد و گفت:

مى خواهم مسلمان شوم، وظيفه ام چيست؟

گفتم: دو ركعت نماز صبح بخوان و سه ركعت نماز مغرب.

گفت: مسلمانان هفده ركعت نماز مى خوانند!

گفتم: مسلمانى آنها يك مقدار قوىّ شده است، از اين رو پيامبر اسلام براى تازه مسلمانان، بنابر نقل تواريخ، دو ركعت نماز صبح و عصر مى خواندند، اكنون كه شما مسلمان شده ايد، همين اعمال را انجام بدهيد كافى است.

كم كم اين شخص تازه مسلمان، قوىّ شد، و به مساجد مى رفت و مانند ساير مسلمانان، نمازهاى پنجگانه را به جا مى آورد.

تا اينكه ماه رمضان فرارسيد، ايشان سراسيمه نزد من آمد و گفت: "آيا من هم بايد روزه بگيرم؟"

گفتم: خير، روزه مربوط به كهنه مسلمانها است، مسلمانان صدر اسلام، پس از مدّت طولانى كه از بعثت پيامبرگذشت، به روزه گرفتن مأمور شدند.

گفت: مى خواهم روزه بگيرم.

گفتم: هر اندازه كه آمادگى دارى روزه بگير.

همين روش باعث گرديد كه در سال دوّم، تمام ماه رمضان را روزه گرفت، و اكنون او از مسلمانان نيرومند لبنان است، نماز شبش ترك نمى شود، و مهمترين بودجه ها و كمبودهاى مالى جنوب لبنان (مركز شيعه نشين) را او تأمين مى كند.(1)

آرى هنگامى كه پيامبر معاذبن جبل را براى ارشاد مردم، به يمن فرستاد به او فرمود:

"يا معاذ بشر و لاتنفر، يسر و لاتعسر.

"اى معاذ! با بشارت و چهره شاد و گشاد با مردم روبرو شو، و كارى را كه موجب فرار مردم از اسلام گردد انجام نده، آسان بگير، سخت نگير".(2)

پاورقى

(1) مجله حوزه، شماره 39، ص 48 و 49.

(2) سيره ابن هشام، ج 4، ص
يکشنبه 27/8/1386 - 15:15
دعا و زیارت
 

پاداش شب زنده دارى و روزه داران

رسول اكرم مى فرمايد:

"در بهشت درختى است كه از آن اسبهاى ابلق (سياه و سفيد) با دو بال و با زينهايى از ياقوت بيرون مى آيند. اولياء خدا بر آنها سوار مى شوند و به هر جاى بهشت بخواهند به پرواز درمى آيند، اهل بهشت از خدا مى پرسند. خدايا! اين بندگان تو چگونه به اين مقام و جايگاه رسيده اند كه ما از آن محروم هستيم. جواب مى شنوند:

آنها كسانى هستند كه در دنيا شبها از بستر خواب بيرون مى آمدند و به نماز و راز و نياز مشغول بودند، در حالى كه شما در خواب بوديد و روزها كه شما مى خورديد و مى نوشيديد، آنها روزه مى گرفتند و هميشه از ترس و شوق من مى گريستند."(1)

پاورقى

(1) رساله لقاءالله، ص 128.

يکشنبه 27/8/1386 - 15:7
دعا و زیارت
 

روزه حضرت امام حسين و امام زين العابدين

از جمله روزه داران معروف حضرت امام حسين سيّدالشهداء بود، مى نويسند، وقتى خبر شهادت آن حضرت به مكّه رسيد. عبدالله زبير خطبه اى خواند، و گفت مردم عراق، مردمانى خيانتكارند به ويژه اهل كوفه، كه اشرار اهل عراقند، امام حسين را دعوت كردند و با او چنين كردند، آنگاه گفت:

"فرحم الله حسينا... اما و الله لقد كان صوّاماً بالنّهار قوّاماً باللّيل و اولى بنبيّهم من الفاجر ابن الفاجر، والله ما كان يستبدل بالقرآن الغناء و لا بالبكاء من خشية الله الحداء و لا بالصّيام شرب الخمر".

رحمت خدا بر حسين باد، به خدا سوگند كه روزها را روزه مى داشت و در شبها بسيار عبادت مى كرد و او به جدّ گرامش از آن فاجر فرزند فاجر (يزيد) اولى و سزاوار بود، او قرآن را چون يزيد با موسيقى و ساز طرب مبادله نكرد، و خوانندگان نپذيرفت.

"حضرت على بن الحسين بكى على ابيه اربعين سنة صائماً نهاره قائماً ليله"(1)

آن حضرت چهل سال بر مصيبت پدر گريست، در حالى كه روزهايش را روزه و شبهايش را به عبادت قيام مى داشت.

روز دوازدهم ماه رمضان و عقد برادرى در اسلام

در دوازدهم رمضان، پيامبر بين اصحاب عقد برادرى خواند، و بين خود و على نيز برادرى قرار داد، و با اين عقد اخّوت، برادرى و مساوات و برابرى را در اسلام بنيان گذاشت و اهل جهان را يك عائله و افراد بشر را عضو يك خانواده شمرد، و براى هميشه نژادپرستى و امتيازات مادّى و قبيلگى و رنگ و پوست را از ساحت مقّدس اسلام پاك نمود تأسف آور است كه استعمار و استثمار فرهنگى و سياسى دنياى استكبار مانع از اجراى اين اصل در روى زمين است.

"انّ هذه امّتكم امّة واحدة و انا ربّكم فاعبدون"(2)

اين آئين شما آئين يگانه اى است "مشترك همه اديان من است" و من پروردگار شمايم، پس مرا بندگى كنيد.

"قل يا ايّها الناس انّى رسول الله اليكم حميعاً"(3).

بگو، اى مردم من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم، ولى اين بيّنات و براهين ساطعات براى يهود و نصاراى آن روز همچنين براى صهيونيست و امپرياليست اين زمان خوش آيند نبوده و نيست، چون آنان با اين مساواتها و برابريها نمى توانند تفوق و برترى خود را بر جهان مستضعفين محكم سازند و جلو استحمارشان از خلق، گرفته مى شود!.(4)

پاورقى

(1) اللّهوف سيد بن طاووس، ص 188.

(2) سوره انبياء، آيه 92.

(3) سوره اعراف، آيه 157.

(4) روزه درمان بيماريهاى روح و جسم، ص 1679.

يکشنبه 27/8/1386 - 15:6
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته