• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 14374
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : آيا اين استدلال كه گفته مي‏شود خداوند در درون هر انساني نيازهايي قرار داده است و براي هر نيازي، هم راه شرعي و هم غيرشرعي وجود دارد كه بايد هر نيازي تنها از راه شرعي ارضا شود در مورد موسيقي هم مصداق دارد يا خير و اگر دارد چرا موسيقي حرام است؟
پاسخ : آنچه تحريم شده است غنا مي‏باشد. غنا به نوعي از موسيقي گفته مي‏شود نه همه انواع آن. غنا آن نوع از موسيقي طرب انگيز است كه حالت رقص و خوشيهاي شهوت‏آلود را تحميل مي‏كند به طور يقين مي‏توان موسيقي‏هاي مبتذل قبل از انقلاب و آنچه اكنون به عنوان نوارهاي غيرمجاز، پخش مي‏شود و عمدتاً در خارج از كشور يا به طور غيرقانوني در داخل پر مي‏شود از عناوين غناي حرام دانست. چنانكه در فتاوي مراجع تقليد آمده است آنچه هم براي مكلّف مشكوك باشد حرمت ندارد. قرآن خود داراي موسيقي خاص است مداحي مدّاحان كه بسيار زيبا دلها را به سوي ائمه اطهار«عليهم السلام» جلب مي‏كنند و حزن و شادي تأثير واقعي دارند از نوعي موسيقي و حتّي قانونمندي برخوردارند. و تحريم نشده‏اند و همان طور كه در سؤال آمده است، مكتب مترقّي ما تأمين نيازهاي انسان را در همه ابعاد در نظر گرفته است و آنچه درباره موسيقي حرام گفته شده و ضايع كننده ايمان و تضعيف كننده عفاف است حتمي است و دليل آن مثل روز روشن است. چون بخش عظيمي از مقاصد فرهنگ مهاجم و فاسد از راه موسيقي غنايي انجام مي‏شود. « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14375
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : علّت گرايش شديد به فساد و بي‏بندوباري در كشورهاي صنعتي و پيشرفته چيست؟
پاسخ : فرويد در كتابي گفته بود سرنوشت آدمي تابع تشريح اوست. اين كلام فرويد در عين خوبي يك اشكال اساسي داشت. او بايد مي‏گفت سرنوشت آدمي تابع تشريح صحيح اوست. آنها انسان را ناقص و محدود تشريح كردند. همين فرويد نابهنجاريهاي رفتاري را در انسان فقط معلول سركوبي ميل جنسي دانست و به همين دليل آزادي آن را توصيه كرد. همانطور كه افراط در محروميّت در تاريخ اخلاقي غرب محكوم بود. اين توصيه بيمارگونه نيز باعث از هم گسيختگي روابط اخلاقي و عفت عمومي شد. چنانكه يكي از جامعه شناسان غربي گفته است. براي تثبيت عقيده فرويد بيست سال كوشش شد. امّا براي جمع‏آوري آثار مخرب آن دويست سال كار لازم است. انسان ابعاد وسيع و ناشناخته‏اي دارد كه تنها تأمين كننده جامع آن دين و آموزش‏هاي انبياست. و تحليل صحيح نيز از خالق و آفريننده او صادر مي‏شود. 2. آن بينش غلط، جهت‏گيري اجتماعي و سياسي غلط ديگري را شكل داد كه نظامهاي حاكم اخلاق در سياست را كنار نهادند و در نتيجه در برنامه‏ريزي آنان مباني اخلاقي ضعيف شمرده شد. 3. نقش فرقه صهيونيست كه عقايد ويژه آنان سياست ناپاكي را نتيجه مي‏دهد قابل تأمّل و مطالعه است. « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14376
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : آيا تمدّن امروزي واقعاً تمدّن است؟
پاسخ : در تعريف تمدّن چنين آمده است: متخلق شدن به اخلاق اهل شهر و انتقال از خشونت و جهل به حالت ظرافت و انس و معرفت (اقرب الموارد) البته اين يك تعريف لغوي است و اكنون تمدّن بدون پيشرفتهاي تكنولوژيك تعريف نمي‏شود و چه بسا تنها با اين ويژگي يعني فن آوري متنوع و رشد رايانه‏ها و گسترش ارتباطات شناخته مي‏گردد. امّا به سادگي مي‏توان به اين پرسش پاسخ داد كه اين وجه تمدّن هرگز تعريفي جامع از تمدّن حقيقي نيست. زيرا آثار زيانبار آن روز به روز آشكارتر مي‏گردد و بن‏بستهاي اخلاقي، فكري، فلسفي، اجتماعي، نشانه ناتمام بودن آن ويژگي است. فرهنگ انساني بايد همراه رشد امكانات رشد كند و بالنده گردد وگرنه تيغ تيز به دست زنگي مست است. مشكل اساسي در همين نكته نهفته است كه فرهنگ حاكم بايد بعد معنوي آدمي را گسترش دهد و جهت يابي زندگي را برايش تأمين نمايد تا باعث هدايت و كنترل او گردد. و اين فرهنگ با تلفيقي از هنر و ادبيات و فلسفه و حتّي عرفان مهيا نمي‏گردد، چون در نظامي كه انسان عمق و نيازهايش شناخته نشده، حتّي عرفان به بازي گرفته مي‏شود. چنانكه پرفسور چيتيك استاد دانشگاه هاروارد آمريكا گفته است غرب اكنون مثنوي و مولوي را مطرح مي‏كند امّا فقط صيغه عشق را برجسته مي‏كند و هر جا سخن از تكليف است سانسور مي‏نمايد. چون او به خوشي مي‏انديشد. پس تنها راه نجات، اقبال به دين و وحي با تمامي جامعيّت آن است. دين بن‏بست‏ها را مي‏شكند و انسان را با همه ابعادش سرشار مي‏نمايد و او را كنترل كرده و به همه دست‏آوردهايش جهت مي‏بخشد. پس جواب پرسش با جرأت منفي است. « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14377
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : فلسفه چيست و نحوه پيدايش و تدوين آن چگونه بوده است؟
پاسخ : در يونان و روم فيلسوف به كسي اطلاق مي‏شد كه حكيم و خردمند و يا دوست دار حكمت و خرد باشد حكمت يكي از خصائص گرانبهاي عقل و عبارتست از فهميدن حيات و امتياز ممكن از محال و پذيرفت امور غير قابل احتراز و نمو دادن نيرو و عواطف پسنديده انساني و تأمين سعادت بشري. در قديم چنين تصوري كردند كه براي وصول به حكمت انسان بايد در خود بينديشد و درباره جهان تفكر كند و ذهن او به تمام حقايق كشف شده آشنا باشد. بدين وجه لفظ فلسفه بر مجموعه معرفتهاي نظري و عملي كه انسان حاصل كرده اطلاق مي‏شد اعم از افكار علمي راجع به طبيعت و انسان و نظريات فلسفه اولي درباره كنه واقعيات و انديشه‏هاي هنري و اخلاقي كه فعاليت انساني را به طرف زيبايي و خير سوق مي‏دهد با در نظر گرفتن همين معناي كامل و مفصل فيثاغورث با يكي از پيروان او خود را فيلسوف مي‏خوانده است و بعدها افلاطون و ارسطو رياضيات را (كه در آن وقت هم علمي جداگانه محسوب مي‏شد) به فلسفه ملحق كردند و فيلسوف را جامع جميع علوم دانستند و با افكار عميق خود فلسفه را غني ساختند. تا آنجا كه فلسفه مدون در دست است اولين كسي كه فلسفه را تدوين كرده طالس ملطي از حكماي يونان بوده كه در قرن ششم قبل از ميلاد مي‏زيسته است و از آن پس حكماي يونان از قبيل افلاطون و ارسطو به تدوين فلسفه پرداخته‏اند تا بتدريج كه فلاسفه اسلامي كتابها در فلسفه نوشته و تحقيقاتي در آن انجام داده‏اند فلسفه‏اي كه به زبان فارسي نوشته شده روش رئاليسم است كه به قلم آقاي علّامه طباطبائي است. « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14378
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : مراتب سير و سلوك كدام است؟
پاسخ : مراتب سير و سلوك را نقل از كتاب سير و سلوك منسوب بحرالعلوم بيان مي‏داريم. 1. ترك عادات و رسوم و تعارفات و آنچه كه مانع سفر و راه به سوي خدا هستند.(توبه) 2. عزم تصميم قطعي به نحوي كه هيچ حادثه‏اي سبب بازگشت او از اين سفر نشود. 3. رفق و مدارا، ظرفيت و تحمّل نفس را در عبادات و طي سفر را ملاحظه كند و با آن رفق و مدارا داشته باشد و عبادات را بر خود تحميل كند. 4. وفا. 5. ثبات و دوام بر عزم و وفا. 6. محاسبه. 7.مراقبت. 8. مأخذه، چنانچه خيانت و كوتاهي در ايمان و عمل را در نفس خود مشاهده كرد، درصدد تأديب برآيد. 9. مسارعت، سرعت گرفتن به خوبيها. 10. ارادت، باطن خود را به صاحب شريعت خالص گرداند. 11. ادب نگه داشتن در مقابل خداي بزرگ و رسول و خلفاي بر حق او. 12. نيّت، خالي ساختن باطن از اغراض دنيوي. 13. صحت، باز داشتن زبان از سخنان زايد، لغو و پوچ. 14. جوع و كم خوري البته به نحوي كه باعث ضعف نشود. 15. خلوت و كناره‏گيري از اهل معصيت. 16. سحرخيزي(سهر). 17. دوام بر طهارت. 18. مبالغه در تضرع و ذلّت در درگاه خداوند متعال. 19. احتراز مشتهيات(خواسته‏هاي نفساني و لذات مادي) به قدر استطاعت. 20. كتمان سر(پنهان، حالات، اعمال، اوراد و...). 21. برگزيدن استاد. 22. وِرد، اذكار مأثوره و وارد شده از ائمه اطهار«عليهم السلام». 23. نفي اوهام، ظنون و ظواهر. 24. تفكر. 25. ذكر. و فرق بين ذكرُوِرد اين است كه ذكر عبارت از توجّه به معنا با مرور به قلب يا بدون آن است. و امّا وِرد عبارت از ذكر لفظي است كه بر زبان جاري مي‏شود. « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14379
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : جنس و فصل چيست؟
پاسخ : نوع كلي است كه تمام المشترك ميان افراد متفق الحقيقه مي‏باشد كه وقتي از آن افراد بماهو سؤال شود نوع در جواب گفته مي‏شود مثلاً وقتي گفته شود زيد و عمر و بكر ماهو؟(ترجمه زيد و عمر و بكر چيستند؟) در جواب گفته مي‏شود انسان بنابراين انسان نوع خواهد بود. و جنس كلي است كه تمام المشترك ميان افراد مختلفه الحقيقه است به گونه‏اي كه وقتي از آن حقائق مختلفه الحقيقه سؤال شود و گفته شود مثلاً انسان و بقر و غنم ماهو؟(انسان و گاو و گوسفند چيستند) گفته مي‏شود حيوان و فصل كلي است كه در جواب از سؤال از مميز يك ماهيت از ساير انواع مشترك واقع مي‏شود مثلاً انسان و بقر و غنم در حيوانات با يكديگر مشتركند ولي هر كدام يك ويژگي ذاتي مخصوص بخود دارند آن ويژگي ذاتي كه در سؤال واقع مي‏شود و اين ماهيت را از ساير انواع ممتاز مي‏سازد فصل است مانند ناطق كه انسان را از ديگر حيوانات امتياز مي‏دهد. « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14380
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : كراماتي كه از برخي(مانند قورت دادن سنگهاي بزرگ و خوردن تيغ و سم و غيره) سر مي‏زند چگونه توجيه مي‏شود، آيا اينها الهام گرفته از عرفان اسلامي است؟
پاسخ : عرفان از ماده عرف به معناي شناختن است و در اصطلاح آن مقام بزرگ معنوي است كه شخص عارف در سير و سلوك خويش بدان نايل شود. عرفان شهود است نگاه دقيق است، ابتداء حق را مي‏بيند و آنگاه سايه حق را. همچون شخصي كه ابتداء نور را مي‏بيند و بعد در پرتو نور اشياء را. «ما رايت شيئاً الا ورايت الله قبله و بعده و معه و فيه»(3) عرفان سبب مي‏گردد كه شخصي عبد شود و هر چه درجه عبوديت بالا رود، درجه عرفان بيشتر مي‏شود و چون كمال وجودي شخص در عبوديت و عرفان اوست، ارتقاي درجه عرفان و عبوديت سبب انبساط وجودي شخص مي‏گردد و شخص را قابل تعويض مقاماتي از جانب خداي متعال مي‏گرداند تا از اولياء الله شود و چون از اولياء الله شد ممكن است كراماتي از او ظاهر شود كه از ديگران مقدور نباشد و سيره و سبك رفتار حضرت محمد«صلي الله عليه وآله» و بعد از آن سبك رفتار امامان معصوم«عليهم السلام» كه همان سنت رسول خدا«صلي الله عليه وآله» است در بردارنده عرفان كامل اسلام است و رسيدن به عرفان كامل منحصر به همان سيره است.«لقد كان لكم في رسول الله اسوه حسنه لمن كان يرجوا الله و اليوم الاخر و ذكر الله كثيرا؛ رسول خدا«صلي الله عليه وآله» براي كساني كه به جهت ايمان و اعمال صالحشان به خدا و روز قيامت اميدوار هستند اسوه و الگوي نيكويي است». خروج از اين سيره، ورود در طريق شيطان است و به هر سبكي كه باشد. پيامبر«صلي الله عليه وآله» واسطه فيض در عرفان خلق به خداست كه با اطاعت او خدا، اطاعت مي‏شود كسي او را اطاعت نكند، خدا را اطاعت نكرده است. بادقت در سير و سلوك بعضي صوفيان خواه اهل سنت و تشيع كه كارهاي خارق‏العاده از آنان مشاهده مي‏شود روشن مي‏گردد كه آنان از سيره و سبك رفتار رسول الله«صلي الله عليه وآله» خارج شده‏اند و روشهايي را اختراع كرده‏اند كه در اسلام بدعت است. و اينان به واسطه برخي از اعمال مشمول الهامات شيطاني هستند. چنانكه قرآن مجيد مي‏فرمايد: «و ان الشيطان ليوحون الي اوليائهم؛(4) و به راستي كه شيطان به دوستان و پيروان خود الهام مي‏كند.» «و من يعش عن ذكر الرحمن نقيض له شيطاناً فهو له قرين؛(5) هر كه از ياد خدا اعراض كند شيطان را بر انگيزيم تا بار و همنشين دائم وي باشد و آن شيطان هميشه آن مردم از خدا غافل را از راه خدا باز دارند و به ضلالت و گمراهي افكنند و نيندازند كه هدايت يافته‏اند.» و كارهاي عجيب و غريب آنها معلول الهامات شيطاني و قرين شدن با شيطان است. براي شناخت تفصيلي مطلب به كتاب حقيقه العرفان صفحات 247تا 261 مراجعه فرمائيد. به هر حال رياضتهاي نامشروع و عمل به روشهاي اهل بدعت انساني را مقرب شيطان كرده تا جايي كه ملهم به الهامات شيطان شده و شيطان قرين و همدم او مي‏گردد و به او ياري مي‏رساند. « بخش پاسخ به سؤالات »3) حضرت علي«عليه السلام».4) سوره انعام، آيه 121.5) سوره زخرف ، آيه 35،
کد سوال : 14381
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : تضاد در ديالكتيك به چه معني است؟
پاسخ : براساس فلسفه اسلامي دو چيزي كه ضد يكديگر باشند، در يك زمان و يك مكان و در يك جهت و در يك حالت ، و با يك شرط،... قابل جمع نيست مثلاً سياهي و سفيدي امكان دارد در يك زمان و در يك مكان، و در يك جهت و با يك شرط و ... جمع شود و اين مطلب با كمي دقت روشن است، اما آنچه كه ديالكتيك مي‏گويند كاملاً اشتباه است و مثالهايي كه مي‏آورند هيچكدام درست نيست مثلاً مي‏گويند در تخم مرغ دو ضد جمع شده است تخم مرغ و جوجه بودن در حالي كه اين سخن غلط است زيرا در تخم مرغ جوجه ديگر بالفعل نيست بلكه امكان جوجه شدن در آنست تخم مرغ در صورت فراهم شدن مقدمات آمادگي دارد كه جوجه شود نه آنكه الان بالفعل جوجه باشد و همچنين مثال مي‏زنند بر اين كه انسان جمع بين حيات و مرگ است و همواره هم مي‏ميرد و هم زنده است در حالي كه اگر دقت شود خواهيم ديد پيكر انسان به ميلياردها سلول زنده تقسيم مي‏شود، آن سلولهايي كه الان در اين زمان زنده هستند ديگر مرده نيستند و آن سلولهايي كه الان مرده‏اند ديگر در همين زمان زنده نخواهند بود البته هر سلولي زندگي و مرگ دارد منتها در دو زمان نه در يك زمان و همچنين مثالهاي ديگر كه اگر دقت شود با شرائطي كه فلاسفه مي‏گويند هرگز امكان ندارد كه دو ضد در يكجا جمع شوند. « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14382
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : اين كه ظرف عنيت خارج از وجود فرا گرفته به چه معني است؟
پاسخ : اين مسئله مبتني بر چند اصل فلسفي از قبيل مسئله اصالت وجود، تشكيك در وجود اشتراك در وجود و ... است كه با توجه و دقت در اين مسائل طبعاً اين مسئله هم روشن مي‏شود چرا كه آنچه كه در جهان حقيقت دارد همان وجود و هستي است و غير از وجود و هستي چيزي نيست. و آنچه كه ذات اقدس الهي صادر مي‏شود يك حقيقت بيش نيست و آن حقيقت همان وجود و هستي است و در واقع براساس اصالت وجود و تشكيك در وجود همه موجودات در اصل وجود و هستي اشتراك دارند و اختلاف موجودات هم بر مي‏گردد به حد و مرز وجود كه يكي از درجه وجودي بيشتري برخوردار است و ديگري كمتر، نظير نور كه همه نورها يك حقيقت بيش نيست و اختلافها بر مي‏گردد به شدت و ضعف و قوت و ضعف نور، خداوند هم آنچه كه افاضه مي‏كند وجود و هستي است و غير از وجود و هستي چيزي نيست تا از خداوند صدور يابد در نتيجه در عالم كثراتي مشاهده نمي‏شود و آنچه كه در بيان مطلب فوق كمك مي‏كند توجه به اين نكته است كه افاضه فيض از ناحيه خداوند بي‏واسطه نيست بلكه به صورت طولي از ذات اقدس صدور مي‏يابد تا به پائين‏ترين درجه موجودات مي‏رسد، و وجود و هستي از مجاري فيض و كانالهاي خاص افاضه مي‏شود و هر موجودي به قدر ظرفيت وجوديش از آن برداشت مي‏كند. « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14383
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : معناي اين شعر چيست؟ اين جهان يك فكرتست از عقل كل‏عقل چون شاهست و صورتها رسل
پاسخ : چنانكه گفته‏اند در اين شعر مراد از فكرت ، انديشه و فكر منطقي نيست بلكه به معني ايده است. اين جهان يك ايده از عقل كل است، عقل كل، خدانود نيست مقصود اول موجودي است كه آفريده شده است و گفته‏اند كه مولانا از عقل اعلا به عقل كل و عقل كلي تعبير مي‏نمايد. و قلمرو آنرا مسائل عالي هستي معرفي مي‏كند در واقع مقصود مولانا از اين شعر بيان غرض از خلقت و آفرينش است كه جهان به خاطر عقل كل، عقل اول آفريده شده است و او واسطه فيض در به وجود آمدن صورتها نوعيه است. و اين صورتها رسل اويند، عقل كل همان چيزي است كه فلاسفه از آن تعبير به وجود منبسط مي‏كنند. ولكن اين مطلب كه خداوند متعال در همه جا حضور دارد يك حقيقت است زيرا كه جهان پرتوي از شعاع وجود او است پديده‏هاي هستي عين ربط به او هستند او بر همه اشياء احاطه دارد چون همه اشياء از تجلي او ظاهر شده است و احاطه او بر جهان احاطه قيومي است و ديگر اينكه هر معلولي در اصل متصل به اصل وجود است كه وجود خداي تبارك و تعالي باشد او در موطن ذات خود مشتمل بر همه حقايق است و با ادراك ذات جميع حقايق را مشاهده مي‏كند و احاطه تامه و حضور او نسبت به جميع حقايق ناشي از اشتمال او بر جميع حقايق در ذات است، و روي اين لحاظ تحقق خارجي اشياء چيزي بر شهود و حضور او نمي‏افزايد. امام سجاد«عليه السلام» مي‏فرمايد: «انت الذي وسعت كل شئي رحمه و علما؛(2) توئي كه علم و رحمت تو همه چيز را فرا گرفته.» لذا عارف به الله كه به آيات آفاقي و انفسي او مي‏نگرد جز ذات پاك و منزه و عاري او نقص و فعل او نمي‏بيند چنانكه علي«عليه السلام» فرمودند: «ما رايت شيئاً الا و رايت الله قبله و بعده وفيه و معه . « بخش پاسخ به سؤالات »2) صحيفه سجاديه، دعاي 16.