• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1216
تعداد نظرات : 572
زمان آخرین مطلب : 1561روز قبل
خانواده

تخت خواب سیّار
 
 
تخت خواب سیّار شما را به خوابگاه اجباری «قبرستان» به صورت رایگان می برد
 
ثبت نام قبلاٌ از شما بعمل آمده است
 
شرایط استفاده از تخت خواب
 
الف:داشتن حداقل  ده سال سن به بالا
 
ب: به محض فوت یکی از شما
 
ج: برای اولین وآخرین بار می توتنید استفاده کنید
 
 
محل خوابیدن روی تخت خواب: منزل یا بیمارستان
 
مقصد نهایی: خوابگاه اجباری شهر شما«قبرستان» ر 
 
 
رانندگان تخت خواب: اقوام وخویشان ودوستان صمیمی
 
برادر وخواهر مسلمان این تخت خواب را هیچ وقت فراموش نکن

سه شنبه 13/10/1390 - 16:28
اخلاق
جلسه غیبت

 

 


 
موضوع جلسه................................بردن آبروی مومن
 
رییس جلسه..................................................شیطان
 
دبیر جلسه..............................................نفس اماره
 
زمان جلسه...........................................وقت بیکاری
 
حضار جلسه.............................عناصر ضعیف الایمان
 
پذیرای جلسه...................................گوشت برادر مرده
 
صورت جلسه.......................جایگزینی اعمال خیر با گناه
 
نتیجه ............................................جهنم دست جمعی
 
برادران وخواهران مسلمان از حضور در این جلسه جدا خوداری فرمایید

 

سه شنبه 13/10/1390 - 16:23
سخنان ماندگار

هشدار
 
ای کسی که حرص پوشیدن لباس فاخر را داری..............کفن را فراموش مکن
 
ای کسی که شیفته خانه مجلل هستی......................گودال قبر را فراموش مکن
 
ای کسی که فریفته غذاهای خوشمزه هستی....روزی طمعه مار عقرب وکرم
 
 خواهی شد
 
 
ای کسی که دنبال مرکب های پیشرفته هستی.......تابوت را فراموش نکن
 
شما مشغول جمع آوری چیزهای هستید که نمی توانید آنها را با خود ببرید
 
شما خانه های می سازید که نمی توانید همیشه در آنها بمانید
 
شما دنبال آرزوهای هستید که نمی توانید به آنها برسید
 
پس ای انسان به خود بیا و رابطه ات را با الله درست کن
 

سه شنبه 13/10/1390 - 16:21
اخبار

بسم الله الرحمن الرحیم

خوشبختانه در دنیای امروز با گسترش امکانات و پیشرفت علوم، روشهای دعوت و تبلیغ دین نیز گسترش یافته و به نظر می رسد که هر مسلمان متعهدی می تواند با بکار بردن یکی از این امکانات، دین و پیام توحیدی آن را به انسانها برساند، یا دیگر مسلمانان را تذکر دهد.

یکی از این امکانات با ارزش همان دنیای مجازی یا اینترنت می باشد، که امروزه بسیاری از جوانان ما به این محیط مجازی دسترسی دارند، از این رو فرصت خوبی است تا جوانان متعهد برای دعوت و تبلیغ دین و توحید و نفی خرافات و شرک و مبارزه با بدعتهای رایج در بین مسلمانان، از این ابزار مفید استفاده کنند، و انشاءالله اگر نیت خالصانه ای در این راه وجود داشته باشد، از اجر و پاداش بی نصیب نخواهد ماند.

بنابراین راه اندازی یک وبلاگ که هزینه ای جز صرف وقت دربر ندارد، می تواند برای آن دسته از جوانانی که فرصت و امکانات بزرگتری ندارند، ایده و فکر خوبی باشد تا بتوانند به اندازه توانایی خویش در این راه وقت صرف کنند و به ترویج و نشر توحید و مبارزه با شبهات دینی و ملحدین بپردازند، و علاوه بر آن، توشه ای برای آخرت خویش ذخیره کنند.

 

ما اکنون شاهد این امر هستیم و وبلاگهای بسیاری را در این راستا مشاهده می کنیم که بعضی از آنها به موفقیتهای چشم گیری رسیده اند، و گاهی سود و منفعت آن وبلاگهاً از بسیاری سایتها یا حتی کانالها نیز، بیشتر است!

با وجود این، لازم است که چندین نکته مهم را متذکر شد، تا با در نظر گرفتن این نکات در مسیر راه دچار انحراف نشوید:

1- نویسندگان وبلاگهای دینی باید مراقب باشند مطالبی که منتشر می کنند، مطالبی صحیح و سالم و بر اساس منهج صحیح اسلامی باشد، تا مبادا نشر مطالب نادرست باعث مسمویت اذهان مخاطبان شود و به جای آنکه موجب روشنگری و هدایت دیگران شود، سبب انحراف مخاطبان شود، پس لازمست که در انتخاب موضوعات و نوشتن مطالب نهایت دقت و حوصله را بکار بست.

2- لازمه رعایت نکته اول اینست که نویسنده وبلاگ از علم کافی برخوردار باشد. اگر صاحب وبلاگ خودش مقاله می نویسد و مطالب نوشته شده خود را منتشر می کند، باید علم کافی داشته و عقیده صحیح را آموخته باشد، وگرنه اگر علم کافی نداشته باشد یا عقیده درست و صحیح را نداند، آن وقت ممکن است با نوشتن مقالات اشتباه، دیگران را نیز به سوی اشتباه عقیدتی سوق دهد.

اگر از مقالات سایتهای دیگر استفاده می کند، لازمست تا مطالب و مقالات وبلاگش را از سایتهایی با عقاید سالم و منهج درست تهیه کند. متاسفانه بیشتر وبلاگها مطالبی را منتشر می کنند که بر خلاف روش اسلام واقعی  است و اکثرا از سایتها یا وبلاگهای دیگر اخذ کرده اند و بدون آنکه مطالب آنرا سبک و سنگین کنند و تعهد دینی خود را لحاظ کنند، آنها را در وبلاگ خود منتشر می کنند. این یا بخاطر آنست که او عقیده صحیح را نیاموخته و به نظر خودش آن مقاله درست است یا به خاطر عدم تعهد وی نسبت به نشر عقیده صحیح است.

در این صورت وبلاگ او به مکانی برای ترویج بدعت و گمراهی تبدیل خواهد شد.

3- نکته بعد اینکه: نباید وبلاگها را مکانی برای مجادله تبدیل نمود، زیرا هیچ خیری در مجادله نیست، بلکه مایه شر است! چنانکه پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرمایند: «من طلب العلم؛ لیجاری به العلماء، أو لیماری به السفهاء، أو یصرف به وجوه الناس إلیه؛ أدخله الله النار». ترمذی (2654) و ألبانی آنرا در «صحیح الترمذی» (2654) به مجموع طرق حسن دانسته است.

یعنی: کسی که علم بیاموزد تا با آن با علما مناقشه کند یا بر افراد ساده و سفیه‌ بتازد، یا آنرا وسیله جلب نظر مردم به خویش قرار دهد، خدای تعالی او را به آتش دوزخ داخل می‌کند.

هیثم بن جمیل گوید: «قلت لمالک رحمه الله یا أبا عبد الله الرجل یکون عالماً بالسنن یجادل عنها ؟ قال: لا، ولکن یخبر بالسنة فإن قبلت منه وإلا سکت» "جامع العلوم والحکم" (ص : 102).

یعنی: « به مالک بن انس رحمه الله گفتم: ای ابا عبدالله اگر مردی به سنت آگاه باشد بوسیله آن با مردم مجادله می کند؟ فرمود: خیر، بلکه سنت را به مردم می رساند، اگر قبول کرد چه بهتر وگرنه ساکت شود».

و عبدالله بن وهب فرمود: «سمعت مالکاً رحمه الله یقول : المراء فی العلم یقسی القلب، ویورث الضغن» "جامع العلوم والحکم" (ص : 102).

یعنی: «شنیدم که امام مالک رحمه الله می فرمود: مجادله در علم موجب قساوت قلب و ایجاد کینه می شود».

بنابراین شایسته است که نویسندگان وبلاگ وقت و انرژی خود را صرف نوشتن یا یافتن مطالب صحیح و سالم کنند، و اگر کسانی سوالاتی داشتند در حد توان خود پاسخ دهند و اگر نتوانستند بهترین کار همان سکوت است، و نباید وبلاگ را محلی برای مجادله نمود چرا که این کار خیر را می برد و شر را جایگزین می کند.

4- گاهی بعضی از مخاطبان مطالبی را در قسمت نظرات می نویسند که یا نادرست است یا موجب انحراف دیگران می شود؛ با وجود این صاحب وبلاگ آن نظرات را حذف نمی کند و می گذارد تا آن سخنان زشت یا باطل همچنان در قسمت نظراتش باقی بماند!

یا متاسفانه آدرس بعضی از سایتها و وبلاگهای منحرف را – در وبلاگش لینک می کنند که در این صورت وبلاگش دروازه ای برای ورود مخاطبین به آن سایتهای منحرف می شود، و این یعنی همکاری با باطل و بدعت، و قطعا کسی که در ترویج باطل کمک کند او نیز سهمی از آن گناه خواهد داشت.

خدای متعال می فرماید: « وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ» (مائده 2). یعنی: (هرگز) در راه گناه و تعدّى همکارى ننمایید! و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید که مجازات خدا شدید است!

پس تنها ساختن یک وبلاگ موجب دعوت و تبلیغ صحیح و پاداش نیست، بلکه نحوه اداره وبلاگ تعیین کننده است؛ چه بسا کسی نیتی صادقانه داشته باشد و به قصد اجر و ثواب در این راه گام بر دارد، اما جز شر و گناه چیزی نصیبش نخواهد شد!

امید است با در نظر گرفتن این نکات مهم، وبلاگ را محلی برای نشر اسلام و توحید و نفی خرافات و بدعتها تبدیل نمود، و ضمن آن توشه ی مناسبی برای آخرت خویش مهیا ساخت، هرکس در حد توانش..

به امید روزی که ندای واقعی لا اله الا الله که همان رسالت اصلی تمام انبیاء الهی بوده و هست در عرصه مجازی فارسی ( وب فارسی ) بدور از هرگونه توهین و افترا و دروغ های تفرقه کننده سر داده شود تا دشمنان این دین الهی بدانند این عرصه خالی نیست و مجاهدین راه اسلام همیشه و در همه حال توطئه های و نقشه های پلیدشان را خثنی می کنند.

 

انشاءالله و الحمدالله 

وصلی الله وسلم علی محمد وعلى آله وأصحابه والتابعین لهم بإحسان إلى یوم الدین

يکشنبه 1/8/1390 - 8:28
سخنان ماندگار

لازم است گاهی از مسجد ، کلیسا و ... بیرون بیایی و ببینی پشت سر اعتقادت چه میبینی ترس یا حقیقت ؟!

لازم است گاهی از ساختمان اداره بیرون بیایی ، فکر کنی که چه‌قدر شبیه آرزوهای نوجوانیت است ؟!

لازم است گاهی درختی ، گلی را آب بدهی ، حیوانی را نوازش کنی ، غذا بدهی ببینی هنوز از طبیعت چیزی در وجودت هست یا نه ؟!

لازم است گاهی پای کامپیوترت نباشی ، گوگل و ایمیل و فلان و بهمان را بی‌خیال شوی ، با خانواده ات دور هم بنشینید ، یا گوش به درد دل رفیقت بدهی و ببینی زندگی فقط همین آهن‌پاره‌ی برقی است یا نه ؟!

لازم است گاهی بخشی از حقوقت را بدهی به یک انسان محتاج ، تا ببینی در تقسیم عشق در نهایت تو برنده ای یا بازنده ؟!

لازم است گاهی عیسی باشی ، ایوب باشی ، انسان باشی ببینی می‌شود یا نه ؟!

و بالاخره لازم است گاهی از خود بیرون آمده و از فاصله ای دورتر به خودت بنگری واز خود بپرسی که سالها سپری شد تا آن بشوم که اکنون هستم... آیا ارزشش را داشت ...؟!   

زیبائی در فراتر رفتن از روزمرگی‌هاست...

دوشنبه 25/7/1390 - 9:10
رمضان

ما همواره نیازمند به بازنگری در بسیاری از امور و احوال زندگی می باشیم حال فرقی نمی کند در سطح فردی باشد یا سطح اجتماعی.

انسان با شنیدن کلمه ی بازنگری با خود می اندیشد که دچار اشتباه شده و نیاز به بازنگری دارد. اما حقیقت این است که ما همواره نیازمند به بازنگری هستیم چه خطا کرده باشیم یا نه؛ زیرا نفس انسان همواره در معرض فراموشکاری و ضعف و سستی قرار دارد.

خداوند متعال به نفس ملامت کننده قسم می خورد و می فرماید: {وَلا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ} (القیامة:2)، و به نفس سرزنشگر سوگند !

حسن بصری –رحمه الله- می گوید: «به خدا قسم این نفس سرزنشگر همان نفس انسان مؤمن است زیرا انسان مؤمن همواره نفس خویش را مورد سرزنش قرار می دهد: هدف از این سخنم چه بود؟ چرا این چیز را خوردم؟ چه فکری در سر دارم؟ این درحالی است که شخص فاجر نفس خویش را مورد محاسبه قرار نمی دهد».

مجاهد رحمه الله می گوید: «نفس سرزنشگر نفسی است که به خاطر آنچه از دست داده خود را ملامت کرده و پشیمان می شود. خود را به خاطر کار بدی که انجام داده  و به خاطر کم کاری در کار نیک سرزنش می نماید».

سرزنش و محاسبه نفس به علت مشغولیتهای فراوان و روزانه کم کم رو به فراموشی می رود. پس اکنون که ما در انتظار این ماه مبارک (یا واقع در آن) هستیم. در ماه رمضان، ماه بخشنده، بهترین فرصت برای بازنگری در بسیاری از رفتارها، عادت ها، روابط ، نفسها و اعمال‌مان می باشد.

ماه رمضان فرصتی است برای بازنگری در قطع رابطه ی مان با قرآن کریم و هجران تدبر، فهم، قراءت و عمل به آن.

فرصتی برای بازنگری در روابط با خویشاوندان، همسایه ها و نزدیکان

فرصتی برای بازنگری به اموالمان، و اینکه از راه حلال به دست آمده اند یا نه؟

فرصتی برای بازنگری در توجه به خانواده، فرزندان و برادران و خواهرانمان

فرصتی برای بازنگری در عکس العمل ما نسبت به مشکلات مسلمانان مستضعف

فرصتی برای بازنگری در بهینه سازی کارها و کیفیت محصولاتمان که ما را از سیطره ی دشمنان خارج می کند.

و باید بدانیم که اصلاح شخص بر امت تأثیر خواهد گذاشت زیرا امت در واقع تشکیل یافته از افراد می باشد. چه بسا افرادی که با اصلاح شدنشان یک امت اصلاح می شود.

پروردگارا ما را به ماه مبارک رمضان برسان و ما را در ادای روزه، قیام، ایمان و اخلاص در این ماه یاری بنما.

پنج شنبه 27/5/1390 - 14:44
رمضان

ویژه نامه ندای رمضان کاری از یاران AVT

شماره 1

 

http://www.pic.iran-forum.ir/images/sxchjr2v9rojpbrjm9m.pdf 

پنج شنبه 27/5/1390 - 14:35
رمضان

بسم الله والصلاة والسلام علی رسول الله وعلی آله وصحبه أجمعین…

دوستان من! با گذشت نیمی از رمضان سوال مهمی خود را مطرح می کند:

تا کنون روزه در درون تو چه تاثیری داشته است؟

1- آیا توانسته ای معنای این سخن پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را که «هر که از روی ایمان و احتسابِ پاداش، رمضان را روزه گیرد گناهان گذشته اش آمرزیده می شود» در خود محقق بسازی؟

حجاج بن یوسف در یکی از سفرهای خود در کنار آبی میان مکه و مدینه توقف کرد و خواست تا غذا بخورد که عربی صحرانشین را دید و او را به غذا دعوت کرد.

آن صحرانشین گفت: “کسی که از تو بهتر است مرا دعوت کرده و من نیز اجابت کرده ام”

حجاج گفت: “او چه کسی است؟”

گفت: “خداوند متعال مرا به روزه دعوت کرد و من نیز روزه گرفتم”

حجاج گفت: “آیا در این گرمای شدید؟”

اعرابی گفت: “بله، برای روزی گرمتر روزه گرفته ام”

حجاج گفت: “امروز افطار کن و فردا روزه بگیر”

آن مرد گفت: “باشد، البته اگر زنده ماندن من را تا فردا تضمین کنی!”

حجاج گفت: “نمی توانم چنین تضمینی کنم”

آن اعرابی گفت: “پس چگونه از من می خواهی چیزی را که نزدیک است، با چیزی دیگری که نسیه است و بر آن توانایی هم نداری عوض کنم؟”

2- برادر و خواهر من! آیا در حالی که روزه هستی این به ذهنت خطور کرده است که خداوند متعال آن سرور بی نیازی است که همانند ندارد؟ خداوند متعال می فرماید:

{قُلْ أَغَیْرَ اللّهِ أَتَّخِذُ وَلِیًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ یُطْعِمُ وَلاَ یُطْعَمُ قُلْ إِنِّیَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکَینَ} [الأنعام: 14]

(بگو آیا غیر از الله، پدیدآورنده ی آسمانها و زمین سرپرستى برگزینم و اوست که غذا مى‏دهد و غذا داده نمى‏شود؟ بگو من مامورم که نخستین کسى باشم که اسلام آورده است و [به من فرمان داده شده که] هرگز از مشرکان مباش)

این تویی که به غذا نیاز داری. این من و توایم که دارای نقصیم و اوست که اهل تقوی و مغفرت است.

3- آیا در این ماه با قلب و اعضای خود روزه گرفته ای؟ آیا با این روزه وابستگی های ناشایست از قلبت خارج شده است؟ آیا قلب خود را از دوستی و تعلق به دنیای نفرین شده مداوا کرده ای؟

دوستان من…

بیایید با گذشت این روزهای رمضان نیت های خود را دوباره نو کنیم تا آنکه جایزه ی این ماه را از دست ندهیم:

1- در حالی که ضعف خود را حس می کنی روزه بگیر. خداوند چنین فرموده است:

{وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِیفًا} [النساء: 28]

(و انسان، ضعیف آفریده شده است)

پس حال که اینگونه است از او نیرو و قدرت بگیر که هیچ قدرت و نیرویی نیست جز توسط او… خداوندا ما را بر نیک روزه گرفتن و انجام نیک هر عمل صالح دیگری که باعث نزدیکی ما به تو شود یاری ده.

2- در حالی روزه بگیر که در برابر خداوند احساس کوچکی و فقر می کنی:

{یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِید} [فاطر: 15]

(اى مردم شما به الله نیازمندید و الله است که بى‏نیاز ستوده است)

3- با قلبی شکسته روزه بدار و به یاد داشته باش که خداوند با دلشکستگان است.

4- برای مداوای قلبت روزه بدار:

نسائی از أبوأمامة رضی الله عنه روایت کرده که گفت: به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم گفتم: مرا به عملی امر کن که آن را انجام دهم. ایشان فرمودند: «روزه بگیر که روزه هیچ همانندی ندارد» گفتم: ای رسول خداوند من را به انجام کاری دستور بده، فرمود: «روزه بدار که روزه همانند ندارد». [به روایت نسائی و تصحیح شیخ آلبانی]

شاید که روزه قلب های ما را که به علت گناهان و دوستی دنیا بیمار شده اند شفا دهد.

5- روزه بگیر و امید درجات بالا و اجر آن را داشته باش. روزه بگیر تا با انجام کاری که خداوند آن را به خود منسوب کرده است، شرفیاب گردی:

بخاری در حدیثی این سخن رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم را روایت نموده است که ایشان فرمودند: «همه‌ی اعمال انسان برای اوست مگر روزه که ازآن من است و من پاداش آن را می دهم»

6- روزه بگیر تا در امان بمانی:

رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: «روزه سپری است در برابر عذاب خداوند» [صحیح الجامع: 3866]

و در روایتی دیگر چنین آمده است: «روزه سپر و دژی است محکم در برابر آتش» [صحیح الترغیب: 980]

7- روزه بگیر تا دور شوی…

رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: « هرکه یک روز را در راه خداوند روزه گیرد خداوند او را به فاصله ی صد سال از جهنم دور می سازد» [صحیح الجامع: 6330]

8- و روزه بگیر تا نزدیک شوی…

خداوند بزرگ می فرماید:

{وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِکُم مِّنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَیْرًا وَأَعْظَمَ أَجْرًا وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ}[المزمل: 20]

(هر کار خوبى براى خویش از پیش فرستید آن را نزد الله بهتر و با پاداشى بیشتر باز خواهید یافت و از الله آمرزش بخواهید که الله آمرزنده مهربان است)

سه شنبه 25/5/1390 - 22:16
قرآن

و آن روز خـــــــــواهـــــــــــد آمــــــد...
آری آن روز خواهد آمد که پرده‌های غیب را از جلوی دیدگانت کنار می‌زنند، ملک الموت با هیبت برای قبض روح تو نزول می‌کند، آری به آن لحظه بیاندیش که چون پلک‌هایت برای همیشه روی هم گذاشته شوند و کالبد و جسد بی‌تحرک و جامد تو را به غسالخانه ببرند و آن روز تو هیچ قدرتی بر جسدت نخواهی داشت، دیگران تو را می‌شویند

سه شنبه 25/5/1390 - 22:12
شهدا و دفاع مقدس

به این میگن آخوند + عکس

در قم كه درس می‌خوندم، روزهای پنجشنبه می‌رفتم عملگی، خسته و كوفته، غروب راه می‌افتادم طرف جمكران. مثل دیوانه‌ها، پا برهنه. تا اونجا...


 

فارس: شهید مصطفی ردانی پور به سال 1337 در شهر اصفهان متولد شد. ایشان پس از گذراندن دوران نوجوانی تصمیم گرفت به جای تحصیل در هنرستان به حوزه برود. این شد كه شهید ردانی‌پور سال اول طلبگی را در حوزه‌ی علمیه‌ی اصفهان سپری كرد. پس از آن برای ادامه‌ی تحصیل و بهره‌مندی از محضر فضلا و بزرگان راهی شهر قم شد و در مدرسه‌ی حقانی به درس خود ادامه داد. ایشان حدود شش سال مشغول كسب علوم دینی بود.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تشكیل سپاه، شهید ردانی‌پور با عضویت در شورای فرماندهی سپاه یاسوج، فعالیت‌های همه جانبه‌ی خود را آغاز كرد و در مدت مسؤولیت یك ساله‌اش در سمت فرماندهی سپاه یاسوج، اقدامات مؤثری را به انجام رساند. ایشان با واگذاری مسؤولیت به یكی از برادران، به حوزه‌ی علمیه برگشت تا به تحصیلاتش ادامه دهد. هنوز چند ماهی از بازگشت او به قم نگذشته بود كه حركت‌های ضد‌انقلاب در كردستان و بعضی از مناطق كشور شروع شد. مصطفی هم برای كمك به مردم و بازگرداندن امنیت و ثبات كردستان، به سوی این خطه شتافت.
سپس این شهید بزرگوار به همراه عده‌ای از همرزمان خود از كردستان وارد جنوب شد و با نیروهای اعزامی از اصفهان (سپاه منطقه‌ی 2) كه در نزدیكی آبادان "جبهه‌ی دارخوین " مستقر بودند، شروع به فعالیت كرد. مصطفی در طول جنگ در كنار فرماندهانی چون شهید حسین خرازی و شهید حسن باقری جنگید تا اینكه براثر جراحت سختی دست ایشان معلول شد.
در حالی كه دست شهید ردانی پور بسته بود در عملیات بیت‌المقدس و پس از آن در عملیات رمضان، فرماندهی قرارگاه فتح سپاه را به عهده داشت، كه چند یگان رزمی سپاه را اداره می‌كرد.
ایشان با لباس روحانی وارد جلسات نظامی می‌شد و به طرح و توجیه نقشه‌ها می‌پرداخت. شهید ردانی پور در عملیات محرم، والفجر 1 و والفجر 2 شركت داشت و تا لحظه‌ی شهادت هرگز جبهه را ترك نكرد.
سرانجام سردار مصطفی ردانی‌پور دو هفته پس از ازدواجش، در عملیات والفجر 2 و در تاریخ 15/5/62 به شهادت رسید.
آنچه خواهید خواند خاطره ای است از رشادت‌ها و دلاوری‌های شهید مصطفی ردانی‌پور كه یكی از همرزمانش نقل كرده است.


یكبار می گفت: "در قم كه درس می‌خوندم، روزهای پنجشنبه می‌رفتم عملگی، خسته و كوفته، غروب راه می‌افتادم طرف جمكران. مثل دیوانه‌ها، پا برهنه. تا اونجا یابن الحسن یابن الحسن می‌گفتم. "

همیشه با خود می‌گویم مصطفی هر چه داشت از توسل ایام طلبگی بود. خالص خالص. وصل وصل.

خبر رسید كه ضد انقلاب با حمله به روستای نزدیك سنندج دكتر جهاد سازندگی را به اسارت برده است. صبح اول وقت راه افتادیم. مصطفی، عمامه به سر، اما با بند حمایل و یك نوار فشنگ تیربار دور كمر قوت قلب همه بود.
پیشمرگ‌های كرد كه در كنار ما با دشمن می‌جنگیدند، چپ چپ به مصطفی نگاه می‌كردند، باور نمی‌كردند او اهل رزم و درگیری باشد. همان صبح زود، ضد انقلاب، دكتر را به شهادت رسانده بود اما درگیری تا عصر ادامه داشت. وقت برگشتن، پیشمرگ‌ها تحت تأثیر شجاعت مصطفی، ول كن او نبودند. یكی از آنها، بلند طوری كه همه بشنوند گفت:

- اینو میگن آخوند، اینو میگن آخوند!

مصطفی می‌خندید. دستی كشید به سبیل‌های تا بناگوش آن كاك مسلح و گفت:

- اینو میگن سبیل، اینو میگن سبیل!


***

بحران كردستان ادامه داشت و اعزام نیروهای داوطلب عموما40،30 نفره بود. یكی از شب‌ها كه در ستاد مشترك پادگان سنندج جمع بودیم سرهنگ صیاد شیرازی ضمن صحبت‌ها فهمید كه آقا مصطفی در یاسوج و روستاهای آن دارای نفوذ معنوی است، به او گفت:

- خوبه به یاسوج برید، شاید با آوردن نیروهای اون منطقه بتونیم از توان اونها در نبردهای كوهستانی استفاده كنیم.

فردا صبح راه افتاد. با شكل و شمایل طلبگی. همان عمامه‌ی جمع و جور، قبا و عبای ساده و تر و تمیز. سه روز بعد برگشت. با یك گردان رزمنده‌ی لر. همه مسلح، همه عاشق انقلاب.

***

دم دمای غروب، سر و كله‌ی سربازای عراقی پیدا شد. با تانك و نفر بر پیش می‌اومدند.ما توی سنگرهای مخفی، حركت اونها رو زیر نظر داشتیم و با خونسردی گذاشتیم از خط عبور كردند بعد اونها رو از پشت سر و دو طرف مورد حمله قرار دادیم.از زمین و آسمون گلوله و فشنگ می‌بارید. اونقدر از دشمن كشتیم كه دیگه جرأت حمله به دارخوین رو ندارن ".
مصطفی كه از كردستان به اهواز آمده بود آنقدر داستان حمله‌ی شب گذشته را با هیجان تعریف می‌كرد كه برای رفتن به دارخوین لحظه شماری می‌كردم. بعد دست مرا گرفت و كنار یك وانت برد كه چند اسیر و یك كشته عراقی عقب آن بودند. گفتم:

چرا آنها را به اهواز آوردی؟ گفت:

- اینجا همه چیز جیره‌ایه، می‌خوام اسرا رو تحویل بدم و فشنگ كلاش و آرپی جی بگیرم.

یك گردان تانك عراقی با پیشروی تا نزدیكی كارون، دارخوین را زیر آتش گلوله‌های مستقیم و آتش خمپاره 120قرار داده بود.دستور دادند مواضع آنها را شناسایی كنیم. نیمه‌های شب با مصطفی و حسن عابدی، منوچهر نصیری، محمود ضابط زاده، احمد فروغی و مصطفی سمیع عادل كه بعدها همه شهید شدند راه افتادیم.حركت در شب اولین تجربه ما بود.آنقدر رفتیم تا ناچار به سینه خیز شدیم. آنجا صدای عراقی‌ها را می‌شنیدیم.حسن عابدی كه اهل شوخی بود به مصطفی گفت:

- تو كه طلبه هستی بگو ببینم این پدر سوخته‌ها چی میگن؟

- میگن این پسره رو بفرستید پیش ما تا اونو كباب كنیم. آن طرف كارون، روستای كفیشه، نیروها در سنگرهای استتار و به صورت چریكی مستقر بودند. سی چهل نفری می‌شدند و جلوی آنها یك گردان زرهی عراق خط محكمی داشت. دم دمای غروب آمد دارخوین و گفت:

- می‌رم كفیشه، برای بچه‌ها دعای توسل بخونم!

تنها سوار قایق شد و رفت. فردا صبح رفتم دنبالش. نیروهای این محور تازه عوض شده بودند و آقا مصطفی را نمی‌شناختند. به یكی از آنها گفتم:

- اون بنده‌ی خدا كه دیشب اومد دعا خوند كجاست؟!

- نمی دونم. یك نفر اومد و گفت: مرا فرستاده‌اند نگهبانی بدم و تا صبح هم نخوابید و به جای چند نفر نگهبانی داد. حالام اونجا زیر نخل‌ها خوابیده!

یك لیوان آب برداشتم و آمدم ریختم تو یقه‌ی مصطفی.

- مرد حسابی حالا كلك می‌زنی؟

- بده؟ عوضش دعا كردم تو خوب بشی.

***

بچه‌ها آماده‌ی عملیات مواضع دشمن در شرق كارون بودند. بحران داخلی هم غوغا می‌كرد و بنی صدر كه یعنی رییس جمهور و فرمانده كل قوا بود با منافقین یكی شده بود. فهمیدیم كه آیت الله بهشتی به خوزستان آمده‌اند.برای آوردن ایشان به اهواز رفتیم. دكتر بهشتی با دیدن مصطفی آنچنان عاشقانه او را در آغوش گرفت كه انگار فرزند خود را پس از سالها دیدار كرده است.
مصطفی شرح داد كه بچه‌ها آماده‌ی عملیات هستند اما به آنها اجازه نمی‌دهند و كار شكنی می‌كنند.شهید بهشتی فرمودند:

"راضی به امری باشید كه خدا برای شما نوشته است. اگر بنا باشد عملیات كنید سر ساعت مقرر انجام خواهد شد، ما فقط وسیله‌ایم ".

خط شیر در جبهه‌ی دارخوین، حكم سنگر كمین را داشت چون سنگرها مخفی بود و مدافعان آن در شرایطی سخت، زندگی چریكی را تحمل می‌كردند.وقتی بچه‌ها برای عملیات فرمانده‌ی كل قوا شروع به كندن كانال برای نزدیك شدن به دشمن كردند آقا مصطفی از كانال كن‌های پر و پا قرص بود. در هوای گرم و اوایل خرداد آمده بود انتهای كانال، آنجا كه صدای عراقی‌ها را هم می‌شنیدیم.
نصف شب رفت بالای كانال، كنار یك بوته‌ی گز و نماز شب خواند. گلوله‌های سرخ رسام هوا را می‌شكافت و پشت نخل‌های محمدیه ناپدید می‌شد اما مصطفی، آرام آرام، انگار با خدای خود عهدی داشت، نماز كاملی خواند و بر سجده بود تا نماز صبح.
آیة الله بهشتی دعوت مصطفی را برای آمدن به دارخوین و دیدار با رزمندگانی كه آماده‌ی عملیات بودند پذیرفت.یك ساعت بعد بچه‌ها باور نمی‌كردند كه شهید بهشتی را در میان گرفته‌اند. مصطفی گزارش كاملی از جبهه و آمادگی برای عملیات داد. پس از آن آیت الله بهشتی یك یك رزمندگان را در آغوش گرفت و بوسید. سخنان، پربار و قوت قلب بود و همه فهمیدند كه فقط خدا را ببنند و خود را به كمتر از بهشت نفروشند.

شنبه 22/5/1390 - 9:10
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته