• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 5607
تعداد نظرات : 449
زمان آخرین مطلب : 5933روز قبل
دعا و زیارت
 

امام حسین (ع) :

 همان اندازه كه سود می بری خرج كن .

لا تنفق إلا بقدر ما تستفید.

اعیان الشیعه ، ج 1، ص 621

دوشنبه 1/11/1386 - 10:19
دعا و زیارت
 

زینب جان! مى‏خواهم ناله‏هاى شبانه‏ات را در كوچه پس كوچه‏هاى غربت‏شام بیابم، مى‏خواهم سینه‏ى شب‏هاى بى‏كسى را بشكافم و در گوشه‏اى از چشمان خونبار شقایق منزل كنم و به یاد تشنگى نرگسان عاشق، برگ‏هاى نرگسى را سیراب كنم و چهره‏ى سیلى خورده و پاهاى تاول زده‏ى نیلوفرى را مرحم باشم

دوشنبه 1/11/1386 - 10:19
دعا و زیارت
 

امام حسین (ع) :

 در پی چیزی كه بدان نمی رسی مرو .

لا تتعرض لما لا تدرك .

اعیان الشیعه ، ج 1، ص 621

دوشنبه 1/11/1386 - 10:19
دعا و زیارت
 

الگوهاى مكتبى، الگوى همه جانبه امت براى راهیابى به كمال و خودسازى و بندگى‏اند. حسین بن على علیه‏السلام نیز یكى از این اسوه‏هاى كامل و الگوهاى همه جانبه است و آنچه از حضرتش باید آموخت، نه تنها درس حماسه و جهاد و ظلم ستیزى، كه درس عبودیت و سخاوت و جوانمردى و ارزش گرایى و تهجّد و انس با قرآن و تكریم انسان است

دوشنبه 1/11/1386 - 10:18
دعا و زیارت
 

امام حسین (ع) :

 در كاری كه از طاقتت برون است ، خویشتن را به زحمت نینداز .

لا تتكلف ما لا تطیق .

اعیان الشیعه ، ج 1، ص 621

دوشنبه 1/11/1386 - 10:18
دعا و زیارت
 

عاشورا، آینه‏اى تمام‏قد از ارزشها، فداكاریها، خداباورى‏ها و استقامت‏هاست.

دوشنبه 1/11/1386 - 10:17
دعا و زیارت
 

امام حسین (ع) :

 برای پادشاهان بدترین صفت آن است كه از دشمن بترسد، بر ضعیفان سنگدل باشد و به هنگام عطا بخل ورزد .

شر خصال الملوك ألجبن عن الأعداء، ألقسوة علی الضعفاء و البخل عن الإعطاء.

بحار الانوار، ج 44، ص 189

دوشنبه 1/11/1386 - 10:17
دعا و زیارت
 

خیمه خاموش

 

 ابن نافع ......تشنه بودم. لبانم چون پوست‏خرماى خشكیده بود. ما مردان سپاه كوچك حسین همه این چنین بودیم. دیرزمانى بود كه آب مشكها را بین كودكان و مادران شیرده، تقسیم كرده بودیم. عباس بن على در این‏كار از همه سبقت گرفته بود. اكنون چشمانش بى‏رمق و صدایش گرفته بود. بى‏شك تشنگى، بیش از همه ما بر كام او نیش مى‏زد.

به ما نگاه مى‏كرد و گاهى آن گوى نورانى را در هاله‏اى از غبار مى‏دیدم. تشنگى بود كه اندك اندك غبارى در برابر چشمانم مى‏گسترد. با خود اندیشیدم: «اگر اكنون عباس به ما نگاه كند، چه خواهد دید؟»

عباس بیرون از خیمه‏اش به انتظار ایستاده بود. با قامتى بسیار بلند، سینه‏اى گشاده، موهایى كه بر شانه‏هایش ریخته بود و چشمانى آن‏چنان نجیب كه انسان از نگاه كردن به آنها شرم مى‏كرد.

پیش رفتم و گفتم: «اینك آماده‏ایم. چنان كه امر كرده بودى، بیست‏سوار و سى پیاده برگزیدم و با خویش آوردم‏».

عباس بن على گفت: «پس درنگ جایز نیست. كودكان و زنان خیمه‏گاه پسر فاطمه، سخت تشنه‏اند. مولایمان از ما آب طلب كرده است. پس بشتابیم و هرچه زودتر از این افتخار بهره‏مند شویم‏».

عباس چنین گفت و آنگاه رو به مردان همراهم كرد.

من نیز همچون شما، امشب نگاهم را بسیار به سوى ماه پرواز دادم. در این اندیشه بودم كه اگر ابى‏عبدالله رو به آسمان كند، ماه را چگونه خواهد دید... به خدا قسم كه او كمتر از همه ما آب نوشیده است و بیش از همگان تشنه است.

پس، بر اسب نشست و پیشاپیش ما به راه افتاد. چنان تنومند بود كه وجودش دل را قوى مى‏كرد و چنان قامت‏بلندى داشت كه جنگاوران میانه قامت، یاراى رودررو شدن با او را نداشتند. همگان مى‏گفتند، هیبت على و زیبایى پیامبر، در او جمع است. هرگاه كودكان در میان كوچه‏ها مشغول بازى مى‏شدند، هركس در نقش یكى از سرداران بزرگ، بر اسب چوبین مى‏نشست. بسیار دیده بودم كه كودكان بر سر نقش عباس بن على، رقابت مى‏كنند و هیاهو دارند...

ضربه‏اى آرام به پهلوى اسب زدم و خود را به عباس رساندم. آنگاه سر چرخاندم و لختى بر چهره‏اش نظر انداختم. نگاهى كوچك بر من انداخت و بار دیگر به سوى فرات چشم دوخت. با خود گفتم: «به خدا قسم، اینان كه راه را بر حسین بسته‏اند از خدا بى‏خبرند، اما آنكه بر روى عباس شمشیر بكشد، از درك زیبایى نیز ناتوان است... چگونه تیغ فولادینى كه براى شقه شقه كردن قامت قمر بنى‏هاشم به آسمان برمى‏خیزد، از شرم ذوب نمى‏شود؟...»

در میان تاریكى صحرا رفتیم و اندك اندك به نزدیكى شریعه رسیدیم. بوى خوش خارهاى معطر به مشام مى‏رسید. نور ماه بر سطح آب روان مى‏درخشید و فرات زمزمه‏اى آرام داشت. محافظان شریعه كه صداى سم اسبان را شنیده بودند، صف خود را منظم مى‏كردند.

شما كه هستید و از پى چه‏كارى به اینجا آمده‏اید؟

ابن‏حجاج بود كه صدا در گلو انداخته بود و متكبرانه سخن مى‏گفت. پیش از آنكه عباس پاسخى بدهد، فریاد زدم: «ما از خیمه‏گاه مقابل آمده‏ایم و قصدى جز بردن آب براى فرزندان تشنه‏مان نداریم‏».

چنین گفتم و به عباس بن على نگاه كردم كه سر به زیر انداخته بود و دست‏بر یال اسبش مى‏كشید. چرا من درپاسخ ابن حجاج پیشدستى كرده بودم؟... شاید از آنجا كه مى‏اندیشیدم بنى‏امیه از عباس كینه‏ها به‏دل دارند. با خود گفتم: «آرى، اگر عباس بن على سخن بگوید، آنان در كار خود اصرار بیشترى خواهند ورزید. آنگاه عباس بر آنان خشم مى‏گیرد و شمشیرها براى جنگ از نیام خارج مى‏شوند. بیم آن هست كه مردان ابن سعد، عزم كشتن عباس كنند و براى انجام این‏كار او را به محاصره درآورند».

ابن‏حجاج از صف محافظان خارج شد و اندكى پیش آمد. آنگاه به‏این سو و آن‏سوى جناح خود تاخت; آن‏چنان كه اسبش به نفس افتاد. سربازان بسیارى در برابر ما ایستاده بودند و فرمانده‏شان با این تاخت و تاز، كثرت آنان را به‏رخ ما مى‏كشید.

شما كیستید كه با خیالى آسوده براى نوشیدن آب به اینجا آمده‏اید؟... مگر نمى‏بینید كه چندصد پهلوان دلاور از آن محافظت مى‏كنند؟

آرى، ابن حجاج بود كه رجز مى‏خواند; پسر عم من كه به فرماندهى محافظان شریعه گماشته شده بود.

فریاد زدم: «كسى كه اكنون با كام سوزان و لبان خشكیده با تو سخن مى‏گوید، پسرعمت ابن‏نافع است. ما آمده‏ایم براى فرزندان رسول خدا آب ببریم‏».

ابن‏حجاج رو به سربازانش كرد و با صدایى بلند گفت: «چشم در برابر چشم. اینان فرزندان على هستند. همان كه آب را بر عثمان بست و باعث‏شد كه خلیفه شهید، با لبان تشنه به زیر تیغ مهاجمان مصرى برود».

به عباس بن على نگاه كردم. او همچنان سر به زیر انداخته بود و مشكى را كه به همراه داشت، دردست مى‏فشرد.

گفتم: «به‏خدا قسم كه تاریخ شما نیز یزیدى است و صداى سكه‏هاى زر از پس تك تك كلماتتان شنیده مى‏شود. آنكه از حلقه محاصره‏كنندگان خانه عثمان گذشت و مشك آب را به لبان او رسانید، على بود».

دوشنبه 1/11/1386 - 10:16
دعا و زیارت
 

امام حسین (ع) :

 به شخصی فرمود: كدام دفاع در نظر تو بیشتر خوشایند است ؟ از یك طرف مردی ستمگر می خواهد مسكینی ناتوان را بكشد، از سویی دیگر شخصی ناصبی و دشمن ما اهل بیت می خواهد مؤمن ناتوانی از شیعیان ما را گمراه كند. آیا به نظر تو نجات آن مسكین از چنگال ستمگر قاتل بهتر است یا نجات مؤمن شیعه به وسیله بحث و استدلال از دست آن ناصبی گمراه كننده ؟ سپس حضرت خود فرمودند: آری ، نجات دادن مؤمن ناتوان از دست آن ناصبی و دشمن اهل بیت بهتر است ، زیرا خداوند بزرگ می فرماید هر كس انسانی را زنده كند، همانند آن است كه تمامی مردم را زنده كرده است ، یعنی هر كس انسانی را با ارشاد از كفر به سوی ایمان احیا نماید، مانند آن است كه تمام مردم را احیا نموده است و از شمشیر ستمگران رهایی داده است .

قال (ع ) لرجل : أیهما أحب إلیك ؟ رجل یروم قتل مسكین قد ضعف أتنقذه من یده ، أو ناصب یرید إضلال مسكین من ضعفاء شیعتنا، تفتح علیه ما یمتنع به و یفحمه و یكسره بحجج الله تعالی ؟ ث م قال : بل إنقاذ هذا المسكین المؤمن من ید هذا الناصب ، إن الله تعالی یقول : "و من أحیاها فكأنما أحیا الناس جمیعا" أی: و من أحیاها و أرشدها من كفر إلی إیمان فكأنما أحیا الناس جمیعا من قبل أن یقتلهم بسیوف الحدید.

بحار الانوار، ج 2، ص 9

دوشنبه 1/11/1386 - 10:16
دعا و زیارت
 

نخستین کسانی که با موانع جنگیدند و میدان نفوذ حادثه ی کربلا را به مقدار زیادی گسترش دادند خود اهل بیت بودند .

دوشنبه 1/11/1386 - 10:15
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته