• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 75
تعداد نظرات : 55
زمان آخرین مطلب : 4523روز قبل
عقاید و احکام
عنوان فوق برگرفته از سخنی گرانبها از مولای متقیان علی(ع) است. آن حضرت می فرماید: 
«ان دین الله لا یعرف بالرجال، بل بایة الحق، فاعرف الحق تعرف اهله، ان الحق احسن الحدیث، و الصادع به مجاهد...»(وسائل الشیعه، ح27، ص135). دین خدا با شخصیت ها شناخته نمی شود بلکه شناخت آن با نشانه ها و آیات حق است. پس حق را بشناس تا اهل حق را بشناسی. همانا حق نیکوترین کلام است و آن کس که آن را در می یابد و فاش می گوید مجاهد است... 
در این حدیث شریف نکات بسیار مهمی بیان شده است. چه خطای بزرگی است که انسان ها در هر درجه ای که باشند معیار دین خدا گردند. دین خدا آینه حق است و حق و حقیقت را به نمایش می گذارد و حق علائم و نشانه های آشکار و روشنی دارد. شناخت این نشانه ها و علامت ها اندکی تامل و تفکر نیاز دارد. حق چنان مطبوع و نیکوست و چنان با عقل و فطرت هماهنگ است که با اندکی اندیشه ورزی می توان آن را دریافت. با این حال انسان ها به دلائل مختلف تامل و تفکر نمی کنند و به بیراهه می روند. تنها تعدادی از انسان ها در پی یافتن حق و حقیقت می روند و آن را می یابند و تلاش می کنند آن را به دیگران نیز بشناسانند. کار اینان چنان مهم است که به مثابه مجاهدان راه خدا هستند. 
اما مهم ترین پیام این حدیث این است که روش درست و صحیح شناخت دین و شناخت حق و حقیقت این است که باید در خود حق تامل کرد و آن را با معیارها و ملاک های درست و با علامت و نشانه های آشکار آن شناخت و همه افراد و گروه ها را با حق سنجید و با آن درباره افراد و گروه ها و نظام ها داوری کرد. بزرگ ترین انحراف این است که این فرایند وارونه شود و افراد و گروه ها معیار و ملاک شناخت حق و حقیقت گردند. امام علی(ع) در حدیثی دیگر بر همین مطلب به گونه ای دیگر تاکید می کند. فردی به نام حارث ابن حَوط نزد امام علی(ع) می آید و در این باره سخن می گوید که من نمی توانم باور کنم که اصحاب جمل، یعنی کسانی مانند طلحه و زبیر، گمراه و اهل باطل باشند. امام به او می فرماید: 
«ای حارث! تو به امور پایین نگاه کرده ای و به بالاتر از خود نظر نیفکنده ای و به همین جهت حیران گشته ای. تو حق را نشناخته ای تا آن کس را که در جانب حق است بشناسی و باطل را هم نشناخته ای تا طرفداران آن را بشناسی»(نهج البلاغه، حکمت 262). 
امام(ع) در این حدیث نیز بر این نکته تاکید می ورزد که افراد و گروه ها معیار و ملاک شناخت حق از باطل نیستند بلکه برعکس حق و باطل ملاک و معیار شناخت افراد است. اما نکته مهم دیگری که امام(ع) به آن اشاره می کند این است که به حارث می فرماید تو به امور پایین تر از خود نگاه کرده ای و به امور بالاتر از خود نظر نیفکنده ای. یافتن درست دین و درک درست حقیقت به نوع نگاه انسان نیز بستگی دارد. تا هنگامی که انسان در پی امور پست و حقیر است نمی تواند درک درستی از حقیقت به دست آورد و در واقع این مهم ترین مانع شناخت حق است. 
و باز در حدیث دیگری اینگونه از آن حضرت نقل شده است: «حق به شخصیت ها شناخته نمی شود؛ خود حق را بشناس تا پیروان آن را بشناسی»(مجمع البیان، ج1، ص211). 
پس شخصیت ها و اندیشه ها و نظام ها را باید با معیار و ملاک حق و حقیقت محک زد و سنجید و نه بر عکس. هیچ شخصی و هیچ اندیشه ای و هیچ نظامی به نحو پیشینی مساوی حق یا معیار و ملاک حق نیست. جالب این است که حتی خدا را از این جهت باید پرستید که او حق است و او حقانیت خود را به وسیله آیات خود بر انسان ها ثابت می کند: «سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق» آیات خویش را در جهان بیرونی و در درون خود انسان ها به آنان نشان خواهیم داد تا بر آنان آشکار شود که او حق است(فصلت/53). پس خدا را از این جهت باید پرستید که حق است. 
اما یکی از مشکلاتی که انسان ها همیشه با آن روبرو بوده اند این بوده که برای شناخت حقیقت در خود حقیقت تامل نمی کرده اند و اندیشه ها و اعمال را با معیار حقیقت نمی سنجیده اند، بلکه یا، به فرموده قرآن مجید، از آباء و اجداد خود و یا از بزرگان جامعه و یا عالمان دین و کاهنان یا... تقلید کوکورانه می کرده واینان را معیار شناخت حق و حقیقت قرار می داده اند. همین امر مهم ترین گمراهی بشریت بوده است. 
پس معیار حق یا باطل بودن عمل یا اندیشه ای به هیچ وجه تایید یا تکذیب اشخاص و نظام ها نیست. گاهی با استفاده از جمله ای از امام خمینی(ره) گفته می شود که هر کس و هر گروه را آمریکا یا غرب تایید کرد یا از آن دفاعی کرد یا سخنی مشابه داشت آن فرد یا گروه ضرورتا بر باطل و مخالفان آنان بر حق هستند. به نظر می رسد این برداشت و تفسیر از سخن امام ظلم به ایشان است چرا که این تفسیر با عقل و منطق و نیز آیات و روایات ناسازگار است. علاوه بر این مطابق این تفسیر و مطابق این سخن هنگامی که آمریکا با صدام یا طالبان می جنگید پس حق باید با صدام و طالبان باشد نه مخالفان آنان و هنگامی که غرب با قذافی می جنگد و او را محکوم می کند پس حق باید با قذافی باشد و نه با مردم و ... این سخن واضح البطلان است. 
یادم هست که قبل از انقلاب کتابی در رد مارکسیسم از یکی از عالمان حوزه علمیه قم به دستم رسید و آن را مطالعه کردم. در ابتدای کتاب متن تقدیرنامه نظام شاهنشاهی از آن کتاب و آن نویسنده محترم آمده بود. آیا صرف اینکه نظام شاهنشاهی از کتابی تقدیر کرده نشانه بطلان مطالب آن کتاب است؟ اگر اینگونه است پس نظام شاهنشاهی با مارکسیسم مخالفت می کرد و بنابراین مارکسیسم باید بر حق باشد. نظام شاهنشاهی با حزب توده مخالف بود و عالمان حوزه علمیه قم هم با آن مخالف بودند و آمریکا هم با مارکسیسم مخالف بود. آیا نمی شود که شاه و آمریکا و حوزه علمیه قم و دیگر عالمان مسلمان در مساله ای در یک جبهه قرار گرفته باشند؟ 
به هر حال مطابق آیات و احادیث و عقل و منطق، مواضع و اندیشه ها و اعمال را باید با حق سنجید و تایید و تکذیب نظام ها در حقانیت و بطلان آنها هیچ نقشی ندارد و حتی علامت و نشانه نمی تواند باشد. 
سخن را با حدیثی گرانبها از پیامبر اسلام(ص) پایان می دهیم: «حق را از هر کس که برایت آورد، کوچک باشد یا بزرگ، بپذیر، هر چند دشمنت باشد و باطل را-کوچک یا بزرگ- هر که گوید به خودش برگردان هرچند دوستت باشد»(کنز العمال، ح43152).
 
عبدالرحیم سلیمانی اردستانی
http://a-soleimani.blogspot.com  

دوشنبه 8/1/1390 - 19:9
عقاید و احکام

در متون مقدس و تاریخ ادیان عناوین و واژه هایی تقدس یافته اند و افراد و گروه ها این عناوین را برای خویشتن و عناوین ضد آنها را برای مخالفان خود به کار می برده اند. در قرآن مجید و سنت اسلامی نیز واژه هایی دیده می شود که اشاره به انسان های دارای اعتقادات درست و رفتارهایی پسندیده دارند و در مقابل واژه هایی برای انسان های ناشایست به کار رفته است. نمونه این واژه ها «حزب الله» و «حزب الشیطان» است که در قرآن مجید به کار رفته است. اما نکته مهم این است که در تاریخ، افراد و گروه ها از این واژه ها اغلب استفاده ابزاری کرده اند. این در حالی است که در متون دینی این واژه ها صرفا برای افرادی به کار رفته که ویژگی ها و اعمال خاصی داشته اند.

در قرآن مجید «حزب الله» مقامی بس والا دارند چرا که آنان در آخرت رستگارند(مجادله/۲۲) و در دنیا پیروزند(مائده/۵۶) و در مقابل «حزب الشیطان» زیانکارانند(مجادله/۱۹) چرا که دنیا و آخرت را از دست داده اند. اما سوال مهم و اساسی این است که چه چیزی حزب خدا را از حزب شیطان متمایز می کند؟ اینگونه نیست که افراد نام خود را در دفتری به عنوان حزب خدا یا حزب شیطان ثبت کنند و یا صرفا شعار دهند که ما جزو کدام حزب هستیم. مطابق قرآن مجید افراد این دو حزب با اعمال و رفتارشان شناخته می شوند و ممکن است کسی خود را جزو حزب خدا بنامد اما در عمل بر عکس باشد. در واقع این مهم نیست که هر کس خود را جزو کدام حزب به حساب می آورد؛ مهم آن است که خدا او را عضو کدام حزب قرار می دهد و طبق معیارهایی که او بیان کرده، در کدام دسته قرار می گیرد. کسانی عضو حزب الله هستند که هم خدا از آنان راضی است و هم آنان از او راضی و خشنود هستند(مجادله/۲۲). در آیات متعددی آمده است که خدا از چه کسی راضی و خشنود است؛ کسی که دستورهای والای او را گردن می نهد و پا را از حدود او فراتر نمی گذارد و اخلاق را رعایت می کند.

اما اعضای حزب شیطان چه کسانی هستند؟ اعضای حزب شیطان کسانی هستند که شیطان بر آنان چیره شده و خدا را از یادشان برده است(مجادله/۱۹).

پس اعضای حزب خدا و اعضای حزب شیطان را تنها و تنها از اعمال و رفتارشان می توان شناخت. کسانی که فحاشی و هتاکی می کنند و حقوق مردم را زیر پا می گذارند و بی پروایانه تهمت می زنند و برای جان و مال و آبروی مردم ارزش قائل نیستند و… آنان عضو حزب شیطان هستند و نمی توانند خود را عضو حزب خدا بخوانند.

واژه های دیگری که در قرآن مجید به کار رفته به همین صورت است. «مخلَصین» و «صدیقین» از عنوان هایی هستند که قرآن مجید برای انسان های والا به کار برده است. مخلَص کسی است که شیطان از او مایوس شده و نمی تواند او را اغوا کند(الحجر/۴۰؛ ص/۸۳). و مخلِص کسی است که تنها بندگی خدا می کند(الزمر/۱۱ و ۱۴) و کسی است که اعمال و کردار خود را خدایی کرده است(بقره/۱۳۹).

به هر حال واژه ها و عناوین مقدس که در قرآن مجید به کار رفته کاربردشان معیارهای خاصی دارد و اینگونه نیست که کسانی هر عملی خواستند انجام دهند ولی عناوین بر آنان صدق کند. حزب الله، مخلص، صدیق و…مقومشان اعمال نیکو و خدایی و اخلاقی است و هرگز نمی توان گفت کسی را که به راحتی بزرگ ترین گناهان، آن هم از نوع حق الناس، را مرتکب می شود، عضو حزب الله، یا متقی یا مخلص نامید.

همین سخن در رابطه با کلمه «شیعه» در روایات مطرح شده است. واژه «شیعه» به معنای پیرو است و با توجه به مضاف الیه آن ارزش مثبت یا منفی پیدا می کند. شیعه علی ابن ابیطالب یا شیعه امام صادق(ع) واژه ای مقدس است اما همین کلمه شیعه به ال ابوسفیان هم اضافه شده و تعبیر «شیعه ال ابی سفیان» برای کسانی به کار رفته است. اینکه کسی شیعه علوی باشد یا شیعه اموی به عمل و رفتار او بستگی دارد و نه به اینکه چه چیزی را اعلام کند یا شعار دهد.

در روایات ائمه اطهار به خوبی این مطلب بیان شده است. امام حسن مجتبی(ع) در جواب مردی که گفته بود «من از شیعیان شما هستم» می فرماید: «ای بنده خدا! اگر مطیع اوامر و نواهی ما باشی راست می گویی، ولی اگر چنین نباشی، پس با ادعای منزلت والایی که تو اهل آن نیستی، بر گناهانت میفزای…»(تنبیه الخواطر، ج۲، ص۱۰۶). آری! مطابق این روایت شریف ادعای بی جا و نادرست گناه است چرا که در واقع کسی که ادعایی را در رابطه با عناوین دینی می کند که شایسته آن نیست از دین خدا برای دنیای خود استفاده ابزاری کرده است.

امام صادق(ع) «شیعه» را در سخنی اینگونه دسته بندی می فرماید: «شیعه سه نوع است: (اول) دوستدار عاشق، چنین شیعه ای از ماست؛ (دوم) شیعه ای که خود را به ما بیاراید، که ما مایه آراستگی او هستیم؛ (سوم) شیعه ای که ما را وسیله ارتزاق خود قرار می دهد؛ پس کسی که به وسیله ما ارتزاق کند به فقر گرفتار آید»(الخصال، ص۱۰۳).

در روایاتی سخن از کسانی رفته که با اینکه ادعای شیعه بودن دارند، ولی در واقع شیعه علوی نیستند. امام باقر(ع) می فرماید: «شیعه ما نیست مگر کسی که از خدا بترسد و او را فرمان برد؛ آنان جز با فروتنی و خاکساری و امانتداری و کثرت یاد خدا شناخته نمی شوند»(تحف العقول، ص۲۹۵) و امام صادق(ع) می فرماید: «شیعه ما نیست، آن که به زبان دم از شیعه بودن زند اما در عمل برخلاف اعمال و کردار ما رفتار نماید»(بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۶۴).

اما از سوی دیگر گاهی در روایات ائمه اطهار سخن از شیعیان ال ابوسفیان رفته است. امام حسین(ع) در آن لحظات آخر عمر که از بالای اسب به زیر افتاده بود به سختی سر از زمین بلند می کند و مشاهده می کند که لشکر یزید به سوی خیام حرم حمله ور شده است. امام(ع) در آن حالت و وضعیت سخن مهم و بسیار درس آموزی را بیان می فرماید: «ای شیعیان ال ابو سفیان! اگر دین ندارید و از روز معاد واهمه ای ندارید، در دنیای خود آزاده باشید»(لهوف، ص۱۲۰). شیعه ال ابو سفیان ویژگی اشان این بود که در میدان نبرد نه به دین و دستورات شریعت پایبند بودند و نه به اخلاق و جوانمردی. آنان تنها و تنها یک چیز برایشان مهم بود و آن هم رسیدن به هدف پست خود؛ و در راه رسیدن به این هدف از هر ابزاری استفاده می کردند. درس بزرگ امام(ع) در این سخن گرانبها این بود که حتی کسی که دین ندارد باید اصول اخلاقی و جوانمردی را رعایت کند و هر چیزی را وسیله رسیدن به هدف خود قرار ندهد.

به هر حال تفاوت شیعه علوی و شیعه اموی در این است که او در پی هدفی بسیار مقدس است و بنا بر این هرگز برای رسیدن به هدف از ابزاری نامقدس استفاده نمی کند. او شریعت و قانون و اخلاق را زیر پا نمی گذارد و از دروغ و فریب و حیله و تهمت و افتراء و خشونت و…استفاده نمی کند. اینها خطوط قرمز شیعه علوی هستند و صرف انجام این امور باعث می شود که او از دایره شیعه علوی خارج شود. اما برای شیعه اموی از این جهات هیچ خط قرمزی وجود ندارد هر چند از جهات دیگر، او هم خطوط قرمزی دارد.

عبدالرحیم سلیمانی اردستانی

 

hideLoadingLayer(); var blogurl="http://www.kaleme.com/"; var needemail=""; var nowurl="52366"; var md5 = "b1f4897e36e3cbbf63d2f3038243b860";
سه شنبه 2/1/1390 - 23:4
شعر و قطعات ادبی
این بهار نو ز بعد برگ ریز
هست برهان بر وجود رستخیز
در بهاران رازها پیدا شود
هر چه خورده است این زمین رسوا شود
رازها را می کند حق آشکار
چون بخواهد رُست، تخم بد مکار
مولوی

 

دوشنبه 1/1/1390 - 15:27
قرآن

درسی از قرآن درباره حرمت و قبح بهتان

در قرآن مجید در سوره مبارکه نور اشاره به ماجرایی شده که در زمان پیامبر(ص) رخ داده است. این ماجرا به داستان «اِفک» یا بهتان معروف است. در قرآن مجید خود داستان و ماجرا بیان نشده و تنها به آن اشاره شده است. اما از احادیث بر می آید که گویا کسانی به برخی از نزدیکان پیامبر نسبت ناروا داده اند. به گفته صاحب تفسیر المیزان بنا بر روایات اهل سنت این بهتان به عایشه، همسر پیامبر، زده شده و بنا بر روایات شیعه این بهتان به ماریه قبطیه، همسر دیگر پیامبر، زده شده است. به هر حال در آیات شماره یازده تا بیست از سوره نور درباره قبح و زشتی این عمل سخن رفته که بسیار درس آموز است. 
در آیه شماره 11 آمده است: «در حقیقت کسانی که آن بهتان[داستان اِفک] را مطرح کردند، دسته ای از شما بودند. شما این حادثه را برای خود شرّ به حساب نیاورید بلکه در آن برای شما خیر و مصلحتی بوده است. هر یک از کسانی که به این کار دست زده اند گناه کرده اند و البته برای کسانی که در این ماجرا نقش اصلی را داشته اند عذابی دردناک است». 
از این آیه، همان طور که صاحب تفسیر المیزان بیان کرده، نکاتی برداشت می شود. گویا عده کمی بهتانی را مطرح کرده اند ولی بین عموم مردم شیوع پیدا کرده است. اما این گروه اندک گویا بینشان سازماندهی بوده و برخی نقش مهم تری در آن داشته اند. نکته دیگر اینکه مومنان این حادثه را نباید کاملا شر تلقی کنند بلکه در آن خیر و مصلحتی بوده چرا که درس های بسیارمهمی به جامعه اسلامی داده است. این درس ها از آیات بعدی آشکار می شود: 
درس اول در آیه 12 آمده است. وظیفه مومنان وقتی بهتانی را نسبت به مومن دیگر می شنوند، چیست؟ می فرماید: «چرا هنگامی که مردان و زنان مومن این بهتان را شنیدند گمان نیک نسبت به هم نبردند و حسن ظن نسبت به هم نداشتند و نگفتند: این بهتانی آشکار است». 
مومنان باید نسبت به همدیگر حسن ظن داشته باشند و به راحتی هر سخنی را باور نکنند. باور کردن هر سخن و هر گفته خود جرمی بزرگ است. مومنان وظیفه دارند که نه تنها سخنی را که درباره افراد جامعه می شنوند باور نکنند، بلکه اعلام کنند که این بهتان است.آیه فوق مردم را نسبت به دو چیز مواخذه می کند، یکی اینکه چرا درباره فرد مومن گمان نیک نبردید و بهتان را باور کردید و دیگر اینکه چرا اقدام به حفظ آبروی فردی که مورد تهمت قرار گرفته نکردید و بهتان را تکذیب نکردید؟ نکته بسیار مهمی که در این مواخذه دوم نهفته، همان طور که صاحب تفسیر المیزان بیان کرده، این است که سخنی که علیه مومنان شنیده می شود و علم و یقین به صحت آنها وجود ندارد باید بهتان تلقی شود. 
درس دوم در آیه بعدی بیان شده است. هر اتهامی نزد خداوند دروغ به حساب می آید مگر اینکه در دادگاه صالح با ادله روشن اثبات شود. در آیه شماره 12 آمده است: «چرا چهار گواه بر صحت آن بهتان نیاوردند؟ پس چون گواهان لازم را نیاورده اند، اینانند که نزد خدا دروغگویانند». روشن است که قبول گواه و شاهد و شهادت درست و صحیح در دادگاه و نزد قاضی انجام می شود. پس مطابق این آیه هر کس تهمت و بهتانی به دیگران بزند، اتهامی که قبل از آن در دادگاه ثابت نشده باشد، دروغگو و مجرم است و معلوم است که مجرم و دروغگو و بهتان زن باید مجازات شود. 
درس سوم در آیات 13 تا 16 آمده است. این درس به گونه ای تفصیل همان درس اول است. مشارکت در ظلم هر قدر اندک باشد ظلم است و بی تفاوتی در مقابل ظلم و ستم نیز نارواست. گویا عموم مردم مرتکب این گناه شده اند و این گناهی چنان بزرگ است که استحقاق مجازات الهی را دارد: «و اگر فضل خدا و رحمت او در دنیا و آخرت بر شما نبود قطعا به سزای دخالتی که در این [گناه] کردید به شما عذابی بزرگ می رسید. آنگاه که آن بهتان را از زبان یکدیگر می گرفتید و چیزهایی را به زبان می آوردید که به آن علم نداشتید و این کار خود را سبک و آسان می انگاشتید در حالی که این امر نزد خداوند بسیار مهم بود. و چرا وقتی آن را شنیدید نگفتید: برای ما سزاوار نیست که در این موضوع سخن بگوییم، سبحان الله! این بهتانی بزرگ است». سخن درباره آبرو و حیثیت دیگران را سبک و کوچک مشمارید و به راحتی و آسانی درباره دیگران سخن نگویید. این امر چنان نزد خداوند عظیم و بزرگ است که جا دارد خداوند بر قومی که چنین می کنند عذاب نازل کند. 
درس چهارم در آیات 17 و 18 آمده است. مومنان باید از هر حادثه ای درس بگیرند و اگر خطایی مرتکب شده اند سعی کنند که آن را تکرار نکنند: «خدا اندرزتان می دهد که هیچ گاه دیگر مثل آن را، البته اگر مومنید، تکرار نکنید. و خدا آیات را برای شما بیان می کند و خدا دانای حکیم است». این گناه و خطا گناه و خطایی کوچک نیست. یک بار جامعه خطا کرده و دیگر نباید تکرار کند. خداوند می فرماید اگر شما ایمان دارید نباید این خطا و گناه را تکرار کنید. 
درس پنجم در آیه بعدی آمده است. کسانی که به دیگران نسبتهای ناروا می دهند در واقع دوست دارند که کارهای ناروا و زشت در جامعه ایمانی شیوع پیدا کند و در واقع در خدمت این امر هستند: «کسانی که دوست دارند زشتکاری در میان آنان که ایمان آورده اند شیوع پیدا کند، برای آنان عذابی دردناک خواهد بود و خداست که می داند و شما نمی دانید». در این آیه خداوند از یک سو زشتی و قبح کار کسانی را که به دیگران بهتان می زنند بیان می کند و می فرماید که این عمل باعث شیوع کار زشت و ناپسند می شود. و از سوی دیگر بهتان زنندگان را به عذاب سخت تهدید می کند. 
این تعلیمات قرآن مجید است و جامعه و نظامی که مدعی اسلامی بودن است باید قرآنی باشد. آیا جامعه ای که در آن کسانی که در بالاترین پست ها قرار دارند در رسانه های عمومی ظاهر می شوند و بی پروایانه هر چه را می خواهند به دیگران نسبت می دهند از تعالیم قرآنی فاصله نگرفته است؟ آیا جامعه ای که در آن هر کس کوچک ترین انتقادی نسبت به عملکرد مسئولان داشته باشد متهم به ارتباط با بیگانگان، نفاق، بی دینی و ... می شود می تواند شعار دین و عدالت دهد؟ 
به هر حال مطابق قرآن مجید آبرو و حیثیت انسان ها بسیار محترم است و تجاوز به آن خشم الهی را بر می انگیزد. به همین جهت هر سخنی درباره دیگران باید در دادگاه و با شواهد کافی بیان شود و الا دروغ و تهمت و بهتان است و مجازات دارد. اما جامعه و نظامی که در آن زبان ها و دهان های افراد کاملا باز است و به راحتی هر سخنی درباره دیگران به زبان آورده می شود و آنان حتی فرصت دفاع از خود را نمی یابند، به هیچ معنایی قرآنی نیست، بلکه استحقاق عذاب الهی را دارد.
عبدالرحیم سلیمانی اردستانی (مدرس حوزه)
http://a-soleimani.blogspot.com 

شنبه 28/12/1389 - 16:16
عقاید و احکام

پاسداری از حقوق انسان ها، هدف اصلی بعثت انبیاء

قرآن مجید درباره هدف بعثت انبیاء می فرماید: 
«لقد ارسلنا رُسُلَنا بالبینات و انزلنا معهم الکتابَ و المیزانَ لیقومَ الناسُ بالقسط» به راستی ما پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنان کتاب و میزان فرود آوردیم تا مردم به عدل و داد برخیزند»(الحدید/25). 
در آیات دیگری خداوند با تاکید بسیار به عدل و داد فرمان می دهد: « ای کسانی که ایمان آورده اید، پیوسته عدل و داد را به پا دارید و برای خدا گواهی دهید»(نساء/135؛ همچنین مائده/8). در آیات متعدد دیگری خداوند پس از اینکه به صورت های مختلف بر عدل و داد و قسط فرمان می دهد می فرماید: «خداوند دادگران را دوست دارد» (برای نمونه، مائده/42؛ حجرات/9؛ ممتحنه/8). در آیه ای دیگر آمده است که «خداوند به دادگری و نیکوکاری فرمان می دهد» (نحل/90) و باز در آیه ای دیگر خداوند دو انسان را مثال می زند که یکی لال است اما دیگری به دادگری فرمان می دهد. می فرماید آیا این دو انسان مساوی هستند؟(نحل/76). در آیه دیگری می فرماید هیچ چیزی حتی دشمنی نباید باعث این شود که عدالت زیر پا گذاشته شود(مائده/8). 
پس باید نتیجه بگیریم که مطابق تعالیم قرآن مجید عدل و داد هدف اصلی بعثت انبیا و اساس دینداری است. 
امام علی(ع) می فرماید: «خداوند سبحان، عدالت را قوام بخش زندگی مردم و مایه دوری از تضییع حقوق و گناهان و وسیله آسانی و گشایش برای اسلام قرار داده است»(غررالحکم، ح4789) و می فرماید: «به راستی دادگری میزان سنجش خداوند سبحان است که آن را در میان مخلوقات قرار داده است و آن را خدا برای بر پا داشتن حق قرار داده است»(غررالحکم، ح1696). 
پس دنیا و آخرت مردم به عدالت و دادگری بستگی دارد و مردم همگان وظیفه دارند که در راه اجرای عدالت و جلوگیری از تضییع حقوق مبارزه کنند. و البته وسیله سنجش دینداری مردم نیز میزان توجه به عدالت و تلاش برای برپایی عدل و داد و جلوگیری از حق کشی هاست. پیامبر اسلام(ص) می فرماید: «وقتی مردم، ستمگری را ببینند و جلوی ستمگری او را نگیرند، بیم آن می رود که خدا همه را به عذاب خویش دچار کند»(نهج الفصاحه، ح3331). 
آن حضرت می فرماید: «برادرت را یاری کن چه ستمگر باشد و چه ستم کش، اگر ستمگر است او را از ستمکاری باز دار و اگر مظلوم است او را یاری کن»(همان ح3348 و 3338). 
پس وقتی در جامعه ظلمی صورت می گیرد همه مومنان دو وظیفه بسیار مهم دارند و از دو جهت باید با ظلم و ستم مبارزه کنند. هم ظالم را باید یاری دهند و هم مظلوم را. اما یاری ظالم به این است که جلو ظلم و ستم او را بگیرند و او را از این کار باز دارند. 
اما اگر ظالم و ستمگر را در ستمگری اش کمک کند که تکلیف روشن است آن حضرت می فرماید: «هر کس به ستمگری کمک کند تا حقی را پایمال کند خدا و رسول او از او بیزاری می جویند»(همان، ح3339). اما این کمک به ظالم و ستمگر چه اندازه که باشد باعث بیزاری خدا و رسول او می شود؟ آن حضرت می فرماید: «هرکس با ستمگری راه رود، گناهکار است»(همان، ح3349). و می فرماید: «چون روز قیامت شود منادی ای ندا دهد: کجایند ستمگران و یاران آنها؟ آن که دواتی برای آنان لیقه کرده، یا سر کیسه ای را برای آنان بسته، یا قلمی برای آنان در مرکب فرو برده است. پس آنان را نیز با ستمگران محشور کنید»(بحار الانوار، ج75، ص322). 
به هر حال در روز قیامت ستمگران و یاورانشان در دوزخ هستند(همان، ح3322). اما پیامبر(ص) در سخنی بسیار عبرت آموز برای کمک به ستمگر تاثیر دنیوی عجیبی را بیان می فرماید: «من اعان ظالما سلَّطه الله علیه» هر کس ستمگری را یاری دهد، خدا همان ستمگر را بر او مسلط می کند(همان، ح3358). پس کمک و یاری ستمگر در واقع چاه کندن برای خویشتن است. 
پس بنا بر آیات و روایات اسلامی مهم ترین هدف دین آن است که انسان ها به عدل و داد بر خیزند و جامعه ای عاری از بی عدالتی و حق کشی بسازند و جامعه بشری را از ظلم و ستم و تجاوز پاکیزه گردانند. خداوند، انبیای خود را همراه با کتب آسمانی برای همین هدف مقدس نازل کرده است بنا بر این: 
1-جامعه و نظامی دینی تر و مقدس تر و مطلوب خداوند عادل و انبیای اوست که بیش و پیش از هر چیز به این امر توجه کند. هیچ جامعه و نظامی نمی تواند خود را دینی و الهی بنامد در حالی که به حقوق انسان ها بی توجهی می کند و به راحتی آنها را پایمال می کند. یک جامعه و نظام حتی اگر ظواهر عبادی دین را رعایت کند و نسبت به آنها حساسیت نشان دهد و آنها را تبلیغ و ترویج کند، اما دغدغه اول و اصلی او حقوق انسان ها نباشد، دینی و اسلامی و الهی نیست. 
2-کسانی که مدعی درد دین هستند و می خواهند از دین دفاع کنند، بویژه عالمان دین، باید بیش از هر چیز به حقوق انسان ها توجه کنند. اگر عالمی نسبت به عدم رعایت ظواهر دینی عبادی یا برخی از جنبه های ظاهری دین مانند نوع پوشش و... بسیار حساسیت نشان می دهد اما نسبت به تضییع حقوق انسان ها حساسیت نشان نمی دهد یا کم تر نشان می دهد به طور قطع و یقین از وظیفه دینی خود فاصله گرفته است. 
3-معیار دینداری انسان ها بیش از رعایت ظواهر دینی و شرعی و عبادی ، که در جای خود بسیار مهم هستند، رعایت و توجه به حقوق انسان هاست. میان دو کس که یکی نسبت به ظواهر شرعی عبادی و حق الله بی مبالات است اما نسبت به حقوق انسان ها حساس است و آنها را رعایت می کند و دیگری که به عکس است قطعا اولی به تعالیم دین و انبیاء نزدیک تر است. 
4-صدای عدالت خواهی و رعایت حقوق انسان ها صدایی مقدس و آسمانی است و هدف خداوند از فرستادن انبیا این بوده است که این صدا در میان انسان ها طنین انداز شود. این صدا و ندا را باید از هر کجای عالم که بر خیزد غنیمت شمرد و تقویت کرد؛ و البته کاستی های آن را باید با استفاده از پیام نورانی وحی گوشزد کرد. این ثمره تلاش انبیاست که فطرت عدالت خواهی و حق طلبی انسان بیدار گشته است. این صدا و ندا را باید رحمانی انگاشت و نه شیطانی.
 
عبدالرحیم سلیمانی اردستانی (مدرس حوزه)
http://a-soleimani.blogspot.com
جمعه 27/12/1389 - 15:7
سياست
«یا ایها الذین امنوا کونوا قوّامین لله شهداءَ بالقسط و لا یجرمَنّکم شنئان قوم علی الّا تعدلُوا اعدلو هو اقرب للتقوی و اتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون» ای کسانی که ایمان آورده اید، برای خدا به داد برخیزید و به عدالت شهادت دهید، و البته نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نکنید. عدالت در پیش گیرید که آن به تقوا نزدیک تر است، و از خدا پروا دارید، که خدا به آنچه انجام می دهید آگاه است(مائده/8). 
خداوند تعالی در این آیه بسیار شکوهمند، که هر چه تکرار و بازگویی و شنیده شود کم است، نه تنها تکلیف اساسی مومنان را که قیام به عدالت است و این را که باید سخن و شهادت و گواهی آنان به قسط و عدل باشد، بیان می فرماید، بلکه محدوده تکلیف عدالت ورزی و عرض عریض آن را مشخص می کند. تا کجا باید عدالت ورزید؟ عدالت حد و مرزی ندارد. حتی در رابطه با دشمن ترین دشمنان خود باید عدالت بورزید. این بهانه که کسی با ما دشمنی کرده است هرگز بهانه نمی شود که کسی عدالت را زیر پا بگذارد. عدالت شرط پارسایی و تقوا است. پارسا و متقی همه وقت و همه جا و نسبت به همه کس عدالت را اجرا می کند و ظلم و ستم نمی کند. 
در این آیه شریفه به عنوان مصداق آشکار عدالت ورزی شهادت و گواهی عادلانه ذکر شده است. زبان و سخن ابزاری است که می توان با آن بدترین ظلم ها و ستم ها را نسبت به دیگران روا داشت. با این وسیله می توان برترین و نیکوترین انسان ها را به بدترین اعمال متهم کرد و زشت ترین کارها را به آنان نسبت داد. پیام روشن و نورانی این آیه این است که مومنان هرگز آزاد نیستند که هر چه خواستند درباره دیگران، حتی درباره دشمنان خود، به زبان آورند و هرچه خواستند به آنان نسبت دهند. 
از پیامبر خدا(ص) درباره شهادت دادن سوال می شود و آن حضرت می فرماید: «آفتاب را می بینی؟ هرگاه موضوع به همین روشنی بود شهادت بده و گرنه خودداری کن»(وسائل الشیعه، ج 18، ص 250). 
امام صادق(ع) می فرماید: «نباید شهادتی بدهی، مگر هنگامی که آن را مانند کف دستت بشناسی»(الکافی، ج7، ص383). 
آری، سخن گفتن درباره دیگران و نسبت دادن به آنان بسیار مشکل است و دین و اخلاق اجازه نمی دهد که انسان به راحتی زبان بگشاید و هر چه خواست درباره دیگران به زبان آورد. 
آیه شریفه ای که نقل شد با تاکید و روشنی بیان می کند که عدالت را باید همه جا و همه وقت و نسبت به همه کس اجرا کرد. اساسا ظلم و عدل از جمله دستورات اخلاقی و دینی است که استثنا بردار نیستند. ممکن است گفته شود در موردی خاص مصلحت این است که انسان راست نگوید و توریه کند؛ برای مثال در جایی که با یک راست گویی جان کسی به خطر می افتد انسان باید توریه کند و به گونه ای دو پهلو سخن بگوید.اما هیچ مصلحتی در ظلم نیست و هیچ مصلحتی بالاتر از عدل نیست. این دو حکم معیار و ملاک و پایه همه چیز هستند. به همین جهت در قرآن مجید آمده است که خداوندهمه انبیا را فرستاد تا آنان مردم را به گونه ای متحول سازند که خود اقامه عدل و قسط کنند: 
«هر آینه ما پیامبران خود را با ادله آشکار فرستادیم و به آنان کتاب و معیار دادیم تا مردم قسط و عدل را به پا دارند»(حدید/25). 
اینها اصول مسلم دین است و جامعه ای که خود را دینی می داند نباید آنها را نادیده بگیرد. دین تعلیم می دهد که نباید دشمنی باعث ظلم شود و جامعه ای که در آن هر گونه ظلم و ستم نسبت به مخالف و منتقد، تا چه رسد به دشمن، عین عدل است چه نسبتی با دین می تواند داشته باشد. در چنین جامعه ای بهتر است کتاب شریف نهج البلاغه صرفا زینت بخش کتابخانه ها شود و البته گاهی بر بالای منابر فرازهایی از سخنان امام علی می تواند سخنرانی ها را شکیل تر و جذاب تر سازد و علم و دانش سخنران را نشان دهد و تبحر او را در سخن وری آشکار سازد. اما هرگز نباید آن را در متن جامعه آورد چرا که سخنان گهربار امام علی آشکار می سازد که چه میزان چنین جامعه ای از عدالت فاصله گرفته است. 
امام علی از ظلم و ستم می نالد، ناله ای سوزناک که از عمق دل بر می خیزد که چرا در نظام من بر یک زن غیر مسلمان ظلم و ستم شده و نظام من نتوانسته از حقوق او دفاع کند. اما ما شاهد اموری شگفت انگیز هستیم. فیلمی پخش می شود که در آن عده ای راه را بر یک خانم محترم، که دختر یکی از مسئولان با سابقه و شناخته شده نظام است، می بندند و هرگونه هتاکی که می خواهند انجام می دهند و الفاظی را بر زبان می آورند که دل هر انسانی را به درد می آورد و آن خانم محترم هیچ دفاعی از خود نمی تواند بکند. بدون تردید این حادثه مصداق روشن و آشکار بی تقوایی و ستمگری است. وقتی در جامعه چنین حوادثی رخ می دهد جا دارد که به فرموده امام علی(ع) یک مسلمان واقعی وقتی می شنود قالب تهی کند. جا داشت که در خطبه های نماز جمعه که باید در آن دعوت به تقوی و پرهیزگاری شود این فاجعه به صورتی بسیار برجسته مطرح می شد. اما با کمال تاسف شاهد آن هستیم که به جای این مطلب مهم مطالب دیگری مطرح می شود. 
گویا این روش و رویه شده است که عده ای با ظاهری مذهبی و به نام دفاع از دین و نظام هر کاری بخواهند انجام دهند و هر هتاکی که نسبت به هر کس خواستند روا دارند و هرگز برخوردی مناسب با آنان نشود. 
به هر حال جامعه قرآنی و اسلامی جامعه ای است که در آن حتی نسبت به دشمن شناخته شده با عدالت برخورد می شود و جامعه ای که در آن مخالفان و منتقدان امنیت ندارند و مورد هتاکی و بی احترامی قرار می گیرند و انسان های محترم و سابقه دار و شناخته شده حریمی ندارند و بی احترامی به آنان نه تنها رایج و شایع می شود، بلکه به امری مقبول و پسندیده مبدل می شود، با فرهنگ قرآن مجید فاصله زیادی دارد. در جامعه قرآنی همه چیز در چارچوبه قانون و شرع مقدس است و هیچ کس در هیچ مقامی حق ندارد پای خود را از قانون فراتر بگذارد. عدالت تنها و تنها با قانون محقق می شود و به همین جهت قانون است که فصل الخطاب و بالاتر از هر چیز و هر کس است.
عبدالرحیم سلیمانی اردستانی (مدرس حوزه)
http://a-soleimani.blogspot.com
پنج شنبه 26/12/1389 - 21:34
شعر و قطعات ادبی

نهان   گشت    کردار    فرزانگان        پراکنده   شد   کام   دیوانگان

هنر خوار  شد   جادوئی  ارجمند          نهان  راستی،  آشکارا   گزند

شده بر بدی دست دیوانگان دراز         به نیکی نرفتی سخن جز به راز

«فردوسی»

دوشنبه 23/12/1389 - 22:24
سياست

آیت الله العظمی وحید خراسانی از مراجع طراز اول جهان تشیع، صبح امروز چهارشنبه در درس خارج اصول خود نسبت به ترویج و تبلیغ مسیحیت به شدت هشدار دادند.

به گزارش خبرنگار «آینده»، این استاد شاخص حوزه علمیه قم كه از برجسته ترین مراجع تقلید شیعیان جهان محسوب می شود، در درس خارج اصول خود در روز چهارشنبه كه به بحث تفسیر سوره یس در موضوع حكمت قرآن اختصاص داشت، به مناسبت نسبت های ناروای مسیحیان نسبت به حضرت داود(ع) به فعالیتهای گمراه كننده مسیحیت در ایران پرداخته و تصریح كردند:

"این مسیحیت با این ریشه در این كشور جوانان شیعه را گمراه می كند واینها روی ریاست خود دعوا دارند، یكی نیست به این دستگاه ... بگوید این همه تبلیغات مسیحیت ضال ومضل حتی در قم به چه معناست؟

اینها را دارند به خورد این امت می دهند و درقبال اسلام ،این دستگاه با این بساط اگر یكجایی یك كلمه بوئی برای تزلزل مقام من باشد همه آنجا حاضر می شوند، اما دین و ایمان از مغز این جوانها برده می شود همه در خفقان و خوابیده اند.

دنبال مقام و مالند دم از اسلام می زنند، بساط تبلیغ مسیحیت باید از این مملكت برچیده شود والا آبرو برای ... نخواهم گذاشت."

جمعه 20/12/1389 - 14:28
سياست

متن کامل نامه حضرت آیت الله العظمی دستغیب به اعضای خبرگان رهبری

بسم الله الرحمن الرحیم

حضور محترم آیات و حجج اسلام اعضاء مجلس خبرگان

 

عرض می شود قیام مردم ایران به رهبری مرحوم امام خمینی ره، یک قیام اسلامی بود. هرچند فشارهای حکومت پهلوی پدر وپسر تاثیر داشت: از ظلم وستم بر مردم بی سلاح، و خفقان شدید و انباشته شدن ثروت به دست حکّام وقت، و تاراج معادن بخصوص نفت به کشورهای حامی حکومت، و خفه کردن هر نوع صدای انتقاد، و رواج مدح و ثنا از شاه و درباریان و وابستگان حتی بوسیله بعضی از معمّمین، و گسترش فحشا و منکرات و...

 

امّا هنر امام خمینی این بود که به توفیق خداوند همه را جمع کرد در یک کلمه و آن دین اسلام و کلمه توحید بود، و گفت مردم اسلام را می خواهند و حاکمیّت بر خلاف میل مردم حرکت می کند، وبا نَفس رحمانی خویش و ارجاع آنها به فطرتشان توجه داد که همه این بدبختی ها بخاطر دوری از قرآن و سنّت است، وبیان نمود که اسلام خطّ بطلان می کشد بر ظلم و اسارت و شخص پرستی و بردگی و آنچه فطرت انسان نمی پسندد. لذا همه آنچه تبیین نمود خلاصه شد در (( استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی)).

 

مردم صدق را در کلام و عمل او یافتند که هرچه می گوید عمل می کند، و خدا را حاضر و ناظر اعمال خویش می بیند، و فهمیدند که اگر کشته می شوند و یا زندان می روند و شکنجه می بینند برای خداست و برای برپایی قرآن و سنّت است. همانطور که وعده خداوند بود قیام مردم به ثمر رسید و لذّت آزادی در سایه اسلام را حس کردند و خداوند بندهای اسارت از حاکمیّت شیطان را از آنها برداشت، و با چه ذوق وشوقی به جمهوری اسلامی رای مثبت دادند، و از تشکیل شورای قانون اساسی توسط فقها و خبرگان در مسائل مختلف استقبال کردند و به حاصل آنکه قانون اساسی بود رای مثبت دادند، و می گفتند و می سرودند(( در بهار آزادی جای شهدا خالی))، و چه جانانه از حریم اسلام دفاع کردند؛ هشت سال دفاع مقدّس، برادری و برابری، و آزادی و امید به آینده ای سرشار از نعمت های خدادادی، و از جمله بندگی خداوند و لذت عشق و معرفت به او...

 

مجلس شورای اسلامی با رای آزاد مردم تشکیل شد، رئیس جمهور با رای آزاد مردم انتخاب شد، خبرگان با رای آزاد مردم شکل گرفت، رهبر جمهوری اسلامی هم اعلام کرد که من هم تابع قانون هستم و از مردم مستثنا نیستم، و همه ما عمل به قانون اساسی می کنیم، و به همه هشدار داد که مواظب باشید از قرآن و سنّت و قانون اساسی منحرف نشوید، افراد متحجّر و کج اندیش در حکومت رخنه نکنند، نیروهای نظامی در غیر امور مربوطه به خود، دخالت نکنند، و رهبر آینده در اجرای قوانین به خصوص عمل به قرآن وسنّت کمال مواظبت را داشته باشد، حوزه های علمیه مستقل باشند، حوزه و دانشگاه در عمل به قرآن و سنّت وحدت داشته باشند، آزادی مردم از جهت رای دادن محصور نشود، جان و مال و ناموس مردم به تاراج نرود... و خلاصه همه قِسم وصیّت و سفارش کرد.

 

اما بتدریج نظارت استصوابی پیش آمد و اصل بر عدم برائت، جای اصل برائت را گرفت، و شاهرگ مجلس شورای اسلامی خبرگان و قوه مجریه را به دست آورد، و حاکمیبت اکثریّت تبدیل شد به حاکمیّت اقلّیّت، و خبرگان که باید منتخب مردم باشند، در واقع منتخب شورای نگهبان گردیدند، و محور کار آنها که باید مواظبت دقیق بر رهبری در انجام وظایف قانونیش، و مواظبت بر زیر مجموعه که از حدود قانونیش منحرف نشود، تبدیل شد به تبعیّت بی چون و چرا از رهبری، و مخالفت با وضع موجود تبدیل شد به مخالفت با ولایت فقیه و نظام و در نهایت به اخراج و یا رای نیاوردن در دوره های بعد، اگر در حیات باشد! و این معنا بعینه برای حقیر پیش آمد که در چند سخنرانی تهدید به اخراج و جنگ سرد گردیدم. و قهرا بقیه اعضا نباید جرات انتقادی داشته باشند که چه بسا مبتلا به مثل حقیر شوند و حتی در شهر خویش هر کس به او وابسته باشد بوسیله نیروهای امنیتی دستور به اخراجش صادر گردد و یا برائت بجوید و یا اگر حوزه ای داشته باشد به شدت مراقبت شود و حتی المقدور در انزوای کامل به سر برد. بالاخره اینجانب وظیفه دارم که انتقاد کنم:

 

نظارت استصوابی لغو شود و آنچه باید باشد نظارت بر حفظ رای مردم در انتخابات است.به اعتراضات دو کاندیدای ریاست جمهوری آقایان موسوی و کروبی در نزد هیئتی که طرفین دعوی قبول داشته باشند گوش داده شود و بررسی شود و هرچه سریعتر حصر غیرقانونی و غیر شرعی این دو بزرگوار برداشته شود.

آنهایی که در راهپیمایی آرام به مردم هجوم آوردند و زدند و دستگیر کردند محاکمه شوند بر حسب شرع اسلام. آنهایی که بدون محاکمه زندان هستند آزاد شوند و اگر متهم به جرمی هستند آشکارا محاکمه شوند بر حسب شرع اسلام و قانون اساسی. روزنامه ها و مراکز خبری آزاد شوند، و سانسور برچیده گردد. بازجویانی که زندانیان را شکنجه کردند و مسببّین حمله به کوی دانشگاه محاکمه شوند بر حسب شرع اسلام و قانون اساسی. نیروهای نظامی از سپاه و بسیج و انتظامی و اطلاعات در مسائل سیاسی، فرهنگی، دینی، حوزوی و دانشگاهی دخالت نکنند، و به تمام بندهای قانون اساسی عمل شود.

 

قوه قضائیه مستقل عمل کند، و با تعامل با مراجع، اصول و فروع قضاوت انجام گیرد. برخوردهای فراقانونی و غیر شرعی با متهمین سیاسی نشود. این وضع بد اخلاقی و بعضا خلاف شرعها که در صداوسیما اجرا می شود، و خلاف گوییها و دروغها و تهمتها برچیده شود. صداوسیما متعلق به همه مردم- چه موافق و چه مخالف- می باشد، انحصار آن به هیئت حاکمه رجوع به گذشته است. مردم از کارهایی که حاکمیت می کند در داخل و خارج با خبر باشند، دخل و خرجها را نه تنها مجلس بلکه همه مردم بفهمند. ((یا قَومِ لَکُمُ الیَومَ ظاهرینَ فِی الارضِ فَمَن یَنصُرُنا مِن باسِ اللّه ان جاءنا)): امروز حکومت در دست شما است و همه نوع امکانات دارید و می توانید با مردم بدون سلاح مهربان باشید و آنها را ولی نعمت خود بدانید، و یا بر سرآنها بکوبید تا ساکت شوند، ومی توانید مظلوم را ظالم و ظالم را مظلوم جلوه دهید، اما از ((باس)) خداوند باید ترسید. اینجانب و امثال حقیر نظری جز خیر خواهی و سعادت شما حاکمیت و غیر شما نداریم. (( ما عِندَکُم یَنفَد وَ ما عِندَ اللّه باق))

 

هنگامی که این سطور را می نوشتم با برخورد غیر منطقی حاکمیت با افرادی که هر کدام هشت سال و بیشتر با رای مردم خدمت می کردند مواجه شدم، و فکر می کردم آخر مردم دنیا چگونه قضاوت می کنند که کشور، مدت 32 سال از انقلاب و در دست افرادی بود که به قول شعارهای شما دست نشانده آمریکا و اسرائیل بودند، چقدر زشت وزننده است! اینها دستور اسلام نیست، سیره ائمه اطهار نیست، تبلیغ اسلام و قرآن نیست...

 

هر فرد و یا گروه غیر مسئول حق حکم راندن و یا نسبت دادن کسی به ارتداد و منافق و فاسق ندارد، متهم باید در دادگاه علنی زیر نظر مجتهد جامع الشرایط با شنیدن دلایل جرم و اختیار دفاع از خود محاکمه شود، در غیر این صورت هر نوع بازداشت و حصر وغیره صورت شرعی و قانونی ندارد و جایز نیست. شعارهایی که علیه اشخاص داده می شود و بعضا از صداو سیما پخش می شود توسط هر فرد یا گروهی باشد جایز نیست. شبنامه ها، تراکت ها و اعلامیه هایی که علیه اشخاص منتشر می شود حتی اگر در محکمه عدل جرمش ثابت شود جایز نیست و صورت شرعی و قانونی ندارد. میزان حکم شرعی، قرآن وسنت و فتاوای مجتهدین جامع الشرایط مراجع تقلید می باشد.

اینک خلاصه تخلفاتی که از شرع و قانون صورت گرفته به نظر شریف عده ای از مراجع بزرگوار رسیده، از این قرار است:

 

1- مطابق حدیث معتبر منقول از امام صادق ع، هر کس شهادتین می گوید جان و مال و آبرویش محفوظ است. (عن الصادق ع: الاسلام شهادة ان لا اله الا الله و التصدیق برسول الله به حقنت الدماء) کافی 25:2- کتاب ایمان و الکفر.

2- هر مسلمانی که متهم به جرمی گردید قبل از اثبات جرم در نزد مجتهد جامع الشرایط آبروی او محفوظ و حق بازداشت وی نیست.

3- اثبات جرم باید با اقرار از روی اختیار و یا شاهد عادل و معتبر حاصل گردد، و اعتراف گیری در زندانها با ارعاب و تهدید و تطمیع بالخصوص آن هم با شکنجه ابدا جایز نیست و ظلم صریح است و فاقد وجه شرعی و حقوقی بوده و اعتبار ندارد.

4- هر کسی نمی تواند برای متهمین حکم صادر کند مگر مجتهد جامع الشرایط باشد. برای قضاوت یا در شان نبی است ویا درشان و صلاحیت وصیّ نبی است و در غیر این صورت مصداق شقی است. (قال امیرالمومنین ع: لشریح: یا شریح، قد جلست مجلسا ما جلسه الا نبی او وصیّ نبیّ او شقی. من لا یحضر5:3 حدیث 3222)

5- دروغها و تهمت ها که بعضا از صداوسیما پخش می شود هیچ قسم صورت شرعی ندارد.

6- به بهانه حفظ نظام( که در حقیقت از نظر آنها حفظ هیئت حاکم است) حرامهای خداوند و گناهان کبیره حلال نمی شود.

7- حاکم شرع و مجتهد جامع الشرایط از اصل تا فرع برای حکم دادن باید تحت هر نوع امر ونهیی نباشد حتی بزرگترین مقام مسئول کشور.

8- ارتداد و محاربه در فقه چارچوب معین و تعریف خاص دارد و حکم ثبوت ارتداد و محارب بودن اشخاصی که احقاق حق می کنند و فریادرسی می نمایند جز از طرف مجتهد جامع الشرایط با ذکر دلیل جایز نیست.

9- ضرب و شتم افرادی که برای احقاق حق، راهپیمایی آرام دارند جایز نیست، مرتکبان به آنها مجرمند و تحت پیگرد قانونی قرار می گیرند و هیئت حاکمه مسئول حفظ جان و مال و آبروی آنهاست.

10- با توجه به اینکه امنیت حق طبیعی و اولیه همه افراد و شهروندان می باشد و هیچ کس حق سلب و یا ایجاد محدودیت در این حق ندارد، ورود هر فردی تحت هر عنوان و سمتی به حریم افراد، و استراق سمع و تفتیش وسایل خانوادگی آنها جایز نیست.

11- حوزه های علمیه باید مستقل باشند، مراجع بدون واهمه بتوانند احکام شرع و یا تخلف از آنها را بگویند.

12- دخالت نیروهای امنیتی و انتظامی و نظامی در امور مذهبی حوزه ها و مساجد و دانشگاه ها و امر و نهی آنها برای ائمه جماعات صورت شرعی ندارد.

13- هیئت حاکمه عهد کرده که به قانون اساسی پایبند باشد و قسم یاد کرده. نقض عهد جایز نیست و موجب سلب عدالت است.

14- خبرگان رهبر را برابر قانون اساسی که اختیار انتخاب و تعیین بر عهده آنان قرار داده و حتی برای آنان حق عزل دیده است، وقتی که فردی را برای رهبری تعیین می کنند مکلف هستند که ناظر بر اعمال وی باشند و هر نوع خلاف شرعی از زیر مجموعه انجام گیرد لازم است تذکر دهند و با رعایت مراتب امر بمعروف و نهی از منکر به وظایف قانونی خود عمل کنند، در غیر این صورت در نزد خداوند مسئول خواهند بود.

15- حیف و میل بیت المال بدون حکم شرعی و مجوز قانونی جایز نیست و در دخل و خرج آن لازم است مردم بدانند زیرا متعلق به همه مردم است.

16- وظیفه شورای نگهبان پاسداری از احکام اسلام و صیانت رای مردم و حفظ آبروی مسلمانان است؛ تخلف از آن جایز نیست.

 

سید علی محمد دستغیب

5/ 12 /89

دوشنبه 16/12/1389 - 21:33
سياست
به گزارش روزنامه جمهوری اسلامی، متن كامل بیانیه آیت الله موسوی اردبیلی بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم - یا أیهاالذین آمنوا اتقوا الله و لتنظر نفس قدمت ما لغد واتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون

شور و شوقی كه در این ایام در كشورهای اسلامی منطقه به چشم می‌خورد و آزادی خواهی و عدالت طلبی مردمی كه در این ممالك پس از رهایی از یوغ استعمار و برخلاف آموزه‌های جائر و مستبد گرفتار آمده بودند، یادآور خاطرات روزهای نخستین پیروزی انقلاب اسلامی ایران است و مردم كشورمان این رویدادها را آشنا با خود می‌یابند. به یقین تجربه‌های ملت ایران در طی بیش از سی سال جمهوری اسلامی، می‌تواند دستمایه‌ای قوی جهت درس آموزی برای این حركت‌های مردمی باشد.
ولی آنچه باعث نگرانی است،‌ رفتارهایی است كه موجب تشویه سیمای نورانی تعالیم متعالی اسلام در پیش دیگران و ابهام آفرینی در اسوه بودن آن می‌گردد. بسی مایه تأسف و تأثر است كه رفتارهایی كه از جانب برخی به نام دفاع از اسلام و حكومت اسلامی انجام می‌شود، اعمالی برخلاف شرع، قانون، اخلاق و كرامت انسانی است و روح عدالت طلبی، حق جویی و آزادی خواهی هر نظام مبتنی بر تعالیم اسلامی را تهدید می‌نماید.

براساس هیچ یك از ضوابط شرعی، توهین و افترا به هیچ فرد و گروهی حتی درصورت اثبات جرم وی در محكمه عادله، جایز نمی‌باشد، حال آن كه در شرایط امروز كشور، ناظر و شاهد تبدیل آن به روندی عادی و فراگیر هستیم وهر شخص مسؤول و غیرمسؤولی به خود این اجازه را می‌دهد كه بی‌پروا به هر فرد و گروهی كه خواست اهانت كرده و یا بدون این كه جرم وی در دادگاه صالحه ثابت شده و مجازات آن تعیین گردیده باشد، وی را متهم كرده و پیشاپیش حكم آن را صادر نماید و خود را از عواقب آن در امان می‌بیند. بی شك این بلیه آتشی است كه اگر محدود و خاموش نگردد، دامنگیر خرد و كلان شده و نه تنها اعتماد مردم به نظام را دچار تزلزل می‌نماید كه آشفتگی و هرج و مرج اجتماعی را سبب می‌گردد و چشم اندازی تیره و تار در پیش رو به تصویر می‌كشد و چه بسا كه موجب سخط الهی و نزول بلا گردد. ان السمع و البصر و الفواد كل اولئك كان عنه مسؤولاً.

امید است كه مسؤولان محترم و آحاد ملت شریف ایران با یادآوری ارزشهای گرانقدر اسلامی و با سرلوحه قرار دادن اجرای عدالت همراه با رأفت و رحمت و التزام به قانون و توجه به حقوق شرعی و قانونی افراد، جهت رفع كدورت‌ها بكوشند و دوستان قدیم از در آشتی در آیند و سوابق مجاهدت‌ها و نیك‌خواهی‌ها از یاد نرود و عرصه كشور جولانگاه فرصت‌طلبان داخلی و خارجی نگردد.

والسلام علیكم و رحمه الله

عبدالكریم موسوی اردبیلی

12/12/89

يکشنبه 15/12/1389 - 21:2
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته