• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 14404
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : منظور از اتحاد عاقل و معقول چيست؟
پاسخ : منظور اين است كه نفس كه عاقل و درك كننده است با آن صورتهاي ادراكي ذهني اتحاد پيدا كند. « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14405
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : چرا امكان بالغير وجود ندارد؟
پاسخ : اين كه امكان بالغير وجود ندارد به خاطر اين است كه امكان بالغير فرع بر وجوب بالذات است يعني بايد پيزي را فرض كنيم كه ذاتاً واجب الوجود باشد يعني وجود و هستي برايش ضرورت داشته باشد اما به خاطر علت خارجي امكان براي او پديد آمده و ممكن شده باشد و اين محال است زيرا واجب هيچ گاه به ممكن انقلاب پيدا نمي‏كند برخلاف ممكن كه به خاطر تحقق علتش علتش واجب بالغير مي‏شود. « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14406
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : ضرورت علّي و معلولي به چه معني است؟
پاسخ : ضرورت علّي و معلولي يعني ضروري بودن ترتب معلول بر علت باين معني كه وقتي علت تامه براي چيزي تحقق يافت تحقق معلول به دنبال آن ضروري است. « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14407
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : دور و تسلسل به چه معني است؟
پاسخ : دور اين است كه چيزي وجودش توقف داشته باشد بر چيزي كه خود آن توقف بر همان چيز اول دارد مثلاً بگوييم وجود «الف» توقف دارد بر وجود «ب» و وجود «ب» توقف دارد بر وجود «الف» و دور به اين معني محال است زيرا لازمه‏اش تقدم شئي بر نفس است يعني لازم مي‏آيد كه چيزي قبل از اين كه وجود پيدا كند موجود باشد. و تسلسل اين است كه چيزي توقف بر ديگري داشته باشد و آن ديگري متوقف باشد بر وجود ديگر و همين توقف تا بي نهايت پيش برود اين نيز محال است زيرا تمام اين موجودات تا بي‏نهايت يكي بر ديگري توقف دارد همه ممكن مي‏باشند يعني در ذات خويش اقتضاي وجود ندارند بنابراين اگر فرض شود كه يك موجودي كه ذاتش عين وجود است باينها افاضه كرده است كه سلسله مذكور قطع مي‏شود و اگر چنين فرضي تحقق نيابد معقول نيست كه اين بي‏نهايت موجودات ممكن: بدون مدد گرفتن از يك موجود واجب الوجود تحقق پيدا كند. « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14408
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : منفصله حقيقي و تناقض چه فرقي دارند؟
پاسخ : منفصله نام قضيه است مانند «العدد» امّا زوج و امام فرد كه اين قضيه را شرطيه منفصله مي‏خوانند ولي تناقض يكي از اقسام تقابل بين دو چيز است. مثلاً زوجيّت عدد با فرد بودن، آن با يكديگر تقابل دارند و تقابلشان تقابل تناقض است يعني نه قابل اجتماعند و نه قابل ارتفاع. « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14409
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : منطق تجربي و منطق عقلي چيست؟
پاسخ : كساني كه منطق تجربي را مطرح مي‏كنند معمولاً مادي هستند و تنها تجربه را مقياس براي درك و فهم مي‏دانند و اين غلط و بي‏اساس است. آري، تجربه همراه با تعقل صحيح است و تجربه هيچگاه نمي‏تواند بدون عقل مفيد و سودمند باشد. درباره اينكه هدف وسيله را توجيه مي‏كند يا خير به ورقه ضميمه توجّه فرمائيد. « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14410
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : آيا جهان بيني ديني با جهان بيني عرفاني تفاوت دارد؟
پاسخ : اينكه براي جهان بيني عرفاني شاخه مخصوصي قرار داده شده است احتمالاً به خاطر اين باشد كه عرفان ثمره مذهب است. عرفان ثمره عالي و نهايي دين راستين است بنابراين دليل اختصاص آن همين است كه عرفان محصول پيمودن راه دين و نتيجه عالي عمل كردن به دستورات دين است و چون عرفان نوع خاصّي از بينش است جداگانه قرار داده شده است توضيح اينكه جهان‏بيني ديني نگرشي است كه انسان از ديدگاه مذهب و دين دارد و جهان‏بيني عرفاني يك بينش خاصّي است كه در اثر عمل كردن بدين به افاضه خداوند در انسان به وجود مي‏آيد با اين توضيح طرح جهان بيني ديني ما را از جهان بيني عرفاني بي‏نياز نمي‏كند. آري، اين نكته لازم به تذكّر است كه عرفان صحيح همان است كه بر پيمودن راه دين مترتب مي‏شود و هر گونه برنامه ديگري كه در مسير عرفان طي شود كه از دين، جدا و بيگانه باشد محكوم و مردود است. « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14411
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : مركب ناقص تقييدي و غيرتقييدي چيست؟
پاسخ : مركب لفظ ذالّي است كه داراي جز باشد و جز آن بر جز صغي مقصود هم دلالت كند. و آن دلالت هم مقصود باشد اين مركب اگر سلوك بر آن صحيح باشد تام خواهد بود و اگر سكوت بر آن صحيح نباشد ناقص مي‏باشد و مركب ناقص بر دو قسم است تقييدي و غيرتقييدي. تقييدي؛ آن است كه جز دوم قيد براي جزء اول باشد مانند «غلام زيد» و «جل عالم» و غيرتقييدي آن است كه جزء دوم قيد براي اول نباشد مثل «في الدار و خمسه عشر» و مركب تام اگر في نفسه احتمال صدق و كذب در آن راه داشته باشد آن را خبر و قضيه خوانند مانند «العالم متغير» و اگر احتمال صدق و كذب در آن راه نداشته باشد آن را انشاء خوانند مانند «امر و نهي» و تصديق نام ادراكي است كه مركب تام خبري از آن حكايت مي‏كند و قضيه نام لفظ مركب تام خبريست. جنس قريب عبارت است از تمام مشترك ميان يك ماهيت با ماهيتهاي ديگر كه اگر آن چند ماهيت را با هم در سؤال جمع كنند جنس قريب گفته مي‏شود. مانند اينكه گفته شود «الانسان و القمر و البقر و الغنم ماهي؟» گفته مي‏شود حيوان و فصل عبارت است از كلّي كه تميز مي‏كند ماهيت را از غير آن به تميز جوهري نه عرضي و در صورتي كه اين كلّي با غير آن هيچ اشتراكي نداشته باشد آن را فصل قريب خوانند مانند ناطق كه با هيچ ماهيت ديگري شريك نيست و كاملاً ماهيّت را از غيرش تميز مي‏دهد و اگر ماهيّت را ممتاز كند ولي نه به طور كامل آن را فصل بعيد خوانند. مانند «حساس» « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14412
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : اهل عرفان و حكماء در مورد وحدت وجود بيانات مختلفي دارند كه يكي از آنها همين بياني است كه مورد نظر اشكال كننده قرار گرفته است و آن اين است كه گفته‏اند مراد از وحدت وجود وحدت شخصيه است به اين معني كه خداوند متعال شخصي واحد و منحصر به فرد در وجود است و براي
پاسخ : حكيم متاله آية اللَّه رفيعي«قدس سره» در جواب اين سخن و عقيده مي‏گويند: اين تفسير غلط محض و بيهوده است زيرا كه علاوه بر اينكه اين معني منافي صريح شرع و دين انور است و كفر مي‏باشد و مرجع آن به انكار واجب بالذات و نفي مقام شامخ احديت است. مخالف قواعد عقليه است و باعث بر هم ريختگي مسائل مسلمه در علم حكمت مي‏شود(چون عليّت خداوند متعال و معلوليّت ممكنات «جهان هستي» و فقر ذاتي و حاجت ممكن به واجب تعالي...) و اين عقيده اساس خداپرستي و بندگي را منهدم مي‏نمايد ثانياً مخالف با حس است زيرا كه به طور محسوس مي‏دانيم و مي‏بينيم كه براي هر نوعي خواص و آثاري است كه در نوع ديگر نيست، مثلاً در گياهان اثر يك گياه كه سم است هلاك نمودن است و اثر گياه ديگر ترياكي و معالجه سم مي‏باشد همين طور در معادن(كه هر هدفي داراي يك نوع خاصيّت است) زغال سنگ، طلا، نفت، نقره و...) و انواع مختلف حيوانات با احوال مختلفه‏اي كه دارند، پس چطور شخص عاقل با توجّه به اين محسوسات مي‏تواند انكار كثرت موجودات را در واقع نمايد و همه را يك شخص بداند. بنابراين مراد از وحدت وجود يا وحدت سنخيه است به اين معني كه تمام مراتب موجودات از خداي متعال گرفته تا ضعيف‏ترين وجود مانند جسم و ماده در سنخ اصل حقيقت وجود متحد هستند و تفاوت در مراتب و درجات وجود است. وجود خداوند وجود بي‏نياز نامحدود و فعليّت محض است و مبرا و منزه از هر نقص و عيبي مي‏باشد او مستجمع جميع صفات كماليه است به نحو نامحدود اما ممكنات وجودات محدود هستند و محدود خود نقصي است و داراي كثرات مي‏باشند در صورتي كه وجود خداوند قابل تعدد و كثرت نيست زيرا كه وجود و واجب‏الوجود غيرمعقول است. و اگر مراد از وحدت، وحدت شخصيّت باشد مي‏توان حمل كرد بر اين كه وجود واحد را شخصي بدانيم و در عين حال كثرت و تعدد و اختلاف انواع و آثار آنان را محفوظ بدانيم - وجود واحد شخصي باشد امّا داراي مراتب مختلف از مرتبه اعلي كه وجود خداوند است گرفته تا مرتبه ادني كه وجود ماده باشد اين معني را حكيم عزيز الهي صدرالمتالهين شيرازي اختيار كرده است و مي‏توان گفت وجود محض و صرف است، حقيقت وجود است قابل تعدد و تكثر نيست و هر چه غير او از موجودات فرض شود ظهور و تجلي آن حقيقت است و يا مظهري از مظاهر اسماء و صفات او محسوب مي‏شود. « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14413
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : مكتب اصالت چه مي‏گويد؟ و روش آنها در تحليل مسائل فلسفي چيست؟
پاسخ : مكتب اصالت‏العمل روش دانشمنداني است كه توجّه خود را فقط به مسائل حسي و عملي معطوف داشته و از بحث در پيرامون مسائل عقلي و فكري محض، خودداري مي‏نمايند براي اينكه روش و در ضمن خطاي آنان روشن شود نظر آنها را بيان مي‏كنيم: اصولاً مسائل فلسفي(مسائل فلسفي، يك سلسله مسائل كلي و عمومي است كه هرگز اختصاص به موضوع معيني ندارد؛ مثلاً بحث در پيرامون علّت و معلول، بحث فلسفي است زيرا اين گونه مسائل در رشته مخصوصي بحث نمي‏كند. ولي بحث از آثار ظاهري اجسام(فيزيك) و يا باطني آنها(شيمي) بحث علمي است نه فلسفي بر دو قسم است: 1. مسائلي كه از قلمرو حس بيرون است و با ابزار علمي مادي قابل آزمايش نيست و در «لابراتوار» و با ادوات مادي نمي‏توان آنها را اندازه‏گيري نمود مانند تمام مسائل ماوراء الطبيعه كه فقط جنبه تعقلي دارد و بايد در عالم وسيع عقل برسي شود. 2. آن سلسليه بحثهاي كلي، كه از روي مسائل قطعي علوم طبيعي و رياضي كه متكي به تجربه و آزمايش است مي‏توان بر آنها استدلال نمود، و درباره آن نظر داد. مكتب اصالت‏العمل معتقد است كه آن رشته از مسائل كلّي كه متكي به علوم حسي نيست و از طريق آزمايش و دستگاههاي سنجش علمي قابل اندازه‏گيري نمي‏باشد. اظهار نظر درباره آنها مشكوك خواهد بود. آنها مي‏گويند: فلاسفه تعقل هزارها سال است كه پيرامون مسائل فلسفي، بحثها نموده‏اند و هنوز كه هنوز است اختلاف آنها بر اين مسائل يك سره نشده و گاهي دامنه اختلاف وسيع‏تر مي‏گردد و اين اختلاف گواه بر اين است كه اين مسائل، پيچيده‏اند و قابل حل نيستند. اين بود خلاصه نظريه پيروان اين مكتب كه در قرن هفدهم پايه گذاري گرديده و تاكنون طرفداراني دارد. دانشمندان الهي، كساني كه دايره وجود را منحصر به ماده و انرژي نكرده و با نظر واقع‏بيني وسيع، ديده به صفحه هستي مي‏گشايند، نسبت به اين طرز تفكر اشكالات زيادي دارند و با اصول علمي اين نظريه را رد كرده‏اند و در اينجا به قسمت مختصري از آن اشاره مي‏شود. اينكه گفته مي‏شود فقط به امور حسي بايد اعتماد كرد سخني است كه حتي پيروان اين مكتب(عملاً) با آن مخالفند زيرا آنان در علوم قضايا را به طور كلّي تلقي مي‏كنند مثلاً مي‏گويند سرعت نور در ثانيه سيصد هزار كيلومتر است، در صورتي كه اين قضيه به صورت كلّي آزمايش نشده است و آنچه مورد آزمايش واقع شده، يك سلسله موارد مخصوص بوده آنهم در شرايط معين، سپس آن را با يك نوع استدلال عقلي تعميم داده‏اند و آن اينكه: سرعت مزبور مربوط به حقيقت نور است و شرائط هرگز در آن دخالت ندارد، پس نور در هر كجا باشد اين سرعت را خواهد داشت. روشن‏تر بگوئيم: دانشمندان آزمايشهاي خود را درباره سرعت نور در شرائط مختلفي انجام داده‏اند و چون سرعت نور را در تمام اين شرائط ثابت ديده‏اند از اين آزمايشها، پي به يك قانون كلّي عقلي برده و ادعا كرده‏اند كه هر نوري در هر نقطه و در هر زمان كه باشد سرعت ثابتي خواهد داشت، ما از اين آقايان مي‏پرسيم، آيا اين قانون به صورت كلّي محسوس شما است، يا اينكه از چند محسوس پي به غير محسوس برده‏اند به طور مسلّم پاسخ همان دومي است. وانگهي دانشمندان طبيعي در بسياري از تئوريها و فرضيه‏ها به يك سلسله مسائل عقلي حدسي تكيه كرده و نتائجي گرفته و مي‏گويند مثلاً دانشمندان زمين شناس در پيدايش زمين و طبقات مختلف آن نظرياتي دارند كه هرگز براي احدي محسوس نبوده و آنچه محسوس است همان آثاريست كه نشانه يك سلسله عللي است كه از طريق حدس و تفكر به دست مي‏آيد. اينكه مي‏گويند: «دانشمندان تعقلي، همواره بر سر اين مسائل اختلاف دارند پس اين مسائل قابل حل نيست دور از حقيقت است زيرا همواره چهره حقيقت با پرده‏هايي پوشيده شده است كه به وسيله بحث و گفتگو تدريجاً از ميان مي‏رود، و در واقع هر يك از اين اختلافها قدمي است به سوي واقع، و وجود اختلاف هرگز دليل بر آن نيست كه اين دانشمندان بر واقع نرسيده‏اند بلكه از آنجا كه موضوع وسيع و پراهميّت است، هر يك از اين دانشمندان قسمتي از واقع را درك كرده‏اند و هر روز حقائق تازه‏اي روشن مي‏گردد. امروزه بسياري از مسائل فلسفي تعقلي به همين صورت در آمده است و پس از طي مراحلي روي اصول مخصوص به خود، قطعي گرديده و به اصطلاح از مسائل مسلّم فن فلسفه تعقلي شمرده شده است، و وجود مسائل مورد اختلاف ديگر دليل بر عدم پيشرفت گفتگوهاي فلسفي در همه زمينه‏ها نيست(1). « بخش پاسخ به سؤالات »1) مأخذ: كتاب پرسشها و پاسخهاي مذهبي، ج 2، ص 56، انتشارات نسل جوان.